پرش به محتوا

ابن ام‌مکتوم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
ابوظلال می‌گوید: "نزد [[انس بن مالک]] ([[خادم]] [[پیامبر]]) بودم، پرسید: چه موقع چشمانت را از دست دادی؟" گفتم: در [[کودکی]] [[نابینا]] شدم. [[انس]] گفت: "وقتی که ابن ام‌مکتوم نزد [[پیامبر]]{{صل}} بود [[جبرئیل]] بر وی نازل شد و پرسید: چه موقع چشمانت را از دست داده‌ای؟ گفت: در [[کودکی]]. [[جبرئیل]] گفت: [[خدای متعال]] فرموده است که هرگاه چشم بنده‌ای را از وی بگیرم پاداشی بهتر از [[بهشت]] برای او سراغ ندارم".
ابوظلال می‌گوید: "نزد [[انس بن مالک]] ([[خادم]] [[پیامبر]]) بودم، پرسید: چه موقع چشمانت را از دست دادی؟" گفتم: در [[کودکی]] [[نابینا]] شدم. [[انس]] گفت: "وقتی که ابن ام‌مکتوم نزد [[پیامبر]]{{صل}} بود [[جبرئیل]] بر وی نازل شد و پرسید: چه موقع چشمانت را از دست داده‌ای؟ گفت: در [[کودکی]]. [[جبرئیل]] گفت: [[خدای متعال]] فرموده است که هرگاه چشم بنده‌ای را از وی بگیرم پاداشی بهتر از [[بهشت]] برای او سراغ ندارم".


ولی برخی نویسندگان [[نقل]] می‌کنند که ابن ام‌مکتوم اندکی بعد از [[غزوه بدر]] [[نابینا]] شد و به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴.</ref>.
ولی برخی نویسندگان [[نقل]] می‌کنند که ابن ام‌مکتوم اندکی بعد از [[غزوه بدر]] [[نابینا]] شد و به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۴.</ref>.


==[[هجرت به مدینه]]==
==[[هجرت به مدینه]]==
خط ۳۰: خط ۳۰:
[[ابن ام مکتوم]] در [[مدینه]]، در [[خانه]] زنی [[یهودی]] که عمه مردی از [[انصار]] بود، [[منزل]] کرد. آن [[زن]] در عین حال که با [[ابن ام مکتوم]] [[مهربان]] بود، ولی به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} [[دشنام]] می‌داد پس [[ابن ام مکتوم]] او را کشت. از او به [[پیامبر]]{{صل}} [[شکایت]] کردند، [[ابن ام مکتوم]] گفت: "ای [[رسول خدا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، هر چند با من [[مهربان]] بود، ولی با [[دشنام]] دادن به [[خدا]] و رسولش مرا [[آزار]] می‌داد پس او را کشتم".
[[ابن ام مکتوم]] در [[مدینه]]، در [[خانه]] زنی [[یهودی]] که عمه مردی از [[انصار]] بود، [[منزل]] کرد. آن [[زن]] در عین حال که با [[ابن ام مکتوم]] [[مهربان]] بود، ولی به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} [[دشنام]] می‌داد پس [[ابن ام مکتوم]] او را کشت. از او به [[پیامبر]]{{صل}} [[شکایت]] کردند، [[ابن ام مکتوم]] گفت: "ای [[رسول خدا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، هر چند با من [[مهربان]] بود، ولی با [[دشنام]] دادن به [[خدا]] و رسولش مرا [[آزار]] می‌داد پس او را کشتم".


[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "خدا او را از [[رحمت]] خویش دور دارد که خود [[خون]] خویش را تباه کرد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵.</ref>.
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "خدا او را از [[رحمت]] خویش دور دارد که خود [[خون]] خویش را تباه کرد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص۳۵.</ref>.


==[[ابن ام مکتوم]]؛ مؤذن [[مدینه]]==
==[[ابن ام مکتوم]]؛ مؤذن [[مدینه]]==
خط ۴۲: خط ۴۲:
ولی روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده عکس این مطلب را بیان می‌کند؛ [[راوی]] می‌گوید: "از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: منظور و مقصود از گفته [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ}}<ref>«تا سپیدی سپیده‌دم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (می‌توانید) بخورید و بیاشامید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref>، چیست؟ [[حضرت]] فرمود: "مراد، تمییز دادن سفیدی صبح از [[تاریکی]] [[شب]] است"، و فرمود: [[بلال]] و [[ابن ام مکتوم]] برای [[پیامبر]]{{صل}} [[اذان]] می‌گفتند؛ [[ابن ام مکتوم]] چون [[نابینا]] بود پیش از [[طلوع فجر]] [[اذان]] می‌گفت و به همین [[دلیل]] [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "هر گاه صدای [[بلال]] را شنیدید از [[خوردن و آشامیدن]] [[دست]] بکشید". [[محمد بن عمر واقدی]] نیز همین مطلب را [[تأیید]] می‌کند و می‌گوید: "ابن ام مکتوم وقتی هنوز [[شب]] بود، [[اذان]] می‌گفته است"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۲.</ref>.
ولی روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده عکس این مطلب را بیان می‌کند؛ [[راوی]] می‌گوید: "از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: منظور و مقصود از گفته [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ}}<ref>«تا سپیدی سپیده‌دم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (می‌توانید) بخورید و بیاشامید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref>، چیست؟ [[حضرت]] فرمود: "مراد، تمییز دادن سفیدی صبح از [[تاریکی]] [[شب]] است"، و فرمود: [[بلال]] و [[ابن ام مکتوم]] برای [[پیامبر]]{{صل}} [[اذان]] می‌گفتند؛ [[ابن ام مکتوم]] چون [[نابینا]] بود پیش از [[طلوع فجر]] [[اذان]] می‌گفت و به همین [[دلیل]] [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "هر گاه صدای [[بلال]] را شنیدید از [[خوردن و آشامیدن]] [[دست]] بکشید". [[محمد بن عمر واقدی]] نیز همین مطلب را [[تأیید]] می‌کند و می‌گوید: "ابن ام مکتوم وقتی هنوز [[شب]] بود، [[اذان]] می‌گفته است"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۲.</ref>.


اما روایاتی نیز وجود دارد که به نبودن فاصله بین دو [[اذان]] اشاره می‌کنند و گفته شده که می‌توان این اقوال را این‌گونه توجیه کرد که ابتدا یکی از آن دو و پس دیگری [[اذان]] می‌گفت<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۲، ص۱۰؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۲ و ۴۲۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵، ص۵۴؛ ج۳، ص۲۵۷.</ref>. و این که کدام یک ابتدا [[اذان]] می‌گفت مهم نبود<ref>به این مضمون اشاره دارد: مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۳۳.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۶.</ref>.
اما روایاتی نیز وجود دارد که به نبودن فاصله بین دو [[اذان]] اشاره می‌کنند و گفته شده که می‌توان این اقوال را این‌گونه توجیه کرد که ابتدا یکی از آن دو و پس دیگری [[اذان]] می‌گفت<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۲، ص۱۰؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۲ و ۴۲۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵، ص۵۴؛ ج۳، ص۲۵۷.</ref>. و این که کدام یک ابتدا [[اذان]] می‌گفت مهم نبود<ref>به این مضمون اشاره دارد: مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۳۳.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۶.</ref>.


==[[ابن ام مکتوم]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]]==
==[[ابن ام مکتوم]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]]==
خط ۶۱: خط ۶۱:
این [[آیه]] پس از [[جنگ تبوک]] نازل شد و درباره [[سرزنش]] کسانی بود که از رفتن به [[پیکار]] خودداری کرده بودند. این [[آیه مجاهدان]] را به [[راحت‌طلبان]] [[برتری]] داد و [[ابن ام مکتوم]] و دیگر [[ناتوانان]] را مستثنی ساخت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>.
این [[آیه]] پس از [[جنگ تبوک]] نازل شد و درباره [[سرزنش]] کسانی بود که از رفتن به [[پیکار]] خودداری کرده بودند. این [[آیه مجاهدان]] را به [[راحت‌طلبان]] [[برتری]] داد و [[ابن ام مکتوم]] و دیگر [[ناتوانان]] را مستثنی ساخت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>.


با این حال او در [[جنگ‌ها]] حاضر می‌شد و می‌گفت: مرا میان دو صف قرار دهید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹.</ref>، [[علم]] [[جنگ]] به من یاد دهید؛ چون نابینایم و نمی‌توانم بگریزم. گفته‌اند [[ابن ام مکتوم]] در [[جنگ قادسیه]] حاضر بود، [[علم]] سیاهی در دست داشت و زرهی که از خودش بود بر تن داشت و [[جنگ]] می‌کرد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۶.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹.</ref>.
با این حال او در [[جنگ‌ها]] حاضر می‌شد و می‌گفت: مرا میان دو صف قرار دهید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹.</ref>، [[علم]] [[جنگ]] به من یاد دهید؛ چون نابینایم و نمی‌توانم بگریزم. گفته‌اند [[ابن ام مکتوم]] در [[جنگ قادسیه]] حاضر بود، [[علم]] سیاهی در دست داشت و زرهی که از خودش بود بر تن داشت و [[جنگ]] می‌کرد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۶.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۹.</ref>.


==[[ابن ام مکتوم]] و [[نزول]] [[سوره عبس]]==
==[[ابن ام مکتوم]] و [[نزول]] [[سوره عبس]]==
خط ۷۴: خط ۷۴:
سپس [[طبرسی]] می‌گوید: "اگر گفته شود بر فرض که این خبر درست باشد، آیا [[عبوس]] شدن و چهره در هم کشیدن [[گناه]] است یا خیر؟ جواب این است که [[عبوس]] یا خندان بودن برای [[نابینا]] فرقی ندارد، زیرا وی آن را نمی‌فهمد و در این صورت، [[گناه]] نیست و ممکن است که [[خداوند]] پیامبرش را به خاطر این کار مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار داده است تا [[بهترین]] [[محاسن اخلاق]] را کسب کند، زیرا [[عظمت]] یک [[مؤمن]] که بر ایمانش [[ثابت قدم]] باشد بهتر از [[مهربانی]] به [[مشرک]] است به این [[امید]] که شاید [[ایمان]] بیاورد"<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>.
سپس [[طبرسی]] می‌گوید: "اگر گفته شود بر فرض که این خبر درست باشد، آیا [[عبوس]] شدن و چهره در هم کشیدن [[گناه]] است یا خیر؟ جواب این است که [[عبوس]] یا خندان بودن برای [[نابینا]] فرقی ندارد، زیرا وی آن را نمی‌فهمد و در این صورت، [[گناه]] نیست و ممکن است که [[خداوند]] پیامبرش را به خاطر این کار مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار داده است تا [[بهترین]] [[محاسن اخلاق]] را کسب کند، زیرا [[عظمت]] یک [[مؤمن]] که بر ایمانش [[ثابت قدم]] باشد بهتر از [[مهربانی]] به [[مشرک]] است به این [[امید]] که شاید [[ایمان]] بیاورد"<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>.


البته [[شأن]] نزولی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شد، در متن کتاب "التبیان" [[شیخ طوسی]] به این صورت آمده است: عده‌ای گفته‌اند این [[آیات]] در مورد مردی از [[بنی امیه]] که در کنار [[رسول خدا]]{{صل}} [[ایستاده]] بود، نازل شد؛ یعنی هنگامی که ابن امّ مکتوم آمد این شخص از آمدن او متنفّر شد و خودش را جمع کرد و چهره‌اش را در هم کشید. پس [[خداوند]] این واقعه را بیان کرد و روی‌گردانی و چهره در هم کشیدن آن شخص را مورد [[سرزنش]] قرار داد<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۶۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۱، ص۴۱۱- ۴۱۲.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۱.</ref>.
البته [[شأن]] نزولی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شد، در متن کتاب "التبیان" [[شیخ طوسی]] به این صورت آمده است: عده‌ای گفته‌اند این [[آیات]] در مورد مردی از [[بنی امیه]] که در کنار [[رسول خدا]]{{صل}} [[ایستاده]] بود، نازل شد؛ یعنی هنگامی که ابن امّ مکتوم آمد این شخص از آمدن او متنفّر شد و خودش را جمع کرد و چهره‌اش را در هم کشید. پس [[خداوند]] این واقعه را بیان کرد و روی‌گردانی و چهره در هم کشیدن آن شخص را مورد [[سرزنش]] قرار داد<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۶۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۱، ص۴۱۱- ۴۱۲.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۱.</ref>.


==ابن امّ مکتوم و [[نقل حدیث]]==
==ابن امّ مکتوم و [[نقل حدیث]]==
به فرموده [[امام صادق]]{{ع}} روزی [[ابن ام مکتوم]] از [[پیامبر]]{{صل}} اجازه ورود خواست، در حالی که [[عایشه]] و [[حفصه]] نزد ایشان بودند. [[پیامبر]]{{صل}} به آن دو فرمودند: "بلند شوید و داخل [[خانه]] شوید". آن دو گفتند: او [[کور]] است، [[حضرت]] فرمود: "اگرچه او شما را نمی‌بیند اما شما او را می‌بینید"<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۵۳۴.</ref>.
به فرموده [[امام صادق]]{{ع}} روزی [[ابن ام مکتوم]] از [[پیامبر]]{{صل}} اجازه ورود خواست، در حالی که [[عایشه]] و [[حفصه]] نزد ایشان بودند. [[پیامبر]]{{صل}} به آن دو فرمودند: "بلند شوید و داخل [[خانه]] شوید". آن دو گفتند: او [[کور]] است، [[حضرت]] فرمود: "اگرچه او شما را نمی‌بیند اما شما او را می‌بینید"<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۵۳۴.</ref>.
کسانی که از امّ مکتوم [[روای
کسانی که از امّ مکتوم [[روای
ت]] [[نقل]] کرده‌اند، عبارتند از: [[عبدالله بن شداد بن الهاد]]، [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]] و [[ابو رزین الاسدی]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۳.</ref>.
ت]] [[نقل]] کرده‌اند، عبارتند از: [[عبدالله بن شداد بن الهاد]]، [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]] و [[ابو رزین الاسدی]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref>.


==سرانجام [[ابن ام مکتوم]]==
==سرانجام [[ابن ام مکتوم]]==
از [[محمد بن عمر واقدی]] [[نقل]] شده است که پس از [[جنگ قادسیه]] [[ابن ام مکتوم]] به [[مدینه]] بازگشت و همان جا درگذشت و به روایتی در همان [[جنگ]] به [[قتل]] رسید. [[نقل]] دیگر این است که به [[مدینه]] برگشت و در زمان [[عمر بن خطاب]] درگذشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>؛ به هر حال درباره او پس از روزگار [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] مطلبی شنیده نشده است<ref>الطبقات الکبری ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۹۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۳.</ref>.
از [[محمد بن عمر واقدی]] [[نقل]] شده است که پس از [[جنگ قادسیه]] [[ابن ام مکتوم]] به [[مدینه]] بازگشت و همان جا درگذشت و به روایتی در همان [[جنگ]] به [[قتل]] رسید. [[نقل]] دیگر این است که به [[مدینه]] برگشت و در زمان [[عمر بن خطاب]] درگذشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>؛ به هر حال درباره او پس از روزگار [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] مطلبی شنیده نشده است<ref>الطبقات الکبری ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۹۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش