مسجد سهله: تفاوت میان نسخهها
←تشرف آیت الله مرعشی نجفی خدمت امام زمان {{ع}} در مسجد سهله
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== تشرف آیت الله مرعشی نجفی خدمت [[امام زمان]] {{ع}} در مسجد سهله == | == تشرف آیت الله مرعشی نجفی خدمت [[امام زمان]] {{ع}} در مسجد سهله == | ||
بسیاری از کسانی که [[تشرف]] به محضر [[حضرت مهدی]] {{ع}} را درخواست میکردند، [[چهل]] [[شب جمعه]] از [[مسجد کوفه]] به مسجد سهله میرفتند یا | بسیاری از کسانی که [[تشرف]] به محضر [[حضرت مهدی]] {{ع}} را درخواست میکردند، [[چهل]] [[شب جمعه]] از [[مسجد کوفه]] به مسجد سهله میرفتند یا چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله بیتوته و [[عبادت]] میکردند تا به [[فیض حضور]] نائل شوند. آیت الله مرعشی نجفی میگوید: در ایام تحصیل [[علوم دینی]] و [[فقه]] [[اهل بیت]] {{عم}} در [[نجف اشرف]]، [[شوق]] زیادی جهت دیدار [[جمال]] مولایمان [[بقیة الله الاعظم]] {{ع}} داشتم. با خود [[عهد]] کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این [[نیت]] که [[جمال]] آقا [[صاحب الامر]] {{ع}} را [[زیارت]] کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم. تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفا در این شب، رفتنم از [[نجف]] به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک شب [[وحشت]] و [[ترس]] وجود مرا فراگرفت، مخصوصا از زیادی قطّاع الطریق و دزدها. ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، [[سید]] عربی را با [[لباس]] اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان [[فصیح]] گفت: ای سید! [[سلام]] علیکم. ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و [[اطمینان]] و سکون [[نفس]] پیدا کردم و تعجبآور بود که چگونه این شخص در [[تاریکی]] شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. بههرحال سخن میگفتیم و میرفتیم از من سؤال کرد: کجا قصد داری؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه جهت؟ گفتم: به قصد [[تشرف]] و [[زیارت]] [[ولی عصر]] {{ع}}. مقداری که رفتیم به مسجد [[زید بن صوحان]] که [[مسجد]] کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم. داخل مسجد شده و [[نماز]] خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند ـ گویی دیوار و سنگها با او آن [[دعا]] را میخواندند ـ احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. | ||
بعد از | بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنهای، چه خوب است [[شام]] بخوری. پس سفرهای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آنوقت چله زمستان و سرمای زنندهای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق [[دستور]] آقا شام خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل [[مسجد]] شدیم. آقا مشغول اعمال وارده در [[مقامات]] شد و من هم متابعت آن حضرت انجام [[وظیفه]] میکردم و بدون [[اختیار]] [[نماز]] [[مغرب]] و عشا را به آقا [[اقتدا]] کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟ بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: ای سید! آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به [[مسجد کوفه]] میروی یا در همینجا میمانی؟ گفتم: میمانم و سپس در وسط [[مسجد]] در مقام [[امام صادق]] {{ع}} نشستیم. به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟ در جواب [[کلام]] جامعی را فرمود: این امور از فضول [[زندگی]] است و ما از این فضولات دوریم. این [[کلام]] در اعماق وجودم اثر گذاشت، به نحوی که هرگاه یادم میآید ارکان وجودم میلرزد. بههرحال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی ردّ و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره میکنم. | ||
# در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. [[سید]] [[عرب]] فرمود: ای | # در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. [[سید]] [[عرب]] فرمود: ای سید با [[تسبیح]] به چه نحو استخاره میکنی؟ گفتم: سه مرتبه [[صلوات]] میفرستم و سه مرتبه میگویم: {{عربی|"أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ"}} پس قبضهای از تسبیح را گرفته میشمارم. اگر دو تا بماند بد است و اگر یکی ماند خوب است. فرمود: برای این استخاره، باقیماندهای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند، فوراً [[حکم]] به خوبی استخاره نکنید؛ بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید. اگر زوج آمد [[کشف]] میشود، استخاره اول خوب است، اما اگر یکی آمد کشف میشود که استخاره اول میانه است. | ||
# از جمله مطالب در این جلسه تأکید [[سید]] | # از جمله مطالب در این جلسه تأکید [[سید]] عرب بر [[تلاوت]] و قرائت این سورهها بعد از نمازهای [[واجب]] بود. بعد از [[نماز]] صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره [[نوح]] و بعد از نماز [[مغرب]] سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک. | ||
# دیگر اینکه تأکید فرمودند: بر دو رکعت | # دیگر اینکه تأکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از [[حمد]] هر سورهای خواستی میخوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه میخوانی و فرمود: کفایت میکند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب. | ||
# تأکید فرمود که: بعد از نمازهای پنجگانه این [[دعا]] را بخوان: {{عربی|"اللّهمّ سرّحني عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتك يا ارحم الراحمين"}}. | # تأکید فرمود که: بعد از نمازهای پنجگانه این [[دعا]] را بخوان: {{عربی|"اللّهمّ سرّحني عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتك يا ارحم الراحمين"}}. | ||
# و دیگر تأکید بر | # و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر [[رکوع]] در نمازهای یومیه خصوصا رکعت آخر: {{عربی|"اللّهمّ صلّ علی محمد و آل محمد و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحقهم"}}. | ||
# در تعریف و [[تمجید]] از شرایع الاسلام مرحوم [[محقق حلی]] فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن. | # در تعریف و [[تمجید]] از شرایع الاسلام مرحوم [[محقق حلی]] فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن. | ||
# تأکید بر | # تأکید بر خواندن [[قرآن]] و هدیه کردن [[ثواب]] آن، برای شیعیانی که وارثی ندارند، یا دارند لکن یادی از آنها نمیکنند. | ||
# تحت الحنک را زیر حنک قرار دادن و سر آن را در [[عمامه]] قرار دادن؛ چنانکه علمای [[عرب]] به همین نحو عمل میکنند و فرمود: در [[شرع]] اینچنین رسیده است. | # تحت الحنک را زیر حنک قرار دادن و سر آن را در [[عمامه]] قرار دادن؛ چنانکه علمای [[عرب]] به همین نحو عمل میکنند و فرمود: در [[شرع]] اینچنین رسیده است. | ||
# تأکید بر [[زیارت]] [[سید الشهدا]] {{ع}}. | # تأکید بر [[زیارت]] [[سید الشهدا]] {{ع}}. | ||
# [[دعا]] در [[حق]] من و فرمود: قرار دهد [[خدا]] تو را از خدمتگزاران [[شرع]]. | # [[دعا]] در [[حق]] من و فرمود: قرار دهد [[خدا]] تو را از خدمتگزاران [[شرع]]. | ||
# پرسیدم: نمیدانم آیا | # پرسیدم: نمیدانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد [[صاحب]] شرع [[مقدس]] روسفیدم؟ فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی. | ||
گفتم: نمیدانم آیا | گفتم: نمیدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من [[راضی]] هستند یا نه؟ فرمود: تمام آنها از تو راضیاند و دربارهات [[دعا]] میکنند. استدعای [[دعا]] کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف و تصنیف. دعا فرمودند. در اینجا مطلب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست. پس خواستم از [[مسجد]] بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سید [[عرب]] کیست که این همه بافضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. [[یقین]] پیدا کردم که آقا را [[زیارت]] کردم و غافل بودم. مشغول [[گریه]] شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه میکردم تا صبح شد؛ چون عاشقی که بعد از وصال [[مبتلا]] به هجران شود. این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم میآید، بهتزده میشوم<ref>نشریه موعود، شماره ۱۲، ص ۲۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۴۹.</ref> | ||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |