پرش به محتوا

سبب نزول: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|')
خط ۱۵: خط ۱۵:
#پرسش‌هایی که از ناحیه مردم، اعم از مسلمانان، مشرکان یا اهل کتاب، مطرح می‌شد و آیه یا آیاتی در پاسخ آن‌ها فرود می‌آمد<ref>ر.ک: العُجاب فی بیان الاسباب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار ابن حزم، ۲۰۰۲ م، ص ۱۷ ـ ۱۶.</ref>.
#پرسش‌هایی که از ناحیه مردم، اعم از مسلمانان، مشرکان یا اهل کتاب، مطرح می‌شد و آیه یا آیاتی در پاسخ آن‌ها فرود می‌آمد<ref>ر.ک: العُجاب فی بیان الاسباب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار ابن حزم، ۲۰۰۲ م، ص ۱۷ ـ ۱۶.</ref>.
*باید توجه داشت که بر اساس این تعریف، تنها بخشی از آیات قرآن دارای سبب نزول است، چرا که نزول بسیاری از آیات و سور قرآن به هیچ پیشامد یا سؤال خاصی مربوط نبوده است؛ از این رو، بیش‌تر آیات قرآن کریم دارای اسباب نزول خاصی نیستند.
*باید توجه داشت که بر اساس این تعریف، تنها بخشی از آیات قرآن دارای سبب نزول است، چرا که نزول بسیاری از آیات و سور قرآن به هیچ پیشامد یا سؤال خاصی مربوط نبوده است؛ از این رو، بیش‌تر آیات قرآن کریم دارای اسباب نزول خاصی نیستند.
*از میان محققان معاصر، [[محمد هادی معرفت]] بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل شده است. وی معتقد است که شأن نزول اعم از سبب نزول است؛ هرگاه به مناسبت جریانی در باره شخص یا حادثه‌ای، خواه در گذشته، حال یا آینده یا در باره احکام، آیه یا آیاتی نازل شود، همه این موارد شأن نزول آن آیات نامیده می‌شوند. مثلاً می‌گویند که فلان آیه در باره [[عصمت]] [[انبیا]] یا [[عصمت]] ملائکه یا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یا [[حضرت نوح]]{{ع}} یا [[حضرت آدم]]{{ع}} نازل شده است، یا گفته می‌شود که سوره فیل در شأن ابرهه و لشکریان او، که برای تخریب خانه خدا آمده بودند، نازل شده است. تمام این‌ها را شأن نزول آیه می‌گویند. اما سبب نزول در جایی است که پیشامد و سؤالی باعث نزول آیه یا آیاتی مقارن با آن پیشامد و سؤال شود. از این رو، سبب اخص از شأن نزول است <ref>التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۱، ص ۲۵۴؛ همان، علوم قرآنی، قم، مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۷۸ ﻫ . ش، ص ۱۰۰؛ علوم قرآنی (با استفاده از تقریرات درس آیت‌الله معرفت)، محمد جواد اسکندرلو، قم، سازمان حوزه‌ها و مدارس علمیّۀ خارج از کشور، ۱۳۷۹ ﻫ ش، ص ۶۷.</ref>. به نظر می‌رسد که محقق مذکور این نکته را از آن جهت گفته است که در کتب اسباب نزول یا تفسیر، وقتی در باره آیه‌ای گفته می‌شود {{عربی|اندازه=150%|" نَزَلَتْ فی کَذا‏‏‏‏‏"}}، اعم از آن است که موردی موجب نزول آن آیه شده باشد یا آن‌که آن آیه متضمّن حکم یا توضیحی در آن مورد باشد. [[زرکشی]] و دیگران نیز این نکته را یادآور شده‌اند که عبارت {{عربی|اندازه=150%|"نَزَلَتْ الآیةُ فی کَذا"}} همیشه به معنای سبب نزول نیست<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی،‌ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>.
*از میان محققان معاصر، [[محمد هادی معرفت]] بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل شده است. وی معتقد است که شأن نزول اعم از سبب نزول است؛ هرگاه به مناسبت جریانی در باره شخص یا حادثه‌ای، خواه در گذشته، حال یا آینده یا در باره احکام، آیه یا آیاتی نازل شود، همه این موارد شأن نزول آن آیات نامیده می‌شوند. مثلاً می‌گویند که فلان آیه در باره [[عصمت]] [[انبیا]] یا [[عصمت]] ملائکه یا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یا [[حضرت نوح]]{{ع}} یا [[حضرت آدم]]{{ع}} نازل شده است، یا گفته می‌شود که سوره فیل در شأن ابرهه و لشکریان او، که برای تخریب خانه خدا آمده بودند، نازل شده است. تمام این‌ها را شأن نزول آیه می‌گویند. اما سبب نزول در جایی است که پیشامد و سؤالی باعث نزول آیه یا آیاتی مقارن با آن پیشامد و سؤال شود. از این رو، سبب اخص از شأن نزول است <ref>التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۱، ص ۲۵۴؛ همان، علوم قرآنی، قم، مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۷۸ ﻫ . ش، ص ۱۰۰؛ علوم قرآنی (با استفاده از تقریرات درس آیت‌الله معرفت)، محمد جواد اسکندرلو، قم، سازمان حوزه‌ها و مدارس علمیّۀ خارج از کشور، ۱۳۷۹ ﻫ ش، ص ۶۷.</ref>. به نظر می‌رسد که محقق مذکور این نکته را از آن جهت گفته است که در کتب اسباب نزول یا تفسیر، وقتی در باره آیه‌ای گفته می‌شود {{عربی|" نَزَلَتْ فی کَذا‏‏‏‏‏"}}، اعم از آن است که موردی موجب نزول آن آیه شده باشد یا آن‌که آن آیه متضمّن حکم یا توضیحی در آن مورد باشد. [[زرکشی]] و دیگران نیز این نکته را یادآور شده‌اند که عبارت {{عربی|"نَزَلَتْ الآیةُ فی کَذا"}} همیشه به معنای سبب نزول نیست<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی،‌ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>.
*بنا بر این، در جاهایی که در روایات به لفظ "سبب" تصریح شده باشد، مراد سبب نزول است. مثلاً اگر راوی بگوید: {{عربی|اندازه=150%|"سَبَبُ نزولِ الآیةِ کَذا"}}، یا بعد از ذکر حادثه یا سؤال، از فاء تعقیبیه استفاده کند، به عنوان مثال بگوید: {{عربی|اندازه=150%|"حَدَّثَ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}} یا {{عربی|اندازه=150%|"سُئِلَ رسولُ اللهِ {{صل}} عَنْ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}}، در این گونه موارد، روایت بیانگر اسباب نزول است. اما اگر گفته شود: {{عربی|اندازه=150%|"نَزَلَتِ الآیةُ فی کَذا"}} دو احتمال وجود دارد: یا بیانگر سبب نزول است، یا به این معنا است که آیه در باره آن موضوع نازل شده است<ref>الصحیح المُسند من اسباب النزول، ابو عبد الرحمن مقبل بن هادی الوادعی، بیروت، دار ابن‌حزم، ۱۴۱۵ ﻫ، ص ۱۸.</ref>.
*بنا بر این، در جاهایی که در روایات به لفظ "سبب" تصریح شده باشد، مراد سبب نزول است. مثلاً اگر راوی بگوید: {{عربی|"سَبَبُ نزولِ الآیةِ کَذا"}}، یا بعد از ذکر حادثه یا سؤال، از فاء تعقیبیه استفاده کند، به عنوان مثال بگوید: {{عربی|"حَدَّثَ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}} یا {{عربی|"سُئِلَ رسولُ اللهِ {{صل}} عَنْ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}}، در این گونه موارد، روایت بیانگر اسباب نزول است. اما اگر گفته شود: {{عربی|"نَزَلَتِ الآیةُ فی کَذا"}} دو احتمال وجود دارد: یا بیانگر سبب نزول است، یا به این معنا است که آیه در باره آن موضوع نازل شده است<ref>الصحیح المُسند من اسباب النزول، ابو عبد الرحمن مقبل بن هادی الوادعی، بیروت، دار ابن‌حزم، ۱۴۱۵ ﻫ، ص ۱۸.</ref>.
*گفتنی است که غیر از پیشامدها یا سؤالاتی که موجب نزول قرآن می‌شده، گاهی به حکمت و فلسفه نزول آیه یا آیاتی از قرآن نیز، سبب اطلاق شده است. به عنوان مثال گفته‌اند که سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} در ابتدای سوره‌های قرآن کریم این بوده است که حدّ فاصل بین سوره‌ها باشد، چون از [[عبد الله بن عباس]] نقل شده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} انتهای سوره‌ها را نمی‌شناخت تا آن‌که {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} بر او نازل می‌شد. به هر حال کتب موسوم به [[اسباب نزول]]، در بر دارنده روایاتی در همه اقسام پیش‌گفته است و تنها به روایاتی که بیانگر حادثه یا سؤالی که موجب نزول قرآن شده باشد، اختصاص ندارد. به عنوان مثال واحدی در اسبابِ نزول خود آورده است که به گفته ضحّاک آیه{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ‏}}﴾}}<ref> بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند؛ سوره بقره، آیه:۶.</ref> در باره [[ابو جهل]] و پنج تن از خاندان وی نازل شده است و به قول کلبی در باره یهود است<ref>ر. ک: الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، عربستان سعودی، دار ابن‌جوزی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱، ص ۱۷.</ref>. پیدا است که در این مورد، حادثه یا سؤالی موجب نزول نشده است، بلکه مراد آن است که آیه در باره افراد یا گروه خاصی از کافران است. اما در مورد زیر، حادثه‌ای موجب نزول سوره تبّت شده است: وقتی آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ }}﴾}}<ref> و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.</ref>. نازل شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تپه صفا برشد و بانگ زد: {{عربی|اندازه=150%|" يَا صَبَاحَاهْ‏ ‏‏‏‏‏"}} (اعلام خطر!). قریش گرد آمدند و گفتند چه شده است؟ فرمود: به من بگویید که اگر باخبرتان کنم که دشمن صبح یا شب بر شما فرو می‌آید، از من باور می‌دارید؟. گفتند: آری. فرمود: اکنون به راستی شما را بیم می‌دهم که یک عذاب سخت در پیش دارید. [[ابو لهب]] گفت: {{عربی|اندازه=150%|" تَبّاً لَكَ‏ ‏ ‏‏‏‏‏"}}؛ یعنی زیانت باد! برای این ما را جمع کردی؟! این آیه در جواب او نازل شد که دو دست ابو لهب زیان‌زده باد، و هست! که مال و دستاوردش او را بی نیاز نکند و کارساز نتواند بود. به زودی در آتشی شعله‌ور گرفتار آید با زنش، آن هیزم‌کش که در گردن، ریسمانی از لیف خرما دارد"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص:۲۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۳۰ - ۱۳۲.</ref>.
*گفتنی است که غیر از پیشامدها یا سؤالاتی که موجب نزول قرآن می‌شده، گاهی به حکمت و فلسفه نزول آیه یا آیاتی از قرآن نیز، سبب اطلاق شده است. به عنوان مثال گفته‌اند که سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} در ابتدای سوره‌های قرآن کریم این بوده است که حدّ فاصل بین سوره‌ها باشد، چون از [[عبد الله بن عباس]] نقل شده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} انتهای سوره‌ها را نمی‌شناخت تا آن‌که {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} بر او نازل می‌شد. به هر حال کتب موسوم به [[اسباب نزول]]، در بر دارنده روایاتی در همه اقسام پیش‌گفته است و تنها به روایاتی که بیانگر حادثه یا سؤالی که موجب نزول قرآن شده باشد، اختصاص ندارد. به عنوان مثال واحدی در اسبابِ نزول خود آورده است که به گفته ضحّاک آیه{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ‏}}﴾}}<ref> بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند؛ سوره بقره، آیه:۶.</ref> در باره [[ابو جهل]] و پنج تن از خاندان وی نازل شده است و به قول کلبی در باره یهود است<ref>ر. ک: الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، عربستان سعودی، دار ابن‌جوزی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱، ص ۱۷.</ref>. پیدا است که در این مورد، حادثه یا سؤالی موجب نزول نشده است، بلکه مراد آن است که آیه در باره افراد یا گروه خاصی از کافران است. اما در مورد زیر، حادثه‌ای موجب نزول سوره تبّت شده است: وقتی آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ }}﴾}}<ref> و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.</ref>. نازل شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تپه صفا برشد و بانگ زد: {{عربی|" يَا صَبَاحَاهْ‏ ‏‏‏‏‏"}} (اعلام خطر!). قریش گرد آمدند و گفتند چه شده است؟ فرمود: به من بگویید که اگر باخبرتان کنم که دشمن صبح یا شب بر شما فرو می‌آید، از من باور می‌دارید؟. گفتند: آری. فرمود: اکنون به راستی شما را بیم می‌دهم که یک عذاب سخت در پیش دارید. [[ابو لهب]] گفت: {{عربی|" تَبّاً لَكَ‏ ‏ ‏‏‏‏‏"}}؛ یعنی زیانت باد! برای این ما را جمع کردی؟! این آیه در جواب او نازل شد که دو دست ابو لهب زیان‌زده باد، و هست! که مال و دستاوردش او را بی نیاز نکند و کارساز نتواند بود. به زودی در آتشی شعله‌ور گرفتار آید با زنش، آن هیزم‌کش که در گردن، ریسمانی از لیف خرما دارد"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص:۲۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۳۰ - ۱۳۲.</ref>.


==فضای نزول و جوّ نزول==
==فضای نزول و جوّ نزول==
خط ۸۳: خط ۸۳:
==اعتبار عموم لفظ به شرط تأیید با سیاق==
==اعتبار عموم لفظ به شرط تأیید با سیاق==
*هنگامی که گفته می‌شود که عموم لفظ معتبر است نه خصوص سبب، منظور آن نیست که لفظ یک آیه یا بخشی از آن، بدون در نظر گرفتن سیاق آن، عمومیت و اطلاق دارد. نمونه ذیل این موضوع را به خوبی روشن می‌سازد.
*هنگامی که گفته می‌شود که عموم لفظ معتبر است نه خصوص سبب، منظور آن نیست که لفظ یک آیه یا بخشی از آن، بدون در نظر گرفتن سیاق آن، عمومیت و اطلاق دارد. نمونه ذیل این موضوع را به خوبی روشن می‌سازد.
*در سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ }}﴾}}<ref> و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره بقره، آیه:۱۹۵.</ref> آمده است این آیه در باره انصار نازل شد که یک سال از انفاق در راه خدا خودداری ورزیدند. [[ابو منصور بغدادی]] به اسناد خود از [[حکم بن عمران]] روایت می‌کند که ما در کنار قسطنطنیه بودیم. [[عقبة بن عامر]] از صحابه [[رسول خدا]]{{صل}} بر اهل مصر و [[فضالة بن عبید]]، دیگر صحابی [[رسول خدا]]، بر اهل شام حکومت می‌کردند. میان مسلمانان و رومیان نزاع سختی در گرفت و دو طرف رویاروی هم صف‌بندی کردند. مردی از مسلمانان بر لشکر روم حمله برد و در انبوه جمعیت ایشان فرو رفت. مسلمین فریاد زدند: {{عربی|اندازه=150%|" أَلْقٰی بِیَدَیْهِ إلَی التَّهْلُکَةِ‏"}}؛ يعنی خود را با دست خود به هلاکت افکند. اما آن مرد سالم بازگشت و ابوایوب انصاری، صحابی [[رسول خدا]]{{صل}}، گفت: ای مردم، آیه را بی‌جا به کار نبرید و نادرست معنا نکنید. این آیه در باره ما گروه انصار نازل شد که وقتی اسلام عزت یافت و مسلمان زیاد شد، بعضی با بعضی در نهان می‌گفتیم که اموال ما تباه شد و بر باد رفت، اگر بر سر کارها و مال‌های خود بودیم و کاسبی می‌کردیم، از بین نمی‌رفت. و این آیه در جواب ما و آنچه اندوهناکمان کرده بود، نازل شد. تَهلُکه بر سر مال دنیا ایستادن است، در حالی که خدا ما را به جهاد امر فرموده است"<ref>رک: مقدمة فی اصول التفسیر، احمد بن تیمیه، منشورات دار مکتبة الحیاة، بیروت، بی‌تا، ص ۱۶ ـ ۱۵.</ref>.
*در سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ }}﴾}}<ref> و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره بقره، آیه:۱۹۵.</ref> آمده است این آیه در باره انصار نازل شد که یک سال از انفاق در راه خدا خودداری ورزیدند. [[ابو منصور بغدادی]] به اسناد خود از [[حکم بن عمران]] روایت می‌کند که ما در کنار قسطنطنیه بودیم. [[عقبة بن عامر]] از صحابه [[رسول خدا]]{{صل}} بر اهل مصر و [[فضالة بن عبید]]، دیگر صحابی [[رسول خدا]]، بر اهل شام حکومت می‌کردند. میان مسلمانان و رومیان نزاع سختی در گرفت و دو طرف رویاروی هم صف‌بندی کردند. مردی از مسلمانان بر لشکر روم حمله برد و در انبوه جمعیت ایشان فرو رفت. مسلمین فریاد زدند: {{عربی|" أَلْقٰی بِیَدَیْهِ إلَی التَّهْلُکَةِ‏"}}؛ يعنی خود را با دست خود به هلاکت افکند. اما آن مرد سالم بازگشت و ابوایوب انصاری، صحابی [[رسول خدا]]{{صل}}، گفت: ای مردم، آیه را بی‌جا به کار نبرید و نادرست معنا نکنید. این آیه در باره ما گروه انصار نازل شد که وقتی اسلام عزت یافت و مسلمان زیاد شد، بعضی با بعضی در نهان می‌گفتیم که اموال ما تباه شد و بر باد رفت، اگر بر سر کارها و مال‌های خود بودیم و کاسبی می‌کردیم، از بین نمی‌رفت. و این آیه در جواب ما و آنچه اندوهناکمان کرده بود، نازل شد. تَهلُکه بر سر مال دنیا ایستادن است، در حالی که خدا ما را به جهاد امر فرموده است"<ref>رک: مقدمة فی اصول التفسیر، احمد بن تیمیه، منشورات دار مکتبة الحیاة، بیروت، بی‌تا، ص ۱۶ ـ ۱۵.</ref>.
*نتیجه آن كه تقدم عمومیت لفظ بر خصوص سبب را باید با توجه به سیاق و موضوعی که آیه در باره آن نازل شده است، به دست آورد. ابن‌تیمیه می‌گوید که اساساً منظور کسانی که خصوص سبب را بر عموم لفظ ترجیح می‌دهند، این نیست که حکم آیاتی از قرآن، که اسباب نزول خاصی دارند، مخصوص شخص یا اشخاص معینی است، بلکه مقصودشان آن است که حکم آیه به نوعِ آن اشخاص اختصاص دارد و تمام موارد مشابه را شامل می‌شود<ref>رک: واحدی، پیشین، ص ۱۰۵؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، دار إِحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا، ج ۳، ص ۵۵۸‌ ـ ۵۶۴؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۹۹۷، ج ۶، ص ۲۵ ـ ۵.</ref>.
*نتیجه آن كه تقدم عمومیت لفظ بر خصوص سبب را باید با توجه به سیاق و موضوعی که آیه در باره آن نازل شده است، به دست آورد. ابن‌تیمیه می‌گوید که اساساً منظور کسانی که خصوص سبب را بر عموم لفظ ترجیح می‌دهند، این نیست که حکم آیاتی از قرآن، که اسباب نزول خاصی دارند، مخصوص شخص یا اشخاص معینی است، بلکه مقصودشان آن است که حکم آیه به نوعِ آن اشخاص اختصاص دارد و تمام موارد مشابه را شامل می‌شود<ref>رک: واحدی، پیشین، ص ۱۰۵؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، دار إِحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا، ج ۳، ص ۵۵۸‌ ـ ۵۶۴؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۹۹۷، ج ۶، ص ۲۵ ـ ۵.</ref>.
*نکته آخر در این باب این‌که اصل تقدّم عموم لفظ بر خصوص سبب در جایی معتبر است که دلیل خاصی بر خلاف آن وجود نداشته باشد. اما در صورتی که دلیل یا دلایلی معتبر بر اختصاص حکم آیه به خصوص سبب، وجود داشته باشد، حکم آیه عمومیت یا اطلاق نخواهد داشت، چنان‌ که نظر مفسران شیعه در باره آیه ۵۵ سوره مائده، آن است که حکم آیه به [[حضرت علی]]{{ع}} اختصاص دارد و آیه در مقام بیان ولایت [[حضرت علی]]{{ع}} بر مؤمنان، همچون ولایت خداوند و [[پیامبر]]{{صل}} بر آنان، است، که همان [[ولایت]] در تصرّف و سرپرستی است.
*نکته آخر در این باب این‌که اصل تقدّم عموم لفظ بر خصوص سبب در جایی معتبر است که دلیل خاصی بر خلاف آن وجود نداشته باشد. اما در صورتی که دلیل یا دلایلی معتبر بر اختصاص حکم آیه به خصوص سبب، وجود داشته باشد، حکم آیه عمومیت یا اطلاق نخواهد داشت، چنان‌ که نظر مفسران شیعه در باره آیه ۵۵ سوره مائده، آن است که حکم آیه به [[حضرت علی]]{{ع}} اختصاص دارد و آیه در مقام بیان ولایت [[حضرت علی]]{{ع}} بر مؤمنان، همچون ولایت خداوند و [[پیامبر]]{{صل}} بر آنان، است، که همان [[ولایت]] در تصرّف و سرپرستی است.
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
*'''فرض سوم:'''در این فرض، بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها دارای مرجّح نیست كه بتوان آن را بر روایات دیگر مقدم دانست. امّا می‌توان بین آن‌ها را جمع کرد و تمامی آن‌ها را به عنوان اسباب نزول آیه یا آیات مورد‌ نظر تلقی نمود و این در صورتی است که فاصله زمانی میان آن‌ها طولانی نباشد. در این صورت گفته‌اند که مانعی ندارد آیه یا آیاتی از قرآن بر اثر وقوع چند حادثه و پیش‌آمد نازل شده باشد. به عنوان مثال در باره نزول آیات مربوط به "لعان" دو روایت آمده است که یکی در باره "[[هلال بن امیّه]]" و دیگری در باره "[[عُوَیمر بن حارث]]" است. این دو روایت هر دو صحیح است و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰.</ref>.
*'''فرض سوم:'''در این فرض، بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها دارای مرجّح نیست كه بتوان آن را بر روایات دیگر مقدم دانست. امّا می‌توان بین آن‌ها را جمع کرد و تمامی آن‌ها را به عنوان اسباب نزول آیه یا آیات مورد‌ نظر تلقی نمود و این در صورتی است که فاصله زمانی میان آن‌ها طولانی نباشد. در این صورت گفته‌اند که مانعی ندارد آیه یا آیاتی از قرآن بر اثر وقوع چند حادثه و پیش‌آمد نازل شده باشد. به عنوان مثال در باره نزول آیات مربوط به "لعان" دو روایت آمده است که یکی در باره "[[هلال بن امیّه]]" و دیگری در باره "[[عُوَیمر بن حارث]]" است. این دو روایت هر دو صحیح است و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰.</ref>.
*'''فرض چهارم:'''مطابق این فرض دو یا چند روایت صحیح وجود دارد که هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد و هر کدام اسباب نزول متفاوتی را نقل کرده‌اند. علاوه بر این، متن آن‌ها نیز قابل جمع نیست. برای مثال در مورد نزول آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ}}﴾}}<ref> و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۶.</ref> دو روایت است که یک روایت، نزول آن را پس از جنگ اُحد و روایت دیگر نزول آن را در روز فتح مکه ذکر کرده است<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>.
*'''فرض چهارم:'''مطابق این فرض دو یا چند روایت صحیح وجود دارد که هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد و هر کدام اسباب نزول متفاوتی را نقل کرده‌اند. علاوه بر این، متن آن‌ها نیز قابل جمع نیست. برای مثال در مورد نزول آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ}}﴾}}<ref> و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۶.</ref> دو روایت است که یک روایت، نزول آن را پس از جنگ اُحد و روایت دیگر نزول آن را در روز فتح مکه ذکر کرده است<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>.
*بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>. تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیه‌ای تنها یک بار در قرآن کریم ثبت شده است، بسیار بعید می‌نُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از این‌رو در این‌گونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی از حوادثِ ذکر شده، آیه یا آیات مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، تلاوت کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثه‌ای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. *[[سیوطی]] در این‌باره می‌نویسد:"گاهی در یکی از دو روایت، عبارت {{عربی|اندازه=150%|" فَتَلا فِیهِم‏‏ ‏‏‏‏‏"}} آمده است، امّا دیگران آن را {{عربی|اندازه=150%|"فَنَزَلَ"}} دانسته‌اند. نمونه آن روایتی است که ترمذی آن را صحیح دانسته و از [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است: "یکبار شخصی یهودی با [[پیامبر]]{{صل}} برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر خداوند آسمان‌ها را این‌گونه، زمین را آن‌گونه، آب را چنین، کوه‌ها را چنان و سایر مخلوقات را به این صورت قرار می‌داد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ }}﴾}}<ref> و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی می‌نگارید، (برخی از) آن را آشکار می‌دارید و بسیاری (دیگر) را پنهان می‌کنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگی‌شان به بازی پردازند؛ سوره انعام، آیه:۹۱.</ref> امّا در واقع، روایت چنین است که [[رسول خدا]]{{صل}} این آیه را تلاوت نمود و همین درست است، چرا‌ که این آیه مکّی است<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>.
*بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>. تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیه‌ای تنها یک بار در قرآن کریم ثبت شده است، بسیار بعید می‌نُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از این‌رو در این‌گونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی از حوادثِ ذکر شده، آیه یا آیات مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، تلاوت کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثه‌ای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. *[[سیوطی]] در این‌باره می‌نویسد:"گاهی در یکی از دو روایت، عبارت {{عربی|" فَتَلا فِیهِم‏‏ ‏‏‏‏‏"}} آمده است، امّا دیگران آن را {{عربی|"فَنَزَلَ"}} دانسته‌اند. نمونه آن روایتی است که ترمذی آن را صحیح دانسته و از [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است: "یکبار شخصی یهودی با [[پیامبر]]{{صل}} برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر خداوند آسمان‌ها را این‌گونه، زمین را آن‌گونه، آب را چنین، کوه‌ها را چنان و سایر مخلوقات را به این صورت قرار می‌داد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ }}﴾}}<ref> و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی می‌نگارید، (برخی از) آن را آشکار می‌دارید و بسیاری (دیگر) را پنهان می‌کنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگی‌شان به بازی پردازند؛ سوره انعام، آیه:۹۱.</ref> امّا در واقع، روایت چنین است که [[رسول خدا]]{{صل}} این آیه را تلاوت نمود و همین درست است، چرا‌ که این آیه مکّی است<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>.


==وحدت سبب نزول و تعدّد نازل==
==وحدت سبب نزول و تعدّد نازل==