پرش به محتوا

ابو نوح کلاعی حمیری: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[ابو نوح کلاعی|ابو نوح]] از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و از شخصیت‌های بزرگ [[کوفه]]، از [[قبیله]] کلاع بود. وی از مخلصین در [[محبت]] و والای [[علی]]{{ع}} بود و در جنگ‌های، [[جمل]] و [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید و سرانجام در [[جنگ صفین]] به [[شهادت]] رسید.
*"ابو نوح کلاعی" از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و از شخصیت‌های بزرگ [[کوفه]]، از [[قبیله]] کلاع بود. وی از مخلصین در [[محبت]] و والای [[علی]]{{ع}} بود و در جنگ‌های، [[جمل]] و [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید و سرانجام در [[جنگ صفین]] به [[شهادت]] رسید.
*[[نصر بن مزاحم]] در شرح حال وی فقط به [[نقل]] بیان داستانی در [[صفین]] اکتفا کرده است و متأسفانه ما هم در [[منابع تاریخی]] و [[روایی]] به اطلاعات جامعی در مورد [[شخصیت]] و زندگانی وی [[دست]] نیافتیم؛ لذا به ذکر همین داستانی که [[نصر بن مزاحم]] نقل کرده که جلوه‌ای از [[حقانیت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیز نمایان می‌سازد، بسنده می‌کنیم<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.
*[[نصر بن مزاحم]] در شرح حال وی فقط به [[نقل]] بیان داستانی در [[صفین]] اکتفا کرده است و متأسفانه ما هم در [[منابع تاریخی]] و [[روایی]] به اطلاعات جامعی در مورد [[شخصیت]] و زندگانی وی [[دست]] نیافتیم؛ لذا به ذکر همین داستانی که [[نصر بن مزاحم]] نقل کرده که جلوه‌ای از [[حقانیت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیز نمایان می‌سازد، بسنده می‌کنیم<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.


===توضیح یک [[حقیقت]]===
===توضیح یک [[حقیقت]]===
*قبل از آنکه به داستان [[ابو نوح کلاعی]] در [[صفین]] بپردازیم، لازم است این توضیح داده شود که حضور [[عمار یاسر]] در میان [[سپاه علی]]{{ع}} یکی از نشانه‌های [[حقانیت]] این [[جبهه]] بود، از طرف دیگر [[شهادت]] او به [[دست]] قوای [[شام]]، [[حجت]] را بر همگان تمام کرد و تردیدی برای هیچ کس باقی نگذاشت که [[جبهه]] [[معاویه]]، همان [[جبهه]] [[بغی]]، [[عدوان]]، [[تجاوز]]، [[ستم]] و غارتگری؛ و [[جبهه]] [[علی]]{{ع}} [[جبهه حق]] و [[عدل]] و [[دادگستری]] است، زیرا همه می‌دانستند که [[رسول خدا]]{{صل}} خبر داده بود که "همانا [[عمار]] را گروه [[سرکش]] و [[ستم]] کار خواهند کشت"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ عَمَّاراً تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}</ref>؛ از همین رو هنگامی که خبر [[شهادت]] [[عمار]] در میان هر دو [[سپاه]] منتشر شد، در میان [[لشکریان]] [[شام]] تزلزلی به وجود آمد و صدای [[اعتراض]] و ابراز [[ندامت]] از همه نواحی [[سپاه شام]] برخاست و [[حقانیت]] [[راه]] و رسم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در میان [[سپاهیان]] [[حضرت]] به [[اثبات]] رسید. داستان زیر، مطلب [[پیشگویی]] [[رسول خدا]]{{صل}} را بیشتر توضیح می‌دهد:
*قبل از آنکه به داستان ابو نوح کلاعی در [[صفین]] بپردازیم، لازم است این توضیح داده شود که حضور [[عمار یاسر]] در میان [[سپاه علی]]{{ع}} یکی از نشانه‌های [[حقانیت]] این [[جبهه]] بود، از طرف دیگر [[شهادت]] او به [[دست]] قوای [[شام]]، [[حجت]] را بر همگان تمام کرد و تردیدی برای هیچ کس باقی نگذاشت که [[جبهه]] [[معاویه]]، همان [[جبهه]] [[بغی]]، [[عدوان]]، [[تجاوز]]، [[ستم]] و غارتگری؛ و [[جبهه]] [[علی]]{{ع}} [[جبهه حق]] و [[عدل]] و [[دادگستری]] است، زیرا همه می‌دانستند که [[رسول خدا]]{{صل}} خبر داده بود که "همانا [[عمار]] را گروه [[سرکش]] و [[ستم]] کار خواهند کشت"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ عَمَّاراً تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}</ref>؛ از همین رو هنگامی که خبر [[شهادت]] [[عمار]] در میان هر دو [[سپاه]] منتشر شد، در میان [[لشکریان]] [[شام]] تزلزلی به وجود آمد و صدای [[اعتراض]] و ابراز [[ندامت]] از همه نواحی [[سپاه شام]] برخاست و [[حقانیت]] [[راه]] و رسم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در میان [[سپاهیان]] [[حضرت]] به [[اثبات]] رسید. داستان زیر، مطلب [[پیشگویی]] [[رسول خدا]]{{صل}} را بیشتر توضیح می‌دهد:
*[[ذوالکلاع حمیری]] که از [[سرداران سپاه]] [[شام]] و در جست و جوی [[حق]] بود، می‌گوید: من خود مکرر از [[عمرو عاص]] شنیده بودم که می‌گفت: [[پیامبر خدا]]{{صل}} به [[عمار]] فرمود: "تو به [[دست]] گروهی [[سرکش]] و [[ستمگر]] کشته خواهی شد و آخرین نوشیدنی‌ات، جرعه شیری خواهد بود که با کمی آب آمیخته است"<ref>{{متن حدیث|تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وَ آخِرُ زَادِكَ ضَيَاحٌ مِنْ لَبَنٍ}}</ref>.
*[[ذوالکلاع حمیری]] که از [[سرداران سپاه]] [[شام]] و در جست و جوی [[حق]] بود، می‌گوید: من خود مکرر از [[عمرو عاص]] شنیده بودم که می‌گفت: [[پیامبر خدا]]{{صل}} به [[عمار]] فرمود: "تو به [[دست]] گروهی [[سرکش]] و [[ستمگر]] کشته خواهی شد و آخرین نوشیدنی‌ات، جرعه شیری خواهد بود که با کمی آب آمیخته است"<ref>{{متن حدیث|تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وَ آخِرُ زَادِكَ ضَيَاحٌ مِنْ لَبَنٍ}}</ref>.
*لذا به [[عمرو عاص]] گفتم: وای بر تو، مگر نه این که هم اکنون [[عمار یاسر]] در [[جبهه]] [[علی]]{{ع}} است و با ما [[پیکار]] می‌کند. بنابراین آن گروه برحقند و گروه ما بر [[باطل]]! [[عمرو عاص]] با این که خود می‌دانست [[راه]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[راه]] [[حق]] و [[راه]] [[معاویه]] بر [[باطل]] است اما با [[حیله]] و [[دروغ]] خواست [[ذوالکلاع]] را مجاب کند تا مبادا با همراهانش به [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ملحق شود، لذا گفت: ای [[ذوالکلاع]] نگران نباش، زیرا [[عمار]] به زودی [[آگاه]] شده و از [[سپاه علی]] فاصله می‌گیرد و به ما می‌پیوندد.
*لذا به [[عمرو عاص]] گفتم: وای بر تو، مگر نه این که هم اکنون [[عمار یاسر]] در [[جبهه]] [[علی]]{{ع}} است و با ما [[پیکار]] می‌کند. بنابراین آن گروه برحقند و گروه ما بر [[باطل]]! [[عمرو عاص]] با این که خود می‌دانست [[راه]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[راه]] [[حق]] و [[راه]] [[معاویه]] بر [[باطل]] است اما با [[حیله]] و [[دروغ]] خواست [[ذوالکلاع]] را مجاب کند تا مبادا با همراهانش به [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ملحق شود، لذا گفت: ای [[ذوالکلاع]] نگران نباش، زیرا [[عمار]] به زودی [[آگاه]] شده و از [[سپاه علی]] فاصله می‌گیرد و به ما می‌پیوندد.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش