پرش به محتوا

آیه اولی الامر: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[رهبری]]''' و '''[[سیاست]]''' است. "'''آیه اولی الامر'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[رهبری]]''' و '''[[سیاست]]''' است. "'''[[آیه اولی الامر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[آیه اولی الامر در قرآن]] | [[آیه اولی الامر در حدیث]] | [[آیه اولی الامر در کلام اسلامی]] | [[آیه اولی الامر در عرفان اسلامی]] | [[مقام آیه اولی الامر]]</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[آیه اولی الامر در قرآن]] | [[آیه اولی الامر در حدیث]] | [[آیه اولی الامر در کلام اسلامی]] | [[آیه اولی الامر در عرفان اسلامی]] | [[مقام آیه اولی الامر]]</div>
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''اولو الامر''' به معنای [[صاحبان فرمان]]. در [[قرآن]] به [[اطاعت از اولی الامر]] [[فرمان]] داده شده است.{{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. اولو الامر به [[امام علی|علی بن ابی طالب]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} و [[جانشینان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} از این [[خاندان]] [[تفسیر]] شده است. [[امام باقر]]{{ع}} دربارۀ [[آیه اولی الامر]] می‌فرماید: {{متن حدیث|َ هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي الْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ مَوَاضِعَ الْأَنْبِيَاءِ}}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی</ref> این [[آیه]] از موارد بحث‌انگیز میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّت]] است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که [[حاکم]] باشد، یا [[علمای دین]] را لازم الاتّباع می‌دانند، امّا [[شیعه]] مصداق آن را [[امامان]] [[معصوم]] و آنان که از سوی آنان [[ولایت]] دارند می‌دانند [[ائمه]] [[شیعه]] با استناد به این [[آیه]] که [[خداوند]] [[اطاعت اولی الامر]] از [[اهل بیت]]{{عم}} را [[واجب]] ساخته است، با [[مخالفان]] [[احتجاج]] می‌کردند. [[امام صادق]] نیز فرموده است: {{متن حدیث|أولو الأمر هم الأئمة من أهل البيت‏}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحب‌ فرمانانی که اطاعتشان [[واجب]] است و [[پیروی]] از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول|رسول]] قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ [[خالص]] [[خدا]] و از هر [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند. بد نیست نمونه‌هایی از دیدگاه‌های بزرگان [[اهل سنت]] را دربارۀ [[اولی الامر]] مرور کنیم: [[قاضی]] [[ابو یوسف]] می‌گوید: [[اطاعت]] از [[خلیفه]] لازم است، اگرچه [[ستمگر]] باشد. [[حسن بصری]] می‌گوید: به [[حکّام]]، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی [[رفتار]] کنند، آنان راست [[اجر]]، و بر شماست [[شکر]]، و اگر به [[بدی]] [[رفتار]] کنند، بر آنان است وزر و بر شماست [[صبر]]. [[قاضی ابوبکر باقلانی]] گوید: جمهور اهل [[تحقیق]] و [[اصحاب]] [[حدیث]] گفته‌اند: [[خلیفه]] به علّت اینکه [[فاسق]] و [[گناهکار]] باشد، یا [[ستمگر]] باشد و [[اموال]] [[مردم]] را بگیرد و [[مردم]] را بکشد و [[حقوق]] را ضایع کند و [[حدود الهی]] را زیرپا بگذارد، [[خلع]] نمی‌شود، و [[واجب]] نیست [[قیام]] علیه او، بلکه باید او را [[موعظه]] کرد. [[قاضی]] [[بدر]] الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد. باید از او [[اطاعت]] کرد.<ref> نمونه‌ها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است</ref> این دیدگاه کجا؟ و اولو الامر را اولیای [[معصوم]] [[الهی]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] دانستن کجا؟<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>
'''[[اولو الامر]]''' به معنای [[صاحبان فرمان]]. در [[قرآن]] به [[اطاعت از اولی الامر]] [[فرمان]] داده شده است.{{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. [[اولو الامر]] به [[امام علی|علی بن ابی طالب]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} و [[جانشینان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} از این [[خاندان]] [[تفسیر]] شده است. [[امام باقر]]{{ع}} دربارۀ [[آیه اولی الامر]] می‌فرماید: {{متن حدیث|َ هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي الْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ مَوَاضِعَ الْأَنْبِيَاءِ}}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی</ref> این [[آیه]] از موارد بحث‌انگیز میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّت]] است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که [[حاکم]] باشد، یا [[علمای دین]] را لازم الاتّباع می‌دانند، امّا [[شیعه]] مصداق آن را [[امامان]] [[معصوم]] و آنان که از سوی آنان [[ولایت]] دارند می‌دانند [[ائمه]] [[شیعه]] با استناد به این [[آیه]] که [[خداوند]] [[اطاعت اولی الامر]] از [[اهل بیت]]{{عم}} را [[واجب]] ساخته است، با [[مخالفان]] [[احتجاج]] می‌کردند. [[امام صادق]] نیز فرموده است: {{متن حدیث|أولو الأمر هم الأئمة من أهل البيت‏}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحب‌ فرمانانی که اطاعتشان [[واجب]] است و [[پیروی]] از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول|رسول]] قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ [[خالص]] [[خدا]] و از هر [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند. بد نیست نمونه‌هایی از دیدگاه‌های بزرگان [[اهل سنت]] را دربارۀ [[اولی الامر]] مرور کنیم: [[قاضی]] [[ابو یوسف]] می‌گوید: [[اطاعت]] از [[خلیفه]] لازم است، اگرچه [[ستمگر]] باشد. [[حسن بصری]] می‌گوید: به [[حکّام]]، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی [[رفتار]] کنند، آنان راست [[اجر]]، و بر شماست [[شکر]]، و اگر به [[بدی]] [[رفتار]] کنند، بر آنان است وزر و بر شماست [[صبر]]. [[قاضی ابوبکر باقلانی]] گوید: جمهور [[اهل]] [[تحقیق]] و [[اصحاب]] [[حدیث]] گفته‌اند: [[خلیفه]] به علّت اینکه [[فاسق]] و [[گناهکار]] باشد، یا [[ستمگر]] باشد و [[اموال]] [[مردم]] را بگیرد و [[مردم]] را بکشد و [[حقوق]] را ضایع کند و [[حدود الهی]] را زیرپا بگذارد، [[خلع]] نمی‌شود، و [[واجب]] نیست [[قیام]] علیه او، بلکه باید او را [[موعظه]] کرد. [[قاضی]] [[بدر]] الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد. باید از او [[اطاعت]] کرد.<ref> نمونه‌ها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است</ref> این دیدگاه کجا؟ و [[اولو الامر]] را اولیای [[معصوم]] [[الهی]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] دانستن کجا؟<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>


==مقدمه==
==مقدمه==
*پس از [[رحلت]] بنیان‌گذار [[اسلام]] و بروز یک سری بحث‌های لفظی درباره مسئله [[خلافت]] [[پیامبر]]{{صل}}، طرح موضوع "اولوالامر" از مسایل بحث برانگیز در آن مقطع زمانی بود که احتمالاً لفظ "امر" به معنی [[حکومت]] به کار می‌رفت.
*پس از [[رحلت]] بنیان‌گذار [[اسلام]] و بروز یک سری بحث‌های لفظی درباره مسئله [[خلافت]] [[پیامبر]]{{صل}}، طرح موضوع "[[اولوالامر]]" از مسایل بحث برانگیز در آن مقطع زمانی بود که احتمالاً لفظ "امر" به معنی [[حکومت]] به کار می‌رفت.
*در [[آیه]] مذکور نکاتی قابل توجّه است؛ از جمله اینکه
*در [[آیه]] مذکور نکاتی قابل توجّه است؛ از جمله اینکه
#[[مؤمنان]] از سه دسته [[فرامین]] باید [[اطاعت]] کنند: [[اوامر خدا]]، [[پیامبر]] و [[اولوالامر]].
# [[مؤمنان]] از سه دسته [[فرامین]] باید [[اطاعت]] کنند: [[اوامر خدا]]، [[پیامبر]] و [[اولوالامر]].
#[[اطاعت از خدا]] - که امر او به [[حکم عقل]] لازم الاطاعه و امری ارشادی است - با [[اطاعت از پیامبر]] [[اولوالامر]] متفاوت است؛ بنابراین، علاوه بر [[دستورات الهی]] که در قالب [[آیات]] در [[روایات]] آمده لازم است دستوراتی را که [[پیامبر]] [[اولوالامر]] برای اداره [[جامعه]] صادر می‌کنند [[اطاعت]] کرد؛ زیرا [[اطاعت از پیامبر]] [[اطاعت از خدا]] است. هر کس از [[پیامبر]] [[اطاعت]] کند، از [[خدا]] [[اطاعت]] کرده است{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref> «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و علاوه بر [[احکام]] اوّلیه یک‌ سری [[احکام ثانویه]] یا [[احکام حکومتی]] برای اداره [[جامعه]] [[نیاز]] وجود دارد که بر حسب مورد به تشخیص [[پیامبر]] یا [[امام]] وضع می‌گردد.
# [[اطاعت از خدا]] - که امر او به [[حکم عقل]] لازم الاطاعه و امری ارشادی است - با [[اطاعت از پیامبر]] [[اولوالامر]] متفاوت است؛ بنابراین، علاوه بر [[دستورات الهی]] که در قالب [[آیات]] در [[روایات]] آمده لازم است دستوراتی را که [[پیامبر]] [[اولوالامر]] برای اداره [[جامعه]] صادر می‌کنند [[اطاعت]] کرد؛ زیرا [[اطاعت از پیامبر]] [[اطاعت از خدا]] است. هر کس از [[پیامبر]] [[اطاعت]] کند، از [[خدا]] [[اطاعت]] کرده است{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref> «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و علاوه بر [[احکام]] اوّلیه یک‌ [[سری]] [[احکام ثانویه]] یا [[احکام حکومتی]] برای اداره [[جامعه]] [[نیاز]] وجود دارد که بر حسب مورد به تشخیص [[پیامبر]] یا [[امام]] وضع می‌گردد.
#[[پیامبر]] و [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا اگر [[معصوم]] نباشند ممکن است بین [[فرامین]] آنها و [[فرامین خدا]] تناقض پیش بیاید و مکلّف در تناقض قرار گیرد؛ مثلاً [[اولوالامر]] که خود اهل [[فسق]] و [[گناه]] است به [[انسان]] [[امر]] کند که مانند او شراب بخورد، از طرفی انجام آن [[واجب]] است و از طرفی [[حرام]] و این محال است.
# [[پیامبر]] و [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا اگر [[معصوم]] نباشند ممکن است بین [[فرامین]] آنها و [[فرامین خدا]] تناقض پیش بیاید و مکلّف در تناقض قرار گیرد؛ مثلاً [[اولوالامر]] که خود [[اهل]] [[فسق]] و [[گناه]] است به [[انسان]] امر کند که مانند او شراب بخورد، از طرفی انجام آن [[واجب]] است و از طرفی [[حرام]] و این محال است.
#[[امر]] [[اولوالامر]] با امر [[پیامبر]] [[واحد]] است؛ چون با یک لفظ "اطاعت کنید" هر دو را آورده است.
# امر [[اولوالامر]] با امر [[پیامبر]] [[واحد]] است؛ چون با یک لفظ "[[اطاعت]] کنید" هر دو را آورده است.


== معنای امر در قرآن==
== معنای امر در [[قرآن]]==
* لفظ "امر" در [[قرآن]] به سه معنی به کار رفته است:  
* لفظ "امر" در [[قرآن]] به سه معنی به کار رفته است:  
#[[دستور]] و [[فرمان]] که جمع آن "اوامر" است.  
# [[دستور]] و [[فرمان]] که جمع آن "[[اوامر]]" است.  
#کار و [[شأن]] که جمع جمع آن امور است.  
#کار و [[شأن]] که جمع جمع آن امور است.  
#موجود مجرّد از مادّه در مقابل [[خلق]] یعنی موجود تدریجی و [[مادّی]] در این جا دو معنای اوّل منظور است. "اولوالامر" یعنی صاحبان [[دستور]]، [[فرمانداران]] و [[فرماندهان]] یا صاحبان [[کارها]] و [[شئون اجتماع]]؛ یعنی کسانی که اداره [[شئون اجتماع]] به دست آنها است.
#موجود مجرّد از مادّه در مقابل [[خلق]] یعنی موجود تدریجی و [[مادّی]] در این جا دو معنای اوّل منظور است. "[[اولوالامر]]" یعنی صاحبان [[دستور]]، [[فرمانداران]] و [[فرماندهان]] یا صاحبان [[کارها]] و [[شئون اجتماع]]؛ یعنی کسانی که اداره [[شئون اجتماع]] به دست آنها است.


==اولی الامر کیستند؟==
==[[اولی الامر]] کیستند؟==
*[[اولوالامر]] چه کسانی هستند؟ از این [[آیه]] بیشتر از این مطلب که [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند، نمی‌توان فهمید و از طرفی کسانی که بعد از [[رحلت]] [[مسلمانان]] [[امر]] [[پیامبر]]{{صل}} را به عهده گرفتند به جز [[علی]]{{ع}} [[معصوم]] نبودند؛ چنان‌که این اولوالامرها خلاف [[حکم خدا]] صادر می‌کردند و بعد از آنکه [[علی]]{{ع}} آنها را متنبه می‌فرمود، می‌گفتند: اگر [[علی]] نبود حتماً هلاک می‌شد<ref>ینابیع المودة، باب ۵۶، ص۲۱۱؛ الغدیر، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱ و ج۷ و ۸؛ طبقات ابن سعد، ج۲، بخش ۲، ص۱۰۳.</ref>.
* [[اولوالامر]] چه کسانی هستند؟ از این [[آیه]] بیشتر از این مطلب که [[اولوالامر]] باید ### [[313]]### باشند، نمی‌توان فهمید و از طرفی کسانی که بعد از [[رحلت]] [[مسلمانان]] امر [[پیامبر]]{{صل}} را به عهده گرفتند به جز [[علی]]{{ع}} [[معصوم]] نبودند؛ چنان‌که این اولوالامرها خلاف [[حکم خدا]] صادر می‌کردند و بعد از آنکه [[علی]]{{ع}} آنها را متنبه می‌فرمود، می‌گفتند: اگر [[علی]] نبود حتماً هلاک می‌شد<ref>ینابیع المودة، باب ۵۶، ص۲۱۱؛ الغدیر، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱ و ج۷ و ۸؛ طبقات ابن سعد، ج۲، بخش ۲، ص۱۰۳.</ref>.
*بنابراین اشخاص غیر معصوم نمی‌توانند [[اولوالامر]] باشند؛ امّا [[روایات]] مصداق واقعی [[اولوالامر]] را با تصریح بیان کرده‌اند؛ از جمله [[روایات]] معروف، [[حدیث جابر]] است که او مصداق و [[تفسیر]] [[اولوالامر]] را – که پیرویشان بر ما لازم است- از [[پیامبر]] پرسید. [[حضرت]] فرمود: نخستین آنها پس از من [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و پس از او فرزندانش [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] و [[علی بن الحسین]] است و سپس [[محمّد]] [[باقر]] که تو را [[دیدار]] خواهی کرد و هنگامی که ملاقاتش کردی [[سلام]] مرا به او برسان؛ بعد از او [[جعفر صادق]] و بعد [[موسی کاظم]] و سپس به ترتیب علی‌رضا، [[محمّد]] جواد، [[علی]] [[هادی]]، [[امام عسکری|حسن عکسری]] و آن گاه [[قائم]] [[منتظر]] [[مهدی موعود]]{{ع}} پس از من [[امام]] و [[رهبر]] خواهند بود<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۳.</ref>. [[امام باقر]] فرمود: [[اولوالامر]] [[پیشوایان]] [[امّت]] از [[نسل]] [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] هستند که تا [[قیامت]] پا به عرصه هستی نمی‌گذارند<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۳۱.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۱-۲۳.</ref>.
*بنابراین اشخاص غیر [[معصوم]] نمی‌توانند [[اولوالامر]] باشند؛ امّا [[روایات]] مصداق واقعی [[اولوالامر]] را با تصریح بیان کرده‌اند؛ از جمله [[روایات]] معروف، [[حدیث جابر]] است که او مصداق و [[تفسیر]] [[اولوالامر]] را – که پیرویشان بر ما لازم است- از [[پیامبر]] پرسید. [[حضرت]] فرمود: نخستین آنها پس از من [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و پس از او فرزندانش [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] و [[علی بن الحسین]] است و سپس [[محمّد]] [[باقر]] که تو را [[دیدار]] خواهی کرد و هنگامی که ملاقاتش کردی [[سلام]] مرا به او برسان؛ بعد از او [[جعفر صادق]] و بعد [[موسی کاظم]] و سپس به ترتیب علی‌رضا، [[محمّد]] جواد، [[علی]] [[هادی]]، [[امام عسکری|حسن عکسری]] و آن گاه [[قائم]] [[منتظر]] [[مهدی موعود]]{{ع}} پس از من [[امام]] و [[رهبر]] خواهند بود<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۳.</ref>. [[امام باقر]] فرمود: [[اولوالامر]] [[پیشوایان]] [[امّت]] از [[نسل]] [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] هستند که تا [[قیامت]] پا به عرصه هستی نمی‌گذارند<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۳۱.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۱-۲۳.</ref>.


==دلالت آیه==
==دلالت [[آیه]]==
===نخست: دلالت بر [[نصب امام]]===
===نخست: دلالت بر [[نصب امام]]===
* [[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را [[تبیین]] می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم تنصیص و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
* [[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را [[تبیین]] می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] [[امر]] [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم [[تنصیص]] و [[تعیین]] و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
* {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. آیه شریفه فوق از [[مؤمنان]] خواسته از الله، [[پیامبر]] و صاحبان امر "حاکمان" [[اطاعت]] کنند، [[شیعه]] معتقد است، {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر [[عصمت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} دلالت می‌‌کند که آن را با توجه به نکات ذیل می‌‌توان استنتاج کرد:
* {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[آیه شریفه]] فوق از [[مؤمنان]] خواسته از [[الله]]، [[پیامبر]] و [[صاحبان امر]] "[[حاکمان]]" [[اطاعت]] کنند، [[شیعه]] [[معتقد]] است، {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر [[عصمت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} دلالت می‌‌کند که آن را با توجه به نکات ذیل می‌‌توان [[استنتاج]] کرد:
#این‌که {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} عطف شده، از آن برمی‌‌آید [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} مانند [[اطاعت]] [[رسول]] خداست. از این نکته می‌‌توان استفاده کرد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} باید مانند [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[معصوم]] بوده باشد تا [[خداوند]] به صورت مطلق به [[اطاعت]] از وی در آیه امر کرده باشد. [[فخر رازی]] در تفسیرش به این نکته اذعان می‌‌کند لکن [[معصوم]] را نه اشخاص خاص بلکه [[امت]] [[تفسیر]] می‌‌کند، در این باره باید گفت پیش تر [[روایت]] [[عصمت]] گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} جز [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری نبوده است.
#اینکه {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} عطف شده، از آن برمی‌‌آید [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} مانند [[اطاعت]] [[رسول]] خداست. از این نکته می‌‌توان استفاده کرد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} باید مانند [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[معصوم]] بوده باشد تا [[خداوند]] به صورت مطلق به [[اطاعت]] از وی در [[آیه]] امر کرده باشد. [[فخر رازی]] در تفسیرش به این نکته [[اذعان]] می‌‌کند لکن [[معصوم]] را نه اشخاص خاص بلکه [[امت]] [[تفسیر]] می‌‌کند، در این باره باید گفت پیش‌تر [[روایت]] [[عصمت]] گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} جز [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری نبوده است.
#از آنجا که [[اهل سنت]] به [[نصب]] هیچ فردی معتقد نیست، یا باید بپذیرند مصداق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از نسل وی می‌‌باشد و یا این‌که به عدم مصداق آیه در {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت آیه و امر الهی به [[اطاعت]] از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را می‌‌رساند.
#از آنجا که [[اهل سنت]] به [[نصب]] هیچ فردی [[معتقد]] نیست، یا باید بپذیرند مصداق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از [[نسل]] وی می‌‌باشد و یا اینکه به عدم مصداق [[آیه]] در {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت [[آیه]] و [[امر الهی]] به [[اطاعت]] از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را می‌‌رساند.
#درباره تطبیق [[عصمت]] بر [[امت]] - که [[فخر رازی]] مدعی بود - باید گفت:
#درباره [[تطبیق]] [[عصمت]] بر [[امت]] - که [[فخر رازی]] مدعی بود - باید گفت:
##{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} حسب [[نص]] آیه نه [[امت]] بلکه جزء [[امت]] {{متن قرآن|مِنكُمْ }}، است.
##{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} حسب [[نص]] [[آیه]] نه [[امت]] بلکه جزء [[امت]] {{متن قرآن|مِنكُمْ }}، است.
## معنای {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} "صاحبان امر و [[حکومت]]" بر [[امت]] تناسبت ندارد تا بر آن تطبیق شود.
## معنای {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} "[[صاحبان امر]] و [[حکومت]]" بر [[امت]] تناسبت ندارد تا بر آن [[تطبیق]] شود.
##آیه می‌خواهد از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] مطلق شود، در حالی که [[امت]] باید [[مطیع]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[مطاع]] گردد، امّا در توجیه رازی جای [[مطیع]] و [[مطاع]] عوض می‌شود.
## [[آیه]] می‌خواهد از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] مطلق شود، در حالی که [[امت]] باید [[مطیع]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[مطاع]] گردد، امّا در توجیه [[رازی]] جای [[مطیع]] و [[مطاع]] عوض می‌شود.
#علاوه بر تحلیل مفهومی آیه، [[روایات نبوی]] نیز مصادیق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از نسل [[امام علی|علی]]{{ع}} را روشن می‌کند، مثلاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} شرکای خود را کسانی ذکر می‌کند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم [[پیامبر]] و [[خدا]] ذکر شده است:{{متن حدیث|شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم‏{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}}}. [[حضرت علی]]{{ع}} آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ أَوَّلُهُمْ}}<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.</ref>.
#علاوه بر تحلیل مفهومی [[آیه]]، [[روایات نبوی]] نیز مصادیق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از [[نسل]] [[امام علی|علی]]{{ع}} را روشن می‌کند، مثلاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} شرکای خود را کسانی ذکر می‌کند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم [[پیامبر]] و [[خدا]] ذکر شده است:{{متن حدیث|شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم‏{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}}}. [[حضرت علی]]{{ع}} آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ أَوَّلُهُمْ}}<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.</ref>.
*[[امام علی|علی]]{{ع}} در دورهٔ [[خلافت]] [[عثمان]] در حضور جمعی از آنان می‌خواهد که واقعاً بگویند که [[آیات]] "[[آیه اولی الأمر|اولی الأمر]]"، "[[آیه ولایت|ولایت]]" و "[[آیه تبلیغ|تبلیغ]]" در حقّ چه کسی نازل شده است، آیا مگر در حقّ غیر [[امام علی|علی]]{{ع}} نازل شده است؟ آیا مگر [[ابوبکر]] و [[عمر]] نبودند که بعد از نزول [[آیات]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} پرسیدند: آیا این [[آیات]] تنها به [[امام علی|علی]]{{ع}} اختصاص دارد:<ref>{{عربی|" فَقَامَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ‏ خَاصَّةٌ فِي‏ عَلِيٍّ؟"}}؛ تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.</ref>. [[پیامبر]] در جواب فرمود: "بلى در [[شأن]] على عليه السّلام و در [[شأن]] أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده"<ref>{{متن حدیث|بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"}}؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.</ref>.
* [[امام علی|علی]]{{ع}} در دورهٔ [[خلافت]] [[عثمان]] در حضور جمعی از آنان می‌خواهد که واقعاً بگویند که [[آیات]] "[[آیه اولی الأمر|اولی الأمر]]"، "[[آیه ولایت|ولایت]]" و "[[آیه تبلیغ|تبلیغ]]" در [[حقّ]] چه کسی نازل شده است، آیا مگر در [[حقّ]] غیر [[امام علی|علی]]{{ع}} نازل شده است؟ آیا مگر [[ابوبکر]] و [[عمر]] نبودند که بعد از [[نزول]] [[آیات]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} پرسیدند: آیا این [[آیات]] تنها به [[امام علی|علی]]{{ع}} اختصاص دارد:<ref>{{عربی|" فَقَامَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ‏ خَاصَّةٌ فِي‏ عَلِيٍّ؟"}}؛ تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.</ref>. [[پیامبر]] در جواب فرمود: "بلى در [[شأن]] على عليه السّلام و در [[شأن]] أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده"<ref>{{متن حدیث|بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"}}؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.</ref>.
*[[حسکانی]] از [[امام]] باقر{{ع}} نقل می‌کند که از آن حضرت دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در حقّ [[علی بن ابی طالب]] نازل شده است <ref>تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.</ref>. مشابه همین [[روایت]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز گزارش شده است<ref>ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲.</ref>.
* [[حسکانی]] از [[امام]] [[باقر]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که از آن [[حضرت]] دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در [[حقّ]] [[علی بن ابی طالب]] نازل شده است <ref>تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.</ref>. مشابه همین [[روایت]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز گزارش شده است<ref>ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲.</ref>.


===دوم: دلالت بر [[ضرورت امامت]]===
===دوم: دلالت بر [[ضرورت امامت]]===
* [[وجوب اطاعت از اولی الامر]] در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است. شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} بر [[رسول]]، عطف شده است و [[نبوت]]، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست می آید. همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین [[امام]] نیز، "علی الله" است. کلمه {{متن قرآن|مِنكُمْ}} بعد از {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} نمی‌تواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره [[نبوت]] نیز کلمۀ {{عربی|"مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]]، از جنس بشرند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.
* [[وجوب اطاعت از اولی الامر]] در این [[آیه]] مقتضی [[وجوب]] تحقق آن است. شاید اشکال شود که [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الامر]]، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند [[وجوب]] [[زکات]] دادن که دال بر [[وجوب]] کسب [[مال]] نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} بر [[رسول]]، عطف شده است و [[نبوت]]، امری است قطعی، [[وجوب]] [[اولی الامر]] به دست می‌‌آید. همانگونه که [[نصب]] و [[تعیین]] [[پیامبر]]، [[فعل خداوند]] است، [[نصب]] و [[تعیین]] [[امام]] نیز، "[[علی]] [[الله]]" است. کلمه {{متن قرآن|مِنكُمْ}} بعد از {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} نمی‌تواند به معنای [[وجوب]] "[[علی]] [[الناس]]" باشد، زیرا درباره [[نبوت]] نیز کلمۀ {{عربی|"مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]]، از جنس بشرند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.
* قرآن کریم، اطاعت و پیروی از "أُولی الأمر" را بر مسلمانان واجب کرده و فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر و متولّیان امر خودتان پیروی کنید.»، سوره نسا آیه۵۹.</ref>.
* [[قرآن کریم]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از "أُولی الأمر" را بر [[مسلمانان]] [[واجب]] کرده و فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر و متولّیان امر خودتان پیروی کنید».، سوره نسا آیه۵۹.</ref>.
* [[سعدالدین تفتازانی]] در کتاب شرح المقاصد این دلیل را یادآور شده و گفته است: وجوب اطاعت از اولی الامر، مقتضی وجوب تحقق آن است.
* [[سعدالدین تفتازانی]] در کتاب [[شرح]] المقاصد این [[دلیل]] را یادآور شده و گفته است: [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الامر]]، مقتضی [[وجوب]] تحقق آن است.
* [[محقّق طوسی]] نیز در تلخیص المحصّل، این آیه را به عنوان دلیل نقلی و شرعی بر وجوب امامت بر شمرده است.
* [[محقّق طوسی]] نیز در تلخیص المحصّل، این [[آیه]] را به عنوان [[دلیل نقلی]] و [[شرعی]] بر [[وجوب امامت]] بر شمرده است.
* ممکن است گفته شود: از وجوب فعلی بر انسان، نمی‌­توان وجوب تحقق بخشیدن و تحصیل موضوع آن را استنباط کرد؛ همان­طور که از وجوب زکات یا خمس، نمی‌­توان وجوب کسب مال و ثروتی را که متعلّق زکات یا خمس است، نتیجه گرفت؛ بلکه چنین احکامی در حقیقت به صورت قضیه شرطیه­‌اند که بر وجوب تالی در فرض وجود مقدّم، دلالت می‌­کنند و نه بر وجود قطعی مقدّم؛ یعنی اگر کسی، اموالی که زکات به آن تعلّق می‌گیرد به دست آورد، باید زکات آن را بپردازد. در بحث ما نیز مفاد آیه، چنین خواهد شد که اگر اولی الامر، موجود باشد، باید از آن اطاعت کرد؛ امّا این­که باید اولی الامر موجود باشد یا نه، از این آیه به دست نمی­‌آید.
* ممکن است گفته شود: از [[وجوب]] فعلی بر [[انسان]]، نمی‌­توان [[وجوب]] تحقق بخشیدن و تحصیل موضوع آن را [[استنباط]] کرد؛ همان­طور که از [[وجوب]] [[زکات]] یا [[خمس]]، نمی‌­توان [[وجوب]] کسب [[مال]] و ثروتی را که متعلّق [[زکات]] یا [[خمس]] است، نتیجه گرفت؛ بلکه چنین احکامی در [[حقیقت]] به صورت قضیه شرطیه­‌اند که بر [[وجوب]] [[تالی]] در فرض وجود مقدّم، دلالت می‌­کنند و نه بر وجود قطعی مقدّم؛ یعنی اگر کسی، اموالی که [[زکات]] به آن تعلّق می‌گیرد به دست آورد، باید [[زکات]] آن را بپردازد. در بحث ما نیز مفاد [[آیه]]، چنین خواهد شد که اگر [[اولی الامر]]، موجود باشد، باید از آن [[اطاعت]] کرد؛ امّا این­که باید [[اولی الامر]] موجود باشد یا نه، از این [[آیه]] به دست نمی­‌آید.
* در پاسخ این اشکال، می­توان گفت: اگر چه مقتضای قاعده اوّلیه، همان است که گفته شد؛ ولی در این­جا، از قرینه سیاق، به دست می­‌آید که وجود اولی الامر، مسلّم و مفروغ‌عنه گرفته شده است؛ زیرا اُولی الأمر، بر رسول، عطف شده است و می‌­دانیم که نبوّت، امری است قطعی و در وجوب آن، سخنی نیست.
* در پاسخ این اشکال، می­توان گفت: اگر چه مقتضای قاعده اوّلیه، همان است که گفته شد؛ ولی در این­جا، از قرینه سیاق، به دست می­‌آید که وجود [[اولی الامر]]، مسلّم و مفروغ‌عنه گرفته شده است؛ زیرا اُولی الأمر، بر [[رسول]]، عطف شده است و می‌­دانیم که [[نبوّت]]، امری است قطعی و در [[وجوب]] آن، سخنی نیست.
* آری، از این آیه، به دست می‌­آید که وجوب امامت "اولی الامر" وجوب کلامی است و نه فقهی؛ یعنی همان­گونه که نصب و تعیین پیامبر، فِعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، فِعلِ خداوند است.
* آری، از این [[آیه]]، به دست می‌­آید که [[وجوب امامت]] "[[اولی الامر]]" [[وجوب کلامی]] است و نه [[فقهی]]؛ یعنی همان­گونه که [[نصب]] و [[تعیین]] [[پیامبر]]، فِعل [[خداوند]] است، [[نصب]] و [[تعیین امام]] نیز، فِعلِ [[خداوند]] است.
* ممکن است گفته شود: کلمه "منکم" بیان کننده این مطلب است که اولی الأمر را خود مسلمانان بر می­‌گزینند؛ ولی این احتمال، اعتبار و ارزش علمی ندارد؛ زیرا درباره­ی نبوّت نیز کلمه "من أنفسهم" آمده است. مقصود از این­گونه تعابیر، این است که پیامبر و امام از جنس بشرند و گذشته از این، از میان خود مردم برگزیده شده­‌اند. برگزیده شدن پیامبر و امام از میان مردم، غیر از برگزیده شدن آنان به دست مردم است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]] ص ۱۹۲-۲۱۸.</ref>
* ممکن است گفته شود: کلمه "منکم" بیان کننده این مطلب است که [[اولی الأمر]] را خود [[مسلمانان]] بر می­‌گزینند؛ ولی این احتمال، اعتبار و [[ارزش]] [[علمی]] ندارد؛ زیرا درباره­ی [[نبوّت]] نیز کلمه "من أنفسهم" آمده است. مقصود از این­گونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]] از جنس بشرند و گذشته از این، از میان خود [[مردم]] [[برگزیده]] شده­‌اند. [[برگزیده شدن]] [[پیامبر]] و [[امام]] از میان [[مردم]]، غیر از [[برگزیده شدن]] آنان به دست [[مردم]] است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]] ص ۱۹۲-۲۱۸.</ref>


===سوم: دلالت بر [[مرجعیت دینی]]===
===سوم: دلالت بر [[مرجعیت دینی]]===
* از جمله آیاتی که می‌تواند شأن مرجعیت دینی را اثبات کند، آیه معروف اولی‌الامر است. البته این آیه این قابلیت را دارد که برخی دیگر از شئون، مانند شأن رهبری سیاسی را نیز اثبات کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این آیه بر شأن مرجعیت دینی هستیم. خداوند متعال در آیه یادشده می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref>  
* از جمله آیاتی که می‌تواند [[شأن مرجعیت دینی]] را [[اثبات]] کند، [[آیه]] معروف [[اولی‌الامر]] است. البته این [[آیه]] این قابلیت را دارد که برخی دیگر از [[شئون]]، مانند [[شأن]] [[رهبری سیاسی]] را نیز [[اثبات]] کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این [[آیه]] بر [[شأن مرجعیت دینی]] هستیم. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] یادشده می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref>  
* اینکه چگونه این [[آیه]] بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح می‌دهیم:
* اینکه چگونه این [[آیه]] بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته [[شرح]] می‌دهیم:
# [[آیه]] ذکر شده تصریح دارد که [[خداوند متعال]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] [[فرمان]] داده؛ اما [[پرسش]] اینجاست که [[خداوند]] [[مردم]] را در چه حوزه‌ای به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] فراخوانده است؟ به دیگر سخن، [[خداوند]] چه مسئولیت‌هایی به ایشان داده که [[مردم]] در آن حوزه به [[اطاعت]] از ایشان موظف‌اند؟
# [[آیه]] ذکر شده تصریح دارد که [[خداوند متعال]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] [[فرمان]] داده؛ اما [[پرسش]] اینجاست که [[خداوند]] [[مردم]] را در چه حوزه‌ای به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] فراخوانده است؟ به دیگر سخن، [[خداوند]] چه مسئولیت‌هایی به ایشان داده که [[مردم]] در آن حوزه به [[اطاعت]] از ایشان موظف‌اند؟
# واژه "[[اولی‌الامر]]" نیز به معنای [[صاحبان امر]] است؛<ref>واژه «اولو» در کهن‌ترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب [[خداوند]]، [[مسئولیت]] با مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه [[فرمان]] به [[اطاعت]] از ایشان [[بیهوده]] بود. به دیگر سخن، [[خداوند متعال]] مقرر فرموده که مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان باشد، و سپس [[مردم]] را به [[اطاعت]] از ایشان در حوزه آن [[مسئولیت‌ها]] [[فرمان]] داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] با [[اطاعت]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} روشن‌تر می‌شود؛ چراکه ایشان نیز از سوی [[خداوند]] مسئولیت‌هایی بر عهده دارند که [[مردم]] در آن حوزه [[مأمور]] به [[اطاعت]] از آنها هستند. از همین جا می‌توان به این [[گمان]] نزدیک شد که چون امر به [[اطاعت]] از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیت‌های آن دو نیز یک‌سان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی [[مسئولیت‌ها]] اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که [[متکلم]] [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، [[امر]] به [[اطاعت]] از آنها را در [[کلامی]] [[واحد]] و با یک سیاق بیان کند. از‌این‌رو، مسئولیت‌های [[پیامبر]] متوجه [[اولی‌الامر]] نیز می‌شود. [[رسول اکرم]]{{صل}} مسئولیت‌های متعددی داشته که برخی از آنها عبارت‌اند از: دریافت و [[ابلاغ وحی]]{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، [[تبیین معارف]] [[دینی]]{{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، [[داوری]] میان [[مردم]]{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]]، [[اجرای احکام]]{{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> و.... در اینجا بنای بحث از تمام این [[وظایف]] را نداریم؛ اما روشن است که تبيين [[معارف دینی]] همان آموزه‌ای است که به دنبال [[اثبات]] آن برای [[امامان]] هستیم. این [[شأن]] برای [[اولی‌الامر]] در جای دیگری از [[قرآن]] و [[روایات]] [[انکار]] نشده است؛ از‌این‌رو می‌توان آن را برای [[اولی‌الامر]] [[ثابت]] دانست؛
# واژه "[[اولی‌الامر]]" نیز به معنای [[صاحبان امر]] است؛<ref>واژه «اولو» در کهن‌ترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب [[خداوند]]، [[مسئولیت]] با مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه [[فرمان]] به [[اطاعت]] از ایشان [[بیهوده]] بود. به دیگر سخن، [[خداوند متعال]] مقرر فرموده که مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان باشد، و سپس [[مردم]] را به [[اطاعت]] از ایشان در حوزه آن [[مسئولیت‌ها]] [[فرمان]] داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] با [[اطاعت]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} روشن‌تر می‌شود؛ چراکه ایشان نیز از سوی [[خداوند]] مسئولیت‌هایی بر عهده دارند که [[مردم]] در آن حوزه [[مأمور]] به [[اطاعت]] از آنها هستند. از همین جا می‌توان به این [[گمان]] نزدیک شد که چون امر به [[اطاعت]] از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیت‌های آن دو نیز یک‌سان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی [[مسئولیت‌ها]] اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که [[متکلم]] [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را در [[کلامی]] [[واحد]] و با یک سیاق بیان کند. از‌این‌رو، مسئولیت‌های [[پیامبر]] متوجه [[اولی‌الامر]] نیز می‌شود. [[رسول اکرم]]{{صل}} مسئولیت‌های متعددی داشته که برخی از آنها عبارت‌اند از: دریافت و [[ابلاغ وحی]]{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، [[تبیین معارف]] [[دینی]]{{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، [[داوری]] میان [[مردم]]{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]]، [[اجرای احکام]]{{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> و.... در اینجا بنای بحث از تمام این [[وظایف]] را نداریم؛ اما روشن است که تبيين [[معارف دینی]] همان آموزه‌ای است که به دنبال [[اثبات]] آن برای [[امامان]] هستیم. این [[شأن]] برای [[اولی‌الامر]] در جای دیگری از [[قرآن]] و [[روایات]] [[انکار]] نشده است؛ از‌این‌رو می‌توان آن را برای [[اولی‌الامر]] [[ثابت]] دانست؛
# در اینکه مقصود از [[اولی‌الامر]] چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان [[عالمان شیعه]] و [[سنی]] وجود داشته و دارد. در‌این‌باره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان [[عالمان اهل سنت]] مطرح شده است؛<ref>برخی از این نظریات عبارت‌اند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریه‌ها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، ر.ک: غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.</ref> اما باید توجه داشت که اولاً، [[امر]] به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] به‌طور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] آمده است؛ در نتیجه [[اولی‌الامر]] باید انسان‌هایی [[معصوم]] باشند. بنابراین از [[آیه]] - بدون استفاده از [[روایات]] - به دست می‌آید که مصداق [[اولی‌الامر]] باید [[معصوم]] باشد. [[دانشمندان]] [[شیعی]] به تبع [[روایات]]، آنها را بر [[ائمه اطهار]]{{عم}} منطبق کرده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.</ref> بنابر آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که اولاً، [[اولی‌الامر]] بر [[امامان معصوم]]{{عم}} [[تطبیق]] شده؛ و ثانياً، [[اولی‌الامر]] [[شأن مرجعیت دینی]] را نیز دارند.(...) چنان‌که [[گذشت]]، [[پیامبران]] می‌آیند تا [[دین خدا]] را بر [[مردم]] عرضه کرده، راه [[سعادت]] را بشناسانند که در این صورت [[مردم]] بر [[خداوند متعال]] حجتی نخواهند داشت. این آموزه در [[روایات]] نیز [[تبیین]] شده است؛ چنان‌که ابوبصير [[نقل]] می‌کند که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: به چه [[دلیل]] [[خداوند]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] را به سوی [[مردم]] فرستاده است؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای [[مردم]] حجتی بر [[خداوند]] نباشد و تا نگویند که [[بشیر]] و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است در‌این‌باره دست‌کم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. از‌این‌رو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در [[روایت]] صحیح دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} از نقش هدایتی [[امام]] و [[حجت خدا]] از دوران [[حضرت آدم]]{{ع}}[[سخن]] به میان آورده، می‌فرماید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[زمین]] از زمانی که [[خداوند]]، [[جان]] [[آدم]] را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که [[مردم]] به [[وسیله]] او به سوی [[خدا]] [[هدایت]] شده‌اند و او [[حجت خدا]] بر [[مردم]] است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> [[لزوم]] وجود [[حجت]] میان [[بندگان]]، چنان مسلّم است که در [[روایات]] پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در [[عالم هستی]] وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو [[امام]] باشد تا دیگری نتواند در [[قیامت]] عليه [[خداوند]] [[احتجاج]] کند. از‌این‌روست که آخرین نفری که از [[دنیا]] می‌رود، [[امام]] است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است در‌این‌باره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار می‌آیند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین [[داود]] رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} سخنی به همین مضمون [[نقل]] می‌کند.<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا{{ع}} نیز نقل می‌کند (همان).</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>.
# در اینکه مقصود از [[اولی‌الامر]] چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان [[عالمان شیعه]] و [[سنی]] وجود داشته و دارد. در‌این‌باره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان [[عالمان اهل سنت]] مطرح شده است؛<ref>برخی از این نظریات عبارت‌اند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریه‌ها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، ر.ک: غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.</ref> اما باید توجه داشت که اولاً، امر به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] به‌طور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] آمده است؛ در نتیجه [[اولی‌الامر]] باید انسان‌هایی [[معصوم]] باشند. بنابراین از [[آیه]] - بدون استفاده از [[روایات]] - به دست می‌آید که مصداق [[اولی‌الامر]] باید [[معصوم]] باشد. [[دانشمندان]] [[شیعی]] به تبع [[روایات]]، آنها را بر [[ائمه اطهار]]{{عم}} منطبق کرده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.</ref> بنابر آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که اولاً، [[اولی‌الامر]] بر [[امامان معصوم]]{{عم}} [[تطبیق]] شده؛ و ثانياً، [[اولی‌الامر]] [[شأن مرجعیت دینی]] را نیز دارند.(...) چنان‌که [[گذشت]]، [[پیامبران]] می‌آیند تا [[دین خدا]] را بر [[مردم]] عرضه کرده، راه [[سعادت]] را بشناسانند که در این صورت [[مردم]] بر [[خداوند متعال]] حجتی نخواهند داشت. این آموزه در [[روایات]] نیز [[تبیین]] شده است؛ چنان‌که ابوبصير [[نقل]] می‌کند که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: به چه [[دلیل]] [[خداوند]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] را به سوی [[مردم]] فرستاده است؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای [[مردم]] حجتی بر [[خداوند]] نباشد و تا نگویند که [[بشیر]] و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است در‌این‌باره دست‌کم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. از‌این‌رو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در [[روایت]] صحیح دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} از نقش هدایتی [[امام]] و [[حجت خدا]] از دوران [[حضرت آدم]]{{ع}} سخن به میان آورده، می‌فرماید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[زمین]] از زمانی که [[خداوند]]، [[جان]] [[آدم]] را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که [[مردم]] به [[وسیله]] او به سوی [[خدا]] [[هدایت]] شده‌اند و او [[حجت خدا]] بر [[مردم]] است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> [[لزوم]] وجود [[حجت]] میان [[بندگان]]، چنان مسلّم است که در [[روایات]] پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در [[عالم هستی]] وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو [[امام]] باشد تا دیگری نتواند در [[قیامت]] عليه [[خداوند]] [[احتجاج]] کند. از‌این‌روست که آخرین نفری که از [[دنیا]] می‌رود، [[امام]] است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است در‌این‌باره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار می‌آیند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین [[داود]] رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} سخنی به همین مضمون [[نقل]] می‌کند.<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا{{ع}} نیز نقل می‌کند (همان).</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>.


===چهارم: دلالت بر [[وجوب اطاعت]]===
===چهارم: دلالت بر [[وجوب اطاعت]]===
* [[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] (م ۶۰۶) نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را [[تبیین]] می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم تنصیص و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
* [[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] (م ۶۰۶) نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را [[تبیین]] می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] [[امر]] [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم [[تنصیص]] و [[تعیین]] و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
*[[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه تحمیل بیرونی [[اطاعت]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است.
* [[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه [[تحمیل]] بیرونی [[اطاعت]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است.
*[[اطاعت از اولوالامر]] با [[اطاعت از خدا]] و [[اطاعت از پیامبر|رسولش]] همراه است و [[خدا]] به [[مؤمنان]] [[دستور]] داده تا از [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] [[اطاعت]] کنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
* [[اطاعت از اولوالامر]] با [[اطاعت از خدا]] و [[اطاعت از پیامبر|رسولش]] همراه است و [[خدا]] به [[مؤمنان]] [[دستور]] داده تا از [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] [[اطاعت]] کنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
*این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود [[اطاعت]] کند. از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او [[اطاعت]] کنند<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref>.
*این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود [[اطاعت]] کند. از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او [[اطاعت]] کنند<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref>.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما [[اطاعت]] از من است<ref>{{متن حدیث| وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم که [[سعادت]] ما در پرتو گوش دادن و [[اطاعت]] کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]]{{عم}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.
* [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما [[اطاعت]] از من است<ref>{{متن حدیث| وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم که [[سعادت]] ما در پرتو گوش دادن و [[اطاعت]] کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]]{{عم}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>.
* [[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>.
*[[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان [[جایگاه]] و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} دارد.
* [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان [[جایگاه]] و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} دارد.
*[[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
* [[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
*[[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به [[تمسک]] به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
* [[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به [[تمسک]] به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: "به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به [[هلاکت]] نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref><ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: "به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به [[هلاکت]] نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref><ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref>.
*[[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است که هر کس داخل آن شد از [[طوفان]] [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}}[[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
* [[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است که هر کس داخل آن شد از [[طوفان]] [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} [[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}
{{امامت شناسی}}
{{امامت‌شناسی}}
{{امام علی}}
{{امام علی}}
{{فضائل اهل بیت}}
{{فضائل اهل بیت}}
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]
[[رده:آیات نامدار]]
[[رده:آیات نامدار]]
۵۳٬۳۷۰

ویرایش