پرش به محتوا

نصوص جلی امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱٬۴۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۰
خط ۷۳: خط ۷۳:
#[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است: “جانشین و اوصیای من و [[حجت‌های خدا]] بر [[خلق]] پس از من [[دوازده]] نفرند، که اولین آنان برادرم و آخرین آنان فرزندم است”. به [[پیامبر]] گفته شد: “برادرت کیست؟” فرمود: “علی بن ابی طالب”. گفته شد: “فرزندت کیست؟” گفت: “مهدی است که [[زمین]] را پر از [[قسط و عدل]] خواهد کرد، همانگونه که پر از [[جور]] و [[ظلم]] شده است”<ref>فرائد السمطین، سمط دوم، ج۲، ص۳۱۲، حدیث۵۶۲.</ref>.
#[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است: “جانشین و اوصیای من و [[حجت‌های خدا]] بر [[خلق]] پس از من [[دوازده]] نفرند، که اولین آنان برادرم و آخرین آنان فرزندم است”. به [[پیامبر]] گفته شد: “برادرت کیست؟” فرمود: “علی بن ابی طالب”. گفته شد: “فرزندت کیست؟” گفت: “مهدی است که [[زمین]] را پر از [[قسط و عدل]] خواهد کرد، همانگونه که پر از [[جور]] و [[ظلم]] شده است”<ref>فرائد السمطین، سمط دوم، ج۲، ص۳۱۲، حدیث۵۶۲.</ref>.
#یکی از [[نصوص جلی]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در منابع اهل سنت “حدیث الدار” است که در فصل بعدی به [[تبیین]] آن خواهیم پرداخت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۱۱.</ref>
#یکی از [[نصوص جلی]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در منابع اهل سنت “حدیث الدار” است که در فصل بعدی به [[تبیین]] آن خواهیم پرداخت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۱۱.</ref>
==نصّ جلیّ و پدیده اختلاف==
در دو فصل پیشین [[نصوص جلی]] بر [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} که در [[منابع شیعه]] و [[اهل‌سنت]] آمده است را [[نقل]] و [[تبیین]] کردیم. برخی که نتوانسته‌اند بر این [[نصوص]] خدشه‌ای وارد کنند از زاویه دیگری آن را مورد نقد قرار داده و گفته‌اند: اگر بر [[امامت علی]]{{ع}} [[نص]] جلیّ وجود می‌داشت می‌بایست به‌صورت [[متواتر]] نقل شود، در حالی‌که [[نص جلی]] متواتر در دست نیست، زیرا اگر چنین نصی در دست بود، میان [[امت اسلامی]] در این‌باره اختلافی رخ نمی‌داد، همان‌گونه که درباره نمازهای پنج‌گانه، [[روزه]] [[ماه رمضان]]، [[زکات]]، [[حج]] و دیگر عبادت‌های [[اسلامی]] که به‌صورت متواتر نقل شده است، اختلافی وجود ندارد.
همچنین اگر [[خلافت]] و امامت علی{{ع}} [[منصوص]] بود، می‌بایست همانند انتصاب‌هایی که در [[عصر پیامبر]]{{صل}} و از سوی آن [[حضرت]] در مواقع خاصی انجام گرفته است، نقل شده و [[مورد اتفاق]] همگان باشد، مانند [[انتصاب]] [[زید بن حارثه]] به [[فرماندهی سپاه]] در [[جنگ موته]]، و انتصاب [[اسامة بن زید]] پس از ماجرای [[تبوک]]، و موارد دیگر که همگی مورد قبول همه [[مسلمانان]] است، ولی [[امامت]] و [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} مورد [[اختلاف]] است و اکثر مسلمانان به [[نصب]] وی به امامت از سوی [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز [[معتقد]] نیستند<ref>تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص۴۴۲-۴۴۳؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۸؛ المغنی فی ابواب التوحید والعدل، ج۲۰، جزء اول، ص۱۱۴.</ref>.
پاسخ این اشکال چنین است:
#می‌توان به اشکال یاد شده پاسخ نقضی داد و گفت: اگر امامت علی{{ع}} منصوص نبود می‌بایست [[علم]] به منصوص نبودن آن [[قطعی]] و همگانی باشد، و در این‌باره میان مسلمانان اختلافی وجود نداشته باشد، چنان‌که علم به منصوص نبودن امامت [[ابوهریره]] و [[مغیرة بن شعبه]] قطعی و همگانی است، و مانند علم به اینکه روزه در ماه‌های دیگری غیر از ماه رمضان [[واجب]] نیست، و مکان دیگری غیر از [[کعبه]]، [[قبله مسلمانان]] نیست، و [[نماز]] یومیه دیگری غیر از نمازهای پنج گانه واجب نیست، و نظایر آنها، در حالی‌که درباره منصوص نبودن [[امامت علی]]{{ع}} چنین [[علم]] [[قطعی]] و همگانی وجود ندارد، و فرق و [[مذاهب شیعی]] که بخش عظیمی از [[مسلمانان]] را تشکیل می‌دهند، به [[منصوص بودن امامت]] او [[اعتقاد]] دارند<ref>الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۹۰-۹۱.</ref>.
#مقایسه مسئله [[خلافت]] و [[امامت]] با [[فرایض]] و وقایع یادشده مع الفارق است، زیرا درباره امامت، انگیزه‌های بسیاری بر [[کتمان]] [[نص]] و عدم [[نقل]] آن وجود داشته، که درباره فرایض و وقایع یادشده وجود ندارد. بدون [[شک]]، نقل [[نصوص]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[انگیزه]] کسانی که در پی این بودند که پس از [[رسول خدا]]{{صل}} زمام [[رهبری امت اسلامی]] را در دست بگیرند، منافات داشت، خواه انگیزه آنان را [[الهی]] و خیرخواهانه [[تفسیر]] کنیم یا [[نفسانی]] و خودخواهانه، اما نقل فرایض، [[احکام]] [[عبادی]] و وقایع [[تاریخی]] با انگیزه خلافت و امامت [[ناسازگاری]] نداشت تا بر کتمان و عدم نقل آن [[اقدام]] شود.
#اگر از منظر تاریخی به این مسئله بنگریم این [[واقعیت]] را خواهیم یافت که عده‌ای از مسلمانان در نخستین ساعات پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[سقیفه بنی‌ساعده]] گرد آمدند و پس از مجادله‌هایی که میان آنان رخ داد [[ابوبکر]] را به‌عنوان [[خلیفه پیامبر]] برگزیدند، و با نقشه‌ها و تلاش‌هایی، از دیگران نیز [[بیعت]] گرفتند و با [[مخالفان]] به شدت تمام برخورد کردند و تا آنجا پیش رفتند که [[خانه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} را -که جمعی از مخالفان در آن تحصن کرده بودند- محاصره و [[تهدید]] کردند که در صورت [[امتناع]] از [[بیعت با ابوبکر]] آن را [[آتش]] خواهند زد<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۹۸؛ حوادث سال یازدهم هجری، شرح ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص۵؛ مسند فاطمة، جلال‌الدین سیوطی، ص۷۵، حدیث۳۲؛ نیز ر.ک: الحجّة الغراء علی شهادة الزهراء، تألیف آیت اللّه جعفر سبحانی.</ref>. روشن است که نقل [[نصوص امامت علی]]{{ع}} با چنین اقدامی [[سازگاری]] نداشت، با وجود چنین انگیزه‌های جدی بر عدم نقل [[نصوص امامت]] چگونه می‌توان آن را با نقل نصوص مربوط به [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، [[حج]] و گزارش‌های [[تاریخی]] مربوط به [[جنگ‌ها]] و حوادث دیگر مقایسه کرد<ref>ر.ک: الشافی فی الامامة، ج۲، ص۸۱.</ref>؟!
'''اشکال: فرضیه [[کتمان]] [[نصوص امامت]] و [[رفتار صحابه]]''': لازمه فرضیه کتمان و عدم [[نقل]] [[نصوص امامت علی]]{{ع}} به [[دلیل]] [[ناسازگاری]] آن با خواست مدعیان [[خلافت]] و [[رهبری امت اسلامی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} این است که بسیاری از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} را به [[ضعف ایمان]] و [[بی‌اعتنایی]] به دستورهای پیامبر{{صل}} متهم کنیم، در حالی‌که عملکرد آنان در دوران [[رسالت]]، گویای این [[واقعیت]] است که آنان در [[پیروی]] از [[دستورات]] [[رسول خدا]]{{صل}} کوتاهی نمی‌کردند، بلکه تا پای [[جان]] از او [[اطاعت]] می‌کردند، بنابراین، [[رفتار]] صحابه پیامبر{{صل}} در دوران رسالت، خود [[گواه]] روشنی بر [[نادرستی]] فرضیه [[منصوص بودن]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} است<ref>المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج‌۲۰، جزء اول، ص۱۱۹- ۱۲۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۱.</ref>.
'''پاسخ'''
[[امام]] [[شرف الدین عاملی]] در این‌باره [[تحقیق]] و تحلیل دقیق و روشن‌گری دارد<ref>شایان ذکر است که پیش از وی، ابوجعفر یحیی بن محمد بن زید، از علمای زیدیه این تحقیق را به‌طور اجمال بیان کرده است. ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۲، ص۶۵-۷۱.</ref> که خلاصه آن را می‌آوریم:
[[سیره]] برخی از [[صحابه]]، بیانگر این [[حقیقت]] است که آنان در برابر آن دسته از [[نصوص دینی]] که مربوط به [[شئون]] [[اخروی]] [[انسان]] است، روش تعبّد را برمی‌گزیدند و از [[اجتهاد]] و [[اعمال]] [[رأی]] در برابر آنها [[پرهیز]] می‌کردند؛ مانند اینکه باید در [[ماه رمضان]] روزه گرفت و در [[نماز]] به جانب [[کعبه]] ایستاد و نظایر آن، ولی در برابر آن دسته از [[نصوص]] [[شرعی]] که ناظر به [[امور سیاسی]] است، مانند [[نصب]] و [[عزل]] [[امیران]] و [[تدبیر]] [[قواعد]] [[حکومت]] و [[اداره شئون مملکت]] و [[تجهیز]] [[سپاه]] برای [[جنگ]] با [[دشمن]]، [[شیوه]] تعبّد را به‌کار نمی‌گرفتند، بلکه برای خود، [[حقّ]] اجتهاد و اعمال رأی قائل بودند و اگر خلاف آن را مطابق [[مصلحت‌اندیشی]] خود می‌دیدند، به [[نصّ]] عمل نمی‌کردند. آنان در مسئله خلافت و [[امامت]] نیز همین روش را برگزیدند و با اینکه از [[نصوص امامت علی]]{{ع}} [[آگاه]] بودند، براساس پاره‌ای مصلحت‌اندیشی‌ها، آن را رها کردند و خلفای سه‌گانه را بر او مقدّم داشتند. مصلحت‌اندیشی‌های آنان را می‌توان در موارد ذیل جست‌و جو کرد:
# [[عرب]] بر اساس [[عقاید]] و سنّت‌های دیرین خود، [[علی]]{{ع}} را نزدیک‌ترین [[فرد]] به [[پیامبر]]{{صل}} می‌دانستند و خون‌هایی را که در [[عصر رسالت]] از [[اقوام]] و بستگان آنها ریخته شده بود، به او نسبت می‌داد و در صدد انتقام‌جویی از آن [[حضرت]] بود. این مطلب، [[فرمانروایی]] علی{{ع}} را با مشکل جدی مواجه می‌ساخت.
# [[اعراب]] در [[زمان]] پیامبر{{صل}} و در موارد گوناگون با روش علی{{ع}} در [[اجرای احکام الهی]] به‌خوبی [[آگاهی]] داشتند. آنان می‌دانستند که وی در این [[راه]]، کوچک‌ترین انعطافی نشان نمی‌دهد و طبق تعبیر پیامبر{{صل}} در راه اجرای احکام الهی فردی سخت‌گیر است<ref>هنگامی‌که علی{{ع}} از مأموریت به یمن بازمی‌گشت تا پیامبر{{صل}} را در مکه، در حجة الوداع ملاقات کند، پیش از رسیدن به مکه چون در ملاقات با پیامبر{{صل}} شتاب داشت یکی از افراد سپاه را جانشین خود ساخت و خود به‌سوی مکه حرکت کرد. آن فرد از جامه‌هایی که به غنیمت گرفته بودند، به افراد سپاه داد. وقتی علی{{ع}} بازگشت، وی را بر آن عمل نکوهش کرد که چرا قبل از تقدیم غنائم به پیامبر{{صل}} آنان را میان افراد سپاه تقسیم کرده است، و ودستور داد تا جامه‌ها را باز گرداندند. آنان از این رفتار علی{{ع}} نزد پیامبر{{صل}} شکایت کردند. پیامبر{{صل}} در پاسخ آنها فرمود: {{متن حدیث|أیّها النّاس لاتشکو علیّاً، فَوَالله انّه لا خشن فی ذات الله، أو فی سَبیلِ الله من أن یشکی}} (سیره ابن هشام، ج۴، ص۶۰۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۴- ۱۴۵، حدیث ۴۶۵۴).</ref>. [[بدیهی]] است که این روش برای [[منافقان]] و افرادی که از [[ایمان راسخ]] برخوردار نبودند قابل [[تحمل]] نبود؛ کسانی که [[قرآن]] درباره آنها فرموده است: {{متن قرآن|الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ}}<ref>«تازیان بیابان‌نشین کفرگراتر و نفاق‌گراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.</ref>.
# [[علی]]{{ع}} نزد [[پیامبر]]{{صل}} از [[منزلت]] ویژه‌ای برخوردار بود و [[فضایل]] بی‌شماری داشت. این مطلب، اگر چه عده‌ای از [[مهاجران]] و [[انصار]] را شیفته او ساخته بود، در مقابل، [[حسادت]] عده زیادی را همچون [[منافقان]] و [[فاسقان]] برانگیخته بودند.
# [[قریش]] و دیگر طوایف [[عرب]]، براساس [[عقاید]] و [[سنت‌های قومی]] و قبیلگی دیرینه خود، علاقه‌مند بودند [[مقام]] [[ریاست]] در میان [[قبایل]] مختلف در گردش باشد و به [[بنی‌هاشم]] اختصاص نداشته باشد. در گفت‌وگویی که میان عمربن خطاب و [[ابن عباس]] واقع شده، [[عمر]] به ابن عباس گفته است: “قریش از اینکه [[نبوت]] و [[خلافت]] در [[خاندان]] شما باشد ناخوشایند است”<ref>{{عربی|کرهوا أن یجمعوا لکم النبوة و الخلافة فتبجحوا علی قومکم بجحا، فاختارت قریش لأنفسها فاصابت و وفقت }} (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۱۹، حوادث سنه ۲۳، قبل از نقل ماجرای شورا؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۶۵، شرح خطبه ۲۲۲(.</ref>.
#نکته دیگر مسئله [[کهن‌سالی]] در باب ریاست است که در [[فرهنگ]] [[عرب جاهلی]]، [[جایگاه]] مهمی داشت و این ویژگی در [[ابوبکر]] موجود بود، ولی در علی{{ع}} وجود نداشت. ابوبکر انباری در امالی خود [[نقل]] کرده است که علی{{ع}} و عمر در جلسه‌ای در [[مسجد]] حضور داشتند. عده‌ای از [[مردم]] نیز در آن مجلس بودند. وقتی علی{{ع}} از مجلس خارج شد، یکی از حاضران در [[نکوهش]] او سخن گفت، عمر در [[دفاع]] از علی{{ع}} گفت: “اگر [[شمشیر علی]]{{ع}} نبود پایه‌های [[اسلام]] [[استوار]] نمی‌شد، او [[داناترین]] افراد [[امت]] در [[قضاوت]] و دارای سوابق و فضایل بسیاری است”. آن مرد گفت: “ای [[امیرالمؤمنین]]! چرا [[مقام خلافت]] را از او دریغ داشتید؟” عمر گفت: “این مطلب به علت [[جوانی]] و [[دلبستگی]] او به بنی‌عبدالمطلب بود”<ref>{{عربی|کرهناه علی حداثة السن و حبه بنی عبدالمطلب}}. (شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۶۵).</ref>.
شرف‌الدین سپس به خطرهای درونی و بیرونی که [[آیین اسلام]] و [[کیان امت اسلامی]] را [[تهدید]] می‌کرد مانند خطر [[منافقان]] و گروه‌هایی از [[عرب]] که [[راه]] [[ارتداد]] را برگزیدند، اشاره کرده و یادآور شده است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با توجه به این [[خطرها]] از [[قیام]] برای گرفتن [[حق]] خویش خودداری کرد و راه [[مدارا]] و [[شکیبایی]] را پیش گرفت. با این حال تا مورد [[اکراه]] قرار نگرفته بود با [[خلیفه اول]] [[بیعت]] نکرد و بدین وسیله، [[نارضایتی]] خود را از [[رفتار]] آنان در مسئله [[خلافت]] [[اعلان]] کرد، ولی خلیفه اول و [[پیروان]] او به دلایلی که پیش از این یادآور شدیم، [[نصوص امامت]] را [[تأویل]] کردند.
این روش از آنان تازگی نداشت، زیرا درباره [[سپاه اسامه]] نیز [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} را [[اجرا]] نکردند با آنکه آن [[سپاه]] به [[دستور پیامبر]]{{صل}} تشکیل شده بود و آنها نیز [[مأموریت]] داشتند در آن سپاه باشند و باید از [[مدینه]] به‌سوی منطقه‌ای می‌رفتند که [[جنگ موته]] در آن رخ داده بود. جملات ذیل از [[پیامبر]]{{صل}} بیانگر اهتمام بالای او درباره سپاه اسامه و انجام آن مأموریت است:
#تو را [[فرمانده]] این سپاه کردم. پس به [[جنگ]] [[اهل]] اُبنی<ref>ابنی بر وزن کبری ناحیه‌ای در سرزمین سوریه ما بین عسلان و رمله و نزدیک سرزمین موته است که زید بن حارثه و جعفر طیار در آن به شهادت رسیدند.</ref> برو و در این کار [[شتاب]] کن.
# پیامبر{{صل}} مکرر می‌گفت: سپاه اسامه را [[تجهیز]] کنید و به [[نقل]] [[شهرستانی]]، تخلف‌کنندگان از آن را [[لعن]] کرد<ref>الملل و النحل، ج۱، مقدمه چهارم.</ref>.
گزارش‌های [[تاریخی]] بیانگر این است که درباره این دستور مؤکد پیامبر{{صل}} از سوی عده‌ای از [[صحابه]] پنج‌گونه [[مخالفت]] ظاهر شد که عبارت‌اند از:
#خدشه وارد کردن بر [[فرماندهی]] [[اسامه]] به [[دلیل]] [[جوان]] بودنش (سن او را بین ۱۷ تا ۲۰ سال گفته‌اند)؛
#کوتاهی و تعلل در [[پیوستن]] به سپاه و حرکت به‌سوی لشکرگاه؛
# [[تصمیم]] بر [[لغو]] مأموریت سپاه پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}؛
#تلاش برای [[عزل]] [[اسامه]] از [[فرماندهی سپاه]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}؛
# [[تخلف]] بسیاری از آنان از [[پیوستن]] به [[سپاه]].
[[امام]] شرف‌الدین، سپس موارد بسیار دیگری را برشمرده است که برخی [[صحابه]] به [[دستور پیامبر]]{{صل}} عمل نکرده یا با تصمیم‌های او [[مخالفت]] کردند<ref>الفصول المهمة فی تألیف الأمّة، ص۹۶-۱۴۲؛ المراجعات، ص۲۶۷-۳۰۰، شماره‌های ۸۳-۱۰۰.</ref>.
'''اشکال: پی‌آمد [[نادرست]] فرضیه [[کتمان]] [[نصوص امامت]]''': اگر فرضیه کتمان و عدم [[نقل]] [[نصوص امامت علی]]{{ع}} را بپذیریم، [[مخالفان اسلام]] می‌توانند آن را درباره معارضه‌های موفق با [[قرآن کریم]] مطرح کنند و بگویند: در [[عصر پیامبر]]{{صل}} و پس از آن کسانی به معارضه با [[قرآن]] برخاستند و توانستند سخنانی هم‌طراز با قرآن بگویند، و دعوی [[معجزه]] بودن قرآن را [[باطل]] سازند، ولی [[مسلمانان]] آنها را کتمان کرده و از نقل آنها خودداری کرده‌اند. قبول چنین فرضیه‌ای، مستلزم بطلان [[آیین اسلام]] خواهد بود<ref>الارشاد الی قواطع الأدلّة فی اصول الإعتقاد، ص۱۶۷-۱۶۸.</ref>.
'''پاسخ'''
اگر کسانی توانسته بودند با قرآن به معارضه برخیزند و سخنانی همانند قرآن –بدون [[تقلید]] از قرآن- بیاورند، [[مخالفان]] و [[دشمنان اسلام]] که برای مقابله با [[اسلام]] از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کردند، آن معارضه‌ها را نقل می‌کردند، همان‌گونه که درباره [[امامت]]، [[شیعیان]] که به [[منصوص بودن امامت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} [[اعتقاد]] دارند، این [[نصوص]] را نقل کرده‌اند، چنان‌که پیش از این، نمونه‌هایی را بازگو کردیم. بنابراین، عدم نقل معارضه‌های موفق با قرآن کریم از سوی مخالفان و دشمنان اسلام [[دلیل]] روشنی بر نبود چنین معارضه‌هایی است و مقایسه آن با نصوص امامت، بی‌پایه است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۲۷-۱۳۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۴۴۶

ویرایش