پرش به محتوا

بحث:ابوسفیان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کف' به 'کف'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کف' به 'کف')
خط ۳: خط ۳:
*ابوسفیان از سران [[قریش]] بود و بازرگانی می‌کرد. مادرش [[صفیه]] نام داشت و پدرش حرب، که در روزگار خود از سران و بلندپایگان [[قریش]] و دودمان [[بنی‌امیه]] بود. ابوسفیان از [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود. [[جنگ بدر]]، [[احد]] و [[خندق]] به طراحی ابوسفیان بر [[پیامبر اکرم]] تحمیل شد.
*ابوسفیان از سران [[قریش]] بود و بازرگانی می‌کرد. مادرش [[صفیه]] نام داشت و پدرش حرب، که در روزگار خود از سران و بلندپایگان [[قریش]] و دودمان [[بنی‌امیه]] بود. ابوسفیان از [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود. [[جنگ بدر]]، [[احد]] و [[خندق]] به طراحی ابوسفیان بر [[پیامبر اکرم]] تحمیل شد.
*ابوسفیان پس از [[دشمنی]] فراوان و جنگ‌های متعدد، در [[سال هشتم هجری]] به‌هنگام [[فتح مکه]] به‌ناچار [[اسلام]] آورد. [[پیامبر]] به او [[امان]] داد و او را به [[امارت]] [[نجران]] فرستاد. او پس از [[وفات]] [[پیامبر اکرم]] خود را به [[مدینه]] رساند.
*ابوسفیان پس از [[دشمنی]] فراوان و جنگ‌های متعدد، در [[سال هشتم هجری]] به‌هنگام [[فتح مکه]] به‌ناچار [[اسلام]] آورد. [[پیامبر]] به او [[امان]] داد و او را به [[امارت]] [[نجران]] فرستاد. او پس از [[وفات]] [[پیامبر اکرم]] خود را به [[مدینه]] رساند.
*ابوسفیان از [[خلافت ابوبکر]] ناراضی بود و او را مردی از کم‌ارج‌ترین قبائل می‌دانست و در صدد [[فتنه‌انگیزی]] علیه او بود. از سوی دیگر به‌دلیل بروز [[فتنه]] در [[جامعه]] [[مسلمین]] [[موقعیت]] را برای [[فتنه‌انگیزی]] و ایجاد [[شورش]] در [[جامعه]] مناسب می‌دید. از این‌رو [[عبّاس بن عبدالمطلب]]، [[عموی پیامبر]] را پیش انداخت تا به بهانه [[بیعت با امام]]، [[فتنه]] آغاز کند. [[امام]]{{ع}} که تنها به [[مصالح]] [[جامعه]] نوپای [[اسلامی]] می‌اندیشید، از این [[فتنه]] [[آگاه]] بود و چنین فرمود: "ای [[مردم]]، امواج [[فتنه]] را با [[کشتی نجات]] بشکنید، راه [[اختلاف]] و درگیری را سدّ کنید و تاج [[کبر]] و [[غرور]] را از سر برگیرید. پیروز آن کسی است که به [[پشتیبانی]] [[یاران]] به‌پا خیزد وگرنه آرام گیرد و راحت گذارد، زیرا این [[خلافت]] و [[ریاست]]، به گندابه‌ای مانَد یا لقمه‌ای گلوگیر و مرگ‌آور باشد. اکنون [[زمان قیام]] نیست، که میوه نارس چیدن، چون کشت در [[زمین]] غیر، بهره بیگانه است. اگر از [[خلافت]] سخن گویم، شیفته آنم خوانند و اگر دم فروبندم، هراس از [[مرگ]] را به من بندند. دریغا چه دور است این نسبت، پس از آن همه [[جبهه]] و [[جهاد]]. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[فرزند]] [[ابوطالب]] با [[مرگ]] مأنوس‌تر از کودک به سینه [[مادر]] است. نه، چنین نیست. [[سکوت]] من از دانشی است که اگر آن‌را [[آشکار]] سازم، پریشان و بی‌تاب شوید، همان‌گونه که ریسمان در [[چاه]] عمیق به شدّت و [[تعادل]] از [[کف]] دهد"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ‏ الْفِتَنِ‏ بِسُفُنِ‏ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَة}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۸۴- ۸۵.</ref>.
*ابوسفیان از [[خلافت ابوبکر]] ناراضی بود و او را مردی از کم‌ارج‌ترین قبائل می‌دانست و در صدد [[فتنه‌انگیزی]] علیه او بود. از سوی دیگر به‌دلیل بروز [[فتنه]] در [[جامعه]] [[مسلمین]] [[موقعیت]] را برای [[فتنه‌انگیزی]] و ایجاد [[شورش]] در [[جامعه]] مناسب می‌دید. از این‌رو [[عبّاس بن عبدالمطلب]]، [[عموی پیامبر]] را پیش انداخت تا به بهانه [[بیعت با امام]]، [[فتنه]] آغاز کند. [[امام]]{{ع}} که تنها به [[مصالح]] [[جامعه]] نوپای [[اسلامی]] می‌اندیشید، از این [[فتنه]] [[آگاه]] بود و چنین فرمود: "ای [[مردم]]، امواج [[فتنه]] را با [[کشتی نجات]] بشکنید، راه [[اختلاف]] و درگیری را سدّ کنید و تاج [[کبر]] و [[غرور]] را از سر برگیرید. پیروز آن کسی است که به [[پشتیبانی]] [[یاران]] به‌پا خیزد وگرنه آرام گیرد و راحت گذارد، زیرا این [[خلافت]] و [[ریاست]]، به گندابه‌ای مانَد یا لقمه‌ای گلوگیر و مرگ‌آور باشد. اکنون [[زمان قیام]] نیست، که میوه نارس چیدن، چون کشت در [[زمین]] غیر، بهره بیگانه است. اگر از [[خلافت]] سخن گویم، شیفته آنم خوانند و اگر دم فروبندم، هراس از [[مرگ]] را به من بندند. دریغا چه دور است این نسبت، پس از آن همه [[جبهه]] و [[جهاد]]. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[فرزند]] [[ابوطالب]] با [[مرگ]] مأنوس‌تر از کودک به سینه [[مادر]] است. نه، چنین نیست. [[سکوت]] من از دانشی است که اگر آن‌را [[آشکار]] سازم، پریشان و بی‌تاب شوید، همان‌گونه که ریسمان در [[چاه]] عمیق به شدّت و [[تعادل]] از کف دهد"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ‏ الْفِتَنِ‏ بِسُفُنِ‏ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَة}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۸۴- ۸۵.</ref>.
*ابوسفیان در زمان [[خلافت عمر]]، فرزندش [[معاویه]] را از [[مخالفت]] با او بر حذر داشت. در زمان [[عثمان]] که [[بنی‌امیه]] به‌دلیل نسبت خویشاوندی با [[خلیفه]] بر مسند [[قدرت]] نشستند، ابوسفیان به آنها سفارش کرد: اکنون که گوی [[خلافت]] به‌دست شما افتاده، آن‌را دست به دست بگردانید و نگذارید از دستتان خارج شود. [[تاریخ]] دقیق [[مرگ]] ابوسفیان مشخص نیست، اما اقوال مختلف [[مرگ]] او را بین سال‌های ۳۰ تا ۳۳ قمری ذکر کرده‌اند <ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۸۵.</ref>.
*ابوسفیان در زمان [[خلافت عمر]]، فرزندش [[معاویه]] را از [[مخالفت]] با او بر حذر داشت. در زمان [[عثمان]] که [[بنی‌امیه]] به‌دلیل نسبت خویشاوندی با [[خلیفه]] بر مسند [[قدرت]] نشستند، ابوسفیان به آنها سفارش کرد: اکنون که گوی [[خلافت]] به‌دست شما افتاده، آن‌را دست به دست بگردانید و نگذارید از دستتان خارج شود. [[تاریخ]] دقیق [[مرگ]] ابوسفیان مشخص نیست، اما اقوال مختلف [[مرگ]] او را بین سال‌های ۳۰ تا ۳۳ قمری ذکر کرده‌اند <ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۸۵.</ref>.


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش