۳۳٬۷۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
[[پرونده:11607.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین صالحی مالستانی]]]] | [[پرونده:11607.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین صالحی مالستانی]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین صالحی مالستانی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی (مقاله)|علم غیب و علم لدنی پیامبر]]»'' در اینباره گفتهاست: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین صالحی مالستانی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی (مقاله)|علم غیب و علم لدنی پیامبر]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
::::::«[[امام خمینی]] که عرفان و برهان را از خرمن [[قرآن]] و [[سنت]] گرفته، با تکیه بر روایات به بیان عرفانی علم [[پیامبر خاتم|پیامبر]] پرداخته و در ضمن آن مراتب علمی [[انبیا]] را نیز بیان میکند، بیان امام چنین است: "اما اسم اعظمی که به حسب حقیقت غیبیه است و جز خدا هیچ کس بدون استثنا از آن آگاهی ندارد به همان اعتباری که از پیش گفتیم عبارت است از حرف هفتاد و سوم که خداوند آن را برای خود نگاه داشته، چنانکه در روایت کافی است در باب آنچه به [[ائمه|ائمه دین]] {{عم}} از [[اسم اعظم]] عطا شده، سند به [[امام باقر]] {{ع}} میرسد که فرمود: "همانا اسم اعظم بر هفتاد و سه حرف است، و از آن در نزد آصف یک حرف بود که به آن یک حرف سخن گفت و زمینی که میان او و تخت بلقیس بود درهم فرو رفت و او دست دراز کرده تخت را با دست خود برگرفت، سپس زمین به همان حالتی که بود بازگشت، و این جریان در فاصلهای کمتر از یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. و از آن [[اسم اعظم]] هفتاد و دو حرف نزد ماست و یک حرف آن نزد خدای تعالی است که آن را در [[علم غیب]] برای خود اختصاص داده. و حول و قوهای نیست جز به خدای علی عظیم". و مانند این روایت، روایت دیگری هست و نیز در همان کتاب از [[امام صادق]] {{ع}} منقول است که میفرمود: "[[عیسی بن مریم]] را دو حرف داده شد که با آن دو حرف کار میکرد و [[موسی بن عمران|موسی]] را چهار حرف داده شده بود، و [[ابراهیم]] را هشت حرف، و [[نوح]] را پانزده حرف، و [[آدم]] را بیست و پنج حرف، و خدای تعالی همه اینها را برای [[پیامبر|محمد]]{{صل}} جمع کرد، و اسم اعظم اللّه هفتاد و سه حرف است که [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را هفتاد و دو حرف داده شده و یک حرف از او پوشیده ماند".<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.</ref> "و اما اسم اعظم به حسب مقام الوهیت و واحدیت، آن اسمی است که جامع همه اسمای الهی است، جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آنها باشد... و در تمام نوع انسان کسی که این اسم آنچنان که هست برای او تجلی کرده باشد نیست بجز حقیقت محمدیه {{صل}} و [[اولیاء]] خدا که در روحانیت با آن حضرت متحدند. و این است همان غیبی که مرتضای از بندگان خدا در اطلاع به آن غیب مستثنا هستند اشاره است به آیه شریفه {{عربی|اندازه= | ::::::«[[امام خمینی]] که عرفان و برهان را از خرمن [[قرآن]] و [[سنت]] گرفته، با تکیه بر روایات به بیان عرفانی علم [[پیامبر خاتم|پیامبر]] پرداخته و در ضمن آن مراتب علمی [[انبیا]] را نیز بیان میکند، بیان امام چنین است: "اما اسم اعظمی که به حسب حقیقت غیبیه است و جز خدا هیچ کس بدون استثنا از آن آگاهی ندارد به همان اعتباری که از پیش گفتیم عبارت است از حرف هفتاد و سوم که خداوند آن را برای خود نگاه داشته، چنانکه در روایت کافی است در باب آنچه به [[ائمه|ائمه دین]] {{عم}} از [[اسم اعظم]] عطا شده، سند به [[امام باقر]] {{ع}} میرسد که فرمود: "همانا اسم اعظم بر هفتاد و سه حرف است، و از آن در نزد آصف یک حرف بود که به آن یک حرف سخن گفت و زمینی که میان او و تخت بلقیس بود درهم فرو رفت و او دست دراز کرده تخت را با دست خود برگرفت، سپس زمین به همان حالتی که بود بازگشت، و این جریان در فاصلهای کمتر از یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. و از آن [[اسم اعظم]] هفتاد و دو حرف نزد ماست و یک حرف آن نزد خدای تعالی است که آن را در [[علم غیب]] برای خود اختصاص داده. و حول و قوهای نیست جز به خدای علی عظیم". و مانند این روایت، روایت دیگری هست و نیز در همان کتاب از [[امام صادق]] {{ع}} منقول است که میفرمود: "[[عیسی بن مریم]] را دو حرف داده شد که با آن دو حرف کار میکرد و [[موسی بن عمران|موسی]] را چهار حرف داده شده بود، و [[ابراهیم]] را هشت حرف، و [[نوح]] را پانزده حرف، و [[آدم]] را بیست و پنج حرف، و خدای تعالی همه اینها را برای [[پیامبر|محمد]]{{صل}} جمع کرد، و اسم اعظم اللّه هفتاد و سه حرف است که [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را هفتاد و دو حرف داده شده و یک حرف از او پوشیده ماند".<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.</ref> "و اما اسم اعظم به حسب مقام الوهیت و واحدیت، آن اسمی است که جامع همه اسمای الهی است، جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آنها باشد... و در تمام نوع انسان کسی که این اسم آنچنان که هست برای او تجلی کرده باشد نیست بجز حقیقت محمدیه {{صل}} و [[اولیاء]] خدا که در روحانیت با آن حضرت متحدند. و این است همان غیبی که مرتضای از بندگان خدا در اطلاع به آن غیب مستثنا هستند اشاره است به آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}})<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»، سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref>".<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۲ و ۱۱۳.</ref> اما اسم اعظم به حسب حقیقت عینیه عبارت است از انسان کامل که خلیفةاللّه در همه عوالم است و او حقیقت محمدیه است.<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ص ۱۱۳</ref> امام در ادامه به مطالب مهمی پیرامون اتحاد عین ثابت حقیقت محمدیه با [[اسم اعظم]] حق، و این که همه عوالم از [[عالم عقل]] تا [[عالم هیولی]] و کلاً جهان، سراپا ظهور حقیقت محمدیه هستند.<ref>همان، ص ۱۱۴</ref> امام خمینی در جای دیگر در بحث اسمای الهی و اینکه اسمای الهی عین ذات اوست، پس از طرح مباحث دقیق عرفانی، علم به آن را مخصوص صاحبدلان مشایخ میداند که از مشکات نبوت و مصباح (اشاره است به آیه ۳۵ سوره نور)<ref>(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لّا شَرْقِیَّةٍ وَلا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)، «خداوند، نور آسمانها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشهای، آن شیشه گویی ستارهای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی میفروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون میگردد و خداوند این مثلها را برای مردم میزند و خداوند به هر چیزی داناست».</ref> ولایت، با ریاضتها و مجاهدتها بهرهمند شدهاند و از علوم رمزی [[انبیا]] و [[اولیا]]، یاد مینماید که به جز ظاهر آن چیزی نمیدانیم، زیرا گرفتار عالم طبیعت هستیم. <ref>شرح دعای سحر، پیشین، ص ۱۶۳ – ۱۶۵</ref> تعبیر امام خمینی به مشکات نبوت اشاره به آیه ۳۵ سوره نور است که علم پیامبر الهی را به نور حقیقی حق متصل مینماید و تعبیر علوم رمزی [[انبیا]] و [[اولیا]]، نیز اشاره به همان علمی است که از عهده انسانهای عادی بر نمیآید و منشأ الهی دارد و نیاز به فیض خداوند در بندگان برگزیده و پسندیده خودش میباشد که از آن به [[علم غیب]] و [[علم لدنی]] تعبیر میشود. دقت امام نسبت به جایگاه پیامبر، در دیگر شئون سفیران الهی نیز جاری است؛ از نظر [[امام خمینی]]، پیامبر تجلی اسما و صفات حق است که "علیم" یکی از اسمای حق تعالی است، و پیامبر مظهر آن است» <ref>[http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25246/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%88_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D9%84%D8%AF%D9%86%D9%91%DB%8C_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%B5_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸].</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||