امام حسین علیهالسلام: تفاوت میان نسخهها
←صفات امام
(←اصحاب) |
|||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
=== شجاعت === | === شجاعت === | ||
{{اصلی|شجاعت امام حسین}} | {{اصلی|شجاعت امام حسین}} | ||
[[حسین بن علی]] {{ع}} گوی شجاعت را از همه دلیران [[جهان]] ربود و آنان را به بوته | [[حسین بن علی]] {{ع}} گوی شجاعت را از همه دلیران [[جهان]] ربود و آنان را به بوته فراموشی افکند. آن حضرت با شمار اندک یارانش در برابر انبوه [[سپاه]] [[یزید]] ایستاد و پس از حتمی شدن جنگ، کوچکترین تردیدی در [[مبارزه]] با [[دشمن]] به خود راه نداد. با آنکه به [[شهادت]] خود و یارانش [[یقین]] داشت، با [[اقتدار]] کامل نیروهای زیر فرمانش را [[سازمان]] داد و با کمال [[جوانمردی]] پذیرای [[نبرد]] شد. | ||
[[یاران]] و [[جوانان]] او در برابر دیدگانش به [[خون]] غلتیدند، ولی اندیشۀ [[تسلیم]] هرگز به او راه نیافت. هنگامی که نوبت رزم خود وی رسید، چونان شیر ژیان به دشمن | [[یاران]] و [[جوانان]] او در برابر دیدگانش به [[خون]] غلتیدند، ولی اندیشۀ [[تسلیم]] هرگز به او راه نیافت. هنگامی که نوبت رزم خود وی رسید، چونان شیر ژیان به دشمن حمله میآورد، صفوفشان را میشکافت و از کشتهها پشته میساخت. | ||
کسانی که به جنگ وی آمده بودند، نه [[مردم]] کوچه و بازار، بلکه جنگجویانی حرفهای بودند، ولی در برابر شجاعت و [[دلاوری]] آن حضرت به زانو درآمده اعتراف کردند تاکنون کسی را چون او ندیدهاند که [[خاندان]] و یارانش در برابر دیدگان او کشته شوند و او همچنان شجاعانه و با | کسانی که به جنگ وی آمده بودند، نه [[مردم]] کوچه و بازار، بلکه جنگجویانی حرفهای بودند، ولی در برابر شجاعت و [[دلاوری]] آن حضرت به زانو درآمده اعتراف کردند تاکنون کسی را چون او ندیدهاند که [[خاندان]] و یارانش در برابر دیدگان او کشته شوند و او همچنان شجاعانه و با قوت قلب بجنگد. | ||
بر خلاف [[دشمن]] که با اعلام [[حکومت]] نظامی، [[مردم]] را با [[زور]] به [[جنگ]] میفرستاد<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۳، ص۳۸۶ -۳۸۷، دارالفکر.</ref>، [[حسین]] {{ع}} یارانش را در رفتن یا ماندن [[آزاد]] گذاشت. او [[سپاه]] کوچک خویش را از عناصر | بر خلاف [[دشمن]] که با اعلام [[حکومت]] نظامی، [[مردم]] را با [[زور]] به [[جنگ]] میفرستاد<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۳، ص۳۸۶ -۳۸۷، دارالفکر.</ref>، [[حسین]] {{ع}} یارانش را در رفتن یا ماندن [[آزاد]] گذاشت. او [[سپاه]] کوچک خویش را از عناصر زبون و دنیادوست پاکسازی کرد و تنها مردانی [[آزاده]] و از [[جان]] گذشته افتخار حضور در صف یارانش را یافتند. این بود که دشمن، نه از حسین ضعفی دید و نه از یارانش. | ||
پس از آنکه | پس از آنکه سپاهیان دشمن گرد او حلقه زده با هر آنچه در دست داشتند بر وی هجوم آوردند، باز هم جانانه [[دفاع]] میکرد و به مهاجمان اجازه نزدیک شدن به خود را نمیداد. آری، به [[گواهی]] زخمهای فراوان تن حسین {{ع}}<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۹، دارالفکر؛ الارشاد، ج۲، ص۱۱۸، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.</ref>، [[فرزند علی]] {{ع}} تا واپسین لحظههای [[زندگی]] چونان [[کوه]] [[استوار]] در برابر سیل سپاه دشمن [[ایستادگی]] کرد تا به [[فیض]] عظیم [[شهادت]] نایل آمد<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۴۱-۴۲.</ref>. | ||
=== آزادگی === | === آزادگی === | ||
{{اصلی|آزادگی در معارف و سیره حسینی}} | {{اصلی|آزادگی در معارف و سیره حسینی}} | ||
از بارزترین ویژگیهای شخصیتی [[حسین بن علی]] {{ع}} آزادگی و | از بارزترین ویژگیهای شخصیتی [[حسین بن علی]] {{ع}} آزادگی و رادمردی است. حسین {{ع}} تن به [[ذلت]] نداد، زیر بار [[ستم]] نرفت و در برابر زورمداران مردانه تا پای جان ایستاد. پس از روی کار آمدن [[یزید]] [[احساس]] کرد که ارزشهای [[اسلامی]] و [[انسانی]] رو به نابودی است و دریافت که هرگاه بوزینهباز و شرابخوار و هوسرانی چونان یزید بر [[منبر]] [[اسلام]] بالا رود چراغ [[دین]] و [[دینداری]] بیفروغ میشود، از این رو در نخستین واکنش نسبت به اعلام بیعت مردم با یزید، با اشاره به همین نکتۀ اساسی به [[مروان حکم]] فرمود: هرگاه زمام امور [[جامعه اسلامی]] به دست کسی چون یزید بیفتد، فاتحۀ اسلام را باید خواند. به برادرش [[محمّد]] حنفیّه نیز، که وی را [[دعوت]] به مسالمت میکرد، فرمود: چنانچه در همه [[جهان]] هیچ پناهگاهی نیابد، باز هم زیر بار [[بیعت]] با [[یزید]] نخواهد رفت<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۸.</ref>. | ||
[[حسین]] که در | [[حسین]] که در خاندان وحی [[تربیت یافته]] بود، هرگز نمیتوانست برای [[حفظ]] [[مصالح]] و منافع شخصی خود، [[شاهد]] پامال شدن هدفهای [[رسالت]] باشد؛ چنان که فرموده است: ما [[خاندان پیامبر]] و کان رسالت و محل آمد و شد فرشتگانیم. [[خداوند]] با ما آغاز کرد و با ما به پایان برد. کسی چون من با یزید، این مرد [[فاسق]] و میگساری که به ناحق [[خون]] میریزد، [[بیعت]] نمیکند<ref>الملهوف، ص۹۸.</ref>. | ||
در جریان [[قیام]] و [[نهضت]] نیز [[شأن]] [[آزادمردی]] خویش را پاس میداشت. هنگام حرکت از [[مدینه]] به [[مکه]] به وی پیشنهاد شد که او نیز مانند پسر [[زبیر]] [[بیراهه]] را در پیش گیرد، ولی آن حضرت فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] از این راه بیرون نمیروم تا آنکه خداوند هر چه بخواهد مقدر سازد. روزی هم که حُرّ راه را بر او بست و گفت که به خاطر خدا جانش را حفظ کند که اگر بجنگند یکجا کشته میشوند، فرمود: آیا مرا از [[مرگ]] میترسانی؟ میپنداری که با کشتن من آسودهخاطر میشوید؟ | در جریان [[قیام]] و [[نهضت]] نیز [[شأن]] [[آزادمردی]] خویش را پاس میداشت. هنگام حرکت از [[مدینه]] به [[مکه]] به وی پیشنهاد شد که او نیز مانند پسر [[زبیر]] [[بیراهه]] را در پیش گیرد، ولی آن حضرت فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] از این راه بیرون نمیروم تا آنکه خداوند هر چه بخواهد مقدر سازد. روزی هم که حُرّ راه را بر او بست و گفت که به خاطر خدا جانش را حفظ کند که اگر بجنگند یکجا کشته میشوند، فرمود: آیا مرا از [[مرگ]] میترسانی؟ میپنداری که با کشتن من آسودهخاطر میشوید؟ منطق من، منطق آن [[برادر]] [[اوسی]] است که قصد یاری پیامبر {{صل}} را داشت ولی پسرعمویش او را از مرگ [[بیم]] میداد و او در پاسخ گفت: من میروم؛ زیرا تا هنگامی که [[نیت]] جوانمرد [[حق]] باشد و در راه [[اسلام]] بجنگد، مرگ برایش ننگ نیست ... . | ||
[[دشمن]] سپاهی بزرگ داشت و گروه کوچک [[یاران حسین]] در برابر آنان اندک مینمود، ولی [[فرزند علی]] آن گروه انبوه را هماورد خویش نمیدید،؛ چراکه مردمانی [[پست]] و [[فرومایه]] بودند و برای ارزشهای والای [[انسانی]] هیچگونه حرمتی قایل نبودند. این بود که با مشاهدۀ [[رفتار]] ناجوانمردانۀ آنان برآشفت و فرمود: «اگر [[دین]] ندارید و از [[رستخیز]] نمیهراسید در دنیایتان [[آزاده]] باشید»<ref>{{متن حدیث| إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ لاَ تَخَافُونَ اَلْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً}}؛ الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۱.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۴۲-۴۳.</ref> | [[دشمن]] سپاهی بزرگ داشت و گروه کوچک [[یاران حسین]] در برابر آنان اندک مینمود، ولی [[فرزند علی]] آن گروه انبوه را هماورد خویش نمیدید،؛ چراکه مردمانی [[پست]] و [[فرومایه]] بودند و برای ارزشهای والای [[انسانی]] هیچگونه حرمتی قایل نبودند. این بود که با مشاهدۀ [[رفتار]] ناجوانمردانۀ آنان برآشفت و فرمود: «اگر [[دین]] ندارید و از [[رستخیز]] نمیهراسید در دنیایتان [[آزاده]] باشید»<ref>{{متن حدیث| إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ لاَ تَخَافُونَ اَلْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً}}؛ الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۱.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۴۲-۴۳.</ref> |