پرش به محتوا

عوامل فقر: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۶٬۰۸۴ بایت اضافه‌شده ،  دیروز در ‏۰۹:۱۸
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فقر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== در اسلام و مکاتب مادی خاستگاه‌ها و ریشه‌های گوناگونی برای عوامل فقر برشمرده‌اند که در این مقام به نمونه‌هایی از آنها در هر یک از مکاتب مذکور اشاره می...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷۱: خط ۷۱:
در برخی [[روایات معتبر]] رسیده از حضرات [[معصومین]]{{عم}} فقرنمایی نیز از دیگر عوامل درونی فقر است؛ از جمله در روایتی از [[پیامبر اسلام]] آن حضرت [[اهل]] [[ثروت]] را از چنین [[رفتاری]] بر [[حذر]] داشته و به آنان فرموده است: «هر کسی که خود را [[تهیدست]] و [[درمانده]] معرفی کند [درحالی‌که از [[ثروت]] و [[مالی]] کافی برخوردار است]، [[فقیر]] خواهد شد»<ref>{{متن حدیث|مَنْ تَفَاقَرَ افْتَقَرَ}} (حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۵).</ref>.
در برخی [[روایات معتبر]] رسیده از حضرات [[معصومین]]{{عم}} فقرنمایی نیز از دیگر عوامل درونی فقر است؛ از جمله در روایتی از [[پیامبر اسلام]] آن حضرت [[اهل]] [[ثروت]] را از چنین [[رفتاری]] بر [[حذر]] داشته و به آنان فرموده است: «هر کسی که خود را [[تهیدست]] و [[درمانده]] معرفی کند [درحالی‌که از [[ثروت]] و [[مالی]] کافی برخوردار است]، [[فقیر]] خواهد شد»<ref>{{متن حدیث|مَنْ تَفَاقَرَ افْتَقَرَ}} (حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۵).</ref>.
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} نیز همچون [[پیامبر خدا]] [[مردم]] را از چنین [[رفتاری]] بر [[حذر]] داشته است: «بیچاره‌نمایی [صاحب ثروت] موجب [[فقر]] است»<ref>{{متن حدیث|إِظْهَارُ التَّبَاؤُسِ يَجْلِبُ الْفَقْرَ}} (آمدی، غرر الحکم، ص۳۶۶).</ref>.<ref>[[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|سیره معصومان در فقرزدایی]]، ص ۶۱.</ref>
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} نیز همچون [[پیامبر خدا]] [[مردم]] را از چنین [[رفتاری]] بر [[حذر]] داشته است: «بیچاره‌نمایی [صاحب ثروت] موجب [[فقر]] است»<ref>{{متن حدیث|إِظْهَارُ التَّبَاؤُسِ يَجْلِبُ الْفَقْرَ}} (آمدی، غرر الحکم، ص۳۶۶).</ref>.<ref>[[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|سیره معصومان در فقرزدایی]]، ص ۶۱.</ref>
==عوامل بیرونی==
این دسته از عوامل که برخاسته از رفتارهای گوناگون دیگران است، به سه گونه [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] تقسیم می‌شود.
===عوامل فرهنگی===
خاستگاه پیدایش این گونه از عوامل ناآشنایی [[مسلمانان]] با مفاهیم ارزشی [[اسلام]] است که ایجاد [[انحراف]] و [[تحریف]] در آنها را در پی دارد و سرانجام [[فقر]] و [[نیازمندی]] نبایسته‌ای را بر جای می‌گذارد که از جمله آن [[تحریف‌ها]] است:
۱) '''تحریف در مفهوم [[جبر و تفویض]]''': فرقه‌هایی مانند [[قدریه]] و [[معتزله]] گفتند [[بشر]] کاملاً [[آزاد]] است؛ خودش [[سرنوشت]] خود را تعیین می‌کند و [[خدا]] هیچ دخالتی در آن ندارد؛ زیرا خدا [[مجازات]] [[دنیوی]] گروه‌هایی از [[اقوام]] پیشین را بازتاب عمل آنان دانسته و فرموده است: «ما هر یک از آنان را به گناهشان گرفتیم و خدا هرگز به آنها [[ستم]] نکرده است؛ ولی آنها خودشان بر خویشتن ستم می‌کردند»<ref>{{متن قرآن|فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ... وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}} «پس، هر یک از آنان را برای گناهش فرو گرفتیم... و خداوند بر آن نبود که بدیشان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌کردند» سوره عنکبوت، آیه ۴۰.</ref>.
از پس این [[تفسیر]]، گروهی [[سوءاستفاده]] کردند و خود را بر [[غصب]] و [[غارت اموال]] و [[حقوق دیگران]] مجاز دانستند و [[مردم]] غارت‌شده هم [[تعدی]] و [[تجاوز]] آنان را به [[مال]] و حقوقشان ثمره [[سوء]] [[رفتار]] خود پنداشتند و برای [[دفاع از حقوق]] و [[اموال]] خود انگیزه‌ای نداشتند و خود را ناگزیر از پذیرش و [[تحمل فقر]] می‌دیدند<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار (عدل الهی)، ص۴۱-۴۹.</ref>؛ درحالی‌که این [[آیه]] [[آزادی اراده]] و [[اختیار انسان]] را تثبیت می‌کند و این [[حقیقت]] را روشن می‌کند که [[تصمیم‌گیری‌ها]] همه جا از سوی [[انسان]] است<ref>علی بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۵؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۷۵.</ref>.
فرقه‌های دیگری نیز مانند «[[جبریّه]]» - به لحاظ اینکه [[خداوند متعال]] در [[قرآن]] فرموده است: «هیچ مصیبتی در [[زمین]] و وجود شما روی نمی‌دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه [[زمین]] را بیافرینیم در [[لوح محفوظ]] ثبت بوده است»<ref>{{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}} «هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است» سوره حدید، آیه ۲۲.</ref>- گفته‌اند: «همه حوادث [[جهان]] در کتابی از پیش ثبت بوده است و با [[اراده]] [[خدای سبحان]] رخ می‌دهد و [[انسان]] هیچ نقشی در آن ندارد». این [[تفسیر]] از «[[جبر]]» شرایطی را فراهم آورده است که برخی با [[سوءاستفاده]] از [[اعتقاد]] به [[ناتوانی]] [[مردم]] از [[تغییر]] [[سرنوشت]] خود به [[غصب]] و [[غارت اموال]] و [[حقوق]] آنان ادامه دهند و مردم هم با چنین باوری نه انگیزه‌ای برای [[کار و تلاش]] [[احساس]] کنند و نه بر [[تأمین نیاز]] و بهبود [[زندگی]] خود [[اصرار]] ورزند، حتی بر [[دفاع]] از حقشان دلیلی نیابند و خود را ناگزیر از پذیرش [[فقر]] و [[محرومیت]] ببینند؛ درحالی‌که [[اسلام]] عمل انسان را به [[خدا]] و انسان مستند می‌کند و خدا را [[مدبر]] امور و انسان را تأثیرگذار دانسته است و سرنوشت او را به خودش سپرده است تا راه را با [[اختیار]] برگزیند<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار (عدل الهی)، ص۴۱-۴۹.</ref>.
پس [[مکتب]] [[جبر و تفویض]] با تفسیر [[انحرافی]] خود از برخی [[آیات قرآن]]، [[فرهنگی]] را بر [[جوامع اسلامی]] [[حاکم]] کردند که سرانجام آن جز تن‌دادن بسیاری از [[مسلمانان]] به فقر و فلاکت نبوده است.
۲) '''[[تحریف]] در مفهوم [[توکل]]''': مفهوم دیگری که دچار تحریف شده و تفسیر نادرستی از آن شده است، مفهوم «توکل» است که بدون بیان شرایط و تعیین [[مقام]] و مورد آن مردم را بر تلاش‌نکردن و واگذاریِ کار به خدا [[ترغیب]] کرده و این [[باور]] را به آنان [[القا]] کرده است که اگر سپردن کار به دیگری برای انجام آن بر اساسِ [[مصلحت]] معمول است، ترک عرصه کار و واگذاردن آن به خدایی که «نعم [[الوکیل]]» و [[قادر]] بر هر کاری است نه‌تنها مقبول است، بلکه [[ممدوح]] و سزاوارتر از سپردن آن به دیگران است<ref>شیخ طوسی، مبسوط، ج۳، ص۲۴۷.</ref>؛ درحالی‌که چنین [[تفسیری]] از مفهوم [[توکل]] صحیح نیست؛ بلکه [[تفسیر]] آن این است که [[انسان]] توان خود را به کار گیرد و فراتر از آن را به [[خدا]] واگذارد و بر او [[امید]] ببندد؛ چنان‌که در [[روایت]] معروفی از [[رسول خدا]] توکل این چنین تفسیر شده است: «آن حضرت از [[مرد]] [[بادیه‌نشینی]] که در [[مسجد مدینه]] بر او وارد شده بود، پرسید: آیا شترت را بسته‌ای؟ عرض کرد: نه یا [[رسول‌الله]]! بر خدا توکل کرده‌ام و [[حفظ]] آن را به او واگذاشته‌ام. پیامبرخدا فرمود: شترت را ببند و در عین حال بر خدا [[توکّل]] کن»<ref>{{متن حدیث|أَ عَقَلْتَ نَاقَتَكَ؟ قَالَ: لَا، قَدْ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ؛ فَقَالَ: اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۶۷).</ref>.
همچنین آن حضرت پس از [[نزول]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ}}<ref>«و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید * و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۲-۳.</ref> و شنیدن خبر گروهی از [[صحابه]] که کار را ترک کرده و درب [[خانه]] را به روی خود بسته و به [[عبادت]] پرداخته بودند، شخصی را نزد آنان فرستاد و علت را جویا شد. آنان پاسخ دادند: «چون [[خداوند متعال]] روزی ما را تکفل کرده است، ما [[کار و تلاش]] را رها کرده‌ایم و به عبادت روی آورده‌ایم. رسول خدا فرمود: هر کس چنین کند، دعایش به [[اجابت]] نمی‌رسد و روزی او تأمین نمی‌شود. بر شما باد به کار»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۸۴.</ref>.
از این [[روایت]] معلوم می‌شود معنا و مفهوم [[توکل بر خدا]]، واگذاردن همه امور به [[خدا]] و ترک کار و فعالیت و روزی‌خواستن از خدا، تنها با [[نماز]] و [[دعا]] نیست؛ زیرا سرانجام [[گزینش]] چنین روشی با برداشتی غلط از مفهوم [[توکل]]، برابر با [[فقر]] است.
۳) '''[[تحریف]] در مفهوم [[زهد]]''': گروهی به بهانه اینکه زهد به معنای ترک شیء و [[اعراض]] از آن است<ref>احمد بن محمد مقری فیومی، مصباح المنیر، ج۱، ص۳۵۰.</ref> و [[زاهد]] به معنای [[راغب]] از شیء و [[راضی]] به قلیل از آن است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۳۸۴.</ref>، [[مردم]] را به [[ترک دنیا]] و کسب [[آخرت]] [[ترغیب]] نموده‌اند به آنان چنین [[القا]] کرده‌اند که چون امکان دستیابی [[انسان]] به [[خوشبختی]] در دو سرا وجود ندارد، می‌باید برای تأمین [[نیکبختی]] پایدارش نعمت‌های [[دنیا]] را بر خود [[تحریم]] و [[دشواری]] فقر را [[تحمل]] کند.
چنین القائاتی در اذهان بسیاری از [[مسلمانان]] تأثیر گذارده است و با زندگی‌های فقیرانه‌ای کنار آمده‌اند و حتی پیامد‌های ناگوار آن را پذیرفته‌اند و دنبال علاج آن نرفته‌اند؛ درحالی‌که چنین برداشتی از مفهوم زهد با گفتار و [[سیره عملی معصومان]] سازگار نیست؛ زیرا در گفتار آنان گاهی از زهد به [[بی‌رغبتی به دنیا]] تعبیر شده است؛ چنان‌که در روایت [[امام صادق]]{{ع}} زهد ضد [[رغبت]] به دنیا<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰.</ref> و گاهی به معنای وابستگی‌نداشتن به دنیا است: «زهدِ در دنیا تضییع [[مال]] و تحریم [[حلال]] نیست، بلکه زهد در دنیا این است که به آنچه نزدت هست، بیش از آنچه نزد خدا است، [[اعتماد]] نداشته باشی»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۰-۷۱.</ref> و تکیه نکنی که معنایش همان [[بی‌رغبتی]] و وابستگی‌نداشتن است به آنچه کسب کرده و برای به‌دست‌آوردن آن تحمل [[رنج]] و [[زحمت]] کرده است، نه اینکه رغبت و فعالیتی برای کسب و تحصیل آن نداشته باشد؛ زیرا اگر مفهومش چنین باشد، چیزی نزدش نخواهد بود تا از تکیه‌کردن و [[وابستگی]] به آن [[نهی]] گردد. افزون بر این بر پایۀ [[روایت]] [[سکونی]] از [[امام صادق]]{{ع}}، آن حضرت در پاسخ سؤال وی از چیستی [[زهد]] با صراحت فرمود: «زهد در [[دنیا]] آن است که از [[حرام]] آن اجتناب کنی<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۰.</ref>، نه اینکه [[حلال]] و [[مباح]] از [[اموال]] و [[نعمت‌ها]] را بر خود حرام کنی». در [[روایات]] دیگری از جمله روایت [[ابوالطفیل]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نیز بر این معنا تصریح شده است. آن حضرت فرموده است: «زهد در دنیا کوتاه‌کردن [[آرزوها]]، شکرِ [[نعمت]] و نیز [[چشم‌پوشی]] از هر چیزی است که [[خدا]] آن را حرام کرده است»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۱.</ref>. پس زهد [[بی‌رغبتی به دنیا]]، نداشتن [[آرزوی دراز]]، [[قدردانی]] از نعمت‌ها و وابستگی‌نداشتن به آن است، نه تضییع و [[تحریم]] حلالِ از اموال و داده‌های خدا؛ چنان‌که که [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در بخش یکی از خطبه‌هایش چنین فرموده است: «دنیا چه خوب سرایی است برای کسی که آن را [[خانه]] همیشگی نداند و چه خوب محلی است برای کسی که آن را [[وطن]] خویش نسازد»<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۳۸، خطبه ۲۲۳.</ref>.
حضرت در بخشی ازخطبه‌ای دیگر فرمود: «ای [[مردم]]! دنیا گذرگاهی است ناپایدار و [[آخرت]] اقامتگاهی است برقرار. از گذرگاه خود بگیرید و برای [[اقامتگاه]] خود [[توشه]] فراهم سازید و پیش از آنکه بدن‌هایتان را از دنیا خارج کنند، دل‌هایتان را از آن بیرون کنید»<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۲۷، خطبه ۲۰۳.</ref>. پس زهد به این معنا نیست که با تحریم نعمت‌های دنیا بر خودش تضییع آنها را موجب گردد و از آنها بهره‌مند نشود و فقیرانه [[زندگی]] کند، بلکه زهد وابستگی‌نداشتن به دنیا است؛ به‌گونه‌ای‌که در [[مقام اختیار]] و [[گزینش]] حلال یا حرام از امور از نزدیک شدن به نوع حرام آنها [[پرهیز]] کند و از آن چشم فرو بندد.
۴) '''[[تحریف]] در مفهوم [[صبر]]''': صبر در لغت به معنای امساک در تنگناها و [[حبس]] نفس به اقتضای [[حکم عقل]] و [[شرع]] است. لفظی است عام که بر حسب [[اختلاف]] در مصادیق به اقسام مختلفی تقسیم شده است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۲۸۱.</ref>؛ از جمله مصادیق آن [[صبر]] بر [[محرومیت]] در تنگناهای [[مالی]] و [[اقتصادی]] است که در [[قرآن]] هم بر آن تصریح شده است. [[خداوند متعال]] در وصف [[نیکوکاران]] از بندگانش فرموده است: «آنان در برابر محرومیت‌ها و [[بیماری‌ها]] و در میدان [[جنگ]] [[استقامت]] می‌ورزند»<ref>{{متن قرآن|وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ}} «و شکیبایان در سختی و رنج» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. معنای صبر بر محرومیت مالی برای [[فقیر]] این است که [[تسلیم]] کسالت نشود، تن به [[تنبلی]] ندهد و با [[نشاط]] لازم با آن مقابله کند. [[بیکاری]] را [[دشمن]] بداند و با تلاش و پیگیری بی‌وقفه، به [[ستیز]] با آن برخیزد و حضور در عرصه [[کار و تلاش]] را - برای تأمین [[زندگی]] - تکلیفی همچون [[جهاد در راه خدا]] بداند؛ چنان‌که در [[روایت]] [[حضرت رضا]]{{ع}} چنین تلاشی، جهاد در راه خدا، بلکه [[برتر]] از آن است. [[امام]] فرموده است: «کسی که آنچه عیالش را کفایت می‌کند از [[فضل خدا]] [[طلب]] نماید، اجرش از [[پاداش]] [[مجاهد در راه خدا]] بزرگ‌تر است»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۸۸.</ref>.
پس معنای صبر بر تهیدستی و محرومیت از [[مال]] و [[ثروت]] به معنای سکون و در پی کار نرفتن و تنبلی‌کردن و به [[امید]] [[خدا]] نشستن نیست. معنایش [[سکوت]] در مقابل تضییع [[حقوق مالی]] و واگذاردن آن به خدا و [[روز قیامت]] نیست که به وسیله [[تحریف‌گران]] مفاهیم ارزشی [[اسلام]] [[راهزن]] شده و در بعضی از اذهان ایجاد ذهنیت کرده است، بلکه معنا و مفهوم آن [[حرکت]] و مقابله با این دست از عوامل و هر سببی از اسبابِ [[فقر]]، اعم از درونی و برونی آن است.<ref>[[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|سیره معصومان در فقرزدایی]]، ص ۶۳-۷۰.</ref>
===عوامل اقتصادی===
این گونه از عوامل نوع دیگری از اسباب فقر است که تهیدستی اقشاری از [[مردم]] را موجب می‌شود و از نمونه‌های آن است:
#'''تکاثرطلبی [[اغنیا]]''': بر پایه بعضی [[روایات]] این [[رذیله]] عامل [[فقر]] [[فقیران]] و [[گناه]] اغنیای تکاثرطلب است. پیامبرخدا{{صل}}، [[امیر مؤمنان]] و [[امام صادق]]{{ع}} فرموده‌اند: «[[خدا]] روزی فقیران را در [[اموال]] اغنیای آنان قرار داده است؛ پس اگر گرسنه و عریان بمانند بر اثر گناه اغنیای آنها است»<ref>محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۴.</ref>؛ زیرا تکاثرطلبی اغنیا، ترک [[صدقه]] و [[انفاق]] بر [[فقرا]] در پی دارد؛ بلکه [[استنکاف]] از [[ادای حقوق]] واجبی همچون [[خمس]] و [[زکات]] را موجب می‌شود و فقر قشر آسیب‌پذیر [[جامعه]] را به همراه دارد.
#'''انحصاری‌شدن [[اموال عمومی]] و منابع درآمدی''': تخصیص اموال عمومی و منابع درآمدی به گروهی از مردم نیز از دیگر عوامل [[اقتصادی]] فقر است؛ چنان‌که [[قرآن]] آن را ویژه گروهی خاص از مردم ندانسته است؛ از همین رو در مقابل پیشنهاد گروهی از سران [[مسلمانان]] به [[پیامبر]]{{صل}} - مبنی بر برداشت برگزیده و یک‌چهارم اموال به‌جاماندۀ [[یهود]] [[بنی‌نضیر]] در [[مدینه]] و واگذاردن باقیمانده آن به آنان - با صراحت گفته است: آنچه را [[خداوند]] از [[اهل]] این [[آبادی‌ها]] به رسولش بازگرداند، از آن خدا و [[رسول]] و [[خویشاوندان]] او و [[یتیمان]] و [[مستمندان]] و [[درراه‌ماندگان]] است تا این اموال عظیم در میان [[ثروتمندان]] شما دست‌به‌دست نگردد!<ref>{{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ}} «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد» سوره حشر، آیه ۷.</ref> زیرا مسلمانان برای این اموال زحمتی را متحمل نشده‌اند تا غیر از برگزیده و یک‌چهارم آن به آنها تعلق داشته باشد؛ بلکه تمام آن متعلق به [[رسول خدا]] به عنوان [[رئیس]] [[حکومت اسلامی]] است و تقسیم آن بر عهده آن حضرت است تا با [[توزیع]] آن میان [[تهیدستان]] اعم از [[مهاجرین]] مقیم [[مدینه]] و برخی از [[انصار]] به مقابله با انحصاری‌بودن [[اموال عمومی]] که عاملی از عوامل [[فقر]] است، برخیزد<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۹۱-۳۹۲؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۰۴-۵۰۷.</ref>.
[[روایات]] هم از مقابلۀ حضرات [[معصومان]]{{عم}} با انحصاری‌بودن اموال عمومی و منابع درآمدی و اختصاص آن به گروه خاصی از [[مردم]] حکایت دارد. [[رسول خدا]] [[تنفر]] و [[مخالفت]] شدید خود و دیگر [[انبیا]] را به آن ابراز کرده و فرموده است: «من و تمام پیامبرانی که دعایشان در پیشگاه [[خدا]] [[مستجاب]] است، هفت گروه را [[نفرین]] می‌کنیم که یکی از آن گروه‌ها کسانی هستند که [[بیت‌المال]] را به خود اختصاص می‌دهند»<ref>علاءالدین علی متقی هندی، کنز العمّال، ج۱۶، ص۹۰.</ref>.
[[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} نیز از اتخاذ چنین سیاستی که فقرِ همه مردم - جز گروه خاصّی از آنان - را در پی دارد، دغدغه داشته‌اند و مخالفت شدید خویش را با ابراز [[تأسّف]] و [[اندوه]] از چنین پیشامد خسارت‌باری اظهار کرده و فرموده است: «از اینکه [[بی‌خردان]] و [[تبهکاران]] [[امت]] امور را به دست بگیرند و [[مال]] خدا را بین خود دست‌به‌دست بگردانند و [[بندگان]] او را از آن [[محروم]] کرده برده خود سازند، اندوهناکم»<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۸۳، نامه ۶۲.</ref>.
پس به استناد آنچه از [[قرآن]] و روایات در سطور پیش‌گفته آمد، اگر شرایط [[حاکمیت عدالت]] بر [[جامعه]] فراهم نباشد و در بهره‌مندی از اموال عمومی و منابع و ابزار [[تولید]] و درآمد، گروهی از مردم برگروه‌های دیگر پیشی بگیرد یا [[حکومت]] در [[توزیع اموال عمومی]] و استفاده از منابع و ابزار تولید با اتخاذ [[سیاست]] [[تبعیض]]، شرایط بهره‌مندی گروهی از مردم را فراهم کند، فرایند آن جز [[غنا]] و [[رفاه]] همان گروه و [[محرومیت]] و فقر اقشارِ دیگر مردم نخواهد بود و سرانجام آن این می‌شود که در [[مورخ]] ۹/۳/۸۵ گزارشگری گزارش کند نیمی از [[ثروت دنیا]] در تملّک سیصد ملیاردر بزرگ و نیم دیگر آن در [[اختیار]] بقیه [[مردم]] [[جهان]] (حدود شش ملیارد نفر) است<ref>ناصر مکارم شیرازی، دائره المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۱۷۳.</ref>.<ref>[[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|سیره معصومان در فقرزدایی]]، ص ۷۰.</ref>
===عوامل [[سیاسی]]===
دستۀ دیگر از اسباب تهیدستی [[ملّت‌ها]] و [[جوامع بشری]]، عواملی از نوع سیاسی آن است که برخی نمونه‌های آن در ذیل آمده است:
#'''[[استعمار]]''': این واژه در لغت به معنای [[آبادانی]] و در [[تاریخ]] [[اقتصاد سیاسی]] به مفهوم [[مهاجرت]] گروهی از مردم یک [[کشور]] به سرزمینی دیگر به منظور گسترش [[نفوذ]] خود و سرانجام سوق‌دادن منابع [[اقتصادی]] آن به منظور [[تأمین منافع]] کشور خویش است. استعمار همواره با [[تسلط]] سیاسی نظامی و اقتصادی کشور [[قدرتمند]] بر [[سرزمین]] یا [[قوم]] ضعیف‌تر همراه بوده است؛ ولی مفهوم بالا از قرن‌های پانزدهم و شانزدهم یعنی همزمان با پاگرفتن [[سرمایه‌داری]] ظهور کرد<ref>سیاوش مریدی و علیرضا نوروزی، فرهنگ اقتصادی، ص۴۳.</ref> و با ادامه [[حیات]] [[ظالمانه]] و غارتگرانه خود [[فقر]] عمومی را بر [[حکومت‌ها]] و ملّت‌های [[ضعیف]] [[تحمیل]] کرد؛ به‌گونه‌ای‌که هر ساله گروه عظیمی از مردم در [[آتش]] فقر می‌سوزند و بر اثر [[گرسنگی]] یا [[سوء]] [[تغذیه]] [[جان]] می‌دهند و گروه خاصی از آنان با صرف سرمایه‌های کلانی در زندگی‌های مرفهِ همراه با [[اسراف]]، برای رسیدن به [[امیال]] و هوس‌های خویش‌اند و ارائه طرح‌ها، برنامه‌ها و تصویب [[قوانین]] پیشگیری‌کننده از سوی جمعیت‌ها و سازمان‌های مدافع [[حقوق بشر]] کمترین تأثیری ندارد.
#'''[[استثمار]]''': این واژه در لغت به معنای [[بهره‌کشی]]<ref>نجفعلی میرزایی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، ص۶۱.</ref> و در [[اقتصاد]] [[مارکسیستی]] تصاحب بخشی از دسترنج یا [[ارزش]] ایجادشده توسط تولیدکننده بدون واسطه است که همزمان با [[پیشرفت]] نیروهای مولّد و قشربندی‌شدن افراد در [[جامعه]] به‌تدریج پدیدار گردید و در دوره‌های مختلف [[تاریخی]] اشکال گوناگونی به خود گرفت<ref>سیاوش مریدی و علیرضا نوروزی، فرهنگ اقتصادی، ص۴۰.</ref>. در عرصه جامعه کارفرمایان از [[کارگران]] بهره‌کشی کردند و از [[ادای حقوق]] بایسته و کامل آنان دریغ ورزیدند و آنان را به پذیرش فقری ناخواسته وا داشتند؛ درحالی‌که این تعامل ظالمانه در [[حقوق اسلامی]] [[تضییع حق]] و [[غصب]] به شمار آمده است و در [[آموزه‌های اسلامی]] از جمله در بعضی [[روایات]] همچون [[حدیثی]] از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} کارفرمایان بر غصب [[حقوق کارگران]] [[لعنت]] شده‌اند: «[[آگاه]] باشید هر کس بر اجیری [[ستم]] کند و [[اجرت]] او را نپردازد، [[لعنت خدا]] بر او باشد»<ref>{{متن حدیث|أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ}} (نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۷۴؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۲۴۳).</ref>. بر اساس بعضی روایات این تعامل گناهی نابخشودنی است. [[پیامبر خدا]] فرموده است: «[[خداوند]] هر گناهی را در [[روز قیامت]] می‌بخشد جز [[گناه]] کسی که مهریه [[زن]] و مزد کارگری را غصب کرده است»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۸۳.</ref>. افزون بر این، چنین [[رفتاری]] در [[حدیثی قدسی]] از موجبات [[دشمنی]] [[خدا]] در [[رستاخیز]] چنین آمده است: «سه گروه از [[مردم]] هستند که روز قیامت [[خصم]] آنان خواهم بود، یکی از آنها کسی است که کارگری را [[استخدام]] کرده است، اما [[حق]] او را به‌طور کامل نپردازد»<ref>ابن‌ابی‌جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج۳، ص۲۵۳؛ علاء الدین علی متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۳۶.</ref>. این گونه [[رفتار]] در [[عصر جاهلیت]] هم وجود داشت و حتی به محیط [[خانه]] ورود پیدا کرده بود و دسترنج [[زنان]] از تصاحب مردان مصون نمی‌ماند و سنتی برای [[فقیر]] نگهداشتن آنان به شمار آمد؛ ولی [[قرآن]] این رفتار را محکوم کرد و خداوند زنان را همچون مردان، مالک و [[صاحب اختیار]] [[اموال]] خودشان قرار داد<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، دائرة المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۱۷۱.</ref> و فرمود: «مردان از آنچه به دست می‌آورند، [[نصیبی]] دارند و زنان را نیز از آنچه کسب می‌کنند، نصیبی است و نباید [[حقوق]] هیچ یک از آنان پایمال گردد»<ref>{{متن قرآن|... لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ...}} «... مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای.».. سوره نساء، آیه ۳۲.</ref>. از همین رو است که [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} هم در پاسخ به [[تقاضای کمک]] [[مالی]] یکی از [[پیروان]] خود ([[عبدالله بن زمعه]]) فرمود: «این [[ثروت]] نه [[مال]] من است و نه از آن تو، غنیمتی است برای [[مسلمانان]] که با شمشیرهایشان به دست آورده‌اند. اگر تو هم در [[نبرد]] همراهشان بوده‌ای، سهمی همچون سهم آنان داری؛ وگرنه دست‌چین آنها برای غیردهان آنان نخواهد بود»<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۴۱، خطبه ۲۳۲.</ref>.
#'''[[غارتگری]] [[زمامداران]]''': [[تعدی]] زمامداران به [[اموال عمومی]] و [[غارت]] آن از سوی آنان از دیگر عوامل [[سیاسی]] [[فقر]] و [[نابسامانی]] وضعیت [[اقتصادی]] در [[جوامع بشری]] است؛ چنان‌که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در بخشی از [[نامه]] خود به [[مالک اشتر]] بر آن تصریح کرده است: «همانا ویرانی [[زمین]] به دلیل [[تنگدستی]] [[مردم]] است و تنگدستی مردم به دلیل [[غارت اموال]] از طرف زمامدارانی است که به [[آینده]] حکومتشان [[اعتماد]] ندارند»<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۷۶، نامه ۵۳.</ref>، نه حاکمانی که از جایگاهی مردمی برخوردارند و بر اساس [[تکلیف]] پذیرای [[مسئولیت]] می‌گردند تا شرایط بایسته را برای استفاده عموم مردم از منابع درآمدی عمومی فراهم نمایند. این [[حاکمان]] [[اختلاف طبقاتی]] را کاهش می‌دهند و با جایگزین‌کردن [[عدالت]] به جای [[تبعیض]] و [[انحصار]] ثروت به گروهی خاص، از ابتلای به فقر و فلاکت مردم جلوگیری می‌کنند.
#'''[[سوء]] [[تدبیر]] [[مدیران]]''': از دیگر عوامل تهیدستی، سوء تدبیر مدیران اعم از [[مدیر]] [[خانه]] و [[جامعه]] است که با تعبیرات مختلفی در پاره‌ای از [[روایات]] بر نقش شگرف آن در ابتلای به فقر و [[نابسامانی اقتصادی]] تصریح شده است؛ از جمله در بیانی از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از آن به عامل نابودکننده مال و ثروت تعبیر شده است و به [[میزان]] نقش آن در [[حاکمیت]] فقر بر [[زندگی]] و وضعیت مالی اشاره شده است: «[[حسن تدبیر]] مال اندک را افزایش می‌دهد و سوء تدبیر مال فراوان را نابود می‌کند»<ref>{{متن حدیث|حُسْنُ التَّدْبِيرِ يُنْمِي قَلِيلَ الْمَالِ وَ سُوءُ التَّدْبِيرِ يُفْنِي كَثِيرَهُ}} (آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص۳۵۴).</ref>. در گفتار دیگری آن [[بزرگوار]] [[سوء]] [[تدبیر]] [[مدیران]] را در سطوح مختلف [[خانه]]، اداره، کارخانه و [[جامعه]]، کلید [[فقر]] خوانده است و به [[میزان]] تأثیرگذاری آن در [[حاکمیت]] فقر بر محیط‌های مختلف [[مدیریتی]] فردی و [[اجتماعی]] اشاره کرده است: «سوء تدبیر کلید فقر است»<ref>{{متن حدیث|سُوءُ التَّدْبِيرِ مِفْتَاحُ الْفَقْرِ}} (آمدی، تصنیف غرر الحکم، ش۸۰۹۰).</ref>. آن حضرت از سوء [[مدیریت]] به آفت معاش تعبیر نموده است و بر نقش آن در [[معیشت]] [[انسان]] تصریح کرده است: «سوء تدبیر آفت معاش است»<ref>{{متن حدیث|آفَةُ الْمَعَاشِ سُوءُ التَّدْبِيرِ}} (آمدی، تصنیف غرر الحکم، ش۸۰۸۷).</ref>. پس بر اساس این دسته از [[روایات]]، سوء تدبیر آفت [[مال]] و معاش است؛ به‌گونه‌ای‌که ممکن است با [[تدابیر]] نبایستۀ [[حکومتی]]، جامعۀ برخوردار از منابع و [[ثروت]] وافی به ابعاد [[زندگی]] [[تهیدست]] شود و چنان‌که همواره [[مردم]] در گذر [[زمان]] تلخی فقر حاصل از چنین تدابیری را چشیده‌اند، نسل‌های دنیای [[علم]] و [[تمدن]] هم چونان گذشتگان خود بر اثر تدابیری نبایسته گرفتار فقر گردند.<ref>[[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|سیره معصومان در فقرزدایی]]، ص ۷۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۲۹۷

ویرایش