حوادث جنگ صفین: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '==جستارهای وابسته == {{' به '{{'
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - '==جستارهای وابسته == {{' به '{{') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
*[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]: چون [[نامه]] [[معاویه]] به [[علی]]{{ع}} رسید، آن را خواند و گفت: "شگفتا از [[معاویه]] و نامهاش!". سپس [[عبید الله بن ابی رافع]]، کاتبِ خویش را خواست و گفت: "به [[معاویه]] بنویس: اما بعد؛ نامهات مرا رسید. گفتهای اگر تو و ما میدانستیم [[جنگ]] با ما و تو چه میکند، هرگز با یکدیگر به [[نبرد]] بر نمیخاستیم. [بدان] من و تو را از [[جنگ]]، نهایتی است که فرا نرسیده است. اگر من برای [[خدا]] کشته شوم و سپس زنده گردم، آنگاه هفتاد بار کشته و دیگر بار زنده شوم، از سختکوشی برای [[خدا]] و [[جهاد]] با [[دشمنان]] او دست برنمیدارم. و اما این که گفتهای از عقلهای ما آن [[قدر]] [[باقی]] مانده که با آن، بر گذشته [[پشیمانی]] خوریم؛ پس [بدان که] من نه از عقلم کاسته شده و نه از کارم پشیمانم. و اما این که [حکومتِ] [[شام]] را خواستهای؛ من چنان نباشم که آنچه را دیروز از تو دریغ داشتهام، امروز به تو عطا کنم. و اما این که ما در [[بیم]] [از مرگ] و [[امید]] [به زنده ماندن] یکسانیم؛ تو در [[شک]]، بیش از من در [[یقین]]، پایدار نیستی، و [[شامیان]] بر [[دنیا]]، حریصتر از عراقیان بر [[آخرت]] نیستند. و اما این که گفتهای ما [[فرزندان]] [[عبد مناف]] هستیم و ما را بر یکدیگر [[برتری]] نیست؛ به جانم [[سوگند]]، ما فرزندانِ یک پدریم؛ لیکن [[امیه]] همانند هاشم، حَرْب همچون [[عبد المطلب]]، [[ابو سفیان]] چون [[ابو طالب]]، [[مهاجر]] در [[راه خدا]] مانند آزاد شده به دست [[پیامبر خدا]]، و حقپیشه مثل باطلپیشه نباشد. افزون بر اینها، فضیلتِ [[نبوت]] از آنِ [خاندان] ماست که با آن، [کافرانِ] گردنفراز را گردن شکستیم و [مؤمنانِ] سرشکسته را سربلند ساختیم. والسلام!"<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۷۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۳۷-۴۴۷.</ref>. | *[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]: چون [[نامه]] [[معاویه]] به [[علی]]{{ع}} رسید، آن را خواند و گفت: "شگفتا از [[معاویه]] و نامهاش!". سپس [[عبید الله بن ابی رافع]]، کاتبِ خویش را خواست و گفت: "به [[معاویه]] بنویس: اما بعد؛ نامهات مرا رسید. گفتهای اگر تو و ما میدانستیم [[جنگ]] با ما و تو چه میکند، هرگز با یکدیگر به [[نبرد]] بر نمیخاستیم. [بدان] من و تو را از [[جنگ]]، نهایتی است که فرا نرسیده است. اگر من برای [[خدا]] کشته شوم و سپس زنده گردم، آنگاه هفتاد بار کشته و دیگر بار زنده شوم، از سختکوشی برای [[خدا]] و [[جهاد]] با [[دشمنان]] او دست برنمیدارم. و اما این که گفتهای از عقلهای ما آن [[قدر]] [[باقی]] مانده که با آن، بر گذشته [[پشیمانی]] خوریم؛ پس [بدان که] من نه از عقلم کاسته شده و نه از کارم پشیمانم. و اما این که [حکومتِ] [[شام]] را خواستهای؛ من چنان نباشم که آنچه را دیروز از تو دریغ داشتهام، امروز به تو عطا کنم. و اما این که ما در [[بیم]] [از مرگ] و [[امید]] [به زنده ماندن] یکسانیم؛ تو در [[شک]]، بیش از من در [[یقین]]، پایدار نیستی، و [[شامیان]] بر [[دنیا]]، حریصتر از عراقیان بر [[آخرت]] نیستند. و اما این که گفتهای ما [[فرزندان]] [[عبد مناف]] هستیم و ما را بر یکدیگر [[برتری]] نیست؛ به جانم [[سوگند]]، ما فرزندانِ یک پدریم؛ لیکن [[امیه]] همانند هاشم، حَرْب همچون [[عبد المطلب]]، [[ابو سفیان]] چون [[ابو طالب]]، [[مهاجر]] در [[راه خدا]] مانند آزاد شده به دست [[پیامبر خدا]]، و حقپیشه مثل باطلپیشه نباشد. افزون بر اینها، فضیلتِ [[نبوت]] از آنِ [خاندان] ماست که با آن، [کافرانِ] گردنفراز را گردن شکستیم و [مؤمنانِ] سرشکسته را سربلند ساختیم. والسلام!"<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۷۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۳۷-۴۴۷.</ref>. | ||
{{صفین}} | {{صفین}} | ||