پرش به محتوا

امام علی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:


علی{{ع}} برخی روزها همراه پیامبر به [[غار حرا]] می‌رفت و در راه با او سخن می‌گفت. او نخستین کسی بود که از مقام [[رسالت پیامبر]] [[آگاه]] شد و بی‌درنگ [[دعوت]] ایشان را پذیرفت و بدو [[ایمان]] آورد. [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]]، [[مقداد بن اسود]]، [[زید بن ارقم]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]] و [[قتادة بن نعمان]] [[روایت]] کرده‌اند که نخست علی{{ع}} [[مسلمان]] شد، و پیش از او، تنها خدیجه اسلام آورده بود<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.</ref>. در اینجا شایسته است به برخی [[روایات]] و منابعی بنگریم که از این [[حقیقت]] سخن گفته‌اند:
علی{{ع}} برخی روزها همراه پیامبر به [[غار حرا]] می‌رفت و در راه با او سخن می‌گفت. او نخستین کسی بود که از مقام [[رسالت پیامبر]] [[آگاه]] شد و بی‌درنگ [[دعوت]] ایشان را پذیرفت و بدو [[ایمان]] آورد. [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]]، [[مقداد بن اسود]]، [[زید بن ارقم]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]] و [[قتادة بن نعمان]] [[روایت]] کرده‌اند که نخست علی{{ع}} [[مسلمان]] شد، و پیش از او، تنها خدیجه اسلام آورده بود<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.</ref>. در اینجا شایسته است به برخی [[روایات]] و منابعی بنگریم که از این [[حقیقت]] سخن گفته‌اند:
سلمان فارسی از رسول خدا{{صل}} چنین نقل کرده است: «نخستین فرد از شما که در کنار [[حوض]] نزد من آید، همان است که نخست [[ایمان]] آورد»<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۶.</ref>. ناگفته نماند که [[ابن عباس]] و [[ابوموسی اشعری]] و [[ابن ابی شیبه]] نیز با الفاظی دیگر، این [[روایت]] را نقل کرده‌اند<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۶۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۵۷؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص١۵٢.</ref>. [[حدیث]] دیگر را [[معاذ بن جبل]] از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده است که فرمود:
سلمان فارسی از رسول خدا{{صل}} چنین نقل کرده است: «نخستین فرد از شما که در کنار [[حوض]] نزد من آید، همان است که نخست [[ایمان]] آورد»<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۶.</ref>. ناگفته نماند که [[ابن عباس]] و [[ابوموسی اشعری]] و [[ابن ابی شیبه]] نیز با الفاظی دیگر، این [[روایت]] را نقل کرده‌اند<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۶۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۵۷؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص١۵٢.</ref>. [[حدیث]] دیگر را [[معاذ بن جبل]] از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده است که فرمود: ای علی، [[برتری]] من بر تو، به [[مقام پیامبری]] است، و پس از من [[پیامبری]] نیست، و تو را هفت [[فضیلت]] است که کسی از [[قریش]] را نیست: تو نخستین [[مؤمن]] به خدایی و [[وفادارترین]] آنان به [[پیمان]] خدایی، و استوارترینشان در کار خدایی، و هنگام [[عدالت]] از همه بهتری، و در [[رفتار]] با [[مردمان]] از همه دادگرتری، و هنگام [[داوری]] از همه بیناتری، و در [[منزلت]] و مزیت نزد [[خدا]] از آنان والاتری<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۶؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۹۸.</ref>.
ای علی، [[برتری]] من بر تو، به [[مقام پیامبری]] است، و پس از من [[پیامبری]] نیست، و تو را هفت [[فضیلت]] است که کسی از [[قریش]] را نیست: تو نخستین [[مؤمن]] به خدایی و [[وفادارترین]] آنان به [[پیمان]] خدایی، و استوارترینشان در کار خدایی، و هنگام [[عدالت]] از همه بهتری، و در [[رفتار]] با [[مردمان]] از همه دادگرتری، و هنگام [[داوری]] از همه بیناتری، و در [[منزلت]] و مزیت نزد [[خدا]] از آنان والاتری<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۶؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۹۸.</ref>.


روایتی دیگر است که [[سلمان فارسی]] و [[ابوذر غفاری]] نقل کرده‌اند:
روایتی دیگر است که [[سلمان فارسی]] و [[ابوذر غفاری]] نقل کرده‌اند: روزی رسول خدا{{صل}} دست علی را گرفت و فرمود: «این همان است که پیش از همه به من ایمان آورد، و نخستین کسی است که [[روز قیامت]] دست در دست من می‌گذارد، و این است [[صدیق اکبر]] و [[فاروق]] [[امت]] که [[حق]] را از [[باطل]] جدا می‌کند. این است [[پشتیبان]] [[مؤمنان]]؛ ولی پشتیبان [[ستمکاران]]، [[مال]] است»<ref>هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۲۳۰؛ مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۸.</ref>.
روزی رسول خدا{{صل}} دست علی را گرفت و فرمود: «این همان است که پیش از همه به من ایمان آورد، و نخستین کسی است که [[روز قیامت]] دست در دست من می‌گذارد، و این است [[صدیق اکبر]] و [[فاروق]] [[امت]] که [[حق]] را از [[باطل]] جدا می‌کند. این است [[پشتیبان]] [[مؤمنان]]؛ ولی پشتیبان [[ستمکاران]]، [[مال]] است»<ref>هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۲۳۰؛ مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۸.</ref>.
در روایتی که [[معقل بن یسار]] نقل کرده است، [[پیامبر]] به [[فاطمه زهرا]]{{س}} می‌فرماید:
ای [[فاطمه]]، آیا [[راضی]] نیستی که مردی را به همسری‌ات درآوردم که پیش از همه امت من [[اسلام]] آورده است و علمش از همه بیش‌تر و [[حلم]] و بردباری‌اش افزون‌تر است؟<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۲۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۶۴؛ ج۱۵، ح ۱۱۶۷ - ۱۱۶۵.</ref>.


برخی [[احادیث]] که به [[اسناد]] صحیح و به وسیله [[رجال]] [[ثقه]] [[روایت]] شده‌اند و [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] در کتب خود نقل کرده‌اند، درباره [[سبقت]] علی{{ع}} در نمازند؛ از جمله [[ابن عباس]] از [[رسول خدا]]{{صل}} روایت کرده است که فرمود:
در روایتی که [[معقل بن یسار]] نقل کرده است، [[پیامبر]] به [[فاطمه زهرا]]{{س}} می‌فرماید: ای [[فاطمه]]، آیا [[راضی]] نیستی که مردی را به همسری‌ات درآوردم که پیش از همه امت من [[اسلام]] آورده است و علمش از همه بیش‌تر و [[حلم]] و بردباری‌اش افزون‌تر است؟<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۲۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۶۴؛ ج۱۵، ح ۱۱۶۷ - ۱۱۶۵.</ref>.
نخستین کسی که با من [[نماز]] گزارد، علی{{ع}} بود<ref>نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۴۴؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.</ref>.
 
همچنین [[ابوایوب انصاری]] روایت کرده است که رسول خدا{{صل}} فرمود:
برخی [[احادیث]] که به [[اسناد]] صحیح و به وسیله [[رجال]] [[ثقه]] [[روایت]] شده‌اند و [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] در کتب خود نقل کرده‌اند، درباره [[سبقت]] علی{{ع}} در نمازند؛ از جمله [[ابن عباس]] از [[رسول خدا]]{{صل}} روایت کرده است که فرمود: نخستین کسی که با من [[نماز]] گزارد، علی{{ع}} بود<ref>نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۴۴؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.</ref>. همچنین [[ابوایوب انصاری]] روایت کرده است که رسول خدا{{صل}} فرمود: [[فرشتگان]] هفت سال بر من و علی [[درود]] می‌فرستادند؛ زیرا در آن سال‌ها تنها من و علی نماز می‌گزاردیم و کسی دیگر نبود که با ما نماز بگزارد<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵۸؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۶۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۱؛ احمد بن حنبل، مسند ج۹، ص۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۲ - ۱۷۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۶۷.</ref>
[[فرشتگان]] هفت سال بر من و علی [[درود]] می‌فرستادند؛ زیرا در آن سال‌ها تنها من و علی نماز می‌گزاردیم و کسی دیگر نبود که با ما نماز بگزارد<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵۸؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۶۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۱؛ احمد بن حنبل، مسند ج۹، ص۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۲ - ۱۷۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۶۷.</ref>.


==[[پیامبر]] و [[بزرگداشت]] [[شخصیت علی]]{{ع}}==
==[[پیامبر]] و [[بزرگداشت]] [[شخصیت علی]]{{ع}}==
===حدیث بدءالدعوه===
===حدیث بدءالدعوه===
{{اصلی|حدیث یوم‌الدار}}
{{اصلی|حدیث یوم‌الدار}}
از وقایع [[تاریخی]] [[روزگار]] آغاز [[بعثت پیامبر]] که [[محدثان]] و سیره‌شناسان [[شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند، ماجرای [[دعوت خویشاوندان]] به [[دین اسلام]] است. بنابر [[روایات]]، پیامبر پس از [[نزول]] [[آیه ۲۱۴ سوره شعراء]] حدود چهل تن از عموها و عموزادگان خود را در [[خانه]] [[ابوطالب]] فراخواند و آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و فرمود: «هر یک از شما پیشقدم شود و زودتر از دیگران [[ایمان]] آورد و [[مسلمان]] شود، [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من در [[امت]] است و ولی همه [[مؤمنان]] پس از من». [[مورخان]] گفته‌اند که تنها کسی که از آن جمع دعوت [[رسول خدا]]{{صل}} را لبیک گفت، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود؛ آن‌گاه پیامبر درباره‌اش فرمود:
از وقایع [[تاریخی]] [[روزگار]] آغاز [[بعثت پیامبر]] که [[محدثان]] و سیره‌شناسان [[شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند، ماجرای [[دعوت خویشاوندان]] به [[دین اسلام]] است. بنابر [[روایات]]، پیامبر پس از [[نزول]] [[آیه ۲۱۴ سوره شعراء]] حدود چهل تن از عموها و عموزادگان خود را در [[خانه]] [[ابوطالب]] فراخواند و آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و فرمود: «هر یک از شما پیشقدم شود و زودتر از دیگران [[ایمان]] آورد و [[مسلمان]] شود، [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من در [[امت]] است و ولی همه [[مؤمنان]] پس از من». [[مورخان]] گفته‌اند که تنها کسی که از آن جمع دعوت [[رسول خدا]]{{صل}} را لبیک گفت، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود؛ آن‌گاه پیامبر درباره‌اش فرمود: این است برادر و وصی و خلیفه من میان شما. سخنش را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۶۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۳۹۲.</ref>.
این است برادر و وصی و خلیفه من میان شما. سخنش را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۶۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۳۹۲.</ref>.
این [[حدیث پیامبر]] به «[[حدیث دار]]» یا حدیث «بدءالدعوه» [[شهرت]] یافته، و با الفاظی گوناگون از طریق [[راویان حدیث]] نقل شده است<ref>صورت‌های مختلف روایت را می‌توان در کتاب‌های زیر جست: امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۸۹ - ۲۷۸؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۷۳؛ فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة فی الصحاح السته، ج۲، ص۲۱ - ۱۹.</ref>. در روایتی دیگر آمده است که علی{{ع}} فرمود:
چون [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> بر پیامبر نازل شد، مرا بخواند و فرمود: «[[خدا]] به من امر کرده است [[خویشان]] و [[نزدیکان]] خود را هشدار دهم و از [[عذاب دوزخ]] بترسانم. من خود را با تکلیفی سخت روبه‌رو دیدم و دانستم که اگر آنان را به اسلام بخوانم، با پاسخی روبه‌رو می‌شوم که باعث ناخشنودی‌ام می‌شود. از این رو، خاموش ماندم و این [[راز]] را در [[دل]] نگه داشتم تا اینکه [[جبرئیل]] آمد و گفت: ای محمد، اگر امر خدای را به جای نیاوری، تو را [[عذاب]] خواهد کرد.


اکنون تو [ای علی] باید با پیمانه‌ای گندم و یک ران گوسفند غذایی فراهم آوری و یک [[قدح]] شیر حاضر کنی. سپس [[فرزندان عبدالمطلب]] را بخوانی تا پیش من آیند و با آنان سخن گویم و پیغام خدای را برسانم». من آن‌چه را [[پیامبر]] [[فرمان]] داده بود، انجام دادم و فرزندان عبدالمطلب را [[دعوت]] کردم. در آن [[روز]] حدود چهل نفر بودند و میان آنان [[عموهای پیامبر]] نیز بودند. وقتی همه همه گرد آمدند، به من فرمود: «غذایی که پخته‌ای، بیاور». غذا را آوردم. چون آن را بر [[زمین]] نهادم، پیامبر فرمود: «بخورید [[به نام خدا]]». آن جمع از غذا خوردند تا [[سیر]] شدند. روز دیگر باز به من فرمود: «بار دیگر همان غذای دیروز را آماده کن و فرزندان عبدالمطلب را فرا خوان». من نیز چنان کردم. وقتی [[مهمانان]] حاضر شدند، پیامبر فرمود: «غذا را بیاور» من نیز غذا را حاضر کردم و نزد ایشان آوردم. پیامبر مانند روز پیش [[رفتار]] کرد و حاضران خوردند و آشامیدند و سیر و [[سیراب]] شدند. آن‌گاه پیامبر لب به سخن گشود و فرمود: «ای پسران [[عبدالمطلب]]، به [[خدا]] [[سوگند]] من در همه [[عرب]] [[جوانی]] را سراغ ندارم که چیزی بهتر و [[برتر]] از آن چیزی که من برای شما آورده‌ام، برای [[قوم]] خویش آورده باشد. من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام و خدا به من امر کرده است شما را به [[دین اسلام]] دعوت کنم. اکنون کدام یک از شما در این امر مرا [[یاری]] می‌دهد تا [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من میان شما باشد؟» عموها و عموزادگان پیامبر هیچ نگفتند. من گفتم: «ای [[رسول خدا]]، من [[وزیر]] و دستیار تو خواهم بود». آن‌گاه رسول خدا دست بر پشتم نهاد و گفت: «این است برادر و وصی و خلیفه من میان شما. پس سخنش را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید». مهمانان برخاستند در حالی که می‌خندیدند و به [[ابوطالب]] می‌گفتند: «به تو می‌گوید از علی [[فرمان]] بری!»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الرسل و الملوک، ج۲، ص۶۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۲۴؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة فی الصحاح السته، ج۲، ص۲۰- ۱۹؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۷۹- ۲۷۸؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵۴؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۵ – ۱۵۴.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۰.</ref>.
این [[حدیث پیامبر]] به «[[حدیث دار]]» یا حدیث «بدءالدعوه» [[شهرت]] یافته، و با الفاظی گوناگون از طریق [[راویان حدیث]] نقل شده است<ref>صورت‌های مختلف روایت را می‌توان در کتاب‌های زیر جست: امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۸۹ - ۲۷۸؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۷۳؛ فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة فی الصحاح السته، ج۲، ص۲۱ - ۱۹.</ref>. در روایتی دیگر آمده است که علی{{ع}} فرمود: چون [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> بر پیامبر نازل شد، مرا بخواند و فرمود: «[[خدا]] به من امر کرده است [[خویشان]] و [[نزدیکان]] خود را هشدار دهم و از [[عذاب دوزخ]] بترسانم. من خود را با تکلیفی سخت روبه‌رو دیدم و دانستم که اگر آنان را به اسلام بخوانم، با پاسخی روبه‌رو می‌شوم که باعث ناخشنودی‌ام می‌شود. از این رو، خاموش ماندم و این [[راز]] را در [[دل]] نگه داشتم تا اینکه [[جبرئیل]] آمد و گفت: ای محمد، اگر امر خدای را به جای نیاوری، تو را [[عذاب]] خواهد کرد.
 
اکنون تو [ای علی] باید با پیمانه‌ای گندم و یک ران گوسفند غذایی فراهم آوری و یک [[قدح]] شیر حاضر کنی. سپس [[فرزندان عبدالمطلب]] را بخوانی تا پیش من آیند و با آنان سخن گویم و پیغام خدای را برسانم». من آن‌چه را [[پیامبر]] [[فرمان]] داده بود، انجام دادم و فرزندان عبدالمطلب را [[دعوت]] کردم. در آن [[روز]] حدود چهل نفر بودند و میان آنان [[عموهای پیامبر]] نیز بودند. وقتی همه همه گرد آمدند، به من فرمود: «غذایی که پخته‌ای، بیاور». غذا را آوردم. چون آن را بر [[زمین]] نهادم، پیامبر فرمود: «بخورید [[به نام خدا]]». آن جمع از غذا خوردند تا [[سیر]] شدند. روز دیگر باز به من فرمود: «بار دیگر همان غذای دیروز را آماده کن و فرزندان عبدالمطلب را فرا خوان». من نیز چنان کردم. وقتی [[مهمانان]] حاضر شدند، پیامبر فرمود: «غذا را بیاور» من نیز غذا را حاضر کردم و نزد ایشان آوردم. پیامبر مانند روز پیش [[رفتار]] کرد و حاضران خوردند و آشامیدند و سیر و [[سیراب]] شدند. آن‌گاه پیامبر لب به سخن گشود و فرمود: «ای پسران [[عبدالمطلب]]، به [[خدا]] [[سوگند]] من در همه [[عرب]] [[جوانی]] را سراغ ندارم که چیزی بهتر و [[برتر]] از آن چیزی که من برای شما آورده‌ام، برای [[قوم]] خویش آورده باشد. من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام و خدا به من امر کرده است شما را به [[دین اسلام]] دعوت کنم. اکنون کدام یک از شما در این امر مرا [[یاری]] می‌دهد تا [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من میان شما باشد؟» عموها و عموزادگان پیامبر هیچ نگفتند. من گفتم: «ای [[رسول خدا]]، من [[وزیر]] و دستیار تو خواهم بود». آن‌گاه رسول خدا دست بر پشتم نهاد و گفت: «این است برادر و وصی و خلیفه من میان شما. پس سخنش را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید». مهمانان برخاستند در حالی که می‌خندیدند و به [[ابوطالب]] می‌گفتند: «به تو می‌گوید از علی [[فرمان]] بری!»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الرسل و الملوک، ج۲، ص۶۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۲۴؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة فی الصحاح السته، ج۲، ص۲۰- ۱۹؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۷۹- ۲۷۸؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵۴؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۵ – ۱۵۴.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۰.</ref>


===حدیث کسر اصنام===
===حدیث کسر اصنام===
خط ۳۸: خط ۳۲:
پس از اینکه [[دعوت]] [[اسلام]] در [[مکه]] آشکار شد، [[پیامبر]] برای اینکه [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] و [[زشتی]] [[بت‌پرستی]] را به [[قریش]] نشان دهد، [[بت]] بزرگ آنان را که بر بام [[کعبه]] با میخ‌های آهنین [[استوار]] شده بود، با دستیاری [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} درهم [[شکست]]. برای این کار، شبی همراه امیرالمؤمنین علی{{ع}} به [[مسجدالحرام]] رفت، و چون در کعبه را بسته بودند و راهی به بام نبود، علی را بر شانه خود نهاد تا بت را از جای برکند و به زیر افکند.
پس از اینکه [[دعوت]] [[اسلام]] در [[مکه]] آشکار شد، [[پیامبر]] برای اینکه [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] و [[زشتی]] [[بت‌پرستی]] را به [[قریش]] نشان دهد، [[بت]] بزرگ آنان را که بر بام [[کعبه]] با میخ‌های آهنین [[استوار]] شده بود، با دستیاری [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} درهم [[شکست]]. برای این کار، شبی همراه امیرالمؤمنین علی{{ع}} به [[مسجدالحرام]] رفت، و چون در کعبه را بسته بودند و راهی به بام نبود، علی را بر شانه خود نهاد تا بت را از جای برکند و به زیر افکند.


حدیث کسر اصنام را [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند. علی{{ع}} ماجرا را چنین [[روایت]] می‌فرماید:
حدیث کسر اصنام را [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند. علی{{ع}} ماجرا را چنین [[روایت]] می‌فرماید: همراه [[رسول خدا]]{{صل}} به راه افتادم تا به کعبه رسیدیم. رسول خدا{{صل}} از شانه‌هایم بالا رفت، ولی من نمی‌توانستم وزن پیامبر را بر شانه‌هایم تاب آورم. وقتی ناتوانی مرا دید، فرمود: «بنشین»، و من نشستم. از شانه‌هایم به زیر آمد و فرمود: «بر شانه‌های من برو». و مرا برافراشت. چونان بالا رفته بودم که به نظرم رسید اگر بخواهم می‌توانم به افق [[آسمان]] دست یابم. بر بام کعبه رفتم. در آنجا بتی از روی یا مس بود. کوشیدم آن را از جای برکنم. بت را به [[چپ و راست]] و پیش و پس تکان دادم تا از جای درآمد. رسول خدا{{صل}} فرمود: «آن را به زیر بیفکن»، و من بت را به [[زمین]] انداختم و شکستم؛ چونان که شیشه‌ها را می‌شکنند. آن‌گاه پایین آمدم و با رسول خدا{{صل}} روانه شدم. هر یک از دیگری تندتر می‌دویدیم، و از [[ترس]] اینکه دیده شویم، خود را میان [[خانه‌ها]] پنهان می‌کردیم.
همراه [[رسول خدا]]{{صل}} به راه افتادم تا به کعبه رسیدیم. رسول خدا{{صل}} از شانه‌هایم بالا رفت، ولی من نمی‌توانستم وزن پیامبر را بر شانه‌هایم تاب آورم. وقتی ناتوانی مرا دید، فرمود: «بنشین»، و من نشستم. از شانه‌هایم به زیر آمد و فرمود: «بر شانه‌های من برو». و مرا برافراشت. چونان بالا رفته بودم که به نظرم رسید اگر بخواهم می‌توانم به افق [[آسمان]] دست یابم. بر بام کعبه رفتم. در آنجا بتی از روی یا مس بود. کوشیدم آن را از جای برکنم. بت را به [[چپ و راست]] و پیش و پس تکان دادم تا از جای درآمد. رسول خدا{{صل}} فرمود: «آن را به زیر بیفکن»، و من بت را به [[زمین]] انداختم و شکستم؛ چونان که شیشه‌ها را می‌شکنند. آن‌گاه پایین آمدم و با رسول خدا{{صل}} روانه شدم. هر یک از دیگری تندتر می‌دویدیم، و از [[ترس]] اینکه دیده شویم، خود را میان [[خانه‌ها]] پنهان می‌کردیم.


برخی این [[روایات]] را مربوط به [[شب هجرت]] و برخی دیگر مربوط به [[روز فتح مکه]] دانسته‌اند<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۶۶ و ج۳، ص۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ح ۴۳۱؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۵۱ و ۸۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰۲؛ ابن جوزی، صفوة الصفوه، ج۱، ص۱۱۹؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۸؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۹ – ۱۸۸.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۲.</ref>.
برخی این [[روایات]] را مربوط به [[شب هجرت]] و برخی دیگر مربوط به [[روز فتح مکه]] دانسته‌اند<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۶۶ و ج۳، ص۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ح ۴۳۱؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۵۱ و ۸۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰۲؛ ابن جوزی، صفوة الصفوه، ج۱، ص۱۱۹؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۸؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۹ – ۱۸۸.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۲.</ref>


===حدیث فراش===
===حدیث فراش===
{{اصلی|لیلة المبیت}}
{{اصلی|لیلة المبیت}}
چون [[پیامبر]] می‌خواست به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، علی{{ع}} را در [[مکه]] گذاشت تا وام‌های او را ادا کند و سپرده‌های [[مردم]] را که نزد او بودند، به صاحبانشان برگرداند. آن شب پیامبر به سوی [[غار]] رفت و [[مشرکان]] خانه‌اش را محاصره کردند. به علی{{ع}} فرمود در بستر او بخوابد و فرمود: «این بُرد سبز [[حضرمی]] را بر سر خود بکش که ان‌شاءالله هیچ آسیبی به تو نخواهد رسید». [[خدای تعالی]] به [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] چنین [[وحی]] فرستاد: «من شما را با هم [[برادر]] ساختم، ولی [[عمر]] یکی را بیش از دیگری مقدر کردم. اکنون کدام یک از شما برادر خویش را بر خود مقدم می‌دارد و [[راضی]] می‌شود عمر برادر از عمر او بیش‌تر باشد؟» هر دو [[فرشته]] [[زندگی]] بیش‌تر را برای خود خواستند. آن‌گاه به ایشان وحی فرستاد: «چرا مانند [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نیستید که میان او و محمد{{صل}} [[پیوند برادری]] بستم و اکنون علی بر بستر محمد خفته و خود را فدایش می‌کند و زندگی او را بر زندگی خویش ترجیح داده است. به سوی [[زمین]] فرو شوید و علی را از آسیب [[دشمن]] [[حفظ]] کنید». بدین‌سان، دو فرشته بزرگ [[الهی]] به زمین فرود آمدند. جبرئیل نزدیک سر، و میکائیل در کنار پای علی جای گرفت. جبرئیل ندا در داد: «به‌به! چه کسی مانند تو است ای علی! [[خدا]] به وجود تو بر [[فرشتگان]] [[مباهات]] می‌کند». و [[خداوند متعال]] [[وحی]] فرمود: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} هنگام [[دریافت وحی]] در راه [[مدینه]] بود<ref>نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۶۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۴؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۳۳۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۷۰؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۹ – ۴۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۲.</ref>.
چون [[پیامبر]] می‌خواست به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، علی{{ع}} را در [[مکه]] گذاشت تا وام‌های او را ادا کند و سپرده‌های [[مردم]] را که نزد او بودند، به صاحبانشان برگرداند. آن شب پیامبر به سوی [[غار]] رفت و [[مشرکان]] خانه‌اش را محاصره کردند. به علی{{ع}} فرمود در بستر او بخوابد و فرمود: «این بُرد سبز [[حضرمی]] را بر سر خود بکش که ان‌شاءالله هیچ آسیبی به تو نخواهد رسید». [[خدای تعالی]] به [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] چنین [[وحی]] فرستاد: «من شما را با هم [[برادر]] ساختم، ولی [[عمر]] یکی را بیش از دیگری مقدر کردم. اکنون کدام یک از شما برادر خویش را بر خود مقدم می‌دارد و [[راضی]] می‌شود عمر برادر از عمر او بیش‌تر باشد؟» هر دو [[فرشته]] [[زندگی]] بیش‌تر را برای خود خواستند. آن‌گاه به ایشان وحی فرستاد: «چرا مانند [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نیستید که میان او و محمد{{صل}} [[پیوند برادری]] بستم و اکنون علی بر بستر محمد خفته و خود را فدایش می‌کند و زندگی او را بر زندگی خویش ترجیح داده است. به سوی [[زمین]] فرو شوید و علی را از آسیب [[دشمن]] [[حفظ]] کنید». بدین‌سان، دو فرشته بزرگ [[الهی]] به زمین فرود آمدند. جبرئیل نزدیک سر، و میکائیل در کنار پای علی جای گرفت. جبرئیل ندا در داد: «به‌به! چه کسی مانند تو است ای علی! [[خدا]] به وجود تو بر [[فرشتگان]] [[مباهات]] می‌کند». و [[خداوند متعال]] [[وحی]] فرمود: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} هنگام [[دریافت وحی]] در راه [[مدینه]] بود<ref>نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۶۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۴؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۳۳۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۷۰؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۹ – ۴۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۲.</ref>


===علی{{ع}} [[برادر پیامبر]]===
===علی{{ع}} [[برادر پیامبر]]===
[[پیامبر]] همواره علی{{ع}} را [[برادر]] خود خطاب می‌کرد. پس از [[هجرت به مدینه]]، که میان [[مهاجران]] و [[انصار]] [[عقد برادری]] جاری کرد، علی{{ع}} را به [[برادری]] خود برگزید و معرفی کرد. درباره [[برادری علی]]{{ع}} با پیامبر [[احادیث]] فراوانی را [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند. در این جا به نقل برخی از آنها بسنده می‌کنیم. علی{{ع}} فرمود:
[[پیامبر]] همواره علی{{ع}} را [[برادر]] خود خطاب می‌کرد. پس از [[هجرت به مدینه]]، که میان [[مهاجران]] و [[انصار]] [[عقد برادری]] جاری کرد، علی{{ع}} را به [[برادری]] خود برگزید و معرفی کرد. درباره [[برادری علی]]{{ع}} با پیامبر [[احادیث]] فراوانی را [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند. در این جا به نقل برخی از آنها بسنده می‌کنیم. علی{{ع}} فرمود: رسول خدا{{صل}} میان [[مردم]] [[پیوند برادری]] بست و مرا واگذاشت. گفتم: «ای [[فرستاده خدا]]، [[یاران]] خود را با یکدیگر برادر کردی و مرا واگذاشتی؟» فرمود: «برای چه تو را واگذاشتم، تو را برای خود نگه داشتم. تو برادر [[منی]] و من برادر تو.... هیچ کس پس از تو با من مدعی برادری نشود مگر اینکه [[دروغگو]] باشد»<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۵۵؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۷۹.</ref>.
رسول خدا{{صل}} میان [[مردم]] [[پیوند برادری]] بست و مرا واگذاشت. گفتم: «ای [[فرستاده خدا]]، [[یاران]] خود را با یکدیگر برادر کردی و مرا واگذاشتی؟» فرمود: «برای چه تو را واگذاشتم، تو را برای خود نگه داشتم. تو برادر [[منی]] و من برادر تو.... هیچ کس پس از تو با من مدعی برادری نشود مگر اینکه [[دروغگو]] باشد»<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۵۵؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۷۹.</ref>.
 
[[احادیث پیامبر]] درباره برادری علی{{ع}} بسیار است. از جمله آنها [[حدیثی]] است که برخی [[محدثان]] نقل کرده‌اند:
[[احادیث پیامبر]] درباره برادری علی{{ع}} بسیار است. از جمله آنها [[حدیثی]] است که برخی [[محدثان]] نقل کرده‌اند: هزار سال پیش از این که [[خدا]] [[آسمان‌ها]] را بیافریند، بر در [[بهشت]] نوشته شده است: «محمد [[پیامبر خدا]] است و علی برادر پیامبر خدا است»<ref>هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۱؛ طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۵۹؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۵۵؛ مناوی، فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۵.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۳.</ref>
هزار سال پیش از این که [[خدا]] [[آسمان‌ها]] را بیافریند، بر در [[بهشت]] نوشته شده است: «محمد [[پیامبر خدا]] است و علی برادر پیامبر خدا است»<ref>هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۱؛ طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۵۹؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۵۵؛ مناوی، فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۵.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۳.</ref>.


==ایمان و عبادت علوی{{ع}}==
==ایمان و عبادت علوی{{ع}}==
{{اصلی|عبادت امام علی}}
{{اصلی|عبادت امام علی}}
[[پیامبر]] بارها ایمان و عبادت علی{{ع}} را [[ستوده]] و او را با ایمان‌ترین و [[عابدترین]] فرد دانسته است. نقل شده است که در [[جنگ خندق]]، آن‌گاه که علی{{ع}} با [[عمرو بن عبدود عامری]] روبه‌رو شد، پیامبر فرمود: «همه ایمان در برابر همه [[شرک]] برخاسته است»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۴۴.</ref>. در [[حدیثی]] دیگر آمده است:
[[پیامبر]] بارها ایمان و عبادت علی{{ع}} را [[ستوده]] و او را با ایمان‌ترین و [[عابدترین]] فرد دانسته است. نقل شده است که در [[جنگ خندق]]، آن‌گاه که علی{{ع}} با [[عمرو بن عبدود عامری]] روبه‌رو شد، پیامبر فرمود: «همه ایمان در برابر همه [[شرک]] برخاسته است»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۴۴.</ref>. در [[حدیثی]] دیگر آمده است: [[مردم]] از علی{{ع}} [[شکایت]] کردند. [[پیامبر خدا]]{{صل}} به پا خاست و فرمود: «ای مردم، از علی{{ع}} شکایت نکنید که او شیفته [[خدا]] است»<ref>ابن عساکر، تاریخ دمشق (تهذیب تاریخ ابن عساکر)، ج۱، ص۳۸۶؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۶۳ و ۲۸۹.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۶.</ref>
[[مردم]] از علی{{ع}} [[شکایت]] کردند. [[پیامبر خدا]]{{صل}} به پا خاست و فرمود: «ای مردم، از علی{{ع}} شکایت نکنید که او شیفته [[خدا]] است»<ref>ابن عساکر، تاریخ دمشق (تهذیب تاریخ ابن عساکر)، ج۱، ص۳۸۶؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۶۳ و ۲۸۹.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۶.</ref>.


===احادیث تشبیه===
===احادیث تشبیه===
روایاتی با الفاظی گوناگون از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] نقل شده است که پیامبر علی{{ع}} را به [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] یا دیگر پیامبران تشبیه کرده است؛ از جمله فرمود: هر کس می‌خواهد [[دانش]] [[آدم]] و [[فهم]] نوح و [[خلق و خوی]] [[موسی]] در [[مناجات]] و [[سنت]] [[عیسی]] و همه [[کمالات]] محمد را بنگرد، باید به کسی بنگرد که اینک از راه می‌رسد. مردم گردن پیش کشیدند تا دریابند کیست که اینک خواهد آمد. ناگاه علی{{ع}} را دیدند که می‌آید. گویی سیلی بود که از جا کنده می‌شد و در سراشیبی به زیر می‌آمد<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۵۷ به نقل از: احمد بن حنبل، مسند، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴۹ و ۲۳۶؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۶.</ref>.
روایاتی با الفاظی گوناگون از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] نقل شده است که پیامبر علی{{ع}} را به [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] یا دیگر پیامبران تشبیه کرده است؛ از جمله فرمود: هر کس می‌خواهد [[دانش]] [[آدم]] و [[فهم]] نوح و [[خلق و خوی]] [[موسی]] در [[مناجات]] و [[سنت]] [[عیسی]] و همه [[کمالات]] محمد را بنگرد، باید به کسی بنگرد که اینک از راه می‌رسد. مردم گردن پیش کشیدند تا دریابند کیست که اینک خواهد آمد. ناگاه علی{{ع}} را دیدند که می‌آید. گویی سیلی بود که از جا کنده می‌شد و در سراشیبی به زیر می‌آمد<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۵۷ به نقل از: احمد بن حنبل، مسند، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴۹ و ۲۳۶؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۶.</ref>.
[[علامه امینی]] به نقل از [[حافظ]] [[احمد بن محمد عاصمی]] در کتاب زین الفتی فی شرح سورة [[هل اتی]]، وجوه شباهت علی{{ع}} را با پیامبران آورده است و درباره هر یک از آنها با استناد به [[آیات]] و [[روایات]] به تفصیل سخن گفته است<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۵۵.</ref>. صورتی دیگر از این [[حدیث]]، که در کتاب [[مناقب]] خوارزمی آمده، چنین است:
پیامبر با جمعی از [[اصحاب]] بود که گفت: «می‌خواهم آدم را در علمش و نوح را در فهمش و ابراهیم را در حکمتش به شما نشان دهم». در همین هنگام، علی{{ع}} پیدا شد. [[ابوبکر]] گفت: «ای [[رسول خدا]]{{صل}}، آیا مردی را با سه [[پیامبر]] همسنگ می‌شماری؟ به‌به! آفرین به این مرد، کیست این مرد، ای رسول خدا؟» پیامبر فرمود: «او را نمی‌شناسی ای ابوبکر؟» ابوبکر گفت: «[[خدا]] و [[رسول]] او داناترند». فرمود: «او [[ابوالحسن]] [[علی بن ابی طالب]] است». ابوبکر گفت: «به‌به! آفرین بر تو ای ابوالحسن، کجا مانند تو پیدا می‌شود؟»<ref>خوارزمی، المناقب، ص۳۹؛ موسوی، میرحامد حسین، عبقات الانوار، ج۶؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۷ - ۱۵۶.</ref>.


در روایتی دیگر پیامبر علی{{ع}} را به [[حضرت عیسی]]{{ع}} [[تشبیه]] فرموده است:
[[علامه امینی]] به نقل از [[حافظ]] [[احمد بن محمد عاصمی]] در کتاب زین الفتی فی شرح سورة [[هل اتی]]، وجوه شباهت علی{{ع}} را با پیامبران آورده است و درباره هر یک از آنها با استناد به [[آیات]] و [[روایات]] به تفصیل سخن گفته است<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۵۵.</ref>. صورتی دیگر از این [[حدیث]]، که در کتاب [[مناقب]] خوارزمی آمده، چنین است: پیامبر با جمعی از [[اصحاب]] بود که گفت: «می‌خواهم آدم را در علمش و نوح را در فهمش و ابراهیم را در حکمتش به شما نشان دهم». در همین هنگام، علی{{ع}} پیدا شد. [[ابوبکر]] گفت: «ای [[رسول خدا]]{{صل}}، آیا مردی را با سه [[پیامبر]] همسنگ می‌شماری؟ به‌به! آفرین به این مرد، کیست این مرد، ای رسول خدا؟» پیامبر فرمود: «او را نمی‌شناسی ای ابوبکر؟» ابوبکر گفت: «[[خدا]] و [[رسول]] او داناترند». فرمود: «او [[ابوالحسن]] [[علی بن ابی طالب]] است». ابوبکر گفت: «به‌به! آفرین بر تو ای ابوالحسن، کجا مانند تو پیدا می‌شود؟»<ref>خوارزمی، المناقب، ص۳۹؛ موسوی، میرحامد حسین، عبقات الانوار، ج۶؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۷ - ۱۵۶.</ref>.
تو را شباهتی به [[عیسی]] هست که [[یهود]] با او [[دشمن]] شدند، چونان که به مادرش [[تهمت]] زدند، در حالی که [[نصارا]] دوستش می‌داشتند، چونان که در مقامی او را شمردند که جایش نبود<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۶۰؛ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۷۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۲۲۶؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۲۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۶.</ref>.
 
در روایتی دیگر پیامبر علی{{ع}} را به [[حضرت عیسی]]{{ع}} [[تشبیه]] فرموده است: تو را شباهتی به [[عیسی]] هست که [[یهود]] با او [[دشمن]] شدند، چونان که به مادرش [[تهمت]] زدند، در حالی که [[نصارا]] دوستش می‌داشتند، چونان که در مقامی او را شمردند که جایش نبود<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۶۰؛ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۷۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۲۲۶؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۲۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۶.</ref>


==علی{{ع}} عضوی از اهل بیت پیامبر==
==علی{{ع}} عضوی از اهل بیت پیامبر==
{{همچنین|اهل بیت}}
{{همچنین|اهل بیت}}
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در احادیثی پرشمار به [[تکریم]] و [[بزرگداشت]] [[اهل بیت]]{{عم}} پرداخته است. از آنجا که علی{{ع}} نیز از اعضای اهل بیت{{عم}} است، [[احادیث پیامبر]] درباره اهل بیت را به اختصار می‌آوریم:
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در احادیثی پرشمار به [[تکریم]] و [[بزرگداشت]] [[اهل بیت]]{{عم}} پرداخته است. از آنجا که علی{{ع}} نیز از اعضای اهل بیت{{عم}} است، [[احادیث پیامبر]] درباره اهل بیت را به اختصار می‌آوریم:
===حدیث ثقلین===
===حدیث ثقلین===
{{اصلی|حدیث ثقلین}}
{{اصلی|حدیث ثقلین}}
حدیث ثقلین، [[حدیثی]] صحیح، و نزد علمای همه [[مذاهب اسلام]] معتبر است. [[شیعیان]] این [[حدیث]] را از [[ادله امامت]] و خلافت بلافصل علی بن ابی طالب{{ع}} می‌شمارند. این حدیث را بیش‌تر [[محدثان اهل سنت]] [[روایت]] کرده‌اند. همچنین [[محدثان شیعه]] با ۸۲ طریق و با عبارت‌های گوناگون از [[رسول الله]]{{صل}} آن را روایت کرده‌اند و در [[تواتر حدیث]] [[اجماع]] دارند. نویسنده [[عبقات الانوار]]، در جلد دوازدهم از منهج دوم، همه طرق [[روایی]] آن را ذکر کرده است که برای نمونه یک حدیث نقل می‌شود:
حدیث ثقلین، [[حدیثی]] صحیح، و نزد علمای همه [[مذاهب اسلام]] معتبر است. [[شیعیان]] این [[حدیث]] را از [[ادله امامت]] و خلافت بلافصل علی بن ابی طالب{{ع}} می‌شمارند. این حدیث را بیش‌تر [[محدثان اهل سنت]] [[روایت]] کرده‌اند. همچنین [[محدثان شیعه]] با ۸۲ طریق و با عبارت‌های گوناگون از [[رسول الله]]{{صل}} آن را روایت کرده‌اند و در [[تواتر حدیث]] [[اجماع]] دارند. نویسنده [[عبقات الانوار]]، در جلد دوازدهم از منهج دوم، همه طرق [[روایی]] آن را ذکر کرده است که برای نمونه یک حدیث نقل می‌شود: [[زید بن حیان]] گوید: همراه با حصین بن سَبره و [[عمر بن مسلم]] نزد [[زید بن ارقم]] رفتم. پس از اینکه در کنارش نشستیم، حصین گفت: «ای زید، تو را خیر بسیار نصیب شده است. [[پیامبر]] را دیده‌ای و [[حدیث]] او را شنیده‌ای و همراهش [[جهاد]] کرده‌ای. ای زید، برای ما شمه‌ای از آن‌چه از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیده‌ای، بازگوی». زید گفت: «ای برادرزاده، به [[خدا]] [[سوگند]] سن من بسیار است و عهدم با رسول خدا{{صل}} کهن است و بسیاری از آن‌چه شنیده‌ام فراموش کرده‌ام. پس آن‌چه برای شما می‌گویم بپذیرید و آن‌چه را نمی‌گویم واگذارید». آن‌گاه گفت: روزی [[پیامبر خدا]] در جایی میان [[مکه]] و [[مدینه]] (خُم) سخن گفت. پس از [[حمد]] و ثنای خدا به [[وعظ]] و ذکر پرداخت و آن‌گاه گفت: «بدانید ای [[مردم]] که من نیز بشرم و به زودی [[فرستاده خدا]] پیش من می‌آید و [[دعوت]] او را [[اجابت]] می‌کنم و از [[دنیا]] می‌روم. میان شما دو چیز گران‌بها بر جای می‌نهم. نخستین آنها [[کتاب خدا]] است که در آن [[هدایت]] و [[نور]] است. کتاب خدا را محکم در دست گیرید و رها نکنید». پیامبر درباره [[قرآن]] سفارش بسیار کرد و سپس گفت: «دومین آنها [[اهل بیت]] من است. درباره اهل بیت من همواره خدا را به یاد داشته باشید». سه بار این جمله را بر زبان آورد. حصین پرسید: اهل بیت کیانند؟ مگر [[زنان]] او اهل بیت نیستند؟» گفت: «زنان او [[اهل]] [[خانه]] او بودند، اما اهل بیت [[رسول الله]]{{صل}} کسانی‌اند که پس از پیامبر [[صدقه]] برایشان [[حرام]] است». حصین گفت: «آنان کیانند؟» گفت: «[[آل علی]] و [[عقیل]] و جعفر و عباس». حصین گفت: «آیا صدقه بر همه اینان حرام است؟» گفت: «آری»<ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۶۶؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۱۴۸؛ دارمی، سنن، ج۲، ص۴۳۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ح ۴۵؛ طحاوی، مشکل الآثار، ج۴، ص۳۶۸؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۷.</ref>
[[زید بن حیان]] گوید: همراه با حصین بن سَبره و [[عمر بن مسلم]] نزد [[زید بن ارقم]] رفتم. پس از اینکه در کنارش نشستیم، حصین گفت: «ای زید، تو را خیر بسیار نصیب شده است. [[پیامبر]] را دیده‌ای و [[حدیث]] او را شنیده‌ای و همراهش [[جهاد]] کرده‌ای. ای زید، برای ما شمه‌ای از آن‌چه از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیده‌ای، بازگوی». زید گفت: «ای برادرزاده، به [[خدا]] [[سوگند]] سن من بسیار است و عهدم با رسول خدا{{صل}} کهن است و بسیاری از آن‌چه شنیده‌ام فراموش کرده‌ام. پس آن‌چه برای شما می‌گویم بپذیرید و آن‌چه را نمی‌گویم واگذارید». آن‌گاه گفت: روزی [[پیامبر خدا]] در جایی میان [[مکه]] و [[مدینه]] (خُم) سخن گفت. پس از [[حمد]] و ثنای خدا به [[وعظ]] و ذکر پرداخت و آن‌گاه گفت: «بدانید ای [[مردم]] که من نیز بشرم و به زودی [[فرستاده خدا]] پیش من می‌آید و [[دعوت]] او را [[اجابت]] می‌کنم و از [[دنیا]] می‌روم. میان شما دو چیز گران‌بها بر جای می‌نهم. نخستین آنها [[کتاب خدا]] است که در آن [[هدایت]] و [[نور]] است. کتاب خدا را محکم در دست گیرید و رها نکنید». پیامبر درباره [[قرآن]] سفارش بسیار کرد و سپس گفت: «دومین آنها [[اهل بیت]] من است. درباره اهل بیت من همواره خدا را به یاد داشته باشید». سه بار این جمله را بر زبان آورد. حصین پرسید: اهل بیت کیانند؟ مگر [[زنان]] او اهل بیت نیستند؟» گفت: «زنان او [[اهل]] [[خانه]] او بودند، اما اهل بیت [[رسول الله]]{{صل}} کسانی‌اند که پس از پیامبر [[صدقه]] برایشان [[حرام]] است». حصین گفت: «آنان کیانند؟» گفت: «[[آل علی]] و [[عقیل]] و جعفر و عباس». حصین گفت: «آیا صدقه بر همه اینان حرام است؟» گفت: «آری»<ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۶۶؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۱۴۸؛ دارمی، سنن، ج۲، ص۴۳۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ح ۴۵؛ طحاوی، مشکل الآثار، ج۴، ص۳۶۸؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۷.</ref>.


===[[حدیث کشتی نوح]]===
===[[حدیث کشتی نوح]]===
{{اصلی|حدیث سفینه}}
{{اصلی|حدیث سفینه}}
از احادیثی که بیش‌تر [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند، [[حدیثی]] است که پیامبر اهل بیت{{عم}} را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است. این [[حدیث]] نیز با الفاظ مختلف و طرق گوناگون نقل شده است. در اینجا به ذکر یک طریق از آن بسنده می‌کنیم. حَنَش کِنانی گوید: شنیدم [[ابوذر]] در حالی که باب [[کعبه]] را گرفته بود، می‌گفت:
از احادیثی که بیش‌تر [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند، [[حدیثی]] است که پیامبر اهل بیت{{عم}} را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است. این [[حدیث]] نیز با الفاظ مختلف و طرق گوناگون نقل شده است. در اینجا به ذکر یک طریق از آن بسنده می‌کنیم. حَنَش کِنانی گوید: شنیدم [[ابوذر]] در حالی که باب [[کعبه]] را گرفته بود، می‌گفت: ای [[مردم]]، هر کس مرا می‌شناسد، پس من همانم که می‌شناسد، و هر کس نمی‌شناسد، بداند که من ابوذرم. از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: «مثل [[اهل بیت]] من، مثل کشتی نوح است؛ هر که بر آن سوار شود، [[نجات]] یابد، و هر که از آن بازماند، [[غرقه]] شود»<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۰؛ ج۲، ص۳۴۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۲۱۶؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۳۸۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۱۹؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۵ - ۱۷۴.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۹.</ref>
ای [[مردم]]، هر کس مرا می‌شناسد، پس من همانم که می‌شناسد، و هر کس نمی‌شناسد، بداند که من ابوذرم. از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: «مثل [[اهل بیت]] من، مثل کشتی نوح است؛ هر که بر آن سوار شود، [[نجات]] یابد، و هر که از آن بازماند، [[غرقه]] شود»<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۰؛ ج۲، ص۳۴۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۲۱۶؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۳۸۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۱۹؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۵ - ۱۷۴.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۹.</ref>.


===حدیث کساء===
===حدیث کساء===
خط ۸۳: خط ۷۲:
از مشهورترین [[احادیث نبوی]] در میان [[اهل سنت]] و [[تشیع]] درباره [[اهل بیت پیامبر]]، حدیث کساء است. این حدیث در کتب [[شیعه]] و [[سنی]] با اسانید مختلف و با الفاظ گوناگون [[روایت]] شده است. [[محدثان]] از [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]]، روایت کرده‌اند که گفت:
از مشهورترین [[احادیث نبوی]] در میان [[اهل سنت]] و [[تشیع]] درباره [[اهل بیت پیامبر]]، حدیث کساء است. این حدیث در کتب [[شیعه]] و [[سنی]] با اسانید مختلف و با الفاظ گوناگون [[روایت]] شده است. [[محدثان]] از [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]]، روایت کرده‌اند که گفت:
[[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> در [[خانه]] من نازل شد. در آن هنگام، علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین آنجا بودند. [[پیامبر]] ایشان را به زیر کسای خود برد و فرمود: «اینانند که اهل بیت من هستند و [[خدا]] هر [[پلیدی]] را از ایشان زدوده و آنان را از هر [[عیب]] و [[گناه]] [[پاک]] و [[مطهر]] ساخته است»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۲۹۲؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹ - ۱۹۸؛ واحدی، اسباب النزول، ص۲۶۸؛ طبری، محب‌الدین، ذخائرالعقبی، ص۲۳؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۷؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۲۱۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۴۹.</ref>.
[[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> در [[خانه]] من نازل شد. در آن هنگام، علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین آنجا بودند. [[پیامبر]] ایشان را به زیر کسای خود برد و فرمود: «اینانند که اهل بیت من هستند و [[خدا]] هر [[پلیدی]] را از ایشان زدوده و آنان را از هر [[عیب]] و [[گناه]] [[پاک]] و [[مطهر]] ساخته است»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۲۹۲؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹ - ۱۹۸؛ واحدی، اسباب النزول، ص۲۶۸؛ طبری، محب‌الدین، ذخائرالعقبی، ص۲۳؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۷؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۲۱۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۴۹.</ref>.
این [[حدیث]] در ذیل [[آیه]] مذکور ([[آیه تطهیر]])، در بیش‌تر [[تفاسیر شیعه]] و [[سنی]] ذکر شده است.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۷۹.</ref>.
 
این [[حدیث]] در ذیل [[آیه]] مذکور ([[آیه تطهیر]])، در بیش‌تر [[تفاسیر شیعه]] و [[سنی]] ذکر شده است<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۷۹.</ref>.


===[[حدیث باب حطه]]===
===[[حدیث باب حطه]]===
در ذیل آیه ۵۸ [[سوره بقره]] و ۱۶۱ [[سوره اعراف]]، که از ورود [[بنی‌اسرائیل]] به [[بیت‌المقدس]] سخن می‌گوید، احادیثی از [[پیامبر]] رسیده که به [[احادیث]] «[[باب حطه]]» مشهورند. در آیه ۵۸ سوره بقره چنین آمده است:
در ذیل آیه ۵۸ [[سوره بقره]] و ۱۶۱ [[سوره اعراف]]، که از ورود [[بنی‌اسرائیل]] به [[بیت‌المقدس]] سخن می‌گوید، احادیثی از [[پیامبر]] رسیده که به [[احادیث]] «[[باب حطه]]» مشهورند. در آیه ۵۸ سوره بقره چنین آمده است: آن‌گاه به بنی‌اسرائیل گفتیم در این [[قریه]] [بیت‌المقدس] وارد شوید و هر چه می‌خواهید به فراوانی و آسانی بخورید و هرجا می‌خواهید به [[خوشی]] بگذرانید، و چون می‌خواهید از دروازه [[شهر]] درون آیید، پشت خود را خم کنید و بگویید «حِطة؛ خدایا، بار ما را از [[گناه]] سبک ساز!» تا از خطاهای شما درگذریم، و ما به [[نیکوکاران]] [[احسان]] بیش‌تری خواهیم کرد.
آن‌گاه به بنی‌اسرائیل گفتیم در این [[قریه]] [بیت‌المقدس] وارد شوید و هر چه می‌خواهید به فراوانی و آسانی بخورید و هرجا می‌خواهید به [[خوشی]] بگذرانید، و چون می‌خواهید از دروازه [[شهر]] درون آیید، پشت خود را خم کنید و بگویید «حِطة؛ خدایا، بار ما را از [[گناه]] سبک ساز!» تا از خطاهای شما درگذریم، و ما به [[نیکوکاران]] [[احسان]] بیش‌تری خواهیم کرد.


[[مفسران]] [[نزول]] این آیه را درباره بنی‌اسرائیل می‌دانند و مقصود از قریه را بیت‌المقدس دانسته‌اند<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۶۴ - ۲۶۰؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۱، ص۷۱.</ref>. [[ابوذر غفاری]]، [[ابوسعید خدری]] و [[ابن عباس]] نیز از پیامبر [[روایت]] کرده‌اند که فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ}}؛ «[[اهل بیت]] من میان شما، مانند باب حطه‌اند در بنی‌اسرائیل؛ هر کس از آن در آید، بخشوده شود». و در [[حدیثی]] دیگر علی{{ع}} از پیامبر نقل کرده است: «باب حطه [[امت اسلام]] از باب حطه بنی‌اسرائیل [[برتر]] است؛ زیرا آن از چوب بود، و ما [[امامان]] [[ناطق]] و صادق و مؤمنیم». و [[امام باقر]]{{ع}} نیز خود و اهل بیت را باب حطه [[مسلمانان]] می‌خواند و می‌فرماید: {{متن حدیث|نَحْنُ بَابُ حِطَّتِكُمْ‌}}<ref>سیوطی، الدرالمنثور، ج۱، ص۷۱؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۵۷؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ح ۲۵۰؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۷۱- ۳۷۰؛ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۸۳- ۸۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۲۵ - ۱۱۹.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۰.</ref>.
[[مفسران]] [[نزول]] این آیه را درباره بنی‌اسرائیل می‌دانند و مقصود از قریه را بیت‌المقدس دانسته‌اند<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۶۴ - ۲۶۰؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۱، ص۷۱.</ref>. [[ابوذر غفاری]]، [[ابوسعید خدری]] و [[ابن عباس]] نیز از پیامبر [[روایت]] کرده‌اند که فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ}}؛ «[[اهل بیت]] من میان شما، مانند باب حطه‌اند در بنی‌اسرائیل؛ هر کس از آن در آید، بخشوده شود». و در [[حدیثی]] دیگر علی{{ع}} از پیامبر نقل کرده است: «باب حطه [[امت اسلام]] از باب حطه بنی‌اسرائیل [[برتر]] است؛ زیرا آن از چوب بود، و ما [[امامان]] [[ناطق]] و صادق و مؤمنیم». و [[امام باقر]]{{ع}} نیز خود و اهل بیت را باب حطه [[مسلمانان]] می‌خواند و می‌فرماید: {{متن حدیث|نَحْنُ بَابُ حِطَّتِكُمْ‌}}<ref>سیوطی، الدرالمنثور، ج۱، ص۷۱؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۵۷؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ح ۲۵۰؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۷۱- ۳۷۰؛ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۸۳- ۸۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۲۵ - ۱۱۹.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۰.</ref>


==[[دوستی]] و [[دشمنی با علی]]{{ع}}==
==[[دوستی]] و [[دشمنی با علی]]{{ع}}==
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مناسبت‌های گوناگون [[مردم]] را به [[دوستی علی]]{{ع}} فراخوانده و از [[دشمنی]] با او [[نهی]] فرموده است. [[احادیث]] آن حضرت در این باره به اندازه‌ای است که برخی ادعای [[تواتر]] کرده‌اند. در اینجا چند [[حدیث]] را ذکر می‌کنیم:
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مناسبت‌های گوناگون [[مردم]] را به [[دوستی علی]]{{ع}} فراخوانده و از [[دشمنی]] با او [[نهی]] فرموده است. [[احادیث]] آن حضرت در این باره به اندازه‌ای است که برخی ادعای [[تواتر]] کرده‌اند. در اینجا چند [[حدیث]] را ذکر می‌کنیم: [[زر بن حبیش]] از علی{{ع}} نقل کرده است: «[[پیامبر امی]] با من [[عهد]] بسته است که جز [[مؤمن]] تو را [[دوست]] ندارد و جز [[منافق]] دشمنت نپندارد»<ref>ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۹، احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۴؛ نسائی، سنن، ج۸، ص۱۱۷.</ref>.
[[زر بن حبیش]] از علی{{ع}} نقل کرده است: «[[پیامبر امی]] با من [[عهد]] بسته است که جز [[مؤمن]] تو را [[دوست]] ندارد و جز [[منافق]] دشمنت نپندارد»<ref>ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۹، احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۴؛ نسائی، سنن، ج۸، ص۱۱۷.</ref>.


ای علی، تو مانند [[سوره]] {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> هستی. هر کس تو را در [[دل]] دوست بدارد، گویی یک سوم [[قرآن]] را خوانده است، و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را [[یاری]] کند، گویی دو سوم قرآن را خوانده است، و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند و با دستش به یاری‌ات بیاید، گویی همه قرآن را [[تلاوت]] کرده است<ref>عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۷۰۱.</ref>.
ای علی، تو مانند [[سوره]] {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> هستی. هر کس تو را در [[دل]] دوست بدارد، گویی یک سوم [[قرآن]] را خوانده است، و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را [[یاری]] کند، گویی دو سوم قرآن را خوانده است، و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند و با دستش به یاری‌ات بیاید، گویی همه قرآن را [[تلاوت]] کرده است<ref>عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۷۰۱.</ref>. عبدالله جدلی گوید: روزی بر [[ام‌سلمه]] وارد شدم که از من پرسید: «آیا در میان شما کسی به [[پیامبر]] [[ناسزا]] می‌گوید؟» گفتم: «[[پناه بر خدا]]! [[سبحان الله]]!» گفت: «از پیامبر شنیدم که می‌فرمود: هر کس علی{{ع}} را [[دشنام]] دهد، مرا دشنام داده است»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۲۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۱؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۰؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۹۴-۹۳.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۱.</ref>
عبدالله جدلی گوید: روزی بر [[ام‌سلمه]] وارد شدم که از من پرسید: «آیا در میان شما کسی به [[پیامبر]] [[ناسزا]] می‌گوید؟» گفتم: «[[پناه بر خدا]]! [[سبحان الله]]!» گفت: «از پیامبر شنیدم که می‌فرمود: هر کس علی{{ع}} را [[دشنام]] دهد، مرا دشنام داده است»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۲۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۱؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۰؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۹۴-۹۳.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۱.</ref>.


==[[دانش]] و حکمت علی{{ع}}==
==[[دانش]] و حکمت علی{{ع}}==
علی{{ع}} در دامان پیامبر اکرم{{صل}} بالیده و [[آموزگاری]] جز او نداشته است. [[درک]] حضور پیامبر در [[خلوت]] و جلوت و بهره‌مندی از رشحات [[فیض]] [[تعلیم]] و [[ارشاد]] آن حضرت برای علی{{ع}} مغتنم بود.
علی{{ع}} در دامان پیامبر اکرم{{صل}} بالیده و [[آموزگاری]] جز او نداشته است. [[درک]] حضور پیامبر در [[خلوت]] و جلوت و بهره‌مندی از رشحات [[فیض]] [[تعلیم]] و [[ارشاد]] آن حضرت برای علی{{ع}} مغتنم بود. علی{{ع}} از [[کودکی]] بر دوش [[مصطفی]] به صحرا می‌رفت و هر چه به نظرش مجهول می‌آمد از پیامبر می‌پرسید و پاسخ می‌شنید. او برخی روزها همراه [[پیامبر]] به [[غار حرا]] می‌رفت و [[عبادت]] پیامبر را از نزدیک می‌دید. پس از [[بعثت]] نیز پیوسته همراه و همگام پیامبر بود. بدین رو، علی{{ع}} دانش‌آموز موفق [[مکتب]] پیامبر است. همین امر باعث شد که پیامبر بارها به [[دانش علی]]{{ع}} اشاره کند. [[ابن عباس]] از پیامبر چنین نقل کرده است: [[علم]] را شش جزء است: پنج جزء را به علی داده‌اند و در جزء ششم نیز با [[مردم]] [[شریک]] و به سهم خود از همه ما داناتر است<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۹.</ref>.
علی{{ع}} از [[کودکی]] بر دوش [[مصطفی]] به صحرا می‌رفت و هر چه به نظرش مجهول می‌آمد از پیامبر می‌پرسید و پاسخ می‌شنید. او برخی روزها همراه [[پیامبر]] به [[غار حرا]] می‌رفت و [[عبادت]] پیامبر را از نزدیک می‌دید. پس از [[بعثت]] نیز پیوسته همراه و همگام پیامبر بود. بدین رو، علی{{ع}} دانش‌آموز موفق [[مکتب]] پیامبر است. همین امر باعث شد که پیامبر بارها به [[دانش علی]]{{ع}} اشاره کند. [[ابن عباس]] از پیامبر چنین نقل کرده است:
 
[[علم]] را شش جزء است: پنج جزء را به علی داده‌اند و در جزء ششم نیز با [[مردم]] [[شریک]] و به سهم خود از همه ما داناتر است<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۹.</ref>.
پیامبر بارها علی{{ع}} را [[وارث علم]] و صاحب گنج [[دانش]] و صندوق [[اسرار]] خود معرفی کرده است<ref>نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۸۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۴۱۸.</ref>. آری، هرگاه [[صحابه]] دچار مشکلی می‌شدند و در مسئله‌ای در می‌ماندند، به [[خانه علی]]{{ع}} می‌رفتند و پاسخ را از او می‌خواستند. ابن عباس می‌گوید: «علم من و دیگر صحابه، در کنار علم علی، مانند قطره‌ای در کنار هفت دریا است»<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴.</ref>.
پیامبر بارها علی{{ع}} را [[وارث علم]] و صاحب گنج [[دانش]] و صندوق [[اسرار]] خود معرفی کرده است<ref>نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۸۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۴۱۸.</ref>. آری، هرگاه [[صحابه]] دچار مشکلی می‌شدند و در مسئله‌ای در می‌ماندند، به [[خانه علی]]{{ع}} می‌رفتند و پاسخ را از او می‌خواستند. ابن عباس می‌گوید: «علم من و دیگر صحابه، در کنار علم علی، مانند قطره‌ای در کنار هفت دریا است»<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴.</ref>.


[[جامع‌ترین]] و ژرف‌ترین وصف از آن [[رسول اکرم]]{{صل}} است که خود را [[شهر]] دانش و علی را دروازه شهر نامیده‌اند. این [[حدیث]] با الفاظی گوناگون [[روایت]] شده است: «من شهر دانشم و علی دروازه شهر است. هر که دانش می‌خواهد، باید از این دروازه درآید»<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ١١٣٠.</ref>؛ «من شهر دانشم و تو [ای علی] دروازه این شهری. [[دروغ]] می‌گوید آن‌که می‌پندارد به شهری در می‌آید که دروازه ندارد»<ref>امینی، الغدیر، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «من [[خانه]] حکمتم و علی دروازه آن است»<ref>ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۱۴.</ref>.
جامع‌ترین و ژرف‌ترین وصف از آن [[رسول اکرم]]{{صل}} است که خود را [[شهر]] دانش و علی را دروازه شهر نامیده‌اند. این [[حدیث]] با الفاظی گوناگون [[روایت]] شده است: «من شهر دانشم و علی دروازه شهر است. هر که دانش می‌خواهد، باید از این دروازه درآید»<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ١١٣٠.</ref>؛ «من شهر دانشم و تو [ای علی] دروازه این شهری. [[دروغ]] می‌گوید آن‌که می‌پندارد به شهری در می‌آید که دروازه ندارد»<ref>امینی، الغدیر، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «من [[خانه]] حکمتم و علی دروازه آن است»<ref>ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۱۴.</ref>.


مضمون حدیث [[شهر علم]]، نزد [[علمای شیعه]] و [[زیدی]] صحیح و [[متواتر]]، و نزد [[اهل سنت]] معتبرترین اسنادش صحیح یا حسن است. [[محمد بن جریر طبری]]، ابن معین، [[حاکم نیشابوری]]، [[خطیب بغدادی]] و [[جلال الدین سیوطی]]، به [[صحت]] [[صدور حدیث]] اعتراف کرده‌اند. [[علامه امینی]] نام ۲۱ نفر از [[محدثان اهل سنت]] را آورده است که این حدیث را صحیح یا حسن دانسته‌اند<ref>امینی، الغدیر، ج۶، ص۷۹ – ۷۸.</ref>. او همچنین الفاظ گوناگون [[روایت]] [[مدینه علم]] را نقل کرده است. همچنین [[پیامبر]] به [[ام سلمه]] می‌فرماید:
مضمون حدیث [[شهر علم]]، نزد [[علمای شیعه]] و [[زیدی]] صحیح و [[متواتر]]، و نزد [[اهل سنت]] معتبرترین اسنادش صحیح یا حسن است. [[محمد بن جریر طبری]]، ابن معین، [[حاکم نیشابوری]]، [[خطیب بغدادی]] و [[جلال الدین سیوطی]]، به [[صحت]] [[صدور حدیث]] اعتراف کرده‌اند. [[علامه امینی]] نام ۲۱ نفر از [[محدثان اهل سنت]] را آورده است که این حدیث را صحیح یا حسن دانسته‌اند<ref>امینی، الغدیر، ج۶، ص۷۹ – ۷۸.</ref>. او همچنین الفاظ گوناگون [[روایت]] [[مدینه علم]] را نقل کرده است. همچنین [[پیامبر]] به [[ام سلمه]] می‌فرماید: ای [[ام‌سلمه]]، [[گواه]] باش! این علی [[امیرمؤمنان]] و [[سرور]] [[مسلمانان]] و جایگاه [[دانش]] من است، و او راهی است به سوی من که از گذر علی می‌توان نزد من آمد<ref>ر.ک: ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۴؛ سید مرتضی فیروز آبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۲۴۸، سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۷۰؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.
ای [[ام‌سلمه]]، [[گواه]] باش! این علی [[امیرمؤمنان]] و [[سرور]] [[مسلمانان]] و جایگاه [[دانش]] من است، و او راهی است به سوی من که از گذر علی می‌توان نزد من آمد<ref>ر.ک: ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۴؛ سید مرتضی فیروز آبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۲۴۸، سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۷۰؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.
 
افزون بر این، روایاتی بسیار از پیامبر درباره داناتر بودن علی{{ع}} نقل شده است که برخی از آنها در حد تواترند؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن حدیث|أَعْلَمُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ‌، عَلِيُّ وِعَاءُ عِلْمِي وَ وَصِيِّي وَ بَابُهُ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ، عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبَيِّنٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي، عَلِيُّ خَازِنُ عِلْمِي؛ أَقْضَى أُمَّتِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۶ به نقل از: خوارزمی، المناقب، ص۴۹؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴۸؛ بغوی فراء، مصابیح السنه، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۱.</ref>.
افزون بر این، روایاتی بسیار از پیامبر درباره داناتر بودن علی{{ع}} نقل شده است که برخی از آنها در حد تواترند؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن حدیث|أَعْلَمُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ‌، عَلِيُّ وِعَاءُ عِلْمِي وَ وَصِيِّي وَ بَابُهُ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ، عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبَيِّنٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي، عَلِيُّ خَازِنُ عِلْمِي؛ أَقْضَى أُمَّتِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۶ به نقل از: خوارزمی، المناقب، ص۴۹؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴۸؛ بغوی فراء، مصابیح السنه، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۱.</ref>


==ویژگی‌های مشترک علی{{ع}} و پیامبر==
==ویژگی‌های مشترک علی{{ع}} و پیامبر==
خط ۱۱۴: خط ۱۰۰:


===حدیث نور===
===حدیث نور===
[[سلمان فارسی]] چنین روایت کرده است:
[[سلمان فارسی]] چنین روایت کرده است: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: «من و علی نوری بودیم در برابر [[خدای تعالی]]، چهارده هزار سال پیش از این که [[آدم]] [[آفریده]] شود. چون خدای تعالی آدم{{ع}} را بیافرید، آن [[نور]] را دو نیمه کرد؛ نیمه‌ای از آن منم و نیمه دیگر علی{{ع}} است»<ref>ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۳۵؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۳۴۷.</ref>.
از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: «من و علی نوری بودیم در برابر [[خدای تعالی]]، چهارده هزار سال پیش از این که [[آدم]] [[آفریده]] شود. چون خدای تعالی آدم{{ع}} را بیافرید، آن [[نور]] را دو نیمه کرد؛ نیمه‌ای از آن منم و نیمه دیگر علی{{ع}} است»<ref>ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۳۵؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۳۴۷.</ref>.
 
ژرف‌ترین بیان پیامبر درباره [[یگانگی]] با علی{{ع}}، در [[حدیث مشهور]] {{متن حدیث|عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ‌}} پدیدار است. این [[حدیث]] با الفاظ گوناگون و در مناسبت‌های مختلف از پیامبر روایت شده است. [[براء بن عازب]] روایت کرده است: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ{{صل}} قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‌{{ع}}: أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ‌}}؛ «[[پیامبر]] به علی{{ع}} فرمود: تو از [[منی]] و من از تو»<ref>ابو عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۹.</ref>. در روایتی دیگر، پیامبر می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي‌}}؛ «علی از من است و من از علی، و او پس از من ولی همه [[مؤمنان]] است»<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۲۳؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۸۷؛ مناوی، کنوزالحقایق، ص۳۷.</ref>.
ژرف‌ترین بیان پیامبر درباره [[یگانگی]] با علی{{ع}}، در [[حدیث مشهور]] {{متن حدیث|عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ‌}} پدیدار است. این [[حدیث]] با الفاظ گوناگون و در مناسبت‌های مختلف از پیامبر روایت شده است. [[براء بن عازب]] روایت کرده است: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ{{صل}} قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‌{{ع}}: أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ‌}}؛ «[[پیامبر]] به علی{{ع}} فرمود: تو از [[منی]] و من از تو»<ref>ابو عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۹.</ref>. در روایتی دیگر، پیامبر می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي‌}}؛ «علی از من است و من از علی، و او پس از من ولی همه [[مؤمنان]] است»<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۲۳؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۸۷؛ مناوی، کنوزالحقایق، ص۳۷.</ref>. روایاتی از پیامبر{{صل}} نقل کرده‌اند که در بخشی از آنها آمده است: {{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ}}؛ «من و علی [[پدران]] این امتیم». یکی از این [[روایت‌ها]] چنین است: من و علی پدران این امتیم، و [[حق]] ما بر گردن [[مردمان]] بیش‌تر از حق پدران است؛ زیرا اگر از ما [[پیروی]] کنند، آنان را از [[آتش]] [[[دوزخ]]] می‌رهانیم و به [[خانه]] [[آسایش]] می‌رسانیم<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۱.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۳.</ref>
روایاتی از پیامبر{{صل}} نقل کرده‌اند که در بخشی از آنها آمده است: {{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ}}؛ «من و علی [[پدران]] این امتیم». یکی از این [[روایت‌ها]] چنین است:
من و علی پدران این امتیم، و [[حق]] ما بر گردن [[مردمان]] بیش‌تر از حق پدران است؛ زیرا اگر از ما [[پیروی]] کنند، آنان را از [[آتش]] [[[دوزخ]]] می‌رهانیم و به [[خانه]] [[آسایش]] می‌رسانیم<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۱.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۳.</ref>.


===حدیث شجره===
===حدیث شجره===
روایتی است مشهور از پیامبر درباره علی{{ع}} که بسیاری از [[محدثان]] نقل کرده‌اند. در این [[روایت]] آمده است: «من و علی از یک درختیم، و دیگر مردمان از درختی [یا درختانی] دیگرند»<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۰۹؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۳.</ref>.
روایتی است مشهور از پیامبر درباره علی{{ع}} که بسیاری از [[محدثان]] نقل کرده‌اند. در این [[روایت]] آمده است: «من و علی از یک درختیم، و دیگر مردمان از درختی [یا درختانی] دیگرند»<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۰۹؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۳.</ref>


==ولی و [[وصی]] و [[خلیفه]]==
==ولی و [[وصی]] و [[خلیفه]]==
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را [[امام]] [[مسلمانان]] و خلیفه خود خوانده است. در این باره [[احادیث]] بسی پرشمارند و [[محدثان شیعه]] و [[سنی]]، آنها را در [[منابع روایی]] به تفصیل آورده‌اند. نمونه‌هایی از این احادیث عبارتند از:
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را [[امام]] [[مسلمانان]] و خلیفه خود خوانده است. در این باره [[احادیث]] بسی پرشمارند و [[محدثان شیعه]] و [[سنی]]، آنها را در [[منابع روایی]] به تفصیل آورده‌اند. نمونه‌هایی از این احادیث عبارت‌اند از:


===[[حدیث منزلت]]===
===[[حدیث منزلت]]===
پیامبر اکرم{{صل}} در مناسبت‌های مختلف [[جایگاه علی]]{{ع}} را برای خود، همچون جایگاه [[هارون]]{{ع}} برای [[موسی]]{{ع}} دانسته و فرموده است: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ «ای علی، تو برای من همچون هارونی برای موسی؛ جز آن‌که پس از من [[پیامبری]] نیست». به [[عقیده]] [[شیعیان]]، این [[حدیث]] از [[ادله امامت]] و [[خلافت بلافصل علی]]{{ع}} پس از پیامبر است.
پیامبر اکرم{{صل}} در مناسبت‌های مختلف [[جایگاه علی]]{{ع}} را برای خود، همچون جایگاه [[هارون]]{{ع}} برای [[موسی]]{{ع}} دانسته و فرموده است: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ «ای علی، تو برای من همچون هارونی برای موسی؛ جز آن‌که پس از من [[پیامبری]] نیست». به [[عقیده]] [[شیعیان]]، این [[حدیث]] از [[ادله امامت]] و [[خلافت بلافصل علی]]{{ع}} پس از پیامبر است.
[[علمای اسلام]] و [[ثقات]] محدثان شیعه و سنی، به [[درستی]] صدور [[حدیث منزلت]] [[رأی]] داده‌اند. این [[حدیث]] از لحاظ [[صحت]] [[اسناد]] و [[اثبات]] دلالت بر تقدم و [[افضلیت علی]]{{ع}}، از مدارک ثابت و مسلم [[شیعیان]] است<ref>فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۱۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۷۵؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۰.</ref>. استثنای [[مقام نبوت]] و اختصاص دادن دیگر ویژگی‌های [[هارون]] به علی{{ع}} ثابت می‌کند که آن حضرت از نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین [[اصحاب پیامبر]] بوده است<ref>برای توضیح بیش‌تر ر.ک: کنتوری نیشابوری، عبقات الانوار، ج۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۳ - ۱۹۰. </ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۴.</ref>.
[[علمای اسلام]] و [[ثقات]] محدثان شیعه و سنی، به [[درستی]] صدور [[حدیث منزلت]] [[رأی]] داده‌اند. این [[حدیث]] از لحاظ [[صحت]] [[اسناد]] و [[اثبات]] دلالت بر تقدم و [[افضلیت علی]]{{ع}}، از مدارک ثابت و مسلم [[شیعیان]] است<ref>فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۱۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۷۵؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۰.</ref>. استثنای [[مقام نبوت]] و اختصاص دادن دیگر ویژگی‌های [[هارون]] به علی{{ع}} ثابت می‌کند که آن حضرت از نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین [[اصحاب پیامبر]] بوده است<ref>برای توضیح بیش‌تر ر.ک: کنتوری نیشابوری، عبقات الانوار، ج۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۳ - ۱۹۰. </ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۴.</ref>


===[[حدیث غدیر خم]]===
===[[حدیث غدیر خم]]===
در اواخر [[سال دهم هجری]]، [[پیامبر]] عازم [[حج]] شد. این آخرین حج پیامبر بود و از این رو، آن را «[[حجة الوداع]]» نامیده‌اند. [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] به [[جامه]] [[احرام]] درآمد و [[روز]] [[پنجشنبه]]، چند روز مانده از [[ذی‌قعده]]، پس از [[نماز ظهر]] از [[شهر]] بیرون آمد و به [[ذوالحلیفه]] رسید. در این [[سفر]] حدود نود هزار یا بیش از صد هزار نفر پیامبر را [[همراهی]] می‌کردند. پیامبر پس از پشت سر گذراندن منازل، در روز یکشنبه چهارم، یا سه [[شنبه]] ششم [[ذی‌حجه]]، به [[مکه]] رسید و [[مناسک حج]] را به جای آورد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۱.</ref>. در راه بازگشت به مدینه، روز [[هیجدهم ذی‌حجه]] [[سال دهم هجرت]]، آن‌گاه که با [[اصحاب]] به [[منزل]] [[غدیرخم]] رسید، [[فرشته وحی]] نازل شد و [[آیه ۶۷ سوره مائده]] را به پیامبر [[ابلاغ]] کرد:
در اواخر [[سال دهم هجری]]، [[پیامبر]] عازم [[حج]] شد. این آخرین حج پیامبر بود و از این رو، آن را «[[حجة الوداع]]» نامیده‌اند. [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] به [[جامه]] [[احرام]] درآمد و [[روز]] [[پنجشنبه]]، چند روز مانده از [[ذی‌قعده]]، پس از [[نماز ظهر]] از [[شهر]] بیرون آمد و به [[ذوالحلیفه]] رسید. در این [[سفر]] حدود نود هزار یا بیش از صد هزار نفر پیامبر را [[همراهی]] می‌کردند. پیامبر پس از پشت سر گذراندن منازل، در روز یکشنبه چهارم، یا سه [[شنبه]] ششم [[ذی‌حجه]]، به [[مکه]] رسید و [[مناسک حج]] را به جای آورد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۱.</ref>. در راه بازگشت به مدینه، روز [[هیجدهم ذی‌حجه]] [[سال دهم هجرت]]، آن‌گاه که با [[اصحاب]] به [[منزل]] [[غدیرخم]] رسید، [[فرشته وحی]] نازل شد و [[آیه ۶۷ سوره مائده]] را به پیامبر [[ابلاغ]] کرد: ای پیامبر، برسان آن‌چه را پروردگارت بر تو فرو فرستاده است، و اگر نرسانی، چنان است که گویی هیچ یک از پیغام‌های [[خدا]] را نرسانیده‌ای. خدا تو را از [گزند] [[مردمان]] نگاه می‌دارد... .
ای پیامبر، برسان آن‌چه را پروردگارت بر تو فرو فرستاده است، و اگر نرسانی، چنان است که گویی هیچ یک از پیغام‌های [[خدا]] را نرسانیده‌ای. خدا تو را از [گزند] [[مردمان]] نگاه می‌دارد....


پیامبر برای [[ابلاغ وحی]] و اجرای [[فرمان خداوند]]، دستور داد [[مردم]] از حرکت بازایستند و کسانی که پیش رفته‌اند بازگردند. سپس [[فرمان]] داد در [[غدیر خم]]، جایی را از خس و خاشاک [[پاک]] کنند و پنجشنبه هیجدهم ذی‌حجه، پیشاپیش [[مسلمانان]] نماز ظهر را بگزارد. [[آفتاب]] چنان گرم بود که [[مردم]] بخشی از ردای خود را زیر پا می‌افکندند و بخشی را بر سر می‌کشیدند. پس از [[نماز]]، [[پیامبر]] بر منبری رفت که با [[جهاز شتران]] برنهاده بودند، و خطبه‌ای در شرح [[وظایف مسلمانان]] و [[مناقب اهل بیت]]{{عم}} آغاز کرد. آن‌گاه فرمودند: «ای مردم، چه کسی از [[جان]] [[مردمان]] به خودشان نزدیک‌تر است؟» همه گفتند: «[[خدا]] و [[رسول]] او بهتر می‌داند». پیامبر در حالی این سخنان را بر زبان می‌آورد که دو بازوی علی{{ع}} را برگرفته و برافراشته بود؛ چونان که زیر بغل هر دو نمایان بود. سپس فرمود:
پیامبر برای [[ابلاغ وحی]] و اجرای [[فرمان خداوند]]، دستور داد [[مردم]] از حرکت بازایستند و کسانی که پیش رفته‌اند بازگردند. سپس [[فرمان]] داد در [[غدیر خم]]، جایی را از خس و خاشاک [[پاک]] کنند و پنجشنبه هیجدهم ذی‌حجه، پیشاپیش [[مسلمانان]] نماز ظهر را بگزارد. [[آفتاب]] چنان گرم بود که [[مردم]] بخشی از ردای خود را زیر پا می‌افکندند و بخشی را بر سر می‌کشیدند. پس از [[نماز]]، [[پیامبر]] بر منبری رفت که با [[جهاز شتران]] برنهاده بودند، و خطبه‌ای در شرح [[وظایف مسلمانان]] و [[مناقب اهل بیت]]{{عم}} آغاز کرد. آن‌گاه فرمودند: «ای مردم، چه کسی از [[جان]] [[مردمان]] به خودشان نزدیک‌تر است؟» همه گفتند: «[[خدا]] و [[رسول]] او بهتر می‌داند». پیامبر در حالی این سخنان را بر زبان می‌آورد که دو بازوی علی{{ع}} را برگرفته و برافراشته بود؛ چونان که زیر بغل هر دو نمایان بود. سپس فرمود: خدا مولا و [[سرپرست]] من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و بر [[مؤمنان]] از جانشان به ایشان سزاوار ترم، هر که را من مولا و سرپرستم، پس این علی مولا و سرپرست است. این سخن را سه بار تکرار کرد و سپس فرمود: خدایا، هواخواه کسی باش که هواخواه علی است، و [[دشمن]] آن باش که دشمن او است. [[دوست]] بدار هر که او را دوست می‌دارد، و دشمن بدار هر که او را دشمن می‌دارد، و [[یاری]] کن هر که او را یاری کند، و خوارکن هر که او را [[خوار]] کند. [[حق]] را با او بگردان، هر جا او می‌گردد. هان بهوش باشید؛ باید هر کس در این جا حاضر است، این سخن را به غایبان برساند<ref>فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۸۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۵۶؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۴ – ۱۸۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۵.</ref>
خدا مولا و [[سرپرست]] من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و بر [[مؤمنان]] از جانشان به ایشان سزاوار ترم، هر که را من مولا و سرپرستم، پس این علی مولا و سرپرست است.
این سخن را سه بار تکرار کرد و سپس فرمود:
خدایا، هواخواه کسی باش که هواخواه علی است، و [[دشمن]] آن باش که دشمن او است. [[دوست]] بدار هر که او را دوست می‌دارد، و دشمن بدار هر که او را دشمن می‌دارد، و [[یاری]] کن هر که او را یاری کند، و خوارکن هر که او را [[خوار]] کند. [[حق]] را با او بگردان، هر جا او می‌گردد. هان بهوش باشید؛ باید هر کس در این جا حاضر است، این سخن را به غایبان برساند<ref>فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۸۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۵۶؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۴ – ۱۸۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۵.</ref>.


===[[حدیث وصایت]]===
===[[حدیث وصایت]]===
بنابر [[روایات شیعه]] و [[سنی]]، پیامبر علی{{ع}} را [[وصی]] خویش قرار داد. [[احادیث وصایت]] نیز به طرق و با الفاظ گوناگون [[روایت]] شده‌اند. [[سلمان فارسی]] چنین نقل کرده است:
بنابر [[روایات شیعه]] و [[سنی]]، پیامبر علی{{ع}} را [[وصی]] خویش قرار داد. [[احادیث وصایت]] نیز به طرق و با الفاظ گوناگون [[روایت]] شده‌اند. [[سلمان فارسی]] چنین نقل کرده است: به [[رسول خدا]]{{صل}} گفتم: «یا [[رسول الله]]، هر [[پیامبری]] را وصی‌ای است، وصی تو کیست؟» رسول خدا{{صل}} در پاسخ [[سکوت]] کرد و هیچ نگفت. پس از چندی مرا دید و به سوی خویش خواند و فرمود: «ای [[سلمان]]!» شتابان به سویش رفتم و گفتم: «لبیک!» فرمود: «آیا می‌دانی [[وصی موسی]] که بود؟» گفتم: «آری، [[یوشع بن نون]] بود». فرمود: «چرا؟» گفتم: «زیرا او در آن [[زمان]] از دیگر [[مردمان]] پیرو [[موسی]] دانشمندتر بود». فرمود: «پس [[وصی]] من و رازدار و بهترین کسی که پس از خود بر جای می‌گذارم و همو که [[وعده]] مرا [[وفا]] می‌کند و [[دین]] مرا ادا می‌کند، [[علی بن ابی طالب]] است»<ref>مناوی، کنوزالحقایق، ص۸۳؛ طبری، الریاض النضره، ج۲، ص۱۷۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۹۲، ۱۱۶۳؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۰۶؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۳۵۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۲؛ امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۳۲ – ۲۳۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۷ - ۱۹۶.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۶.</ref>
به [[رسول خدا]]{{صل}} گفتم: «یا [[رسول الله]]، هر [[پیامبری]] را وصی‌ای است، وصی تو کیست؟» رسول خدا{{صل}} در پاسخ [[سکوت]] کرد و هیچ نگفت. پس از چندی مرا دید و به سوی خویش خواند و فرمود: «ای [[سلمان]]!» شتابان به سویش رفتم و گفتم: «لبیک!» فرمود: «آیا می‌دانی [[وصی موسی]] که بود؟» گفتم: «آری، [[یوشع بن نون]] بود». فرمود: «چرا؟» گفتم: «زیرا او در آن [[زمان]] از دیگر [[مردمان]] پیرو [[موسی]] دانشمندتر بود». فرمود: «پس [[وصی]] من و رازدار و بهترین کسی که پس از خود بر جای می‌گذارم و همو که [[وعده]] مرا [[وفا]] می‌کند و [[دین]] مرا ادا می‌کند، [[علی بن ابی طالب]] است»<ref>مناوی، کنوزالحقایق، ص۸۳؛ طبری، الریاض النضره، ج۲، ص۱۷۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۹۲، ۱۱۶۳؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۰۶؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۳۵۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۲؛ امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۳۲ – ۲۳۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۷ - ۱۹۶.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۶.</ref>.


==دیگر احادیث پیامبر درباره علی{{ع}}==
==دیگر احادیث پیامبر درباره علی{{ع}}==
چنان‌که گذشت، احادیث پیامبر در تجلیل از علی{{ع}} بسی پرشمارند، و بخشی از آنها طبقه‌بندی شد. اینک به ذکر برخی دیگر از احادیث نبوی می‌پردازیم که در طبقه‌بندی موضوعی نگنجیدند.
چنان‌که گذشت، احادیث پیامبر در تجلیل از علی{{ع}} بسی پرشمارند، و بخشی از آنها طبقه‌بندی شد. اینک به ذکر برخی دیگر از احادیث نبوی می‌پردازیم که در طبقه‌بندی موضوعی نگنجیدند.
===[[حدیث بستن درهای مسجد]]===
===[[حدیث بستن درهای مسجد]]===
[[پیامبر]]{{صل}} پس از [[هجرت]]، مدتی در [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] [[منزل]] گزید و در مدت یازده ماه که کار ساختمان [[مسجد مدینه]] ادامه داشت، در همان‌جا بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵.</ref>. پس از آن، پیامبر از خانه [[ابوایوب]] به خانه خود رفت. علی{{ع}}، [[ابوبکر]]، [[عمر]]، عباس، [[حمزه]] و دیگر [[عموهای پیامبر]] نیز در خانه‌های خود ماندند و برای بیرون رفتن از خانه، از درهایی گذر می‌کردند که از [[خانه‌ها]] به [[مسجد]] راه داشتند. پس از چندی دستور رسید که همه [[صحابه]]، حتی عموهای پیامبر، در خانه خود را که به [[مسجد پیامبر]] باز می‌شد، ببندند و از درهای دیگر رفت و آمد کنند و برای [[نماز]] از درهای اصلی مسجد وارد شوند. تنها علی{{ع}} [[اجازه]] یافت که در خانه خویش را به مسجد باز نگه دارد و هر کار که در مسجد بر پیامبر [[حلال]] است، بر وی نیز حلال باشد. این امتیاز بر برخی از صحابه، مانند [[عموهای پیامبر]]، گران آمد و به [[گله]] گزاری پرداختند، اما [[پیامبر]] قاطعانه از این [[دستور الهی]] [[پیروی]] کرد و فرمود که علی به [[حکم خدا]] از این ویژگی برخوردار است. از این رو، [[اصحاب]] آرام شدند و در [[خانه]] خود را به [[مسجد]] بستند<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۹۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۷.</ref>.
[[پیامبر]]{{صل}} پس از [[هجرت]]، مدتی در [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] [[منزل]] گزید و در مدت یازده ماه که کار ساختمان [[مسجد مدینه]] ادامه داشت، در همان‌جا بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵.</ref>. پس از آن، پیامبر از خانه [[ابوایوب]] به خانه خود رفت. علی{{ع}}، [[ابوبکر]]، [[عمر]]، عباس، [[حمزه]] و دیگر [[عموهای پیامبر]] نیز در خانه‌های خود ماندند و برای بیرون رفتن از خانه، از درهایی گذر می‌کردند که از [[خانه‌ها]] به [[مسجد]] راه داشتند. پس از چندی دستور رسید که همه [[صحابه]]، حتی عموهای پیامبر، در خانه خود را که به [[مسجد پیامبر]] باز می‌شد، ببندند و از درهای دیگر رفت و آمد کنند و برای [[نماز]] از درهای اصلی مسجد وارد شوند. تنها علی{{ع}} [[اجازه]] یافت که در خانه خویش را به مسجد باز نگه دارد و هر کار که در مسجد بر پیامبر [[حلال]] است، بر وی نیز حلال باشد. این امتیاز بر برخی از صحابه، مانند [[عموهای پیامبر]]، گران آمد و به [[گله]] گزاری پرداختند، اما [[پیامبر]] قاطعانه از این [[دستور الهی]] [[پیروی]] کرد و فرمود که علی به [[حکم خدا]] از این ویژگی برخوردار است. از این رو، [[اصحاب]] آرام شدند و در [[خانه]] خود را به [[مسجد]] بستند<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۹۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۷.</ref>


===[[حدیث بازگشت خورشید]]===
===[[حدیث بازگشت خورشید]]===
از معجزه‌هایی که به [[دعای پیامبر]] برای علی{{ع}} رخ داد، بازگشتن [[آفتاب]] از [[مغرب]] بود، تا علی{{ع}} بتواند [[نماز عصر]] را در وقت ادا کند. [[روایات]] «ردالشمس» در [[کتب حدیثی شیعه]] و [[سنی]] با الفاظ و طرق مختلف به چشم می‌خورند. علی{{ع}} می‌فرماید:
از معجزه‌هایی که به [[دعای پیامبر]] برای علی{{ع}} رخ داد، بازگشتن [[آفتاب]] از [[مغرب]] بود، تا علی{{ع}} بتواند [[نماز عصر]] را در وقت ادا کند. [[روایات]] «ردالشمس» در [[کتب حدیثی شیعه]] و [[سنی]] با الفاظ و طرق مختلف به چشم می‌خورند. علی{{ع}} می‌فرماید: آن‌گاه که در [[خیبر]] بودیم، شبی پیامبر در [[جنگ با مشرکان]] بود و به [[خواب]] نرفت. [[روز]] دیگر پس از نماز عصر سر بر دامانم گذاشت و به خوابی سنگین فرو رفت و تا [[غروب]] [[بیدار]] نشد. وقتی برخاست، گفتم: «ای [[رسول خدا]]، من نماز عصر نگزاردم؛ نخواستم تو را از خواب بیدار کنم». رسول خدا{{صل}} دست به [[دعا]] برداشت و فرمود: «خدایا، بنده‌ات خویشتن را فدای پیامبرت کرد، تو نیز تابش آفتاب را برایش بازگردان». ناگهان آفتاب را در وقت عصر، سپید و صاف دیدم. بر همین حال بود تا برخاستم و [[وضو]] ساختم و [[نماز]] گزاردم و سپس آفتاب غروب کرد<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۲۷۷؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۳، ص۱۸۰ – ۱۷۹؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۷۹؛ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص۷۶؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۱۲۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۶۷ - ۱۶۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۹۳.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۸.</ref>
آن‌گاه که در [[خیبر]] بودیم، شبی پیامبر در [[جنگ با مشرکان]] بود و به [[خواب]] نرفت. [[روز]] دیگر پس از نماز عصر سر بر دامانم گذاشت و به خوابی سنگین فرو رفت و تا [[غروب]] [[بیدار]] نشد. وقتی برخاست، گفتم: «ای [[رسول خدا]]، من نماز عصر نگزاردم؛ نخواستم تو را از خواب بیدار کنم». رسول خدا{{صل}} دست به [[دعا]] برداشت و فرمود: «خدایا، بنده‌ات خویشتن را فدای پیامبرت کرد، تو نیز تابش آفتاب را برایش بازگردان». ناگهان آفتاب را در وقت عصر، سپید و صاف دیدم. بر همین حال بود تا برخاستم و [[وضو]] ساختم و [[نماز]] گزاردم و سپس آفتاب غروب کرد<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۲۷۷؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۳، ص۱۸۰ – ۱۷۹؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۷۹؛ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص۷۶؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۱۲۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۶۷ - ۱۶۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۹۳.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۸.</ref>.


===[[حدیث طیر]]===
===[[حدیث طیر]]===
این حدیث را [[شیعه]] و سنی نقل کرده و بسیاری آن را صحیح دانسته‌اند. طرق و الفاظ [[نقل حدیث]] گوناگون است. بنابراین، به یک نقل بسنده می‌کنیم:
این حدیث را [[شیعه]] و سنی نقل کرده و بسیاری آن را صحیح دانسته‌اند. طرق و الفاظ [[نقل حدیث]] گوناگون است. بنابراین، به یک نقل بسنده می‌کنیم:
[[عمرو بن دینار]] از [[انس بن مالک]]، [[روایت]] کرده است: با رسول خدا{{صل}} در [[باغی]] بودیم. مرغ بریانی به ما [[هدیه]] کردند. پیامبر فرمود: «خدایا کسی را برسان که از همه [[مردم]] بیشترش [[دوست]] می‌داری». چیزی نگذشت که [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بیامد و خواست نزد [[پیامبر]] رود، گفتم: «پیامبر اکنون کاری دارد و مشغول است». او پس از ساعتی بازآمد و دوباره دق الباب کرد. خواستم مانند دفعه پیش او را بازگردانم، پیامبر فرمود: «‌ای انس، در را بر علی بگشا، او را معطل مکن». آن‌گاه علی{{ع}} بیامد و با پیامبر از مرغ بریان خورد...<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵؛ ح ۴۲۲؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۱۹؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۳؛ کنتوری نیشابوری، عبقات الانوار، ج۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۴۷۳؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۶.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۸.</ref>.
[[عمرو بن دینار]] از [[انس بن مالک]]، [[روایت]] کرده است: با رسول خدا{{صل}} در [[باغی]] بودیم. مرغ بریانی به ما [[هدیه]] کردند. پیامبر فرمود: «خدایا کسی را برسان که از همه [[مردم]] بیشترش [[دوست]] می‌داری». چیزی نگذشت که [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بیامد و خواست نزد [[پیامبر]] رود، گفتم: «پیامبر اکنون کاری دارد و مشغول است». او پس از ساعتی بازآمد و دوباره دق الباب کرد. خواستم مانند دفعه پیش او را بازگردانم، پیامبر فرمود: «‌ای انس، در را بر علی بگشا، او را معطل مکن». آن‌گاه علی{{ع}} بیامد و با پیامبر از مرغ بریان خورد...<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵؛ ح ۴۲۲؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۱۹؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۳؛ کنتوری نیشابوری، عبقات الانوار، ج۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۴۷۳؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۶.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۸.</ref>


===[[حدیث حق‌مداری]]===
===[[حدیث حق‌مداری]]===
از [[احادیث]] مشهور پیامبر درباره علی{{ع}}، حدیث حق‌مداری است که پیامبر بارها بر زبان آورده است. در یکی از نقل‌های این حدیث آمده است:
از [[احادیث]] مشهور پیامبر درباره علی{{ع}}، حدیث حق‌مداری است که پیامبر بارها بر زبان آورده است. در یکی از نقل‌های این حدیث آمده است:
[[ابوثابت]]، مولای [[ابوذر]]، گفته است: روزی به [[خانه]] [[ام سلمه]] رفتم. دیدم می‌گرید و از علی{{ع}} یاد می‌کند و می‌گوید: از [[رسول الله]]{{صل}} شنیدم که «علی با [[حق]] است و [[حق با علی است]]. این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا سرانجام بر سر [[حوض کوثر]] به [[روز قیامت]] بر من وارد شوند»<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱.</ref>.
[[ابوثابت]]، مولای [[ابوذر]]، گفته است: روزی به [[خانه]] [[ام سلمه]] رفتم. دیدم می‌گرید و از علی{{ع}} یاد می‌کند و می‌گوید: از [[رسول الله]]{{صل}} شنیدم که «علی با [[حق]] است و [[حق با علی است]]. این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا سرانجام بر سر [[حوض کوثر]] به [[روز قیامت]] بر من وارد شوند»<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱.</ref>.
در حدیث دیگری که علی{{ع}} از رسول الله{{صل}} [[روایت]] کرده، آمده است:
 
خدایا حق را همواره با علی بگردان، هر جا که او می‌گردد<ref>ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۳، ص۱۰۸؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۲۹۳ و ۱۲۱۲؛ طبری، ریاض النضره، ج۲، ص۱۹۳؛ مناوی، کنوز الحقایق، ص۴۳؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۳۴؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۸ - ۱۷۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۹.</ref>.
در حدیث دیگری که علی{{ع}} از رسول الله{{صل}} [[روایت]] کرده، آمده است: خدایا حق را همواره با علی بگردان، هر جا که او می‌گردد<ref>ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۳، ص۱۰۸؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۲۹۳ و ۱۲۱۲؛ طبری، ریاض النضره، ج۲، ص۱۹۳؛ مناوی، کنوز الحقایق، ص۴۳؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۳۴؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۸ - ۱۷۷.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۹.</ref>


همچنین [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} غیر از مواردی که به [[جانشینی]] [[امام علی|علی]] {{ع}} اشاره کرده‌اند مانند روز [[غدیر]]، داستان يوم الانذار، [[حدیث منزلت]] و ...<ref>شرح آنها در دفتر امامت از همین مجموعه (چلچراغ حکمت) آمده است.</ref> در مناسبت‌های مختلف از [[محبت]] ایشان و سایر [[فضایل]] وی نیز سخن می‌گفتند. مثلاً پس از آنکه دو ویژگی مهم [[امام علی|علی]] {{ع}} را کناره‌گیری از [[دنیا]] و [[دوستی]] [[فقرا]] ذکر کردند، فرمودند: خوشا به حال کسی که تو را [[دوست]] بدارد و در دوستی‌ات [[راستین]] باشد و وای به حال کسی که با تو [[دشمنی]] کند و ضد تو [[دروغ]] بگوید. همچنین فرمودند: [[دوستی]] [[امام علی|علی]] {{ع}} نشانه [[ایمان]] و [[دشمنی]] وی [[نشانه نفاق]] است. یا در جایی دیگر فرمودند: [[جبرئیل]] به من [[فرمان]] داده تا بگویم [[امام علی|علی]] {{ع}} را به [[دوستی]] من [[دوست]] بدارید و به [[احترام]] من او را [[احترام]] کنید تا هرگز [[گمراه]] نشوید. [[عایشه]] می‌گوید: پدرم ([[ابوبکر]]) را دیدم که به صورت [[امام علی|علی]] {{ع}} بسیار نگاه می‌کرد و می‌گفت [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} فرمود: نگاه به چهره [[علی]] {{ع}} [[عبادت]] است. همو از قول [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} می‌گوید: [[بهترین]] [[برادران]] من [[امام علی|علی]] {{ع}} است و یاد [[علی]] {{ع}} و سخن از او [[عبادت]] است.
همچنین [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} غیر از مواردی که به [[جانشینی]] [[امام علی|علی]] {{ع}} اشاره کرده‌اند مانند روز [[غدیر]]، داستان يوم الانذار، [[حدیث منزلت]] و ...<ref>شرح آنها در دفتر امامت از همین مجموعه (چلچراغ حکمت) آمده است.</ref> در مناسبت‌های مختلف از [[محبت]] ایشان و سایر [[فضایل]] وی نیز سخن می‌گفتند. مثلاً پس از آنکه دو ویژگی مهم [[امام علی|علی]] {{ع}} را کناره‌گیری از [[دنیا]] و [[دوستی]] [[فقرا]] ذکر کردند، فرمودند: خوشا به حال کسی که تو را [[دوست]] بدارد و در دوستی‌ات [[راستین]] باشد و وای به حال کسی که با تو [[دشمنی]] کند و ضد تو [[دروغ]] بگوید. همچنین فرمودند: [[دوستی]] [[امام علی|علی]] {{ع}} نشانه [[ایمان]] و [[دشمنی]] وی [[نشانه نفاق]] است. یا در جایی دیگر فرمودند: [[جبرئیل]] به من [[فرمان]] داده تا بگویم [[امام علی|علی]] {{ع}} را به [[دوستی]] من [[دوست]] بدارید و به [[احترام]] من او را [[احترام]] کنید تا هرگز [[گمراه]] نشوید. [[عایشه]] می‌گوید: پدرم ([[ابوبکر]]) را دیدم که به صورت [[امام علی|علی]] {{ع}} بسیار نگاه می‌کرد و می‌گفت [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} فرمود: نگاه به چهره [[علی]] {{ع}} [[عبادت]] است. همو از قول [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} می‌گوید: [[بهترین]] [[برادران]] من [[امام علی|علی]] {{ع}} است و یاد [[علی]] {{ع}} و سخن از او [[عبادت]] است.
خط ۱۷۱: خط ۱۴۹:
# '''[[علی]] {{ع}} [[بهترین]] [[بشر]]:''' از [[حذیفة بن یمان]] [[نقل]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: "[[علی]] [[بهترین]] [[بشر]] است و هر کسی آن را [[انکار]] کند به [[یقین]] [[کافر]] است"<ref>حدیث خیثمة، خیثمة بن سلیمان، ص۲۰۱؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۹۳.</ref>.
# '''[[علی]] {{ع}} [[بهترین]] [[بشر]]:''' از [[حذیفة بن یمان]] [[نقل]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: "[[علی]] [[بهترین]] [[بشر]] است و هر کسی آن را [[انکار]] کند به [[یقین]] [[کافر]] است"<ref>حدیث خیثمة، خیثمة بن سلیمان، ص۲۰۱؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۹۳.</ref>.
# '''تقسیم‌کننده [[بهشت و دوزخ]]:''' [[رسول خدا]] {{صل}} بارها [[امام علی]] {{ع}} را چنین ستوده‌اند؛ از [[عبدالله بن عباس]] [[نقل]] شده که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: "... ای گروه [[مردم]]! همانا [[علی]] تقسیم‌کننده [[جهنم]] ([[نار]]) است؛ کسی که [[باور]] و [[دوست]] او باشد به [[آتش]] وارد نخواهد شد و کسی که [[دشمن]] او باشد از آن [[نجات]] نخواهد یافت. همانا او تقسیم‌کننده [[بهشت]] است؛ کسی که [[دشمن]] او باشد به آن وارد نخواهد شد و کسی که [[دوست]] او باشد از آن [[محروم]] نخواهد شد". [[اباصلت هروی]] [[نقل]] کرده است که روزی [[مأمون]] به [[امام رضا]] {{ع}} گفت: "یا اباالحسن، ما را [[آگاه]] ساز که به چه علت پدرت [[امیرالمؤمنین]] تقسیم‌کننده [[بهشت و جهنم]] خوانده شده؟ این مطلب [[فکر]] مرا مشغول ساخته است". [[امام رضا]] {{ع}} به او فرمودند: "ای [[مأمون]] آیا تو از پدرت و او از پدرانش از [[ابن عباس]] [[نقل]] نکرده‌اید که گفت از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمودند: [[حب علی]] [[ایمان]] و [[دشمنی با علی]] [[کفر]] است؟" [[مأمون]] پاسخ داد: "آری"؛ حضرت فرمودند: "پدرم تقسیم‌کننده [[بهشت و دوزخ]] است، زیرا ملاک [[ایمان]] و [[کفر]] افراد، [[حب]] و [[بغض]] ایشان است"<ref>عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۲.</ref>.
# '''تقسیم‌کننده [[بهشت و دوزخ]]:''' [[رسول خدا]] {{صل}} بارها [[امام علی]] {{ع}} را چنین ستوده‌اند؛ از [[عبدالله بن عباس]] [[نقل]] شده که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: "... ای گروه [[مردم]]! همانا [[علی]] تقسیم‌کننده [[جهنم]] ([[نار]]) است؛ کسی که [[باور]] و [[دوست]] او باشد به [[آتش]] وارد نخواهد شد و کسی که [[دشمن]] او باشد از آن [[نجات]] نخواهد یافت. همانا او تقسیم‌کننده [[بهشت]] است؛ کسی که [[دشمن]] او باشد به آن وارد نخواهد شد و کسی که [[دوست]] او باشد از آن [[محروم]] نخواهد شد". [[اباصلت هروی]] [[نقل]] کرده است که روزی [[مأمون]] به [[امام رضا]] {{ع}} گفت: "یا اباالحسن، ما را [[آگاه]] ساز که به چه علت پدرت [[امیرالمؤمنین]] تقسیم‌کننده [[بهشت و جهنم]] خوانده شده؟ این مطلب [[فکر]] مرا مشغول ساخته است". [[امام رضا]] {{ع}} به او فرمودند: "ای [[مأمون]] آیا تو از پدرت و او از پدرانش از [[ابن عباس]] [[نقل]] نکرده‌اید که گفت از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمودند: [[حب علی]] [[ایمان]] و [[دشمنی با علی]] [[کفر]] است؟" [[مأمون]] پاسخ داد: "آری"؛ حضرت فرمودند: "پدرم تقسیم‌کننده [[بهشت و دوزخ]] است، زیرا ملاک [[ایمان]] و [[کفر]] افراد، [[حب]] و [[بغض]] ایشان است"<ref>عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۲.</ref>.
# '''اعطای [[پرچم]]:''' در روایت‌های متعدد و دارای [[سند صحیح]] [[نقل]] شده است که در [[جنگ خیبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[پرچم]] را برای [[جنگ]] با [[اهل]] [[خیبر]] به [[دست]] [[ابوبکر]] دادند اما او [[شکست]] خورد؛ بار دوم [[رسول خدا]] [[عمر]] را فرستاد که وی نیز با شکست بازگشت. پس [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خداوند]] به [[دست]] او ما را [[پیروز]] می‌کند و او [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند". وقتی صبح شد حضرت فرمودند: "[[علی]] را صدا بزنید". در پاسخ گفتند: "چشمان او درد می‌کند"؛ حضرت] فرمودند: "او را صدا بزنید". زمانی که [[علی]] {{ع}} آمد [[رسول خدا]] {{صل}} از آب دهان خود بر چشمان ایشان مالید و فرمود: "خدایا سردی و گرمی را از چشمان او دور گردان". سپس [[پرچم]] را به او سپرد و او نزد [[رسول خدا]] بازگشت در حالی که قلعه [[خیبر]] را [[فتح]] کرده بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۰.</ref>. [[قاضی]] [[عضدالدین ایجی]] ـ از [[متکلمان]] [[اهل تسنن]] ـ این واقعه را این‌گونه [[نقل]] می‌کند: بعد از اینکه [[رسول خدا]] {{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به میدان [[جنگ]] فرستاد و آنها [[شکست]] خورده و فرار کردند، فرمود: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند؛ شخصی که حمله‌کننده است و [[اهل]] [[فرار از جنگ]] نیست". سپس روز بعد، آن حضرت، [[پرچم]] را به [[دست]] [[علی]] {{ع}} داد<ref>کتاب المواقف، عضدالدین الایجی، ج۳، ص۶۲۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۹.</ref>
# '''اعطای [[پرچم]]:''' در روایت‌های متعدد و دارای [[سند صحیح]] [[نقل]] شده است که در [[جنگ خیبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[پرچم]] را برای [[جنگ]] با [[اهل]] [[خیبر]] به [[دست]] [[ابوبکر]] دادند اما او [[شکست]] خورد؛ بار دوم [[رسول خدا]] [[عمر]] را فرستاد که وی نیز با شکست بازگشت. پس [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خداوند]] به [[دست]] او ما را [[پیروز]] می‌کند و او [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند". وقتی صبح شد حضرت فرمودند: "[[علی]] را صدا بزنید". در پاسخ گفتند: "چشمان او درد می‌کند"؛ حضرت] فرمودند: "او را صدا بزنید". زمانی که [[علی]] {{ع}} آمد [[رسول خدا]] {{صل}} از آب دهان خود بر چشمان ایشان مالید و فرمود: "خدایا سردی و گرمی را از چشمان او دور گردان". سپس [[پرچم]] را به او سپرد و او نزد [[رسول خدا]] بازگشت در حالی که قلعه [[خیبر]] را [[فتح]] کرده بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۰.</ref>. [[قاضی]] [[عضدالدین ایجی]] ـ از [[متکلمان]] [[اهل تسنن]] ـ این واقعه را این‌گونه [[نقل]] می‌کند: بعد از اینکه [[رسول خدا]] {{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به میدان [[جنگ]] فرستاد و آنها [[شکست]] خورده و فرار کردند، فرمود: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند؛ شخصی که حمله‌کننده است و [[اهل]] [[فرار از جنگ]] نیست". سپس روز بعد، آن حضرت، [[پرچم]] را به [[دست]] [[علی]] {{ع}} داد<ref>کتاب المواقف، عضدالدین الایجی، ج۳، ص۶۲۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۲۰۷-۲۰۹.</ref>


==پیشگویی‌های پیامبر{{صل}} درباره علی{{ع}}==
==پیشگویی‌های پیامبر{{صل}} درباره علی{{ع}}==
احادیثی از پیامبر در دستند که از [[آینده]] علی{{ع}} خبر می‌دهند و حالتی پیشگویانه دارند.
احادیثی از پیامبر در دستند که از [[آینده]] علی{{ع}} خبر می‌دهند و حالتی پیشگویانه دارند. برخی از این احادیث در زیر آمده‌اند:
برخی از این احادیث در زیر آمده‌اند:


===حدیث جنگ علی{{ع}} بر سر [[تأویل قرآن]]===
===حدیث جنگ علی{{ع}} بر سر [[تأویل قرآن]]===
از احادیث مشهور پیامبر، که [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند، حدیث جنگ علی{{ع}} بر سر تأویل قرآن است. [[ابوسعید خدری]] گوید:
از احادیث مشهور پیامبر، که [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند، حدیث جنگ علی{{ع}} بر سر تأویل قرآن است. [[ابوسعید خدری]] گوید:
روزی [[پیامبر]] بر ما وارد شد در حالی که پای افزارش پاره بود. آن را به علی{{ع}} داد تا بدوزد. سپس نشست و ما نیز پیرامونش نشستیم.... آن‌گاه فرمود: «بی‌گمان کسی از شما هست که بر سر [[تأویل قرآن]] خواهد جنگید؛ چنان‌که من بر سر [[تنزیل قرآن]] با [[مردم]] جنگیدم». [[ابوبکر]] گفت: «من همویم ای [[رسول خدا]]؟» پیامبر{{صل}} فرمود: «نه». [[عمر]] گفت: «من همویم ای رسول خدا؟» پیامبر فرمود: «نه، او همان است که پای افزارم را می‌دوزد». آن‌گاه نزد علی{{ع}} رفتیم و او را به این [[فضیلت]] مژده دادیم، ولی سر برنداشت؛ گویی پیش‌تر این سخن را شنیده بود<ref>شیخ طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۶۰؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۳۴، ح ۱۵۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۹.</ref>.
روزی [[پیامبر]] بر ما وارد شد در حالی که پای افزارش پاره بود. آن را به علی{{ع}} داد تا بدوزد. سپس نشست و ما نیز پیرامونش نشستیم.... آن‌گاه فرمود: «بی‌گمان کسی از شما هست که بر سر [[تأویل قرآن]] خواهد جنگید؛ چنان‌که من بر سر [[تنزیل قرآن]] با [[مردم]] جنگیدم». [[ابوبکر]] گفت: «من همویم ای [[رسول خدا]]؟» پیامبر{{صل}} فرمود: «نه». [[عمر]] گفت: «من همویم ای رسول خدا؟» پیامبر فرمود: «نه، او همان است که پای افزارم را می‌دوزد». آن‌گاه نزد علی{{ع}} رفتیم و او را به این [[فضیلت]] مژده دادیم، ولی سر برنداشت؛ گویی پیش‌تر این سخن را شنیده بود<ref>شیخ طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۶۰؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۳۴، ح ۱۵۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۸۹.</ref>


==[[پیشگویی]] جنگ علی{{ع}} با [[خوارج]]==
==[[پیشگویی]] جنگ علی{{ع}} با [[خوارج]]==
احادیثی بسیار از پیامبر [[روایت]] شده‌اند که علی{{ع}} با گروهی [[جنگ]] می‌کند. از این [[احادیث]] است آن‌چه درباره خوارج فرموده است؛ مانند آنجا که کسی به نام ابوکثیر، [[غلام]] مردی [[انصاری]]، می‌گوید: با آقایم، آن‌گاه که [[اهل]] [[نهروان]] کشته شدند، همراه علی{{ع}} بودم. گویی مردم از اینکه آیا کشتن اینان کاری درست است یا نه، به تردید افتاده بودند. علی{{ع}} فرمود: «ای مردم، [[پیامبر خدا]]{{صل}} ما را خبر داده است از گروهی که همانند تیر از کمان می‌پرند و از [[دین]] بیرون می‌روند و هرگز بدان بازنمی‌گردند»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۱؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۴۳ - ۱۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۶، ص۶۱۸ - ۶۱۷؛ مسلم، الجامع الصحیح، ج۷، ص۱۶۵؛ ابن ماجه، سننن، ج۱، ص۷۳ - ۷۲.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۹۰.</ref>.
احادیثی بسیار از پیامبر [[روایت]] شده‌اند که علی{{ع}} با گروهی [[جنگ]] می‌کند. از این [[احادیث]] است آن‌چه درباره خوارج فرموده است؛ مانند آنجا که کسی به نام ابوکثیر، [[غلام]] مردی [[انصاری]]، می‌گوید: با آقایم، آن‌گاه که [[اهل]] [[نهروان]] کشته شدند، همراه علی{{ع}} بودم. گویی مردم از اینکه آیا کشتن اینان کاری درست است یا نه، به تردید افتاده بودند. علی{{ع}} فرمود: «ای مردم، [[پیامبر خدا]]{{صل}} ما را خبر داده است از گروهی که همانند تیر از کمان می‌پرند و از [[دین]] بیرون می‌روند و هرگز بدان بازنمی‌گردند»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۱؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۴۳ - ۱۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۶، ص۶۱۸ - ۶۱۷؛ مسلم، الجامع الصحیح، ج۷، ص۱۶۵؛ ابن ماجه، سننن، ج۱، ص۷۳ - ۷۲.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۹۰.</ref>


==پیشگویی [[شهادت علی]]{{ع}}==
==پیشگویی [[شهادت علی]]{{ع}}==
پیامبر در احادیثی از شهادت علی{{ع}} خبر داده و فرموده است که او به دست شقی‌ترین [[مردمان]] کشته می‌شود. آن‌چه در پی می‌آید، نمونه‌ای از این احادیث است:
پیامبر در احادیثی از شهادت علی{{ع}} خبر داده و فرموده است که او به دست شقی‌ترین [[مردمان]] کشته می‌شود. آن‌چه در پی می‌آید، نمونه‌ای از این احادیث است: پیامبر به علی{{ع}} فرمود: «ای علی، می‌دانی نگون‌بخت‌ترین مردم از اولین و آخرین کیست؟» علی{{ع}} فرمود: «[[خدا]] و پیامبرش داناترند». پیامبر فرمود: «نگون‌بخت‌ترین اولین، پی‌کننده شتر [[[صالح]] پیامبر] است، و نگون‌بخت‌ترین آخرین کسی است که بر تو ضربت می‌زند» آن‌گاه به جای ضربت اشارت برد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۳۷. </ref>.
پیامبر به علی{{ع}} فرمود: «ای علی، می‌دانی نگون‌بخت‌ترین مردم از اولین و آخرین کیست؟» علی{{ع}} فرمود: «[[خدا]] و پیامبرش داناترند». پیامبر فرمود: «نگون‌بخت‌ترین اولین، پی‌کننده شتر [[[صالح]] پیامبر] است، و نگون‌بخت‌ترین آخرین کسی است که بر تو ضربت می‌زند» آن‌گاه به جای ضربت اشارت برد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۳۷. </ref>.


در روایتی دیگر، که [[عمار یاسر]] نقل کرده، چنین آمده است:
در روایتی دیگر، که [[عمار یاسر]] نقل کرده، چنین آمده است: پس از [[غزوه ذات‌العشیره]] با [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم. [[پیامبر]] به علی{{ع}} - در حالی‌که بر خاک نشسته بود - رو کرد و فرمود: «ای [[ابوتراب]]، می‌دانی چه کسی شقی‌ترین [[مردم]] است؟» علی{{ع}}: فرمود: «یا رسول خدا{{صل}} او کیست؟» پیامبر فرمود: «شقی‌ترین مردم. همان احمر [[ثمود]] است که شتر [[خدا]] را پی کرد، و از او بدتر کسی است که [[محاسن]] تو را از [[خون]] سرت [[خضاب]] می‌کند»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۲۶۳؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۳۲ – ۱۳۰؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۳۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۰؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۲۶ - ۳۲۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۲۹۰.</ref>
پس از [[غزوه ذات‌العشیره]] با [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم. [[پیامبر]] به علی{{ع}} - در حالی‌که بر خاک نشسته بود - رو کرد و فرمود: «ای [[ابوتراب]]، می‌دانی چه کسی شقی‌ترین [[مردم]] است؟» علی{{ع}}: فرمود: «یا رسول خدا{{صل}} او کیست؟» پیامبر فرمود: «شقی‌ترین مردم. همان احمر [[ثمود]] است که شتر [[خدا]] را پی کرد، و از او بدتر کسی است که [[محاسن]] تو را از [[خون]] سرت [[خضاب]] می‌کند»<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۲۶۳؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۳۲ – ۱۳۰؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۳۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۰؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۲۶ - ۳۲۰.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۹۰.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۳٬۱۶۱

ویرایش