جنگ بدر در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
←آرایش سپاه اسلام در بدر
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
نکته شایان ذکر این که جنگ به رغم [[خشونت]] ذاتیاش، نوعی [[هنر]] بسیار ظریف است که فرمانده، آن را در قالب دکترین [[جنگی]] خودش در صحنه [[نبرد]] نشان میدهد و نتایج هر جنگی تابع این [[آرایش]] است. [[پیروزی]] غالباً از آن [[فرماندهی]] است که با [[تحول]] در دکترینهای موجود، ابداعات تازهای نموده و حریف را مغلوب کند. در [[جنگ بدر]] [[نبوغ]] نظامی [[پیامبر]] را میتوان در نحوه آرایش نظامی و استفاده از افراد و امکانات [[مشاهده]] کرد. [[استراتژی]] نظامی پیامبر دقیقاً مانند استراتژی فیلیپ، پدر [[اسکندر مقدونی]] (اختراع [[راهبرد]] فالانژ) بود که یک بار [[جهان]] قدیم را فتح کرده بود. راهبرد فالانژ بدین شکل بود که [[سربازان]] در یک ردیف رو به [[دشمن]] میایستادند و انتهای صف خم میشد تا شکل دایره یا مثلث یا مربع را به خود میگرفت و هنگامی که ردیف جلو سپرها را کنار هم میگذاشتند [[دیوار]] [[دفاعی]] تکمیل میشد و وقتی که این گردان در میدان پیشروی میکرد مانند [[دژ]] متحرک بود. [[اسکندر]] در جنگهای مکرر با [[ایران]] و [[مصر]] در میدان [[جنگ]] از این روش برای درهم شکستن [[سپاهیان]] استفاده کرده بود. این دکترین برای هر ارتشی مانند [[ارتش]] [[هخامنشی]] قابل [[اجرا]] نبود، چون سربازانی [[مطیع]]، حرفهای، آموزشدیده، [[صبور]]، کار کشته و [[معتقد]] میطلبید. [[جزیرة العرب]] تا آن دوره [[شاهد]] جنگهای مکرری بود، اما هیچ [[تحول]] مهمی در نقشهها و راهبردهای [[جنگی]] به وجود نیامده بود. تمام نبردهای بیپایان [[جاهلی]]، با شیوه [[عربی]] تاخت و تاز [[بدوی]] یا کروفر بود و هر کسی بدون توجه به همرزم یا [[آینده]] [[جنگ]] کار خودش را میکرد و نتایج [[نبرد]] هم بسته به نتایج این تاخت و تازهای متکی به [[ابتکار]] افراد بود. از [[عرب]] بدوی و [[طبیعت]] معروف بیقرارش که به [[غارت]] و کسب [[غنیمت]] به مثابه بالاترین [[آرمان]] جنگی مینگریست، بیشتر از این [[انتظار]] نمیرفت. اصولاً [[سازمان]] دادن و [[رهبری]] این چنین انسانهای بیقرار و آشفته در یک ارتش [[منظم]] کاری بس دشوار است که سالها و ماهها [[زمان]] میطلبد، اما [[پیامبر]] در [[جنگ بدر]] [[راهبرد]] [[آرایش]] فالانژ یا [[کتیبه]] را برگزید، به این ترتیب که [[مسلمانها]] به صورت صفوف متوالی (گردان) ایستادند<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۵۶.</ref> و کل صفوف به صورت یک مستطیل یا مربعی شد که در عمل مانند قلعه متحرک است و [[دشمن]] از هر سو که بر آنها بتازد با دیواری از مبارزان [[متحد]] روبهرو میگردد که تحت امر فرماندهشان ([[امام]]) هستند و طبق دستور پیشروی میکنند یا به عقب برمیگردند. این همان ماشین جنگی متحرکی است که در دانشکدههای نظامی امروز [[دنیا]] هم [[تدریس]] میشود. این ماشین جنگی [[مسلح]] به صدها بازوی شمشیرزن و نیزهدار، وقتی که در میدان به [[حرکت]] درآید هیچ قدرتی نمیتواند آن را متوقف نماید. پیشروی آن در [[قیاس]] با روش «کروفر» گرچه آهسته ([[زحف]]) است ولی غیرقابل برگشت میباشد و [[تجربه]] [[بدر]] آن را ثابت کرد. در خصوص منشأ این راهبرد نظامی پیامبر باید گفت که بخشی از این [[آموزش]] یعنی قرار گرفتن در صفوف متوالی در حین نمازهای پنجگانه در [[مسجد مدینه]] صورت گرفته بود و در واقع این صفوف [[نماز جماعت]] بود که با اندک تغییری تبدیل به قلعه متحرک [[جنگی]] گردید و [[آیات قرآن]] هم به آن (صف یا بنیان [[مرصوص]]) اشاره دارد. | نکته شایان ذکر این که جنگ به رغم [[خشونت]] ذاتیاش، نوعی [[هنر]] بسیار ظریف است که فرمانده، آن را در قالب دکترین [[جنگی]] خودش در صحنه [[نبرد]] نشان میدهد و نتایج هر جنگی تابع این [[آرایش]] است. [[پیروزی]] غالباً از آن [[فرماندهی]] است که با [[تحول]] در دکترینهای موجود، ابداعات تازهای نموده و حریف را مغلوب کند. در [[جنگ بدر]] [[نبوغ]] نظامی [[پیامبر]] را میتوان در نحوه آرایش نظامی و استفاده از افراد و امکانات [[مشاهده]] کرد. [[استراتژی]] نظامی پیامبر دقیقاً مانند استراتژی فیلیپ، پدر [[اسکندر مقدونی]] (اختراع [[راهبرد]] فالانژ) بود که یک بار [[جهان]] قدیم را فتح کرده بود. راهبرد فالانژ بدین شکل بود که [[سربازان]] در یک ردیف رو به [[دشمن]] میایستادند و انتهای صف خم میشد تا شکل دایره یا مثلث یا مربع را به خود میگرفت و هنگامی که ردیف جلو سپرها را کنار هم میگذاشتند [[دیوار]] [[دفاعی]] تکمیل میشد و وقتی که این گردان در میدان پیشروی میکرد مانند [[دژ]] متحرک بود. [[اسکندر]] در جنگهای مکرر با [[ایران]] و [[مصر]] در میدان [[جنگ]] از این روش برای درهم شکستن [[سپاهیان]] استفاده کرده بود. این دکترین برای هر ارتشی مانند [[ارتش]] [[هخامنشی]] قابل [[اجرا]] نبود، چون سربازانی [[مطیع]]، حرفهای، آموزشدیده، [[صبور]]، کار کشته و [[معتقد]] میطلبید. [[جزیرة العرب]] تا آن دوره [[شاهد]] جنگهای مکرری بود، اما هیچ [[تحول]] مهمی در نقشهها و راهبردهای [[جنگی]] به وجود نیامده بود. تمام نبردهای بیپایان [[جاهلی]]، با شیوه [[عربی]] تاخت و تاز [[بدوی]] یا کروفر بود و هر کسی بدون توجه به همرزم یا [[آینده]] [[جنگ]] کار خودش را میکرد و نتایج [[نبرد]] هم بسته به نتایج این تاخت و تازهای متکی به [[ابتکار]] افراد بود. از [[عرب]] بدوی و [[طبیعت]] معروف بیقرارش که به [[غارت]] و کسب [[غنیمت]] به مثابه بالاترین [[آرمان]] جنگی مینگریست، بیشتر از این [[انتظار]] نمیرفت. اصولاً [[سازمان]] دادن و [[رهبری]] این چنین انسانهای بیقرار و آشفته در یک ارتش [[منظم]] کاری بس دشوار است که سالها و ماهها [[زمان]] میطلبد، اما [[پیامبر]] در [[جنگ بدر]] [[راهبرد]] [[آرایش]] فالانژ یا [[کتیبه]] را برگزید، به این ترتیب که [[مسلمانها]] به صورت صفوف متوالی (گردان) ایستادند<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۵۶.</ref> و کل صفوف به صورت یک مستطیل یا مربعی شد که در عمل مانند قلعه متحرک است و [[دشمن]] از هر سو که بر آنها بتازد با دیواری از مبارزان [[متحد]] روبهرو میگردد که تحت امر فرماندهشان ([[امام]]) هستند و طبق دستور پیشروی میکنند یا به عقب برمیگردند. این همان ماشین جنگی متحرکی است که در دانشکدههای نظامی امروز [[دنیا]] هم [[تدریس]] میشود. این ماشین جنگی [[مسلح]] به صدها بازوی شمشیرزن و نیزهدار، وقتی که در میدان به [[حرکت]] درآید هیچ قدرتی نمیتواند آن را متوقف نماید. پیشروی آن در [[قیاس]] با روش «کروفر» گرچه آهسته ([[زحف]]) است ولی غیرقابل برگشت میباشد و [[تجربه]] [[بدر]] آن را ثابت کرد. در خصوص منشأ این راهبرد نظامی پیامبر باید گفت که بخشی از این [[آموزش]] یعنی قرار گرفتن در صفوف متوالی در حین نمازهای پنجگانه در [[مسجد مدینه]] صورت گرفته بود و در واقع این صفوف [[نماز جماعت]] بود که با اندک تغییری تبدیل به قلعه متحرک [[جنگی]] گردید و [[آیات قرآن]] هم به آن (صف یا بنیان [[مرصوص]]) اشاره دارد. | ||
تاکتیک دوم [[پیامبر]] این بود که رستههای نظامی را دستهبندی کرد و [[نظم]] داد، دسته نیزهدار را جدا کرد و رسته کمانداران را [[سازماندهی]] کرد. ایشان [[پیشبینی]] میکردند که ابتدا [[سوارهنظام]] زرهدار [[مشرکان]] که دسته نخبه و ورزیده [[دشمن]] است، [[یورش]] میآورد. تجارب جنگهای مکرر نشان داده بود که در برابر یورش مرگآفرین دسته سوارههای افسانهای [[عرب]] کمتر لشکری تاب میآورد. حتی در جنگهای [[ایران]] و رم از این یگانها استفاده شده بود. کارکرد سوارهنظام زرهدار مانند یورش تانکهای امروزی در میادین [[نبرد]] است و طبق دکترینهای نظامی نیرویی که توان توقف تانکها را دارد، توپخانه سنگین است. در آن عصر تنها ابزار دوربُرد، تیرهای کمانداران و نیزههای بلند بوده است. پیامبر دستور داد اول با بارانی از تیرهای کمانداران، ضربههای کاری بر سواره مهاجم وارد نمایند و آنگاه در ابتدای [[لشکر]] نیزهداران به استقبال آنها بشتابند، سپس شمشیرداران وارد کارزار گردند. این راهکارها کارساز شد و یگان سواره دشمن که تنها تکیهگاه و [[امید]] [[ابوجهل]] بود تار و مار گردید. بدین ترتیب حرکات بعدی [[پیادهنظام]] از هم گسیخته دشمن عقیم ماند و توان جنگی [[ارتش]] هزار نفری ابوجهل به تحلیل رفت. آنگاه پیامبر دستور پیشروی ([[زحف]]) داد و صدها [[مسلمان]] [[شمشیر]] به دست در [[سکوت]] مطلق صفوف [[منظم]] به حرکت درآمدند. [[قریش]] دوباره خود را جمع کرد و خواست درگیر شود اما [[توانایی]] متوقف کردن این قلعه متحرک را نداشت و شکستی مفتضحانه خورد. در پیشاپیش این [[دژ]] مرگبار مردان شیرافکن [[اسلام]]، مانند علی، [[حمزه]] و [[زبیر]] با تیغهای خونبار میخروشیدند. ابوجهل بزرگترین [[دشمن خدا]] و فرمانده سپاه [[مشرکان]] به دست [[ابوعبدالله]] بن [[مسعود]] کشته شد و عبدالله سر وی را به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} آورد. حضرت به شکرانه این [[پیروزی]] [[سجده شکر]] به جای آورد<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>. | تاکتیک دوم [[پیامبر]] این بود که رستههای نظامی را دستهبندی کرد و [[نظم]] داد، دسته نیزهدار را جدا کرد و رسته کمانداران را [[سازماندهی]] کرد. ایشان [[پیشبینی]] میکردند که ابتدا [[سوارهنظام]] زرهدار [[مشرکان]] که دسته نخبه و ورزیده [[دشمن]] است، [[یورش]] میآورد. تجارب جنگهای مکرر نشان داده بود که در برابر یورش مرگآفرین دسته سوارههای افسانهای [[عرب]] کمتر لشکری تاب میآورد. حتی در جنگهای [[ایران]] و رم از این یگانها استفاده شده بود. کارکرد سوارهنظام زرهدار مانند یورش تانکهای امروزی در میادین [[نبرد]] است و طبق دکترینهای نظامی نیرویی که توان توقف تانکها را دارد، توپخانه سنگین است. در آن عصر تنها ابزار دوربُرد، تیرهای کمانداران و نیزههای بلند بوده است. پیامبر دستور داد اول با بارانی از تیرهای کمانداران، ضربههای کاری بر سواره مهاجم وارد نمایند و آنگاه در ابتدای [[لشکر]] نیزهداران به استقبال آنها بشتابند، سپس شمشیرداران وارد کارزار گردند. این راهکارها کارساز شد و یگان سواره دشمن که تنها تکیهگاه و [[امید]] [[ابوجهل]] بود تار و مار گردید. بدین ترتیب حرکات بعدی [[پیادهنظام]] از هم گسیخته دشمن عقیم ماند و توان جنگی [[ارتش]] هزار نفری ابوجهل به تحلیل رفت. آنگاه پیامبر دستور پیشروی ([[زحف]]) داد و صدها [[مسلمان]] [[شمشیر]] به دست در [[سکوت]] مطلق صفوف [[منظم]] به حرکت درآمدند. [[قریش]] دوباره خود را جمع کرد و خواست درگیر شود اما [[توانایی]] متوقف کردن این قلعه متحرک را نداشت و شکستی مفتضحانه خورد. در پیشاپیش این [[دژ]] مرگبار مردان شیرافکن [[اسلام]]، مانند علی، [[حمزه]] و [[زبیر]] با تیغهای خونبار میخروشیدند. ابوجهل بزرگترین [[دشمن خدا]] و فرمانده سپاه [[مشرکان]] به دست [[ابوعبدالله]] بن [[مسعود]] کشته شد و عبدالله سر وی را به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} آورد. حضرت به شکرانه این [[پیروزی]] [[سجده شکر]] به جای آورد<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>.<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|مقاله «سیره نظامی پیامبر اعظم»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص۱۲۷-۱۳۱.</ref> | ||
== نتایج جنگ == | |||
در [[جنگ بدر]] نُه نفر از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند که یکی از آنان افسر [[مسلمان]] [[سعد بن خیثمه]] از نقبای دوازدهگانه رسول خدا{{صل}} بود<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. در این [[جنگ]] هفتاد تن به [[اسارت]] نیروهای [[اسلام]] درآمدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>، حضرت دو نفر از آنان را به [[قتل]] رسانید<ref>احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> و مصمم بود که باقیمانده اسرا را نیز به قتل برساند، اما مسلمانان عرضه داشتند: یا [[رسول الله]] اگر [[مصلحت]] است اینها را گردن نزن و از آنها فدیه بگیر که بدین سبب وضع نابسامان مسلمانان هم ترمیم شود. حضرت فرمود: اگر از اسرای مشرکان فدیه بگیرم، باید در جنگ سال بعد که شروع خواهند کرد، معادل آن کشته و [[اسیر]] بدهیم، آیا به این امر [[راضی]] هستید؟ مسلمانان این خسارت را به علت فقر مالی و تهیدستی پذیرفتند. پس [[پیامبر]] از کشتن ۶۸ نفر دیگر صرفنظر نموده و از آنان فدیه گرفت و آنان را [[آزاد]] کرد. در این جنگ عده زیادی از رؤسا و فرماندهان زبده نظامی [[دشمن]] (هفتاد نفر)<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۵۳۱؛ احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> به دست [[توانمند]] سپاهیان اسلام به هلاکت رسیدند<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|مقاله «سیره نظامی پیامبر اعظم»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص۱۲۷-۱۳۱.</ref>. | در [[جنگ بدر]] نُه نفر از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند که یکی از آنان افسر [[مسلمان]] [[سعد بن خیثمه]] از نقبای دوازدهگانه رسول خدا{{صل}} بود<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. در این [[جنگ]] هفتاد تن به [[اسارت]] نیروهای [[اسلام]] درآمدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>، حضرت دو نفر از آنان را به [[قتل]] رسانید<ref>احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> و مصمم بود که باقیمانده اسرا را نیز به قتل برساند، اما مسلمانان عرضه داشتند: یا [[رسول الله]] اگر [[مصلحت]] است اینها را گردن نزن و از آنها فدیه بگیر که بدین سبب وضع نابسامان مسلمانان هم ترمیم شود. حضرت فرمود: اگر از اسرای مشرکان فدیه بگیرم، باید در جنگ سال بعد که شروع خواهند کرد، معادل آن کشته و [[اسیر]] بدهیم، آیا به این امر [[راضی]] هستید؟ مسلمانان این خسارت را به علت فقر مالی و تهیدستی پذیرفتند. پس [[پیامبر]] از کشتن ۶۸ نفر دیگر صرفنظر نموده و از آنان فدیه گرفت و آنان را [[آزاد]] کرد. در این جنگ عده زیادی از رؤسا و فرماندهان زبده نظامی [[دشمن]] (هفتاد نفر)<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۵۳۱؛ احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> به دست [[توانمند]] سپاهیان اسلام به هلاکت رسیدند<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|مقاله «سیره نظامی پیامبر اعظم»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص۱۲۷-۱۳۱.</ref>. | ||