پرش به محتوا

وصیت حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۲۰: خط ۲۰:


[[ابن عباس]] [[وصیّت]] نوشته شده‌ای را از آن مخدّره [[روایت]] کرده که در آن آمده است: این [[وصیّت]] [[فاطمه دخت رسول خدا]] {{صل}} است و [[گواهی]] می‌دهد معبودی جز [[خدای یکتا]] نیست و محمد {{صل}} [[بنده]] و فرستاده اوست، [[بهشت]] و [[جهنّم]] [[حق]] است و [[روز قیامت]] بی‌تردید فراخواهد رسید و [[خداوند]] در آن [[روز]] [[مردگان]] را از قبرها بر می‌انگیزاند و زنده می‌کند. علی [[جان]]! من [[فاطمه]] دختر محمدم، خداوند مرا به [[ازدواج]] تو درآورد تا در [[دنیا]] و [[آخرت]] از افتخار همسری‌ات برخوردار باشم، تو از دیگران به من سزاوارتری، مرا شبانه حنوط نما و [[غسل]] بده و کفن کن و بر جنازه‌ام [[نماز]] بگزار و در [[تاریکی]] شب به خاکم بسپار، و هیچ‌کس را خبر نکن، تو را به [[خدا]] می‌سپارم و تا دیدار روز قیامت به فرزندانم [[درود]] و [[سلام]] می‌فرستم<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۴۸.</ref>
[[ابن عباس]] [[وصیّت]] نوشته شده‌ای را از آن مخدّره [[روایت]] کرده که در آن آمده است: این [[وصیّت]] [[فاطمه دخت رسول خدا]] {{صل}} است و [[گواهی]] می‌دهد معبودی جز [[خدای یکتا]] نیست و محمد {{صل}} [[بنده]] و فرستاده اوست، [[بهشت]] و [[جهنّم]] [[حق]] است و [[روز قیامت]] بی‌تردید فراخواهد رسید و [[خداوند]] در آن [[روز]] [[مردگان]] را از قبرها بر می‌انگیزاند و زنده می‌کند. علی [[جان]]! من [[فاطمه]] دختر محمدم، خداوند مرا به [[ازدواج]] تو درآورد تا در [[دنیا]] و [[آخرت]] از افتخار همسری‌ات برخوردار باشم، تو از دیگران به من سزاوارتری، مرا شبانه حنوط نما و [[غسل]] بده و کفن کن و بر جنازه‌ام [[نماز]] بگزار و در [[تاریکی]] شب به خاکم بسپار، و هیچ‌کس را خبر نکن، تو را به [[خدا]] می‌سپارم و تا دیدار روز قیامت به فرزندانم [[درود]] و [[سلام]] می‌فرستم<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۴۸.</ref>
== وصیت‌های حضرت فاطمه ==
۱. در کتاب علل الشرایع از مرحوم صدوق آمده است: آن حضرت به علی {{ع}} گفت: ای [[پسر عمو]]! تو را به چند چیز، سفارش می‌کنم: آنها را به خاطر بسپار و به انجام رسان. علی {{ع}} فرمود «آنچه می‌خواهی، سفارش کن». [[فاطمه]] {{س}} گفت: فلان [[زن]] را به همسری‌ات برگزین تا پس از من با فرزندانم، همچون خودم [[رفتار]] کند و آنها را به [[شایستگی]] [[تربیت]] نماید. برای من، تابوتی همان‌گونه که [[فرشتگان]] نشانم داده‌اند، مهیا ساز. علی {{ع}} فرمود «نشانم بده که آن [[تابوت]] چگونه است؟» حضرت آن را، همان طور که فرشتگان توصیف کرده بودند، برای علی {{ع}} توصیف کرد. سپس گفت: هر زمانی از [[روز]] و یا شب که رحلتم فرا رسد، مرا بردار و هیچ کس از [[دشمنان]] [[خدای متعال]] و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را برای نمازم، فرا مخوان. علی {{ع}} فرمود: «چنین خواهم کرد»<ref>علل الشرایع، ص۱۸۷.</ref>.
٢. در خبر دیگری آمده است که علی {{ع}} فرمود: هنگامی که [[زمان]] و فات فاطمه {{س}} نزدیک شد، مرا خواند و گفت: آیا [[وصیت]] مرا انجام می‌دهی؟ گفتم «آری، انجام می‌دهم». سپس وصیت کرد: هنگامی که از [[دنیا]] رفتم، شبانه به خاکم بسپار و اجازه مده آن دو ـ [[ابوبکر]] و [[عمر]] ـ در این [[مراسم]]، حاضر شوند<ref>معانی الاخبار، ص۳۵۵.</ref>.
۳. «مفید» به سندش از [[امام حسین]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که حضرت فرمود: هنگامی که فاطمه {{س}} [[بیمار]] شد، به علی {{ع}} وصیت کرد که خبر بیماری‌اش را پنهان نگه دارد و کسی را بدان [[آگاه]] نسازد. علی {{ع}} نیز چنین می‌کرد و خودش از فاطمه {{س}}، [[پرستاری]] می‌کرد و «[[اسماء بنت عمیس]]» نیز پنهانی، او را [[یاری]] می‌کرد، همان‌گونه که حضرت، وصیت کرده بود. زمانی که [[وفات]] ایشان فرا رسید، به [[امیر مؤمنان]] {{ع}}، سفارش کرد که او، کارهای بعد از رحلتش ـ [[غسل]] و [[کفن]] ـ را انجام دهد و شبانه به خاکش بسپارد تا قبرش پنهان بماند<ref>امالی، ص۲۸۱.</ref>.
۴. شیخ «مفید» در خبر دیگری از [[امام صادق]] {{ع}} روایت کرده است که: وقتی [[رحلت]] فاطمه‌{{س}} نزدیک شد، علی {{ع}} را نزد خود فرا خواند و گفت: آنچه را [[وصیت]] کنم به کار بستن آن را ضمانت می‌کنی یا به «[[ابن زبیر]]» وصیت کنم؟ علی {{ع}} فرمود «ای دختر محمد {{صل}}! خودم سفارشت را انجام می‌دهم»؛ گفت: به [[حق]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سوگندت می‌دهم! پس از مرگم، آن دو تن ـ [[ابوبکر]] و [[عمر]] ـ بر جنازه‌ام حاضر نشوند و [[نماز]] نگزارند. علی {{ع}} فرمود «چنین می‌کنم»<ref>اختصاص، ص۱۸۳.</ref>.
۵. [[سید مرتضی]]» گفته است: روایت‌های بسیاری هست که ایشان، سفارش کرد تا شبانه [[دفن]] شود و آن دو شخص ـ [[ابو بکر]] و عمر ـ بر او نماز نگزارند. [[فاطمه]] {{س}} بر این مسئله، تصریح کرد و حتی [[پیمان]] گرفت. این سفارش، بعد از زمانی بود که آن دو هنگام [[بیماری حضرت فاطمه]] {{س}}، خواستند از وی، [[عیادت]] کنند، ولی [[حضرت]] به آنها اجازه نداد. وقتی اجازه ندادن حضرت به آن دو طولانی و حاضر به [[دیدار]] با آنها نشد، آن دو نزد [[امیرمؤمنان]] {{ع}} رفتند و از ایشان خواستند تا از او اجازه بگیرد. امیرمؤمنان {{ع}} با فاطمه‌{{س}} در این باره، صحبت و پافشاری کرد تا آنکه فاطمه {{س}} به ایشان اجازه دیدار داد.
وقتی آنها وارد شدند، فاطمه {{س}} از آن دو روی برگرداند و سخنی با آنان نگفت. چون از [[خانه]] بیرون رفتند، فاطمه {{س}} به امیرمؤمنان گفت: آیا از گونه برخوردم با این دو، [[خشنودی]]؟ فرمود «آری»؛ فاطمه‌{{س}} گفت: آیا اکنون، آنچه را وصیت کنم به انجام دادنش [[پایبندی]]؟ فرمود: «آری»؛ فاطمه‌{{س}} گفت: تو را به [[خدا]] [[سوگند]]! نگذار آن دو بر جنازه‌ام نماز گزارند و یا بر روی قبرم بایستند<ref>شافی، ج۴، ص۱۱۵.</ref>.
۶. «[[فتال نیشابوری]]» نقل کرده است: هنگامی که فاطمه {{س}} [[رحلت]] خویش را نزدیک دید، «[[ام ایمن]]» و «[[اسماء بنت عمیس]]» را فرا خواند و کسی را در پی علی {{ع}} فرستاد تا او را نیز حاضر کرد سپس گفت: ای [[پسر عمو]]! [[مرگ]] من، نزدیک شده است و شکی ندارم که بعد از چند لحظه‌ای به پدرم می‌پیوندم، در [[دل]] خواسته‌هایی دارم که تو را به آنها، سفارش می‌کنم. علی {{ع}} فرمود «ای [[دختر رسول خدا]] {{صل}}! به هر چیزی که [[دوست]] داری، [[وصیت]] کن! سپس همه را از اتاق بیرون کرد و بر بالین [[فاطمه]] {{س}} نشست». فاطمه {{س}} گفت: ای [[پسر عمو]]! تاکنون از من، [[دروغ]] و خیانتی ندیده‌ای و از زمانی که همسرت شده‌ام، با تو مخالفتی نکرده‌ام. علی {{ع}} فرمود:
[[پناه]] بر [[خدا]]! به خدا قسم! از آنچه گفتی داناتر، نیکوتر، پرهیزکارتر و گرامی‌تر هستی و [[خداترسی]] تو و بازخواست خدا، شدیدتر از آن است که بتوانم [[نافرمانی]] را به تو نسبت دهم و یا نکوهشت کنم. خدا می‌داند که جدایی‌ات بر من ناگوار است، اما چاره‌ای از [[مرگ]] نیست. [[سوگند]] به خدا! [[مصیبت]] و عزای از دست دادن [[رسول خدا]] {{صل}} را برایم زنده کردی و فقدان تو، برایم بسیار بزرگ است. {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>.
به خدا پناه می‌برم در [[شکیبایی]] ورزیدن از مصیبتی دردآور، و سخت، شکننده و غم‌انگیز. به خدا سوگند! مصیبتی است که با هیچ وسیله‌ای، [[تسلی]] خاطر نمی‌یابم زیرا رخداد و بلایی است که هیچ مصیبتی، همسنگش نمی‌شود.
سپس مدتی، گریستند و علی {{ع}} سر فاطمه {{س}} را بر سینه‌اش نهاد، آن‌گاه فرمود «به آنچه می‌خواهی، سفارش کن! که هر چه باشد، انجام می‌دهم [[انتخاب]] تو را بر خواسته‌ام، مقدم خواهم کرد».
[[حضرت فاطمه]] {{س}} گفت: [[خداوند]] تو را [[پاداش نیک]] دهد، ای پسر عمو! نخست تو را سفارش می‌کنم که پس از من با «[[امامه]]» دختر «[[ابی العاص]]»، [[ازدواج]] کنی، چون او با فرزندانم همانند من، [[رفتار]] می‌کند و مرد نیز نمی‌تواند، بدون [[زن]] به سر برد. علی {{ع}} فرمود «به همین جهت، چنین کنم»؛ علی فرموده است: «چهار چیز است که انجام دادنش گریزی ندارم: یکی از آنها، ازدواج با امامه است که فاطمه {{س}} مرا بدان سفارش کرده است».
سپس فاطمه {{س}} گفت: ای پسر عمو! تو را سفارش می‌کنم که برایم تابوتی به گونه‌ای که [[فرشتگان]]، برایم توصیف کرده‌اند، فراهم کنی. [[حضرت]] فرمود «آن را برایم توصیف کن»؛ [[فاطمه]] {{س}} نیز چنان کرد و علی {{ع}} آن را ساخت. ([[تابوت]] فاطمه {{س}}، نخستین تابوتی بود که در روی [[زمین]]، به آن گونه ساخته شد و پیش از آن، نه کسی آن را دیده و نه ساخته بود)
گفت: تو را سفارش می‌کنم که نگذاری کسانی که در [[حق]] من [[ستم]] کرده‌اند، بر جنازه‌ام حاضر شوند؛ همان‌هایی که حق مرا گرفتند؛ زیرا آنان، [[دشمنان]] من و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} هستند و هیچ یک از آنها و پیروانشان نباید بر من [[نماز]] بخوانند. مرا، شب هنگام که [[چشم‌ها]] آرام گرفته و دیدگان به [[خواب]] رفته‌اند به [[خاک]] بسپار<ref>روضة الواعظین، ص۱۵۱.</ref>.
۷. «[[ابن‌شهرآشوب]]» از «[[ابن حماد]]»، این دو [[بیت]] را در بخش [[وصیت]] فاطمه {{س}} آورده است: بی‌گمان آن بانو ـ فاطمه {{س}} ـ [[ابوالحسن]] علی {{ع}} را سفارش کرد به حقی که بر علی {{ع}} دارد؛ او را از پلیدان، مخفی نماید. به همین جهت [[وصی]] او [[ابوالحسین]]، خود، او را [[غسل]] داد و شبانه در خاک، پنهان کرد<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۸.</ref>.
۸. «خوارزمی» گفته که در روایتی آمده است: علی {{ع}} پرده از چهره فاطمه {{س}} برداشت و دید در کنار سر او، نوشته‌ای در آن نگریست، این‌گونه وصیت شده بود: به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] و [[مهربان]]؛ این وصیت فاطمه‌{{س}} دختر محمد {{صل}} است که [[شهادت]] می‌دهد: خدایی، جز [[پروردگار]] جهانیان نیست. محمد {{صل}}، [[بنده]] و فرستاده اوست. [[بهشت و دوزخ]]، [[حقیقت]] دارد. [[معاد]]، حتمی است و شکی در آن نیست و [[خداوند]]، [[مردگان]] را زنده می‌کند.
ای علی! من، [[فاطمه دختر محمد]] {{صل}} هستم که خداوند مرا در دو [[جهان]]، به همسری تو [[برگزیده]] است. تو از هر کس به من سزاوارتری. کار غسل، [[کفن]]، نماز و [[دفن]] مرا، شبانه انجام ده! از این نامردمان، کسی را [[آگاه]] مکن.
تو را به [[خدا]] می‌سپارم و با تو، [[وداع]] می‌کنم. [[سلام]] مرا به فرزندانم تا [[روز رستاخیز]] برسان<ref>مقتل الحسین، ص۸۵.</ref>.
۹. «[[مجلسی]]» از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمود: فاطمه‌{{س}} دختر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از پدرش شصت [[روز]] [[زندگی]] کرد، سپس [[بیمار]] شد. زمانی که بیماری‌اش شدت یافت، دست به [[نیایش]] برداشت که از فقرات دعاهایش این است: «ای خدای جاوید و همیشگی! به [[رحمت]] تو [[پناه]] می‌برم؛ پس مرا پناه ده و به فریادم برس. خدایا! از [[آتش دوزخ]]، دورم کن و مرا به [[بهشت]] خود، داخل و به پدرم ملحق گردان».
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} همیشه به او می‌فرمود: «[[خداوند]] به تو [[سلامت]] و [[عافیت]] دهد!» [[فاطمه]] {{س}} می‌گفت «ای [[ابوالحسن]]! چه نزدیک است [[ملاقات]] [[خدا]]» و درباره مهر و دارائی‌اش به علی {{ع}} [[وصیت]] کرد و به او گفت: «با [[امامه]]، دختر [[ابوالعاص]] [[ازدواج]] کن» و افزود: «او دختر خواهرم است و با فرزندانم [[مهربان]] می‌باشد»<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۷، ح۴۹.</ref>.
۱۰. «مجلسی» همچنین از امام باقر {{ع}} روایت کرده است که فرمود: فاطمه‌{{س}} به علی {{ع}} گفت: به تو درباره خودم سفارش می‌کنم - زیرا من محبوب‌ترین [[بندگان]] پس از پیامبر اکرم {{صل}} در نزد خودم می‌باشم - هرگاه از [[دنیا]] رفتم، خودت [[غسل]]، [[کفن]] و کارهای بعد از وفاتم را انجام ده و شبانه به خاکم بسپار و آن چند نفر را بر وفاتم [[آگاه]] مکن. تو را به خدا می‌سپارم تا [[زمان]] [[دیدار]] در جوار [[حق تعالی]]، خداوند در جوارش ما و شما را به دیدار هم موفق بدارد<ref>بحارالانوار، ج۸۱، ص۳۹۰، ح۵۶.</ref>.
۱۱. «مجلسی» از [[امام صادق]] {{ع}} روایت کرده است: زمانی که [[رحلت]] فاطمه {{س}} نزدیک شد، به علی {{ع}} وصیت کرد و گفت: هنگامی که از دنیا رفتم، خودت غسل و [[تجهیز]] و [[تدفین]] مرا بر عهده گیر و نمازم را بخوان و مرا در [[قبر]] و لحد بگذار، [[خاک]] قبر را هم سطح با [[زمین]] کن، سپس رو به رویم بنشین و بسیار، [[قرآن]] بخوان و نیایش کن؛ زیرا آن زمان مرده به انس گرفتن با زندگان، نیاز دارد. تو را به [[خدای متعال]] می‌سپارم و به تو به [[نیکی]] کردن درباره فرزندانم سفارش می‌کنم.
سپس [[ام کلثوم]] {{س}} را بغل کرد و به علی {{ع}} گفت: «هنگامی که از [[دنیا]] رفتم، وسایل منزلم از آن اوست و تو را به [[نیکی]] کردن، درباره او سفارش می‌کنم». زمانی که [[فاطمه]] {{س}} درگذشت، علی {{ع}} به سفارش او پرداخت<ref>بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۷، ح۱۳.</ref>.
۱۲. «[[کلینی]]» از «[[ابو بصیر]]» از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] می‌کند که فرمود: می‌خواهی سفارش فاطمه {{س}} را برایت بخوانم؟ ابو بصیر گوید «گفتم: آری» امام باقر {{ع}}، کیسه‌ای را آورد و از درونش نوشته‌ای بیرون آورد و چنین خواند: به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] و [[مهربان]]؛ این، [[وصیت]] «[[وقف]] [[نامه]]» فاطمه {{س}} [[دختر رسول خدا]] {{صل}} است که به موجب آن، باغ‌های هفتگانه<ref>این باغ‌های هفتگانه از اموال «مخیریق یهودی بوده است که آن را به پیامبر اکرم {{صل}} داده همان طور که در روایت «[[عبدالعزیز بن عمران]]» آمده است و یا از اموال «بنی نصیر» بود و در جنگ به تصرف مسلمانان درآمد. اقوال دیگری هم گفته شده است. نام باغ‌ها عبارت است از: «برقه»، «دلال»، «میثب»، «صافیه»، «عواف» یا «اعواف»، «حسنی» و «مشربه ام ابراهیم». برای اطلاع بیشتر ر. ک: وفاء الوفاء سمهودی، ج۲، صص ۳۵، ۱۵۲ و ۱۶۲ و ر. ک: پانوشت تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۵.</ref> خویش را وقف کرده است. این باغ‌ها عبارتند از: «عواف»، «دلال»، «برقه»، «مثیب»، «[[حسنی]]»، «[[صافیه]]» و آنچه متعلق به «ام [[ابراهیم]]»، [[همسر پیامبر اکرم]] {{صل}} است [[سرپرستی]] این [[اموال]] با علی {{ع}} خواهد بود و پس از او به حسن و پس از حسن به حسین و پس از حسین به بزرگ‌ترین فرزندانم، خواهد رسید. [[خدای متعال]] سپس «[[مقداد بن اسود]]» و «[[زبیر بن عوام]]» را بر این وصیت [[گواه]] می‌گیرم و علی {{ع}} این وصیت را نگاشته است. و نیز کلینی، همین روایت را از «[[عاصم بن حمید]]» نقل کرده ولی در آن نامی از کیسه و ظرف کوچک، نبرده است و در پایان روایتش چنین آمده است: «تولیت این اموال، پس از حسین {{ع}} با بزرگ‌ترین [[فرزندان]] من خواهد بود، نه [[فرزندان علی]] {{ع}}<ref>کافی، ج۷، ص۴۸. مقصود فرزندان علی {{ع}} از دیگر همسران اوست.</ref>.
۱۳. «[[طبری امامی]]» از [[امام صادق]] {{ع}} از پدرانش نقل کرده است که: [[فاطمه]] {{س}} برای هر یک از [[همسران پیامبر اکرم]] {{صل}} [[دوازده]] اوقیه - اوقیه معادل چهل درهم است - و برای [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] نیز به همین مقدار، سفارش کرد که از [[دارایی]] او پرداخت شود و نیز [[وصیت]] کرد تا مقداری هم به «[[امامه]]»، دختر «[[ابوالعاص]]» و «[[زینب]]»، [[دختر رسول خدا]] {{صل}} بپردازند<ref>دلائل الامامة، ص۱۳۰، ح۴۰.</ref>.
۱۴. «[[مجلسی]]» از «[[محمد بن سحاق]]» از [[امام باقر]] {{ع}} نقل کرده است که فاطمه‌{{س}}: دختر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} این جمله‌ها را نوشته بود: به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] و [[مهربان]] این نوشته‌ای است که فاطمه {{س}} در آن درباره دارایی‌اش وصیت کرده، هرگاه برایش، حادثه‌ای روی دهد: هشتاد اوقیه از میوه‌ها را هر سال در [[ماه رجب]]، پس از پرداختن هزینه‌های آبیاری، نگه‌داری و گردآوری [[صدقه]] دهند. میوه‌های امسال و نیز محصول گندم سال [[آینده]] را [[انفاق]] کنند. به هر یک از همسران پیامبر اکرم {{صل}} ۴۵ اوقیه و به [[بینوایان]]«بنی‌هاشم» و «[[بنی‌عبدالمطلب]]» پنجاه اوقیه پرداخت شود.
فاطمه {{س}} درباره اصل اموالش که در [[مدینه]] بود، چنین نوشت: علی {{ع}} از من خواست که متولی آنها باشد و آن [[اموال]] را با اموال پیامبر اکرم {{صل}} جمع کند و در [[زمان]] حیاتش خود نگه‌داری کند. هرگاه، پیشامدی برای او رخ داد آنها را به دو پسرم حسن و حسین {{عم}} منتقل کند تا [[سرپرستی]] آنها را به عهده گیرند.
من نیز آنها را به [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} واگذار می‌کنم و [[اختیار]] آنها را به وی می‌سپارم و می‌دانم که او، اموالم را با اموال پدرم یکی می‌کند و از یکدیگر، جدا نخواهد کرد و از فرآورده‌ها و درآمد اموالم، در مواردی که وصیت کرده‌ام، [[مصرف]] خواهد کرد. پس از آن، هر چه پس از آن بر جای ماند از آن [[خدای متعال]] و در اختیار علی {{ع}} است. او می‌تواند هر گونه خواست، انفاق کند و محدودیتی ندارد و هرگاه برای او حادثه‌ای روی دهد، همه [[اموال]] را، چه [[مال]] من و چه مال [[رسول خدا]] {{صل}} به دو پسرم حسن و حسین {{عم}}، واگذار می‌کند تا آنان هرگونه که بخواهند در آن [[تصرف]] کنند، هزینه کنند یا [[صدقه]] دهند و بر ایشان، باکی نیست. صندوق کوچک من و آنچه در آن است، متعلق به دختر [[جندب]]، [[ابوذر غفاری]]، است. [[کفش]]، پوستین، پارچه پشمی، کفش، تخت، آب‌خوری حیوانات و دو تکه حوله‌ام را نیز به او بدهند.
هرگاه برای یکی از کسانی که درباره آنها [[مالی]] [[وصیت]] کردم پیش از دریافت آن، حادثه‌ای رخ دهد، آن مال را در بین [[فقرا]]، تقسیم کنند. اما لباس‌ها و چادرم، تنها دخترانم، [[حق تصرف]] در آن را دارد. علی {{ع}} نیز تا زمانی که [[ازدواج]] نکرده است، می‌تواند از این لباس‌ها، استفاده کند.
این وصیت [[فاطمه]] {{س}} درباره دارایی‌های اوست و [[خدای متعال]]، «[[مقداد بن اسود]]» و «[[زبیر بن عوام]]» بر آن، و گواه‌اند. و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} آن را نگاشته است. و نیز علی بن ابی طالب در انجام هر [[کار خیر]] و [[نیکی]] [[آزاد]] است. [[امام صادق]] {{ع}} افزود: پدرم فرمود: این است، آن چیزی که در وصیت نامه‌اش یافته‌ام<ref>بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۱۸۴، ح۱۳.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین ج۱]]، ص ۴۵۹.</ref>


{{مظلومیت حضرت فاطمه}}
{{مظلومیت حضرت فاطمه}}
خط ۲۶: خط ۸۲:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']]
# [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']]
# [[پرونده:IM009775.jpg|22px]] [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ شهادت معصومین، ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۱٬۷۵۱

ویرایش