پرش به محتوا

قاعده لطف در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ذکر' به 'ذکر'
جز (جایگزینی متن - 'لطیف' به 'لطیف')
جز (جایگزینی متن - 'ذکر' به 'ذکر')
خط ۱۳: خط ۱۳:
*از سوی دیگر، [[ربوبیّت]] [[پروردگار]] و اقتضاء آن، به عنوان بیان دوم از [[برهان]] مطرح شد. در این بخش، سیر این مطالب در آیینه [[روایات]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} دنبال می‌شود.
*از سوی دیگر، [[ربوبیّت]] [[پروردگار]] و اقتضاء آن، به عنوان بیان دوم از [[برهان]] مطرح شد. در این بخش، سیر این مطالب در آیینه [[روایات]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} دنبال می‌شود.
==بیان اول: اقتضاء [[حکمت الهی]]==
==بیان اول: اقتضاء [[حکمت الهی]]==
*سیر [[برهان لطف]]، به انحاء گوناگون در بیانات حضرات [[ائمه]]{{عم}} [[ذکر]] شده. حدّ وسط در بیان برهانی ایشان، گاه [[حکمت الهی]] است و گاه رفع [[نگرانی]] از [[امّت]] است. در هر دوی این صور، از یک سو عقلاً حکمی را بر [[خداوند]] لازم می‌نماید مبنی بر اینکه به [[ضرورت عقلی]]، بر [[خداوند]] لازم است که دائماً حجج خود را در میان [[مردم]] قرار دهد تا [[راه هدایت]] همیشه برآنان باز باشد؛ چنان‌که در بیانات مختلف از [[امام صادق]]{{ع}} و [[امام رضا]]{{ع}}، این مطلب وارد شده که فرمودند: "[[حجّت الهی]] از طرف [[خداوند]] بر [[مردم]] محقّق نمی‌گردد، مگر با وجود امامی که برای [[مردم]] شناخته شده و تعریف شده باشد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ‌}}؛ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
*سیر [[برهان لطف]]، به انحاء گوناگون در بیانات حضرات [[ائمه]]{{عم}} ذکر شده. حدّ وسط در بیان برهانی ایشان، گاه [[حکمت الهی]] است و گاه رفع [[نگرانی]] از [[امّت]] است. در هر دوی این صور، از یک سو عقلاً حکمی را بر [[خداوند]] لازم می‌نماید مبنی بر اینکه به [[ضرورت عقلی]]، بر [[خداوند]] لازم است که دائماً حجج خود را در میان [[مردم]] قرار دهد تا [[راه هدایت]] همیشه برآنان باز باشد؛ چنان‌که در بیانات مختلف از [[امام صادق]]{{ع}} و [[امام رضا]]{{ع}}، این مطلب وارد شده که فرمودند: "[[حجّت الهی]] از طرف [[خداوند]] بر [[مردم]] محقّق نمی‌گردد، مگر با وجود امامی که برای [[مردم]] شناخته شده و تعریف شده باشد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ‌}}؛ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
*از سوی دیگر، بر [[مردم]] نیز عقلاً و شرعاً [[واجب]] است که [[حجّت الهی]] را پیدا نموده و در [[هدایت]] از او [[استمداد]] جسته و [[اوامر]] او را [[مطیع]] باشند؛ این مطلب نیز در بیانات مختلف [[روایی]] وارد شده است.
*از سوی دیگر، بر [[مردم]] نیز عقلاً و شرعاً [[واجب]] است که [[حجّت الهی]] را پیدا نموده و در [[هدایت]] از او [[استمداد]] جسته و [[اوامر]] او را [[مطیع]] باشند؛ این مطلب نیز در بیانات مختلف [[روایی]] وارد شده است.
*[[امام باقر]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref> فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ- نَبِيُّ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۱: باب أن الأئمه{{عم}} هم الهداه.</ref>.
*[[امام باقر]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref> فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ- نَبِيُّ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۱: باب أن الأئمه{{عم}} هم الهداه.</ref>.
خط ۲۸: خط ۲۸:
===بند دوم: [[لطف خداوند]] برای رفع [[خوف]] از عباد===
===بند دوم: [[لطف خداوند]] برای رفع [[خوف]] از عباد===
*اصل [[عقلی]] دیگری که در [[اثبات]] [[قاعده لطف]] از آن استفاده می‌شود، مسئله رفع [[خوف]] از عباد است؛ زیرا [[بندگان]]، با [[علم]] به وجود [[تکالیف]] و عدم اطّلاع از چگونگی [[امتثال]] آنان، در [[خوف]] از [[سخط]] [[الهی]] قرار می‌گیرند و بر [[خداوند]] لازم است که حجج خود را در میان آنان قرار دهد تا با [[بیان احکام]]، رفع [[خوف]] از آنان نمایند؛ به‌گونه‌ای که در تشتّت آراء، [[حکم]] صحیح را دریابند.
*اصل [[عقلی]] دیگری که در [[اثبات]] [[قاعده لطف]] از آن استفاده می‌شود، مسئله رفع [[خوف]] از عباد است؛ زیرا [[بندگان]]، با [[علم]] به وجود [[تکالیف]] و عدم اطّلاع از چگونگی [[امتثال]] آنان، در [[خوف]] از [[سخط]] [[الهی]] قرار می‌گیرند و بر [[خداوند]] لازم است که حجج خود را در میان آنان قرار دهد تا با [[بیان احکام]]، رفع [[خوف]] از آنان نمایند؛ به‌گونه‌ای که در تشتّت آراء، [[حکم]] صحیح را دریابند.
*این [[استدلال]] در بیان [[منصور بن حازم]]، از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}}، [[ذکر]] شده که در محضر [[حضرت]] آن را بیان کرد و [[امام علی]]{{ع}} او را [[تأیید]] نمود؛ ماحصل بیان [[منصور بن حازم]] به این ترتیب است: [[منصور بن حازم]] به [[امام علی]]{{ع}} عرضه می‌دارد: روشن است که [[خداوند]] هرگز از طریق خلقش شناخته نمی‌شود؛ بلکه مخلوقات به [[خدا]] شناخته می‌شوند. [[امام]] بیان او را [[تأیید]] می‌کنند. وی سپس ابراز می‌دارد: در این صورت، کسی که دانست ربّی دارد، می‌داند که چنین خدایی، [[رضا]] بر مطیعان و [[غضب]] بر [[نافرمانان]] دارد و راه [[معرفت]] به آنها از طریق [[عقل]] نیست؛ بلکه باید [[استمداد]] از [[وحی]] و [[ارتباط با عالم غیب]] نماید. در عین حال، او خود [[ارتباط مستقیم]] با [[عالم غیب]] ندارد. بنابراین، ناچار است به سراغ [[حجج الهی]] برود. بر [[خداوند]] نیز لازم است که حجج و [[رسولان]] خود را برای او قرار دهد. هنگامی که [[انسان]] [[حجّت‌های الهی]] را [[شناخت]]، موظّف است که از آنان [[اطاعت]] کند. [[حضرت]] این بیان او را [[تأیید]] می‌نمایند<ref>{{متن حدیث|قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ}}</ref>.
*این [[استدلال]] در بیان [[منصور بن حازم]]، از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}}، ذکر شده که در محضر [[حضرت]] آن را بیان کرد و [[امام علی]]{{ع}} او را [[تأیید]] نمود؛ ماحصل بیان [[منصور بن حازم]] به این ترتیب است: [[منصور بن حازم]] به [[امام علی]]{{ع}} عرضه می‌دارد: روشن است که [[خداوند]] هرگز از طریق خلقش شناخته نمی‌شود؛ بلکه مخلوقات به [[خدا]] شناخته می‌شوند. [[امام]] بیان او را [[تأیید]] می‌کنند. وی سپس ابراز می‌دارد: در این صورت، کسی که دانست ربّی دارد، می‌داند که چنین خدایی، [[رضا]] بر مطیعان و [[غضب]] بر [[نافرمانان]] دارد و راه [[معرفت]] به آنها از طریق [[عقل]] نیست؛ بلکه باید [[استمداد]] از [[وحی]] و [[ارتباط با عالم غیب]] نماید. در عین حال، او خود [[ارتباط مستقیم]] با [[عالم غیب]] ندارد. بنابراین، ناچار است به سراغ [[حجج الهی]] برود. بر [[خداوند]] نیز لازم است که حجج و [[رسولان]] خود را برای او قرار دهد. هنگامی که [[انسان]] [[حجّت‌های الهی]] را [[شناخت]]، موظّف است که از آنان [[اطاعت]] کند. [[حضرت]] این بیان او را [[تأیید]] می‌نمایند<ref>{{متن حدیث|قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ}}</ref>.
*تا به اینجا، [[برهان لطف]] در [[اثبات]] [[ضرورت]] [[رسالت]] و [[امامت عامّه]] تمام است. در ادامه، منصوربن حازم دفع دخلی می‌نماید و به [[امام]] عرضه می‌دارد: به [[مردم]] گفتم که در زمان [[رسول خدا]]{{صل}}، آن [[حضرت]] [[حجّت الهی]] بود؛ پس بعد از ایشان [[حجّت الهی]] چیست؟ گفتند: [[کتاب خدا]]، [[قرآن]]، [[حجّت]] بین ما است. به آنان گفتم: اگر چنین است، پس چرا همه گروه‌های مخالف در [[امّت اسلام]]، از [[مرجئه]] و قَدَریّه گرفته تا زنادقه که اصلاً ایمانی به [[قرآن]] ندارند، در [[مجادلات]] خود به [[قرآن]] استناد می‌کنند؟ بنابراین، [[قرآن]] به [[تنهایی]] [[حجّت الهی]] نیست؛ مگر همراه با قیّمی که مبیّن آن باشد. سپس ابن‌حازم نام یکایک [[علماء]] و مفسّرین غیرمعصومی را که مخالفین، ادّعای مبیّن [[قرآن]] بودن آنان را داشتند می‌برد و موارد [[جهل]] آنان به [[قرآن]] را بر می‌شمرد، تا بالاخره به [[حجیّت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} می‌رسد و [[امام صادق]]{{ع}} بیان او را [[تأیید]] می‌نمایند<ref>ادامه روایت ابن‌حازم چنین است: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صكَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ صمَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً{{ع}} وَ إِذَا كَانَ الشَّيْ‌ءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً{{ع}}كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ}} (الکافی، الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق)، ج۱، ص۱۶۹).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۸۱-۲۸۲.</ref>.
*تا به اینجا، [[برهان لطف]] در [[اثبات]] [[ضرورت]] [[رسالت]] و [[امامت عامّه]] تمام است. در ادامه، منصوربن حازم دفع دخلی می‌نماید و به [[امام]] عرضه می‌دارد: به [[مردم]] گفتم که در زمان [[رسول خدا]]{{صل}}، آن [[حضرت]] [[حجّت الهی]] بود؛ پس بعد از ایشان [[حجّت الهی]] چیست؟ گفتند: [[کتاب خدا]]، [[قرآن]]، [[حجّت]] بین ما است. به آنان گفتم: اگر چنین است، پس چرا همه گروه‌های مخالف در [[امّت اسلام]]، از [[مرجئه]] و قَدَریّه گرفته تا زنادقه که اصلاً ایمانی به [[قرآن]] ندارند، در [[مجادلات]] خود به [[قرآن]] استناد می‌کنند؟ بنابراین، [[قرآن]] به [[تنهایی]] [[حجّت الهی]] نیست؛ مگر همراه با قیّمی که مبیّن آن باشد. سپس ابن‌حازم نام یکایک [[علماء]] و مفسّرین غیرمعصومی را که مخالفین، ادّعای مبیّن [[قرآن]] بودن آنان را داشتند می‌برد و موارد [[جهل]] آنان به [[قرآن]] را بر می‌شمرد، تا بالاخره به [[حجیّت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} می‌رسد و [[امام صادق]]{{ع}} بیان او را [[تأیید]] می‌نمایند<ref>ادامه روایت ابن‌حازم چنین است: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صكَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ صمَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً{{ع}} وَ إِذَا كَانَ الشَّيْ‌ءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً{{ع}}كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ}} (الکافی، الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق)، ج۱، ص۱۶۹).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۸۱-۲۸۲.</ref>.
===بند سوم: [[لطف خداوند]] به [[انسان‌ها]] برای مقابله با [[شیطان]]===
===بند سوم: [[لطف خداوند]] به [[انسان‌ها]] برای مقابله با [[شیطان]]===
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش