پرش به محتوا

حُجر بن عدی کندی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت')
خط ۱۲: خط ۱۲:


==مقدمه==
==مقدمه==
[[ابو عبد الرحمان]]، [[حجر بن عدی بن معاویه کندی]]، مشهور به "[[حجر الخیر]]" و "[[ابن ادبر]]" از کسانی است که [[جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرده است. او بر [[پیامبر]]{{صل}} وارد شد و با ایشان [[مصاحبت]] داشت. حُجر، از چهره‌های منور [[تاریخ اسلام]] و از قله‌سانان پر فروغ [[تاریخ]] [[تشیع]] است. او هنوز در سنین [[جوانی]] بود که به محضر [[پیامبر خدا]] درآمد و [[اسلام]] آورد. [[دنیا]] گریزی، [[زهد]]، نمازگزاری و [[روزه‌داری]] بسیار، [[سلحشوری]] و رزم‌آوری، [[شرافت]] و [[کرامت]] و درستکاری و [[عبادت]]، از ویژگی‌های اوست. او به [[زهد]]، معروف بود. [[روح]] [[پاک]]، [[نفْس]] سالم، مَنش والا و روش پیراسته حُجر بود که او را [[مستجاب]] الدعوه ساخته بود. او هرگز در برابر [[حق‌کشی‌ها]] و باطل‌گرایی‌ها [[سکوت]] نمی‌کرد. چنین بود که همراه‌ [[مؤمنان]] و [[مجاهدان]]، بر [[عثمان]] شورید و در عینیت بخشیدن به [[حاکمیت]] مولا{{ع}} از هیچ کوششی دریغ نکرد و بدین‌سان، از [[اصحاب]] ویژه و [[پیروان]] [[مطیع]] مولا به شمار رفت. او در نبردهای [[علی]]{{ع}} [[شرکت]] داشت. در [[جمل]]، [[فرمانده]] سواره [[نظام]] کندیان بود و در [[صفین]]، [[فرماندهی]] [[قبیله]] خود را به عهده داشت و در [[نهروان]]، [[جناح چپ]] و یا راست [[سپاه]] مولا{{ع}} را [[فرماندهی]] می‌کرد. او زبانی گویا و [[کلامی]] نافذ داشت. به بلاغتْ سخن می‌گفت و با [[فصاحت]]، حقایق را بیان می‌نمود. سخنان [[زیبا]] و بیدارگر او درباره [[جایگاه]] والای [[علی]]{{ع}} نشانی است از این [[حقیقت]]. او [[یار]] باوفای مولا{{ع}} و از مدافعان سختکوش آن [[حضرت]] بود. چون [[ضحاک بن قیس]] برای غارتگری روی به [[عراق]] نهاد، [[حجر بن عدی]] از [[علی]]{{ع}} برای رویارویی با او [[فرمان]] یافت و با [[دلاوری]] او را [[شکست]] داد و ضحاک، پا به فرار نهاد. حجر، لحظاتی قبل از ضربت خوردن [[علی]]{{ع}} از [[توطئه]] خبر یافت، با تمام توان کوشید تا ایشان را خبر کند؛ اما موفق نشد و غمِ به [[خون]] نشستن مولا{{ع}} بر جانش نشست.
[[ابو عبد الرحمان]]، [[حجر بن عدی بن معاویه کندی]]، مشهور به "[[حجر الخیر]]" و "[[ابن ادبر]]" از کسانی است که [[جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرده است. او بر [[پیامبر]]{{صل}} وارد شد و با ایشان [[مصاحبت]] داشت. حُجر، از چهره‌های منور [[تاریخ اسلام]] و از قله‌سانان پر فروغ [[تاریخ]] [[تشیع]] است. او هنوز در سنین [[جوانی]] بود که به محضر [[پیامبر خدا]] درآمد و [[اسلام]] آورد. [[دنیا]] گریزی، [[زهد]]، نمازگزاری و [[روزه‌داری]] بسیار، [[سلحشوری]] و رزم‌آوری، [[شرافت]] و [[کرامت]] و درستکاری و [[عبادت]]، از ویژگی‌های اوست. او به [[زهد]]، معروف بود. [[روح]] [[پاک]]، [[نفْس]] سالم، مَنش والا و روش پیراسته حُجر بود که او را [[مستجاب]] الدعوه ساخته بود. او هرگز در برابر [[حق‌کشی‌ها]] و باطل‌گرایی‌ها [[سکوت]] نمی‌کرد. چنین بود که همراه‌ [[مؤمنان]] و [[مجاهدان]]، بر [[عثمان]] شورید و در عینیت بخشیدن به [[حاکمیت]] مولا{{ع}} از هیچ کوششی دریغ نکرد و بدین‌سان، از [[اصحاب]] ویژه و [[پیروان]] [[مطیع]] مولا به شمار رفت. او در نبردهای [[علی]]{{ع}} شرکت داشت. در [[جمل]]، [[فرمانده]] سواره [[نظام]] کندیان بود و در [[صفین]]، [[فرماندهی]] [[قبیله]] خود را به عهده داشت و در [[نهروان]]، [[جناح چپ]] و یا راست [[سپاه]] مولا{{ع}} را [[فرماندهی]] می‌کرد. او زبانی گویا و [[کلامی]] نافذ داشت. به بلاغتْ سخن می‌گفت و با [[فصاحت]]، حقایق را بیان می‌نمود. سخنان [[زیبا]] و بیدارگر او درباره [[جایگاه]] والای [[علی]]{{ع}} نشانی است از این [[حقیقت]]. او [[یار]] باوفای مولا{{ع}} و از مدافعان سختکوش آن [[حضرت]] بود. چون [[ضحاک بن قیس]] برای غارتگری روی به [[عراق]] نهاد، [[حجر بن عدی]] از [[علی]]{{ع}} برای رویارویی با او [[فرمان]] یافت و با [[دلاوری]] او را [[شکست]] داد و ضحاک، پا به فرار نهاد. حجر، لحظاتی قبل از ضربت خوردن [[علی]]{{ع}} از [[توطئه]] خبر یافت، با تمام توان کوشید تا ایشان را خبر کند؛ اما موفق نشد و غمِ به [[خون]] نشستن مولا{{ع}} بر جانش نشست.


او از [[یاران]] غیور و [[استوار]] گام [[امام حسن]]{{ع}} نیز بود. چون خبر [[صلح]] را شنید، [[خون]] [[غیرت]] در رگ‌هایش به [[جوش]] آمد و بر این [[صلح]]، [[اعتراض]] کرد. [[امام حسن]]{{ع}} به او فرمود: "اگر دیگران نیز چون تو [[[عزت]] طلب‌] بودند، هرگز این [[قرارداد]] را [[امضا]] نمی‌کردم"<ref>أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۶۵.</ref>.
او از [[یاران]] غیور و [[استوار]] گام [[امام حسن]]{{ع}} نیز بود. چون خبر [[صلح]] را شنید، [[خون]] [[غیرت]] در رگ‌هایش به [[جوش]] آمد و بر این [[صلح]]، [[اعتراض]] کرد. [[امام حسن]]{{ع}} به او فرمود: "اگر دیگران نیز چون تو [[[عزت]] طلب‌] بودند، هرگز این [[قرارداد]] را [[امضا]] نمی‌کردم"<ref>أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۶۵.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش