حجر بن عدی کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'فرد' به 'فرد'
جز (جایگزینی متن - 'بویژه' به 'بهویژه') |
جز (جایگزینی متن - 'فرد' به 'فرد') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
موارد مذکور مطالبی است که گفتهاند حجر بن عدی از تابعین میباشد ولی آنچه بزرگان [[سیره]] نگار و [[تاریخ]] نگاران در [[زندگی]] [[اصحاب]] قلم زده و مطالبی ذکر کردهاند قابل [[اعتماد]] است، زیرا همچنان که گذشت نویسندگان "الاستیعاب" و "اسد الغابه" وی را از فضلاء [[صحابه]] دانستهاند و [[یحیی بن سلیمان]] میگوید: [[حجر بن عدی]] از افاضل [[صحابه]] بود<ref>{{عربی|"كان من أفاضل الصحابة"}}</ref>. و نیز سخن [[ابن سعد]] که حجر بن عدی را [[درک]] کننده [[دوران جاهلیت]] و عصر [[اسلام]] میداند {{عربی|"كان جاهليا اسلاميا"}}. صاحب الاصابة نیز از ابن سعد و مصعب [[زبیری]] و [[حاکم]] [[نیشابوری]] این مطالب را [[نقل]] کرده است. [[مرزبانی]] در "النبذة المختارة" حجر بن عدی را جزء کسانی دانسته که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دیده و [[حدیث]] از آن [[حضرت]] نقل کرده است. حجر بن عدی به هنگام [[شهادت]] در [[مرج]] [[عذراء]] میگوید: حبیبم [[رسول خدا]] به من خبر داده که [[سرنوشت]] من امروز چه خواهد شد<ref>{{عربی|"لقد اخبرني حبيبي رسول الله{{صل}} بيومي هذا"}}.</ref> ظاهر این جمله بیانگر نقل مستقیم این سخن از پیامبر اکرم{{صل}} است. و همچنان که گذشت [[شهید]] اول ایشان را [[پرچمدار]] [[پیامبر]] دانسته است. از مجموع این سخنان [[صحابی]] بودن وی نه تنها تقویت بلکه ثابت میشود. و اما آنچه صاحب الاصابة نقل کرده است که ابن سعد، حجر بن عدی را جزء طبقه اول از [[تابعین]] ذکر نموده با سخن [[ابن عساکر]] در [[تاریخ]] مدینة [[دمشق]] ناسازگار است که نوشته است: ابن سعد در طبقه چهارم ذکر کرده است که حجر بن عدی در دوران جاهلیت و در عصر [[اسلامی]] [[زندگی]] کرده است و به محضر پیامبر اکرم{{صل}} شرفیاب شده است. | موارد مذکور مطالبی است که گفتهاند حجر بن عدی از تابعین میباشد ولی آنچه بزرگان [[سیره]] نگار و [[تاریخ]] نگاران در [[زندگی]] [[اصحاب]] قلم زده و مطالبی ذکر کردهاند قابل [[اعتماد]] است، زیرا همچنان که گذشت نویسندگان "الاستیعاب" و "اسد الغابه" وی را از فضلاء [[صحابه]] دانستهاند و [[یحیی بن سلیمان]] میگوید: [[حجر بن عدی]] از افاضل [[صحابه]] بود<ref>{{عربی|"كان من أفاضل الصحابة"}}</ref>. و نیز سخن [[ابن سعد]] که حجر بن عدی را [[درک]] کننده [[دوران جاهلیت]] و عصر [[اسلام]] میداند {{عربی|"كان جاهليا اسلاميا"}}. صاحب الاصابة نیز از ابن سعد و مصعب [[زبیری]] و [[حاکم]] [[نیشابوری]] این مطالب را [[نقل]] کرده است. [[مرزبانی]] در "النبذة المختارة" حجر بن عدی را جزء کسانی دانسته که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دیده و [[حدیث]] از آن [[حضرت]] نقل کرده است. حجر بن عدی به هنگام [[شهادت]] در [[مرج]] [[عذراء]] میگوید: حبیبم [[رسول خدا]] به من خبر داده که [[سرنوشت]] من امروز چه خواهد شد<ref>{{عربی|"لقد اخبرني حبيبي رسول الله{{صل}} بيومي هذا"}}.</ref> ظاهر این جمله بیانگر نقل مستقیم این سخن از پیامبر اکرم{{صل}} است. و همچنان که گذشت [[شهید]] اول ایشان را [[پرچمدار]] [[پیامبر]] دانسته است. از مجموع این سخنان [[صحابی]] بودن وی نه تنها تقویت بلکه ثابت میشود. و اما آنچه صاحب الاصابة نقل کرده است که ابن سعد، حجر بن عدی را جزء طبقه اول از [[تابعین]] ذکر نموده با سخن [[ابن عساکر]] در [[تاریخ]] مدینة [[دمشق]] ناسازگار است که نوشته است: ابن سعد در طبقه چهارم ذکر کرده است که حجر بن عدی در دوران جاهلیت و در عصر [[اسلامی]] [[زندگی]] کرده است و به محضر پیامبر اکرم{{صل}} شرفیاب شده است. | ||
نکتهای که در سخن ابن سعد نهفته این است که وی ابتدا [[اصحاب]] و تابعین که از [[فقیهان]] و [[عالمان]] بودند و وارد [[کوفه]] شدهاند را نام برده و گروهی از صحابه را برشمرده است سپس گفته: طبقه اول از [[اهل کوفه]] بعد از اصحاب، کسانی که از [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] و [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[عبدالله بن مسعود]] و دیگران حدیث نقل کردهاند. سپس به تفصیل به نام ایشان اشاره کرده، مینویسد: اولین | نکتهای که در سخن ابن سعد نهفته این است که وی ابتدا [[اصحاب]] و تابعین که از [[فقیهان]] و [[عالمان]] بودند و وارد [[کوفه]] شدهاند را نام برده و گروهی از صحابه را برشمرده است سپس گفته: طبقه اول از [[اهل کوفه]] بعد از اصحاب، کسانی که از [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] و [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[عبدالله بن مسعود]] و دیگران حدیث نقل کردهاند. سپس به تفصیل به نام ایشان اشاره کرده، مینویسد: اولین فرد از این طبقه [[طارق بن شهاب]] است که از پیامبر اکرم{{صل}} و [[خلفاء]] و دیگران [[روایت]] نقل کردهاند و گروهی از ایشان افرادی هستند که از [[خلفا]] و بعضی از [[صحابه]] [[حدیث]] [[نقل]] کردهاند. از این طبقه افرادی هستند که از فلان و فلان حدیث گفتهاند ولی از [[عمر]] و [[علی]]{{ع}} و [[ابن مسعود]] چیزی نقل نکردهاند... و [[حجر بن عدی]] از همین طبقه است که فقط از [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[روایت]] کردهاند. پس ملاحظه میشود ایشان گروههایی از صحابه را که وارد [[کوفه]] شدهاند دستهبندی کرده و به افرادی که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[خلفاء]] و سایر [[اصحاب]]، حدیث نقل کردهاند و افرادی که از خلفا و بعضی از صحابه روایت نقل کردهاند و افرادی که از [[امام علی]]{{ع}} حدیث روایت کردهاند و... تقسیم نموده و حجر بن عدی را در گروهی که از امام علی{{ع}} حدیث نقل کرده آورده است. بالاخره جمع بین اینکه [[ابن سعد]] حجر بن عدی را در ضمن طبقه اول از [[تابعین]] [[اهل کوفه]] آورده و جزء صحابه نیز ذکر کرده است، این میشود که ایشان در این طبقه فقط به تابعین اکتفا ننموده و فقط آنها را نام نبرده است بلکه علاوه بر تابعین اشخاصی از صحابه را نیز آورده است زیرا [[طارق بن شهاب]] که از صحابه است و ابن سعد نیز تصریح کرده که وی از [[پیامبر]]{{صل}} و خلفا و... حدیث نقل کرده است در ضمن همین طبقه ذکر کرده است. | ||
و نیز وجه جمع بین این سخن که حجر بن عدی غیر از امام علی{{ع}} از کس دیگر روایت نقل نکرده است و بین اینکه او از صحابه است این میشود که حجر بن عدی به محضر پیامبر اکرم{{صل}} شرفیاب شده است ولی روایتی از آن [[حضرت]] نقل نکرده است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۵ و ۲۱۷ و پیش از آن.</ref>. البته با توجه به [[حدیثی]] که [[مرزبانی]] از حجر بن عدی آورده که: {{عربی|"لقد اخبرني حبيبي رسول الله{{صل}} بيومي هذا"}} میتوان چنین گفت که بنا به نظر [[ابن سعد]]، [[حجر بن عدی]] از میان [[صحابه]] فقط از [[امام علی]]{{ع}} [[روایت]] [[نقل]] کرده است و ناظر به روایت ایشان از [[پیامبر]]{{صل}} نیست و میشود گفت که حجر بن عدی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و امام علی{{ع}} [[حدیث]] نقل کرده است نه از افراد دیگر. | و نیز وجه جمع بین این سخن که حجر بن عدی غیر از امام علی{{ع}} از کس دیگر روایت نقل نکرده است و بین اینکه او از صحابه است این میشود که حجر بن عدی به محضر پیامبر اکرم{{صل}} شرفیاب شده است ولی روایتی از آن [[حضرت]] نقل نکرده است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۵ و ۲۱۷ و پیش از آن.</ref>. البته با توجه به [[حدیثی]] که [[مرزبانی]] از حجر بن عدی آورده که: {{عربی|"لقد اخبرني حبيبي رسول الله{{صل}} بيومي هذا"}} میتوان چنین گفت که بنا به نظر [[ابن سعد]]، [[حجر بن عدی]] از میان [[صحابه]] فقط از [[امام علی]]{{ع}} [[روایت]] [[نقل]] کرده است و ناظر به روایت ایشان از [[پیامبر]]{{صل}} نیست و میشود گفت که حجر بن عدی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و امام علی{{ع}} [[حدیث]] نقل کرده است نه از افراد دیگر. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
[[حجر بن عدی]] و [[شب]] نوزدهم [[ماه رمضان]] | [[حجر بن عدی]] و [[شب]] نوزدهم [[ماه رمضان]] | ||
[[شیخ مفید]] مینویسد: [[عبدالرحمن بن ملجم]] به همراه [[وردان بن مجالد]] و [[شبیب بن بجره]] و | [[شیخ مفید]] مینویسد: [[عبدالرحمن بن ملجم]] به همراه [[وردان بن مجالد]] و [[شبیب بن بجره]] و فرد دیگری در شب چهارشنبه نوزدهم ماه رمضان [[سال]] چهلم [[هجرت]] شمشیرهای خود را بر کمر بسته و در برابر درب ورودی که [[امام علی]]{{ع}} برای [[نماز]] میآمد نشسته، [[منتظر]] [[فرصت]] بودند، [[اشعث بن قیس]] نیز به کمک ایشان آمد. حجر بن عدی که از [[یاران با وفای امام]] [[علی]]{{ع}} بود آن شب را به عنوان بیتوته در [[مسجد]] مانده بود، شنید که [[اشعث]] به [[ابن ملجم]] میگوید: هر چه زودتر خود را آماده کن، که صبح میدمد و رسوا میشویم. | ||
حجر از [[نیت]] شوم ایشان [[آگاه]] شده، گفت: ای [[اعور]] بیآبرو، قصد کشتن علی{{ع}} را داری! بلادرنگ از مسجد بیرون رفته تا [[حضرت]] را از [[اراده]] بیشرمانه آنان با خبر سازد، اتفاقاً آن شب امیرالمؤمنین علی{{ع}} از [[راه]] دیگری وارد مسجد شد. پسر مرادی موقع را مغتنم شمرده [[شمشیر]] زهرآلود خود را بر فرق آنجناب فرود آورد. هنگامی که حجر وارد مسجد شد خبر ضربت خوردن امام علی{{ع}} را شنید<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۲۳ (فصل پنج در سبب شهادت حضرت). لازم به ذکر است که مرحوم شیخ مفید در حدیث بعدی شهادت حضرت را در نماز ذکر میکند و علاوه بر او دیگران این مطلب را ذکر کردهاند. ر.ک: شیخ طوسی در امالی، جزء سیزده، ص۵۴۳، ح۲۰؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۵۸۴؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۴، ص۴۲۵؛ تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۱۷۷ و همچنین مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۴۲۴؛ تایخ الطبری، طبری، ج۶، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۱۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج۷، ص۳۲۵؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۸۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ج۱، ص۱۶۱؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۴. </ref>. [[حجر بن عدی]] نگاهی به [[اشعث]] کرده و گفت: دیدم تو با او نجوی میکردی و او را [[تشویق]] به این کار نمودی، به [[خدا]] [[سوگند]] اگر این موضوع را آن موقع میدانستم گردنتان را میزدم. اشعث خطاب به او گفت: بدرستی که تو پیرمرد خرفتی شدهای<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۸.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[حجر بن عدی کندی (مقاله)|مقاله «حجر بن عدی کندی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۸.</ref> | حجر از [[نیت]] شوم ایشان [[آگاه]] شده، گفت: ای [[اعور]] بیآبرو، قصد کشتن علی{{ع}} را داری! بلادرنگ از مسجد بیرون رفته تا [[حضرت]] را از [[اراده]] بیشرمانه آنان با خبر سازد، اتفاقاً آن شب امیرالمؤمنین علی{{ع}} از [[راه]] دیگری وارد مسجد شد. پسر مرادی موقع را مغتنم شمرده [[شمشیر]] زهرآلود خود را بر فرق آنجناب فرود آورد. هنگامی که حجر وارد مسجد شد خبر ضربت خوردن امام علی{{ع}} را شنید<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۲۳ (فصل پنج در سبب شهادت حضرت). لازم به ذکر است که مرحوم شیخ مفید در حدیث بعدی شهادت حضرت را در نماز ذکر میکند و علاوه بر او دیگران این مطلب را ذکر کردهاند. ر.ک: شیخ طوسی در امالی، جزء سیزده، ص۵۴۳، ح۲۰؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۵۸۴؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۴، ص۴۲۵؛ تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۱۷۷ و همچنین مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۴۲۴؛ تایخ الطبری، طبری، ج۶، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۱۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج۷، ص۳۲۵؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۸۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ج۱، ص۱۶۱؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۴. </ref>. [[حجر بن عدی]] نگاهی به [[اشعث]] کرده و گفت: دیدم تو با او نجوی میکردی و او را [[تشویق]] به این کار نمودی، به [[خدا]] [[سوگند]] اگر این موضوع را آن موقع میدانستم گردنتان را میزدم. اشعث خطاب به او گفت: بدرستی که تو پیرمرد خرفتی شدهای<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۸.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[حجر بن عدی کندی (مقاله)|مقاله «حجر بن عدی کندی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۸.</ref> | ||