پرش به محتوا

رجعت در امت‌های پیشین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کتاب‌های تفسیری' به 'کتاب‌های تفسیری'
جز (جایگزینی متن - 'رده:اتمام لینک داخلی' به '')
جز (جایگزینی متن - 'کتاب‌های تفسیری' به 'کتاب‌های تفسیری')
خط ۲۲: خط ۲۲:
*[[آیه]] ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف‌های واژگون و استخوان‌های پوسیده و بدن‌های از هم گسیخته [[سکوت]] مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل‌های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به [[اندیشه]] پرداخت، که این مردگان چگونه زنده می‌شوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می‌آیند و به صورت پیشین برمی‌گردند. [[خداوند]] در این حال او را [[قبض روح]] کرد و صد سال تمام در آن‌جا بود و بعد از صد سال [[خداوند]] او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیل‌ها و کوزه [[آب]] پرداخت. فرشته‌ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در این‌جا درنگ کرده‌ای‌؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. [[فرشته]] گفت: بلکه تو صد سال در این‌جا درنگ کرده‌ای. در این صد سال طعام و نوشابه‌ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان‌هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که [[خداوند]] چگونه آن را زنده می‌سازد.
*[[آیه]] ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف‌های واژگون و استخوان‌های پوسیده و بدن‌های از هم گسیخته [[سکوت]] مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل‌های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به [[اندیشه]] پرداخت، که این مردگان چگونه زنده می‌شوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می‌آیند و به صورت پیشین برمی‌گردند. [[خداوند]] در این حال او را [[قبض روح]] کرد و صد سال تمام در آن‌جا بود و بعد از صد سال [[خداوند]] او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیل‌ها و کوزه [[آب]] پرداخت. فرشته‌ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در این‌جا درنگ کرده‌ای‌؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. [[فرشته]] گفت: بلکه تو صد سال در این‌جا درنگ کرده‌ای. در این صد سال طعام و نوشابه‌ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان‌هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که [[خداوند]] چگونه آن را زنده می‌سازد.
*عزیر تماشا می‌کرد و می‌دید که استخوان‌های الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آن‌ها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم [[باور]] نکردند، پس [[تورات]] را از حفظ‍‌ خواند. ان‌گاه [[باور]] کردند، زیرا کسی جز او [[تورات]] را از حفظ‍‌ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} [[روایت]] شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانه‌اش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.  
*عزیر تماشا می‌کرد و می‌دید که استخوان‌های الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آن‌ها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم [[باور]] نکردند، پس [[تورات]] را از حفظ‍‌ خواند. ان‌گاه [[باور]] کردند، زیرا کسی جز او [[تورات]] را از حفظ‍‌ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} [[روایت]] شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانه‌اش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.  
*داستان عزیر یکی از روشن‌ترین ادلّه [[رجعت]] است که [[معصومین]] {{عم}} به آن [[استدلال]] نموده‌اند و [[دانشمندان]] [[شیعه]] در طول چهارده قرن در کتاب‌های تفسیری و [[عقیدتی]] به آن استناد نموده‌اند که از آن جمله است [[شیخ طوسی]] در تبیان، [[شیخ مفید]] در اجوبه مسائل عکبریه، [[شیخ صدوق]] در [[اعتقادات]]، [[شیخ طبرسی]] در [[احتجاج]] و [[شیخ]] حرّ عاملی در ایقاظ‍‌ و...<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۸-۱۳۱ و الایقاظ، ص ۷۹.</ref>.
*داستان عزیر یکی از روشن‌ترین ادلّه [[رجعت]] است که [[معصومین]] {{عم}} به آن [[استدلال]] نموده‌اند و [[دانشمندان]] [[شیعه]] در طول چهارده قرن در [[کتاب‌های تفسیری]] و [[عقیدتی]] به آن استناد نموده‌اند که از آن جمله است [[شیخ طوسی]] در تبیان، [[شیخ مفید]] در اجوبه مسائل عکبریه، [[شیخ صدوق]] در [[اعتقادات]]، [[شیخ طبرسی]] در [[احتجاج]] و [[شیخ]] حرّ عاملی در ایقاظ‍‌ و...<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۸-۱۳۱ و الایقاظ، ص ۷۹.</ref>.
*نظیر این داستان در مورد "[[ارمیا]]" یکی از [[پیامبران]] [[بنی اسرائیل]] نیز [[نقل]] شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از [[نقل]] آن صرف‌نظر می‌کنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۶-۲۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۰؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۸-۲۷۵ و بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۰.</ref>.
*نظیر این داستان در مورد "[[ارمیا]]" یکی از [[پیامبران]] [[بنی اسرائیل]] نیز [[نقل]] شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از [[نقل]] آن صرف‌نظر می‌کنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۶-۲۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۰؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۸-۲۷۵ و بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۰.</ref>.
*[[روایات]] وارده از [[معصومین]] {{عم}} در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده [[اطمینان]] می‌آورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم [[فیض کاشانی]] نیز پس از [[نقل]] [[روایات]] وارده می‌فرماید: این [[احادیث]] را می‌توانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشته‌های "بخت‌نصّر" را دید و در مورد زنده شدن آن‌ها در [[اندیشه]] فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازه‌های اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد [[برانگیخته شدن]] آن‌ها به [[فکر]] فرو رفت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹.</ref>. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به [[زندگی]] بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات [[امکان رجعت]] به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند<ref>رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۱۱۲.</ref>.
*[[روایات]] وارده از [[معصومین]] {{عم}} در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده [[اطمینان]] می‌آورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم [[فیض کاشانی]] نیز پس از [[نقل]] [[روایات]] وارده می‌فرماید: این [[احادیث]] را می‌توانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشته‌های "بخت‌نصّر" را دید و در مورد زنده شدن آن‌ها در [[اندیشه]] فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازه‌های اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد [[برانگیخته شدن]] آن‌ها به [[فکر]] فرو رفت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹.</ref>. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به [[زندگی]] بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات [[امکان رجعت]] به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند<ref>رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۱۱۲.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش