عدالت اجتماعی: تفاوت میان نسخهها
←تعریف عدالت اجتماعی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۵۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = عدل| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عدالت اجتماعی در قرآن]] - [[عدالت اجتماعی در کلام اسلامی]] - [[عدالت اجتماعی در سیره معصومان]] - [[عدالت اجتماعی در معارف و سیره نبوی]] - [[عدالت اجتماعی در معارف و سیره علوی]] - [[عدالت اجتماعی در فقه اسلامی]] - [[عدالت اجتماعی در فقه سیاسی]] - [[عدالت اجتماعی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = عدالت (پرسش)}} | ||
== اهمیت و ضرورت عدالت اجتماعی == | |||
عدالت اجتماعی از اصطلاحات [[علوم]] [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] و به معنای رعایت تناسب استحقاقها و [[شایستگیها]] در ساحت اجتماع است که هر گروه و صنف و طبقهای باید در [[جایگاه]] شایستۀ خویش جای گیرد و [[جایگاه]] هر کس بنابر استحقاق و استعداد او تعیین شود<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۳۳.</ref>. اهمیت [[عدالت]] در [[اسلام]] از آنجا سرچشمه میگیرد که بنابر [[آموزههای اسلامی]]، [[خداوند]]، [[عادل]] است و همۀ [[افعال الهی]] عین عدالتاند و [[عدل]] در [[تشیع]] از [[اصول دین]] و [[مذهب]] به شمار میآید. [[قرآن کریم]] نیز یکی از [[اهداف بعثت پیامبران]] و [[نزول]] [[کتب آسمانی]] را برقرار ساختن [[عدالت]] میان [[انسانها]] [[بیان]] میکند{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می کند» سوره حدید، آیه ۲۵. </ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۳۳.</ref> | |||
< | |||
عدالت اجتماعی از جمله مسائلی است که در [[ادیان آسمانی]] و به خصوص [[دین مبین اسلام]] بسیار مورد توجه و اهمیت قرار گرفته و [[پیشوایان دینی]] همواره بر [[ضرورت]] تلبس افراد به صفت [[عدالت]] و اجرای آن در [[جامعه]] تأکید داشتهاند. این موضوع در طول زمان توسط [[علما]] و فقهای بزرگ مورد بحث و مداقه قرار گرفته است؛ اما به جرأت میتوان گفت [[امام خمینی]] بیش از سایرین به [[عدالت]] و ابعاد مختلف آن پرداخته است. [[دلیل]] این توجه افزون [[امام خمینی]] را میتوان در [[هدایت]] و [[رهبری]] [[انقلاب اسلامی ایران]] و نیز طرز [[تفکر]] خاصی که درباره [[حکومت]] داشت، دانست. [[امام خمینی]] [[حکومت]] را وسیله و ابزاری برای رسیدن به [[هدف]] بزرگتر یعنی [[اجرای عدالت]] در [[جامعه]] میدانست و [[معتقد]] بود که این [[تصور]] که [[منصب]] [[حکومت]] یا [[قضا]] برای [[ائمه]] [[معصومان]] {{عم}} دارای [[شأن]] و [[ارزش]] بوده است، صحیح نیست؛ بلکه [[ارزش]] [[زمامداری]] برای ایشان فقط از این جهت بوده است که بتوانند از این طریق [[حکومت عدل]] را بر پا کنند و عدالت اجتماعی را بین [[مردم]] [[تطبیق]] و تعمیم دهند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۶.</ref>. | |||
[[امام خمینی]] در این راستا [[احکام فقهی]] را نیز ابزاری برای [[اجرای عدالت]] قلمداد مینمود. از دیدگاه ایشان، [[فقیه]] نمیتواند [[دژ]] [[اسلام]] باشد مگر اینکه از همه [[شئون]] آن از قبیل [[گسترش عدالت]]، [[اجرای حدود]] و... [[پاسداری]] کند؛ بلکه میتوان ادعا نمود که [[اسلام]] با همه [[شئون]] و لوازم آن، [[حکومت]] است و [[احکام فقهی]]، [[قوانین اسلام]] و یکی از [[شئون]] [[حکومت]] است؛ بلکه [[احکام]]، مطلوب بالعرض و ابزاری برای اجرای [[حکومت]] و گسترانیدن [[عدالت]] و... است<ref>امام خمینی، البیع، ج۲، ص۴۷۲.</ref>. | |||
[[امام خمینی]] [[معتقد]] بود اگر [[حکومت عادلانه]] تشکیل شود، [[جامعه]] [[اصلاح]] خواهد شد<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۱۶۲.</ref>. ایشان در مرحله بعد برپایی [[اسلام]] و [[حکومت اسلامی]] را همان [[آرمان]] بزرگ و [[هدف]] متعالی معرفی کردند که در صورت استقرار آن، عدالت اجتماعی با تمامی ابعاد آن در [[جامعه]] محقق خواهد شد؛ بدون آنکه [[مفاسد]] سایر سیستمها را داشته باشد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۷۱-۷۲.</ref>. از منظر [[امام خمینی]] اقامه عدالت اجتماعی نیاز به [[تحمل سختیها]] و [[ناملایمات]] فراوان دارد و ما نیز همچون کسانی که از صدر عالم تا به حال در [[راه]] رسیدن به این [[هدف]] والا سیلی خوردهاند، باید تاوان پس دهیم<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۶۲.</ref><ref>[[سلیمان خاکبان|خاکبان، سلیمان]]، [[رقیه یوسفی|یوسفی، رقیه]]، [[عدالت اسلامی (مقاله)|"عدالت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]</ref>. | |||
== | === پیامدهای نبود عدالت اجتماعی === | ||
[[جایگاه]] و اهمیت فراوان [[عدالت]]، به طور منطقی نتایج و ثمرات فراوانی را به دنبال خواهد داشت. در غیر این صورت سخن از تحقق و تلاش برای رفع موانع آن [[جامعه]] بیمعنا خواهد بود. بحث از آثار و پیامدهای [[عدالت]] در [[جامعه]] به دو گونه امکانپذیر است: گاه از نتایج مثبت و ثمرات [[عدالت]] [[سخن]] میرود و گاه نیز [[مشکلات]] فقدان [[عدالت]] به بحث نهاده میشود. | |||
دو [[مصیبت]] برای [[اسلام]] و مقررات عادلانه آن به وجود آمد که یکی از جانب [[حکام]] و [[خلفا]] و دیگری از طرف [[علما]] بود. [[علما]]، [[وظیفه]] [[تفسیر]]، و [[خلفا]]، [[اجرا]] و تنفیذ [[قوانین اسلام]] را به عهده داشتند؛ زیرا [[قانون]] عادلانه علاوه بر وضع و [[تفسیر]] خوب، به [[اجرا]] و تنفیذ خوب نیز [[نیازمند]] است. در زمینه [[تفسیر]] [[نادرست]] [[علما]] قبلاً توضیحاتی داده شد و بیان شد که این مسئله ناشی از قشریمآبی و [[افکار]] خشک عدهای متعبدمآب بود. مرام این دسته از [[علما]] به ویژه علمای [[اشعری]] که در میان [[عامه]] [[مردم]] [[رسوخ]] کرده بود، جلوی [[آزادی]] [[فکر]] را گرفت. این موضوع در نظر عموم [[پسندیده]] آمد؛ به گونهای که به عنوان [[حمایت]] از [[دین]] و [[سنت پیامبر]] تلقی گردید. در واقع [[نزاع]] [[عدلیه]] و غیرعدلیه در [[تاریخ اسلام]]، [[نزاع]] [[جمود]] و روشناندیشی بود که بزرگترین اثر مستقیم آن [[شهادت امام علی]] {{ع}} بود. این واقعه به دست عدهای [[جاهل]] که به [[جمود]] و تصلب و انعطافناپذیری و رکود [[فکری]] [[مبتلا]] بودند، انجام شد. [[خصلت]] بارز [[خوارج]]، دوری از [[فکر]] و [[تعقل]] بود. آنان [[رنج]] [[عبادت]] زیادی را متحمل میشدند؛ به گونهای که [[امام علی]] {{ع}} در وصف آنان آورده است: | |||
گروهی را میبینید با آثار [[سجده]] در پیشانیهای آنها، کف دستهایشان مثل زانوی شتر پینه بسته، پیراهنهای مندرس پوشیده و دامنها به کمر آماده کارزارند. همچنین در وصف آنها آمده است که برخی قائماللیل و صائمالنهار بودند، با [[اهل]] [[معصیت]] [[مخالف]] بودند و... اما وقتی چنین [[ایمانی]] با [[جهالت]] و [[نادانی]] و [[تعصب]] آمیخته میشود، عقایدی بسیار قشری و سطحی را نتیجه میدهد؛ به گونهای که آنها قیامشان را برای امربهمعروف و نهیازمنکر میدانستند اما شرایط آن را نداشتند؛ از جمله این شرایط، [[بصیرت]] در [[دین]]، یعنی اطلاع کافی و صحیح از [[امور دینی]] و [[بصیرت]] در عمل بود. آنها نمیتوانستند [[حلال]] را از [[حرام]] یا [[واجب]] را از غیر [[واجب]] تشخیص دهند و بر خلاف همه [[فرق اسلامی]] که [[اعمال]] [[بصیرت]] و احتمال تأثیر را در [[امربهمعروف و نهیازمنکر]] [[واجب]] میدانند، [[معتقد]] بودند [[امربهمعروف و نهیازمنکر]] [[تعبد]] محض است و شرط احتمال اثر و عدم ترتب [[مفسده]] ندارد. علاوه بر [[عالمان]] [[مسلمان]]، خلفای نخستین [[صدر اسلام]]، مانند [[عمر]]، [[عثمان]] و [[معاویه]] نیز تدبیرهایی در پیش گرفتند که نه تنها به زبان [[عدالت]] تمام شد، بلکه سبب اختلال در امر [[حکومت]] گردید. مثلاً [[معاویه]] میان [[عرب]] و غیرعرب فرق میگذاشت. در نتیجه [[مشکلات]] بزرگی در [[سلامت روانی]] [[نظام اجتماعی]] پدید آمد. پیدایش [[فکر]] عربیت و [[جنبش]] شعوبیگری از نتایج این امر بود که سبب [[تفرقه]] [[سیاسی]] گردید و [[مردم]] آن مناطق را در [[اندیشه]] جدا کردن خود و [[تشکیل حکومت]] انداخت<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۷، ص۳۰۹.</ref>. علاوه بر این، کارکرد بد [[نظام اجتماعی]] به صورت وضع [[قوانین]] و مقررات ناعادلانه و [[تبعیض]] و تفاوت [[نادرست]]، منشأ [[مشکلات]] [[روحی]] و [[روانی]] در [[جامعه]] میشود که ممکن است به صورت مستقیم و آشکار، بروز و [[ظهور]] نیابد. برای نمونه، بسیاری از عقدهها و نارضایتیها در قالب [[شکایت]] از روزگار و [[بخت]] بد و شانس خوب، خود را نشان میدهد. این باعث میشود که هم شخص به لحاظ [[روحی]] ناسالم بار آید و هم [[جامعه]] نامتعادل شود. | |||
علت بسیاری از جنایتهایی که در [[اجتماع]] صورت میگیرد، فقدان [[عدالت]] است. بسیاری از ناهمواریها و آشفتگیهای [[روحی]] و جنایتهای [[اخلاقی]] و عقدهها در [[بیعدالتی]] ریشه دارند. [[عقده]] و [[کینه]] نیز [[وحدت]] و [[الفت]] را از بین میبرد و تأثیر سویی بر [[همبستگی اجتماعی]] مینهد. زمانی که کسی [[گناه]] میکند، در واقع [[تعادل]] فردیاش به هم خورده است. در [[جامعه]] نیز این چنین است. بسیاری از مداحیها نشاندهنده به هم خوردن عدالت اجتماعی است. [[مداحی]] زیاد از شخصیتها که در [[ادبیات]] [[اسلامی]] فراوان به چشم میخورد، ریشه در امتیاز طبقاتی و عدم [[توزیع عادلانه ثروت]] دارد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۰۰-۲۰۲.</ref>. نتیجه [[سوء]] دیگر فقدان [[عدالت]] که در [[تاریخ اسلام]] نیز به خوبی نمود یافته است، فائق آمدن [[جمود]] و رکود [[فکری]] بر [[تعقل]] و روشناندیشی بود که ضربات بسیاری به [[جامعه اسلامی]] وارد ساخت<ref>مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۵۰.</ref>.<ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]].</ref> | |||
== | == خاستگاه عدالت اجتماعی == | ||
آنچه یک [[نظریه]] عدالت اجتماعی را قوام میبخشد و چارچوبهای اساسی آن را معین میسازد، دیدگاه نظریهپرداز نسبت به [[انسان]] است. در این بخش، آنچه بیش از هر چیز اهمیت مییابد، نگاهی است که نسبت به [[طبیعت]] [[انسان]] وجود دارد: آیا [[انسان]] بنا به [[طبیعت]] و [[غریزه]] خود [[عدالتخواه]] است و یا به [[تعدی]] و [[تجاوز]] [[تمایل]] دارد؟ آیا [[اختیار]] و [[اراده انسان]] نقشی در تأمین [[عدالت]] از سوی او دارد و یا اینکه [[انسان]] مجبور و بیاراده و در بند محیط است؟ و اگر مختار است و [[عدالتخواه]]، با چه شیوههایی آن را پی میجوید و براساس چه دلایلی؟ [[مکتب]] و [[جهانبینی]] افراد در برداشت آنها نسبت به [[انسان]] و در نتیجه نسبت به [[عدالت]] نقش دارد. مباحثی مانند [[فطرت]] و خاستگاه [[عدالت]] در [[اسلام]] در این زمینه قابل توجهاند. | |||
درباره خاستگاه [[عدالت]]، سه نظریه کلی وجود دارد که در واقع همان نظریهها درباره [[انسان]] است: دیدگاه نخست [[معتقد]] است [[انسان]] طبعاً [[عدالتخواه]] است؛ دومین دیدگاه به [[تجاوزگر]] بودن [[انسان]] [[عقیده]] دارد و سومین نظریه بر موضعی میانه [[اصرار]] میورزد که در آن طبع [[انسان]] همچون صفحه سفیدی است که [[گرایش]] به هر دو حالت در آن وجود دارد. نظر نخست مردود است؛ زیرا اگر [[انسان]] به تمامی [[عادل]] و خواستار [[عدالت]] میبود، هیچ ظلمی در [[جهان]] صورت نمیگرفت؛ در حالی که وضعیت موجود و گذشته [[جهان]] خلاف این مطلب را ثابت میکند. مطابق [[گرایش]] دوم که از سوی کسانی مانند روسو، شوپنهاور، راسل، هابز، نیچه و امثال آنها صورت گرفته است، [[انسان]] طبعاً [[تجاوزگر]] است و اگر گاه دم از [[عدالت]] میزند، بنا به مصلحتسنجی او است. نیچه و ماکیاول معتقدند [[عدالت]]، اختراع [[مردم]] [[ناتوان]] است. [[مردمان]] کممایه و [[ضعیف]] در مقابل اقویا، زوری برای [[مبارزه]] ندارند و در نتیجه [[عدالت]] را [[خلق]] و [[ابداع]] کردند. برتراندراسل، جستوجوی [[عدالت]] را تنها به [[دلیل]] [[منافع]] [[فرد]] در [[اجتماع]] میداند. [[انسان]] طبیعتاً منفعتجو است و چیزی به نام [[عدالتخواهی]] در وجود او نیست. بایستی با [[عقل]] و [[علم]] و [[دانش]]، [[بشر]] را تقویت کرد تا به این نتیجه برسد که [[منفعت]] او در [[برقراری عدالت]] جمعی قابل جستوجو است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۵۶-۱۵۸.</ref>. | |||
هابز بر این نظر است که [[انسان]] طبعاً منفعتجو و خودپرست است و هیچ [[تصوری]] از خوبی و [[بدی]] و [[ظلم]] و عدل ندارد. بنابراین، پیوسته قصد تعرض به انسانهای دیگر را دارد که این مسئله نوعی [[ناامنی]] و خطر دائمی در پی میآورد. برای فرار از چنین وضعیتی، [[انسان]] به [[قرارداد]] [[اجتماعی]] و عمل به [[قانون]] تن میدهد. اما رعایت [[قانون]] نیز با [[زور]] [[شمشیر]] میسر است؛ زیرا [[شهوات]] و [[غرایز]] طبیعی پیوسته [[انسان]] را به جانب بیانصافی و [[کینهتوزی]] فرا میخوانند. بنابراین، [[پذیرش]] [[عدالت]] و [[قوانین]] بنا به [[مصلحت]] خود [[انسان]] و [[گریز]] از [[ناامنی]] انجام شده است، وگرنه طبع گرگصفت [[انسان]] همچنان وجود دارد و تغییری نمیکند<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۳۲.</ref>. | |||
دستهای همچون مارکسیستها معتقدند نه [[انسان]] را میتوان به گونهای [[تربیت]] کرد که [[عدالت]] را از عمق جانش خواهان باشد و نه میتوان [[علم بشر]] را بدان حد تقویت کرد که [[منفعت]] خود را در [[عدالت]] بجوید. تحقق [[عدالت]] گرچه عملی است و میشود آن را محقق ساخت، اما این کار تنها از طریق ابزارهای [[اقتصادی]] و تولیدی قابل جستوجو است. آنها معتقدند دنیای [[سرمایهداری]] به [[سوسیالیسم]] منتهی میشود و در آخرین مرحله به [[حکم]] [[جبر]] ماشین و [[توسعه اقتصاد]]، [[عدالت]] برقرار میشود. | |||
در نقد دیدگاههای فوق، باید گفت که این نظریهها، تنها دست [[ظالمان]] را در [[ستم]] بیشتر باز مینهد. [[انسان]] زمانی به خاطر [[منافع]] خود [[عدالت]] میورزد که نیرویی در مقابل خود ببیند؛ در غیر این صورت، به [[قواعد]] [[عدالت]] تن نمیسپارد. [[اسلام]] حد میانه را بر میگزیند. این دیدگاه سایر نظرگاهها را [[بدبینی]] به [[طبیعت]] و [[فطرت بشر]] تلقی کرده و علت این را که [[بشر]] امروز از [[عدالت]] گریزان است، نرسیدن او به مرحله کمال میداند. [[بشر]] ذاتاً [[عدالتخواه]] است و اگر خوب [[تربیت]] شود و مربی کاملی داشته باشد، خواهان [[عدالت]] شده و [[منفعت]] جمع را بر سود خویش [[برتری]] میدهد. در [[مکتب اسلام]]، نمونههایی از کسانی وجود دارد که [[عادل]] و [[عدالتخواه]] بودهاند؛ در صورتی که منافعشان هم ایجاب نمیکرده است. آنان بر خلاف [[منافع]] فردیشان، خواهان تحقق [[عدالت]] بودهاند و [[جان]] خود را در این [[راه]] دادهاند. از جمله این نمونهها، [[امام علی]] {{ع}} است که [[شهید]] [[راه]] [[عدالت]] نام گرفت. چنین نمونههایی نشان میدهد که میتوان [[بشر]] را به مسیر [[عدالتخواهی]] رهنمون شد و [[بشر]] توان [[غلبه]] بر [[منافع]] شخصی خود را دارد<ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]].</ref>. | |||
== مبانی عدالت اجتماعی == | |||
# '''اصل [[توحید]]''': مبانی عدالت اجتماعی از دید [[امام خمینی]] از [[مبانی دینی]] و [[اعتقادی]] ایشان نشأت میگیرد. بر اساس [[اصول اعتقادی]] از جمله [[اعتقاد]] به "[[توحید]]"، جهتگیری [[مبانی سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[امام خمینی]] قابل شناسایی است. ایشان در یکی از مصاحبههای خود درباره [[تبیین]] مواضع [[اسلام]]، [[اعتقاد]] خود و همه [[مسلمانان]] [[جهان]] را عبارت از مسائلی میداند که در [[قرآن]] آمده و یا توسط [[پیامبر اسلام]] و [[جانشینان]] آن [[حضرت]] بیان شده است که ریشه و اصل همه آن [[عقائد]]، اصل [[توحید]] است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.</ref>. از منظر [[امام خمینی]] [[انقلاب اسلامی]] بر مبنای اصل [[توحید]] [[استوار]] است که محتوای آن در همه [[شئون جامعه]] [[سایه]] میافکند؛ چرا که در [[اسلام]] تنها [[معبود]] [[انسان]] و بلکه کل [[جهان]]، [[خداوند متعال]] است که همه [[انسانها]] باید برای رضای او عمل کنند. در جامعهای که شخصپرستیها، نفعپرستیها و لذتپرستیها محکوم شده و [[انسان]] تنها به [[پرستش]] [[خدا]] [[دعوت]] میشود، در این صورت همه [[روابط]] [[انسانها]] در داخل [[جامعه]] و یا خارج از آن [[تغییر]] مییابد، همه امتیازات حذف میشود و فقط [[تقوا]] و [[پاکی]] ملاک [[برتری]] است. در چنین جامعهای زمامدار با پایینترین [[فرد]] [[جامعه]] برابر است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۱۱.</ref>. | |||
# '''[[تساوی]] ذاتی [[انسانها]]''': یکی دیگر از مهمترین مبانی عدالت اجتماعی، اشتراک افراد [[جامعه]] از لحاظ [[شرافت]] و [[مقام]] [[انسانی]] است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرماید: {{متن حدیث|النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ}}<ref>نهج الفصاحه، ص۴۸۴، ح۳۱۴۹.</ref> ([[مردم]] چونان دندانه شانه برابرند). [[امام خمینی]] از اصل [[اعتقادی]] "[[توحید]]" این نتیجه را حاصل میدانند که همه [[انسانها]] در پیشگاه [[خداوند متعال]] یکساناند و تنها امتیاز [[فرد]] نسبت به [[فرد]] دیگر، بر معیار و قاعده [[تقوی]] و [[پاکی]] از [[انحراف]] و خطاست. بنابراین با هر چیزی که [[برابری]] را در [[جامعه]] مخدوش میسازد و امتیازات پوچ و بیمحتوا را در [[جامعه]] [[حاکم]] میسازد، باید [[مبارزه]] کرد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.</ref>. [[امام خمینی]] در بیان دیگر به این نکته اشاره میکند که [[اسلام]] تمام [[تبعیضها]] را محکوم کرده و در [[پناه]] [[جمهوری اسلامی]]، [[حق]] [[اداره امور]] داخلی و رفع هرگونه [[تبعیض]] [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]]، متعلق به تمام قشرهای [[ملت]] میباشد<ref>صحیفه امام، ج۱۱، ص۵۶.</ref>. | |||
# '''[[یقین]] داشتن به [[آرمان]] [[عدالت]] و [[تدبیر]] عملی''': بیتردید در ورای هر عملی، [[فکر]] و [[اندیشه]] و سپس عنصر [[یقین]] و باورمندی به آن نهفته است. [[ایمان]] و [[یقین]] داشتن، لازمه تحقق و [[ظهور]] و بروز هر عملی است. [[پیامبر]] {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ قَرِينَانِ لَا يَصْلُحُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَّا مَعَ صَاحِبِهِ}}<ref>نهج الفصاحه، ص۳۶۹، ح۱۰۷۱.</ref> ([[ایمان]] [باورمندی] و عمل همراه هماند؛ هیچ یک بدون دیگری [[درستی]] و [[صلاح]] نمیپذیرد). بر طبق همین اصل مهم میتوان گفت [[ایمان راستین]] و [[یقین]] داشتن به [[نیک]] بودن [[عدالت]] و آثار [[مبارک]] آن، [[فرد]] و [[جامعه]] را خواستار و آماده [[پذیرش]] [[عدالت]] میسازد. ثمره [[تعقل]] و [[باور]] صادقانه [[عدالت]]، [[شکوفایی]] [[اراده]] و [[همت]] و [[پشتکار]] نیروی [[انسانی]] است، تا عدالتی را که توسط [[فکر]] و [[اندیشه]] صحیح بدان راهبری شده و با عمق وجود خود به [[نیک]] و خیر بودن [[عدالت]] [[ایمان]] آورده است، اکنون به مرحله [[اجرا]] گذاشته و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] خود آن را پیاده سازد. [[امام خمینی]] نقش [[باورها]] را در [[شکوفایی]] ارادهها بسیار مهم توصیف میکند و [[معتقد]] است در وهله اول باید [[باور]] کنیم که میتوانیم. وقتی این [[باور]] شکل گرفت، [[اراده]] میکنیم و زمانی که این [[اراده]] در ملتی پیدا شد، همگان به فعالیت و تکاپو میافتند<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۱۷.</ref><ref>[[سلیمان خاکبان|خاکبان، سلیمان]]، [[رقیه یوسفی|یوسفی، رقیه]]، [[عدالت اسلامی (مقاله)|"عدالت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]</ref>. | |||
== زمینههای تحقق عدالت اجتماعی == | |||
== آثار و کارکردهای عدالت اجتماعی == | |||
آثار مثبت [[عدالت]] در دو بُعد فردی و [[اجتماعی]] قابل تقسیمبندی است. بیگمان آثار فردی [[عدالت]]، در عدالت اجتماعی تأثیر دارد. اجرای [[مساوات]] و پرداخت [[حقوق]] و مزایای افراد، نه تنها سبب [[خشنودی]] آنان میشود، بلکه باعث ایجاد [[همدلی]] و توادد و تحابب میشود. به رغم تأثیری که [[ایمان]] بر نزدیکی [[قلوب]] و ایجاد [[وحدت]] میان افراد [[جامعه]] دارد، اما تا زمانی که موانع و فاصلهها و امتیازهای ناعادلانه رفع نشود، [[ایمان]] نمیتواند تأثیر چندانی داشته باشد. به عبارتی، [[ایمان به خدا]] مقتضی [[اتحاد]] و برداشتن این امور به منزله رفع موانع است و در کنار [[ایمان]] و [[عدالت فردی]]، عدالت اجتماعی نیز ضروری است. به همین جهت گفته میشود که [[اسلام]] تنها یک [[آیین]] [[اخلاقی]] نیست، بلکه در عرصه [[اجتماع]] نیز سبب تحولات گسترده میشود و ناهمواریهای [[اجتماعی]] را از بین میبرد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۵.</ref>. | |||
[[اسلام]] در راستای از بین بردن ناهمواریهای [[اجتماعی]]، با [[القاب]] [[مبارزه]] کرد. توصیه به [[داوری]] و [[قضاوت عادلانه]]، رعایت [[عدالت]] در بین [[زنان]]، مراعات [[عدالت]] درباره خود، [[والدین]] و [[خویشاوندان]]، [[برقراری صلح]] به طور عادلانه، مراعات [[عدالت]] درباره [[یتیمان]]، از دیگر مواردی است که در [[قرآن]] ذکر شده است. عمل به این [[مواعظ]] در [[جامعه اسلامی]] میتواند ثمرات مثبتی به بار آورد که [[سعادت]] و [[آرامش]]، [[اتحاد]] و [[پیشرفت]] [[اجتماعی]] و [[سلامت روانی]] عمومی از نمونههای آن است<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵.</ref>. | |||
در ابعاد مختلف [[نهضت اسلامی]] [[ایران]] مانند ریشه، ماهیت، [[هدفها]]، [[رهبری]] و آفات، [[عدالت]] نقشی پررنگ و مؤثر دارد. | |||
از بُعد ماهیت [[نهضت]] که [[اسلامی]] و [[الهی]] است، [[دین]] نقش مؤثری در بیدار کردن [[فطرت]] [[خداجوی]] [[انسانها]] و در نتیجه [[عدالتخواهی]] آنان دارد. ریشه این [[نهضت]] بر جریانهای مختلفی مبتنی بوده است که [[تبعیض]] و ازدیاد روزافزون شکاف طبقاتی و [[نقض]]آشکار [[قوانین]] و [[مقررات اسلامی]] از جمله آنها است. هدفهای [[نهضت]] همان اهدافی است که [[ائمه اطهار]] {{عم}} نیز در سخنان خویش آنها را به عنوان هدفهای اصلاحی خویش ذکر کردهاند. این اهداف، هدفهای کلی همه نهضتهای [[اسلامی]] است. [[امام علی]] {{ع}} در [[نهجالبلاغه]]، این [[هدفها]] را چنین بیان میکند: {{متن حدیث| لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ}} به این معنا که نشانههای محو شده [[راه خدا]] را بازگردانیم. یعنی اصلاحی در فکرها و [[اندیشهها]] و تحولی در روحها و ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود [[اسلام]] صورت گیرد. {{متن حدیث| نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ}}؛ [[اصلاح]] اساسی و آشکار و چشمگیر که نظر هر بیننده را جلب کند و علایم بهبودی وضع [[زندگی]] [[مردم]] کاملاً هویدا باشد. به عبارتی، [[تحول]] بنیادین در اوضاع [[زندگی]] [[مردم]] انجام پذیرد. {{متن حدیث| يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ}}؛ [[بندگان]] [[مظلوم]] [[خدا]] از [[شر]] [[ظالمان]] [[امان]] یابند و دست تطاول [[ستمکاران]] از سر [[ستمدیدگان]] کوتاه شود تا در [[روابط اجتماعی]] [[انسانها]] اصلاحی صورت گیرد. {{متن حدیث| تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ }}؛ مقررات تعطیل شده [[خدا]] و قانونهای نقض شده [[اسلام]] بار دیگر به پا داشته شود و بر [[زندگی اجتماعی]] [[مردم]] [[حاکم]] شود. به این معنا که تحولی ثمربخش و [[اسلامی]] در [[نظامات]] [[مدنی]] و [[اجتماعی]] [[جامعه]] صورت پذیرد<ref>مطهری، مرتضی، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص۶۳-۷۰.</ref>. | |||
در هر چهار [[هدف]] فوق میتوان حضور [[عدالت]] را [[احساس]] کرد؛ زیرا [[عدالت]] [[نظامات]] [[مدنی]] و [[اجتماعی]] [[جامعه]] [[تحول]] ایجاد میکند و یکی از [[مقررات اسلامی]] است که بایستی به [[اجرا]] درآید. [[عدالت]] همچنین در [[افکار]] و [[اندیشه]] و اوضاع [[زندگی]] [[مردم]] [[تحول]] ایجاد میکند اما به طور مشخصتر، در [[روابط اجتماعی]] [[انسانها]] [[تحول]] ایجاد میکند. [[آزادی]]، [[دموکراسی]] و [[عدالت]] در [[اسلام]]، حاصل رعایت [[برابری]] و [[مساوات]] میان [[انسانها]] است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۸.</ref><ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]].</ref>. | |||
== موانع تحقق عدالت اجتماعی == | |||
هر چند با به کار بردن راهکارها و شیوههایی که برای تحقق عدالت اجتماعی ذکر شد، میتوان [[عدالت]] را تا حد بسیار زیادی در [[جامعه]] بر پا نمود، اما از بررسی آسیبها و موانع پیشروی این مقوله مهم نباید [[غفلت]] کرد. بیتردید شروع و به ثمر رساندن [[رسالت]] [[عظیم]] عدالت اجتماعی، دارای موانع و مشکلاتی است که در طول [[تاریخ]] همواره [[جوامع بشری]] را [[تهدید]] کرده و مانع استقرار کامل آن بین [[مردم]] شده است. در ادامه به برخی از این موانع اشاره میشود: | |||
# '''وجود [[حاکمان]] [[مستبد]] و [[ظالم]]''': به همان اندازه که یک [[حاکم]] [[عادل]]، کشورش را به سمت [[عدالت]] سوق میدهد؛ در مقابل، [[حاکم ظالم]] و [[فاسد]] نیز باعث [[گسترش فساد]] و انواع [[ظلمها]] و [[بیعدالتیها]] در [[جامعه]] شده و آن را به [[تباهی]] میکشاند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "اولین کسی که وارد [[آتش جهنم]] میگردد، فرمانروای استیلاگری است که [[عدالت]] نمیورزد"<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۴.</ref>.[[دلیل]] اصلی عدم تحقق عدالت اجتماعی در طول این [[تاریخ]]، وجود [[حاکمان ظالم]] در رأس امور بوده است. [[امام خمینی]] در این باره علاوه بر [[رژیم]] اخیر پهلوی، اغلب [[سلاطین]] [[تاریخ]] را افرادی [[فاسد]] توصیف میکند و [[معتقد]] است حتی پادشاهانی که بین [[مردم]] معروف به "[[جنت]] مکان" هستند، آنها هم در واقع "[[دوزخ]] مکان" بودند و همانها بودند که خودشان را به خاطر [[منافع دنیوی]] [[کور]] کردند<ref>اشاره به شاه عباس اول صفوی.</ref> و همان [[پادشاهی]] نیز که معروف به "انوشیروان [[عادل]]"<ref>انوشیروان عادل از شاهان سلسله سامانی (جلوس ۵۳۱ م) در آغاز سلطنت خود، تمام برادران و اولاد ذکور آنان را به قتل رساند.</ref> است، وقتی ظلمهایش در [[تاریخ]] بازگو میشود، روی [[تاریخ]] را سیاه میکند<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref>. | |||
# '''[[فرهنگ]] [[استعماری]]''': یکی دیگر از موانع بسیار مهم در باب تحقق [[عدالت]] در [[جامعه]]، [[حاکمیت]] [[فرهنگ]] [[استعماری]] و [[بیگانه]] است. وجود چنین [[فرهنگی]] به خصوص در میان [[جوانان]]، مانع [[رشد]] و [[شکوفایی استعدادها]] شده و [[راه]] را برای کجروی و [[انحراف]] آنها هموار میسازد. قبلاً گفتیم [[عدالت فردی]] مقدمه و سرمنشأ عدالت اجتماعی است و برای دستیابی به [[عدالت]] در سطحی وسیعتر، به افرادی مهذّب و [[عدالتخواه]] نیاز است. [[فرهنگ]] [[استعماری]] از این جهت که افراد را به سوی هرزگی و [[بیبندوباری]] سوق داده و نیروی [[ایمان]] و [[معنویت]] را در آنها به شدت [[تضعیف]] میسازد، به همین نحو یکی از ارکان مهم عدالت اجتماعی یعنی "[[عدالت فردی]]" را [[متزلزل]] کرده و از این طریق روند تحقق آرمانهای یک [[جامعه]] [[عدالتخواه]] را با مشکل مواجه میسازد. [[امام خمینی]] از رواج روزافزون [[فرهنگ]] [[اجنبی]] [[استعماری]]، به "ام الأمراض" تعبیر میکند و از طبقات تحصیل کرده و [[روحانیون]] میخواهد که قشرهای [[جوان]] را با ماهیت [[حکومت اسلامی]] که [[حکومت عدل]] و [[انصاف]] است، آشنا سازند تا بساط حکومتهای ظالمانه [[استعماری]] خود به خود برچیده شود<ref>صحیفه امام، ج۲، ص۳۴۶.</ref>. [[امام خمینی]] دانشگاهها و مراکز [[تعلیم]] و [[تربیتی]] که توسط [[بیگانگان]] اداره میشود، را [[استعماری]] قلمداد کرده و بر این [[باور]] است که آنها [[فرزندان]] ما را به طرز صحیح [[تربیت]] نمیکنند؛ یعنی اولاً سطح [[تعلیم]] آنها یک حدّ معین دارد که اجازه صعود از این حد معین را نمیدهند و ثانیاً موانع متعددی را بر سر [[رشد]] علمیشان ایجاد میکنند و اگر در این [[راه]] موفق نشدند، آنها را غربزده و عمّال خود بار میآورند<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۲۶۳.</ref>. | |||
# '''[[اختلاف طبقاتی]]''': [[بدیهی]] است در جامعهای که گروهی اندک، در ناز و [[نعمت]] [[غرق]] شده و انواع امکانات مادی و رفاهی برایشان مهیا باشد؛ و در مقابل، [[اکثریت]] [[مردم]] در [[فقر]] و فلاکت به سر برده و از تأمین ابتداییترین نیازهای خود [[ناتوان]] باشند، چنین جامعهای هرگز روی [[عدالت]] را به خود نخواهید دید. [[امام خمینی]] وجود [[اختلاف طبقاتی]] در [[کشور]] را [[مخالف]] عدالت اجتماعی برمیشمرد و چنین پدیده شومی را در [[تعارض]] با [[منطق]] [[اسلامی]] و [[انسانی]] میدانست<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۴۷۰.</ref>. البته این [[اختلاف طبقاتی]] مختص به [[جامعه]] [[ایران]] نیست؛ بلکه در کل [[جهان]] توسط [[سیاست اقتصادی]] جهانخواران ایجاد شده و [[فقر]] و [[تنگدستی]] را برای [[اکثریت]] [[مردم]] [[دنیا]] از جمله [[کشور ایران]] به ارمغان آورده است. بنابراین یکی از اقدامات برای رفع [[اختلاف طبقاتی]] در داخل [[کشور]]، [[مبارزه]] با [[سیاستهای اقتصادی]] ناعادلانهای است که از خارج بر ما [[تحمیل]] میشود. [[امام خمینی]]، مقابله جدی با [[فرهنگ]] ظالمانه و منحط [[اقتصادی]] [[شرق]] و [[غرب]] و [[مبارزه]] با [[سیاستهای اقتصادی]] و اشتراکی در [[جامعه]] را از [[وظایف]] بسیار مهم [[علما]] و [[فقها]] و [[روحانیت]] دانسته و در عین حال [[معتقد]] است که پیاده کردن مقاصد [[اسلام]] در [[جهان]] و خصوصاً برنامههای [[اقتصادی]] آن و مقابله با [[اقتصاد]] [[بیمار]] [[سرمایهداری]] [[غرب]] و اشتراک [[شرق]]، بدون [[حاکمیت]] همه جانبه [[اسلام]] میسر نیست<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۴۰.</ref>. | |||
# '''[[جهل]] و بیسوادی''': اساس و بنیان [[ظلم]] و [[استعمار]] و [[استبداد]]، بر [[جهل]] بنا شده است و بزرگترین عامل پیدایش [[بیعدالتیها]]، حکومتهای خودکامه با افراد [[سودجویی]] هستند که برای رسیدن به [[منافع]] خود به [[جهل]] [[مردم]] دامن میزنند. [[امام خمینی]] ریشه تمام [[گرفتاریها]] را در طول [[تاریخ]]، بهرهبرداری از [[جهالت]] [[مردم]] عنوان میکند و [[معتقد]] است [[مستکبران]] همواره [[جهالت]] [[مردم]] را آلت دست قرار داده و بر خلاف [[مصالح]] [[ملتها]] عمل کردهاند. از منظر [[امام خمینی]] تنها [[علم]] جهتدار است که در کنار [[تربیت دینی]] و [[الهی]] میتواند [[ملت]] را با [[حقوق]] خود آشنا ساخته و از انواع تعدّیها و [[بیعدالتیها]] [[نجات]] دهد<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۵۲.</ref>. [[تبلیغات]] غلط و بازگو نکردن واقعیات به [[مردم]] نیز شکل دیگری از نگه داشتن [[مردم]] در [[جهل]] است. [[تبلیغات]] پرطمطراق و آمیخته با [[دروغ]]، ابزار مناسبی در دست [[دشمنان]] و برخی سودجویان داخلی است تا [[مردم]] را در [[خواب غفلت]] نگه داشته و فریاد [[حقطلبی]] و [[عدالتخواهی]] را در آنان خاموش سازند. [[امام خمینی]] موضوع [[تبلیغات]] را مسألهای پر اهمیت و حساس میداند و [[معتقد]] است که دنیای امروز با [[تبلیغات]] حرکت میکند و به اندازهای که [[دشمنان]] ما از حربه [[تبلیغات]] بهره میگیرند، از طریق دیگری استفاده نمیکنند<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۴۳.</ref>. [[امام خمینی]] به جنبه مثبت [[تبلیغات]] نیز [[عنایت]] ویژهای داشتند و [[تبلیغات]] را یکی از راههای مؤثر در جهت [[افشاگری]] [[ظلم و ستم]] و نیز بیدارسازی و [[قیام]] [[مردم]] برای احقاق [[حقوق]] از دست رفته خود میداند که باید توسط مطبوعات دنبال شود<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۵۹.</ref>. [[پنهانکاری]] و یا انعکاس وارونه یا ابهامگونه وقایع موجود در [[جامعه]] نیز باعث میشود [[مردم]] [[درک]] [[درستی]] از [[حقوق]] و مطالبات خود نداشته باشند و همین امر [[راه]] را بر بسیاری از [[حقکشیها]]، [[تبعیضها]] و [[بیعدالتیها]] هموار میسازد. [[امام خمینی]] در این راستا به [[اهل]] قلم بهخصوص به یک نویسندگان روزنامهها توصیه میکند که [[سعی]] کنید وقتی [[انقلاب]] [[ملت]] ما یک [[انقلاب اسلامی]] است، روزنامه شما نیز آینهای باشد که این [[انقلاب]] را بازگو کند. بنابراین تمام تلاش شما باید متوجه تنویر [[افکار]] از [[راه]] بیان کردن واقعیات [[اسلام]] و [[انقلاب]] [[ملت]] [[ایران]] باشد<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۳۹.</ref><ref>[[سلیمان خاکبان|خاکبان، سلیمان]]، [[رقیه یوسفی|یوسفی، رقیه]]، [[عدالت اسلامی (مقاله)|"عدالت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]</ref>. | |||
== بایستههای عدالت اجتماعی == | |||
موجبات (بایستهها) [[عدالت]]، عواملی است که باید برای تأمین و اجرای ارکان و شاخصههای [[عدالت]] وجود داشته باشد... بنابراین [[قانون]]، [[اجرای قانون]] و آشنایی [[مردم]] با حقوقشان بایستی بخشی از الزامات هریک از ارکان [[عدالت]] را تأمین کند. [[قانون]] عادلانه و صحیح که براساس آموزههای [[وحی]] و تأمین [[مصلحت]] [[عامه]] [[مردم]] نوشته شده باشد، [[برابری]]، [[توازن]] و تأمین [[حقوق]] همه افراد را در پی خواهد داشت. اجرای عادلانه [[قوانین]] به نحوی که از [[تبعیض]] و جانبداری به دور باشد، سه رکن پیشگفته را محقق خواهد ساخت و [[آگاهی]] [[مردم]]، ضمانتی محکم برای [[اجرای قانون]] و عملکرد [[حاکمان]] خواهد بود. فراهم آوردن امکانات برابر و تأمین [[فرصت]] یکسان برای فعالیت افراد که همراه با فضای [[آزاد]] و بر [[رقابت]] مبتنی باشد، گرچه در زمره زمینههای تحقق [[عدالت]] مورد توجه قرار گرفت، اما زمینه اصلی چنین امری با [[قانونگذاری]] فراهم میشود و در این بحث حائز اهمیت است. امروزه [[تصدی]] [[امور فرهنگی]]، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[جامعه]] را [[دولت]] عهدهدار است و این امور در قالب وضع و [[اجرای قوانین]] و [[قضاوت]] قانونی در حوزه [[اقتدار]] [[دولت]] قرار دارد. | |||
پس از فراهم شدن زمینههای تحقق عدالت اجتماعی که در [[حکم]] ضروریات آن است، بحث از موجبات یا آفریدههای تحقق عدالت اجتماعی به میان میآید. موجبات عدالت اجتماعی، مواردی است که بایستی برای تحقق [[عدالت]] در [[جامعه]] انجام شوند. در اشارهای گذار، برخی از موجبات [[عدالت]] عبارتاند از: [[قانونگذاری]]، مرحله [[اجرای قانون]] و آشنایی [[مردم]] به حقوقشان<ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]].</ref>. | |||
:'''1. [[قانون]]''': اینکه چه امری [[مردم]] را به [[پیروی]] از [[عدالت]] وا میدارد و کاستیهای ناشی از [[اعمال]] و رویههای ناعادلانه را جبران میکند، بحثی با اهمیت است. اگر [[اعتقادی]] به روشهای خشونتآمیز نداشته و خواهان [[حفظ]] [[کرامت]] و ارزشهای [[انسانی]] باشیم، شاید روشهایی مانند [[تربیت]] صحیح، آموزشهای سالم و امثال اینها گزینههای خوبی به نظر رسند. در این صورت، [[قانون]]، نقشی کلیدی خواهد داشت. [[پذیرش]] [[قانون]] و [[اطاعت]] از آن، از سنین [[کودکی]]، عنصر مؤثری برایت [[تربیت]] [[فرزندان]] و جهتگیری آنان در راستای احقاق [[حقوق]] و جلوگیری از [[تجاوز]] در آنان خواهد بود. ضمن آنکه [[قانون]] نه تنها برای [[تعلیم]] [[کودکان]] و دیگر افراد [[جامعه]] مفید است، بلکه اداره عادلانه [[امور جامعه]] نیز در گرو آن است. در این راستا، [[قانون]] باید دارای ویژگیهایی باشد که [[هدف]] فوق را تأمین کند. با [[پذیرش]] اهمیت [[قانون]] در [[زندگی اجتماعی]]، پرداختن به لوازم و مشخصات [[قوانین]] عادلانه و صحیح، ضروری خواهد بود. دراین باره میتوان به موارد زیر پرداخت: چگونگی [[قانون]]، واضع [[قانون]]، ضمانت [[اجرای قانون]]، [[فلسفه]] [[لزوم]] [[قانون]] و امثال آن، که در ادامه به بررسی آن میپردازیم. | :'''1. [[قانون]]''': اینکه چه امری [[مردم]] را به [[پیروی]] از [[عدالت]] وا میدارد و کاستیهای ناشی از [[اعمال]] و رویههای ناعادلانه را جبران میکند، بحثی با اهمیت است. اگر [[اعتقادی]] به روشهای خشونتآمیز نداشته و خواهان [[حفظ]] [[کرامت]] و ارزشهای [[انسانی]] باشیم، شاید روشهایی مانند [[تربیت]] صحیح، آموزشهای سالم و امثال اینها گزینههای خوبی به نظر رسند. در این صورت، [[قانون]]، نقشی کلیدی خواهد داشت. [[پذیرش]] [[قانون]] و [[اطاعت]] از آن، از سنین [[کودکی]]، عنصر مؤثری برایت [[تربیت]] [[فرزندان]] و جهتگیری آنان در راستای احقاق [[حقوق]] و جلوگیری از [[تجاوز]] در آنان خواهد بود. ضمن آنکه [[قانون]] نه تنها برای [[تعلیم]] [[کودکان]] و دیگر افراد [[جامعه]] مفید است، بلکه اداره عادلانه [[امور جامعه]] نیز در گرو آن است. در این راستا، [[قانون]] باید دارای ویژگیهایی باشد که [[هدف]] فوق را تأمین کند. با [[پذیرش]] اهمیت [[قانون]] در [[زندگی اجتماعی]]، پرداختن به لوازم و مشخصات [[قوانین]] عادلانه و صحیح، ضروری خواهد بود. دراین باره میتوان به موارد زیر پرداخت: چگونگی [[قانون]]، واضع [[قانون]]، ضمانت [[اجرای قانون]]، [[فلسفه]] [[لزوم]] [[قانون]] و امثال آن، که در ادامه به بررسی آن میپردازیم. | ||
[[فلسفه]] [[لزوم]] [[قانون]] به این مسئله میپردازد که چرا باید [[قانون]] وجود داشته باشد. میتوان بحث را در این زمینه با مدنیالطبع بودن [[انسان]] آغاز کرد. [[طبیعت]] [[اجتماعی]] [[انسان]] باعث میشود که ادامه [[زندگی]] او تنها در پرتو [[همیاری]] و [[تعاون]] با سایر [[انسانها]] ادامه یابد. اما در مقابل، [[منفعتطلبی]] و ویژگی استخدام و استثمارگری [[انسان]] باعث میشود مقرراتی وجود داشته باشد که از [[حقوق]] افراد [[مراقبت]] کند و [[روابط]] معاملاتی و مشخصات پیمانهای آنها را معین و مشخص سازد تا بهگونهای جلو [[تجاوز]] اقویا به [[حقوق]] دیگران گرفته شده و [[تعادل]] [[اجتماع]] [[حفظ]] شود. به عبارتی، [[قانون]] لازمه وجود [[اجتماع]] است و در صورت فقدان آن، [[نظم]] و [[امنیت]] و [[روابط]] عادلانه میان [[انسانها]] پدید نخواهد آمد. اما علاوه بر وجود [[قانون]]، مشخصات [[قانون]] نیز اهمیت دارد و مهمترین مشخصه نیز این است که [[قانون]] عادلانه باشد. نمیتوان از قانونی ناعادلانه ایجاد روابطی عادلانه را [[انتظار]] داشت. البته تعریفهای متفاوتی از [[قانون]] عادلانه وجود دارد که وابسته به برداشتی است که از [[عدالت]] داریم. مثلاً این [[پرسش]] که آیا قانونی که [[مردم]] را مجبور به [[زندگی]] در سطحی خاص و در طبقهای معین میسازد، عادلانه است یا قانونی که [[اختیار]] و [[آزادی]] را برای [[مردم]] در نظر میگیرد و شرایط نوعی مسابقه و حرکت تکاملی عملی را به طور مساوی برای همه فراهم میآورد؟ پاسخ چنین سؤالاتی به [[مکتب]] و [[جهانبینی]] افراد وابسته است. مطلب قابل توجه دیگر این است که چرا [[قانون]] باید حتماً عادلانه باشد. این بحث با دو نکته توضیح داده میشود: | |||
# '''نخست''' اینکه [[عدالت]] خاستگاهی [[فطری]] و [[عقلی]] دارد. [[وجدان]] [[انسان]] به [[حکم]] [[فطرت]] و [[عقل]] [[سلیم]] خویش در مییابد که عدل، خوب و [[ظلم]] و [[تجاوز]]، [[ناپسند]] و مذموم است. | |||
# '''دوم''' اینکه، مسئله [[سلامت]] و دوام [[اجتماع]] مطرح میشود. [[ظلم]]، باعث ویرانی و نابودی [[اجتماع]] میشود؛ زیرا آنچه [[اجتماع]] را پایدار میدارد، [[صمیمیت]] افراد و [[رضایت]] آنان است که [[ظلم]] این عامل را از میان میبرد و [[کینه]] و [[دشمنی]] به بار میآورد. در چنین وضعیتی، [[مظلوم]] بر [[ظالم]] حمله کند و [[ظالم]] در تلاش برای محفوظ نگاه داشتن خود از گزند [[مظلوم]] است. بنابراین، [[عدالتخواه]] بودن، [[فطری]] [[انسانها]] است و [[ضرورت]] بقا و دوام [[جامعه]]، [[لزوم]] عادلانه بودن [[قانون]] را روشن میسازد. | |||
همان اندازه که عادلانه بودن [[قوانین]] با اهمیت است، واضع [[قانون]] نیز اهمیت دارد. چند دیدگاه کلی در اینباره وجود دارد. برخی [[وحی]] را تنها [[مرجع]] وضع [[قوانین]] میدانند و برخی [[حکما]] و [[علما]] را مهم تلقی میکنند. گروه اول معتقدند [[مصالح]] عالی [[بشر]] را تنها [[وحی]] میتواند بفهمد؛ زیرا این [[مرجع]]، بیطرف و بیغرض است و توان [[داوری]] بهتری دارد. اما گروه دیگر بر این اندیشهاند که [[حکما]] مقیاسهای [[عقلانی]] را در نظر میگیرند و از این طریق میتوانند [[قوانین]] عادلانه وضع کنند. گروهی مانند مارکسیستها نیز بر این [[عقیده]] بودهاند که [[قوانین]] عادلانه الزاماً همیشه از طرف طبقات [[محروم]] و [[مظلوم]] پیشنهاد میشود. مهمترین واضع [[قانون]]، [[انبیا]] و [[پیامبران]] بودهاند. در این زمینه میتوان به آیاتی از [[قرآن]] استناد کرد: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. بر اساس این [[آیه]]، [[برقراری عدالت]] در [[روابط]] میان [[مردم]] یکی از هدفهای [[رسالت]] [[انبیای الهی]] است<ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]].</ref>. | |||
انجام چنین کاری [[نیازمند]] دو مقدمه است: نخست اینکه [[قوانین]] و مقرراتی در میان [[مردم]] وجود داشته باشد و در [[درجه]] دوم آنکه، [[قوانین]] و مقررات، صحیح و درست وضع شود. وساطت [[انبیا]] برای تحقق عدالت اجتماعی دو جهت فوق را تأمین میکند. یعنی هم وضع [[قانون]] و هم [[حسن]] [[اجرای قانون]] به دست آنان به خوبی صورت میگیرد. [[دلیل]] این امر این است که قانونی که باید [[مصالح]] عموم را در نظر گیرد، [[نیازمند]] [[تشخیص مصالح]] واقعی [[بشر]] است و این کار تنها از عهده [[انبیای الهی]] بر میآید. از سوی دیگر، وضع [[قانون]] [[نیازمند]] عاملی بیطرف است که احساسها و تمایلهای خود را دخالت ندهد و این کار نیز بر [[ضرورت]] وجود [[انبیا]] صحه میگذارد. | |||
[[دلیل]] دیگری که [[برتری قوانین الهی]] را نشان میدهد، ضمانت [[اجرای قانون]] است. اینکه چه عاملی [[مردم]] را به [[پیروی]] از [[قوانین]] و [[اجرای عدالت]] وامیدارد، نکته با اهمیتی است. چنانکه میدانیم، [[قانون]] همچون [[اخلاق]] با [[وجدان]] درونی [[انسان]] مرتبط نیست، بلکه ضمانتهای بیرونی دارد، اما آیا [[ترس]] از مجازاتهای قانونی، افراد را به [[پیروی]] از آن [[قوانین]] مجبور میسازد؟ اگر [[زور]] و [[قدرت]] [[فرد]] بیش از [[قانون]] باشد و یا [[قدرت]] کنار گذاشتن [[قوانین]] یا از بین بردن مجازاتهای قانونی را داشته باشد، چگونه است؟ [[تاریخ]] [[گواه]] آن است که [[بهترین]] و کمنقصترین [[قوانین]] هم در بسیاری مواقع [[اجرا]] نشدهاند. بزرگترین عامل عمل به [[قانون]] و [[پایبندی]] به آن و مهمترین پشتوانه [[قانون]] و [[عدالت]]، [[ایمان]] به [[عدالت]] است. با توجه به توضیحاتی که داده شد، میتوان دریافت که قانونمندی نمیتواند یکی از تعریفهای [[عدالت]] باشد؛ زیرا [[قانون]] نیز به عامل و پشتوانه دیگری به نام [[ایمان]] متکی است و به [[تنهایی]] کارساز نیست. بسیاری از قوانینی که در کشورهای غربی [[اجرا]] میشود و برخی از آنها با بعضی از [[اصول اسلامی]] ما نیز همخوان است، هرچند عده بسیاری از آن [[قوانین]] [[پیروی]] میکنند، اما به سبب اینکه [[روح]] [[ایمان]] در آنها وجود ندارد، اثربخش نیست و نمیتوان گفت در این کشورها [[اصول اسلامی]] [[اجرا]] میشود. آنچه آنان را به [[پیروی]] از [[قانون]] وا میدارد، [[منافع]] خود آنان و سودی است که [[قانون]] برای آنها دارد، در حالی که [[دستورات اسلام]] با [[ایمان]] و [[پذیرش]] [[قلبی]] [[مردم]] همراه است. از همین رو نمیتوان گفت که [[عدالت]] رعایت کامل [[قانون]] است؛ زیرا خود [[قانون]] ممکن است ظالمانه باشد و رعایتش [[ظلم]] و نقض عدل باشد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۹.</ref><ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]].</ref>. | |||
چیستی [[قانون]] عادلانه، چنان که گفتیم، به تعریفی که از [[عدالت]] میشود، بستگی دارد. با توجه به تعریفی که از [[عدالت]] ارائه شد، عدالت اجتماعی از لحاظ وضع [[قانون]] عبارت از این است که «[[قانون]] برای همه افراد امکانات مساوی برای [[پیشرفت]] و استفاده و [[سیر]] مدارج [[ترقی]] قائل شود و برای افراد به بهانههای [[غیر طبیعی]] مانع ایجاد نکند». بنابراین عدالت اجتماعی به معنای رعایت [[مساوات]] در [[جعل قانون]] و اجرای آن است<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.</ref>. | |||
[[اسلام]] برای اینکه عدالت اجتماعی را در مرحله وضع [[قانون]] تحقق بخشد، اقدامهایی انجام داده است که از جمله آنها ایجاد امکانات مساوی قانونی برای همه است. در این زمینه، [[مالکیت]]، [[آزادی]]، [[حق]] اشتغال [[مقامات]] [[قضایی]]، [[حکومتی]]، [[نظامی]]، [[دینی]] و [[حق]] [[تعلیم و تعلم]]، کسب [[هنر]]، [[صنعت]]، [[انتخاب]] شغل و حرفه برای همه برابرانه قرار داده شده است و [[تبعیض]] و تفاوتی در بین نیست. [[مردم]] در انجام کار و [[تکالیف عبادی]] و غیرعبادی همساناند. در مجازاتها نیز [[اسلام]] تفاوتی میان آنها قائل نشده است. به عبارتی در هر دو جنبه [[حقوق]] و [[تکالیف]]، [[مساوات]] قانونی لحاظ شده است<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۹.</ref>. در مباحث [[اقتصادی]] نیز بحث از [[قانون]] و [[عدالت]] قابل اهمیت است. مالکیتها نیز مانند بسیاری از دیگر مسائل مربوط به [[زندگی اجتماعی]] باید با [[قانون]] مشخص شود و [[قانون]] باید موجبات آن را [[تعیین]] کند. اما خود [[قانون]] باید تابع [[عدالت]] باشد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref>. | |||
در این مباحث، اصول [[مسلم]] [[علم]] [[اقتصاد]] و اصول متعارف و موضوعه آن برشمرده شده است. اصول سهگانه عبارتاند از: عدل، [[مساوات]]، [[پرهیز]] از [[استثمار]] و مسئله [[حقوق]] طبیعی و [[تکوینی]] که [[حق]]، ریشه غایی و فاعلی دارد. اصل سوم مقدم بر اصل [[عدالت]] و طرد [[استثمار]] است؛ زیرا مطابق تفسیرهایی که از [[عدالت]] میشود، نظریههای [[اجتماعی]] درباره ساختمان [[اجتماعی]] باید از اصول اولیه [[حقوق]] طبیعی و [[غیرطبیعی]] سرچشمه بگیرد. برخی اصول موضوعه [[علم]] [[اقتصاد]] عبارتاند از: رعایت [[عدالت]] و [[مساوات]]، به معنای اینکه [[تبعیضها]] و اولویتهای بیجا و عدم [[استثمار]] فردی از سوی [[فرد]] دیگر در کار نباشد. در اینجا [[عدالت]] هم به این معنا است که [[حقوق]] طبیعی افراد رعایت شود و هم به معنای ندادن [[حق]] طبیعی یک [[فرد]] به [[فرد]] یا افراد دیگر و [[دولت]]؛ و هم به معنای [[احترام]] به [[آزادی]] افراد است. | |||
:'''2.[[اجرا]] و تنفیذ''': ایجاد [[روابط]] عادلانه در [[اجتماع]]، تنها با وضع [[قوانین]] عادلانه امکانپذیر نیست؛ بلکه آن [[قوانین]] بایستی به مرحله [[اجرا]] درآید. از این رو در کنار [[قانون]] خوب، [[حسن]] اجرای مجریان نیز از موجبات [[عدالت]] محسوب میشود<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۲۶.</ref>. عدالت اجتماعی به معنای رعایت [[مساوات]] در [[جعل قانون]] و در اجرای آن است. [[اجرا]] و تحقق عملی عدالت اجتماعی، [[وظیفه]] [[دولتها]] است؛ به این معنا که [[دولت]] در عمل میان افراد، [[تبعیض]] و تمایز قائل نشود<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.</ref>. [[حکومت]]، ابزاری لازم و ضروری برای اجرای عدالت اجتماعی است. الگوی موفق و عملی در این باره [[امیرمؤمنان]] است. در واقع [[علی]] {{ع}} الگویی است که در مدت کوتاه [[زمامداری]] خود توانست بذر [[عدالت]] را در [[جامعه اسلامی]] بکارد. در [[سیره امام علی]] {{ع}}، [[ارزش]] [[حکومت]] با مقیاس [[عدالت]] معین میشود. [[امیرمؤمنان]] به دست گرفتن [[رهبری]] [[جامعه]] را تنها به عنوان وسیلهای برای [[اجرای عدالت]] و احقاق [[حقوق]] و [[خدمت]] به [[اجتماع]] [[مقدس]] میشمرد. او خطاب به [[ابنعباس]] نیز همین مطلب را یادآور میشود که [[حکومت]] بر [[مردم]] اگر وسیله احقاق [[حق]] و [[اجرای عدالت]] نباشد، نزد من از کهنه کفشی کم ارزشتر است. از آنجا که تحقق [[عدالت]] و احقاق [[حقوق مردم]]، [[وظیفه]] اصلی [[حکومت]] عنوان شده و [[حق]] نیز طرفینی است، در رابطه [[مردم]] و [[حکومت]] نیز بایستی چنین رابطهای [[حاکم]] باشد. یعنی [[مردم]] نسبت به [[حکومت]] همان اندازه [[حق]] داشته باشند که [[حکومت]] نسبت به [[مردم]] [[حق]] دارد. هم [[مردم]] بر [[حکومت حق]] دارند و هم [[حکومت]] بر [[مردم]] [[حق]] دارد. [[صلاح]] و [[شایستگی]] [[مردم]] به [[صالح]] بودن [[حکومت]] و [[صلاح]] [[حکومتها]] به [[استواری]] و [[استقامت]] [[مردم]] وابسته است. [[عدالت]] زمانی تحقق مییابد که [[مردم]] به [[حقوق]] [[حکومت]] [[وفادار]] باشند و [[حکومت]] نیز [[حقوق مردم]] را ادا کند. در [[سیره]] [[علی]] {{ع}}، [[حق]] به هیچ وجه [[باطل]] نمیشود؛ حتی اگر از زمان آن گذشته باشد و [[عدالت]]، که همان [[ادای حقوق]] است، از عامترین [[قوانین]] [[اجتماع]] میباشد که بیشترین ظرفیت و گنجایش را در میان [[قوانین اجتماعی]] داشته و نفع همه [[جامعه]] در آن گنجانده شده است؛ به گونهای که اگر [[رضایت]] فردی با [[عدالت]] تأمین نشود، با چیز دیگری نیز تأمین نخواهد شد. با توجه به آموزههای [[نهجالبلاغه]]، [[عدالت]] نوعی معیار و مقیاس است. [[عدالت]] یک مرز است که اگر شکسته شود، حدی برای [[رفتار]] [[بشر]] نمیتوان [[تصور]] کرد و [[طبیعت]] و [[شهوت]] سیریناپذیر [[انسان]] به [[رضایت]] [[دست]] نخواهد یافت. [[امام علی]] {{ع}} خطاب به [[مردم]] میگوید: [[گمان]] نکنید که اگر سخن حقی به من گفته شود، برای من سنگین و ناگوار است؛ زیرا کسی که شنیدن [[حق]] بر او سخت آید، عمل به [[حق]] و [[عدالت]] بر او سنگینتر خواهد بود. گرفتار نشدن در دام سیاستبازی، کسب [[سیادت]] و [[شهرت]]، ترجیح [[عدالت]] بر [[مصلحت]]، [[برتری]] دادن [[عدالت]] و عدم [[تبعیض]] برای تأمین [[رضایت]] [[دوستان]] و اطرافیان، درسهای دیگری است که از [[سیره علوی]] میتوان آموخت<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۳۷-۴۵۳.</ref>. | |||
:'''3. [[آگاهی]] [[مردم]] به [[حقوق]] خویش''': یکی از ضروریات عدالت اجتماعی، [[آگاهی]] [[مردم]] به [[حقوق]] خویش است. در بحث [[تربیت]]، به آماده ساختن [[مردم]] برای احقاق حقوقشان اشاره شد. پس از این مرحله، [[مردم]] باید تعلیمات خود را در عرصه [[اجتماع]] به نمایش گذارند. [[جامعه]] ما هنگامی [[جامعه اسلامی]] خواهد بود که خانوادهای حاضر نشود ایام [[عید]] برای [[فرزندان]] خود [[لباس]] نو تهیه کند، مگر آنکه قبلاً مطمئن شده باشد خانوادههای [[فقرا]] دارای [[لباس]] نو هستند. [[مردم]] با میل و رغبت امکانات خود را در جهت [[رفاه]] [[محرومان]] به کار اندازند و در [[جامعه]]، درد هر [[فرد]] تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه [[مسلمانان]] باشد<ref>مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۶۰-۶۱.</ref>. [[اجرای قانون]] نیز مستلزم [[بیداری]] [[شعور]] [[عامه]] [[مردم]] به [[حفظ]] حقوقشان و عدم [[تجاوز]] از آن است<ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]].</ref>. | |||
== گستره عدالت اجتماعی == | |||
===[[عدالت | === [[عدالت اقتصادی]] === | ||
===[[عدالت | === [[عدالت سیاسی]] === | ||
===[[عدالت | === [[عدالت فرهنگی]] === | ||
===[[عدالت | === [[عدالت قضایی]] === | ||
==منابع== | === [[عدالت اداری]] === | ||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | # [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[سلیمان خاکبان|خاکبان]]، [[رقیه یوسفی|یوسفی]]، [[عدالت اسلامی - خاکبان و یوسفی (مقاله)| مقاله «عدالت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']] | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:1100595.jpg|22px]] [[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، [[عدالت اجتماعی (کتاب)|عدالت اجتماعی]]، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|'''چلچراغ حکمت''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[اهداف حکومت اسلامی]] | |||
* [[برقراری عدل]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
{{عدالت}} | |||
{{ | |||
[[رده: | [[رده:عدالت]] | ||
[[رده: | [[رده:اهداف اسلام]] |