پرش به محتوا

شمایل نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۹: خط ۲۹:
*[[امام]] [[حسن بن علی]]{{ع}} فرموده است: "روزی از دایی خود، [[هند بن ابوهاله تمیمی]] که مردی [[وصف]] کننده بود، خواستم تا [[صفات ]][[رسول خدا]]{{صل}} را برای من بیان کند و [[دوست]] می‌داشتم چیزهایی را بگوید که به آن دلبستگی داشتم و میان من و آن [[حضرت]]، مشترک بود؛ و او چنین گفت: "[[پیامبر]]{{صل}} در نظر [[مردم]] بسیار بزرگ و بزرگوار بود؛ چهره‌اش چون [[ماه]] شب چهاردهم می‌درخشید؛ از فرد کوته‌قامت، بلندتر و از فرد بلندقامت کوتاه‌تر بود؛ سرش بزرگ و موهایش نسبتا صاف بود و گاه که موهایش زیاد بود، فرق می‌گشود؛ وگرنه آن آن را به حال خود می‌گذاشت و مویش هیچ‌گاه از لاله گوش فروتر نبود؛ مگر هنگامی که زلف داشت. چهره‌اش گلفام و درخشان و پیشانی اش گشاده و ابروانش نسبتا باریک و کشیده بود، گرچه به یکدیگر پیوسته نبود و میان آن، رگی وجود داشت که هنگام [[خشم]] برجسته می‌شد. بینی اش نسبتا برجسته بود و پرتوی بر آن دیده می‌شد که می‌پنداشتی بدون برآمدگی است. ریش آن [[حضرت]]، انبوه و دهانش بزرگ و دندانهایش سپید و میان آنها اندکی فاصله بود؛ موهای سینه‌اش نرم و گردنش در سپیدی چون گردن مجسمه‌های مرمرین با درخشش نقره فام بود. همه اندام‌هایش معتدل و ورزیده بود و سینه و شکمش در یک سطح قرار داشت. شانه‌هایش فراخ و استخوان‌بندی آن [[حضرت]]، درشت و قسمت‌های بدنش که از زیر جامه بیرون بود، درخشنده و سپید بود و از زیر گلو تا روی نافش رشته‌مویی چون خط رسته بود و روی سینه‌اش موی دیگری نرسته بود؛ ولی روی شانه‌ها و ساق‌های دستش مو داشت و نیز بالای سینه‌اش موهایی رسته بود. استخوان‌های ساعد ایشان دراز و کشیده و [[کف دست]] آن [[حضرت]]، ضخیم و گشاده بود که این صفت، کنایه از [[بخشندگی]] است. در عین حال، دست و پایشان استخوانی و درشت و [[کف]] پاها گود و پوست آن صاف و بدون چروک بود. پشت پای آن بزرگوار به سمت جلو متمایل می‌شد؛ گویی در سرازیری حرکت می‌کرد و به هر سو که برمی‌گشت، با تمام [[بدن]] برمی‌گشت. نگاهش غالبا به سمت پایین بود و بیشتر به [[زمین]] می‌نگریست تا به [[آسمان]]. از [[اصحاب]] خود [[سبقت]] می‌گرفت و هر کس را که می‌دید، به [[سلام]] دادن پیشی می‌گرفت"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۵، دلائل النبوه، ص ۲۸۶ - ۲۸۷؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶ - ۱۵۷؛ الثقات، ج ۲، ص ۱۴۵ - ۱۴۶ و معانی الاخبار، ص ۸۰ - ۰۸۱</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۷۰-۴۷۱.</ref>.
*[[امام]] [[حسن بن علی]]{{ع}} فرموده است: "روزی از دایی خود، [[هند بن ابوهاله تمیمی]] که مردی [[وصف]] کننده بود، خواستم تا [[صفات ]][[رسول خدا]]{{صل}} را برای من بیان کند و [[دوست]] می‌داشتم چیزهایی را بگوید که به آن دلبستگی داشتم و میان من و آن [[حضرت]]، مشترک بود؛ و او چنین گفت: "[[پیامبر]]{{صل}} در نظر [[مردم]] بسیار بزرگ و بزرگوار بود؛ چهره‌اش چون [[ماه]] شب چهاردهم می‌درخشید؛ از فرد کوته‌قامت، بلندتر و از فرد بلندقامت کوتاه‌تر بود؛ سرش بزرگ و موهایش نسبتا صاف بود و گاه که موهایش زیاد بود، فرق می‌گشود؛ وگرنه آن آن را به حال خود می‌گذاشت و مویش هیچ‌گاه از لاله گوش فروتر نبود؛ مگر هنگامی که زلف داشت. چهره‌اش گلفام و درخشان و پیشانی اش گشاده و ابروانش نسبتا باریک و کشیده بود، گرچه به یکدیگر پیوسته نبود و میان آن، رگی وجود داشت که هنگام [[خشم]] برجسته می‌شد. بینی اش نسبتا برجسته بود و پرتوی بر آن دیده می‌شد که می‌پنداشتی بدون برآمدگی است. ریش آن [[حضرت]]، انبوه و دهانش بزرگ و دندانهایش سپید و میان آنها اندکی فاصله بود؛ موهای سینه‌اش نرم و گردنش در سپیدی چون گردن مجسمه‌های مرمرین با درخشش نقره فام بود. همه اندام‌هایش معتدل و ورزیده بود و سینه و شکمش در یک سطح قرار داشت. شانه‌هایش فراخ و استخوان‌بندی آن [[حضرت]]، درشت و قسمت‌های بدنش که از زیر جامه بیرون بود، درخشنده و سپید بود و از زیر گلو تا روی نافش رشته‌مویی چون خط رسته بود و روی سینه‌اش موی دیگری نرسته بود؛ ولی روی شانه‌ها و ساق‌های دستش مو داشت و نیز بالای سینه‌اش موهایی رسته بود. استخوان‌های ساعد ایشان دراز و کشیده و [[کف دست]] آن [[حضرت]]، ضخیم و گشاده بود که این صفت، کنایه از [[بخشندگی]] است. در عین حال، دست و پایشان استخوانی و درشت و [[کف]] پاها گود و پوست آن صاف و بدون چروک بود. پشت پای آن بزرگوار به سمت جلو متمایل می‌شد؛ گویی در سرازیری حرکت می‌کرد و به هر سو که برمی‌گشت، با تمام [[بدن]] برمی‌گشت. نگاهش غالبا به سمت پایین بود و بیشتر به [[زمین]] می‌نگریست تا به [[آسمان]]. از [[اصحاب]] خود [[سبقت]] می‌گرفت و هر کس را که می‌دید، به [[سلام]] دادن پیشی می‌گرفت"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۵، دلائل النبوه، ص ۲۸۶ - ۲۸۷؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶ - ۱۵۷؛ الثقات، ج ۲، ص ۱۴۵ - ۱۴۶ و معانی الاخبار، ص ۸۰ - ۰۸۱</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۷۰-۴۷۱.</ref>.


==توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} از زبان [[امّ معبد]]==  
==توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} از زبان [[ام معبد]]==  
*او پس از [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} گفته است: "مردی دیدم خوش [[سیما]] و با [[جمال]]، خوش خلق و نمکین‌چهره که نه عیبی چون بزرگی شکم داشت و نه نقصی چون کوچکی سر؛ خوش‌چهره و زیباروی بود و در چشمانش، سیاهی و [[درشتی]]؛ در مژگانش، [[پری]] و [[درشتی]] و در صدایش گرمی و دو رگه بودن [[زیبایی]] و سیاه چشم، سیاه مژه، کشیده ابرو و ابرو پیوسته بود. در گردنش سفیدی و درخشندگی و در محاسنش، [[پری]] [[خودنمایی]] می‌کرد و هنگام [[سکوت]]، [[وقار]] او و هنگام سخن گفتن والایی او [[آشکار]] بود و [[حسن]] و [[زیبایی]] در او هویدا بود. شیرین سخن و گزیده‌گوی بود و یاوه‌گوی و کم‌گوی نبود؛ گویا که سخنانش دانه‌های رشته مرواریدی بود که از دهان او فرو می‌ریخت. زیباترین و خوش سیما‌ترین [[مردم]] از فاصله دور و شیرین‌ترین و [[نیکوترین]] آنان از نزدیک بود؛ میان‌قامت بود و نه به خاطر بلندی قد، کسی از او نفرت داشت و نه از کوتاهی آن، او را [[تحقیر]] می‌کرد؛ مانند شاخه‌ای میان دو شاخه بلند و کوتاه و خوش‌منظرترین این سه شاخه و [[نیک]] قامت‌ترین آنها بود و سرانجام، همراهانی او را در میان داشتند که اگر سخنی می‌گفت، به گفته وی، گوش فرا می‌دادند و اگر فرمانی می‌داد، ترش‌رویی و نه گریزان بدون، بی‌درنگ و شتابان به اجرای آن می‌شتافتند"<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۹؛ المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۴۹: الثقات، ج ۱، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المستدرک، ج ۳، ص ۹ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۱۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۷۱-۴۷۲.</ref>.
*او پس از [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} گفته است: "مردی دیدم خوش [[سیما]] و با [[جمال]]، خوش خلق و نمکین‌چهره که نه عیبی چون بزرگی شکم داشت و نه نقصی چون کوچکی سر؛ خوش‌چهره و زیباروی بود و در چشمانش، سیاهی و [[درشتی]]؛ در مژگانش، [[پری]] و [[درشتی]] و در صدایش گرمی و دو رگه بودن [[زیبایی]] و سیاه چشم، سیاه مژه، کشیده ابرو و ابرو پیوسته بود. در گردنش سفیدی و درخشندگی و در محاسنش، [[پری]] [[خودنمایی]] می‌کرد و هنگام [[سکوت]]، [[وقار]] او و هنگام سخن گفتن والایی او [[آشکار]] بود و [[حسن]] و [[زیبایی]] در او هویدا بود. شیرین سخن و گزیده‌گوی بود و یاوه‌گوی و کم‌گوی نبود؛ گویا که سخنانش دانه‌های رشته مرواریدی بود که از دهان او فرو می‌ریخت. زیباترین و خوش سیما‌ترین [[مردم]] از فاصله دور و شیرین‌ترین و [[نیکوترین]] آنان از نزدیک بود؛ میان‌قامت بود و نه به خاطر بلندی قد، کسی از او نفرت داشت و نه از کوتاهی آن، او را [[تحقیر]] می‌کرد؛ مانند شاخه‌ای میان دو شاخه بلند و کوتاه و خوش‌منظرترین این سه شاخه و [[نیک]] قامت‌ترین آنها بود و سرانجام، همراهانی او را در میان داشتند که اگر سخنی می‌گفت، به گفته وی، گوش فرا می‌دادند و اگر فرمانی می‌داد، ترش‌رویی و نه گریزان بدون، بی‌درنگ و شتابان به اجرای آن می‌شتافتند"<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۹؛ المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۴۹: الثقات، ج ۱، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المستدرک، ج ۳، ص ۹ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۱۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۷۱-۴۷۲.</ref>.


۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش