پرش به محتوا

امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۶۸: خط ۳۶۸:
*استاد [[یوسفی غروی]] می‌نویسد: [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] زمان [[شهادت]] [[حضرت]] را ۲۸ ماه صفر نوشته و [[عمر]] [[شریف]] آن [[حضرت]] را هنگام [[شهادت]]، همانند [[کلینی]]، ۴۷ سال و سال [[شهادت]] را همانند [[شیخ مفید]]، در سال پنجاه [[هجری]] دانسته است و ابن [[شهر]] [[آشوب]] از وی [[پیروی]] کرده و در کشورهای [[فارس]] و [[عجم]] ([[ایران]] و غیر [[عرب‌ها]]) این نظر پذیرفته شده است. و کفعمی روز [[شهادت]] آن [[حضرت]] را هفتم ماه صفر دانسته است و [[شیعیان]] کشورهای [[عرب]] این نظر را پذیرفته‌اند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۵۸۶-۵۸۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref>.
*استاد [[یوسفی غروی]] می‌نویسد: [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] زمان [[شهادت]] [[حضرت]] را ۲۸ ماه صفر نوشته و [[عمر]] [[شریف]] آن [[حضرت]] را هنگام [[شهادت]]، همانند [[کلینی]]، ۴۷ سال و سال [[شهادت]] را همانند [[شیخ مفید]]، در سال پنجاه [[هجری]] دانسته است و ابن [[شهر]] [[آشوب]] از وی [[پیروی]] کرده و در کشورهای [[فارس]] و [[عجم]] ([[ایران]] و غیر [[عرب‌ها]]) این نظر پذیرفته شده است. و کفعمی روز [[شهادت]] آن [[حضرت]] را هفتم ماه صفر دانسته است و [[شیعیان]] کشورهای [[عرب]] این نظر را پذیرفته‌اند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۵۸۶-۵۸۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref>.


==[[روایات]] و مواعظی از [[امام حسن]]{{ع}}==
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[روایات]] فراوانی را از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[فاطمه زهرا]]{{ع}} [[نقل]] کرده است. خود نیز سخنانی حکیمانه و برخاسته از سرچشمه [[وحی]] و اقیانوس بیکران [[علم الهی]] فرموده‌اند که برخی از [[روایت‌ها]] و سخنان ایشان را [[نقل]] میکنیم:
۱- ایشان میفرمایند: {{متن حدیث|دَع ما يُريبُكَ إلى ما لا يُريبُكَ فإنّ الشرّ ريبة و إنّ الخير طمأنينة}}؛ آن‌چه تو را به [[شبهه]] میاندازد، رها کن؛ زیرا تردید، [[بدی]] و [[اطمینان]] و [[آرامش]]، [[نیکی]] است<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۰۰ (حیاة الحسن).</ref>.
۲- [[امام حسن]]{{ع}} فرموده است: "به یاد دارم که هنگام [[راه رفتن]] با [[پیامبر]] در کنار "جرن الظیقه"<ref>جائی که خرما را در آن خشک می‌کنند و به احتمال، تلفظ "جرن الصدقه" درست باشد. </ref> خرمایی برداشتم و در دهان گذاشتم؛ پس [[پیامبر خدا]] انگشت خود را در دهان من برد و خرما را بیرون آورد و فرمود: {{متن حدیث|إنَّ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّدٍ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ}}؛ همانا برای [[محمد]] و [[آل محمد]]، [[صدقه]] [[حلال]] نیست. و نمازهای پنج‌گانه را از او یاد گرفتم"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref>.
٣- [[امام حسن]]{{ع}} میفرماید: "[[پیامبر]]{{صل}} به من فرمود: "زمانی که شاد گردانی [[برادر]] [[مسلمان]] را [[مغفرت]]]بر تو[[[واجب]] میگردد""<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۹.</ref>. و نیز فرموده است: "ظالم‌ترین [[ظالمان]] کسی است که بر ظالمی [[ظلم]] کند؛ بگذارید [[ظالم]] با کمال [[ظلم]] و [[گناه]] خود، با جزای [[الهی]] [[ملاقات]] کند"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
۴- از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: "نزدیک [[شهادت]] پدرم، [[امام امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} به خدمتش رسیده و شروع به [[گریه]] کردم؛ فرمود: "[[جزع]] میکنی؟"
گفتم: چرا [[جزع]] نکنم که تو را به این حال میبینم؛
فرمود: "من به تو [[تعلیم]] میکنم چهار [[خصلت]] را که اگر آنها را نگاه داری، به واسطه آنها [[نجات]] یابی و اگر ضایع کنی، دو ### [[313]]### را از دست خواهی داد: ای فرزندم! هیچ [[بی‌نیازی]] بزرگ‌تر از [[عقل]]، و هیچ فقری مثل [[جهل]]، و هیچ وحشتی سخت‌تر از [[عجب]]، و هیچ عیشی لذیذتر از [[حسن خلق]] نیست". و فرمود: "ندیدم هیچ ظالمی که اشبه باشد به [[مظلوم]] از حاسد (حسدورز، شبیه‌ترین [[مردم]] به [[مظلوم]] است، در حالی که به واقع، [[ستمگر]] است)"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
۵- از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرموده‌اند: شب‌های [[جمعه]] مادرم، [[فاطمه]]{{س}} را میدیدم که تا [[طلوع صبح]]، در محرابش، به [[رکوع]] و [[سجود]] و [[عبادت]] [[پروردگار]] مشغول بود، و می‌شنیدم که برای [[مؤمنان]] [[دعا]] می‌کند و در دعایش، آنها را نام میبرد ولی برای خود [[دعا]] نمی‌کند؛ پس به او گفتم: مادرجان! چرا برای خودت [[دعا]] نمی‌کنی؟ آن [[حضرت]] در جواب فرمود: "پسرم! اول باید برای [[همسایه]] [[دعا]] کرد و بعد برای خود"<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۴۵ (باب ۱۴۵، ح۲). {{متن حدیث|...عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَاطِمَةَ الصُّغْرَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{عم}} قَالَ: رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ{{س}} قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقُلْتُ لَهَا: يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ؟ فَقَالَتْ: يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ}}.</ref>.
۶- [[نقل]] شده است، "روزی [[معاویه]] به [[امام حسن]]{{ع}} گفت: "ای [[ابومحمد]] سه [[خصلت]] است که کسی را نیافتم تا درباره آنها به من خبر دهد"؛
آن [[حضرت]] فرمودند: "آنها چیست؟"
گفت: "[[مروت]] و [[کرم]] و نجدت"؛
[[امام]]{{ع}} در توضیح آنها فرمودند:
{{متن حدیث|اما المروة فاصلاح الرجل امر دینه و حسن قیامه علی ماله و لین الکف و افشاء السلام و التحبب إلی الناس. و الکرم العطیة قبل السؤال و التبرع بالمعروف و الاطعام فی المحل، ثم النجدة الذب عن الجار و المحاماة فی الکریهة و الصبر عند الشدائد}}؛
[[مروت]] عبارت است از اینکه [[مرد]] ([[انسان]]) کار [[دین]] خود را [[اصلاح]] کند؛ آنچنان که [[شایسته]] است به [[مال]] خود رسیدگی کند؛ و [[بخشندگی]] و بی‌دریغ [[سلام]] کردن، و [[دوست]] شدن با [[مردم]]؛ و [[کرم]]، عبارت است از: [[بخشایش]] پیش از درخواست؛ و [[نیکی]] کردن تبرعی، و [[سیر]] کردن دیگران هنگام [[قحطی]]؛ اما نجدت، عبارت است از: [[دفاع]] از [[همسایه]]، و [[مردانگی]] در شدت [[جنگ]]، و [[شکیبایی]] در برابر [[سختی‌ها]]"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۷.</ref>.
۷- [[جابر]] گوید: "از [[حسن بن علی]]{{عم}} شنیدم که میفرمود:
{{متن حدیث|مَكَارِمُ الْأَخْلَاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ إِعْطاءُ السّائِلِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ وَ الْمُكَافَأَةُ بِالصَّنائِعِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ التَّذَمُّمُ عَلَی الْجارِ، وَ مَعْرِفَةُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ وَ قِرَى الضَّيْفِ، وَ رَأْسُهُنَّ الْحَياءُ}}؛
بزرگواری‌های [[اخلاقی]] ده تاست: [[راستگویی]] [[زبان]]، اداء [[امانت]]، [[بخشش]] به [[سائل]]، [[خوش‌خویی]]، جبران [[نیکی‌ها]]، [[صله رحم]]، مراعات [[حق همسایه]]، مراعات [[حق]] رفیق، [[پذیرایی]] مهمان و [[حیا]] داشتن که سرآمد همه آنهاست<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref>.
۸- از [[امام حسن]]{{ع}} درباره خوش‌گذران‌ترین و بدگذران‌ترین [[مردم]] سؤال شد؛ آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: "خوشگذران‌ترین [[مردم]] کسی است که دیگران را در [[زندگی]] خود شرکت دهد. و بدگذران‌ترین آنها کسی است که در (سایه) زندگی‌اش کسی [[زندگی]] نکند". و نیز فرمود: {{متن حدیث|فَوْتُ الْحَاجَةِ خَيْرٌ مِنْ طَلَبِهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا وَ أَشَدُّ مِنَ الْمُصِيبَةِ سُوءُ الْخُلُقِ مِنْهَا وَ الْعِبَادَةُ انْتِظَارُ الْفَرَجِ}}؛ از دست رفتن [[حاجت]]، بهتر است از خواستن آن از نااهل، و بدتر از [[مصیبت]]، بدخویی است و [[انتظار فرج]]، [[بندگی]] است<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
۹- [[نقل]] شده است، "روزی آن [[حضرت]] پسران خود و پسران [[برادر]] خود را فراخواند؛ پس فرمود: "ای پسرانم و ای پسران برادرم! شما [[کودکان]] قومی هستید و نزدیک است که بزرگان قومی دیگر باشید؛ پس [[علم]] را فراگیرید و هر کس از شما نمی‌تواند آن را [[روایت]] کند یا [[حفظ]] نماید، آن را بنویسد و در خانه‌اش قرار دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
۱۰- [[نقل]] شده است، "روزی شخصی به آن [[حضرت]] گفت: "من از [[مرگ]] میترسم"؛ [[حضرت]] فرمودند: "بدان جهت است که مالت را عقب گذاشته‌ای و اگر آن را پیش فرستاده بودی، تو را شادمان میساخت که به آن برسی". روزی [[معاویه]] به آن [[حضرت]] عرض کرد: "در [[پادشاهی]] ما چه بر ما [[واجب]] است؟" [[امام مجتبی]]{{ع}} در پاسخ وی فرمود: "همان‌چه [[سلیمان]] بن [[داود]] گفت"؛
[[معاویه]] گفت: "[[سلیمان]] بن [[داود]] چه گفت؟"
[[حضرت]] فرمود: "به بعضی [[اصحاب]] خود گفت: "آیا می‌دانی بر [[پادشاه]] در کشورش چه [[واجب]] است، و آن‌چه هرگاه [[واجب]] آن را انجام دهد، به او زیانی ندارد، چیست؟ در [[پنهان]] و [[آشکار]]، از [[خدا]] بترسد، و در [[خشم]] و [[خشنودی]] [[عدالت]] کند، و در [[ناداری]] و [[توانگری]] [[میانه‌روی]] نماید و [[مال]] را به [[زور]] نگیرد و آنها را به [[اسراف]] و [[افراط]] نخورد؛ هر بهره‌ای که از دنیایش میبرد؛ هرگاه بدان خصال آراسته باشد، زیانی به او نمی‌رساند""<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
۱۱- همچنین فرمود: {{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِذَا سَأَلَهُ أَحَدٌ حَاجَةً لَمْ يَرُدَّهُ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ}}؛ هرگاه کسی از [[پیامبر خدا]] حاجتی می‌خواست، او را بازنمی گرداند مگر اینکه خواسته او را روا میکرد و اگر در توانش نبود، به او سخن [[نیک]] میفرمود<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
۱۲- [[نقل]] شده است، "روزی [[امام حسن]] به داستان‌سرایی برخورد کرد که بر در [[مسجد پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} قصه میگفت؛ پس [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "تو چه کاره‌ای؟" گفت: "ای پسر [[پیامبر خدا]]! من قصه گویم"؛
[[حضرت]] فرمود: "[[دروغ]] گفتی! قصه‌گو [[محمد]]{{صل}} است؛ خدای - عزوجل - گفته است: {{متن قرآن|فَاقْصُصِ الْقَصَصَ}}<ref>«پس این داستان را باز گوی» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>؛
گفت: "پس من [[پند]] دهنده‌ام"؛ دوباره فرمود: "[[دروغ]] گفتی! [[پند]] دهنده [[محمد]]{{صل}} است؛ خدای – عزوجل - فرموده است: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ}}<ref>«پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.</ref>. گفت: "پس من چه کاره‌ام؟"
([[امام]]){{ع}} فرمود: "مردی پر ادعا"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۹.</ref>.
۱۳- [[امام حسن]]{{ع}} فرموده‌اند: "کسی که [[ادب]] ندارد، [[عقل]] ندارد، و کسی که [[همت]] ندارد، [[مروت]] ندارد؛ و کسی که [[دین]] ندارد، [[حیا]] ندارد؛ و سر ([[حقیقت]]) [[عقل]]، [[نیکو]] [[معاشرت]] کردن با [[مردم]] است، و به [[عقل]]، هر دو سرا را میتوان یافت؛ و کسی که از [[عقل]]، [[محروم]] است، از هر دو [[جهان]] [[محروم]] است". و نیز فرموده است: "از [[علم]] خود به [[مردم]] بیاموز و [[تعلیم]] گیر از [[علم]] غیر خود؛ تا فایده رسانیده باشی به [[علم]] خود و [[تعلیم]] گرفته باشی چیزی که نمی‌دانسته‌ای"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶.</ref>.
۱۴- و نیز آن [[حضرت]] فرمود: "هلاک [[مردم]] در سه چیز است: [[کبر]]، و [[حرص]]، و [[حسد]]؛ [[کبر]]، هلاک [[دین]] است و به واسطه آن، [[ابلیس]] [[ملعون]] شد؛ و [[حرص]]، [[دشمن]] نفس است؛ از جهت آن، [[آدم]]{{ع}} از [[بهشت]] بیرون آمد؛ و [[حسد]]؛ [[رهبر]] [[بدی]] است و از این جهت، [[قابیل]]، [[هابیل]] را کشت". و نیز فرمود: "نزد کسی که [[امید]] برآورده شدن حوائجت را نداری و کسی که از [[علم]] او بهره‌ای نصیبت نشود و یا از دعایش بی‌بهره‌ای و رعایت [[صله رحم]] نمی‌نماید، [[مرو]]"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.
۱۵- [[امام حسن]]{{ع}} فرمود:"ای [[پسر آدم]]! [[عفت]] ورز و از [[محارم]] [[خدا]] بپرهیز تا [[عابد]] باشی؛ و [[راضی]] شو به قسمت [[الهی]] تا [[غنی]] گردی؛ و [[نیکی]] کن با [[همسایه]] تا [[مسلمان]] باشی؛ و [[مصاحبت]] کن با [[مردم]] به مثل آن‌چه [[دوست]] داری با تو [[مصاحبت]] کنند، تا [[عادل]] باشی. به [[درستی]]، جماعتی که در پیش شما [[اموال]] جمع میکنند و بنای [[استوار]] بلند میسازند و آرزوی دور و دراز [[اختیار]] مینمایند، ناگاه آن جمع، به [[هلاکت]] خواهند رسید، و آن عمل به ویرانی سر خواهد نهاد، و مساکن ایشان [[قبور]] خواهد بود"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>. ۱۶- و نیز فرمود: "به [[درستی]] که در این [[قرآن]]، مصابیح [[نور]] است و شفای صدور؛ پس باید که در میدان [[علم]]، جولان نمائید به [[نور]] او و صفت [[قلب]] را به [[فکر]] او التیام دهید؛ زیرا [[فکر]] کردن، [[حیات]] [[قلب]] [[بصیر]] است. و کسی که [[کلام]] را پیش از [[سلام]] شروع کند؛ جواب او را نگویید. و [[نیکو]] سؤال کردن، نصف [[علم]] است (پاسخ را زودتر به دست میآورد)"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>.
۱۷- [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "[[مردم]]! هر که برای [[خدا]] [[اخلاص]] ورزد و گفتار او را [[دلیل]] راه خود گیرد، [[خدا]] او را به مستقیم‌ترین [[راه هدایت]] فرماید؛ به او [[توفیق]] [[رشد]] عطا کند؛ او را به روش‌های [[نیک]] [[ارشاد]] کند که [[پناهنده]] به [[خدا]] در [[امان]]، و [[دشمن خدا]] بیمناک و بی‌پناه است. با یاد فراوان [[الهی]] خود را از ([[عذاب]]) [[خدا]] نگه‌دارید؛ با [[پرهیزگاری]]، از [[خدا]] بترسید؛ با [[اطاعت]]، به درگاهش نزدیکی جوئید که او نزدیک و خواهش‌پذیر است؛ چنانکه خود میفرماید: "چون بندگانم درباره من از تو بپرسند، (بگو) من (به شما) نزدیکم؛ دعای آن‌که مرا میخواند [[اجابت]] میکنم؛ پس باید به [[فرمان]] گردن نهند و به من [[ایمان]] آورند، باشد که راه ([[سعادت]]) را بیابند"<ref>بقره (۲)، ص۱۸۶.</ref>. به [[یقین]]، بدانید که شما تا صفت و چگونگی [[هدایت]] را نشناسید، [[پرهیزگاری]] را نخواهید [[شناخت]]؛ تا آنها را که به [[قرآن]] پشت پا زدند، نشناسید، نمی‌توانید به [[پیمان]] آن چنگ زنید، و تا [[تحریف]] کنندگان [[قرآن]] را نشناسید نمی‌توانید چنان‌که باید، آن را بخوانید (که هر چیز را با ضدش توان [[شناخت]]). آن‌گاه که شناختنی‌ها را شناختید، [[بدعت‌ها]] و تکلف‌ها (و پیرایه‌ها) را هم میشناسید؛ و آن تهمت‌ها را که به [[خدا]] میزنند و آن [[تحریف‌ها]] را (که در [[کتاب خدا]] ایجاد می‌کنند) میبینید، و میفهمید آنها که هلاک شدند، چگونه به نابودی افتادند. مبادا! [[نادانان]]، شما را به ورطه [[جهل]] بکشند! این را ([[علم کتاب]] و [[شناخت حق]] از [[باطل]]) از اهلش ([[خاندان رسالت]]) بجوئید که تنها اینان نورهای فروزان و [[پیشوایان]] راستین‌اند. [[حیات]] [[علم]] و [[مرگ]] [[جهل]] به دست آنهاست و حلمشان از جهلشان حکایت می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۸۸.</ref>.
۱۸- [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "[[پستی]]، آن است که [[شکر نعمت]] را نگزاری"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
۱۹- همچنین به یکی از فرزندانش فرمود: "پسرجان! با هیچ کس [[دوستی]] نکن جز اینکه از رفت و آمدها (و خصوصیات اخلاقی‌اش) [[آگاه]] شوی، و چون دقیق بررسی کردی، با او بر اساس [[گذشت]] از [[لغزش‌ها]] و [[برادری]] در [[سختی‌ها]] [[رفاقت]] کن.
نزدیک ([[خویشاوند]]) آن است که [[دوستی]]، او را نزدیک کند؛ گرچه نسبش، دور باشد. و دور ([[بیگانه]]) آن است که [[محبت]]، او را دور سازد؛ گرچه نسبش، نزدیک باشد. چیزی از دست به [[بدن]]، نزدیک‌تر نیست اما گاه می‌شکند، گاهی ناقص و گاهی از [[بدن]] جدا می‌شود. آن‌که کار خود را به [[خدا]] واگذارد، هرگز وضعی غیر از آن‌که [[خدا]] برایش [[انتخاب]] کرده، نخواهد؛ ننگی از [[آتش]] بهتر است؛ [[خیر]] [[خالص]]، [[شکر]] در [[نعمت]] و [[صبر]] در [[مصیبت]] است"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
۲۰- نیز فرمودند: "هر کس پیوسته به [[مسجد]] برود، یکی از هشت فائده نصیبش می‌شود: ۱- [[آیه]] محکمی از [[قرآن]] (که از آن بهره مییابد)؛ ۲- رفیقی به دست میآورد؛ ۳- [[علم]] تازه‌ای میآموزد؛ ۴- از رحمتی که در انتظارش بوده است، برخوردار می‌شود؛ ۵- سخنی می‌شنود که [[دلیل]] راهش می‌شود؛ ۶- این کار، [[مانع]] [[گناه]] او می‌شود؛ ۷- (لااقل) به سبب [[شرم]] و [[حیا]] از [[معصیت]] [[دست]] می‌شوید؛ و ۸- از [[ترس]]، [[گناه]] را رها می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۴.</ref>.
۲۱- [[نقل]] شده است، [[امام]]{{ع}} در روز [[عید فطر]]، در راه عده‌ای را که به [[بازی]] و [[خنده]] مشغول بودند، دید؛ پس بالای سرشان ایستاد و فرمود: "[[خداوند]] [[ماه رمضان]] را میدان مسابقه [[خلق]] قرار داده که با [[اطاعت]] و [[عبادت]] بر یکدیگر پیشی گیرند و به [[هدف]] [[رضا]] و [[خشنودی]] او برسند؛ قومی [[سبقت]] جستند و [[امیدوار]] شدند؛ قومی دیگر عقب ماندند و [[ناامید]] شدند و بسا شگفتی از آنها که در روزی که [[نیکوکاران]] [[پاداش]] میگیرند و باطل‌گرایان زیان میبینند، به [[خنده]] و [[بازی]] پردازند! به [[خدا]] قسم، اگر پرده برافتد، خواهید دید که [[نیک]] [[رفتار]]، به [[نیکی]] خویش مشغول است و بد [[کردار]] به [[رفتار]] بدش، گرفتار". سپس (آنها را رها کرد و) رفت<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
[[زمخشری]] در کتاب خویش در [[الکشاف]] ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> آورده است که روزی [[حسن بن علی]]{{عم}} نزد [[معاویه]] بود. به هنگام [[خروج]] ایشان، یکی از اطرافیان به آن [[حضرت]] گفت: "من [[فرد]] [[ثروتمندی]] هستم ولی [[فرزندی]] ندارم؛ دعایی به من یاد دهید تا شاید [[خداوند]] به من [[فرزندی]] عطا کند؟" آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: "بر تو باد به [[استغفار]]".
وی پیوسته به [[استغفار]] مشغول بود و چه بسا روزی هفتصد بار آن را تکرار میکرد تا اینکه [[خداوند]] به او ده پسر عطا کرد؛ وقتی این خبر به [[معاویه]] رسید، با تعجب گفت: "آیا از او نپرسیدید چگونه چنین چیزی ممکن است؟" آن مرد این موضوع را از [[امام حسن]]{{ع}} پرسید؛ ایشان فرمود: "آیا گفتار [[هود]] [[نبی]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> و نیز فرمایش [[نوح]] [[پیامبر]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد * و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>"<ref>فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروز آبادی، ج۳، ص۲۵۴.</ref>.


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش