امامت عامه در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>' به '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
* | *[[امامت]] در لغت به معنای [[پیشوایی]]، [[رهبری]] و [[مرجعیت]] [[جامعه]] است. واژه امّت را به معنای هر جماعتی گرفتهاند که موضوع و [[منافع]] مشترکی آنها را گرد هم جمع کرده است. این موضوع میتواند [[دین]] واحد یا زمان و مکان واحد باشد. با توجه به آنچه لغتدانان در معنای امّ و امّت گفتهاند<ref>عرب هر چیزی را که وابستگانش به آن ضمیمه میشوند، امّ مینامد... هر شهری امّ آبادیهای اطراف آن است.</ref>، میتوان [[امام]] را شخصی دانست که اجتماع [[امت]] بر محور اوست و اساس تجمع و دوری از تشتّت است. در مورد [[امام]] دو نکته [[اقتدا]] به او و مقدم داشته شدن او توسط [[امت]] باید لحاظ شود. هر کس که به او [[اقتدا]] شود و در کارها مقدم داشته شود، [[امام]] نامیده خواهد شد. از این بابت [[پیامبر]]، [[امام]] [[امت]] و [[خلیفه]]، [[امام]] رعیت خواهد بود. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که از لحاظ لغوی، امامِ یک گروه کسی است که آنان او را مقتدای خود میدانند و بر خود مقدم میدارند و بر گرد او تجمع میکنند. [[امام علی]] {{ع}} مفهوم [[امامت]] و [[جایگاه]] خود را به عنوان [[امام]] [[امت]] با [[تشبیه]] خود به محور آسیا که آسیاسنگ بر گرد آن میچرخد، [[تبیین]] کرده است<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. این [[تمثیل]] [[فهم]] ما را از معنای [[امامت]] روشنتر میسازد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 122-123.</ref>. | ||
==بازتاب [[امامت]] در [[نهج البلاغه]]== | ==بازتاب [[امامت]] در [[نهج البلاغه]]== | ||
*موضوع [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]]، شرایط [[رهبر شایسته]] و [[وظیفه]] متقابل [[امام]] و [[امت]] در [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] [[نبوی]] و در [[سخنان امام]] [[علی]] {{ع}} مکرر انعکاس یافته و نیز در بخشی از تعبیرات [[نهج البلاغه]] ثبت شده است. محتوای امامتی [[نهج البلاغه]] را میتوان در دو بخش "امامت عامه" و "[[امامت خاصه]]" دستهبندی کرد. | *موضوع [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]]، شرایط [[رهبر شایسته]] و [[وظیفه]] متقابل [[امام]] و [[امت]] در [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] [[نبوی]] و در [[سخنان امام]] [[علی]] {{ع}} مکرر انعکاس یافته و نیز در بخشی از تعبیرات [[نهج البلاغه]] ثبت شده است. محتوای امامتی [[نهج البلاغه]] را میتوان در دو بخش "امامت عامه" و "[[امامت خاصه]]" دستهبندی کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 123.</ref>. | ||
*"امامت عامه" ناظر به موضوعاتی همچون مفهوم و [[ضرورت امامت]]، [[شئون]] و [[وظایف امام]] و نیز تعیین صفات ضروری برای پیشوای مفترض الطاعه است. "[[امامت خاصه]]" در [[مقام]] تعیین اشخاصی است که جامع [[شرایط امامت]] برای [[امت]] و [[شایسته]] [[جانشینی پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}} برای [[رهبری]] [[مسلمانان]] هستند. | *"امامت عامه" ناظر به موضوعاتی همچون مفهوم و [[ضرورت امامت]]، [[شئون]] و [[وظایف امام]] و نیز تعیین صفات ضروری برای پیشوای مفترض الطاعه است. "[[امامت خاصه]]" در [[مقام]] تعیین اشخاصی است که جامع [[شرایط امامت]] برای [[امت]] و [[شایسته]] [[جانشینی پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}} برای [[رهبری]] [[مسلمانان]] هستند. | ||
مباحث امامت عامه در [[چهل]] موضع از [[نهج البلاغه]] مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه، گزارشی از گفتهها و نوشتههای [[امام علی]] در حوزه کلیات [[امامت]] ارائه میشود. | مباحث امامت عامه در [[چهل]] موضع از [[نهج البلاغه]] مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه، گزارشی از گفتهها و نوشتههای [[امام علی]] در حوزه کلیات [[امامت]] ارائه میشود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 123.</ref>. | ||
==نیاز ضروری به | ==[[نیاز ضروری به امام]]== | ||
*همه مکاتب [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] توافق دارند که [[نظام]] | *همه مکاتب [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] توافق دارند که [[نظام اجتماع]] جز با [[اقتدا]] و [[التزام]] به [[رهبری]] انسانهایی که تصمیمگیری کنند و تصمیمهای آنها در جهت [[مصلحت جامعه]] مورد پذیرش واقع شود، امکانپذیر نیست. [[امام علی]]{{ع}} در خصوص [[ضرورت حضور امام در جامعه]] [[معتقد]] است [[مردم]]، چه [[کافر]] و چه [[مؤمن]]، چه [[نیکوکار]] و چه [[بدرفتار]]، همواره به امیری نیاز دارند که [[نظم]] و [[امنیت جامعه]] را تأمین کند، به [[کافران]] فرصت استفاده از [[دنیا]] را بدهد و برای [[مؤمنان]] امکان توشهگرفتن برای [[آخرت]] را فراهم کند، [[دشمنان]] متجاوز از مرزها را براند، [[امنیت راهها]] را ایجاد و [[اموال عمومی]] را [[مدیریت]] کند، [[حق]] [[ضعیفان]] از [[زورمندان]] بازستاند، چنان کند که درستکاران در [[امنیت]] بهسر برند و از [[نابکاران]] [[امان]] ببرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 123.</ref>. | ||
==[[شئون]] و [[وظایف امام]]== | ==[[شئون]] و [[وظایف امام]]== | ||
*[[امام]] {{ع}} دو [[رسالت]] "احیای آموزههای [[دین]]" و "قوامبخشی به [[نظام]] اجتماع" را از [[وظایف]] و [[شئون]] اصلی [[امام]] برشمرده و نتیجه عمل به این دو امر را امنیتیافتن [[بندگان]] [[مظلوم]] از یک سو و [[اقامه دین]] و [[حدود الهی]] از سوی دیگر دانستهاند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰</ref>. اگر چه احیای [[دین]] و اجتماع دو مقوله بههمپیوستهاند، اما میتوان از جهتی این دو را از یکدیگر تفکیک کرد و آن، توجه به موضوع از منظر [[حقوق]] الهی یا انسانی است. برای مثال، قصاص حدی الهی است که اگر اقامه شود اولاً [[حرمت]] سخن [[خدا]] پاس داشته شده و ثانیاً [[حقوق]] و حیات [[اجتماعی]] [[بندگان]] تأمین شده است. از این منظر، بیانات [[امام]] از هر دو جنبه دینی و مردمی قابل بررسی است. [[امام]] نگاهبان [[حقوق]] [[خداوند]] در [[زمین]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۳۲</ref>. یکی از [[حقوق مردم]] آن است که امامشان به کتاب [[خدای تعالی]] و [[سیره]] [[رسول الله]] عمل و [[سنت]] [[رسول]] {{صل}} را در [[جامعه]] اقامه کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸</ref>. اگر [[مردم]] از [[امام]] [[تبعیت]] کنند، آنها را اولاً به راه روشن [[رسول خدا]] بازمیگرداند و ثانیاً بار مشکلاتی را که بر گردن [[مردم]] سنگینی میکند از دوششان برخواهد داشت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. [[مأموریت]] اصلی [[امام]] [[تلاش]] برای رساندن [[موعظه]] به گوش نیازمندان، کوشش در خیرخواهی و [[نصیحت]]، احیای [[سنت]] و [[اقامه حدود الهی]] و توزیع [[حقوق]] مالی تعیینشده در [[دین]] میان صاحبان [[حقوق]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳</ref>. | *[[امام]] {{ع}} دو [[رسالت]] "احیای آموزههای [[دین]]" و "قوامبخشی به [[نظام]] اجتماع" را از [[وظایف]] و [[شئون]] اصلی [[امام]] برشمرده و نتیجه عمل به این دو امر را امنیتیافتن [[بندگان]] [[مظلوم]] از یک سو و [[اقامه دین]] و [[حدود الهی]] از سوی دیگر دانستهاند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰</ref>. اگر چه احیای [[دین]] و اجتماع دو مقوله بههمپیوستهاند، اما میتوان از جهتی این دو را از یکدیگر تفکیک کرد و آن، توجه به موضوع از منظر [[حقوق]] الهی یا انسانی است. برای مثال، قصاص حدی الهی است که اگر اقامه شود اولاً [[حرمت]] سخن [[خدا]] پاس داشته شده و ثانیاً [[حقوق]] و حیات [[اجتماعی]] [[بندگان]] تأمین شده است. از این منظر، بیانات [[امام]] از هر دو جنبه دینی و مردمی قابل بررسی است. [[امام]] نگاهبان [[حقوق]] [[خداوند]] در [[زمین]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۳۲</ref>. یکی از [[حقوق مردم]] آن است که امامشان به کتاب [[خدای تعالی]] و [[سیره]] [[رسول الله]] عمل و [[سنت]] [[رسول]] {{صل}} را در [[جامعه]] اقامه کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸</ref>. اگر [[مردم]] از [[امام]] [[تبعیت]] کنند، آنها را اولاً به راه روشن [[رسول خدا]] بازمیگرداند و ثانیاً بار مشکلاتی را که بر گردن [[مردم]] سنگینی میکند از دوششان برخواهد داشت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. [[مأموریت]] اصلی [[امام]] [[تلاش]] برای رساندن [[موعظه]] به گوش نیازمندان، کوشش در خیرخواهی و [[نصیحت]]، احیای [[سنت]] و [[اقامه حدود الهی]] و توزیع [[حقوق]] مالی تعیینشده در [[دین]] میان صاحبان [[حقوق]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 123-124.</ref>. | ||
*[[امام]] باید مواعظ [[انبیا]] را در میان [[مردم]] منتشر کند و به عنوان [[وصی پیامبر]]، [[علم]] و [[انذار]] او را به [[مردم]] برساند. با هشدارهای زبانی و عملی [[مردم]] را به راه صحیح بکشاند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۰</ref>. [[حق]] [[مردم]] بر امامشان آن است که خیرخواهشان باشد، [[حقوق]] مالی را عادلانه در میان آنها توزیع کند و در [[تعلیم]] و تأدیبشان بکوشد تا [[جاهل]] نمانند و عالم و [[آگاه]] شوند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref>. [[امامت]] منصبی است که میتواند [[انسان]] را به [[برترین]] [[بندگان خدا]] یا بدترین آنها تبدیل کند. اگر [[امام]] [[عدالت]] بورزد، [[هدایت یافته]] باشد و [[هدایت]] کند، سنتها را اقامه کند و [[بدعتها]] را بمیراند، او [[برترین]] [[بندگان]] نزد [[خدا]] خواهد بود؛ اما اگر [[امام]] [[ستمگر]] و [[گمراه]] باشد و دیگران به واسطه او [[گمراه]] شوند، آن دسته از سنن [[دین]] را که در میان [[مردم]] رواج دارد بمیراند و به جایش بدعتهای متروک را زنده کند، بدترین خلق [[خدا]] بهشمار آید. [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده است که [[روز قیامت]] پیشوای ستمکار را میآورند بیآنکه یاور و شفیعی داشته باشد، پس او را در گردونه [[آتش جهنم]] میافکنند، [[آتش]] او را در خود میپیچاند و میبلعد و سرانجام در قعر [[جهنم]] به بند کشیده میشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. [[امام]] نه تنها باید در [[اندیشه]] [[امنیت]] داخلی سرزمین [[مسلمانان]] باشد، بلکه باید از مرزهای [[جامعه اسلامی]] نیز پاسداری کند. راه دادن به [[دشمنی]] که قصد [[جان]] [[آدمی]] را کرده، نشان زبونی است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref>. بر [[امام]] است که نگذارد [[دشمن]] به راحتی از مرزها وارد شود و در عمق سرزمین به [[جان]] [[مردم]] بیفتد و آنها را به [[ذلت]] بکشاند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷</ref>. | *[[امام]] باید مواعظ [[انبیا]] را در میان [[مردم]] منتشر کند و به عنوان [[وصی پیامبر]]، [[علم]] و [[انذار]] او را به [[مردم]] برساند. با هشدارهای زبانی و عملی [[مردم]] را به راه صحیح بکشاند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۰</ref>. [[حق]] [[مردم]] بر امامشان آن است که خیرخواهشان باشد، [[حقوق]] مالی را عادلانه در میان آنها توزیع کند و در [[تعلیم]] و تأدیبشان بکوشد تا [[جاهل]] نمانند و عالم و [[آگاه]] شوند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref>. [[امامت]] منصبی است که میتواند [[انسان]] را به [[برترین]] [[بندگان خدا]] یا بدترین آنها تبدیل کند. اگر [[امام]] [[عدالت]] بورزد، [[هدایت یافته]] باشد و [[هدایت]] کند، سنتها را اقامه کند و [[بدعتها]] را بمیراند، او [[برترین]] [[بندگان]] نزد [[خدا]] خواهد بود؛ اما اگر [[امام]] [[ستمگر]] و [[گمراه]] باشد و دیگران به واسطه او [[گمراه]] شوند، آن دسته از سنن [[دین]] را که در میان [[مردم]] رواج دارد بمیراند و به جایش بدعتهای متروک را زنده کند، بدترین خلق [[خدا]] بهشمار آید. [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده است که [[روز قیامت]] پیشوای ستمکار را میآورند بیآنکه یاور و شفیعی داشته باشد، پس او را در گردونه [[آتش جهنم]] میافکنند، [[آتش]] او را در خود میپیچاند و میبلعد و سرانجام در قعر [[جهنم]] به بند کشیده میشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. [[امام]] نه تنها باید در [[اندیشه]] [[امنیت]] داخلی سرزمین [[مسلمانان]] باشد، بلکه باید از مرزهای [[جامعه اسلامی]] نیز پاسداری کند. راه دادن به [[دشمنی]] که قصد [[جان]] [[آدمی]] را کرده، نشان زبونی است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref>. بر [[امام]] است که نگذارد [[دشمن]] به راحتی از مرزها وارد شود و در عمق سرزمین به [[جان]] [[مردم]] بیفتد و آنها را به [[ذلت]] بکشاند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 124-125.</ref>. | ||
==[[صفات امام]]== | ==[[صفات امام]]== | ||
*در منظر [[امام]] {{ع}} [[امامت]] تنها مقامی دنیوی نیست. [[شناخت امام]]، [[بیعت]] با او و [[اطاعت]] از او تنها تأمینکننده [[سعادت دنیوی]] نیست. بلکه [[سعادت اخروی]] نیز در گرو تشخیص [[امام]] درست و [[پیروی]] از اوست. از دیدگاه [[امام]] {{ع}} اگر [[مردم]] از [[امام]] [[تبعیت]] کنند آنها را به راه روشن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بازمیگرداند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. همچنین [[امام]] باید هدایتیافته و [[هدایتگر]] باشد تا سنتها را اقامه کند و بدعتهای گمنام و ناشناخته را بمیراند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. اینها که گفته شد گویای این مطلب است که [[علم]] به [[کتاب و سنت]] از صفات ضروری [[امام]] است. [[امام]] باید نسبت به [[دین]] و [[احکام خدا]] [[آگاه]] باشد، تا بتواند دیگران را نیز به [[دین]] صحیح [[هدایت]] کند. از اینرو [[شأن امام]] تنها سیاستورزی به معنای عام نیست، بلکه او با برخورداری از [[علم]] به [[کتاب و سنت]] و آشنایی با مواعظ [[انبیا]] و بهعنوان [[وصی پیامبر]] به احیای [[آخرت]] [[مردم]] نیز میپردازد. به بیان [[امام]] {{ع}} خلفای [[خدا]] در [[زمین]] و [[حجتهای الهی]]، عالمانی ربانی هستند که [[علم]] و [[بصیرت]] به آنها هجوم آورده و مباشر [[روح]] یقیناند. [[حضور]] آنها در [[دنیا]] با بدنهایی است که ارواحشان به [[ملکوت]] اعلی پیوسته و گره خورده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>. این دیدگاه رو در روی [[تفکر]] [[مکتب]] [[خلافت]] است که [[شرط امامت]] را [[دینشناسی]] نمیداند. آنان [[شأن امام]] را در حد [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]] فروکاستهاند و [[راهنمایی]] دینی را [[شأن]] علمای [[امت]] میدانند و از [[امام]] در این زمینه جز در حد [[اقامه نماز]]، سلب [[مسئولیت]] میکند. در مقابله با نظریه فروکاستن [[امامت]] به [[سیاست]]، [[امام]] {{ع}} به صراحت بیان میدارند که [[علم]] به [[کتاب خدا]] از لوازم [[پیشوایان]] [[هدایتگر]] است. [[کتاب خدا]] مانند شاهدی [[صادق]] و خاموشی سخنگو به [[علم]] و [[حقانیت]] کسانی که آن را میفهمند و به آن عمل میکنند گواهی میدهد و در مقابل، بطلان اهل [[جهالت]] یا [[بدعت]] را برملا میسازد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵</ref>. در بیان [[امام]]، [[عالمان]] به [[قرآن]] تنها کسانی هستند که میتوانند [[امام]] و مقتدای [[امت]] باشند. در منظر [[امام]] حتی اگر [[دانش]] [[کارگزاران]] در یکی از [[امور دینی]] ناقص باشد، [[دانش]] [[امام]] نباید موصوف به چنین نقصی باشد. آن [[حضرت]] بیان میدارند که [[امام]] بر [[حق]] کسی است که اگر [[کارگزاران]] او در مورد حکمی [[اختلاف]] کردند و این [[اختلاف]] به او ارجاع شد، او توانا به تشخیص [[حق]] از [[باطل]] و تعیین [[حکم]] مورد [[رضایت خداوند]] باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸</ref>. [[اعتقاد]] [[شیعه]] مبنی بر [[علم]] بینقص [[امام]] درباره [[امور دینی]] و [[ضرورت]] [[بینیازی]] از [[اجتهاد]] به [[رأی]]، مطابق با این منطق [[علوی]] است. این [[امر]] درباره [[عصمت امام]] و [[پیراستگی]] او از جمیع رذایل نیز جاری است. در یک [[نظام حکومتی]]، حتی اگر [[امام]] [[معصوم]] باشد، همه [[کارگزاران]] او [[معصوم]] نیستند، اما رأس هرم باید دارای [[عصمت]] باشد تا اگر رعیت گرفتار [[ظلم]] [[کارگزاران]] شدند، پناهگاهی داشته باشند که به جهت نقایص شخصیتی و [[اخلاقی]] در تشخیص [[حق]] آنها فرو نماند و از پناهدادن به آنها فروگذار نکند. آن [[حضرت]] خطاب به [[طلحه]] و [[زبیر]] که بهسان طلبکاران از ایشان سهمخواهی میکردند، گفتند کدام موردی بوده که شما حقی در آن داشتهاید و من شما را از آن محروم کردهام یا خود را نسبت به شما در آن ترجیح دادهام یا کدام محاکمهای بوده که [[مسلمانان]] در آن از من کمک خواستهاند و من به جهت ضعف یا [[جهل]] یا [[خطا]] از در آن درمانده و به خاطر [[ناآگاهی]] از [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] وامدار شما شده باشم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵</ref>. | *در منظر [[امام]] {{ع}} [[امامت]] تنها مقامی دنیوی نیست. [[شناخت امام]]، [[بیعت]] با او و [[اطاعت]] از او تنها تأمینکننده [[سعادت دنیوی]] نیست. بلکه [[سعادت اخروی]] نیز در گرو تشخیص [[امام]] درست و [[پیروی]] از اوست. از دیدگاه [[امام]] {{ع}} اگر [[مردم]] از [[امام]] [[تبعیت]] کنند آنها را به راه روشن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بازمیگرداند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. همچنین [[امام]] باید هدایتیافته و [[هدایتگر]] باشد تا سنتها را اقامه کند و بدعتهای گمنام و ناشناخته را بمیراند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. اینها که گفته شد گویای این مطلب است که [[علم]] به [[کتاب و سنت]] از صفات ضروری [[امام]] است. [[امام]] باید نسبت به [[دین]] و [[احکام خدا]] [[آگاه]] باشد، تا بتواند دیگران را نیز به [[دین]] صحیح [[هدایت]] کند. از اینرو [[شأن امام]] تنها سیاستورزی به معنای عام نیست، بلکه او با برخورداری از [[علم]] به [[کتاب و سنت]] و آشنایی با مواعظ [[انبیا]] و بهعنوان [[وصی پیامبر]] به احیای [[آخرت]] [[مردم]] نیز میپردازد. به بیان [[امام]] {{ع}} خلفای [[خدا]] در [[زمین]] و [[حجتهای الهی]]، عالمانی ربانی هستند که [[علم]] و [[بصیرت]] به آنها هجوم آورده و مباشر [[روح]] یقیناند. [[حضور]] آنها در [[دنیا]] با بدنهایی است که ارواحشان به [[ملکوت]] اعلی پیوسته و گره خورده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>. این دیدگاه رو در روی [[تفکر]] [[مکتب]] [[خلافت]] است که [[شرط امامت]] را [[دینشناسی]] نمیداند. آنان [[شأن امام]] را در حد [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]] فروکاستهاند و [[راهنمایی]] دینی را [[شأن]] علمای [[امت]] میدانند و از [[امام]] در این زمینه جز در حد [[اقامه نماز]]، سلب [[مسئولیت]] میکند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 125.</ref>. | ||
*از [[سخنان امام]] به خوبی برمیآید که [[جهل]] به [[کتاب و سنت]] تنها رذیلهای نیست که [[امام]] [[امت]] باید از آن پیراسته باشد. ایشان در خطبهای از [[نهج البلاغه]] اظهار میدارد که [[امام]] [[جامعه]] باید از خصوصیاتی چون [[بخل]]، [[جهل]]، جفاکاری، [[بیعدالتی]]، رشوهپذیری در [[قضاوت]] و بیتوجهی به [[سنت پیامبر]] {{صل}} پیراسته باشد. به گفته ایشان، وجود هر یک از این خصوصیات رذیله در کسی که بهعنوان امانتدار ناموس [[مردم]]، جان آنها، اموالشان و [[داوری]] در میانشان، زمامدار آنها میشود، [[جامعه]] را به زوال میبرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹</ref>. در این بیانات نیز بر [[پیراستگی]] [[امام]] از [[ستم]] و تعدّی و [[فسق]] تأکید شده است. در [[روایات اسلامی]]، [[محبت]] [[دنیا]] سرچشمه تمام خطاها دانسته شده است. [[امام]] در نامهای به [[کارگزار]] خویش در [[بصره]] که در معرض گرایش به مجالس دنیادوستان قرار گرفته بود، او را زنهار میدهد و بیان میدارد که خود به عنوان [[امام]] از هرگونه مالاندوزی و رغبت به مشتبهات دنیوی بر کنار هستند و [[شایسته]] است که [[یاران]] ایشان نیز با خویشتنداری، تلاشگری، [[پارسایی]] و درستکاری در این راه ایشان را یاور باشند. آن [[حضرت]] بیان میدارند که سزاست [[امام]] [[مردم]] با [[امت]] خویش در ناگواریهای زندگی مشارکت کند و [[اسوه]] آنها در [[صبر]] بر ناملایمات باشد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵</ref>. | *در مقابله با نظریه فروکاستن [[امامت]] به [[سیاست]]، [[امام]] {{ع}} به صراحت بیان میدارند که [[علم]] به [[کتاب خدا]] از لوازم [[پیشوایان]] [[هدایتگر]] است. [[کتاب خدا]] مانند شاهدی [[صادق]] و خاموشی سخنگو به [[علم]] و [[حقانیت]] کسانی که آن را میفهمند و به آن عمل میکنند گواهی میدهد و در مقابل، بطلان اهل [[جهالت]] یا [[بدعت]] را برملا میسازد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵</ref>. در بیان [[امام]]، [[عالمان]] به [[قرآن]] تنها کسانی هستند که میتوانند [[امام]] و مقتدای [[امت]] باشند. در منظر [[امام]] حتی اگر [[دانش]] [[کارگزاران]] در یکی از [[امور دینی]] ناقص باشد، [[دانش]] [[امام]] نباید موصوف به چنین نقصی باشد. آن [[حضرت]] بیان میدارند که [[امام]] بر [[حق]] کسی است که اگر [[کارگزاران]] او در مورد حکمی [[اختلاف]] کردند و این [[اختلاف]] به او ارجاع شد، او توانا به تشخیص [[حق]] از [[باطل]] و تعیین [[حکم]] مورد [[رضایت خداوند]] باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 125.</ref>. | ||
*[[اعتقاد]] [[شیعه]] مبنی بر [[علم]] بینقص [[امام]] درباره [[امور دینی]] و [[ضرورت]] [[بینیازی]] از [[اجتهاد]] به [[رأی]]، مطابق با این منطق [[علوی]] است. این [[امر]] درباره [[عصمت امام]] و [[پیراستگی]] او از جمیع رذایل نیز جاری است. در یک [[نظام حکومتی]]، حتی اگر [[امام]] [[معصوم]] باشد، همه [[کارگزاران]] او [[معصوم]] نیستند، اما رأس هرم باید دارای [[عصمت]] باشد تا اگر رعیت گرفتار [[ظلم]] [[کارگزاران]] شدند، پناهگاهی داشته باشند که به جهت نقایص شخصیتی و [[اخلاقی]] در تشخیص [[حق]] آنها فرو نماند و از پناهدادن به آنها فروگذار نکند. آن [[حضرت]] خطاب به [[طلحه]] و [[زبیر]] که بهسان طلبکاران از ایشان سهمخواهی میکردند، گفتند کدام موردی بوده که شما حقی در آن داشتهاید و من شما را از آن محروم کردهام یا خود را نسبت به شما در آن ترجیح دادهام یا کدام محاکمهای بوده که [[مسلمانان]] در آن از من کمک خواستهاند و من به جهت ضعف یا [[جهل]] یا [[خطا]] از در آن درمانده و به خاطر [[ناآگاهی]] از [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] وامدار شما شده باشم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 125-126.</ref>. | |||
*از [[سخنان امام]] به خوبی برمیآید که [[جهل]] به [[کتاب و سنت]] تنها رذیلهای نیست که [[امام]] [[امت]] باید از آن پیراسته باشد. ایشان در خطبهای از [[نهج البلاغه]] اظهار میدارد که [[امام]] [[جامعه]] باید از خصوصیاتی چون [[بخل]]، [[جهل]]، جفاکاری، [[بیعدالتی]]، رشوهپذیری در [[قضاوت]] و بیتوجهی به [[سنت پیامبر]] {{صل}} پیراسته باشد. به گفته ایشان، وجود هر یک از این خصوصیات رذیله در کسی که بهعنوان امانتدار ناموس [[مردم]]، جان آنها، اموالشان و [[داوری]] در میانشان، زمامدار آنها میشود، [[جامعه]] را به زوال میبرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹</ref>. در این بیانات نیز بر [[پیراستگی]] [[امام]] از [[ستم]] و تعدّی و [[فسق]] تأکید شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 126.</ref>. | |||
در [[روایات اسلامی]]، [[محبت]] [[دنیا]] سرچشمه تمام خطاها دانسته شده است. [[امام]] در نامهای به [[کارگزار]] خویش در [[بصره]] که در معرض گرایش به مجالس دنیادوستان قرار گرفته بود، او را زنهار میدهد و بیان میدارد که خود به عنوان [[امام]] از هرگونه مالاندوزی و رغبت به مشتبهات دنیوی بر کنار هستند و [[شایسته]] است که [[یاران]] ایشان نیز با خویشتنداری، تلاشگری، [[پارسایی]] و درستکاری در این راه ایشان را یاور باشند. آن [[حضرت]] بیان میدارند که سزاست [[امام]] [[مردم]] با [[امت]] خویش در ناگواریهای زندگی مشارکت کند و [[اسوه]] آنها در [[صبر]] بر ناملایمات باشد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 126.</ref>. | |||
==[[امامت]] و [[وصایت]]== | ==[[امامت]] و [[وصایت]]== | ||
*[[شیعیان]] معتقدند که [[نص]] بر [[وصی]] شرط [[تبلیغ]] [[رسالت]] است و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به صریحترین شکل در مجامع مختلف و به ویژه تجمع [[غدیر خم]] در آخرین روزهای حیاتش، [[وصی]] و [[جانشین]] خود را [[انتخاب]] کردهاند. [[امامت]] ناشی از [[وصایت]] را میتوان در برخی [[سخنان امام]] مشاهده کرد. | *[[شیعیان]] معتقدند که [[نص]] بر [[وصی]] شرط [[تبلیغ]] [[رسالت]] است و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به صریحترین شکل در مجامع مختلف و به ویژه تجمع [[غدیر خم]] در آخرین روزهای حیاتش، [[وصی]] و [[جانشین]] خود را [[انتخاب]] کردهاند. [[امامت]] ناشی از [[وصایت]] را میتوان در برخی [[سخنان امام]] مشاهده کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 126.</ref>. | ||
*[[امام]] یکی از ریشههای [[تفرقه]] در [[جامعه]] را [[اقتدا]] نکردن به [[وصی پیامبر]] {{صل}} خوانده است. سپس از اینکه برخی [[مردم]] به جای [[پیروی]] از [[سنت پیامبر]] و [[وصی]] او، خود را [[امام]] خود قرار میدهند، گلایه میکنند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶</ref>. در فرازی دیگر به [[جایگاه]] رفیع [[خاندان پیامبر]] در میان [[امت]] اشاره میکنند و [[آل محمد]] {{عم}} را اساس [[دین]]، [[مرجع]] و معیار برای جلوگیری از افراطها و تفریطها و [[صاحب]] [[حق]] [[ولایت]] خاص میخوانند. از جمله توصیفات آن [[حضرت]] درباره [[خاندان پیامبر]] {{صل}} آن است که [[وصیت]] و [[وراثت]] [[پیامبر]] در میان آنان باقی و برقرار خواهد بود<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>. آن [[حضرت]] در بیانی دیگر به صراحت میفرمایند که [[امامان]] همگی از [[قریش]] و در شاخه [[خاندان]] بنیهاشماند و دیگران [[شایستگی]] [[امامت]] و [[ولایت]] ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲</ref>. | *[[امام]] یکی از ریشههای [[تفرقه]] در [[جامعه]] را [[اقتدا]] نکردن به [[وصی پیامبر]] {{صل}} خوانده است. سپس از اینکه برخی [[مردم]] به جای [[پیروی]] از [[سنت پیامبر]] و [[وصی]] او، خود را [[امام]] خود قرار میدهند، گلایه میکنند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶</ref>. در فرازی دیگر به [[جایگاه]] رفیع [[خاندان پیامبر]] در میان [[امت]] اشاره میکنند و [[آل محمد]] {{عم}} را اساس [[دین]]، [[مرجع]] و معیار برای جلوگیری از افراطها و تفریطها و [[صاحب]] [[حق]] [[ولایت]] خاص میخوانند. از جمله توصیفات آن [[حضرت]] درباره [[خاندان پیامبر]] {{صل}} آن است که [[وصیت]] و [[وراثت]] [[پیامبر]] در میان آنان باقی و برقرار خواهد بود<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>. آن [[حضرت]] در بیانی دیگر به صراحت میفرمایند که [[امامان]] همگی از [[قریش]] و در شاخه [[خاندان]] بنیهاشماند و دیگران [[شایستگی]] [[امامت]] و [[ولایت]] ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 127.</ref>. | ||
*[[شیعیان]] [[معتقد]] به [[تداوم امامت]] در [[خاندان]] پیامبرند و افراد معینی از آنان را تنها صاحبان [[حق]] [[امامت]] میدانند. در مقابل، عموم [[اهل سنت]] [[حق]] [[امامت]] را منحصر در [[بنیهاشم]] نمیدانند و هیچ [[برتری]] و احقّیّتی را نیز برای [[اهلبیت]] ایشان قائل نیستند. در میانه دو قول، بخشی از [[معتزله]] مدعیاند که [[حق]] [[امامت]] منحصر در [[اهل بیت]] {{عم}} نیست؛ با این حال، [[اهل بیت پیامبر]] و به طور خاص، [[امام علی]] {{ع}} در [[تصدی]] [[جایگاه امامت]] احقّ از دیگراناند. تعابیری که از قول [[امام علی]] {{ع}} بیان داشتیم با این قول [[معتزله]] تعارض دارد. تعابیری مانند این که [[امامان]] همگی از [[قریش]] و در شاخه [[خاندان]] هاشماند و دیگران [[شایستگی]] [[امامت]] و [[ولایت]] ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲</ref> گویای آن است که غیر [[بنیهاشم]] [[امامت]] را به دست گرفته، در حالی که آنان هیچ حقی در این مورد نداشتهاند و نظریه احقیت [[اهل بیت]] برای [[پیروان]] [[مکتب]] [[خلافت]] در توجیه [[مشروعیت]] [[خلافت]] [[خلفا]] کارگشا نخواهد بود. [[وصایت]] در [[امامت]] را میتوان از منظری کلیتر نیز مورد توجه قرار داد. [[امام]] {{ع}} وجود امامی را که حداقل در جنبه [[هدایت]] علمی بتواند [[پیشوایی]] [[مردم]] را بر عهده بگیرد، در تمام مقاطع [[تاریخ]] ضروری میداند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>. سلسله این افراد در طول [[تاریخ]] گسسته نمیشود و ایشان بهواسطه رشته [[وصایت]] در امتداد زمان به یکدیگر متصلاند. | *[[شیعیان]] [[معتقد]] به [[تداوم امامت]] در [[خاندان]] پیامبرند و افراد معینی از آنان را تنها صاحبان [[حق]] [[امامت]] میدانند. در مقابل، عموم [[اهل سنت]] [[حق]] [[امامت]] را منحصر در [[بنیهاشم]] نمیدانند و هیچ [[برتری]] و احقّیّتی را نیز برای [[اهلبیت]] ایشان قائل نیستند. در میانه دو قول، بخشی از [[معتزله]] مدعیاند که [[حق]] [[امامت]] منحصر در [[اهل بیت]] {{عم}} نیست؛ با این حال، [[اهل بیت پیامبر]] و به طور خاص، [[امام علی]] {{ع}} در [[تصدی]] [[جایگاه امامت]] احقّ از دیگراناند. تعابیری که از قول [[امام علی]] {{ع}} بیان داشتیم با این قول [[معتزله]] تعارض دارد. تعابیری مانند این که [[امامان]] همگی از [[قریش]] و در شاخه [[خاندان]] هاشماند و دیگران [[شایستگی]] [[امامت]] و [[ولایت]] ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲</ref> گویای آن است که غیر [[بنیهاشم]] [[امامت]] را به دست گرفته، در حالی که آنان هیچ حقی در این مورد نداشتهاند و نظریه احقیت [[اهل بیت]] برای [[پیروان]] [[مکتب]] [[خلافت]] در توجیه [[مشروعیت]] [[خلافت]] [[خلفا]] کارگشا نخواهد بود. [[وصایت]] در [[امامت]] را میتوان از منظری کلیتر نیز مورد توجه قرار داد. [[امام]] {{ع}} وجود امامی را که حداقل در جنبه [[هدایت]] علمی بتواند [[پیشوایی]] [[مردم]] را بر عهده بگیرد، در تمام مقاطع [[تاریخ]] ضروری میداند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>. سلسله این افراد در طول [[تاریخ]] گسسته نمیشود و ایشان بهواسطه رشته [[وصایت]] در امتداد زمان به یکدیگر متصلاند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 127.</ref>. | ||
==[[وظیفه | ==[[وظیفه امت در قبال امام]]== | ||
*1. میان [[مسلمانان]] خلافی نیست که [[امت]] باید با [[امام زمان]] خود [[بیعت]] و او را [[اطاعت]] و [[حمایت]] کنند. با این حال ورود به [[حوزه]] [[وظایف]] [[امت]] نسبت به [[امام]]، نزد [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] مختلف است. [[شیعیان]] تأکید دارند که پیش از [[بیعت با امام]] و [[اطاعت]] از او باید [[امام]] [[راستین]] را تشخیص داد و در اصطلاح به "[[معرفت امام زمان]]" دست یافت. این در حالی است که در [[فرهنگ]] [[اهل سنت]] تأکیدی جدی بر [[ضرورت شناخت امام]] به عنوان اولین [[وظیفه مسلمانان]] در [[حوزه]] [[امامت]] وجود ندارد. سبب این امر تلقی دوگانه [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] از مقوله [[امامت]] است. در قاموس [[اهل سنت]] کسی که [[قدرت سیاسی]] را به دست بگیرد [[امام]] [[مردم]] است ولو آنکه آن را [[مشروع]] به دست نیاورده باشد و از [[ظلم]] و [[خطا]] نیز پیراسته نباشد. در مقابل، [[شیعیان]] معتقدند که [[امامان]] دو دستهاند: آنانکه [[مردم]] را به خیر راهبری میکنند<ref>{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ سوره انبیا، آیه ۷۳.</ref> و آنانکه [[امامان]] کفرند<ref>{{متن قرآن|وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ}}؛ سوره توبه، آیه ۱۲</ref> و [[مردم]] را به [[آتش]] فرامیخوانند<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لا يُنصَرُونَ }}؛سوره قصص، ۴۱</ref>. به [[عقیده شیعه]] [[حق]] آن است که [[قدرت سیاسی]] و [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] [[جامعه]] به دست [[امامان]] بر [[حق]] باشد، اما لزوماً چنین نیست<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 127-128.</ref>. | |||
*نتیجه آنکه به دست داشتن زمام [[قدرت]] در [[ممالک اسلامی]] نشاندهنده [[امامت]] حقیقی و لازم الاتباع نیست. از منظر [[شیعه]]، [[غلبه]] [[سیاسی]] شرط و نشانه [[امامت]] نیست و وجوبی در [[اطاعت]] هر [[نظام]] [[سیاسی]] وجود ندارد. [[وجوب]] [[بیعت]] و [[اطاعت]] تنها در قبال [[امام]] حقیقی که [[منصوص]] و موصوف به صفاتی برجسته است تعریف میشود ولو آنکه او [[قدرت سیاسی]] را در [[اختیار]] نداشته باشد. از اینرو بر [[مردم]] است که ابتدا [[امامان]] [[هدایتگر]] را بشناسند و آنها را از [[امامان]] [[ستمگر]] بازشناسند. سپس با [[امامان]] بر [[حق]] [[بیعت]] کنند و ایشان را بر مسند [[قدرت]] بنشانند و از ایشان [[حمایت]] کنند. به این ترتیب از دیدگاه [[شیعه]] نخستین [[وظیفه مسلمانان]] در [[حوزه]] [[امامت]]، [[شناخت امام]] [[راستین]] است. [[امام]]{{ع}} ضمن آنکه خلفای [[خدا]] را در [[زمین]] حجتهای عالم میداند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>، در خطبهای تأکید میکند که [[مردم]] باید همواره [[حجت خدا]] را بشناسند و به سوی او [[هجرت]] کنند. [[امام]] البته تأکید میکند جز مؤمنانی که [[خداوند]] [[قلب]] آنها را آزموده باشد به [[امامت]] [[امامان]] [[راستین]] تن در نمیدهند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 128.</ref>. | |||
*[[امام]] پس از نمایاندن این نکته که [[امامت]] امری صرفاً [[سیاسی]] نیست و ضمن تأکید بر نقش [[امام]] در حوزههای [[تعلیم]]، [[تربیت]]، [[ابلاغ]] و [[موعظه]] بیان میکند که [[شناخت امام]] [[راستین]] نقش کلیدی در [[سعادت اخروی]] [[انسانها]] دارد، زیرا [[امامان]] حقیقی [[نمایندگان]] [[خدا]] در میان [[مردم]] و واسطه خلق و [[خالق]] در روز جزا هستند و داشتن سابقه آشنایی و انس با آنها در [[دنیا]] مهمترین دستمایه ورود به [[بهشت]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰</ref>. تعابیر [[امام]] به خوبی [[مؤیّد]] دیدگاه [[شیعیان]] در تأکید بر [[شناخت امام]] است. آن [[حضرت]] در تعبیری دو [[وظیفه]] [[معرفت امام]] و [[اطاعت]] از او را چنین بیان میکنند: بر شما باد [[اطاعت]] از کسی که به بهانه نشناختنش کسی عذر شما را پذیرا نخواهد بود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۵۶</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 128.</ref>. | |||
<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص | *2. دومین [[وظیفه مسلمانان]] اقامه [[امام]] و برنشاندن او بر مسند [[حاکمیت]] است. یکی از [[باورهای شیعی]] برگرفته از [[روایات نبوی]] چنین است: [[صاحب]] [[حق]] [[امامت]] موظف نیست [[امت]] را به سوی خود فراخواند و برای به دست گرفتن [[حکومت]] ولو آنکه [[مردم]] نخواهند تکاپو کند، بلکه این امتاند که موظفاند در پی [[شناخت امام]] حقیقی به سراغ او بروند و از او [[دعوت]] کنند که سایه امامتش را بر سر ایشان بگستراند. این اصل [[اعتقادی]] با [[تشبیه امام به کعبه]] که باید به سراغش رفت و بر او نیست که به سراغ [[مردم]] برود، در [[روایات]] [[دینی]] انعکاس یافته است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 128-129.</ref>. | ||
*همین مفهوم در چند موضع از [[نهج البلاغه]] نیز بازتاب یافته است. آن [[حضرت]] فرمودهاند که ما را حقی است که اگر به ما داده شود آن را میپذیریم و اگر نه، [[شکیبایی]] پیشه میکنیم، هر چند که [[شام]] شکیب به درازا بکشد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۱</ref>. آن [[حضرت]] ضمن بیان گزارشی از [[غصب]] [[حق]] ایشان در [[امامت]] و [[شکیبایی]] طولانیشان بر دست به دست شدن [[امارت]] در میان کسانی که [[شایسته]] آن نبودند، بیان میدارند که اگر امروز نیز حضور مردمی که ایشان را به صدرنشینی در [[حکومت]] فرامیخوانند نبود و اگر پیمانی نبود که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا در برابر سیری [[ظالمان]] و [[گرسنگی]] [[مظلومان]] [[سکوت]] [[اختیار]] نکنند، به اجتناب از ورود به عرصه [[سیاست]] ادامه میدادم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. همچنین در چند موضع دیگر به بیرغبتی خود در ذات [[دنیا]] و [[حکومت]] دنیوی اشاره و تصریح کردهاند که [[دعوت]] مصرّانه [[مردم]] از حضرتش بود که ایشان را به بر عهده گرفتن کار [[امامت]] متقاعد ساخت<ref>خطبههای ۵۴، ۲۳۹، ۱۳۷ و ۹۲</ref>. این معنا در [[احتجاجات]] [[امام]] با [[طلحه]] و [[زبیر]] نیز انعکاس یافته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵ و نامه ۵۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 129.</ref>. | |||
*3. سومین [[وظیفه مسلمانان]] پس از نشاندن [[امام]] بر مسند [[حکومت]]، پایمردی در [[یاری]] او برای [[اداره]] [[جامعه]] است. [[مردم]] با [[اطاعت]] و [[حمایت از امام]]، دست او را در مهارکردن [[ظالمان]] و ستاندن [[حق]] [[مظلومان]] از [[ستمگران]] باز میگذارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶</ref>. [[ضرورت]] [[اطاعت از امام]] و [[خیرخواهی]] خردمندانه برای وی در [[نامه]] کارگزارشان در [[مکه]] بازتاب یافته است<ref>نهج البلاغه، خطبه 33</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 129.</ref>. | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |