فلسفه انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
{{جمع شدن|۱. آیتالله جعفری؛}} | {{جمع شدن|۱. آیتالله جعفری؛}} | ||
[[پرونده:11748.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد تقی جعفری]]]] | [[پرونده:11748.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد تقی جعفری]]]] | ||
::::::آیتالله '''[[محمد تقی جعفری]]'''، در کتاب ''«[[ امید و انتظار (کتاب)| امید و انتظار]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[محمد تقی جعفری]]'''، در کتاب ''«[[امید و انتظار (کتاب)|امید و انتظار]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«چند عامل را میتوان به عنوان انگیزه مزبور در نظر گرفت: | ::::::«چند عامل را میتوان به عنوان انگیزه مزبور در نظر گرفت: | ||
:::::#عدم [[رضایت]] به وضع موجود که معمولاً دامنگیر اغلب [[مردم]] و انسانهای [[جوامع]] است که از مشاهده [[پایمال شدن حقوق]] [[انسانها]] و [[تجاوز]] و تعدیلهایی ناشی میشود که گریبان [[اکثریت]] چشمگیر آنان را به شدت میفشارد. این [[نارضایتی]] و کراهت، چون بر احساسهای ناگوار و نابسامانیهای [[زندگی]] بشری مبتنی است که "فردا"هایی را میخواهد تا از ناملایمات رها شود، بدون این که "فردا"یی واقعی را که [[بشر]] در آن زمان [[نجات]] پیدا خواهد کرد، بشناسد و بخواهد. به عبارت معمولتر: چنین اشخاصی، رهایی از وضعِ دردآورِ زمانِ خود را میخواهند و میطلبند، بدون اینکه از آن "فردا" و آن زمان خبری داشته باشند. | :::::#عدم [[رضایت]] به وضع موجود که معمولاً دامنگیر اغلب [[مردم]] و انسانهای [[جوامع]] است که از مشاهده [[پایمال شدن حقوق]] [[انسانها]] و [[تجاوز]] و تعدیلهایی ناشی میشود که گریبان [[اکثریت]] چشمگیر آنان را به شدت میفشارد. این [[نارضایتی]] و کراهت، چون بر احساسهای ناگوار و نابسامانیهای [[زندگی]] بشری مبتنی است که "فردا"هایی را میخواهد تا از ناملایمات رها شود، بدون این که "فردا"یی واقعی را که [[بشر]] در آن زمان [[نجات]] پیدا خواهد کرد، بشناسد و بخواهد. به عبارت معمولتر: چنین اشخاصی، رهایی از وضعِ دردآورِ زمانِ خود را میخواهند و میطلبند، بدون اینکه از آن "فردا" و آن زمان خبری داشته باشند. | ||
:::::#عدم [[رضایت]] تکاملی. گروههای بسیار فراوانی از کمالیافتگان بشری، در هر زمانی که [[زندگی]] کنند و در هر [[موقعیت]] از [[فرهنگ]] و [[تمدن بشری]] که قرار بگیرند، موقعیتی بالاتر از آن را میجویند و هرگز به وضع موجود [[قناعت]] نمیکنند. این که نباید به هیچ موقعیتی از کیفیتهای [[زندگی]] در روی [[زمین]] قانع شد، مستند به یک احساس ریشهدار است که اگر عوامل تخدیرآفرین، آن را خاموش نسازد، [[بشر]] با استناد به آن همواره به [[آینده]] عالیتر از گذشته مینگرد و آن را به صورت جدی میخواهد. اساسیترین عامل [[گریز]] از وضع موجود، همانگونه که اشاره کردیم، همان احساسی است که از [[لزوم]] گسترش ذات (من) در همه [[جهان هستی]] ریشه میگیرد، زیرا این احساس وضع موجودی را که [[بشر]] به دست آورده و در آن به [[زندگی]] میپردازد، مانند زندانی میبیند که دیوارها و سقف آن را، خود وی ساخته و پرداخته است، اگرچه زندان تجسمی از [[بهترین]] [[فرهنگها]] و تمدنهای ساختهشده انسانی باشد! در این [[دنیا]] که کمیتهای محدودکننده و کیفیتهای رنگآمیزی کننده، [[زندگی]] [[انسان]] را محدود و مشخص میسازد، [[انسان]] نمیتواند ذات یا "منِ" خود را زندانی کند، زیرا هر آنچه که ذاتِ (من) [[آدمی]] آن را دریافت و بر آن مسلط شد، کوچکتر از "منِ" [[انسان]] خواهد نمود، اگرچه [[جهان هستی]] باشد. این اشخاص، اگرچه عالیتر از گروه 1 میاندیشند، با این حال، اینان نیز نمیتوانند انگیزه اصلیِ [[گریز]] از وضع موجود و گرایش به [[آیین]] را، آنگونه که [[حقیقت]] در این مسئله ایجاب میکند، دریابند. | :::::#عدم [[رضایت]] تکاملی. گروههای بسیار فراوانی از کمالیافتگان بشری، در هر زمانی که [[زندگی]] کنند و در هر [[موقعیت]] از [[فرهنگ]] و [[تمدن بشری]] که قرار بگیرند، موقعیتی بالاتر از آن را میجویند و هرگز به وضع موجود [[قناعت]] نمیکنند. این که نباید به هیچ موقعیتی از کیفیتهای [[زندگی]] در روی [[زمین]] قانع شد، مستند به یک احساس ریشهدار است که اگر عوامل تخدیرآفرین، آن را خاموش نسازد، [[بشر]] با استناد به آن همواره به [[آینده]] عالیتر از گذشته مینگرد و آن را به صورت جدی میخواهد. اساسیترین عامل [[گریز]] از وضع موجود، همانگونه که اشاره کردیم، همان احساسی است که از [[لزوم]] گسترش ذات (من) در همه [[جهان هستی]] ریشه میگیرد، زیرا این احساس وضع موجودی را که [[بشر]] به دست آورده و در آن به [[زندگی]] میپردازد، مانند زندانی میبیند که دیوارها و سقف آن را، خود وی ساخته و پرداخته است، اگرچه زندان تجسمی از [[بهترین]] [[فرهنگها]] و تمدنهای ساختهشده انسانی باشد! در این [[دنیا]] که کمیتهای محدودکننده و کیفیتهای رنگآمیزی کننده، [[زندگی]] [[انسان]] را محدود و مشخص میسازد، [[انسان]] نمیتواند ذات یا "منِ" خود را زندانی کند، زیرا هر آنچه که ذاتِ (من) [[آدمی]] آن را دریافت و بر آن مسلط شد، کوچکتر از "منِ" [[انسان]] خواهد نمود، اگرچه [[جهان هستی]] باشد. این اشخاص، اگرچه عالیتر از گروه 1 میاندیشند، با این حال، اینان نیز نمیتوانند انگیزه اصلیِ [[گریز]] از وضع موجود و گرایش به [[آیین]] را، آنگونه که [[حقیقت]] در این مسئله ایجاب میکند، دریابند. | ||
:::::#عدمِ رضایتِ [[مقدس]]. این [[رضایت]]، عالیترین انگیزه است. توضیح این نوع انگیزه چنین است: [[انسان]] دارای استعدادها، قوا و سرمایههای فراوان و خیرهکنندهای است که با توجه به دو مطلب پیشین، هیچ وضع و موقعیتی، او را نمیتواند اشباع کند، اگرچه عالیترین [[فرهنگها]] و تمدنها و [[جوامع]] را برای خود سامان داده باشد، زیرا عظمتِ "منِ" او به حدی است که هیچ چیزی نمیتواند او را احاطه و اشباع نماید. به قول عدهای از صاحبنظرانِ فلسفیِ [[شرق]]، مانند [[مولوی]] و نیز برخی متفکران [[غرب]]، مانند پاسکال: [[انسان]]، موجودی است که مرکزش همه جا (در مرکزِ همه جاست) و محیطش هیچ کجا نیست. از طرف دیگر، هیچ [[پیشرفت]] و گسترش [[علمی]] و سلطهای در این کیهان بزرگ نتوانسته است "منِ" [[انسان]] را به موقعیتی که خود برای خود ساخته است، قانع نماید. | :::::#عدمِ رضایتِ [[مقدس]]. این [[رضایت]]، عالیترین انگیزه است. توضیح این نوع انگیزه چنین است: [[انسان]] دارای استعدادها، قوا و سرمایههای فراوان و خیرهکنندهای است که با توجه به دو مطلب پیشین، هیچ وضع و موقعیتی، او را نمیتواند اشباع کند، اگرچه عالیترین [[فرهنگها]] و تمدنها و [[جوامع]] را برای خود سامان داده باشد، زیرا عظمتِ "منِ" او به حدی است که هیچ چیزی نمیتواند او را احاطه و اشباع نماید. به قول عدهای از صاحبنظرانِ فلسفیِ [[شرق]]، مانند [[مولوی]] و نیز برخی متفکران [[غرب]]، مانند پاسکال: [[انسان]]، موجودی است که مرکزش همه جا (در مرکزِ همه جاست) و محیطش هیچ کجا نیست. از طرف دیگر، هیچ [[پیشرفت]] و گسترش [[علمی]] و سلطهای در این کیهان بزرگ نتوانسته است "منِ" [[انسان]] را به موقعیتی که خود برای خود ساخته است، قانع نماید. | ||
::::::این عدم [[قناعت]] و [[رضایت]]، یک پدیده بیاساس نیست، بلکه ریشههای آن را باید از جنبه گرایشِ جدیِ او به ماورای [[طبیعت]] - که جزءِ ذاتِ [[ناب]] و فطرتِ سلیمِ اوست - جستجو کرد، نه از سطوح و ابعادِ طبیعیِ محضِ "من"، زیرا "من" با سطوح و ابعاد خود، هم تلقینپذیر است و هم تخدیرپذیر و قابل [[انحراف]] از اصل "صیانت ذات<ref>صیانت ذات، این، همان اصلالاصول و در حقیقت موجودیت انسان است که بدون کمترین استثناء، گرداننده حیاتِ انسانهاست. به عبارت دیگر: حفظ و مدیریت خویشتن.</ref> تکاملی" به خودخواهیِ تباهکننده خود و [[جامعه]] است. "منِ انسانی" با جنبه گرایش به ماورای [[طبیعت]] است که با عامل عدم [[رضایت]] [[مقدس]]، همواره در [[انتظار]] [[ایام الله]] (روزهای [[الهی]]) به سر میبرد»<ref>[[محمد تقی جعفری|جعفری، محمد تقی]]، [[امید و انتظار (کتاب)| امید و انتظار]]، ص 37-40.</ref>. | ::::::این عدم [[قناعت]] و [[رضایت]]، یک پدیده بیاساس نیست، بلکه ریشههای آن را باید از جنبه گرایشِ جدیِ او به ماورای [[طبیعت]] - که جزءِ ذاتِ [[ناب]] و فطرتِ سلیمِ اوست - جستجو کرد، نه از سطوح و ابعادِ طبیعیِ محضِ "من"، زیرا "من" با سطوح و ابعاد خود، هم تلقینپذیر است و هم تخدیرپذیر و قابل [[انحراف]] از اصل "صیانت ذات<ref>صیانت ذات، این، همان اصلالاصول و در حقیقت موجودیت انسان است که بدون کمترین استثناء، گرداننده حیاتِ انسانهاست. به عبارت دیگر: حفظ و مدیریت خویشتن.</ref> تکاملی" به خودخواهیِ تباهکننده خود و [[جامعه]] است. "منِ انسانی" با جنبه گرایش به ماورای [[طبیعت]] است که با عامل عدم [[رضایت]] [[مقدس]]، همواره در [[انتظار]] [[ایام الله]] (روزهای [[الهی]]) به سر میبرد»<ref>[[محمد تقی جعفری|جعفری، محمد تقی]]، [[امید و انتظار (کتاب)|امید و انتظار]]، ص 37-40.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||