آیا غیر معصوم میتواند از غیب آگاهی یابد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
آیا غیر معصوم میتواند از غیب آگاهی یابد؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۴ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۳۷
، ۴ مهٔ ۲۰۱۹جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص'
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص') |
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
[[پرونده:11788.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[اسدالله کرد فیروزجایی|فیروزجایی]]]] | [[پرونده:11788.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[اسدالله کرد فیروزجایی|فیروزجایی]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[اسدالله کرد فیروزجایی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی (مقاله)|علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی]]»'' در اینباره گفتهاند: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[اسدالله کرد فیروزجایی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی (مقاله)|علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«پایان یافتن پیامبری ملازم با قطع ارتباط انسان با عالم بالا نیست؛ به تعبیر دیگر میتوان تصور کرد افرادی به مقام نبوت نرسیدهاند اما با غیب در ارتباطند؛ چنان که قرآن شاهد است بر وجود افرادی که [[پیامبر]]{{صل}} نبودند ولی با عالم غیب ارتباط داشتند؛ از جمله میتوان به [[حضرت مریم]]{{س}} اشاره کرد که [[پیامبر]]{{صل}} نبود اما ملائکه با او سخن میگفتند:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ]]}}﴾}}<ref>هنگامی که فرشتگان به [[مریم]]{{س}} گفتند:ای مریم خدا تو را به فرزندی نوید میدهد که نام وی مسیح، عیسی فرزند مریم، در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربین درگاه الهی است؛ سوره آل عمران، آیه:۴۵.</ref>. و نیز قرآن درباره مادر [[حضرت موسی]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ]]}}﴾}}<ref>و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه:۷.</ref>. در بررسی روایات دیده میشود که اخبار فراوانی از [[اهل سنت]] و تشیع وجود دارند که همه گواه بر وجود [[علم غیب]] هستند؛ مرحوم [[ملاصدرا]] در تفسیر خود، حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} نقل میکند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|«إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُُوا بأنبیاء یغبطُهُمُِ النُّبوُّةَ»}}<ref>ملاصدرا، تفسیر ملا صدرا، ج۷، | ::::::«پایان یافتن پیامبری ملازم با قطع ارتباط انسان با عالم بالا نیست؛ به تعبیر دیگر میتوان تصور کرد افرادی به مقام نبوت نرسیدهاند اما با غیب در ارتباطند؛ چنان که قرآن شاهد است بر وجود افرادی که [[پیامبر]]{{صل}} نبودند ولی با عالم غیب ارتباط داشتند؛ از جمله میتوان به [[حضرت مریم]]{{س}} اشاره کرد که [[پیامبر]]{{صل}} نبود اما ملائکه با او سخن میگفتند:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ]]}}﴾}}<ref>هنگامی که فرشتگان به [[مریم]]{{س}} گفتند:ای مریم خدا تو را به فرزندی نوید میدهد که نام وی مسیح، عیسی فرزند مریم، در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربین درگاه الهی است؛ سوره آل عمران، آیه:۴۵.</ref>. و نیز قرآن درباره مادر [[حضرت موسی]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ]]}}﴾}}<ref>و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه:۷.</ref>. در بررسی روایات دیده میشود که اخبار فراوانی از [[اهل سنت]] و تشیع وجود دارند که همه گواه بر وجود [[علم غیب]] هستند؛ مرحوم [[ملاصدرا]] در تفسیر خود، حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} نقل میکند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|«إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُُوا بأنبیاء یغبطُهُمُِ النُّبوُّةَ»}}<ref>ملاصدرا، تفسیر ملا صدرا، ج۷، ص۱۵۵.</ref>. برای خداوند بندگانی هستند که آنها [[پیامبر]]{{صل}} نیستند اما مقام پیامبری و نبوت به آنها غبطه میخورد. اگر نیمنگاهی به نهجالبلاغه داشته باشیم به روشنی میتوان دریافت که به اعتقاد [[امام علی]]{{ع}} ارتباط با غیب یک امر مسلم است [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرماید: همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنیبخش دلها قرار داد تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، چشم پس از کم نوری، بنگرد و انسان پس از دشمنی، رام گردد. خداوند که نعمتهای او گرانقدر است در دورانهای مختلف و در دوران فترت تا آمدن پیامبری پس از پیامبر دیگر بندگانی داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه میکرد و در درون عقلشان با آنان سخن میگفته<ref>{{عربی|اندازه=120%|«إِنَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِم»}}؛ شهیدی، ترجمه نهج البلاغه،ص: ۲۵۵.</ref>. | ||
::::::آنچه از آیات و روایات و همچنین کلمات حکما میتوان برداشت نمود آن است که آگاهی از غیب برای بشر امری ممکن بلکه واقع شده است و جای هیچ شک و تردیدی نیست. نکته اساسی و قابل توجهی که به عنوان سخن آخر میتوان گفت آن است که باید توجه داشت [[علم غیب]] ذاتی از آن خدای متعال است و کسی را به آن مقام راهی نیست جز کسانی که خدا به آنان اذن داده باشد. بنابراین بدون رضایت خدا کسی نمیتواند با غیب ارتباط داشته باشد»<ref>[[علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی (مقاله)|علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی]]، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص | ::::::آنچه از آیات و روایات و همچنین کلمات حکما میتوان برداشت نمود آن است که آگاهی از غیب برای بشر امری ممکن بلکه واقع شده است و جای هیچ شک و تردیدی نیست. نکته اساسی و قابل توجهی که به عنوان سخن آخر میتوان گفت آن است که باید توجه داشت [[علم غیب]] ذاتی از آن خدای متعال است و کسی را به آن مقام راهی نیست جز کسانی که خدا به آنان اذن داده باشد. بنابراین بدون رضایت خدا کسی نمیتواند با غیب ارتباط داشته باشد»<ref>[[علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی (مقاله)|علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی]]، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۴: | ||
[[پرونده:11939.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[اعلا تورانی|تورانی]]]] | [[پرونده:11939.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[اعلا تورانی|تورانی]]]] | ||
آقای دکتر '''[[اعلا تورانی]]''' و خانم '''[[زهرا خطیبی]]''' در مقاله ''«[[علم امام در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام در آینه حکمت متعالیه]]»'' در اینباره گفتهاند: | آقای دکتر '''[[اعلا تورانی]]''' و خانم '''[[زهرا خطیبی]]''' در مقاله ''«[[علم امام در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام در آینه حکمت متعالیه]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«[[ملاصدرا]] مبدأ تمامی علوم را از عالم قدس میداند. دروازه عالم ملکوت بر هیچکس بسته نیست، مگر به جهت مانعی از نفس خود و حجابی از غلظت طبع خویش. برای انسان این امکان هست که از نفس خودش تعلیم و آموزش یابد که این امر را حدس گویند، ولی این استعداد قریب در افراد مردم تفاوت دارد، و چون درجات متفاوت است و قلبها از حیث صفا و کدورت و قوه و ضعف در تیزهوشی و کمی و زیادی در حدس مختلفأند، پس وجود نفسی عالی در جانب بالا بعید نیست که نور یا بیش از نور ملکوت قوی باشد و در پذیرش و قبول افاضه از کانون خیر و رحمت سریع باشد، پس چنین انسانی به سبب شدت استعدادش بیشتر حقایق را در کمترین زمان ادراک میکند و از حیث علم، به حقایق اشیاء بدون طلب و شوقی از جانب او احاطه پیدا میکند، بلکه ذهن نافذ و تابناک او - بدون مباشرت حدود وسطای آنها به نتایج پیشی میگیرد، و همینطور از این نتایج به نتایج دیگری تا آنکه به غایات مطلوب انسانی و نهایات درجات بشری احاطه پیدا میکند، و این قوه به نام قوه قدسی نامیده میشود که مرتبه کامل آن در انبیاء و اولیاء که از نفوس قوی و شدید برخوردارند وجود دارد<ref>صدرالمتألهین، اسفار اربعه، ج۳، | ::::::«[[ملاصدرا]] مبدأ تمامی علوم را از عالم قدس میداند. دروازه عالم ملکوت بر هیچکس بسته نیست، مگر به جهت مانعی از نفس خود و حجابی از غلظت طبع خویش. برای انسان این امکان هست که از نفس خودش تعلیم و آموزش یابد که این امر را حدس گویند، ولی این استعداد قریب در افراد مردم تفاوت دارد، و چون درجات متفاوت است و قلبها از حیث صفا و کدورت و قوه و ضعف در تیزهوشی و کمی و زیادی در حدس مختلفأند، پس وجود نفسی عالی در جانب بالا بعید نیست که نور یا بیش از نور ملکوت قوی باشد و در پذیرش و قبول افاضه از کانون خیر و رحمت سریع باشد، پس چنین انسانی به سبب شدت استعدادش بیشتر حقایق را در کمترین زمان ادراک میکند و از حیث علم، به حقایق اشیاء بدون طلب و شوقی از جانب او احاطه پیدا میکند، بلکه ذهن نافذ و تابناک او - بدون مباشرت حدود وسطای آنها به نتایج پیشی میگیرد، و همینطور از این نتایج به نتایج دیگری تا آنکه به غایات مطلوب انسانی و نهایات درجات بشری احاطه پیدا میکند، و این قوه به نام قوه قدسی نامیده میشود که مرتبه کامل آن در انبیاء و اولیاء که از نفوس قوی و شدید برخوردارند وجود دارد<ref>صدرالمتألهین، اسفار اربعه، ج۳، ص۳۲۲-۴۲۰ ،۳۸۱ ،۳۱۹.</ref> نفس با ادراک معارف جزئی و محسوس که به واسطه حواس پنجگانه ظاهری و قوه متخیله حاصل شده و قیام صدوری به نفس دارند، با مراتبی از هستی و با ادراک معارف غیرمادی و معقولات کلی و تشدید مراتب وجودی خویش، با مرتبههای دیگر متحد میشود. در این مرتبه است که نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد و مشاهده آنها نائل میشود. این مرتبه، مرتبه کمال عقل نظری یا عقل المستفاد و اتصال با عقل فعال است <ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.</ref> که [[ملاصدرا]] تنها خاص بعضی از انسانها میداند<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶.</ref>. در این حالت، نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد نائل میشود و میتواند بر همه اسرار در عالم قضا، یا به تعبیر [[ملاصدرا]]، خزاین الهی واقف شود و با چشم ملکوتی و دید و شهود عقلانی قلم و لوح را مشاهده کند<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.</ref> به این ترتیب، اتحاد نفس با هر مرتبه از مراتب هستی که در اثر فرایند حرکت استکمالی جوهری نفس و اتحاد مدرِک و مدرَک حاصل میشود، إکتشاف آن مرتبه از هستی را نیز در پی خواهد داشت<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ج۹، ص۱۸۰ ،۹۳ و اسفار اربعة، ج۸، ص۲۲۳ ،۱۳۶ </ref> [[ملاصدرا]] معتقد است که بعضی از نفوس چنان قوی و شدید میشوند که تصورات آنها میتواند باعث ایجاد موجوداتی در خارج از ذهن شود. این نفوس با تأیید ملکوتی و طرب معنوی میتوانند مریض را شفا دهند و اشرار را بیمار کنند و جسمی را حرکت دهند که از قدرات عادی بشر خارج است<ref>همان: ۱ /۲۷۵ .(ملاصدرا قائل به علم حضوری نسبت به ذات حق تعالی به اندازه سعه وجودی مدرِک است) همو، ۱۳۸۳ :۱ /۱۳۵.</ref> با این توضیح که علم حضوری سه گونه است: علم علت به معلول خود، علم شیء مجرد به ذات خویش و علم معلول به علت خود. علم حضوری نسبت به ذات حق از دو قسم اول نیست، چون در نوع اول عالم احاطه بر معلوم دارد و در نوع دوم، عالم و معلوم یکسان است، اما هر یک از ممکنات از آن جهت که معلول واجب تعالی و شأنی از شئون علت خودند، ذات واجب را به مقدار استعداد خود درک میکنند <ref>جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.</ref>. طبق تحلیل [[ملاصدرا]]، علم انسان به همه حقایق، اسرار و خزاین الهی منع عقلی ندارد، در صورت رسیدن نفس به مرتبه کمالی آن حقیقت و متحد شدن با او، علم حضوری به آن حقیقت حاصل میشود. تنها حقیقتی که علم به او مورد بحث است ذات مقدس الهی است که در این مورد نیز [[ملاصدرا]] علم انسان را مقید به استعداد او کرده است. طبق این قید گرچه علم به ذات الهی به مقدار استعداد ممکن دانسته شده، ولی اکتناه ذات و درک کنه ذات الهی ممتنع خواهد بود، چراکه استعداد هیچ انسانی به اندازه ای نیست که بتواند به مرتبه احاطه بر ذات الهی دست یابد. از این رو، اکتناه ذات برای معصومان و اولیای الهی نیز محال خواهد بود، اما اکتناه مخلوقات الهی مبتلا به این منع و اشکال عقلی نیست، علم امام{{ع}} به جمیع ماسویالله هیچگونه محذور عقلی نخواهد داشت»<ref>[[علم امام در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام در آینه حکمت متعالیه]]، ص ۶۱.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||