پرش به محتوا

تناسخ در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کف' به 'کف'
جز (جایگزینی متن - 'کف' به 'کف')
خط ۱۸: خط ۱۸:
*[[خداوند]] در [[قرآن]] به صراحت فرموده است که [[گناهکاران]] و [[خطاکاران]] هرگز به [[دنیا]] بازنمی‌گردند تا بتوانند کار [[نیکو]] کنند و خویشتن را [[شایسته]] سازند<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلا يَتَسَاءَلُونَ}}؛ سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.</ref>. به عبارت دیگر، در [[قیامت]] است که هر کسی به [[پاداش]] و [[کیفر]] [[کردار]] [[دنیایی]] خویش می‌رسد. در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز رد [[تناسخ]] را می‌توان بازیافت. بنابر این [[روایات]]، [[تناسخ]] با [[ایمان به خدا]] و [[بهشت]] و [[دوزخ]] سازگار نیست<ref>عیون اخبار الرضا، ۲/ ۲۰۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>.
*[[خداوند]] در [[قرآن]] به صراحت فرموده است که [[گناهکاران]] و [[خطاکاران]] هرگز به [[دنیا]] بازنمی‌گردند تا بتوانند کار [[نیکو]] کنند و خویشتن را [[شایسته]] سازند<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلا يَتَسَاءَلُونَ}}؛ سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.</ref>. به عبارت دیگر، در [[قیامت]] است که هر کسی به [[پاداش]] و [[کیفر]] [[کردار]] [[دنیایی]] خویش می‌رسد. در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز رد [[تناسخ]] را می‌توان بازیافت. بنابر این [[روایات]]، [[تناسخ]] با [[ایمان به خدا]] و [[بهشت]] و [[دوزخ]] سازگار نیست<ref>عیون اخبار الرضا، ۲/ ۲۰۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>.
*افزون بر [[دلایل نقلی]] [[شیعه]] در رد [[تناسخ]]، [[دانشمندان شیعه]] به اقامه [[دلایل عقلی]] نیز پرداخته‌اند. از آن جمله است دو دلیلی که بدین شرح‌اند:  
*افزون بر [[دلایل نقلی]] [[شیعه]] در رد [[تناسخ]]، [[دانشمندان شیعه]] به اقامه [[دلایل عقلی]] نیز پرداخته‌اند. از آن جمله است دو دلیلی که بدین شرح‌اند:  
#بنابر نظریه حرکت جوهری، [[روح]] و [[بدن]]، نخست در مرحله [[قوه]] و استعدادند و آن‌گاه به تدریج به مرحله فعلیت و [[تکامل]] می‌رسند و ممکن نیست که باری دیگر به مرحله [[قوه]] بازگردند. همان سان که‌ ممکن نیست جسم کهنسالان به روزگار [[جوانی]] و خردسالی بازگردد، [[روح]] نیز پس از فعلیت و [[تکامل]]، ممکن نیست به مرحله [[قوه]] بازآید. حال، اگر [[روح]] کسی به بدنی انتقال یابد که در مرحله جنینی است، ناگزیر یکی از دو فرض پیش می‌آید: اول، [[روح]] با همان حالت [[تکامل]] یافته به جنین [[حلول]] می‌کند؛ دوم، [[روح]] از کمال خویش باز آید و آن‌گاه به جنین [[حلول]] کند. هر دو فرض مستلزم محال است. در فرض نخست، [[اتحاد]] [[روح]] [[تکامل]] یافته با جنینی لازم می‌آید که در مرحله استعداد و [[قوه]] است و این مستلزم [[اتحاد]] دو امر متضاد- یعنی [[قوه]] و فعل- است. در فرض دوم، [[روح]] [[کمالات]] خویش را از [[کف]] می‌دهد و از فعلیت به [[قوه]] بازمی‌آید و این، با حرکت جوهری ناسازگار است<ref>اسفار، ۹/ ۲۰۵ و ۲۰۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>.
#بنابر نظریه حرکت جوهری، [[روح]] و [[بدن]]، نخست در مرحله [[قوه]] و استعدادند و آن‌گاه به تدریج به مرحله فعلیت و [[تکامل]] می‌رسند و ممکن نیست که باری دیگر به مرحله [[قوه]] بازگردند. همان سان که‌ ممکن نیست جسم کهنسالان به روزگار [[جوانی]] و خردسالی بازگردد، [[روح]] نیز پس از فعلیت و [[تکامل]]، ممکن نیست به مرحله [[قوه]] بازآید. حال، اگر [[روح]] کسی به بدنی انتقال یابد که در مرحله جنینی است، ناگزیر یکی از دو فرض پیش می‌آید: اول، [[روح]] با همان حالت [[تکامل]] یافته به جنین [[حلول]] می‌کند؛ دوم، [[روح]] از کمال خویش باز آید و آن‌گاه به جنین [[حلول]] کند. هر دو فرض مستلزم محال است. در فرض نخست، [[اتحاد]] [[روح]] [[تکامل]] یافته با جنینی لازم می‌آید که در مرحله استعداد و [[قوه]] است و این مستلزم [[اتحاد]] دو امر متضاد- یعنی [[قوه]] و فعل- است. در فرض دوم، [[روح]] [[کمالات]] خویش را از کف می‌دهد و از فعلیت به [[قوه]] بازمی‌آید و این، با حرکت جوهری ناسازگار است<ref>اسفار، ۹/ ۲۰۵ و ۲۰۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>.
#وقتی [[روح]] به بدنی دیگر [[حلول]] می‌کند، برای خاطرات [[آدمی]] یکی از دو حالت پیش می‌آید: یا همچنان همراه اویند و یا به [[فراموشی]] رفته‌اند. اگر بپذیریم که [[انسان]] در جسم بعدی نیز خاطرات پیشین را با خود دارد، در [[جهان]] واقع مصداقی برای آن نمی‌توانیم یافت؛ زیرا تا کنون کسی به صورت یقینی مدعی نشده است که پیش‌تر در جسمی دیگر [[زندگی]] کرده است. اگر بپذیریم که [[روح]] [[آدمی]] در جسم بعدی خاطرات خویش را از [[کف]] می‌دهد، دچار نقض غرض می‌شویم؛ زیرا چنان که گذشت، غرض از [[تناسخ]] این است که [[آدمی]] [[کیفر]] و [[سختی]] و تنبیه بیند و به خود آید و خود را [[پاک]] کند. روشن است که این غرض برای کسی که گذشته خویش را فراموش کرده است، حاصل نمی‌آید. چگونه ممکن است کسی که خاطره‌ای از گذشته ندارد، متنبه شود؟!<ref>گوهر مراد، ۱۷۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>.
#وقتی [[روح]] به بدنی دیگر [[حلول]] می‌کند، برای خاطرات [[آدمی]] یکی از دو حالت پیش می‌آید: یا همچنان همراه اویند و یا به [[فراموشی]] رفته‌اند. اگر بپذیریم که [[انسان]] در جسم بعدی نیز خاطرات پیشین را با خود دارد، در [[جهان]] واقع مصداقی برای آن نمی‌توانیم یافت؛ زیرا تا کنون کسی به صورت یقینی مدعی نشده است که پیش‌تر در جسمی دیگر [[زندگی]] کرده است. اگر بپذیریم که [[روح]] [[آدمی]] در جسم بعدی خاطرات خویش را از کف می‌دهد، دچار نقض غرض می‌شویم؛ زیرا چنان که گذشت، غرض از [[تناسخ]] این است که [[آدمی]] [[کیفر]] و [[سختی]] و تنبیه بیند و به خود آید و خود را [[پاک]] کند. روشن است که این غرض برای کسی که گذشته خویش را فراموش کرده است، حاصل نمی‌آید. چگونه ممکن است کسی که خاطره‌ای از گذشته ندارد، متنبه شود؟!<ref>گوهر مراد، ۱۷۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش