پرش به محتوا

جهان‌بینی سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۴۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'علم سیاست' به 'علم سیاست'
جز (جایگزینی متن - 'علم سیاست' به 'علم سیاست')
 
(۳۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = جهان‌بینی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[جهان‌بینی]]''' است. "'''[[جهان‌بینی سیاسی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[جهان‌بینی سیاسی در کلام اسلامی]] | [[جهان‌بینی سیاسی در فلسفه اسلامی]] | [[جهان‌بینی سیاسی در تاریخ اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[جهان‌بینی سیاسی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
*مقصود از [[جهان‌بینی]] [[سیاسی]]، "تبیین و [[تفسیری]] است از [[جهان]] و [[جایگاه]] [[انسان]] در آن و رابطۀ او با سایر موجودات [[جهان هستی]] که نظریۀ مربوط به [[سیاست]] و [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشری]] بر مبنای آن شکل گرفته و مورد [[تبیین]] یا [[اثبات]] قرار می‌گیرد".
مقصود از [[جهان‌بینی]] [[سیاسی]]، "تبیین و [[تفسیری]] است از [[جهان]] و [[جایگاه]] [[انسان]] در آن و رابطۀ او با سایر موجودات [[جهان هستی]] که نظریۀ مربوط به [[سیاست]] و [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشری]] بر مبنای آن شکل گرفته و مورد [[تبیین]] یا [[اثبات]] قرار می‌گیرد".
*این تعریف بر این [[باور]] [[استوار]] است که [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشری]] به عنوان بخشی از [[جهان هستی]]، نه در عالم واقع و عین و نه در عالم [[شناخت]] و [[معرفت]] و [[ذهن]]، از [[روابط]] [[حاکم]] بر [[جهان هستی]] جدا نیست. و هرگونه تجزیه و تحلیل و تلاش [[معرفتی]] در جهت [[تبیین]] و [[شناخت]] [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشری]]، خواه در حوزۀ معرفت‌های توصیفی یا در حوزۀ معرفت‌های تکلیفی چنانچه بریده از بستر هستی شناسانه این [[روابط]] و بدون در نظر گرفتن [[قوانین]] و [[روابط]] کلان [[حاکم]] بر [[جهان هستی]] صورت گیرد، تجزیه و تحلیل و تبیینی بریده از ریشه‌های منطقی و بی‌پایه و فاقد بنیاد [[عقلی]] و برهانی است.
*این رابطۀ مستحکم و بنیادین میان حوزۀ [[معرفت]] [[سیاسی]] با جهان‌بینی که از آن به "جهان‌بینی سیاسی" تعبیر کردیم، از دیرباز مورد توجّه [[اندیشمندان]] [[علم]] [[سیاست]] بوده است. فلاسفۀ [[سیاسی]] و سیاست پژوهان عصور متأخر نیز، کم و بیش این رابطۀ مستحکم و بنیادین را [[باور]] داشتهاند و در بسیاری موارد به آن تصریح کرده‌اند؛ اگرچه به لحاظ روند عمل‌گرایانه اندیشۀ [[غرب]] در دو سه قرن اخیر [[سعی]] شده است مباحث [[سیاسی]]، غالبا جدا از بنیادهای هستی شناسانۀ آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد و همین روند، موجب بسیاری از آشفتگی‌های منطقی و درهم ریختگی [[نظم]] [[عقلی]] مباحث مربوط به [[دانش]] [[سیاسی]] در [[جهان غرب]] به ویژه در دورۀ معاصر شده است.
*با توجه به نکتۀ یاد شدۀ بالا که در نوشتۀ برخی مؤرخین [[فلسفۀ سیاسی]] می‌خوانیم: "گفتار [[سیاسی]] ارسطو، به گفتار مابعدالطبیعۀ وی موقوف است و به نوعی از آن [[استنتاج]] می‌شود... در نظر ارسطو، [[احکام]] خاص وجود [[سیاسی]]، [[تابعی]] است از [[احکام]] وجود من حیث هو وجود؛ اما نزد ماکیاولی، گفتار [[سیاسی]]، موقوف به بحث [[فلسفی]] مقدماتی نیست و وی جدای از ملاحظات [[فلسفی]]، به [[استنتاج]] [[احکام]] وجود [[سیاسی]] می‌پردازد"<ref>سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۱۱.</ref>.
*به هرحال، خواه [[اندیشمند]] یا [[فیلسوف سیاسی]] جهان‌بینی خاصی را در [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] خود مد نظر قرار دهد یا نه، در واقع و از نظر [[ارتباط]] واقعی میان حقایق و موجودات [[جهان هستی]] و اینکه [[جامعۀ بشری]] بخشی از [[جهان هستی]] و محکوم [[قوانین]] و [[روابط]] عام [[حاکم]] بر کلیت [[جهان هستی]] است، [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] وی از نظر منطقی، تنها با نوعی تحلیل و [[فهم]] ویژهای از [[جهان هستی]] و [[قوانین]] و [[روابط]] کلّی و عامّی که بر کلیت [[جهان هستی]] [[حاکم]] است، سازگار و منسجم خواهد بود که معنای آن، وجود رابطۀ منطقی بین جهان‌بینی و نظریۀ [[سیاسی]] است و نتیجۀ منطقی آن، ناصواب بودن نظریۀ [[سیاسی]] وابسته به جهان‌بینی غیر واقعی و ناصواب است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۵۹-۶۱.</ref>.


==منابع==
این تعریف بر این [[باور]] [[استوار]] است که [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشری]] به عنوان بخشی از [[جهان هستی]]، نه در عالم واقع و عین و نه در عالم [[شناخت]] و [[معرفت]] و [[ذهن]]، از [[روابط]] [[حاکم]] بر [[جهان هستی]] جدا نیست. و هرگونه تجزیه و تحلیل و تلاش [[معرفتی]] در جهت [[تبیین]] و [[شناخت]] [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشری]]، خواه در حوزۀ معرفت‌های توصیفی یا در حوزۀ معرفت‌های تکلیفی چنانچه بریده از بستر هستی شناسانه این [[روابط]] و بدون در نظر گرفتن [[قوانین]] و [[روابط]] کلان [[حاکم]] بر [[جهان هستی]] صورت گیرد، تجزیه و تحلیل و تبیینی بریده از ریشه‌های منطقی و بی‌پایه و فاقد بنیاد [[عقلی]] و برهانی است.
* [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']]


==جستارهای وابسته==
این رابطۀ مستحکم و بنیادین میان حوزۀ [[معرفت]] [[سیاسی]] با جهان‌بینی که از آن به "جهان‌بینی سیاسی" تعبیر کردیم، از دیرباز مورد توجّه [[اندیشمندان]] [[علم سیاست]] بوده است. [[فلاسفۀ سیاسی]] و سیاست پژوهان عصور متأخر نیز، کم و بیش این رابطۀ مستحکم و بنیادین را [[باور]] داشتهاند و در بسیاری موارد به آن تصریح کرده‌اند؛ اگرچه به لحاظ روند عمل‌گرایانه اندیشۀ [[غرب]] در دو سه قرن اخیر [[سعی]] شده است مباحث [[سیاسی]]، غالبا جدا از بنیادهای هستی شناسانۀ آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد و همین روند، موجب بسیاری از آشفتگی‌های منطقی و درهم ریختگی [[نظم]] [[عقلی]] مباحث مربوط به [[دانش]] [[سیاسی]] در [[جهان غرب]] به ویژه در دورۀ معاصر شده است.


==پانویس==
با توجه به نکتۀ یاد شدۀ بالا که در نوشتۀ برخی مؤرخین [[فلسفۀ سیاسی]] می‌خوانیم: "گفتار [[سیاسی]] ارسطو، به گفتار مابعدالطبیعۀ وی موقوف است و به نوعی از آن [[استنتاج]] می‌شود... در نظر ارسطو، [[احکام]] خاص وجود [[سیاسی]]، [[تابعی]] است از [[احکام]] وجود من حیث هو وجود؛ اما نزد ماکیاولی، گفتار [[سیاسی]]، موقوف به بحث [[فلسفی]] مقدماتی نیست و وی جدای از ملاحظات [[فلسفی]]، به [[استنتاج]] [[احکام]] وجود [[سیاسی]] می‌پردازد"<ref>سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۱۱.</ref>.
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌]]
به هرحال، خواه [[اندیشمند]] یا [[فیلسوف سیاسی]] جهان‌بینی خاصی را در [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] خود مد نظر قرار دهد یا نه، در واقع و از نظر [[ارتباط]] واقعی میان حقایق و موجودات [[جهان هستی]] و اینکه [[جامعۀ بشری]] بخشی از [[جهان هستی]] و محکوم [[قوانین]] و [[روابط]] عام [[حاکم]] بر کلیت [[جهان هستی]] است، [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] وی از نظر منطقی، تنها با نوعی تحلیل و [[فهم]] ویژهای از [[جهان هستی]] و [[قوانین]] و [[روابط]] کلّی و عامّی که بر کلیت [[جهان هستی]] [[حاکم]] است، سازگار و منسجم خواهد بود که معنای آن، وجود رابطۀ منطقی بین جهان‌بینی و نظریۀ [[سیاسی]] است و نتیجۀ منطقی آن، ناصواب بودن نظریۀ [[سیاسی]] وابسته به جهان‌بینی غیر واقعی و ناصواب است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۵۹-۶۱.</ref>.
[[رده:جهان‌بینی فلسفی]]
 
[[رده:جهان‌بینی سیاسی]]
== انواع [[جهان‌بینی]] [[سیاسی]] ==
در یک دسته بندی کلی، می‌توان انواع عمدۀ [[جهان‌بینی]] [[سیاسی]] را در چهار نوع خلاصه کرد:
# [[جهان‌بینی سیاسی ماتریالیسم دیالکتیک]]؛
# [[جهان‌بینی سیاسی ماتریالیسم لیبرال]]؛
# [[جهان‌بینی سیاسی معتقد به خدای غیر فعال]] ([[لائیسم مذهبی]])؛
# [[جهان‌بینی سیاسی معتقد به خدای فعال]].
 
[[ادیان]] عمدۀ [[جهان]] در اصل، به نوع چهارم [[جهان‌بینی]] معتقدند. در برخی [[ادیان]]، نظیر [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] اثر پذیرفتۀ از آن، [[جهان‌بینی]] نوع سوم مطرح گردیده، لکن با توجه به متون اصلی این [[ادیان]] و [[اعتقادی]] که دربارۀ [[توحید الهی]] در متون اصلی این [[ادیان]] مطرح شده، [[جهان‌بینی]] [[سیاسی]] نوع چهارم، دیدگاه اصلی این [[ادیان]] را تشکیل می‌دهد، بلکه نظریۀ [[سیاسی]] [[یهود]] و نیز [[کلیسا]]، در طول قرن‌ها که [[معتقد]] به واگذاری [[حقّ]] [[حکومت]] و [[سیاست]] به‌عنوان [[حقّ]] [[الهی]] به [[سلاطین]] و [[انبیاء]] [[یهود]] - نزد [[یهودیان]] - یا [[رهبران]] [[کلیسا]] - نزد [[مسیحیان]] - بوده است، مبتنی بر همین [[جهان‌بینی]] [[سیاسی]] نوع چهارم است. متأسفانه به سبب تحریفی که در [[عمل]] - نزد [[یهودیان]] و نیز [[مسیحیان]] - دربارۀ [[حقّ]] [[الهی]] صورت گرفت، [[سلاطین]] استبدادگر و [[ظالم]] یا [[رهبران]] [[فاسق]] [[کلیسا]] را به جای [[رهبران الهی]] که [[انبیاء]] و اوصیای آنان بوده‌اند، به‌عنوان صاحبان [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سیاست]] معرفی کردند و در نتیجه، بدترین جنایت‌ها را به نام [[دین]] و به [[ادعای دروغ]] واگذاری [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سلطنت]] به آنان، در [[حقّ]] [[بشریت]] روا داشتند و در نتیجه، اساس نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]] را در دیدگاه [[جوامع]] [[مسیحی]] و [[یهودی]] زیر سؤال بردند.
 
آنچه را در نتیجۀ [[تحریف]] نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]] در [[جوامع]] [[مسیحی]] و [[یهودی]] صورت پذیرفته است، نباید به پای اصل نظریۀ [[حق الهی]] نوشت. نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]]، نظریه ای [[استوار]] و مبتنی بر [[عدل]] و [[حق]] محض است؛ لکن در مرحله [[اجرا]] و عمل همانگونه که در [[آینده]] توضیح داده خواهد شد؛ نظیر: تحریفی که در مرحلۀ اجرای [[حقّ]] [[الهی]] [[حکومت]] و [[سیاست]] در [[تاریخ]] [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] صورت گرفت، در [[تاریخ اسلام]] نیز صورت گرفته است، با این تفاوت که در [[تاریخ اسلام]]، حامیان اصلی [[شریعت]] [[رسول اکرم]] {{صل}}، که [[اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} و [[پیروان]] آنان بوده‌اند، در برابر این [[تحریف]] [[ایستادگی]] و [[مقاومت]] کردند و در نتیجۀ [[مبارزات]] و [[جهاد]] آنان برای همگان معلوم شد که [[سلطنت]] [[سلاطین]] [[اموی]] و [[عباسی]] و امثال آنان، ربطی به [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سیاست]] ندارد و اینکه [[سلاطین]] و حکامی که بر [[جامعۀ اسلامی]] [[حکومت]] کردند -به جز خلفای [[حقیقی]] و [[راستین]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}}- همگی غاصبان عنوان [[خلافت]]، و سارقانی بوده‌اند که افزون بر [[سرقت]] [[اموال]] و [[حقوق]] عامۀ [[مردم]] و [[ظلم و جور]] مستبدان‌های که در [[حق مردم]] روا داشتند، نامگذاری خویش به عنوان خلیفۀ [[پیامبر]] و ادعای برخورداری از [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سیاست]]، خود به عنوان مجرمانه‌ترین [[دروغ]] و [[افتراء]] نسبت به [[خدا]] و [[پیامبر]]، بزرگترین [[سرقت]] و [[غصب]] در [[تاریخ]] [[بشر]] بوده است.
 
در هر صورت اینکه در [[تاریخ]] [[ادیان]]، عدهای از جنایت کاران با ممانعت از اجرای صحیح [[حقّ]] [[الهی]] در [[حاکمیت]] و [[سیاست]] و با [[سرقت]] عنوان [[حقّ]] [[الهی]]، جنایات بی‌شماری به [[بشریت]] کرده‌اند، گردی بر دامن اصل نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]] نمی‌نشاند. همانگونه که ادعای [[تقوا]] و [[فضیلت]] و [[نیکوکاری]] و [[پارسایی]] توسّط [[دروغگویان]] و [[ریاکاران]] بسیاری، که بدترین فجایع را در [[تاریخ]] [[بشر]] مرتکب شده‌اند، گردی بر دامن [[تقوا]] و [[فضیلت]] و [[نیکوکاری]] و [[پارسایی]] ننشانده است. [[تقوا]] و [[فضیلت]] و [[پارسایی]] و [[عدالت]]، ارزشهای والایی هستند که همواره مطلوب و [[محبوب]] انسان‌های حق طلب و ارزشمدار بوده و هست و ادّعای دروغین [[پارسایی]] و [[زهد]] و [[عدل]] و [[فضیلت]] به وسیلۀ مشتی [[ریاکار]] و عوام فریب و شیاد، از [[ارزش]] والای این خصلت‌های [[نیکو]] نمی کاهد. داستان [[حقّ]] [[الهی]] در [[حاکمیت]] و [[رهبری]] نیز از این قبیل است. ادّعای دروغین [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] به وسیلۀ [[حاکمان ظالم]] و [[دروغگو]] و [[ریاکار]]، از [[ارزش]] و [[استواری]] اصل [[حق الهی]] در [[حکومت]] نمی‌کاهد و [[تحمیل]] جنایت جنایتکاران دروغگوی مدّعی [[حقّ]] [[الهی]]، بر نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]]، آنچنان که [[عقل]] و نیز [[شرع]] [[مقدّس]] مقرر نموده است، تحمیلی ناروا و ستمی آشکار است. فاجعۀ [[غصب]] این [[جایگاه]] توسّط جنایتکاران [[ستمگر]]، جنایتی مضاعف است و نباید به پای [[حقیقت]] [[حقّ]] [[الهی]] و ارزش‌های والا و [[عقلانی]] نهفته در این [[حقّ]] سرنوشت‌ساز و بنیادین گذاشته شود.
 
به هر صورت، نوع چهارم [[جهان‌بینی]] [[سیاسی]] که می‌توان از آن به "[[توحید]] [[سیاسی]]" یا "[[توحید در اطاعت]]" نام برد، [[جهان‌بینی]] اصلی همۀ [[ادیان توحیدی]]، به ویژه [[اسلام]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۹۲-۹۵.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:جهان‌شناسی]]
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش