|
|
خط ۱۳: |
خط ۱۳: |
|
| |
|
| ==درخواست غیر [[مشروع]]== | | ==درخواست غیر [[مشروع]]== |
| تمیم میگوید: به همراه گروهی از طایفه ثقیف به حضور پیامبر{{صل}} رسیدیم. [[شهادتین]] را بر [[زبان]] جاری کرده، [[مسلمان]] شدیم و این گونه بیعت قبیله خود را با رسول خدا{{صل}} اعلام کردیم. آنگاه از پیامبر{{صل}} خواستیم که قراردادی برای ما بنویسد و قبیله ما را از برخی امور معاف کند. پیامبر{{صل}} فرمود: "درخواست خودتان را بنویسید تا [[دستور]] لازم را بدهم". برای این منظور، به حضور [[علی]]{{ع}} رسیدیم که درخواستها و شرایط ما را بنویسد تا برای گرفتن امضاء نزد رسول خدا{{صل}} برویم. افراد طایفه از علی{{ع}} خواستند که بنویسد پیامبر{{صل}} [[ربا]] و [[زنا]] را برای طایفه ثقیف [[آزاد]] بگذارد و این [[کارها]] برای آنان [[حرام]] نباشد!<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۷.</ref>.
| |
|
| |
| [[امام علی]]{{ع}} وقتی این سخن را از آنان شنید، [[دست]] نگه داشت و فرمود: "من چنین درخواستی را نمینویسم؛ بروید کسی دیگر را برای این کار پیدا کنید".
| |
|
| |
| پس نزد [[خالد بن سعید بن عاص]] رفتیم و از او خواستیم که شرایط ما را برای پیامبر{{صل}} بنویسد. وقتی خالد خواست بنویسد، علی{{ع}} فرمود: "آیا میدانی چه مینویسی؟" خالد گفت: "آن چه اینان میگویند، مینویسم و هر آنچه رسول خدا{{صل}} [[صلاح]] بداند، عمل خواهد داد. او خود بهتر میداند که چه بکند".
| |
|
| |
| خالد [[نامه]] را نوشت و ما بیدرنگ به حضور پیامبر{{صل}} رسیدیم و نامه را تقدیم کردیم. رسول خدا نامه را به یکی از حاضران داد و فرمود: "نامه را بخوان". او نامه را خواند تا به جملهای رسید که معافیت از [[ربا]] را برای [[طایفه]] ثقیف خواستار شده بودیم. [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: "درنگ کن!"
| |
|
| |
| پس پیامبر{{صل}} رو به حاضران و فرستادگان و طایفه ثقیف کرد و این [[آیه]] را قرائت فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>.
| |
|
| |
| آن گاه پیامبر{{صل}} از خواننده [[نامه]] خواست که کلمه ربا را در نامه به او نشان بدهد و پیامبر{{صل}} با دست [[مبارک]] خود آن را [[پاک]] کرد. در این هنگام موجی از [[آرامش]]، سراسر وجودمان را فرا گرفت و سخنی نگفتیم.
| |
|
| |
| آنگاه خواننده نامه به [[خواندن]] ادامه نامه پرداخت. در ادامه، طایفة ثقیف خواستار آن بودند که پیامبر{{صل}} [[زنا]] را برای آنها [[تحریم]] نکند. [[رسول خدا]]{{صل}} این بار نیز کلمه زنا را با دست مبارکشان از روی ورقه پاک کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>.
| |
|
| |
| پس از آن پیامبر{{صل}} [[دستور]] داد که بقیه درخواستهای ما که مشکلی اساسی با [[احکام دین]]، نداشت خوانده شود و موافقت خود با اجرای آن درخواستها را اعلام فرمود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج، ص۲۵۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[تمیم بن جراشه (مقاله)|مقاله «تمیم بن جراشه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۲-۱۸۴.</ref>
| |
|
| |
|
| == پرسشهای وابسته == | | == پرسشهای وابسته == |