بنی عدی بن ربیعه: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
در [[شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] علیه [[نظام اموی]]، [[برادران]] او صباح و قاسم<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۱۲.</ref> و نیز [[اسحاق بن محمد]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۱۳.</ref> جانب [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و [[خلفای اموی]] را گرفتند و به دستور حجاج، همراه با [[سپاهیان]] تحت امر خود با برادرشان [[عبدالرحمن بن محمد]] رو در رو شدند. علاوه بر آنها، [[عبدالله بن اسحاق بن اشعث]] - از [[فرماندهان]] و بزرگان [[سپاه]] [[عبدالملک]] - هم از دیگر عدویهایی بود که در [[همراهی]] با [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و [[دولت امویان]] در [[نبرد]] مشهور «[[دیر جماجم]]» در [[پیکار]] با [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] کشته شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۵۶.</ref>. ضمن این که از [[عائذ]] پسر [[حجر بن یزید بن سلمة بن مرة بن حجر بن عدی]] معروف به «[[حجر الشر]]» هم در شمار شرکت کنندگان در واقعه [[دیر الجماجم]] ([[۸۳ هجری]]) و از ضربه زنندگان به عبدالرحمن بن محمد بن اشعث نام بردهاند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳.</ref>. این در حالی است که [[ابن حزم]] (م. ۴۵۶) از [[عائذ بن عدی بن حجر]] به عنوان یکی از پسر عموهای آنها و کسی که ضربتی بر ابن اشعث زده، یاد کرده است<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | در [[شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] علیه [[نظام اموی]]، [[برادران]] او صباح و قاسم<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۱۲.</ref> و نیز [[اسحاق بن محمد]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۱۳.</ref> جانب [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و [[خلفای اموی]] را گرفتند و به دستور حجاج، همراه با [[سپاهیان]] تحت امر خود با برادرشان [[عبدالرحمن بن محمد]] رو در رو شدند. علاوه بر آنها، [[عبدالله بن اسحاق بن اشعث]] - از [[فرماندهان]] و بزرگان [[سپاه]] [[عبدالملک]] - هم از دیگر عدویهایی بود که در [[همراهی]] با [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و [[دولت امویان]] در [[نبرد]] مشهور «[[دیر جماجم]]» در [[پیکار]] با [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] کشته شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۵۶.</ref>. ضمن این که از [[عائذ]] پسر [[حجر بن یزید بن سلمة بن مرة بن حجر بن عدی]] معروف به «[[حجر الشر]]» هم در شمار شرکت کنندگان در واقعه [[دیر الجماجم]] ([[۸۳ هجری]]) و از ضربه زنندگان به عبدالرحمن بن محمد بن اشعث نام بردهاند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳.</ref>. این در حالی است که [[ابن حزم]] (م. ۴۵۶) از [[عائذ بن عدی بن حجر]] به عنوان یکی از پسر عموهای آنها و کسی که ضربتی بر ابن اشعث زده، یاد کرده است<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | ||
==بنی عدی و [[شورش یزید بن مهلب]] بن ابی صفره== | |||
علاوه بر [[قیام]] ابن اشعث، مشارکت در دفع شورش یزید بن مهلب هم از دیگر عرصههای حضور بنی عدی بن ربیعه به شمار رفته است. یزید در [[عهد]] [[سلیمان بن عبد الملک]] به [[حکومت خراسان]] [[منصوب]] شده بود و [[فتوحات]] چندی در آن نواحی و نیز [[گرگان]] داشت. با روی کار آمدن [[عمر بن عبد العزیز]] او به [[زندان]] افتاد زیرا اموالی را که گفته بود از [[غنایم]] بهدست آورده به [[حکومت]] نپرداخته بود<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۷.</ref>. او در زندان بود که [[یزید بن عبد الملک]] به [[خلافت]] رسید و وی از [[ترس]] کشته شدن به [[عراق]] گریخت. [[حاکم بصره]] [[عدی بن ارطاة]] بود. او به دستور [[یزید بن عبدالملک]]، [[فرزندان]] و [[خانواده]] یزید بن مهلب را [[زندانی]] کرد. یزید بن مهلب توانست با [[سیاست]] مناسب شماری از [[قبایل]] را گرد خویش جمع کرده و با بذل و بخششی که از خود نشان داد حدود سه هزار نفر را بگرد خویش فراهم آورد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۳.</ref>. در درگیری ای که بین عدی بن ارطاة همراه با جمعی از [[بصریان]] و نیز [[شامیان]] که در آنجا ساکن بودند از یک طرف و یزید بن مهلب از طرف دیگر رخ داد، [[سپاه اموی]] [[شکست]] خورده و [[بصره]] بهدست یزید افتاد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۵.</ref>. این [[پیروزی]] سبب شد تا در ناحیه شرق، [[اهواز]]، کرمان، مکران، سند، هند و... در [[اختیار]] او قرار گیرد. وی حاکمانی برای آن مناطق گسیل کرد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۷، ۲۱.</ref>. [[مردم بصره]] که خود را از [[شر]] [[امویان]] راحت میدیدند بر اساس «عمل به [[کتاب خدا]] و [[سنت رسول الله]]{{صل}}» با یزید [[بیعت]] کرده و شرط کردند تا [[سیره]] حجاج [[فاسق]] را به آنها بازنگرداند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۳۵. نک: ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۸.</ref>. یزید هم به [[مردم]] از [[برتری]] [[جهاد]] با امویان در [[قیاس]] با [[جهاد با کفار]] و [[دیلم]] میگفت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۳۵</ref>. | |||
[[یزید بن عبد الملک]] - خلیفه [[اموی]] - که خطر را بسیار جدی تلقی میکرد، [[مسلمة بن عبد الملک]] را که معمولا [[فرماندهی]] جنگهای [[اعراب]] [[مسلمان]] را با [[رومیان]] بر عهده داشت با سپاهی به [[عراق]] فرستاد. [[ابن مهلب]] قبل از تصمیم به [[رویارویی]] با او، با یارانش [[مشورت]] کرد. او پیشنهاد رفتن به سمت شرق و سکنی گزیدن در حد فاصل فارس و [[جبل]] [[خراسان]] و نیز پیشنهاد رفتن به «[[موصل]]»<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۳۷؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۱۳</ref> را نپذیرفت و آماده رویارویی با [[سپاه]] ۵۰ هزار نفره [[شام]] گردید. در آغاز درگیری، به یزید پیشنهاد [[مصالحه]] شد، اما او [[جنگ]] را ترجیح داد. جنگ با سه هزار کشته خاتمه پذیرفت. در میان کشته شدگان جدای از یزید، چهار [[برادر]] او نیز کشته شدند<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۱۹.</ref>. در این [[جنگ]] که در صفر [[سال ۱۰۲ هجری]] و در منطقه «[[عقر]]» نزدیک [[کوفه]] رخ داد و به نام «یوم العقر» مشهور شد، اکتل بن عباس - از [[طایفه]] [[بنی حجر بن وهب]] - سمت [[فرماندهی]] [[تیراندازان]] [[سپاه]] [[مسلمة بن عبدالملک بن مروان]] را عهده دار بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.</ref>. بعد از [[شکست]]، بقایای [[خانواده]] [[ابن مهلب]] از [[بصره]] به سمت شرق گریختند، اما آنان نیز مورد تعقیب نیروهای [[شام]] قرار گرفته و همگی آنان در منطقه «قندایل» در هند کشته شدند<ref>برداشتی از کتاب: تاریخ خلفا، ج۲، تألیف رسول جعفریان.</ref>. در یکی از این [[درگیریها]] و در نبردی که بین سپاه [[مفضل بن مهلب]] با فرستادگان [[مسلمة بن عبدالملک]] - فرمانده ارشد [[سپاه اموی]] - به فرماندهی [[مدرک بن ضب کلبی]] اتفاق افتاد، [[محمد بن اسحاق بن محمد بن اشعث]] - [[فرمانده]] ربع کنده و ربیعه - به همراه نعمان بن ابراهیم بن اشتر کشته شد و [[عثمان بن اسحاق بن محمد بن اشعث]] زخم برداشت؛ اما توانست بگریزد و خود را به [[حلوان]] برساند. اما در آنجا [[شناسایی]] شد و به [[قتل]] رسید و سرش نزد [[مسلمه]] در [[حیره]] فرستاده شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۹۱-۵۹۲ و ۶۰۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۸۵.</ref>. | |||
==بنی عدی و دیگر وقایع ایام [[حکومت بنی امیه]]== | |||
این طایفه و در رأس آنان [[خاندان]] محمد بن اشعث ارتباطی وثیق و تعاملی گسترده با [[دولت]] [[بنی امیه]] داشته در بسیاری از حوادث و رویدادهای به وقوع پیوسته در این دوره، نقشی فعال و تأثیرگذار داشتند. علاوه بر [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] - که در گذشته به [[اخبار]] [[شورش]] او علیه دولت بنی امیه پرداخته شد، - [[برادران]] دیگرش «اسحاق»، «صباح»، «منذر» و «قاسم» هم نقشی بسزا در رخدادهای سدههای نخست [[اسلامی]] در [[ایران]] و [[عراق]] داشتند. | |||
در [[نبرد]] با ازرارقه، زمانی که [[بشر بن مروان]] به [[فرمان]] برادرش عبدالملک بن مروان - خلیفه [[اموی]] - [[مأموریت]] یافت تا از [[مردم کوفه]] در [[نبرد با خوارج]] کمک گیرد، وی، [[عبدالرحمن بن مخنف]] را جهت فراهم آوردن [[سپاه]] به [[کوفه]] فرستاد. عبدالرحمن با سپاهی که از این [[شهر]] فراهم آورده بود همراه با بزرگانی از این شهر همچون [[محمد بن عبدالرحمن]]، [[زحر بن قیس جعفی]] و [[اسحاق بن محمد بن اشعث کندی]] - [[فرمانده]] [[کندیها]] و ربیعیهای این سپاه - به سوی [[ایران]] [[حرکت]] کردند و در رامهرمز [[اردو]] زدند. در این هنگام خبر [[مرگ]] [[بشر بن مروان]] در [[بصره]] در رسید. با دریافت این خبر، بسیاری از [[کوفیان]] و [[بصریان]] این سپاه از جمله [[اسحاق بن محمد بن اشعث]]، اردوگاه خود را ترک کرده، [[عزم]] بازگشت به شهرهای خود نمودند. عبدالرحمن بن مخنف - فرمانده سپاه، - پسر خود جعفر را در پی شان فرستاد تا آنها را بازگرداند. جعفر، اسحاق و محمد بن عبدالرحمن را باز گرداند اما به [[زحر بن قیس]] دست نیافت. عبدالرحمن بن مخنف پس از بازداشت دو [[روزه]] آنان، با این [[تعهد]] که به شهر خود برنگردند، آنها را [[آزاد]] کرد. اما آنها بعد از یک [[روز]] توقف به به شهر خود بازگشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۹۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶۶؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۲۵۲.</ref> [[خالد بن عبدالله قسری]] - جانشین بشر بن مروان در بصره - پس از اطلاع از این امر، نامهای [[تهدید]] آمیز به آنها نوشت و آنان را به [[قتل]] و [[تنبیه]] سخت تهدید کرد. این نامه که به توسط [[غلام]] وی در جمع فراریان خوانده شد، تأثیری در [[اراده]] فراریان ننهاد و آنان مسیر خود را به کوفه ادامه دادند. اسحاق بن محمد بن اشعث و زحر بن قیس و محمد بن عبدالرحمن در بیرون کوفه در دهکده ای که از آن [[خاندان]] اشعث بود رفتند و به [[عمرو بن حریث]] - [[جانشین]] [[عبدالله بن خالد قسری]] در کوفه - نامه نوشتند و در آن با بیان دلیل خود از ترک [[سپاه]]، خاطرنشان کردند که علاقمندند که بدون [[اجازه]] [[امیر]] به [[کوفه]] وارد نشوند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۹۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۷؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۲۵۲ -۲۵۳.</ref>. اما [[عمرو بن حریث]] آنها را فراری خواند و اجازه ورود به [[شهر]] را به آنها نداد. اسحاق و همراهانش با دریافت این [[نامه]]، تا شب [[صبر]] کردند و آنگاه شبانه به خانههای خود کوفه وارد شدند و همچنان در آنجا ماندند تا این که [[حجاج بن یوسف ثقفی]] به [[امارت کوفه]] رسید<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۹۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶۷؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۲۵۳.</ref>. | |||
حجاج بن یوسف در [[سال ۷۷ هجری]] [[اسحاق بن محمد بن اشعث]] را سالار سپاهی از [[مردم کوفه]] در [[طبرستان]] کرد<ref>برخی از مورخان بر این اعتقادند که او در این زمان عهده دار فرمانداری ری بود. با دریافت فرمان حجاج، او سپاهی را تهیه دید و به طبرستان رفت و... (دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۸۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶۶ و ۴۴۲)</ref> و ضمن اعزام او برای [[نبرد با خوارج]]، بدو نوشت که پیرو [[دستورات]] سفیان بن [[ابرد]] باشد. در پی این [[فرمان]]، اسحاق همراه با سفیان در تعقیب [[قطری بن فجاءه]] - از سران [[خوارج]]- [[حرکت]] کرد تا این که در یکی از درههای طبرستان بدو رسیدند. با آغاز [[جنگ]]، رفته رفته سپاه قطری از اطراف او پراکنده شدند. قطری نیز که در پایین دره از اسب افتاده بود و به ته دره [[سقوط]] کرده بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۴۳۸-۴۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۰۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۴۲.</ref>، توسط [[صباح بن محمد بن اشعث]] و جمعی دیگر به [[هلاکت]] رسید<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۴۲.</ref>. | |||
مقابله با [[قیام زید بن علی]] به سالاری [[منذر بن محمد بن اشعث]] در سال ۱۲۲هجری<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۱۸۲.</ref> و نیز حضور در اغتشاشات و جنگهای [[قدرت]] در اواخر [[دولت اموی]]، از دیگر جلوههای [[تاریخ]] بنی عدی بن ربیعه در عصر [[اسلامی]] با نقشآفرینی [[شخصیت]] بنام و معروف این [[قوم]]، سمط بن ثابت بن یزید بن شرحبیل بن سمط بن ثابت بن جبله کندی حمصی - از اشراف [[حمص]] - است. وی در [[سال ۱۲۶ هجری]] همراه با لشکری از حمص در [[طلب خون]] ولید بن یزید - خلیفه مقتول [[اموی]]- به [[دمشق]] رفت اما در نزدیکی [[عذراء]] [[شکست]] خورد. در پی این شکست سمط به دمشق رفت و با [[یزید بن ولید]] اموی [[بیعت]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۲۶۳-۲۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.</ref>. او در [[خلع]] [[مروان بن محمد]] -آخرین [[خلیفه اموی]]- در حمص نیز، نقش داشت. از این رو مروان بن محمد جهت سرکوبی شان به این [[دیار]] [[لشکر]] کشید و با شکست متمردین، [[شهر]] را به [[تصرف]] خود در آورد. وی پس از این [[پیروزی]] به تمام [[مردم]] حمص [[امان]] داد مگر دو نفر که سمط بن ثابت یکی از آنان بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۲۲۷-۲۲۹.</ref>. بدین ترتیب، سمط بن ثابت توسط [[یاران]] مروان بن محمد کشته<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۲۲۹.</ref> و به [[نقلی]] به دار کشیده شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۴۸۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۵.</ref>. | |||
پیوندهای سببی [[خاندان]] اشعث با عمال و بستگان نزدیک [[بنی امیه]] نیز از دیگر مؤلفههایی است که از [[ارتباطات]] وثیق و تعاملات گسترده بنی عدی با بنی امیه حکایت دارد. از جمله این ازدواجها [[عقد]] [[زناشویی]] «[[میمونه]]» بنت محمد بن اشعث با «محمد» پسر حجاج است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۳۹،۲۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۴۰۸؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۲۹.</ref>. [[ازدواج]] «[[عایشه]]» بنت محمد بن اشعث با [[حارث بن عبدالله]] و نیز اُمّنعمان بنت [[محمد بن اشعث]] با [[عبیدالله بن زیاد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۳۹،۲۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۴۰۸؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۲۹.</ref> هم از دیگر ازدواجهای این [[طایفه]] است که باید بدان پرداخت. ضمن این که [[ازدواج]] زعوم بنت [[قیس بن محمد بن اشعث]] با [[مَسلمة بن عبدالملک بن مروان]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۶۳.</ref> نیز از دیگر ازدواجهای این [[قوم]] است که به [[لطف]] آن روابط [[خویشاوندی]] نزدیکی بین این [[خاندان]] و طایفه با [[خلیفه اموی]] ایجاد گردید. | |||
گذشته از آن، حضور در جمع [[کارگزاران]] [[بنی امیه]] هم از دیگر موارد مهم در کارنامه بنی عدی بن ربیعه است. از جمله بنی عدویهایی که نامشان در دفتر [[کارگزاری]] [[دولت]] بنی امیه به ثبت و ضبط رسیده است میتوان از محمد بن اشعث [[فرماندار]] [[معاویة بن ابوسفیان]] در [[طبرستان]]<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۳۵؛ ابن فقیه، البلدان، ص۵۷۰</ref>، [[حجر بن یزید بن سلمة بن مرة بن حجر بن عدی]] معروف به «[[حجر الشر]]» عامل معاویه در [[ولایت]] [[ارمنستان]]<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۴.</ref> و [[شرحبیل بن سمط]] بن اسود بن جبله<ref>ابن عبد البر در کتاب خود از او با نام و نسب «شرحبیل بن سمط بن أسود بن جبله کندی» و به نقلی «شرحبیل بن سّمط بن أعور بن جبله کندی» یاد کرده است. (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۹۹)</ref> [[والی]] معاویه در [[حمص]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۹۹.</ref> یاد کرد. عدی بن عدی بن عمیره معروف به «[[سید اهل جزیره]]»<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۵۳۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۱۶۸.</ref> هم از دیگر [[کارگزاران]] این [[قوم]] بود که از سوی [[سلیمان بن عبد الملک]] (حک. ۹۶-۹۹) به امارت جزیره، [[ارمینیه]] و [[آذربایجان]] منتصب شد<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۱۶۸.</ref>. او همچنین عهده دار امارت جزیره و [[موصل]] برای [[عمر بن عبدالعزیز]] (حک. ۹۹-۱۰۱) بود<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۱۶۸.</ref>. ضمن این که از قائد بن محمد بن غریر بن حجر بن معدی کرب بن لحی هم دیگر [[رجال سیاسی]] این قوم است که از او به عنوان [[والی]] منطقه جزیره نام برده شده است<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |