پرش به محتوا

آیا امکان ملاقات با امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نادرست' به 'نادرست'
جز (جایگزینی متن - 'کنده' به 'کنده')
جز (جایگزینی متن - 'نادرست' به 'نادرست')
خط ۵۲: خط ۵۲:
:::::*[[شیخ طوسی]] نیز می‌نویسد: نخست ما با جزم و [[یقین]] نمی‌دانیم که آن [[محبوب]] [[دل‌ها]] از دیده همه دوستدارانش [[نهان]] و [[غایب]] است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹.</ref>.
:::::*[[شیخ طوسی]] نیز می‌نویسد: نخست ما با جزم و [[یقین]] نمی‌دانیم که آن [[محبوب]] [[دل‌ها]] از دیده همه دوستدارانش [[نهان]] و [[غایب]] است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹.</ref>.
:::::*[[سید بن طاووس]] نیز خطاب به [[فرزند]] خود در این‌باره فرموده است: [[امام]]، اکنون از جمیع [[شیعیان]] [[غایب]] است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به [[ملاقات]] [[حضرت]] مشرف شده، از گفتار و [[کردار]] او استفاده کنند<ref>سید بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.</ref>.
:::::*[[سید بن طاووس]] نیز خطاب به [[فرزند]] خود در این‌باره فرموده است: [[امام]]، اکنون از جمیع [[شیعیان]] [[غایب]] است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به [[ملاقات]] [[حضرت]] مشرف شده، از گفتار و [[کردار]] او استفاده کنند<ref>سید بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.</ref>.
:::::۲. '''[[امکان ملاقات]] بدون شناخت‌''': در این دیدگاه، برخلاف دیدگاه نخست، [[امکان ملاقات]] مورد پذیرش است؛ ولی وقوع [[ملاقات]] همراه [[شناخت]] آن [[حضرت]] را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با [[فلسفه غیبت]] در [[تعارض]] می‌داند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد می‌شود که در آن، سخن از دیده‌شدن [[حضرت]] به میان آمده است؛ اما تصریح شده که در آن [[دیدار]]، هرگز شناختی از [[حضرت]] صورت نمی‌گیرد؛ بنابراین امکان [[دیدار]] هست؛ اما چون فرد، آن [[حضرت]] را نخواهد [[شناخت]]. [[شیخ صدوق]] در [[کمال الدین و تمام النعمة]] و نیز در [[علل الشرایع]] با ذکر [[سند]] از [[سدیر]] [[نقل]] کرده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ...  فَمَا تنکر هَذِهِ الُامَّةِ انَّ یکون اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یفعل بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بیوسف أَنْ یکون یسیر فی أَسْوَاقِهِمْ وَ یطأ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یعرفونه حتی یأذن اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یعرفهم نَفْسِهِ کما أَذِنَ لیوسف..."}}؛ در [[قائم]]، سنتی از [[یوسف]] است... چرا این [[مردم]] منکرند که [[خدای تعالی]] با [[حجت]] خود همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آن‌گاه که [[خدای تعالی]] به او [[اذن]] دهد که خود را به آنها معرفی سازد؛ همان‌گونه که به [[یوسف]] [[اذن]] داد...<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳.</ref>. برخی، این [[روایت]] را دلیلی بر [[امکان ملاقات]] و وقوع آن و نیز پذیرش ادعای [[ملاقات]] انگاشته‌اند؛ درحالی که با کمی تأمل درمی‌یابیم که نه فقط چنین استفاده‌ای از [[روایت]] [[نادرست]] است، بلکه برای دیدگاه عدم [[شناخت]]، بهتر به کار می‌آید. چرا که از حکایات [[تاریخی]] و [[روایات]]، هرگز به دست نمی‌آید تا زمانی که [[حضرت یوسف]] خود را معرفی نکرد، کسی او را با عنوان [[یوسف]] شناخته باشد. این پاسخ، زمانی [[قاطعیت]] بیشتری می‌یابد که بدانیم صریح [[آیه]] [[قرآن]]، از این حکایت دارد که حتی [[برادران]] [[یوسف]] که مدت‌ها با وی [[زندگی]] کردند، در [[دیدار]] نخست او را نشناختند. بنابراین دست کم، با استناد به این [[روایت]] و مانند آن، شباهت آن [[حضرت]] با [[یوسف]] اقتضا دارد که هرگز با عنوان [[حضرت مهدی]]{{ع}} شناخته نشود. سخن دیگری نیز در تأیید این دیدگاه از [[نایب خاص]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[محمد بن عثمان]] [[نقل]] شده است که می‌گوید: {{عربی|" وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لیحضر الْمَوْسِمَ کل سَنَةً یری النَّاسِ وَ یعرفهم وَ یرونه وَ لَا یعرفونه"}}؛ به [[خدا]] [[سوگند]]! همانا [[صاحب]] این امر، هر سال در موسم [[حج]] حاضر می‌شود؛ [[مردم]] را می‌بیند و آنها را می‌شناسد و [[مردم]]، او را می‌بینند؛ ولی نمی‌شناسند<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.</ref>. از این [[روایات]]، استفاده می‌شود نه فقط هنگام [[ملاقات]] که پس از آن هم، [[حضرت]] شناخته نمی‌شود. منطقی است گفته شود کسی که هنگام [[دیدار]]، آن [[حضرت]] را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم [[حضرت]] بوده است. چه بسا از ملازمان آن [[حضرت]] یا یکی از [[اولیای الهی]] بوده که به [[دستور]] آن [[حضرت]]، برای رفع مشکل او [[اقدام]] کرده است. این نکته، قابل تأمل است. حجم [[روایات]] این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ اما به هرحال می‌توان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن [[حضرت]]، از نگاه عموم [[مردم]] [[پنهان]] است و اگر [[اراده]] کند کسی آن [[حضرت]] را ببیند، او را نخواهد [[شناخت]].
:::::۲. '''[[امکان ملاقات]] بدون شناخت‌''': در این دیدگاه، برخلاف دیدگاه نخست، [[امکان ملاقات]] مورد پذیرش است؛ ولی وقوع [[ملاقات]] همراه [[شناخت]] آن [[حضرت]] را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با [[فلسفه غیبت]] در [[تعارض]] می‌داند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد می‌شود که در آن، سخن از دیده‌شدن [[حضرت]] به میان آمده است؛ اما تصریح شده که در آن [[دیدار]]، هرگز شناختی از [[حضرت]] صورت نمی‌گیرد؛ بنابراین امکان [[دیدار]] هست؛ اما چون فرد، آن [[حضرت]] را نخواهد [[شناخت]]. [[شیخ صدوق]] در [[کمال الدین و تمام النعمة]] و نیز در [[علل الشرایع]] با ذکر [[سند]] از [[سدیر]] [[نقل]] کرده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ...  فَمَا تنکر هَذِهِ الُامَّةِ انَّ یکون اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یفعل بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بیوسف أَنْ یکون یسیر فی أَسْوَاقِهِمْ وَ یطأ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یعرفونه حتی یأذن اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یعرفهم نَفْسِهِ کما أَذِنَ لیوسف..."}}؛ در [[قائم]]، سنتی از [[یوسف]] است... چرا این [[مردم]] منکرند که [[خدای تعالی]] با [[حجت]] خود همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آن‌گاه که [[خدای تعالی]] به او [[اذن]] دهد که خود را به آنها معرفی سازد؛ همان‌گونه که به [[یوسف]] [[اذن]] داد...<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳.</ref>. برخی، این [[روایت]] را دلیلی بر [[امکان ملاقات]] و وقوع آن و نیز پذیرش ادعای [[ملاقات]] انگاشته‌اند؛ درحالی که با کمی تأمل درمی‌یابیم که نه فقط چنین استفاده‌ای از [[روایت]] نادرست است، بلکه برای دیدگاه عدم [[شناخت]]، بهتر به کار می‌آید. چرا که از حکایات [[تاریخی]] و [[روایات]]، هرگز به دست نمی‌آید تا زمانی که [[حضرت یوسف]] خود را معرفی نکرد، کسی او را با عنوان [[یوسف]] شناخته باشد. این پاسخ، زمانی [[قاطعیت]] بیشتری می‌یابد که بدانیم صریح [[آیه]] [[قرآن]]، از این حکایت دارد که حتی [[برادران]] [[یوسف]] که مدت‌ها با وی [[زندگی]] کردند، در [[دیدار]] نخست او را نشناختند. بنابراین دست کم، با استناد به این [[روایت]] و مانند آن، شباهت آن [[حضرت]] با [[یوسف]] اقتضا دارد که هرگز با عنوان [[حضرت مهدی]]{{ع}} شناخته نشود. سخن دیگری نیز در تأیید این دیدگاه از [[نایب خاص]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[محمد بن عثمان]] [[نقل]] شده است که می‌گوید: {{عربی|" وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لیحضر الْمَوْسِمَ کل سَنَةً یری النَّاسِ وَ یعرفهم وَ یرونه وَ لَا یعرفونه"}}؛ به [[خدا]] [[سوگند]]! همانا [[صاحب]] این امر، هر سال در موسم [[حج]] حاضر می‌شود؛ [[مردم]] را می‌بیند و آنها را می‌شناسد و [[مردم]]، او را می‌بینند؛ ولی نمی‌شناسند<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.</ref>. از این [[روایات]]، استفاده می‌شود نه فقط هنگام [[ملاقات]] که پس از آن هم، [[حضرت]] شناخته نمی‌شود. منطقی است گفته شود کسی که هنگام [[دیدار]]، آن [[حضرت]] را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم [[حضرت]] بوده است. چه بسا از ملازمان آن [[حضرت]] یا یکی از [[اولیای الهی]] بوده که به [[دستور]] آن [[حضرت]]، برای رفع مشکل او [[اقدام]] کرده است. این نکته، قابل تأمل است. حجم [[روایات]] این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ اما به هرحال می‌توان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن [[حضرت]]، از نگاه عموم [[مردم]] [[پنهان]] است و اگر [[اراده]] کند کسی آن [[حضرت]] را ببیند، او را نخواهد [[شناخت]].
:::::۳. '''وقوع [[ملاقات]] همراه با [[شناخت]] و عدم پذیرش ادعا''': در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع [[ملاقات]] مورد پذیرش است، بلکه [[ملاقات]] همراه با [[شناخت]] آن [[حضرت]] نیز پذیرفته شده است؛ اما آنچه مورد [[انکار]] است این که ملاقات‌ کننده، [[حق]] ندارد مشاهده خود را برای دیگران [[نقل]] نماید. به بیان دیگر ادعای [[ملاقات]] نماید. این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این [[توقیع]] که شش روز پیش از [[مرگ علی بن محمد سمری]]، واپسین [[سفیر خاص]] [[امام زمان]]{{ع}} از [[ناحیه]] آن [[حضرت]] صادر شده<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و... این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل‌کنندگان بر مضمون روایت است.</ref>، چنین آمده است: به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. ای [[علی بن محمد سمری]]! [[خداوند]] [[پاداش]] برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز می‌میری. کارهای خود را انجام بده و به هیچ‌کس [[وصیت]] نکن که پس از تو جانشینت باشد که [[غیبت]] دوم و کامل واقع شد و ظهوری نیست، مگر پس از [[اذن خداوند]]. این [[اذن]] پس از مدتی طولانی است که [[دل‌ها]] قسی و سخت شود و [[زمین]]، از [[ستم]] پر گردد. به زودی از [[شیعیان]] من، کسانی خواهند آمد که [[ادعای مشاهده]] بکنند. [[آگاه]] باشید هرکس پیش از [[خروج سفیانی]] و [[صیحه آسمانی]] [[ادعای مشاهده]] کند او دروغگوی افترا زننده است. و [[توان]] و نیرویی نیست مگر از سوی [[خداوند]] بزرگ<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶.</ref>.  این [[توقیع شریف]]، حداقل به سه نکته اساسی تصریح کرده است:
:::::۳. '''وقوع [[ملاقات]] همراه با [[شناخت]] و عدم پذیرش ادعا''': در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع [[ملاقات]] مورد پذیرش است، بلکه [[ملاقات]] همراه با [[شناخت]] آن [[حضرت]] نیز پذیرفته شده است؛ اما آنچه مورد [[انکار]] است این که ملاقات‌ کننده، [[حق]] ندارد مشاهده خود را برای دیگران [[نقل]] نماید. به بیان دیگر ادعای [[ملاقات]] نماید. این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این [[توقیع]] که شش روز پیش از [[مرگ علی بن محمد سمری]]، واپسین [[سفیر خاص]] [[امام زمان]]{{ع}} از [[ناحیه]] آن [[حضرت]] صادر شده<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و... این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل‌کنندگان بر مضمون روایت است.</ref>، چنین آمده است: به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. ای [[علی بن محمد سمری]]! [[خداوند]] [[پاداش]] برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز می‌میری. کارهای خود را انجام بده و به هیچ‌کس [[وصیت]] نکن که پس از تو جانشینت باشد که [[غیبت]] دوم و کامل واقع شد و ظهوری نیست، مگر پس از [[اذن خداوند]]. این [[اذن]] پس از مدتی طولانی است که [[دل‌ها]] قسی و سخت شود و [[زمین]]، از [[ستم]] پر گردد. به زودی از [[شیعیان]] من، کسانی خواهند آمد که [[ادعای مشاهده]] بکنند. [[آگاه]] باشید هرکس پیش از [[خروج سفیانی]] و [[صیحه آسمانی]] [[ادعای مشاهده]] کند او دروغگوی افترا زننده است. و [[توان]] و نیرویی نیست مگر از سوی [[خداوند]] بزرگ<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶.</ref>.  این [[توقیع شریف]]، حداقل به سه نکته اساسی تصریح کرده است:
:::::*[[نیابت]] خاصی که با [[عثمان بن سعید]] آغاز شده بود، با [[رحلت]] [[سمری]] به پایان رسید ({{متن حدیث|"وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ"}}<ref>و به کسی وصیت نکن که پس از وفات تو به مقام تو برخیزد؛ بحار الأنوار، ج۵۲، ص۱۵۱.</ref>).
:::::*[[نیابت]] خاصی که با [[عثمان بن سعید]] آغاز شده بود، با [[رحلت]] [[سمری]] به پایان رسید ({{متن حدیث|"وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ"}}<ref>و به کسی وصیت نکن که پس از وفات تو به مقام تو برخیزد؛ بحار الأنوار، ج۵۲، ص۱۵۱.</ref>).
۲۱۸٬۰۵۷

ویرایش