پرش به محتوا

پاسداری از دین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۹۹۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۰
جز (جایگزینی متن - ')| ' به ')|')
خط ۲۶: خط ۲۶:


===[[همکاری با خلفا]]===
===[[همکاری با خلفا]]===
* شواهد تاریخی از همکاری [[ائمه|امامان معصوم]]{{عم}} با خلفای وقت پرده برمی‌دارد که در‌این‌باره سهم [[امام علی]]{{ع}} بیش از دیگران است. بی‌گمان [[امام علی]]{{ع}} از چهره‌های شاخص میان اصحاب و از گزینه‌های اصلی خلافت در نگاه مردم بود که پیش‌تر نصوص بر [[امامت]] ایشان بیان شد. با وجود این، پس از رحلت [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} شرایط به‌گونه‌ای دیگر رقم خورد و افراد دیگری بر کرسی خلافت تکیه زدند. روشن است که جامعه نوپای اسلامی تحمل جنگی داخلی میان طرف‌داران حاکم وقت با طرف‌داران آن حضرت را نداشت و خطر از‌هم‌پاشیدگی، کیان اسلام را تهدید می‌کرد. در چنین شرایطی است که [[امام علی]]{{ع}} به ظاهر راضی به خلافت دیگران شده، و حتی به یاری آنان می‌شتابد. ایشان می‌فرماید: "سوگند به خدا، نه در فکرم می‌گذشت، و نه در خاطرم می‌آمد که عرب، خلافت را پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از [[اهل بیت]] او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهده‌دار شدن حکومت بازدارد. تنها چیزی که نگرانم کرد، شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند. ایشان همچنین می‌فرماید: من دست باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام باز گشته، می‌خواهند دین [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرف‌دارانش را یاری نکنم، رخنه‌ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت‌تر از رها کردن حکومت بر شماست؛ که کالای چند روزه دنیاست... پس در میان آن آشوب و غوغا به‌پا خاستم تا آنکه باطل از میان رفت، و دین استقرار یافته، آرام شد".<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۲.</ref> [[امام علی]]{{ع}} که حفظ اسلام را وظیفه خود می‌داند، به همین مقدار بسنده نکرده، در مواضعی پرشمار به همکاری با خلفا می‌پردازد. در حقیقت، همکاری ایشان با خلفا به منظور تقویت حاكم جائر نیست، بلکه به منظور حفظ جبهه اسلام در برابر کفر است. براساس منابع حدیثی و تاریخی، وقتی لشکر مرتدان، خود را برای حمله به مدینه آماده می‌کردند، ابوبکر از [[امام علی]]{{ع}}، [[ابن مسعود]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] می‌خواهد که از گذرگاه‌های اصلی شهر حراست کنند و آن حضرت این مسئولیت را می‌پذیرند<ref>علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۴.</ref>. همچنین آن‌گاه که ابوبکر در رفتن به جنگ با رومیان مردد بود، با اصحاب مشورت کرد. [[امام علی]]{{ع}} به او سفارش کردند که دستور پیامبر مبنی بر حمله به روم را اجرا کند و به او بشارت داد که در جنگ با رومیان پیروز خواهد شد.<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹.</ref> در دوران خلافت عمر بن خطاب نیز در جریان نبرد شام، خلیفه دوم با نظر مشورتی [[امام علی]]{{ع}} خود به سوی شام حرکت کرد و آن حضرت را نیز به عنوان سرپرست شهر قرار داد.<ref>احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵؛ علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۰. جالب آنکه عمر تصریح کرد که نظر [[امام علی]]{{ع}} برای اهل اسلام مفید است؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵. این نکته روشن می‌سازد که مهم برای [[امام]]{{ع}}، تقویت جبهه اسلام بود.</ref> ایشان در جای دیگر، آن‌گاه که خلیفه دوم به منظور فتح ایران تصمیم گرفت مدینه را ترک کند، ضمن رد دیدگاه کسانی که خلیفه را به این کار تشویق می‌کردند، به وی سفارش کردند که در مدينه بماند تا به عنوان رهبر کشور اسلامی مانند رشته بین مهره‌ها از متلاشی شدن مهره‌ها جلوگیری کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶؛ احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۴. گفتنی است اصحاب امام على{{ع}} نیز به پیروی از امام خویش، گاه با دستگاه خلافت همکاری می‌کردند؛ چنان‌که سلمان، استانداری مدائن را پذیرفت (علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۶). عمار نیز استانداری و سرپرستی کوفه را قبول کرد (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۵). عثمان بن حنیف نیز در عصر عمر مسئول جمع‌آوری مالیات کوفه بود.</ref> وی در جریان شورش مردم مناطق همدان، اصفهان، ری، قومس و نهاوند نیز از مهاجران و انصار درخواست راهنمایی کرد و از میان تمام نظرها، نظر [[امام علی]]{{ع}} را ترجیح داد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰۷.</ref> در جریان شورش مردم بر ضد عثمان، [[امام علی]]{{ع}} کمک‌های فراوانی به وی کردند. گاهی به دستور او از شهر خارج شدند. گاهی به درخواست او دوباره به شهر برگشتند و... . [[امام علی]]{{ع}} در‌این‌باره خطاب به ابن عباس می‌فرماید: "ای پسر عباس، عثمان جز این نمی‌خواهد که مرا سرگردان نگه دارد؛ گاهی بروم، و زمانی برگردم. یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که بازگردم. هم‌اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آن‌قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم!"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۸.</ref> همکاری امام در آن لحظات تا آنجا بود که ایشان حسنین{{عم}} را برای محافظت از منزل عثمان و حفظ جانش به منزل وی فرستاد.<ref>علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۴ و ۳۴۵؛ عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۳.</ref> [[امام باقر]]{{ع}} نیز در مواردی، به همکاری با حاکمان وقت می‌پرداخت. چنان‌که براساس گزارش‌های تاریخی، عمر بن عبدالعزيز با ایشان مشورت می‌کرد.<ref>محمد بن مکرم بن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۷۴.</ref> همچنین آن‌گاه که جامعه اسلامی در مقابل رومیان قرار گرفت و بر سر حذف شعار نصرانیت از روی پول‌های رایج در مملکت اسلامی نزاع درگرفت، پادشاه روم تهدید کرد که اگر آن شعارها را دوباره به کار نگیرند و رواج ندهند، بر روی سکه‌ها دشنام به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} را حک خواهد کرد. عبدالملک بن مروان در این مسئله از [[امام باقر]]{{ع}} چاره‌جویی کرد. ایشان برای تأمين مصالح جامعه مسلمانان با وی همکاری کرد و پیشنهاد داد حکومت اسلامی، سکه‌هایی مستقل ضرب کند. عبدالملک نیز چنین کرد و از این مخمصه نجات یافت.<ref>در‌این‌باره ر.ک: ائمتنا، به نقل از احمد ترابی، [[امام باقر]]{{ع}} جلوه امامت در افق دانش، ص۱۵۱.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۴۲ تا ۲۴۷.</ref>.
* شواهد تاریخی از همکاری [[ائمه|امامان معصوم]]{{عم}} با خلفای وقت پرده برمی‌دارد که در‌این‌باره سهم [[امام علی]]{{ع}} بیش از دیگران است. بی‌گمان [[امام علی]]{{ع}} از چهره‌های شاخص میان اصحاب و از گزینه‌های اصلی خلافت در نگاه مردم بود که پیش‌تر نصوص بر [[امامت]] ایشان بیان شد. با وجود این، پس از رحلت [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} شرایط به‌گونه‌ای دیگر رقم خورد و افراد دیگری بر کرسی خلافت تکیه زدند. روشن است که جامعه نوپای اسلامی تحمل جنگی داخلی میان طرف‌داران حاکم وقت با طرف‌داران آن حضرت را نداشت و خطر از‌هم‌پاشیدگی، کیان اسلام را تهدید می‌کرد. در چنین شرایطی است که [[امام علی]]{{ع}} به ظاهر راضی به خلافت دیگران شده، و حتی به یاری آنان می‌شتابد. ایشان می‌فرماید: "سوگند به خدا، نه در فکرم می‌گذشت، و نه در خاطرم می‌آمد که عرب، خلافت را پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از [[اهل بیت]] او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهده‌دار شدن حکومت بازدارد. تنها چیزی که نگرانم کرد، شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند. ایشان همچنین می‌فرماید: من دست باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام باز گشته، می‌خواهند دین [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرف‌دارانش را یاری نکنم، رخنه‌ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت‌تر از رها کردن حکومت بر شماست؛ که کالای چند روزه دنیاست... پس در میان آن آشوب و غوغا به‌پا خاستم تا آنکه باطل از میان رفت، و دین استقرار یافته، آرام شد".<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۲: {{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ (صلی الله علیه وآله) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ؛ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ؛ فَأَمْسَكْتُ [بِيَدِي] يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)؛ فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ ... فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَه}}</ref> [[امام علی]]{{ع}} که حفظ اسلام را وظیفه خود می‌داند، به همین مقدار بسنده نکرده، در مواضعی پرشمار به همکاری با خلفا می‌پردازد. در حقیقت، همکاری ایشان با خلفا به منظور تقویت حاكم جائر نیست، بلکه به منظور حفظ جبهه اسلام در برابر کفر است. براساس منابع حدیثی و تاریخی، وقتی لشکر مرتدان، خود را برای حمله به مدینه آماده می‌کردند، ابوبکر از [[امام علی]]{{ع}}، [[ابن مسعود]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] می‌خواهد که از گذرگاه‌های اصلی شهر حراست کنند و آن حضرت این مسئولیت را می‌پذیرند<ref>علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۴.</ref>. همچنین آن‌گاه که ابوبکر در رفتن به جنگ با رومیان مردد بود، با اصحاب مشورت کرد. [[امام علی]]{{ع}} به او سفارش کردند که دستور پیامبر مبنی بر حمله به روم را اجرا کند و به او بشارت داد که در جنگ با رومیان پیروز خواهد شد.<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹.</ref> در دوران خلافت عمر بن خطاب نیز در جریان نبرد شام، خلیفه دوم با نظر مشورتی [[امام علی]]{{ع}} خود به سوی شام حرکت کرد و آن حضرت را نیز به عنوان سرپرست شهر قرار داد.<ref>احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵؛ علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۰. جالب آنکه عمر تصریح کرد که نظر [[امام علی]]{{ع}} برای اهل اسلام مفید است؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵. این نکته روشن می‌سازد که مهم برای [[امام]]{{ع}}، تقویت جبهه اسلام بود.</ref> ایشان در جای دیگر، آن‌گاه که خلیفه دوم به منظور فتح ایران تصمیم گرفت مدینه را ترک کند، ضمن رد دیدگاه کسانی که خلیفه را به این کار تشویق می‌کردند، به وی سفارش کردند که در مدينه بماند تا به عنوان رهبر کشور اسلامی مانند رشته بین مهره‌ها از متلاشی شدن مهره‌ها جلوگیری کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶؛ احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۴. گفتنی است اصحاب امام على{{ع}} نیز به پیروی از امام خویش، گاه با دستگاه خلافت همکاری می‌کردند؛ چنان‌که سلمان، استانداری مدائن را پذیرفت (علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۶). عمار نیز استانداری و سرپرستی کوفه را قبول کرد (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۵). عثمان بن حنیف نیز در عصر عمر مسئول جمع‌آوری مالیات کوفه بود.</ref> وی در جریان شورش مردم مناطق همدان، اصفهان، ری، قومس و نهاوند نیز از مهاجران و انصار درخواست راهنمایی کرد و از میان تمام نظرها، نظر [[امام علی]]{{ع}} را ترجیح داد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰۷.</ref> در جریان شورش مردم بر ضد عثمان، [[امام علی]]{{ع}} کمک‌های فراوانی به وی کردند. گاهی به دستور او از شهر خارج شدند. گاهی به درخواست او دوباره به شهر برگشتند و... . [[امام علی]]{{ع}} در‌این‌باره خطاب به ابن عباس می‌فرماید: "ای پسر عباس، عثمان جز این نمی‌خواهد که مرا سرگردان نگه دارد؛ گاهی بروم، و زمانی برگردم. یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که بازگردم. هم‌اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آن‌قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم!"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۸؛ {{متن حدیث|يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، مَا يُرِيدُ عُثْمَانُ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَنِي جَمَلًا نَاضِحاً بِالْغَرْبِ أَقْبِلْ وَ أَدْبِرْ، بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ؛ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَكُونَ آثِماً}}</ref> همکاری امام در آن لحظات تا آنجا بود که ایشان حسنین{{عم}} را برای محافظت از منزل عثمان و حفظ جانش به منزل وی فرستاد.<ref>علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۴ و ۳۴۵؛ عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۳.</ref> [[امام باقر]]{{ع}} نیز در مواردی، به همکاری با حاکمان وقت می‌پرداخت. چنان‌که براساس گزارش‌های تاریخی، عمر بن عبدالعزيز با ایشان مشورت می‌کرد.<ref>محمد بن مکرم بن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۷۴.</ref> همچنین آن‌گاه که جامعه اسلامی در مقابل رومیان قرار گرفت و بر سر حذف شعار نصرانیت از روی پول‌های رایج در مملکت اسلامی نزاع درگرفت، پادشاه روم تهدید کرد که اگر آن شعارها را دوباره به کار نگیرند و رواج ندهند، بر روی سکه‌ها دشنام به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} را حک خواهد کرد. عبدالملک بن مروان در این مسئله از [[امام باقر]]{{ع}} چاره‌جویی کرد. ایشان برای تأمين مصالح جامعه مسلمانان با وی همکاری کرد و پیشنهاد داد حکومت اسلامی، سکه‌هایی مستقل ضرب کند. عبدالملک نیز چنین کرد و از این مخمصه نجات یافت.<ref>در‌این‌باره ر.ک: ائمتنا، به نقل از احمد ترابی، [[امام باقر]]{{ع}} جلوه امامت در افق دانش، ص۱۵۱.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۴۲ تا ۲۴۷.</ref>.


===[[صلح با حاكم جائر]]===  
===[[صلح با حاكم جائر]]===  
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش