پرش به محتوا

امام از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

 
خط ۸۷: خط ۸۷:


=== [[قریشی بودن امام]] ===
=== [[قریشی بودن امام]] ===
[[اشاعره]] و جبائیان شرط دیگری را برای [[امامت]] ذکر کرده‌اند و آن قریشی بودن امام است.
[[اشاعره]] و جبائیان شرط دیگری را برای [[امامت]] ذکر کرده‌اند و آن قریشی بودن امام است. در شرح مواقف آمده است:
در [[شرح مواقف]] آمده است:
{{عربی|إشترطه الأشاعرة و الجبائيان ومنعه الخوارج وبعض المعتزلة. لنا قوله{{ع}}: «الأئمة من قريش»... احتجوا، أي المانعون من اشتراطها بقوله{{ع}}: «السمع والطاعة ولو عبداً حبشيا» فإنه يدل على أن الإمام قد لا يكون قرشيا}}!<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰. هم‌چنین ر.ک: المواقف، ج۳، ص۵۸۷ - ۵۸۸.</ref>؛ اشاعره و جبّائیان قریشی بودن امام را شرط دانسته‌اند و [[خوارج]] و برخی از [[معتزله]] آن را شرط نمی‌دانند. دلیل ما [بر شرط قریشی بودن امام] قول پیامبر{{صل}} است [که فرمود]: «[[امامان]] از [[قریش]] هستند»... و آنان که [[قریشی بودن]] را شرط نمی‌دانند به قول [دیگر] [[پیامبر]]{{صل}} [[احتجاج]] می‌کنند [که فرمود]: «بشنوید و [[فرمان]] [[برید]] حتی اگر بنده‌ای [[حبشی]] به [[ریاست]] شما گماشته شود».
{{عربی|إشترطه الأشاعرة و الجبائيان ومنعه الخوارج وبعض المعتزلة. لنا قوله{{ع}}: «الأئمة من قريش»... احتجوا، أي المانعون من اشتراطها بقوله{{ع}}: «السمع والطاعة ولو عبداً حبشيا» فإنه يدل على أن الإمام قد لا يكون قرشيا}}!<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰. هم‌چنین ر.ک: المواقف، ج۳، ص۵۸۷ - ۵۸۸.</ref>
اشاعره و جبّائیان قریشی بودن امام را شرط دانسته‌اند و [[خوارج]] و برخی از [[معتزله]] آن را شرط نمی‌دانند. دلیل ما [بر شرط قریشی بودن امام] [[قول پیامبر]]{{صل}} است [که فرمود]: «[[امامان]] از [[قریش]] هستند»... و آنان که [[قریشی بودن]] را شرط نمی‌دانند به قول [دیگر] [[پیامبر]]{{صل}} [[احتجاج]] می‌کنند [که فرمود]:
«بشنوید و [[فرمان]] [[برید]] حتی اگر بنده‌ای [[حبشی]] به [[ریاست]] شما گماشته شود».


پس قریشی بودن امام یکی از شروط اختلافی است و هر یک از دو طرف [[اختلاف]] به [[حدیثی]] که از پیامبر{{صل}} [[روایت]] شده [[استدلال]] می‌کنند. [[حدیث]] نخست {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ‌}} مشهور است و حدیث دوم {{متن حدیث|السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ...}} نیز در برخی [[کتب حدیثی]]<ref>مسند أحمد، ج۳، ص۱۷۱؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۱۷۱؛ مسند أبی داوود، ص۲۸؛ مسند ابن الجعد، ص۲۱۳؛ صحیح ابن حبان، ج۷، ص۴۶۷؛ مسند الشامیین، ج۴، ص۵۶، ش۲۷۱۷؛ کنز العمال، ج۵، ص۷۸۹، ۱۴۳۹۲ و ج۶، ص۴۹، ش۱۴۷۹۵؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۳، ص۸۸ و منابع دیگر.</ref> و اصولی آمده است<ref>المحصول، ج۴، ص۳۲۲.</ref>.
پس قریشی بودن امام یکی از شروط اختلافی است و هر یک از دو طرف [[اختلاف]] به [[حدیثی]] که از پیامبر{{صل}} [[روایت]] شده [[استدلال]] می‌کنند. [[حدیث]] نخست {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ‌}} مشهور است و حدیث دوم {{متن حدیث|السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ...}} نیز در برخی کتب حدیثی<ref>مسند أحمد، ج۳، ص۱۷۱؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۱۷۱؛ مسند أبی داوود، ص۲۸؛ مسند ابن الجعد، ص۲۱۳؛ صحیح ابن حبان، ج۷، ص۴۶۷؛ مسند الشامیین، ج۴، ص۵۶، ش۲۷۱۷؛ کنز العمال، ج۵، ص۷۸۹، ۱۴۳۹۲ و ج۶، ص۴۹، ش۱۴۷۹۵؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۳، ص۸۸ و منابع دیگر.</ref> و اصولی آمده است<ref>المحصول، ج۴، ص۳۲۲.</ref>.
البته برخی از معتزلیان از جمله [[ابوهاشم]] جبّائی و فرزندش [[ابو علی]] جبّائی در این زمینه با اشاعره هم‌عقیده هستند. با این وجود این [[اعتقاد]] با [[باور]] و عمل [[خلیفه دوم]] [[اهل تسنن]] ناسازگار است. از عمر نقل شده است که به هنگام تشکیل [[شورای شش نفره]] برای تعیین جانشینِ خود می‌گفت:
{{عربی|لو كان سالم حيا ما جعلتها شورى}}<ref>عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۴۶؛ الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۵۶۸، ش۸۸۱؛ أسد الغابة، ج۲، ص۲۴۶؛ الأعلام (زرکلی)، ج۳، ص۷۳؛ الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۵۸؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۱۸۶. جملات دیگری از وی و با سندهای مختلفی نقل کرده‌اند، به مانند: {{عربی|لو كان سالم حيا لأستخلفته}} و یا {{عربی|لو كان سالم حيا لما تخالجني فيه شك}} که بررسی این روایات به طور مفصل در آخر همین کتاب و در بحث شورا خواهد آمد -ان شاء الله-.</ref>؛
اگر سالم ([[غلام]] [[ابو حذیفه]]) زنده بود [[خلافت]] را به [[شورا]] نمی‌سپردم.


و نیز در این باره از وی نقل شده است:
البته برخی از معتزلیان از جمله ابوهاشم جبّائی و فرزندش ابو علی جبّائی در این زمینه با اشاعره هم‌عقیده هستند. با این وجود این [[اعتقاد]] با [[باور]] و عمل [[خلیفه دوم]] [[اهل تسنن]] ناسازگار است. از عمر نقل شده است که به هنگام تشکیل [[شورای شش نفره]] برای تعیین جانشینِ خود می‌گفت: {{عربی|لو كان سالم حيا ما جعلتها شورى}}<ref>عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۴۶؛ الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۵۶۸، ش۸۸۱؛ أسد الغابة، ج۲، ص۲۴۶؛ الأعلام (زرکلیج۳، ص۷۳؛ الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۵۸؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۱۸۶. جملات دیگری از وی و با سندهای مختلفی نقل کرده‌اند، به مانند: {{عربی|لو كان سالم حيا لأستخلفته}} و یا {{عربی|لو كان سالم حيا لما تخالجني فيه شك}} که بررسی این روایات به طور مفصل در آخر همین کتاب و در بحث شورا خواهد آمد -ان شاء الله-.</ref>؛ اگر سالم ([[غلام]] [[ابو حذیفه]]) زنده بود [[خلافت]] را به [[شورا]] نمی‌سپردم.
{{عربی|لو استخلفت سالما مولى أبي حذيفة، فسألني عنه ربي: ما حملك على ذلك؟ لقلت: يا رب، سمعت نبيك{{صل}} وهو يقول: إنه يحب [[الله]] تعالى حقا من قلبه}}<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۶۷۵، ح۳۶۰۳۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۸، ص۴۰۴؛ کشف الخفاء، ج۲، ص۳۲۳؛ حلیة الأولیاء، ج۱، ص۱۷۷؛ جامع الأحادیث، ج۲۷، ص۴۵۶، ش۳۰۴۷۳؛ فضائل الصحابة (أحمد بن حنبل)، ج۲، ص۷۴۲، ش۱۲۸۷؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۳۸۳ - ۳۸۴.</ref>؛
[اگر سالم بود] او را [[جانشین]] خود می‌کردم و پروردگارم در این باره می‌پرسید که چه چیزی باعث شد این کار را انجام بدهی؟ در پاسخ می‌گفتم: پروردگارا، از پیامبرت{{صل}} شنیدم که می‌گفت سالم حقیقتاً [[خدای تعالی]] را از صمیم [[دل]] [[دوست]] می‌دارد.


سالم [[اهل]] [[ایران]] و غلام ابو حذیفه بوده است. پس به [[اعتقاد]] عمر، کسی که نه تنها [[قریشی]]، بلکه [[عرب]] و [[آزاد]] هم نبوده [[شایستگی خلافت]] و [[ریاست]] [[مسلمانان]] را داشته است.
و نیز در این باره از وی نقل شده است: {{عربی|لو استخلفت سالما مولى أبي حذيفة، فسألني عنه ربي: ما حملك على ذلك؟ لقلت: يا رب، سمعت نبيك{{صل}} وهو يقول: إنه يحب [[الله]] تعالى حقا من قلبه}}<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۶۷۵، ح۳۶۰۳۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۸، ص۴۰۴؛ کشف الخفاء، ج۲، ص۳۲۳؛ حلیة الأولیاء، ج۱، ص۱۷۷؛ جامع الأحادیث، ج۲۷، ص۴۵۶، ش۳۰۴۷۳؛ فضائل الصحابة (أحمد بن حنبل)، ج۲، ص۷۴۲، ش۱۲۸۷؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۳۸۳ - ۳۸۴.</ref>؛ [اگر سالم بود] او را [[جانشین]] خود می‌کردم و پروردگارم در این باره می‌پرسید که چه چیزی باعث شد این کار را انجام بدهی؟ در پاسخ می‌گفتم: پروردگارا، از پیامبرت{{صل}} شنیدم که می‌گفت سالم حقیقتاً [[خدای تعالی]] را از صمیم [[دل]] [[دوست]] می‌دارد. سالم [[اهل]] [[ایران]] و غلام ابو حذیفه بوده است. پس به [[اعتقاد]] عمر، کسی که نه تنها [[قریشی]]، بلکه [[عرب]] و [[آزاد]] هم نبوده شایستگی خلافت و [[ریاست]] [[مسلمانان]] را داشته است.
علاوه بر آن، شرط [[قریشی بودن امام]] با [[حدیثی]] که [[عایشه]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کند نیز ناهمگون است در [[مسند احمد]] به نقل از عایشه آمده است:
 
{{عربی|ما بعث رسول الله{{صل}} زيد بن حارثة في جيش قط إلا أمره عليهم و لو بقي بعده استخلفه}}<ref>مسند أحمد، ج۶، ص۲۲۷، ۲۵۴ و ۲۸۱. این روایت را در منابع زیر نیز می‌یابید: المصنف (ابن أبی شیبه)، ج۷، ص۵۳۳، ش۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۱۵؛ فضائل الصحابة (نسائی)، ص۲۴؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۵، ص۵۲، ش۸۱۸۲؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۹۵، ش۴۱۸۳؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۶؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۳۶۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۸؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۴۷ و منابع دیگر.</ref>؛
علاوه بر آن، شرط [[قریشی بودن امام]] با [[حدیثی]] که [[عایشه]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کند نیز ناهمگون است در [[مسند احمد]] به نقل از عایشه آمده است: {{عربی|ما بعث رسول الله{{صل}} زيد بن حارثة في جيش قط إلا أمره عليهم و لو بقي بعده استخلفه}}<ref>مسند أحمد، ج۶، ص۲۲۷، ۲۵۴ و ۲۸۱. این روایت را در منابع زیر نیز می‌یابید: المصنف (ابن أبی شیبه)، ج۷، ص۵۳۳، ش۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۱۵؛ فضائل الصحابة (نسائی)، ص۲۴؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۵، ص۵۲، ش۸۱۸۲؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۹۵، ش۴۱۸۳؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۶؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۳۶۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۸؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۴۷ و منابع دیگر.</ref>؛ [[رسول خدا]]{{صل}} [[زید بن حارثه]] را با لشکری نفرستاد مگر اینکه وی را [[امیر]] [[لشکر]] قرار داد و چنان چه زید پس از ایشان زنده می‌ماند، به [[یقین]] او را [[جانشین]] خود می‌کرد.
[[رسول خدا]]{{صل}} [[زید بن حارثه]] را با لشکری نفرستاد مگر این که وی را [[امیر]] [[لشکر]] قرار داد و چنان چه زید پس از ایشان زنده می‌ماند، به [[یقین]] او را [[جانشین]] خود می‌کرد.
 
این قول [[عایشه]] نیز با [[اعتقاد]] به [[قریشی بودن امام]] همخوانی ندارد؛ چراکه زید بن حارثه [[قریشی]] نبود. پس آنان که [[قریشی بودن]] را از [[شرایط امامت]] می‌دانند یا باید [[احادیث]] فوق را مردود بدانند، و یا اعتراف کنند که اعتقادشان با [[عقیده]] عمر و عایشه مخالف است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص۳۱ ـ ۳۳.</ref>.
این قول [[عایشه]] نیز با [[اعتقاد]] به [[قریشی بودن امام]] همخوانی ندارد؛ چراکه زید بن حارثه [[قریشی]] نبود. پس آنان که [[قریشی بودن]] را از [[شرایط امامت]] می‌دانند یا باید [[احادیث]] فوق را مردود بدانند، و یا اعتراف کنند که اعتقادشان با [[عقیده]] عمر و عایشه مخالف است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص۳۱ ـ ۳۳.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۳٬۰۹۱

ویرایش