پرش به محتوا

اثبات امامت امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۱٬۸۶۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۰
خط ۲۲: خط ۲۲:
*بنابراین، [[ادعای امامت]] [[مفضول]] با وجود [[افضل]] از جمیع جهات<ref>ر.ک: شرح مقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۲۴۷.</ref>، ادعای بدون [[دلیل]] بوده و پشتوانه [[عقلی]] و منطقی ندارد.
*بنابراین، [[ادعای امامت]] [[مفضول]] با وجود [[افضل]] از جمیع جهات<ref>ر.ک: شرح مقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۲۴۷.</ref>، ادعای بدون [[دلیل]] بوده و پشتوانه [[عقلی]] و منطقی ندارد.
*به اتفاق علمای [[اسلام]] و بر مبنای اسناد و مدارک موجود، [[علی]] و [[همسر]] و [[فرزندان]] پاکش{{عم}} از همه [[مسلمانان]] و [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[برتر]] و بالاتر می‌باشند و بویژه در این جهت کسی به پایه شخص [[علی]]{{ع}} نمی‌رسد، و این [[فضایل]] و برتری‌ها فراتر از آن است که بشود آنها را بر شمرد<ref>از جمله آنها به نقل خود اهل سنت این برتری‌ها است: پیامبر{{صل}} تنها علی{{ع}} را درِ شهر خویش و داناترین مردم بعد از خود اعلام کرده است (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۷؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰ - ۳۷۱)؛ و تنها علی{{ع}} را به فرمان الهی شایسته اعلان برائت از مشرکان معرفی کرد (سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۹۰)؛ و فقط او را به برادری با خویشتن برگزیده بود (سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۵۰؛ سیره حلبیه، ج۲، ص۹۱)؛ و نیز او اولین ایمان‌آورنده به پیامبر{{صل}} از مردان بود (تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۲- ۳۱۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۱۹۷)؛ و هموست که در دامن آن حضرت تربیت یافته و شاهد وحی او بوده است (سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۶۲)؛ و در قضاوت (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۶؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰) و زهد و تقوا بی‌نظیر بود (شرح مواقف، ج۸ ص۳۷۱)؛ و در شجاعت کسی به پایه او نمی‌رسید، و همو بود که توانست دژهای مستحکم یهودیان خیبر را گشوده و آنها را به شکست نهایی دچار کند (مغازی واقدی، ج۲، ص۶۵۳ - ۶۵۴)؛ و تنها علی{{ع}} شایسته همسری با یگانه بانوی جهان اسلام، دخت گرامی پیامبر{{صل}} فاطمه{{س}} بوده است، و تنها او و همسرش و حسن و حسین{{عم}} فرزندان عزیزش شایسته همراهی پیامبر{{صل}} در روز مباهله بوده‌اند (صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۶)؛ و نیز برخوردار از بهترین نسب قریش «بنی‌هاشم» میباشند (مستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۸)؛ و هموست که به فرموده خودش «صدیق اکبر» است، و هیچکس به این نام مفتخر نشده و نخواهد شد (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و تنها فرزندان برومند او، حسن و حسین سیّد و سرور جوانان اهل بهشتند (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و سرانجام خوب است حسن ختام ذکر فضایل امیرمؤمنان را گفتار برخی دانشمندان بزرگ اهل سنت قرار دهیم: احمد بن حجر الهیتمی» گفت: «فضایل علی{{ع}} بسیار زیاد و مشهور است، تا جایی که احمد بن حنبل گفت: برای هیچ کس از صحابه فضایل به اندازه فضایل علی{{ع}} نیامده است، و اسماعیل قاضی و نسایی و ابوعلی نیشابوری گفته‌اند: آنچه از فضایل در حق علی{{ع}} به سندهای معتبر و نیکو آمده، در حق هیچکس از صحابه پیامبر{{صل}} نیامده است (الصواعق المحرقه، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ نظیر همین عبارت در مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۷ نیز آمده است).</ref><ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۰۲-۱۰۳.</ref>
*به اتفاق علمای [[اسلام]] و بر مبنای اسناد و مدارک موجود، [[علی]] و [[همسر]] و [[فرزندان]] پاکش{{عم}} از همه [[مسلمانان]] و [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[برتر]] و بالاتر می‌باشند و بویژه در این جهت کسی به پایه شخص [[علی]]{{ع}} نمی‌رسد، و این [[فضایل]] و برتری‌ها فراتر از آن است که بشود آنها را بر شمرد<ref>از جمله آنها به نقل خود اهل سنت این برتری‌ها است: پیامبر{{صل}} تنها علی{{ع}} را درِ شهر خویش و داناترین مردم بعد از خود اعلام کرده است (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۷؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰ - ۳۷۱)؛ و تنها علی{{ع}} را به فرمان الهی شایسته اعلان برائت از مشرکان معرفی کرد (سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۹۰)؛ و فقط او را به برادری با خویشتن برگزیده بود (سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۵۰؛ سیره حلبیه، ج۲، ص۹۱)؛ و نیز او اولین ایمان‌آورنده به پیامبر{{صل}} از مردان بود (تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۲- ۳۱۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۱۹۷)؛ و هموست که در دامن آن حضرت تربیت یافته و شاهد وحی او بوده است (سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۶۲)؛ و در قضاوت (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۶؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰) و زهد و تقوا بی‌نظیر بود (شرح مواقف، ج۸ ص۳۷۱)؛ و در شجاعت کسی به پایه او نمی‌رسید، و همو بود که توانست دژهای مستحکم یهودیان خیبر را گشوده و آنها را به شکست نهایی دچار کند (مغازی واقدی، ج۲، ص۶۵۳ - ۶۵۴)؛ و تنها علی{{ع}} شایسته همسری با یگانه بانوی جهان اسلام، دخت گرامی پیامبر{{صل}} فاطمه{{س}} بوده است، و تنها او و همسرش و حسن و حسین{{عم}} فرزندان عزیزش شایسته همراهی پیامبر{{صل}} در روز مباهله بوده‌اند (صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۶)؛ و نیز برخوردار از بهترین نسب قریش «بنی‌هاشم» میباشند (مستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۸)؛ و هموست که به فرموده خودش «صدیق اکبر» است، و هیچکس به این نام مفتخر نشده و نخواهد شد (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و تنها فرزندان برومند او، حسن و حسین سیّد و سرور جوانان اهل بهشتند (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و سرانجام خوب است حسن ختام ذکر فضایل امیرمؤمنان را گفتار برخی دانشمندان بزرگ اهل سنت قرار دهیم: احمد بن حجر الهیتمی» گفت: «فضایل علی{{ع}} بسیار زیاد و مشهور است، تا جایی که احمد بن حنبل گفت: برای هیچ کس از صحابه فضایل به اندازه فضایل علی{{ع}} نیامده است، و اسماعیل قاضی و نسایی و ابوعلی نیشابوری گفته‌اند: آنچه از فضایل در حق علی{{ع}} به سندهای معتبر و نیکو آمده، در حق هیچکس از صحابه پیامبر{{صل}} نیامده است (الصواعق المحرقه، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ نظیر همین عبارت در مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۷ نیز آمده است).</ref><ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۰۲-۱۰۳.</ref>
===[[دلیل نقلی]]===
الف - کتاب
با نگاهی به مجموع [[آیات قرآن]] پیرامون [[امامت]] و [[رهبری]]، به‌دست میآید که [[قرآن کریم]] [[طی]] چند مرحله مسائل مربوط به [[امامت]] را به طور همه جانبه طرح، و مورد ارزیابی قرار داده و چیزی را در این زمینه کم نگذاشته است.
در یک دسته از این [[آیات]]، که شامل [[آیه اولی الامر]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و [[آیه ولایت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> می‌شود، علاوه بر جنبه‌های مختلف، روی [[اصل]] "[[امامت]] و [[ضرورت وجود امام]] و [[رهبری]] در [[جامعه اسلامی]]" تأکید بیشتری شده است.
و در [[آیات]] دیگر، علاوه بر [[اثبات]] مسئله [[امامت]] با ویژگی‌های آن، بر [[عصمت]] و دور بودن [[امام]] از هرگونه [[پلیدی]] و [[ناپاکی]] [[روحی]] و [[اخلاقی]] تاکید گردیده، و [[معصوم]] بودن شرط اساسی و غیرقابل انفکاک [[امامت]] اعلام شده است. از جمله این [[آیات]]، [[آیه]] "[[ابتلا]]" است<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> که در آن [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از [[خدا]] میخواهد [[امامت]] در دودمان او ادامه یابد. [[خداوند]] خواسته او را به طور مطلق نپذیرفته و [[امامت]] را [[شایسته]] آن دسته از [[فرزندان]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌داند که [[ظالم]] نباشند.
مراد از [[ظالم]] کسانی‌اند که از آنها هر نوع ظلمی سرزده باشد، اعم از اینکه برهه‌ای از [[عمر]] خویش را بتپرست و [[مشرک]] بوده، و یا به [[گناهان]] دیگری [[آلودگی]] داشته و بعد [[توبه]] کرده و [[رستگار]] شده باشد، یا این که در سراسر [[عمر]] خویش با این پلیدی‌ها و آلودگی‌های [[عقیدتی]] و [[اخلاقی]] خو گرفته باشد؛ این دو گروه، مصداق [[ظلم]] در این [[آیه]] بوده و به هیچ [[وجه]] [[شایسته]] [[مقام]] [[الهی]] [[امامت]] نخواهند بود<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>.
مشخصه دیگر [[امام]] این است که با [[هدایت]] ذاتی همراه باشد، زیرا در [[آیه]] دیگر چنین میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
در این [[آیه]]، هدایت‌کننده به [[حق]]، در مقابل [[هدایت یافته]] به دست دیگران قرار داده شده است و این میرساند که هدایت‌کننده به [[حق]] باید [[هدایت]] شده بالذات و بنفسه باشد، و اینکه [[هدایت]] شده به دست غیر نمی‌تواند هدایت‌کننده به [[حق]] (و [[رهبری]] [[راستین]] [[خلق]]) باشد. پس نتیجه میگیریم که [[امام]] باید [[معصوم]] باشد تا [[شایسته]] [[رهبری]] [[راستین]] [[مردم]] و هدایت‌کننده به [[حق]] باشد<ref>ر.ک: المیزان، ج۱، ص۲۷۳ - ۲۷۴.</ref>.
با توجه به آیه‌های [[تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[تبلیغ]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و اکمال<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> و [[شأن نزول]] آنها، [[دلالت]] [[قرآن]] بر [[امامت ائمه]]{{عم}} [[تمام]] می‌شود.
۱. [[آیه تطهیر]]: [[قرآن کریم]] در [[آیه تطهیر]] به الگوهای کاملِ صاحبِ [[عصمت]] تصریح، و مصادیق واقعی [[اهل]] [[عصمت]] را معرفی کرده است:
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
پیرامون [[شأن نزول]] [[آیه]]، در منابع معتبر [[اهل سنت]] آمده: هنگامی که [[آیه تطهیر]] نازل شده، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اهل]] بیتش، یعنی [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]] را زیر عبایش جای داد و [[آیه]] مزبور را [[تلاوت]] کرد<ref>ر.ک: صحیح مسلم، به شرح النووی، ج۱۵، ص۱۹۴ - ۱۹۵؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۸، به تصحیح عبدالرحمن محمد عثمان.</ref>.
گرچه این [[آیه]] در صدد [[اثبات عصمت اهل بیت]]{{عم}} است، ولی با توجه به بحث‌های گذشته پیرامون این که [[عصمت]] شرط اساسی [[امام]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} بوده، و نیز این که کسی جز [[علی]]{{ع}} [[شایسته]] [[مقام عصمت]] نیست، [[دلالت]] [[آیه]] بر [[امامت]] و [[جانشینی]] او بر [[پیامبر]]{{صل}} [[تمام]] می‌شود.
احتمال این که مراد از [[اهل بیت]] [[زنان پیامبر]]{{صل}} باشند مردود است؛ زیرا بنا به [[روایت]] دیگری که ذیل [[آیه تطهیر]] آمده، هنگامی که یکی از [[زنان]] آن [[حضرت]] ([[ام‌سلمه]]) پرسید: آیا من هم با آنان ([[اهل بیت]]) هستم؟ فرمود: تو بر [[منزلت]] خودت هستی، و نزد من بر [[خیر]] و سعادتی. (یعنی درست است که تو بر [[خیر]] [[سعادت]] هستی اما جزو [[اهل بیت]] به حساب نمی‌آیی.) بنابراین، [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} فقط [[علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} و فرزندانشان میباشند<ref>سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۸.</ref>.
۲. [[آیه اکمال]]: [[قرآن کریم]] در آیه‌های [[تبلیغ]] و اکمال به معرفی مصداق کامل [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} و [[جانشین]] [[بلافصل]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پرداخته است. در این زمینه [[روایت]] کرده‌اند، هنگامی که [[آیه تبلیغ]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> بر [[رسول اکرم]]{{صل}} نازل شد و او را به طور صریح [[فرمان]] داد تا [[جانشین]] خود را رسماً معرفی کند، آن [[حضرت]] در [[حجة الوداع]] در [[روز غدیر]] [[خم]] (هجدهم ذیحجه) [[مردم]] را برای اطلاع از [[نصب]] [[علی]]{{ع}} بر خلافت‌طلبیده، و [[فرمان]] داد همه [[مردم]] گرد هم آیند، سپس برخاست، و [[علی]]{{ع}} را نیز‌طلبید، آنگاه بازوی او را گرفت و بلند کرد، تا حدی که [[مردم]] سفیدی زیر بغل [[پیامبر]]{{صل}} را [[مشاهده]] کردند و آن [[حضرت]] [[فرمان الهی]] را درباره [[امامت علی]]{{ع}} به [[مردم]] [[ابلاغ]] کرد و هنوز [[مردم]] پراکنده نشده بودند که این [[آیه]] نازل شد و فرمود:
{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.
در این هنگام [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود:
[[الله اکبر]] بر (این) [[اکمال دین]]، و [[اتمام نعمت]]، و [[خشنودی]] [[پروردگار]] به [[رسالت]] من و [[ولایت]] (و [[امامت]]) برای [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بعد از من<ref>نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۱۹۲؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۱۴.</ref>.
[[ب]] -[[سنت]]
[[احادیث معتبر]] و متواتری از [[رسول اکرم]]{{صل}} از طریق [[سنّی]] و [[شیعه]] [[نقل]] شده که در آنها بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[بلافصل]] [[علی]]{{ع}} بعد از [[پیامبر]]{{صل}} تصریح شده است. در اینجا چند نمونه از آنها را میآوریم.
۱. [[حدیث ثقلین]]
[[حدیث ثقلین]]، از جمله [[احادیث متواتر]] قطعی الصدور است؛ زیرا این [[حدیث]] در کتب [[شیعه]] و [[سنّی]] به سندهای معتبر و گوناگون [[نقل]] شده است و مهم‌تر اینکه [[کثرت]] [[نقل روایت]] [[ثقلین]]، آن هم با مضامین مختلف که همگی بر معنای واحدی [[دلالت]] دارند، نشان میدهد که [[رسول اکرم]]{{صل}} این [[کلام]] را در مواقع مختلف [[طی]] دوران [[رسالت]]، و به طور مکرر بازگو کرده است. آن [[حدیث]] در [[نقل]] مشهورش چنین است:
{{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۲۹۴؛ الارشاد، شیخ مفید، ص۹۴؛ مسند احمد حنبل، ج۳، ص۱۴ و ۱۷ و ۲۶ و ۵۹ و ج۵، ص۱۸۲ و ۱۸۹ و ۱۹۰؛ صحیح مسلم، ج۱۵، به شرح النووی، ص۱۷۹ – ۱۸۱.</ref>.
من در میان شما دو چیز گرانبها و سنگین میگذارم که یکی بزرگتر از دیگری است: ### [[313]]### ([[قرآن]]) که ریسمان کشیده از [[آسمان]] تا [[زمین]] است، و عترتم [[اهل]] بیتم، آنها هرگز از همدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه در ([[روز قیامت]]) کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.
همان‌طور که در [[شأن نزول]] [[آیه تطهیر]] پیرامون مصادیق [[اهل بیت]] آوردیم، در اینجا هم مراد از [[اهل بیت]]، جز [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} و [[فرزندان]] آنان نخواهد بود، و دیگران، مثل [[زنان پیامبر]]{{صل}} را شامل نمی‌شود<ref>ر.ک: سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۸.</ref>.
این [[حدیث]] در برخی از نقل‌ها از صراحت بیشتری برخوردار است، و در آن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تصریح کرده که:
اگر به این دو ([[کتاب خدا]] و [[اهل]] بیتم) چنگ بزنید و از آنها [[اطاعت]] کنید [[گمراه]] نمی‌شوید، پس بر آنها پیشی نگیرید که هلاک میشوید و از آنها بازنمانید که هلاک میشوید، به آنها چیزی یاد ندهید که آنها از شما داناترند<ref>ر.ک: مسند احمد حنبل، ج۳، ص۵۹؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمی، ۲۲۸ - ۲۲۹.</ref>.
بنابر این، [[حدیث]] [[ثقلین]]، [[دلیل]] [[قاطع]] و روشنی است که [[رسول خدا]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} و [[فرزندان]] [[معصوم]] او را به [[امامت]] [[برگزیده]] است. چون آنان را همتای [[قرآن]] قرار داده، و پیوند این دو را ناگسستنی اعلام کرده است، به طوری که تفکیک این دو از هم و [[پیروی]] از یکی و دوری از دیگری را موجب [[گمراهی]] از مسیر [[هدایت]] و دوری از [[اسلام ناب محمدی]]{{صل}} دانسته است.
۲. [[حدیث منزلت]]
[[حدیث منزلت]] نیز از جمله [[احادیث معتبر]] و متواتری است که اکثر منابع معتبر [[روایی]] و [[تاریخی]] [[اهل سنت]] و همه [[جوامع]] [[روائی]] [[شیعه]] آن را [[نقل]] کرده‌اند. درباره [[حدیث منزلت]] نوشته‌اند: هنگامی که [[پیامبر]]{{صل}} با [[لشکریان]] [[اسلام]] به قصد [[جنگ]] با [[سپاه]] [[روم]] رهسپار منطقه [[تبوک]] بود، به سبب دور بودن منطقه [[جنگی]] از مرکز [[حکومت اسلامی]] ([[مدینه]]) و احتمال دسیسه‌ها و خرابکاری‌های [[منافقان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را از رفتن به [[جنگ]] باز داشت و [[دستور]] داد به جای او در [[مدینه]] بماند و ام‌القرای [[اسلام]] را از هرگونه خطرات [[حفظ]] و حراست کند.
[[منافقان]] کوردل که پیوسته مترصد بودند تا از هر فرصتی [[سوء]] استفاده کنند، برای اینکه [[حضرت]] را روانه [[جنگ]] کرده و زمینه را برای توطئه‌های خود آماده کنند، در میان [[مردم]] شایع کردند که نظر [[پیامبر]]{{صل}} از [[علی]]{{ع}} برگشته است و به این سبب او را از شرکت در [[جهاد]] باز داشته و با [[زنان]] و [[کودکان]] در [[مدینه]] باقی گذاشته است. خاطر [[علی]]{{ع}} از این شایعه مکدّر شد، و برای زدودن این شایعه دروغین از اذهان و سالم‌سازی محیط، به [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} که به تازگی از [[شهر]] خارج شده بود رسید و ماجرای شایعه را بازگو کرد.
[[رسول خدا]]{{صل}} ضمن [[تکذیب]] این شایعه و دروغین [[خواندن]] آن، و [[دلجویی]] از پسرعم و [[جانشین]] [[بلافصل]] خویش، خطاب به [[علی]]{{ع}} چنین فرمود:
{{متن حدیث|أَ فَلَا تَرْضَى يَا عَلِيُّ أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي؟}}<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۸؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۱۲ - ۱۳؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۳۶.</ref>
ای [[علی]]! آیا [[راضی]] نمی‌شوی که [[منزلت]] و موقعیّت تو نسبت به من مانند [[منزلت]] و [[موقعیت]] [[هارون]] ([[وصی]] و [[برادر]] [[موسی]]) نسبت به [[موسی]] باشد، جز اینکه پس از من [[پیامبری]] نیست؟
[[دلالت]] این [[حدیث]] بر [[امامت]] و [[جانشینی]] [[بلافصل]] [[علی]]{{ع}} بعد از [[پیامبر]]{{صل}} قطعی بوده، و شبهه‌ای در آن نیست؛ زیرا آن [[حضرت]] همه منازل و [[مناصب]] خویش به جز [[منصب]] [[نبوت]] را برای [[علی]]{{ع}} [[اثبات]] کرده است، و در این راستا [[منزلت]] [[علی]]{{ع}} را نسبت به خود با [[منزلت]] [[هارون]]{{ع}} نسبت به [[موسی]]{{ع}} [[تشبیه]] کرده است، و آن [[مناصب]] از نظر [[قرآن]]<ref>{{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي *... قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى}} «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز *... فرمود: ای موسی! خواسته‌ات برآورده شد» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲ و ۳۶.</ref>، عبارت بود از: [[جانشینی]] [[هارون]] نسبت به [[موسی]]{{ع}} در [[امت]] او و [[یاور]] و شریک او در کارهایش، که همه این [[مناصب]] (به جز [[منصب]] [[نبوّت]]) برای [[جانشین پیامبر]]{{صل}}، یعنی [[علی]]{{ع}} نیز ثابت است. بنابراین، آن [[حضرت]] [[خلیفه بلافصل]] [[رسول خدا]]{{صل}} و عهده‌دار رسالت‌های [[الهی]] او به جز [[پیامبری]] بوده است.
بر [[حدیث]] [[منزلت]] اشکال شده که: [[هارون]] در زمان [[حیات]] [[حضرت موسی]]{{ع}} [[وفات]] کرد، پس، از این [[تشبیه]] نتیجه میگیریم که [[علی]]{{ع}} نیز فقط در زمان [[حیات پیامبر]]{{صل}} و در غیاب او جانشینش بوده است.
این اشکال به دو [[دلیل]] وارد نیست:
[[دلیل]] اوّل: [[روایت]]، در صدد بیان [[منزلت]] [[علی]]{{ع}} نسبت به [[رسول خدا]]{{صل}} است بر اساس آن [[منزلت]] [[علی]] نسبت به [[پیامبر گرامی]] [[منزلت]] [[وزیر]] و [[خلیفه]] است، مقتضای [[خلافت]] هم عام است، [[جانشینی]] در [[مدینه]] در حال [[حیات]]، و [[جانشینی]] در میان [[قوم]] پس از [[رحلت]]؛ این که [[هارون]] پیش از [[حضرت موسی]]{{ع}} [[وفات]] یافته موجب نمی‌شود که بگوییم پس [[علی]]{{ع}} هم باید پیش از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} از [[دنیا]] برود، و نیز موجب نمی‌شود که صرفاً [[جانشین]] آن [[حضرت]] در حال [[حیات]] او باشد و بس. بعلاوه، [[روایات]] دیگر تصریح دارد بر این که فرمود: {{متن حدیث|أنت خليفتي من بعدي}} تو [[خلیفه]] بعد از من هستی.
[[دلیل]] دوم: این که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} میخواهد بفهماند تو پس از من زنده خواهی ماند، و این [[منزلت]] هارونی که [[خلافت]] باشد برای تو باقی خواهد بود؛ امّا [[هارون]] از طرف [[خدا]] به [[نبوت]] رسید، ولی تو پس از من [[پیامبر]] نیستی، زیرا پس از من [[پیامبری]] نخواهد بود. بعلاوه [[روایت]]، [[شأن]] [[حضرت علی]]{{ع}} را نیز برای [[نبوت]] از طرف [[خدا]] نشان میدهد، اما از آن جهت که [[رسول خدا]]{{صل}}، [[خاتم پیامبران]] است و دیگر پس از او نبوتی نیست، [[علی]]{{ع}} به این [[مقام]] نایل نگردید.
۳. [[حدیث غدیر خم]]
[[حدیث غدیر]] [[خم]] که به حدیثِ [[ولایت]] کبری و [[اکمال دین]] و [[اتمام نعمت]] و [[رضایت پروردگار]] معروف است<ref>ر.ک: الهیات، سبحانی، ج۲، ص۵۸۴.</ref>، یکی از گویاترین اسناد [[حقانیّت]] [[علی]] و [[فرزندان]] [[معصوم]] او{{عم}} در امر [[خلافت]] و [[امامت]] بعد از [[پیامبر]]{{صل}} می‌باشد.
[[رسول خدا]]{{صل}} در [[حجة الوداع]] در راه بازگشت از [[حج]] از جانب [[خدا]] [[دستور]] یافته بود تا [[علی]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود معرفی کند.
[[فرمان الهی]] صریح و بسیار جدی بود، زیرا در متن [[فرمان]] تصریح شده که عدم [[ابلاغ]] آن مساوی با عدم [[ابلاغ رسالت]] است<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}} «و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
از این‌رو، آن [[حضرت]] [[دستور]] داد تا همه [[حجاج]] [[شهرها]] و [[کشورهای اسلامی]] که در حال حرکت بودند در محل [[غدیر خم]] گردهم آیند. آن [[حضرت]] بر بالای منبری از [[جهاز شتران]] قرار گرفت. خطبه‌ای ایراد کرد و در ضمن آن [[مسلمانان]] را به [[پیروی از کتاب خدا]] و [[عترت]] و [[اهل]] بیتش سفارش کرد. آنگاه بعد از [[گواهی]] خواستن از همگان مبنی بر اینکه از آنان نسبت به خودشان سزاوارتر (اَولی) است، [[علی]]{{ع}} را‌طلبید، و دست او را بالا برد و چنین فرمود:
{{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}<ref>المستدرک الحاکم، ج۳، ص۱۰۹ – ۱۱۰؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۷؛ شرح سنن ترمذی، ج۱۳، ص۱۶۵.</ref>.
پس هر کس که من [[مولی]] و [[سرپرست]] او هستم، [[علی]] نیز [[مولی]] و [[سرپرست]] اوست، خدایا هر کس [[علی]] را [[دوست]] دارد تو نیز با او [[دوست]] باش، و هر کس با او [[دشمنی]] کند تو هم با او [[دشمن]] باش، و کسی که او را [[یاری]] کند یاریش کن، و خوارکنندگانش را [[خوار]] گردان.
[[حدیث غدیر]] از چنان اعتباری برخوردار است که در اکثر کتب [[روایی]] و تفسیری و [[تاریخی]] [[شیعه]] و [[سنی]] مطرح شده است<ref>المستدرک الحاکم، ج۳، ص۱۰۹ – ۱۱۰.</ref>، و در [[اثبات]] [[تواتر حدیث غدیر]] همین بس که ۱۱۰ [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} و ۸۴ تن از [[تابعین]]، صحت آن را [[گواهی]] کرده‌اند، و نیز بسیاری از علمای بزرگ [[طی]] قرون متمادی تا امروز در کتبشان آن را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴ - ۱۵۱؛ احقاق الحق، قاضی نورالله تستری، ج۲، ص۴۱۵-۵۰۰.</ref>.
[[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[امامت]] و [[خلافت علی]]{{ع}}<ref>اقتباس از الغدیر، ج۱، ص۳۴۰.</ref>: اکنون با توجه به واژه [[مولی]] و شواهدی که در [[حدیث]] است [[دلالت روایت]] را مورد دقت قرار می‌دهیم.
لفظ مولا، در زبان [[عربی]]، دارای معانی زیادی است، ولی در این [[حدیث]] بر اساس شواهد، به معنای [[امامت]] و [[خلافت]] است. برخی از این شواهد بدین قرار است:
الف - در بعضی [[روایات]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} پیش از آنکه مسئله [[ولایت]] را مطرح کند فرمود:
{{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟}}؛ آیا من به شما سزاوار‌تر از خود شما نیستم؟
پس از آن فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}<ref>هر کس من مولای او هستم پس علی{{ع}} مولای اوست.</ref>. متفرع ساختن این جمله بر جمله {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ}} نشانگر این معناست که مقصود از {{متن حدیث|مَوْلَا}} اَولی به تصرّف است و "اولی به [[تصرف]]"، تعبیر دیگری از "[[امامت]]" است.
ابن‌جوزی، از علمای بزرگ [[اهل سنت]]، در [[تذکره]] میگوید: در [[حدیث غدیر]]، مولا به معنی "اَولی" است و معانی دیگر مراد نیست<ref>تذکرة الخواص، ص۳۷، با مقدمه سید محمد صادق بحر العلوم.</ref>.
[[حافظ]] ابوالفرج [[یحیی]] بن سعید ثقفی نیز که از بزرگان [[اهل سنت]] است، میگوید: این [[حدیث]] [[نصّ صریح]] است در [[اثبات امامت]] [[علی]]{{ع}}<ref>تذکرة الخواص، ص۳۷.</ref>.
این بخش از [[حدیث]] را بزرگان و علمای [[اهل سنت]] آورده‌اند<ref>علامه امینی در الغدیر، ج۱، ص۳۷۱، نام ۶۴ تن از کسانی را که این بخش حدیث را روایت کرده‌اند، ذکر کرده است.</ref> و هیچ‌گونه تردیدی در آن نیست و [[علمای شیعه]] نیز، این فقره از [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند.
[[ب]] - [[رسول خدا]]{{صل}} پس از بیان [[ولایت علی]]{{ع}} فرمود: به من تبریک و تهنیت بگویید زیرا که [[خداوند]] مرا به [[نبوّت]] و [[اهل]] بیتم را به [[امامت]] ممتاز گردانید<ref>الغدیر، ج۱، ص۲۷۴، به نقل از حافظ ابوسعید خرگوشی نیشابوری، متوفای ۴۰۷ در کتاب «شرف المصطفی».</ref>.
همان‌طوری که ملاحظه میکنید در این [[گفتار]]، [[پیامبر]]{{صل}} به [[امامت اهل بیت]] خود، تصریح فرموده است و این مطلب می‌رساند که مقصود از "[[مَولا]]" در "[[حدیث غدیر]]" [[امام]] و [[خلیفه]] است.
[[ج]] - تهنیت گفتن، [[دست]] دادن، گرد آمدن برای انجام مراسم و سه روز ادامه یافتن مراسم<ref>الغدیر، ج۱، ص۲۷۱.</ref>، جز با معنای [[خلافت]] و اولویّت نمی‌سازد.
[[د]]. [[رسول خدا]]{{صل}} بعد از بیان [[ولایت علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ}}، آنان که حاضرند، باید به غایبان برسانند. آیا این تأکید، با معنای [[نصرت]] و [[محبّت]] سازگار است؟ [[پاسخ]] منفی است برای اینکه هر فردی از [[مسلمانان]] بر اساس [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] میداند که باید بین [[مسلمانان]]، [[مودّت]] و [[محبّت]] و [[دوستی]] [[حاکم]] باشد و لزومی ندارد که با این همه تشریفات و در آن هوای گرم، دوباره مسئله [[محبت]] مطرح شود، آنهم [[محبت]] یک تن از [[مسلمانان]].
هـ - [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: [[مردم]]! [[خداوند]] مرا [[مأمور]] کرد که امامتان، [[مسئول]] [[اداره امور]] شما، [[وصی]] و [[جانشین]] خود را برای شما [[نصب]] و معرفی کنم<ref>الغدیر، ج۱، ص۱۶۵، به نقل از فرائد السمطین.</ref>.
همچنین از [[عمر بن خطاب]] چنین [[نقل]] شده که [[پیامبر]]{{صل}}، [[علی]]{{ع}} را به عنوان [[هدایت]] [[نصب]] کرد و گفت: هر کس که من مولای او هستم، [[علی]] مولای اوست<ref>الغدیر، ج۱، ص۵۷، به نقل از کتاب «مودة القربی»، شهاب الدین همدانی.</ref>.
در این دو [[حدیث]] و امثال آن، کلمه "[[نصب]]" به [[کار]] برده شده است. به‌کارگیری کلمه "[[نصب]]" قرینه است که مراد از [[مولی]]، [[امام]] و [[جانشین]] و [[خلیفه]] است نه [[دوستی]] و [[محبت]] و [[یاری]].
و - [[روز غدیر]] [[خم]]، حسان ابیاتی سرود و از جمله چنین گفت:
{{عربی|فَقَالَ لَهُ: قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً}}<ref>الغدیر، ج۲، ص۳۴.</ref>
[[پیامبر]] به [[علی]]{{ع}} گفت: [[یا علی]]! برخیز که تو را به عنوان [[امام]] و [[هادی]] پسندیدم.
همان‌طور که ملاحظه می‌شود، [[حسان بن ثابت]] از کلمه "مولا" مفهوم [[امام]] فهمیده است. شنوندگان اشعار نیز باید همین گونه فهمیده باشند وگرنه واکنش نشان میدادند. این میرساند که مولا، در معنای [[امام]] و اَولی به [[تصرف]] بکار رفته است.
این اشعار در [[حضور]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} و انبوه جمعیّت ایراد شد و [[پیامبر]] با [[سکوت]] خود [[کلام]] او را [[امضا]] فرمود. به همین چند [[شاهد]] اکتفا میکنیم، البته شواهد، بیش از اینهاست<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۳۷۰. (در این مدرک بیست شاهد ذکر شده است).</ref>.
[[ز]]- [[روایات]] دیگر: [[علی بن حمید قرشی]] در "[[شمس]] الاخبار" آورده است: هنگامی که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} درباره این گفتارش {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ }} [[سؤال]] شد، فرمود:
[[خداوند]] مولای من است، از خودم به من سزاوارتر است و با وجود او، امری برای من نیست. و من مولای [[مؤمنان]] هستم، از خودشان به آنها سزاوارترم و با وجود من، برای آنان امری نیست، و هر کس که من مولای او و از خود او به او سزاوارترم و با وجود من امری برای او نیست، پس [[علی]] مولای اوست و به او از خودش سزاوارتر است و با وجود [[علی]]، امری برای او نیست<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.
در [[حدیث]] دیگری آمده است که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود:
[[مردم]]! مگر نه اینست که [[خداوند]] از خودم به من اولی و سزاوارتر است، او [[فرمان]] میدهد یا [[نهی]] می‌کند و برای من، در مقابل [[امر و نهی]] [[خدا]] امر و نهیی نیست؟
گفتند: چرا، این‌گونه است.
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: هر کس که [[خداوند]] و من مولای او هستیم، پس این [[علی]] مولای اوست، شما را [[فرمان]] میدهد، [[نهی]] می‌کند، و شما نسبت به او [[حق]] [[امر و نهی]] ندارید...<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۷.</ref>.
با دقت در این [[احادیث]] و نظایر آن<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ - ۳۹۰.</ref>، معلوم می‌شود که [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، "[[مولی]]" را در معنیِ "اولی به [[تصرف]]" به [[کار]] برده است.
ابوحامد غرابی میگوید: پس از [[ماجرای غدیر]] [[خم]]، [[هوی و هوس]]، باعث گردید که [[مسلمانان]] [[حق]] را زیر پا گذارند<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۲.</ref>.
[[ابن زولاق]] نیز میگوید: [[پیامبر]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} را [[روز غدیر]] [[خم]] به [[خلافت]] برگزید<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>.
این سخنان میرساند که عده‌ای از علمای [[اهل سنت]]، تصریح کرده‌اند به اینکه [[حدیث غدیر]]، [[دلالت]] روشن بر [[امامت]] و [[خلافت علی]]{{ع}} دارد و به این ترتیب، به [[حق]] اعتراف کرده‌اند.
[[چشم‌پوشی]] از [[حق]]: هنگامی که [[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[خلافت علی]]{{ع}} را پذیرفتند آیا ضروری نبود که بپذیرند این [[خلافت]]، [[بلافصل]] است؟! به این معنا که پس از [[رسول خدا]]{{صل}} [[خلیفه مسلمین]]، [[علی]]{{ع}} است نه کس دیگر؛ ولی این عده از [[علما]] این‌گونه [[رفتار]] نکردند و گفتند [[ولایتی]] که [[حدیث غدیر]] برای [[علی]]{{ع}} [[ثابت]] می‌کند [[بلافصل]] نیست بلکه آن [[حضرت]] پس از [[عثمان]] این [[ولایت]] را دارد. برای نمونه به این سخنان توجه کنید:
شهاب‌الدین بن شمس‌الدین دولت‌آبادی مطلب ذیل را از افراد مختلفی [[نقل]] می‌کند:
[[ابوالقاسم]] گفته است: اگر کسی بگوید [[علی]]{{ع}} [[برتر]] از [[عثمان]] است، [[حق]] گفته است زیرا که [[ابوحنیفه]] و ابن‌مبارک گفته‌اند: هر کس بگوید [[علی]]{{ع}} [[افضل]] جهانیان و [[افضل]] [[مردم]] است و بزرگترین بزرگان است، [[سخن]] نابجایی نگفته است چون مقصود از این [[برتری]]، [[برتری]] نسبت به [[مردم]] [[عصر]] خود آن [[حضرت]] است همانطوری‌که این [[گفتار پیامبر]] [[خدا]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} درباره [[علی]]، مربوط به زمان [[خلافت]] آن [[حضرت]] (پس از [[عثمان]]) است<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۶ و ۳۹۷.</ref>.
ابوشکور [[محمد]] بن عبدالسعید بن [[محمد]] [[کشی]] [[حنفی]] در [[کتاب ]]"التمهید فی بیان التوحید" میگوید:
[[شیعیان]] می‌گویند که [[امامت]] [[علی بن ابی‌طالب]]، [[منصوص]] است به [[دلیل]] اینکه [[پیامبر]] به او فرمود:
آیا [[راضی]] نیستی که نسبت به من همانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] باشی و فرمود: من مولای هر کس هستم، [[علی]] مولای اوست.
[[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...}}<ref>«سرور  شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> نیز [[دلالت]] بر [[امامت]] آن [[حضرت]] می‌کند. ولی در جواب اینها گفته می‌شود که مقصود [[پیامبر]] از این [[ولایت]] و [[خلافت]]، آن [[ولایتی]] است که در وقتش آن را داشت یعنی مراد این است که بعد از [[عثمان]]، [[علی]]{{ع}} ولی و مولا است نه قبل از [[عثمان]]!!<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۷ و ۳۹۸.</ref>
این [[علما]] اعتراف دارند بر اینکه [[حدیث غدیر]] [[دلالت]] روشن بر [[امامت]] و [[ولایت علی]]{{ع}} دارد ولی آن را به زمان پس از [[عثمان]]، موکول میکنند!!
[[سؤال]]: آیا در [[روز غدیر]] [[خم]]، مقصود [[رسول خدا]]{{صل}} در [[اجتماع]] ۱۲۰ هزار نفری [[مسلمانان]] از این [[سخن]] که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}، این بود که هر وقت، [[علی]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید، [[مولی]] است؟ آیا این احتمال را در مورد این جمله میتوان [[عقلانی]] دانست؟
جواب:
الف - [[سخن پیامبر]]، بدون قید است و نمی‌توان بدون [[دلیل]] آن را [[مقید]] ساخت. هر کس به این جمله توجه کند این مطلب را [[درک]] می‌کند که مراد [[پیامبر]] این است که پس از من، [[علی]]{{ع}} [[امام]] شماست.
[[ب]] – در میان آن جمعیّت [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] هم بودند. اگر اینها سهمی از [[خلافت]] داشتند، [[پیامبر]] نامی از آنان هم به میان میآورد.
[[ج]] - [[گفتار]] [[رسول خدا]]، میرساند که [[روز غدیر]] [[خم]]، [[علی]]{{ع}} به [[دستور خداوند]]، به [[خلافت]] و جانشنی [[پیامبر]] [[نصب]] شد که معنای آن [[خلافت بلافصل]] است و برای همین، به آن [[حضرت]] تبریک میگفتند، ولی [[خلافت]] خلفای قبل به [[دستور خداوند]] و [[نصب پیامبر]] نبود تا این که چنین توجهی در [[کلام]] آن [[حضرت]] روا باشد. البته [[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}} در مدت [[حیات پیامبر]]، در طول [[امامت]] و [[ولایت]] آن [[حضرت]]{{صل}} بود، و این [[علما]]، با وجود اعتراف به [[حق]]، از آن [[چشم‌پوشی]] کردند و به یک نوع توجیه غیر [[عقلانی]] روی آوردند.


==آیا بیعت صحابه و مردم با ابوبکر در سقیفه برای اثبات امامت او کافی نیست؟==
==آیا بیعت صحابه و مردم با ابوبکر در سقیفه برای اثبات امامت او کافی نیست؟==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش