پرش به محتوا

بنی کعب بن عمرو: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۵۲۸ بایت اضافه‌شده ،  یک‌شنبهٔ ‏۱۰:۵۴
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۰: خط ۶۰:
==[[بنی کعب]] و [[حکومت امام حسن]]{{ع}}==
==[[بنی کعب]] و [[حکومت امام حسن]]{{ع}}==
[[پس از شهادت امام علی]]{{ع}}، بنی کعب بن عمرو در کنار دیگر [[خزاعیان]] به سردمداری بزرگان خود [[عمرو بن حمق خزاعی]] و [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، با [[امام حسن]]{{ع}} [[بیعت]] کردند و همراه با ایشان در [[نبرد]] با معاویه شرکت نمودند. گفته شده که در پی [[صلح امام حسن]]{{ع}} با معاویه، [[سلیمان بن صرد]] که در [[زمان صلح]] در [[کوفه]] نبود، نزد امام حسن{{ع}} رفت و ضمن خطاب قرار دادن حضرت با عبارت «[[السلام]] علیک یا [[مذل المؤمنین]]»، [[اعتراض]] خود را از پذیرش [[صلح]] از سوی ایشان، [[اعلان]] نمود<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱ ص۱۸۵؛ قاضی نور الله تستری، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۲۶، ص۵۳۱.</ref>. سلیمان در این دیدار، [[آمادگی]] خود و عراقیان را برای شکستن [[پیمان]] و از سرگیری [[جنگ]] با [[شامیان]] اعلام نمود، اما امام حسن{{ع}} با [[متانت]] به تشریح [[دلایل]] انجام این صلح برای او پرداخت<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱ ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. پس از آن، سلیمان نزد [[امام حسین]]{{ع}} رفت و در این باره با ایشان [[گفتگو]] کرد، ولی امام حسین{{ع}} نیز بر [[پای‌بندی]] به پیمان برادرش تأکید کرد و از سلیمان خواست مادام که معاویه زنده است، بر این پیمان [[وفادار]] بماند<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱ ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
[[پس از شهادت امام علی]]{{ع}}، بنی کعب بن عمرو در کنار دیگر [[خزاعیان]] به سردمداری بزرگان خود [[عمرو بن حمق خزاعی]] و [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، با [[امام حسن]]{{ع}} [[بیعت]] کردند و همراه با ایشان در [[نبرد]] با معاویه شرکت نمودند. گفته شده که در پی [[صلح امام حسن]]{{ع}} با معاویه، [[سلیمان بن صرد]] که در [[زمان صلح]] در [[کوفه]] نبود، نزد امام حسن{{ع}} رفت و ضمن خطاب قرار دادن حضرت با عبارت «[[السلام]] علیک یا [[مذل المؤمنین]]»، [[اعتراض]] خود را از پذیرش [[صلح]] از سوی ایشان، [[اعلان]] نمود<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱ ص۱۸۵؛ قاضی نور الله تستری، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۲۶، ص۵۳۱.</ref>. سلیمان در این دیدار، [[آمادگی]] خود و عراقیان را برای شکستن [[پیمان]] و از سرگیری [[جنگ]] با [[شامیان]] اعلام نمود، اما امام حسن{{ع}} با [[متانت]] به تشریح [[دلایل]] انجام این صلح برای او پرداخت<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱ ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. پس از آن، سلیمان نزد [[امام حسین]]{{ع}} رفت و در این باره با ایشان [[گفتگو]] کرد، ولی امام حسین{{ع}} نیز بر [[پای‌بندی]] به پیمان برادرش تأکید کرد و از سلیمان خواست مادام که معاویه زنده است، بر این پیمان [[وفادار]] بماند<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱ ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==بنی کعب بن عمرو و تعامل با [[دولت امویان]]==
===[[قیام‌ها]] و خیزش‌های مردمی===
====[[قیام حجر بن عدی]]====
[[قیام]] حجربن عدی در [[سال پنجاه هجری]] از نخستین قیام‌های به وقوع پیوسته علیه [[ظلم و جور]] [[دستگاه اموی]] است که در پی [[سیطره]] یافتن معاویه بر [[بلاد اسلامی]] و رسمیت دادن به صب و [[لعن]] بر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر فراز [[منابر]] انجام گرفت. [[عمرو بن حمق]]، سرشناس‌ترین فرد [[خزاعی]] و بنی کعب بن عمرو است که در این قیام با [[حجر بن عدی]] همراه گردید<ref>ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۷۱۵.</ref>. عمرو، همچنان در [[یاری]] [[حجر]] [[مداومت]] داشت تا این که در [[هجوم]] [[سربازان]] [[زیاد بن ابیه]] بر [[یاران]] حجر، مردی از «بنی حمرء»گرزی بر سرش کوبید. عمرو بر اثر شدت این ضربه بر [[زمین]] افتاد و چون از سران قیام حجر به شمار می‌رفت، یاران، بی‌درنگ تن نیمه جانش را از میدان بیرون بردند و در [[خانه]] یکی از [[شیعیان]] پنهان کردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۱۴۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۵۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۵۲.</ref>. پس از چند ماه، جراحتش بهبود یافت و چون ماموران زیاد در پی او بودند، پس از بهبود جراحتش، همراه [[رفاعه بن شداد]] -که او نیز یکی از بزرگان [[شیعه]] به شمار می‌رفت،- شبانه از [[کوفه]] گریخت. آنان در نزدیک [[شهر]] [[موصل]]، به غاری [[پناه]] بردند و خود را در آن مخفی کردند<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۹۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۲۵۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۵۲.</ref>. عمال [[حکومت]] که از جایگاه او خبر یافته بودند، جهت [[دستگیری]] او اقدام کردند. برخی از [[مورخان]] در توصیف چگونگی [[شهادت]] [[عمروبن حمق]]، شهادت او را ناشی از مارگزیدگی دانست، آورده‌اند که چون مأموران برای‌دستگیری‌اش رفتند، پیکر بی‌جان عمرو را در حالی که بر اثر گزش مار از [[دنیا]] رفته بود، یافتند. پس سر او را بریدند و نزد معاویه فرستادند<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۹۱؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۴۸۹. روشن است که سابقه «مارگزیدگی‌» برگرفته از نقشه‌ها و تبلیغات معاویه است؛ زیرا برای فرزند ابوسفیان که گستره قلمروی‌اش بر پایه تزویر اداره می‌گشت، ترفندهای این چنینی بس عادی بود.</ref>. اما نقل دیگر -که به واقع نزدیکتر و بسیاری از [[مورخان]] نیز بر آن صحه گذاشته‌اند،- حکایت از [[اسارت]] و [[شهادت]] او به دست [[حاکم موصل]] دارد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۰۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۵، ص۴۹۳-۴۹۴؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۲، ص۵۸۹.</ref>. بر اساس این گزارشات، عمرو به دست مأموران [[اموی]] گرفتار آمد و او را نزد حاکم موصل بردند. عبدالرحمن بن عثمان ثقفی، -[[فرماندار موصل]]- خواهرزاده معاویه بود و چون از جانب پدر، [[نسب]] معروفی نداشت، در میان [[مردم]] خود را با نام مادر خود یعنی «[[ابن ام حکم]]» می‌خواند. وی، عمرو را [[شناخت]] و بی‌درنگ، پیکی به سوی [[شام]] گسیل داشت و معاویه را از [[دستگیری]] عمرو [[آگاه]] کرد. معاویه در پاسخ نوشت: «به من خبر رسیده است که او نُه بار زوبین در بدن عثمان فرو برده است. پس شما نیز او را با همان [[رفتار]] به [[قتل]] رسانید». ماموران، پیکر [[عمرو بن حمق]] را زیر ضربات زوبین‌گرفتند که منجر به شهادت او در نخستین یا دومین ضربه شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶ ص۱۰۱-۱۰۲؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۶۵.</ref>. پس از شهادت عمرو بن حمق، عبدالرحمن سر از بدنش جدا کرد و به [[کوفه]] نزد [[زیاد بن ابیه]] فرستاد. زیاد نیز سر او را بر نیزه کرد و به گونه‌ای آشکار روانه شام نمود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۱.</ref>. چون فرستاده زیاد بن‌ابیه سر [[عمرو بن حمق خزاعی]] را به دربار [[دمشق]] گسیل داشت، معاویه نیز برای [[ترساندن]] مردم دستور داد تا آن سر را بر نیزه زدند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۱۹.</ref> و در میان [[شهر]] و محله‌های اطراف‌گرداندند. سر [[عمرو بن حمق]] نخستین سری بود که در [[اسلام]] از شهری به شهر دیگر گردانده شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۲؛ ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۹۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۲۵۸.</ref>. -<ref>برداشتی از مقاله «فدایی امامت» (عمر و بن حمق خزاعی)(۱ و ۲)، غلامحسین صمیمی، فرهنگ کوثر، ۱۳۷۹ش.، شماره ۳۹ و ۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
====[[قیام کربلا]]====
حوادث پیرامونی [[واقعه عاشورا]] و حوادث بعد از آن نیز، از دیگر مواقفی است که در آن از برخی کعبیان و در رأس ایشان از [[سلیمان بن صرد خزاعی]] بسیار سخن به میان رفته است. در پی [[مرگ معاویه]]، و اطلاع [[مردم کوفه]] از سرتافتن [[امام حسین]]{{ع}} از [[بیعت با یزید]]، [[شیعیان]] این شهر به [[ریاست]] بزرگانی چون [[حبیب بن مظاهر]]، [[رفاعة بن شداد]] و [[سلیمان بن صرد]] به [[جنبش]] در آمدند و با [[اجتماع]] در [[منزل]] «سلیمان بن صرد خزاعی»، تصمیم گرفتند که نامه‌هایی به سوی [[امام]]{{ع}} ارسال داشته، حضرت را جهت به دست گرفتن [[رهبری]] [[قیام]]، به [[کوفه]] [[دعوت]] کنند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۷– ۱۵۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۲؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۶-۳۷.</ref>. [[نامه‌های کوفیان]]، سرانجام منجر به فرستادن [[مسلم بن عقیل]] به کوفه و سپس [[حرکت]] خود امام حسین{{ع}} به این شهر شد. نقل شده است که حضرت در بدو ورود به [[کربلا]] به جماعتی از [[اهل کوفه]] -از جمله سلیمان بن صرد خزاعی- نوشتند<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۸۱.</ref> و آمدن خود را به اطلاع ایشان رساندند و آنها را به قیام و [[یاری]] خود فرا خواندند. اما سلیمان و بسیاری از اعیان و بزرگان [[شیعه کوفه]] به یاری شان نشتافتند<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۵۰؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۹۵. نیز ر.ک: امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۶.</ref> تا این که [[سید]] و [[سالار شهیدان]]{{ع}} با هفتاد و دو یارش، در [[کربلا]] مظلومانه و غریبانه به [[شهادت]] رسید و [[اهل]] حرمشان به [[اسارت]] در آمدند.
دلیل عدم [[همراهی]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] و به تبع [[قوم خزاعه]] با [[قیام]] [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}}، در بعضی مصادر، شکاک بودن [[سلیمان بن صرد]] و تعلل و درنگ بسیار او در کارها عنوان شده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹.</ref>. این در حالی است که برخی دیگر از منابع، علت باز ماندن سلیمان بن صرد و دیگر [[شیعیان]] را [[زندانی]] بودن آنان به وقت شهادت [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} ذکر کرده‌اند. این منابع در توضیح بیشتر این امر، چنین عنوان داشته‌اند که: «چون [[امام حسین]]{{ع}} به کربلا رسید، نامه‌ای به جماعتی از بزرگان [[شیعه کوفه]] از جمله سلیمان بن صرد خزاعی نوشتند. [[ابن زیاد]] از مکاتبه [[اهل کوفه]] با [[امام]]{{ع}} [[آگاهی]] یافت و از این رو ۴۵۰۰ تن از [[اصحاب امام علی]]{{ع}} و بزرگانشان از جمله سلیمان بن صرد و ابراهیم بن اشتر و [[صعصعه]] و... را زندانی کرد. از این رو آنان بواسطه [[محبوس]] بودن، راهی برای [[نصرت]] امام حسین{{ع}} نداشتند و بدین ترتیب از همراهی با [[قیام عاشورا]] و [[یاری رساندن]] به سید و ساالار [[شهیدان]]{{ع}} باز ماندند».<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۳۷-۱۳۸. نیز ر.ک: امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۶.</ref>
در پی این واقعه دلخراش، ابو رمح عمیر بن مالک بن حنطب بن عبد شمس بن سعد بن ابی غنم بن حبیب بن حبتر بن عدی بن سلول بن کعب از شعرای مشهور و معمّر این [[قوم]] که ایام [[جاهلی]] را [[درک]] کرده بود<ref>عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۵۹۰.</ref>، در رثای آن حضرت، قصیده‌ای بلند با مطلع:
«جالت علی عینی سحابة ماطر *** فلم تصح بعد الدّمع حتی تجلّت
و تبکی علی [[رهط]] النبی محمّد *** و ما أکثرت فی الدّمع لا بل أقلّت و...
ابری بارانی بر روی چشمانم پدیدار گشت، پس سیل اشک‌هایم کاسته نمی‌شود بلکه بیشتر می‌شود. و [[گریه]] می‌کنی برای [[آل محمد]]{{صل}} و چه بسیار گریه می‌کنی، نه بلکه [در این [[مصیبت]]] کم گریه می‌کنی و.».. سرود<ref>عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۵۹۱-۲۹۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
====[[قیام توابین]]====
پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} و یارانش و بازگشت [[شیعیان]] محصور در اردوگاه [[نخیله]] به [[کوفه]]، [[ندامت]] و [[پشیمانی]] شیعیان را در بر گرفت. آنان و در رأس شان [[پنج تن]] از رؤوسای [[شیعه کوفه]] -از جمله [[سلیمان بن صرد خزاعی]]- در [[منزل]] [[سلیمان بن صرد]] گرد آمدند و ضمن ابراز ندامت از عدم [[یاری امام]]{{ع}}، مصمم به [[قیام]] علیه [[حکومت شام]] و گرفتن [[انتقام]] [[خون]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} از [[قاتلان]] ایشان شدند<ref>بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۶، ص۳۶۴-۳۷۱؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۰۳-۲۲۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵۸-۱۸۹.</ref>. این گروه که خود را «[[توابین]]» نام نهاده بودند، شهادت امام حسین{{ع}} و زنده ماندن خود را گناهی نابخشودنی می‌دانستند که جز به کشتن قاتلان وی یا کشته شدن در این راه، [[پاک]] نمی‌شود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۵۵۲؛ ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۷۷۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۹۳.</ref>. آنان پس از [[تجهیز]] نیرو، سرانجام، قیام خود را آغاز و در [[ربیع الثانی]] [[سال ۶۵ هجری]] از کوفه خارج شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹؛ بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۶، ص۳۶۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۵۸۳.</ref>. توابین در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به [[کربلا]] رفتند و پس از چند [[روز]] گریه و [[انابه]] و [[طلب]] [[توبه]] و [[مغفرت]] از [[خداوند]] بواسطه کوتاهی و [[قصور]] در [[حق]] [[امام حسین]]{{ع}}، به سمت [[شام]] [[حرکت]] کردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۵۸۹؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>. آنان در [[عین الورده]] با [[سپاه شام]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن زیاد]] رو در رو شدند. در [[جنگی]] که بین آنها اتفاق افتاد، سرانجام [[توابین]] [[شکست]] خوردند و [[سلیمان بن صرد]] و جمعی از سران [[شیعه]] و بخش اعظم [[سپاه]] او به [[شهادت]] رسیدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۵۹۹؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۹۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
===[[بنی کعب]] و دیگر وقایع دوران [[حکومت اموی]]===
از دیگر [[اخبار]] به‌دست آمده از این [[طایفه]] در دوران [[حکومت امویان]] می‌توان از تجدید انصاب [[حرم]] [[کعبه]] و ترسیم علائم و نشانه‌های حرم توسط [[کرز بن علقمة بن هلال بن جریبه]] در [[زمان]] [[حکومت]] [[معاویة بن ابوسفیان]] اشاره داشت<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲.</ref>. نگهداری از مهر [[خلافت]] توسط [[قبیصة بن ذؤیب بن حلحله]] در دوران حکومت [[عبدالملک بن مروان]] (حک. ۶۵-۸۶) از دیگر اخبار مرتبط به بنی کعب بن عمرو در این دوران است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۵، ص۱۳۴؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۶۹.</ref>. [[قبیصه]] در نظر عبدالملک بن مروان از همه [[مردم]] برگزیده‌تر بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۵، ص۱۳۴؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابه، ج‌۵، ص۳۹۱.</ref>. نامه‌های [[خلیفه]]، نخست دست او می‌رسید و وی پس از مطالعه آنها، گزارشی آنها را به [[عبدالملک]] ارائه می‌داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۵، ص۱۳۴؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابه، ج‌۵، ص۳۹۱.</ref>. مشارکت محمّد بن فضیلة (نضلة) بن عبداللّه بن عمرو بن عبداللّه بن حزمر از اشراف [[عراق]] در ولایتداری و [[کارگزاری]] برخی خلفای [[مروانی]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۵؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج‌۶، ص۳۹۱.</ref>، از دیگر آگاهی‌هایمان از این طایفه بزرگ است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۹۹۹

ویرایش