|
|
خط ۱۳۳: |
خط ۱۳۳: |
| #دسته سوم از این [[روایات]] که اولی الامر را [[عالمان]] و فقیهان معرفی میکند، با چند اشکال روبهرو است؛ از جمله قیدی که در اطاعت از آنان لحاظ شده، در حالی که آیه به طور مطلق به اطاعت فرمان داده است (جز آنکه بگوییم مراد از این [[عالمان]] و [[فقیهان]]، [[معصومان]] از [[عترت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} باشند؛ یعنی همان که [[شیعه]] میگوید)؛ [[اطاعت]] از آنان نیز در صورتی که [[مقید]] باشد، به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] بازگشت میکند و اطاعتی مستقل نخواهند بود. افزون بر آن – همانگونه که [[شیخ طوسی]] میگوید- [[اولی الامر]] به معنای [[صاحبان امر]] و [[فرمان]] میباشند و عالمان موضوعاً از این عنوان بیروناند<ref>ر.ک: طوسی (شیخ طوسی)، التبیان، ج۲، ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>؛ زیرا آنان صاحبان امر و فرمان نیستند. اشکال دیگری که بر همه این [[روایات]] وارد میشود این است که با این معنا از اولی الامر، اطاعت از آنان [[مولوی]] نخواهد بود و ارشادی است؛ یعنی اطاعتی که [[خداوند]] دستور داده از اولی الامر انجام گیرد، [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است که همواره [[انسان]] را به [[فرمانبرداری]] از [[فرمانده]] خود جز در مواردی که به [[معصیت خدا]] بینجامد، فرا میخواند، در حالی که به نظر میآید [[آیه]] در [[مقام]] بیان [[امر مولوی]] به [[اطاعت از اولی الامر]] به [[طور]] مطلق است، به همان شکلی که به [[اطاعت از رسول]] به صورت مطلق فرمان داده است<ref>در واقع در اینجا بین اصل اطاعت و اطلاق آن تفکیک شده است؛ اصل اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر ارشادی است، ولی امر به اطاعت از اولی الامر به طور مطلق و بدون قید و شرط (با قید اطلاق) مولوی و به دستور شارع است.</ref>. افزون بر آن، اگر مراد از اولی الامر، عالمان و فقیهان باشند خطاب {{متن قرآن|إِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> به اولی الامر خواهد بود؛ یعنی در این فرض [[قرآن]] به عالمان دستور میدهد [[نزاع]] خود را با ارجاع به [[کتاب خدا]] و رسول او حل کنند؛ زیرا عالمان و فقیهان اطاعتی مستقل از خدا و رسول ندارند و امکان [[اشتباه]] و [[اختلاف]] در [[فهم]] و فتوای آنان از [[کتاب و سنت]] نیز هست، در صورتی که ظاهر خطاب در [[آیه]] به [[فرمانبرداران]] یعنی [[مؤمنان]] و افراد [[جامعه]] است؛ همان افرادی که خطاب {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ...}} متوجه آنهاست. | | #دسته سوم از این [[روایات]] که اولی الامر را [[عالمان]] و فقیهان معرفی میکند، با چند اشکال روبهرو است؛ از جمله قیدی که در اطاعت از آنان لحاظ شده، در حالی که آیه به طور مطلق به اطاعت فرمان داده است (جز آنکه بگوییم مراد از این [[عالمان]] و [[فقیهان]]، [[معصومان]] از [[عترت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} باشند؛ یعنی همان که [[شیعه]] میگوید)؛ [[اطاعت]] از آنان نیز در صورتی که [[مقید]] باشد، به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] بازگشت میکند و اطاعتی مستقل نخواهند بود. افزون بر آن – همانگونه که [[شیخ طوسی]] میگوید- [[اولی الامر]] به معنای [[صاحبان امر]] و [[فرمان]] میباشند و عالمان موضوعاً از این عنوان بیروناند<ref>ر.ک: طوسی (شیخ طوسی)، التبیان، ج۲، ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>؛ زیرا آنان صاحبان امر و فرمان نیستند. اشکال دیگری که بر همه این [[روایات]] وارد میشود این است که با این معنا از اولی الامر، اطاعت از آنان [[مولوی]] نخواهد بود و ارشادی است؛ یعنی اطاعتی که [[خداوند]] دستور داده از اولی الامر انجام گیرد، [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است که همواره [[انسان]] را به [[فرمانبرداری]] از [[فرمانده]] خود جز در مواردی که به [[معصیت خدا]] بینجامد، فرا میخواند، در حالی که به نظر میآید [[آیه]] در [[مقام]] بیان [[امر مولوی]] به [[اطاعت از اولی الامر]] به [[طور]] مطلق است، به همان شکلی که به [[اطاعت از رسول]] به صورت مطلق فرمان داده است<ref>در واقع در اینجا بین اصل اطاعت و اطلاق آن تفکیک شده است؛ اصل اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر ارشادی است، ولی امر به اطاعت از اولی الامر به طور مطلق و بدون قید و شرط (با قید اطلاق) مولوی و به دستور شارع است.</ref>. افزون بر آن، اگر مراد از اولی الامر، عالمان و فقیهان باشند خطاب {{متن قرآن|إِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> به اولی الامر خواهد بود؛ یعنی در این فرض [[قرآن]] به عالمان دستور میدهد [[نزاع]] خود را با ارجاع به [[کتاب خدا]] و رسول او حل کنند؛ زیرا عالمان و فقیهان اطاعتی مستقل از خدا و رسول ندارند و امکان [[اشتباه]] و [[اختلاف]] در [[فهم]] و فتوای آنان از [[کتاب و سنت]] نیز هست، در صورتی که ظاهر خطاب در [[آیه]] به [[فرمانبرداران]] یعنی [[مؤمنان]] و افراد [[جامعه]] است؛ همان افرادی که خطاب {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ...}} متوجه آنهاست. |
| # [[روایات]] دسته چهارم و پنجم که در [[مقام]] تطبیق [[اولی الامر]] بر افرادی خاص است، [[اجتهاد]] شخصی از ناحیه افرادی مانند [[عکرمه]] میباشد و از نظر [[اهل سنت]] نیز قابل استناد نیست؛ از این رو به آنها توجهی نکردهاند. | | # [[روایات]] دسته چهارم و پنجم که در [[مقام]] تطبیق [[اولی الامر]] بر افرادی خاص است، [[اجتهاد]] شخصی از ناحیه افرادی مانند [[عکرمه]] میباشد و از نظر [[اهل سنت]] نیز قابل استناد نیست؛ از این رو به آنها توجهی نکردهاند. |
| #دسته ششم نیز که گفته شد در اعصار بعدی به تدریج در بین اهل سنت طرفدارانی یافت، در بین [[صحابه]] مطرح نبوده و نخستین کسی که چنین [[تفسیری]] از آیه دارد «مکحول» از [[تابعین]] است. | | #دسته ششم نیز که گفته شد در اعصار بعدی به تدریج در بین اهل سنت طرفدارانی یافت، در بین [[صحابه]] مطرح نبوده و نخستین کسی که چنین [[تفسیری]] از آیه دارد «مکحول» از [[تابعین]] است.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۹۶</ref>. |
| #تطبیق آیه با آنچه اهل سنت درباره [[شأن نزول]] آن گفتهاند نیز با دشواریهای جدی روبهرو است. برای این آیه دو شأن نزول نقل شده است؛ یکی از [[ابن عباس]] درباره عبدالله بن حُذافة بن قیس که از سوی [[پیامبر]] به [[فرماندهی]] سپاهی [[منصوب]] شده بود. خلاصه داستان وی بدین شرح است: «... وی به افراد تحت [[فرمان]] خود میگوید: آیا [[رسول خدا]]{{صل}} به شما دستور ندادند از من [[اطاعت]] کنید؟ گفتند: آری. گفت: برای من هیزم فراهم کنید؛ پس آنها را [[آتش]] زد و گفت: داخل آتش شوید. [[جوانی]] در میان آنان گفت: از این آتش به رسول خدا [[پناه]] [[برید]]. اگر ایشان به شما دستور دادند، وارد آن شوید. هنگامی که آنان نزد رسول خدا{{صل}} آمدند و جریان را گفتند، حضرت فرمود: {{متن حدیث|لَوْ دَخَلْتُمُوهَا مَا خَرَجْتُمْ مِنْهَا أَبَداً إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ}}؛ «اگر داخل میشدید، هرگز راه عذری نداشتید؛ اطاعت تنها در امور معروف رواست»<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۱۴۷؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۴ و نیز ر.ک: ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۳۰، ح۳۱۲۴.</ref>.[[پیام]] آیه با این شأن نزول که با [[خبر واحد]] نقل شده، قابل انطباق نیست؛ زیرا آیه در مقام بیان [[اطاعت از اولی الامر]] است نه در [[مقام]] حد و حدود [[اطاعت از اولی الامر]] که موضوع اصلی در این داستان است؛ بنابراین به نظر میآید این داستان ارتباطی با [[آیه]] مورد بحث ندارد و [[اهل سنت]] که آن را در ذیل این آیه نقل کردهاند، تنها برای [[تأیید]] چندین [[حدیث]] است که ذیل همین آیه آوردهاند، با این مفاد که: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}؛ «[[اطاعت]] مخلوق در جایی که به [[معصیت خدا]] بینجامد، روا نیست». [[شاهد]] آن هم [[حدیث امام علی]]{{ع}} و [[ابوسعید خدری]] است که چندین نفر از [[محدثان اهل سنت]]، از جمله [[ابن ابی شیبة]]، [[احمد بن حنبل]]، [[ابویعلی]]، [[ابن خزیمه]]، [[ابن حبان]]، و [[حاکم نیشابوری]] از قول آنان همین ماجرا را نقل کردهاند، بدون آنکه آن را به عنوان [[شأن نزول آیه]] به شمار آورند<ref>ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷.</ref>؛ بنابراین معلوم نیست این آیه پس از ماجرای [[عبدالله بن حذافه بن قیس]] نازل شده باشد تا این رخداد [[سبب نزول آیه]] به شمار آید.
| |
| # تطبیق آیه بر [[شأن نزول]] دیگری که برای آن نقل شده، دشوارتر از شأن نزول قبلی است. سدی - از [[مفسران تابعی]] - داستانی را نقل کرده و [[نزول آیه]] را در مورد آن دانسته است. خلاصه داستان بدین شرح است: «[[پیامبر خدا]]{{صل}} [[خالد بن ولید]] را به [[فرماندهی]] سپاهی گماشتند. در آن [[سپاه]] [[عمار]] نیز حضور داشت. یکی از [[دشمنان]] به حضور عمار آمد و [[اسلام]] آورد و [[امان]] خواست، عمار نیز به او امان داد، خالد از این کار بر آشفت، عمار و خالد به یکدیگر [[دشنام]] دادند؛ سپس نزاعشان را نزد [[پیامبر]]{{صل}} مطرح کردند. حضرت امانی را که عمار داده بود، پذیرفتند و وی را از انجام دوباره این کار بدون [[اجازه]] [[فرمانده]] [[نهی]] کردند. در آنجا دوباره به یکدیگر دشنام دادند، پیامبر خدا{{صل}} به خالد فرمود: عمار را دشنام نده، هر کس عمار را دشنام دهد، [[خدا]] را دشنام داده و... عمار که [[خشمگین]] بود، برخاست و رفت. خالد به دنبال وی شتافت و لباسش را گرفت و از او عذر خواست و [[عمار]] نیز از او درگذشت؛ پس [[آیه]] مذکور نازل شد»<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۴. سیوطی میگوید: «ابن عساکر از طریق سدی از ابی صالح به نقل از ابن عباس این داستان را نقل کرده است».</ref>. به نظر میرسد این [[شأن نزول]] از قبیل تطبیق آیه بر استنباطی است که سدی از آیه داشته است، نه آنکه واقعاً آیه درباره این ماجرا نازل شده باشد. این [[استنباط]] به دلیل [[روایات]] فراوان دیگری است که [[اهل سنت]] از [[پیامبر خدا]]{{صل}} در ذیل این آیه و [[آیات]] دیگر نقل کردهاند که در آنها حضرت به [[اطاعت]] از [[امیران]] [[منصوب]] از سوی خود را دستور داده و [[مردم]] را از [[مخالفت]] با آنان برحذر داشته است؛ مانند این [[حدیث]] که [[بخاری]] و دیگران به نقل از [[أنس بن مالک]] از پیامبر خدا{{صل}} آوردهاند: {{متن حدیث|إسمعوا و أطيعوا و إن استعمل عليكم حبشي}}؛«بشنوید و اطاعت کنید هر چند بر شما [[فرماندهی]] [[حبشی]] گمارده شود.»..<ref>به نقل از، سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۴؛ و نیز، ر.ک: ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱۹، ص۱۷۸، ح۱۲۱۲۶؛ ج۲۰، ص۱۶۰، ح۲۲۷۵۲.</ref>. [[شاهد]] بر این مطلب این است که اولاً: اطاعت از [[فرماندهان]] منصوب از سوی پیامبر خدا{{صل}}، [[اطاعت از پیامبر]] است نه [[اطاعت از اولی الامر]]؛ همانگونه که پیش از این نیز این [[روایت]] را از اهل سنت از قول پیامبر خدا{{صل}} ملاحظه کردید که فرمود: {{متن حدیث|من أطاعني فقد أطاع الله و من أطاع أميري فقد أطاعني ومن عصاني فقد عصى الله و من عصى أميري فقد عصاني}}؛ ثانیاً: عنوان [[اولی الامر]] بر خالد، پس از بازگشت از [[جنگ]]، [[صدق]] نمیکند و سخن از [[فرمان]] دادن به اطاعت از او نیست. ثالثاً: این شأن نزول در میان [[صحابه]] که شاهد [[نزول آیات]] بودهاند، مطرح نبوده و سدی [[تابعی]] آن را نقل کرده است، مگر یک [[روایت]] که از طریق [[ابوصالح]] از [[ابن عباس]] نقل شده و این نقل قول گذشته از [[ضعف سند]]، با آنچه از ابن عباس در [[روایات]] دیگر نقل شده که این [[آیه]] درباره «[[عبدالله بن حذافة بن قیس]]» نازل گردیده، تهافت دارد، مگر آنکه بگوییم آیه دو بار نازل شده، یا آیه بر این دو مورد تطبیق شده است. رابعاً: [[نزاع]] [[عمار]] با خالد با [[سیاق آیه]] هماهنگ نیست؛ زیرا - پیش از این نیز گفتیم - خطاب {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> به [[مؤمنان]] است که در صدر آیه با تعبیر {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا...}} آمده است. یعنی: اگر شما مؤمنان در چیزی با یکدیگر نزاع کردید (نه آنکه با [[اولی الامر]] نزاع کنید)، نزاع را به [[خدا]] و رسولش برگردانید اما در این [[شأن نزول]]، نزاع عمار به عنوان یکی از افراد [[مؤمن]] با [[خالد بن ولید]] به عنوان اولی الامر است و [[حال]] آنکه سیاق آیه درباره نزاع مؤمنان با اولی الامر نیست بلکه معنا ندارد [[خداوند]] دستور به [[پیروی]] از اولی الامر دهد در عین حال نزاع با آنان را روا شمرد.
| |
| | |
| حاصل آنکه از [[روایات اهل سنت]] تنها روایات دسته اول پذیرفتنی است چون با اطلاق [[اطاعت از اولی الامر]] و نیز روایات متعدد از [[پیامبر خدا]]{{صل}} توافق دارد که در آنها [[اطاعت]] مطلق [[فرمانبرداران]] از [[فرماندهان]] و [[والیان]] [[منصوب]] خود، دستور داده است؛ از این رو «اولی الامر» تنها بر افرادی معین از [[معصومان]] اطلاق میشود که نخستین آنان [[امام علی]]{{ع}} است. [[شاهد]] آن نیز شأن نزول دیگری است که برخی از [[اهل سنت]] درباره آیه نقل کردهاند؛ از جمله [[حاکم حسکانی]] به نقل از [[مجاهد بن جبر]] [[تابعی]]، [[شأن نزول آیه]] را درباره [[جانشینی امام علی]]{{ع}} به جای [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] آورده و مینویسد:
| |
| {{متن حدیث|... {{متن قرآن|وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} قَالَ: نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حِينَ خَلَّفَهُ رَسُولُ اللَّهِ بِالْمَدِينَةِ فَقَالَ: أَ تُخَلِّفُنِي عَلَى النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ: أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى...}}؛
| |
| [[اولی الامر]] درباره [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نازل شد، هنگامی که رسول خدا{{صل}} ایشان را در مدینه به جای خود گذاشتند و علی{{ع}} عرض کرد: «آیا مرا در میان [[زنان]] و [[کودکان]] را میگذارید؟» فرمود: «آیا [[خشنود]] نیستی برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] باشی؟»<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۲، ح۲۰۵. قاضی نورالله شوشتری (تستری) نیز به نقل از ابن عباس نیز همین شأن نزول درباره آیه را نقل کرده است، ر.ک: احقاق الحق، ج۳، ص۴۲۵ به نقل از رسالة الاعتقاد ابوبکر بن مؤمن شیرازی. ابن شهر آشوب نیز از تفسیر مجاهد این شأن نزول را نقل کرده است: ر.ک: ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
| |
| | |
| هر چند این [[شأن نزول]] از [[مجاهد]] نقل شده که از [[تابعین]] است، لیکن شواهدی در دست میباشد که [[صحت]] آن را [[تأیید]] میکند که عبارتاند از:
| |
| #این شأن نزول با [[ظاهر آیه]] که به [[اطاعت]] مطلق [[فرمان]] میدهد، سازگار است.
| |
| #این شأن نزول با تبیین [[پیامبر خدا]]{{صل}} درباره اولی الامر که در دسته اول [[روایات اهل سنت]] ملاحظه کردید، مطابقت میکند.
| |
| #احادیثی متعدد نیز که از طریق [[اهل بیت]] درباره تبیین این [[آیه]] رسیده، آن را تأیید میکند.
| |
| #این شأن نزول با شرایط [[جانشینی امام علی]]{{ع}} در مدینه سازگار است؛ زیرا این [[جانشینی]] در ماجرای [[جنگ تبوک]] بوده است که در آن [[منافقان]] [[شایعه]] گردند پیامبر خدا{{صل}} از [[امام علی]]{{ع}} به ستوه آمده و همراهیاش را نمیپسندد<ref>ر.ک: ابن ابی عاصم، کتاب السنة، ص۵۸۷. ح۱۳۴۲ و ۱۳۴۳؛ مسند ابی یعلی، ج۲، ص۸۶، ح۷۳۸ (محقق مسند، سند را صحیح میداند.)؛ نسائی، خصائص، ص۷۶، ح۴۴.</ref>، و از [[جنگ]] سر باز زدند تا در مدینه بمانند و [[توطئه]] کنند. در اینجا فرمان به [[اطاعت مطلق از اولی الامر]] (یعنی [[امام علی]]{{ع}}) نازل میشود تا هیچ بهانهای برای [[منافقان]] در [[سرپیچی]] از امام علی نباشد.
| |
| #تنها این [[شأن نزول]] با روایاتی متعدد از [[اهل سنت]] (که پیش از این بیان شد و در آنها [[دستور پیامبر]] به [[اطاعت]] مطلق از افراد [[منصوب]] خود آمده است) توافق و سازگاری همه جانبه دارد؛ زیرا در تعیین مصداق نیز [[پیامبر خدا]] تنها بر [[اطاعت مطلق از امام]] علی{{ع}} [[فرمان]] داده، بر رفتارش صحه گذاشته و در همان [[روایات]] نیز به [[ولایت امام علی]]{{ع}} اشاره کردهاند؛ مانند داستانی که اهل سنت نقل کردهاند که در آن امام علی{{ع}} به [[فرماندهی]] سپاهی منصوب شد و افرادی از [[سپاه]] بر [[رفتار امام]] خرده گرفتند و چون نزد پیامبر خدا{{صل}} آمدند، حضرت خشمگینانه فرمودند: {{متن حدیث|مَاذَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي}}؛ «از علی چه میخواهید؟!... درباره علی [[عیبجویی]] نکنید؛ علی از من است و من از علیام و او ولی شما پس از من است»<ref>ر.ک: سنن الترمذی، جلد ۵، ص۶۳۳، ح۳۷۱۲؛ ابن ابی عاصم، کتاب السنة، ص۵۵۰، ح۱۱۸۷ (محمد ناصر الدین البانی ۔ محقق این کتاب - مینویسد: سند این روایت صحیح است؛ حاکم نیشابوری نیز آن را صحیح میداند و حافظ ذهبی نیز بر همین رأی است.)؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۲۹-۱۳۱ احادیث شماره ۸۹ و ۸۸ (این ماجرا در کتابهای متعدد اهل سنت نقل شده، محقق کتاب خصائص نسائی به چندین کتاب در پاورقی اشاره کرده است.). در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی نقل شده که در آن اولی الامر به امیران سپاه معنا شده و آن را بر امام علی{{ع}} تطبیق کرده است. ر.ک: تفسیر فرات کوفی، ص۱۰۸، ح۱۰۸.</ref>.
| |
| #اصل ماجرای [[جانشینی امام علی]]{{ع}} به جای پیامبر خدا{{صل}} در [[مدینه]] و سخن پیامبر خدا{{صل}} به ایشان که فرمود: «تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی» به دلیل [[اسناد]] و مدارک فراوان، جای هیچ [[شک]] و شبههای ندارد<ref>ر.ک: نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب، ص۳۵ و ص۷۶- ۹۵. وی دهها حدیث در این باره با اسناد گوناگون نقل کرده است.</ref>. اگر از یک سو به [[تمثیل]] دقت کنیم که در آن [[اطاعت امام]] علی{{ع}} مانند [[اطاعت]] از [[هارون]] دانسته شده است و اطاعت هارون [[پیامبر]] نیز مانند اطاعت از خود [[حضرت موسی]] مطلق و بدون هیچ قیدی میباشد و از سوی دیگر، به [[ظاهر آیه]] در اطاعت مطلق [[تمسک]] کنیم، میتوانیم بر این [[شأن نزول]] تأکید نماییم.
| |
| #این شأن نزول با [[حدیث ثقلین]] که [[تمسک به عترت]] را همانند [[تمسک به قرآن]] بدون هیچ قید و شرطی، مایه [[هدایت]] میداند<ref>حدیث ثقلین در بین فریقین متواتر است. ر.ک: «کتاب الله و اهل البیت فی حدیث التقلین» لجنة التحقیق فی مسألة الامامة، مدرسة الامام باقرالعلوم. و نیز ر.ک: «معناشناسی اصطلاح اهل بیت» در فصل کلیات از همین کتاب.</ref> و نیز احادیثی دیگر مانند «[[حدیث سفینه]]»<ref>ر.ک: حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱. و نیز، ر.ک: «معناشناسی اصطلاح اهل بیت» در فصل کلیات.</ref> [[تأیید]] میشود.
| |
| [[تذکر]] این نکته نیز لازم است که اگر طبق [[روایات اهل سنت]]، [[آیه شریفه]] را تنها درباره منصوبان از سوی [[پیامبر خدا]]{{صل}} بدانیم (که از جمله آنان [[فرماندهان]] [[سپاهیان]] اعزامی در عصر [[رسول خدا]]{{صل}} میباشند) در این صورت، باید بر دیدگاه [[شیعه]] درباره [[نص]] بر [[اولی الامر]] تأکید کنیم؛ زیرا به [[باور]] شیعه، اولی الامر منحصر در افرادی هستند که از جانب رسول خدا{{صل}} به [[امر خدا]] به عنوان «اولی الامر» [[منصوص]] و منصوباند.
| |
| با تحلیلی که درباره روایات اهل سنت ارائه شد، روشن میشود نقدهایی که بر دیدگاههای [[تفسیری]] [[اهل سنت]] درباره «اولی الامر» وجود دارد، متأثر از [[روایات]] در این زمینه است و تنها دیدگاه [[فخر رازی]] به نوعی مستقل از سایر دیدگاهها و روایات میباشد که شایسته بررسی و نقد جداگانه است.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۹۶</ref>.
| |
|
| |
|
| == دو دیدگاه اصلی در تبیین مراد از اولی الامر == | | == دو دیدگاه اصلی در تبیین مراد از اولی الامر == |