پرش به محتوا

اقسام و انواع علم کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '﴿' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' بطور ' به ' به‌طور ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - '﴿' به ' ')
خط ۱۶: خط ۱۶:
[[پرونده:773589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد شیرازی|سلطان الواعظین]]]]
[[پرونده:773589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد شیرازی|سلطان الواعظین]]]]
'''[[سید محمد شیرازی|سلطان الواعظین]]''' در کتاب ''«[[شب‌های پیشاور (کتاب)|شب‌های پیشاور]]»'' در این باره گفته است:  
'''[[سید محمد شیرازی|سلطان الواعظین]]''' در کتاب ''«[[شب‌های پیشاور (کتاب)|شب‌های پیشاور]]»'' در این باره گفته است:  
«علم را به دو نوع ذاتى و عَرَضى تقسيم می‌كنند. علم ذاتى يا علم مطلق، منحصر به فرد و مخصوص ذات اقدس پروردگار است. در حيطه عقل بشر قابل تصور نيست و بشر از آن عاجز است. لذا آنچه كه بشر می‌گويد اثبات اجمالى آن است. علم عرضى نيز خود به دو قسم ديگر تقسيم می‌شود: [[علم اكتسابى]] و [[علم لدنى]]. علم اكتسابى به واسطه مدرسه رفتن و آموزش ديدن به دست می‌آيد، و به همان مقدارى كه زحمت می‌كشيم حاصل می‌گردد. علم لدنّى علمى است كه بدون تحصيل، از مبدأ فياض افاضه می‌شود. خداوند در قرآن مجيد می‌فرمايد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً}}﴾}} "از نزد خود به او علم لدنّى آموختيم"<ref> سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>؛ بنابراين هيچ مسلمانى نمی‌تواند ادعا كند كه [[علم غیب|علم به غيب]]، جزو ذات [[پیامبر اکرم|پيغمبر]] و [[امامان]] است. يعنى آن‏ها نيز همانند خداوند، ذاتاً عالم به علم غيب هستند»<ref>[[شب‌های پیشاور (کتاب)|شب‌های پیشاور]]؛ ص ۲۰۸.</ref>.
«علم را به دو نوع ذاتى و عَرَضى تقسيم می‌كنند. علم ذاتى يا علم مطلق، منحصر به فرد و مخصوص ذات اقدس پروردگار است. در حيطه عقل بشر قابل تصور نيست و بشر از آن عاجز است. لذا آنچه كه بشر می‌گويد اثبات اجمالى آن است. علم عرضى نيز خود به دو قسم ديگر تقسيم می‌شود: [[علم اكتسابى]] و [[علم لدنى]]. علم اكتسابى به واسطه مدرسه رفتن و آموزش ديدن به دست می‌آيد، و به همان مقدارى كه زحمت می‌كشيم حاصل می‌گردد. علم لدنّى علمى است كه بدون تحصيل، از مبدأ فياض افاضه می‌شود. خداوند در قرآن مجيد می‌فرمايد: {{عربی| {{متن قرآن|وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً}}﴾}} "از نزد خود به او علم لدنّى آموختيم"<ref> سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>؛ بنابراين هيچ مسلمانى نمی‌تواند ادعا كند كه [[علم غیب|علم به غيب]]، جزو ذات [[پیامبر اکرم|پيغمبر]] و [[امامان]] است. يعنى آن‏ها نيز همانند خداوند، ذاتاً عالم به علم غيب هستند»<ref>[[شب‌های پیشاور (کتاب)|شب‌های پیشاور]]؛ ص ۲۰۸.</ref>.




خط ۲۵: خط ۲۵:
آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
::::::«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}﴾}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
:::::#{{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}﴾}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}﴾}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}﴾}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}﴾}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:
:::::#{{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}﴾}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}﴾}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}﴾}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:
::::::الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}﴾}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
::::::الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}﴾}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
::::::ب. آگاهی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را از ملکوت آسمانها و زمین {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}﴾}}<ref>و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره مبارکه انعام، آیه۷۵.</ref>
::::::ب. آگاهی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را از ملکوت آسمانها و زمین {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}﴾}}<ref>و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره مبارکه انعام، آیه۷۵.</ref>
::::::ج. اطلاع [[حضرت یعقوب]]{{ع}} از آینده [[حضرت یوسف]]{{ع}}{{عربی|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [[آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ]]}}﴾}}<ref>یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره مبارکه یوسف، آیات ۴ الی ۶.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۱، ص۹۵ الی ۹۸.</ref>.
::::::ج. اطلاع [[حضرت یعقوب]]{{ع}} از آینده [[حضرت یوسف]]{{ع}}{{عربی| {{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [[آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ]]}}﴾}}<ref>یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره مبارکه یوسف، آیات ۴ الی ۶.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۱، ص۹۵ الی ۹۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۳۸: خط ۳۸:
:::::#'''علم جلی''' که محصول تعلیم و تدریس است و با استفاده از دانش‌های حصولی و مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و در مراکز حوزوی و دانشگاهی متداول است.
:::::#'''علم جلی''' که محصول تعلیم و تدریس است و با استفاده از دانش‌های حصولی و مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و در مراکز حوزوی و دانشگاهی متداول است.
:::::#'''علم خفی''' که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صائب است؛ بدین بیان که اگر کسی علم نافع به دست آورد و با عمل خود از آن انتفاع برد و جامعه را از آن بهره‌مند کند، ثمره و پاداشش علم میراثی است؛ یعنی خداوند علم جدیدی را به او ارث می‌دهد. که قبلاً نمی‌دانست: {{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ‏ مَا لَمْ‏ يَعْلَمْ‏‏ ‏‏‏‏"}} <ref>الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۶۳.</ref>. راز نامگذاری علم الوراثه به بحفی آن است که سبب آن در مقایسه با علم الدراسه که جلی و روشن است؛ مخفی و پوشیده است.
:::::#'''علم خفی''' که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صائب است؛ بدین بیان که اگر کسی علم نافع به دست آورد و با عمل خود از آن انتفاع برد و جامعه را از آن بهره‌مند کند، ثمره و پاداشش علم میراثی است؛ یعنی خداوند علم جدیدی را به او ارث می‌دهد. که قبلاً نمی‌دانست: {{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ‏ مَا لَمْ‏ يَعْلَمْ‏‏ ‏‏‏‏"}} <ref>الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۶۳.</ref>. راز نامگذاری علم الوراثه به بحفی آن است که سبب آن در مقایسه با علم الدراسه که جلی و روشن است؛ مخفی و پوشیده است.
:::::#'''علم لدنی'''، دانش ویژه‌ای است که از نزد خدای سبحان آموخته می‌شود: {{عربی|﴿{{متن قرآن|آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}﴾}}<ref> به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>. انسان‌های کامل معصوم همانند [[اهل بیت]] [[وحی]] و [[نبوت]]  افزون بر علم خفن و علم جلی، از علم لدنی نیز برخوردارند، پس آنان از همه اقسام علوم بهره‌مندند؛ لکن علم جلی آن‌ها محصول تعلیم افراد عادی بشر نیست، هرچند ممکن است معصومی از معصوم دیگر به روش عادی علمی را فرا گیرد. غرض آنکه تعلیم و تعلم چنین علم درون گروهی محذوری ندارد و چون مورث راستین خدای سبحان است، افاضه علم پیامبران سلف به انبیای خلف یا امامان گذشته به ائمه آینده همگی به عنایت الهی است و هرگز موجودی - علم یا غیر علم - خود به خود و بدون توریث مورث حقیقی از کسی یا موطنی به شخص یا موطن دیگر منتقل نمی‌شود. روایاتی که درباره ارث بری [[امامان]] از علم یکدیگر نقل شده است برخی صحیح و بعضی حسن‌اند هرچند برخی از آنها ضعیف هستند<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۱۱- ۱۴.</ref>»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۶، ص۳۷۱.</ref>.
:::::#'''علم لدنی'''، دانش ویژه‌ای است که از نزد خدای سبحان آموخته می‌شود: {{عربی| {{متن قرآن|آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}﴾}}<ref> به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>. انسان‌های کامل معصوم همانند [[اهل بیت]] [[وحی]] و [[نبوت]]  افزون بر علم خفن و علم جلی، از علم لدنی نیز برخوردارند، پس آنان از همه اقسام علوم بهره‌مندند؛ لکن علم جلی آن‌ها محصول تعلیم افراد عادی بشر نیست، هرچند ممکن است معصومی از معصوم دیگر به روش عادی علمی را فرا گیرد. غرض آنکه تعلیم و تعلم چنین علم درون گروهی محذوری ندارد و چون مورث راستین خدای سبحان است، افاضه علم پیامبران سلف به انبیای خلف یا امامان گذشته به ائمه آینده همگی به عنایت الهی است و هرگز موجودی - علم یا غیر علم - خود به خود و بدون توریث مورث حقیقی از کسی یا موطنی به شخص یا موطن دیگر منتقل نمی‌شود. روایاتی که درباره ارث بری [[امامان]] از علم یکدیگر نقل شده است برخی صحیح و بعضی حسن‌اند هرچند برخی از آنها ضعیف هستند<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۱۱- ۱۴.</ref>»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۶، ص۳۷۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۴۶: خط ۴۶:
::::::«در تقسیم ابتدایی در علم برای انسان متصوّر است که کاملاً با یکدیگر متفاوت است.
::::::«در تقسیم ابتدایی در علم برای انسان متصوّر است که کاملاً با یکدیگر متفاوت است.
::::#'''[[علم حصولی]]:''' شناخت انسان از موجودات پیرامون خود نوعاً به واسطه ابزار حسّى تحقق می‌یابد و از این طریق با حصول صورت یا مفهومی در ذهن با آنها ارتباط برقرار کرده و تأثیر و تأثر حاصل می‌شود. این شناخت، حالت نفسانی ویژه‌ای است که خاصیت بیرون نمایی دارد و حقیقت علم حصولی همان حالت نفسانی و یقینی مطابق با واقع است که به‌صورت یکی از اصطلاحات چهارگانه فوق جلوه می‌کند و نوع علوم انسانی از این نوع می‌باشد. البته هر مسئله‌ای واقعیتی خاص دارد که با آن سنجیده شده و صحت و بطلان آن فهمیده می‌شود و مطالبی که در کتاب‌ها مطابق چهار اصطلاح گذشته تدوین می‌شود، به جهت اینکه با مطالعه یا شنیدن آنها، به اموری آگاهی حاصل می‌شود، مجازاً به آنها علم اطلاق می‌شود.
::::#'''[[علم حصولی]]:''' شناخت انسان از موجودات پیرامون خود نوعاً به واسطه ابزار حسّى تحقق می‌یابد و از این طریق با حصول صورت یا مفهومی در ذهن با آنها ارتباط برقرار کرده و تأثیر و تأثر حاصل می‌شود. این شناخت، حالت نفسانی ویژه‌ای است که خاصیت بیرون نمایی دارد و حقیقت علم حصولی همان حالت نفسانی و یقینی مطابق با واقع است که به‌صورت یکی از اصطلاحات چهارگانه فوق جلوه می‌کند و نوع علوم انسانی از این نوع می‌باشد. البته هر مسئله‌ای واقعیتی خاص دارد که با آن سنجیده شده و صحت و بطلان آن فهمیده می‌شود و مطالبی که در کتاب‌ها مطابق چهار اصطلاح گذشته تدوین می‌شود، به جهت اینکه با مطالعه یا شنیدن آنها، به اموری آگاهی حاصل می‌شود، مجازاً به آنها علم اطلاق می‌شود.
::::#'''[[علم حضوری]]''': شناخت انسان گاهی با خود واقعیت ارتباطی مستقیم دارد، مانند: علم انسان به خود و حالات و افعال خویشتن که بدون وساطت تصاویر و یا ابزار حسّى، خود را درک می‌نماید و گرسنگی و تشنگی و دیگر نیازهای خویش را می‌یابد، و همچنین علم علت ایجادکننده به معلول خویش، مانند: علم ما به افعال خود، و نیز علم معلول به علت ایجادی خویش، مانند: علم ما به خداوند متعال که در این قسم از شناخت، علم و عالم و معلوم به نوعی با یکدیگر متحد است و هیچ خطایی در آن راه ندارد. به عنوان مثال: به فرد گرسنه نمی‌توان گفت اشتباه می‌کنی و گرسنه نیستی، بر خلاف شناخت حصولی که نوعی از آن به سبب فعل و انفعالات مادی بین قوای او و محیط خارج از وجود او حاصل می‌شود و نوع دیگرش به واسطه مفاهیم به خارج از خود راه می‌برد که در هیچ‌یک، به آن اشیاء احاطه پیدا نمی‌کند، در نتیجه درصد خطا و اشتباه در این شناخت بیشتر از علم حضوری است، و لذا قبل از بکار افتادن ابزار حسّی، انسان به چیزی علم حصولی ندارد اگرچه به صورت فطری در نهاد او زمینه شکوفایی علوم حقیقی نهاده شده است. قرآن کریم در این جهت می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد درحالی که چیزی نمی‌دانستید، لكن برای شما گوش و چشمان و دل‌ها قرار داد شاید شکرگزار باشید؛ سوره نحل، آیه۷۸.</ref>
::::#'''[[علم حضوری]]''': شناخت انسان گاهی با خود واقعیت ارتباطی مستقیم دارد، مانند: علم انسان به خود و حالات و افعال خویشتن که بدون وساطت تصاویر و یا ابزار حسّى، خود را درک می‌نماید و گرسنگی و تشنگی و دیگر نیازهای خویش را می‌یابد، و همچنین علم علت ایجادکننده به معلول خویش، مانند: علم ما به افعال خود، و نیز علم معلول به علت ایجادی خویش، مانند: علم ما به خداوند متعال که در این قسم از شناخت، علم و عالم و معلوم به نوعی با یکدیگر متحد است و هیچ خطایی در آن راه ندارد. به عنوان مثال: به فرد گرسنه نمی‌توان گفت اشتباه می‌کنی و گرسنه نیستی، بر خلاف شناخت حصولی که نوعی از آن به سبب فعل و انفعالات مادی بین قوای او و محیط خارج از وجود او حاصل می‌شود و نوع دیگرش به واسطه مفاهیم به خارج از خود راه می‌برد که در هیچ‌یک، به آن اشیاء احاطه پیدا نمی‌کند، در نتیجه درصد خطا و اشتباه در این شناخت بیشتر از علم حضوری است، و لذا قبل از بکار افتادن ابزار حسّی، انسان به چیزی علم حصولی ندارد اگرچه به صورت فطری در نهاد او زمینه شکوفایی علوم حقیقی نهاده شده است. قرآن کریم در این جهت می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد درحالی که چیزی نمی‌دانستید، لكن برای شما گوش و چشمان و دل‌ها قرار داد شاید شکرگزار باشید؛ سوره نحل، آیه۷۸.</ref>
::::::'''تقسیم دیگر علم:''' باتوجه به آگاهی‌های انسان علم را از دیدگاهی دیگر نیز می‌توان به انواعی تقسیم نمود که شامل تقسیم گذشته نیز می‌گردد.
::::::'''تقسیم دیگر علم:''' باتوجه به آگاهی‌های انسان علم را از دیدگاهی دیگر نیز می‌توان به انواعی تقسیم نمود که شامل تقسیم گذشته نیز می‌گردد.
::::#'''[[علم ذاتی]]:''' اگر آگاهی به چیزی قبل از تحقق خارجی آن، تعلق گیرد به آن علم ذاتی گفته می‌شود، مانند: علم خداوند به موجودات قبل از تحقق آنها، و مانند: علم معمار به صورت ساختمانی که می‌خواهد آن را بسازد. از این جهت به آن علم فعلی نیز گفته می‌شود، این علم هم شامل علم حضوری است مانند: علم خداوند و هم شامل علم حصولی، مانند: علم ما، که اختراعات بشر به این علم تکیه می‌کند.
::::#'''[[علم ذاتی]]:''' اگر آگاهی به چیزی قبل از تحقق خارجی آن، تعلق گیرد به آن علم ذاتی گفته می‌شود، مانند: علم خداوند به موجودات قبل از تحقق آنها، و مانند: علم معمار به صورت ساختمانی که می‌خواهد آن را بسازد. از این جهت به آن علم فعلی نیز گفته می‌شود، این علم هم شامل علم حضوری است مانند: علم خداوند و هم شامل علم حصولی، مانند: علم ما، که اختراعات بشر به این علم تکیه می‌کند.
خط ۸۵: خط ۸۵:
حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی]»'' در این باره گفته است:
حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی]»'' در این باره گفته است:
::::::«علم بر دو قسم است: علم اکتسابی، علم موهوبی.
::::::«علم بر دو قسم است: علم اکتسابی، علم موهوبی.
::::::'''علم اکتسابی''': علم اکتسابی متداول، همان علمی است که از راه‌های حسی و تجربی و عقلی می‌توان به دست آورد. این گونه علوم با توجه به شدت و ضعف یا سلامت و سقم حواس و دیگر ابزارها، شدت و ضعف می‌پذیرد. رشته‌های مختلف علمی رسمی، ثمره همین علم اکتسابی و از مصادیق آن است. علم اکتسابی غیر رسمی، علمی است که ابزار آن را حق تعالی معرفی نموده است، به گونه‌ای که اگر معرفی نکرده بود، یا اصلاً قابل کسب نبود و یا به کمال و تمام قابل دسترسی نبود. مانند علمی که به وسیله تقوا می‌توان به دست آورد. {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً}}﴾}} <ref> سوره انفال، آیه: ۲۹.</ref>. این علم اکتسابی است، ولی ابزار آن تقواست، چنان که با تصریح بیشتر فرموند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ}}﴾}} <ref> سوره بقره، آیه: ۲۸۲.</ref>؛ تقوا سبب علم، فهم و راهیابی و حق شناسی و حق یابی است؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا}}﴾}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۲.</ref>؛ تقوا نه تنها سبب خروج از سختی‌ها و مشکلات زندگی این جهانی است که {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}}﴾}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۴.</ref>، بلکه سبب خروج او از طبیعت و ابزار مادی و غیرمادی و نفوذ در باطن و حقیقت هستی می‌شود.
::::::'''علم اکتسابی''': علم اکتسابی متداول، همان علمی است که از راه‌های حسی و تجربی و عقلی می‌توان به دست آورد. این گونه علوم با توجه به شدت و ضعف یا سلامت و سقم حواس و دیگر ابزارها، شدت و ضعف می‌پذیرد. رشته‌های مختلف علمی رسمی، ثمره همین علم اکتسابی و از مصادیق آن است. علم اکتسابی غیر رسمی، علمی است که ابزار آن را حق تعالی معرفی نموده است، به گونه‌ای که اگر معرفی نکرده بود، یا اصلاً قابل کسب نبود و یا به کمال و تمام قابل دسترسی نبود. مانند علمی که به وسیله تقوا می‌توان به دست آورد. {{عربی| {{متن قرآن|إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً}}﴾}} <ref> سوره انفال، آیه: ۲۹.</ref>. این علم اکتسابی است، ولی ابزار آن تقواست، چنان که با تصریح بیشتر فرموند: {{عربی| {{متن قرآن|وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ}}﴾}} <ref> سوره بقره، آیه: ۲۸۲.</ref>؛ تقوا سبب علم، فهم و راهیابی و حق شناسی و حق یابی است؛ {{عربی| {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا}}﴾}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۲.</ref>؛ تقوا نه تنها سبب خروج از سختی‌ها و مشکلات زندگی این جهانی است که {{عربی| {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}}﴾}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۴.</ref>، بلکه سبب خروج او از طبیعت و ابزار مادی و غیرمادی و نفوذ در باطن و حقیقت هستی می‌شود.
::::::'''علم موهوب''': علم موهوب عبارت است از علمی که بدون واسطه و بدون اکتساب، از جانب خدا به بنده عطا شود و بنده از ثمرات و عطایای اسم "وهاب" برخوردار باشد، چنان که دو قسم پیش از این از ثمرات و عطایای اسم "علیم" بود. مانند [[علم انبیا]] که عقیده همگان بر این است که علمی موهوبی است و دست کم نبوت تشریعی به عقیده همگان، موهوب است و نیز مانند علم [[حضرت خضر]] {{ع}} که در حق او فرمود: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} <ref> سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>. این نوع علم، مانند اصل وجود موجودات، عطیّه‌ای الهی است که در به دست آوردن آن هیچ کس هیچ نقش و تأثیری ندارد»<ref>[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی، ص ۴۴ و ۴۵].</ref>.
::::::'''علم موهوب''': علم موهوب عبارت است از علمی که بدون واسطه و بدون اکتساب، از جانب خدا به بنده عطا شود و بنده از ثمرات و عطایای اسم "وهاب" برخوردار باشد، چنان که دو قسم پیش از این از ثمرات و عطایای اسم "علیم" بود. مانند [[علم انبیا]] که عقیده همگان بر این است که علمی موهوبی است و دست کم نبوت تشریعی به عقیده همگان، موهوب است و نیز مانند علم [[حضرت خضر]] {{ع}} که در حق او فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} <ref> سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>. این نوع علم، مانند اصل وجود موجودات، عطیّه‌ای الهی است که در به دست آوردن آن هیچ کس هیچ نقش و تأثیری ندارد»<ref>[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی، ص ۴۴ و ۴۵].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
آقای '''[[علی محمد بشارتی]]'''، در کتاب ''«[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آقای '''[[علی محمد بشارتی]]'''، در کتاب ''«[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«به طور کلی علوم مختلف را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
::::::«به طور کلی علوم مختلف را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
:::::#'''علوم متداول:''' به آن دسته از علوم می‌گویند که کم و بیش در دسترس مردم است، اما به صورت ناقص. مثلا علم طب که به طور بی‌سابقه‌ای مردم به آن اهتمام زیادی دارند؛ به خصوص گروههای مادی و بی‌خدا که اعتقادی به عالم غیر حس و لمس از جمله عالم لاهوت و یا قیامت ندارند. قرآن می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }}﴾}}<ref> با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است؛ سوره اعلی، آیه: ۱۷.</ref>. به دنیا و زندگی در دنیا توجه بسیار می‌کنند، اما به رغم این گرایش و نیاز روزافزون، صدها سؤال در مورد پزشکی بلاجواب مانده است. حاصل همین جهل، وجود هزاران بیمار لاعلاج که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در انتظار مرگند و هر روز صدها نفر در سنین مختلف به دلیل نبودن تشخیص و داروی مناسب، از بین می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}﴾}}<ref> و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.</ref> دانش اندکی به شما داده شده است. در نجوم نیز همین طور است. سؤال‌های زیادی در رشته فیزیک از دیرباز برای دانشمندان برجای مانده که هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
:::::#'''علوم متداول:''' به آن دسته از علوم می‌گویند که کم و بیش در دسترس مردم است، اما به صورت ناقص. مثلا علم طب که به طور بی‌سابقه‌ای مردم به آن اهتمام زیادی دارند؛ به خصوص گروههای مادی و بی‌خدا که اعتقادی به عالم غیر حس و لمس از جمله عالم لاهوت و یا قیامت ندارند. قرآن می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }}﴾}}<ref> با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است؛ سوره اعلی، آیه: ۱۷.</ref>. به دنیا و زندگی در دنیا توجه بسیار می‌کنند، اما به رغم این گرایش و نیاز روزافزون، صدها سؤال در مورد پزشکی بلاجواب مانده است. حاصل همین جهل، وجود هزاران بیمار لاعلاج که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در انتظار مرگند و هر روز صدها نفر در سنین مختلف به دلیل نبودن تشخیص و داروی مناسب، از بین می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}﴾}}<ref> و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.</ref> دانش اندکی به شما داده شده است. در نجوم نیز همین طور است. سؤال‌های زیادی در رشته فیزیک از دیرباز برای دانشمندان برجای مانده که هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
:::::#'''علوم غیر رایج:''' آن دسته از مسائلی که چون مبتلا به مردم نبوده است مردم از آنها بی‌اطلاع‌اند. یعنی وجود دارد، ولی مردم از آن غافل مانده‌اند. کردگار متعال در مورد اصحاب کهف می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ }}﴾}}<ref> بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!؛ سوره کهف، آیه: ۲۶.</ref>. در این آیه و دهها آیه دیگر از جهل مردم و از علم مطلق خداوند بحث شده است. پیداست خدایی که خالق آسمانها و زمین است، قبل از خلقت آسمانها و زمین همه علوم را حایز بوده و خواهد بود. خداوند سبحان درباره علم مطلق خود می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خود بر درونیات و حتی نیت‌های مردم می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}﴾}}<ref> و خداوند به اندیشه‌ها داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۴.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خداوند از درونیات، اعتقادات، تصمیم‌ها، خیال‌ها و اندیشه‌های مردمی‌ پیچیده‌ترین مسائل علمی‌ است، خداوند سبحان در آیات متعددی این علم کامل خود را نشان می‌دهد.
:::::#'''علوم غیر رایج:''' آن دسته از مسائلی که چون مبتلا به مردم نبوده است مردم از آنها بی‌اطلاع‌اند. یعنی وجود دارد، ولی مردم از آن غافل مانده‌اند. کردگار متعال در مورد اصحاب کهف می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ }}﴾}}<ref> بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!؛ سوره کهف، آیه: ۲۶.</ref>. در این آیه و دهها آیه دیگر از جهل مردم و از علم مطلق خداوند بحث شده است. پیداست خدایی که خالق آسمانها و زمین است، قبل از خلقت آسمانها و زمین همه علوم را حایز بوده و خواهد بود. خداوند سبحان درباره علم مطلق خود می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خود بر درونیات و حتی نیت‌های مردم می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}﴾}}<ref> و خداوند به اندیشه‌ها داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۴.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خداوند از درونیات، اعتقادات، تصمیم‌ها، خیال‌ها و اندیشه‌های مردمی‌ پیچیده‌ترین مسائل علمی‌ است، خداوند سبحان در آیات متعددی این علم کامل خود را نشان می‌دهد.
:::::#'''علم درون:'''شاید انگیزه‌های خداوند از اعلان این که او از درونیات افراد آگاه است و از آن چه در دل‌ها می‌گذرد، و همچنین از نیتها، اراده‌ها، تصمیم‌ها، اعتقادها و آگاهی دارد که این گونه دانش‌ها تحصیلی نیست و هیچ کس از آن آگاهی نمی‌یابد نشان دادن علم مطلق خود از ظاهر و باطن همه چیز باشد. اتفاقاً در جهان امروز که جهان ارتباطات و اطلاعات و عصر اینترنت و ماهواره است و هر اتفاقی در هر نقطه از جهان رخ دهد، بلافاصله به اطلاع جهانیان می‌رسد، ولی باید گفت که دانشمندان این علم، فاقد آگاهی از دانش درون‌شناسی هستند. کشتن افراد بی‌گناه و یا بازداشت بدون محاکمه مردم و نگه‌داری بی‌گناهان در زندان‌ها و محبس‌ها، آن هم بیش از ۲۰ و یا ۳۰ سال... نشانگر همان مشکل است. برعکس آزادی مجرمان و تبرئه سرنخها، قاتلان و تبه کاران. همه از همین جهل نشأت می‌گیرد. از طرفی شکنجه‌های مالایطاق در شکنجه گاههای جهان خواران برای گرفتن اقرار، دلیل بی‌اطلاعی از فکر و اندیشه مردم است. مشکلی که امروز قضاوت در غرب با آن روبه روست، ریشه در همین مبحث دارد. هیچ مجرمی‌ به راحتی به جرم خود اقرار نمی‌کند. بسیاری از شکنجه‌ها بر روی آدمان که به خاطر دفاع از دین خود و از راه خود، مبارزه کرده و دستگیر شده‌اند، بهترین دلیل است. البته اینها بخش کوچکی از علم مطلق خداست و چون ما از معنای واژه مطلق آگاه نیستیم؛ نمی‌توانیم به گستردگی علم بی‌کناره و بی‌کرانه حضرت حق پی ببریم. پیداست تا این مشکل حل نشود به معنی فراز "خزان العلم" نمی‌توانیم آگاه شویم»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]؛ ص۶۶ الی ۶۹.</ref>.
:::::#'''علم درون:'''شاید انگیزه‌های خداوند از اعلان این که او از درونیات افراد آگاه است و از آن چه در دل‌ها می‌گذرد، و همچنین از نیتها، اراده‌ها، تصمیم‌ها، اعتقادها و آگاهی دارد که این گونه دانش‌ها تحصیلی نیست و هیچ کس از آن آگاهی نمی‌یابد نشان دادن علم مطلق خود از ظاهر و باطن همه چیز باشد. اتفاقاً در جهان امروز که جهان ارتباطات و اطلاعات و عصر اینترنت و ماهواره است و هر اتفاقی در هر نقطه از جهان رخ دهد، بلافاصله به اطلاع جهانیان می‌رسد، ولی باید گفت که دانشمندان این علم، فاقد آگاهی از دانش درون‌شناسی هستند. کشتن افراد بی‌گناه و یا بازداشت بدون محاکمه مردم و نگه‌داری بی‌گناهان در زندان‌ها و محبس‌ها، آن هم بیش از ۲۰ و یا ۳۰ سال... نشانگر همان مشکل است. برعکس آزادی مجرمان و تبرئه سرنخها، قاتلان و تبه کاران. همه از همین جهل نشأت می‌گیرد. از طرفی شکنجه‌های مالایطاق در شکنجه گاههای جهان خواران برای گرفتن اقرار، دلیل بی‌اطلاعی از فکر و اندیشه مردم است. مشکلی که امروز قضاوت در غرب با آن روبه روست، ریشه در همین مبحث دارد. هیچ مجرمی‌ به راحتی به جرم خود اقرار نمی‌کند. بسیاری از شکنجه‌ها بر روی آدمان که به خاطر دفاع از دین خود و از راه خود، مبارزه کرده و دستگیر شده‌اند، بهترین دلیل است. البته اینها بخش کوچکی از علم مطلق خداست و چون ما از معنای واژه مطلق آگاه نیستیم؛ نمی‌توانیم به گستردگی علم بی‌کناره و بی‌کرانه حضرت حق پی ببریم. پیداست تا این مشکل حل نشود به معنی فراز "خزان العلم" نمی‌توانیم آگاه شویم»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]؛ ص۶۶ الی ۶۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
:::::*«'''اقسام علم امام''':
:::::*«'''اقسام علم امام''':
::::::وی [ [[علامه طباطبائی]] ] برای [[امام]] دو نوع علم قائل است، علم عادی که مربوط به مقام عنصری و بشری اوست و علم ویژه و لدنی که به مقام نورانیت او مربوط است. به اعتقاد او، امام به حسب مقام نورانیت خود، اولین مخلوق و اول صادر و فعلیت محضه است و بالفعل به همه چیز واقف و عالم است. اما به حسب مقام عنصری، ممکن است برخی چیزها را بالفعل نداند اما هرچه را بخواهد به ادنی توجهی، به اذن خدا، می‌داند. ایشان می‌نویسد: "[[علم امام]] {{ع}} به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه در می‌آید، دو قسم و از دو راه است:
::::::وی [ [[علامه طباطبائی]] ] برای [[امام]] دو نوع علم قائل است، علم عادی که مربوط به مقام عنصری و بشری اوست و علم ویژه و لدنی که به مقام نورانیت او مربوط است. به اعتقاد او، امام به حسب مقام نورانیت خود، اولین مخلوق و اول صادر و فعلیت محضه است و بالفعل به همه چیز واقف و عالم است. اما به حسب مقام عنصری، ممکن است برخی چیزها را بالفعل نداند اما هرچه را بخواهد به ادنی توجهی، به اذن خدا، می‌داند. ایشان می‌نویسد: "[[علم امام]] {{ع}} به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه در می‌آید، دو قسم و از دو راه است:
::::::'''قسم اول از [[علم امام]]، علم موهبتی''': [[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواتره‌ای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمی‌آید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی می‌داند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار می‌دهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{عربی|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان می‌دهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود می‌سپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کامل‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن می‌شود". وی در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمی‌گیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمی‌شود.
::::::'''قسم اول از [[علم امام]]، علم موهبتی''': [[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواتره‌ای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمی‌آید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی می‌داند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار می‌دهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان می‌دهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود می‌سپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کامل‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن می‌شود". وی در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمی‌گیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمی‌شود.
::::::'''قسم دوم از [[علم امام]]، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، می‌نویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]]{{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود". از سخنان علامه چنین به دست می‌‌آید که [[امام]]{{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلف‌ناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>.
::::::'''قسم دوم از [[علم امام]]، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، می‌نویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]]{{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود". از سخنان علامه چنین به دست می‌‌آید که [[امام]]{{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلف‌ناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
[[پرونده:11936.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[طیبه اکبری راد|اکبری راد]]]]
[[پرونده:11936.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[طیبه اکبری راد|اکبری راد]]]]
::::::خانم '''[[طیبه اکبری راد]]''' و خانم [[فاطمه جمشیدی]] در مقاله ''«[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::خانم '''[[طیبه اکبری راد]]''' و خانم [[فاطمه جمشیدی]] در مقاله ''«[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«واژه علم در تعریف برخی ازاهل لغت به معنای درک کردن حقیقت چیزی<ref>مفردات، ترجمه حسین خداپرست، ص۵۳۱.</ref>. و گاهی به معنای دانستن، دانش یا اظهار و روشن کردن<ref>قاموس قران، ج۵، ص۳۳.</ref>. آمده است؛ همچنان که خداوند می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا }}﴾}} <ref> سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش می‌کند؛ سوره کهف، آیه: ۱۲.</ref>. برخی نیز آن را به معنای دریافتن چیزی، به حقیقت آن پی‌بردن<ref>الرائد، ترجمه رضا انزابی نژاد، ج۲ ،ص۱۲۱۶.</ref>. آورده‌اند. فلاسفه به سبب بدیهی بودن مفهوم علم، آن را نیازمند تعریف نمی‌دانند<ref>بدایة الحکمه، ص۲۳۶.</ref>. البته در علم منطق تعاریفی برای علم بیان می‌شود <ref>المنطق المظفر، ص۱۵.</ref>. با این وجود یکی از تقسیماتی که می‌توان برای علم در نظر داشت، تقسیم آن به حضوری و حصولی است. علم حضوری علمی است که بدون واسطه، به ذات معلوم تعلق گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده منکشف گردد، اما علم حصولی علمی است که با وجود خارجی آن مورد شهود و آگاهی عالم قرار نگیرد، بلکه شخص از راه چیزی که نمایانگر معلوم است از آن آگاهی پیدا می‌کند<ref>آموزش فلسفه، ج۱ ،ص۱۶۶؛ همچنین نک: شرح منظومه، ص۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>»<ref>[http://momqh.ahadithona.ir/Article/139606281328208137 بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث؛ ص ۹۰.]</ref>.
::::::«واژه علم در تعریف برخی ازاهل لغت به معنای درک کردن حقیقت چیزی<ref>مفردات، ترجمه حسین خداپرست، ص۵۳۱.</ref>. و گاهی به معنای دانستن، دانش یا اظهار و روشن کردن<ref>قاموس قران، ج۵، ص۳۳.</ref>. آمده است؛ همچنان که خداوند می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا }}﴾}} <ref> سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش می‌کند؛ سوره کهف، آیه: ۱۲.</ref>. برخی نیز آن را به معنای دریافتن چیزی، به حقیقت آن پی‌بردن<ref>الرائد، ترجمه رضا انزابی نژاد، ج۲ ،ص۱۲۱۶.</ref>. آورده‌اند. فلاسفه به سبب بدیهی بودن مفهوم علم، آن را نیازمند تعریف نمی‌دانند<ref>بدایة الحکمه، ص۲۳۶.</ref>. البته در علم منطق تعاریفی برای علم بیان می‌شود <ref>المنطق المظفر، ص۱۵.</ref>. با این وجود یکی از تقسیماتی که می‌توان برای علم در نظر داشت، تقسیم آن به حضوری و حصولی است. علم حضوری علمی است که بدون واسطه، به ذات معلوم تعلق گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده منکشف گردد، اما علم حصولی علمی است که با وجود خارجی آن مورد شهود و آگاهی عالم قرار نگیرد، بلکه شخص از راه چیزی که نمایانگر معلوم است از آن آگاهی پیدا می‌کند<ref>آموزش فلسفه، ج۱ ،ص۱۶۶؛ همچنین نک: شرح منظومه، ص۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>»<ref>[http://momqh.ahadithona.ir/Article/139606281328208137 بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث؛ ص ۹۰.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}