پرش به محتوا

سیره پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قانون خدا' به 'قانون خدا'
جز (جایگزینی متن - 'واحد' به 'واحد')
جز (جایگزینی متن - 'قانون خدا' به 'قانون خدا')
خط ۴۲: خط ۴۲:
*لامارتین شاعر معروف فرانسوی می‌گوید: اگر سه چیز را در نظر بگیریم، احدی به پایه [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نمی‌رسد. یکی فقدان وسایل مادی: مردی [[ظهور]] می‌کند و دعوتی می‌کند در حالی که هیچ نیرو و قدرتی ندارد و حتی نزدیک‌ترین افرادش با او به [[دشمنی]] برمی‌خیزند. دوم، سرعت [[پیشرفت]] یا عامل زمان، و سوم، بزرگی [[هدف]]. اگر از [[قرآن]] به‌عنوان نخستین عامل صرف‌نظر کنیم، [[شخصیت]]، [[خلق و خوی]]، [[سیره]]، نوع [[رهبری]] و [[مدیریت]] [[پیامبر]]{{صل}} عامل اصلی [[نفوذ]] و توسعه [[اسلام]] است. [[خدا]] به پیامبرش خطاب می‌کند: {{متن قرآن|ففَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ }}<ref>پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد؛ آل‌عمران، آیه ۱۵۹.</ref> ای [[پیامبر]] گرامی، به موجب [[رحمت الهی]] به تو، در پرتو [[لطف خدا]]، تو نسبت به [[مسلمین]]، [[اخلاق]] نرم و بسیار ملایمی داری؛ [[روحیه]] تو روحیه‌ای است که با [[مسلمانان]] در حال [[ملایمت]] و [[حلم]] و [[بردباری]] و [[تحمل]] و [[عفو]] هستی. اگر این [[خلق و خوی]] تو نبود، اگر به‌جای این [[اخلاق]] نرم و ملایم، [[اخلاق]] [[خشن]] و [[درشتی]] داشتی، [[مسلمانان]] از دور تو پراکنده می‌شدند؛ یعنی [[اخلاق]] تو عاملی برای جذب [[مسلمین]] است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۱۷۲ و ۱۷۳.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>
*لامارتین شاعر معروف فرانسوی می‌گوید: اگر سه چیز را در نظر بگیریم، احدی به پایه [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نمی‌رسد. یکی فقدان وسایل مادی: مردی [[ظهور]] می‌کند و دعوتی می‌کند در حالی که هیچ نیرو و قدرتی ندارد و حتی نزدیک‌ترین افرادش با او به [[دشمنی]] برمی‌خیزند. دوم، سرعت [[پیشرفت]] یا عامل زمان، و سوم، بزرگی [[هدف]]. اگر از [[قرآن]] به‌عنوان نخستین عامل صرف‌نظر کنیم، [[شخصیت]]، [[خلق و خوی]]، [[سیره]]، نوع [[رهبری]] و [[مدیریت]] [[پیامبر]]{{صل}} عامل اصلی [[نفوذ]] و توسعه [[اسلام]] است. [[خدا]] به پیامبرش خطاب می‌کند: {{متن قرآن|ففَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ }}<ref>پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد؛ آل‌عمران، آیه ۱۵۹.</ref> ای [[پیامبر]] گرامی، به موجب [[رحمت الهی]] به تو، در پرتو [[لطف خدا]]، تو نسبت به [[مسلمین]]، [[اخلاق]] نرم و بسیار ملایمی داری؛ [[روحیه]] تو روحیه‌ای است که با [[مسلمانان]] در حال [[ملایمت]] و [[حلم]] و [[بردباری]] و [[تحمل]] و [[عفو]] هستی. اگر این [[خلق و خوی]] تو نبود، اگر به‌جای این [[اخلاق]] نرم و ملایم، [[اخلاق]] [[خشن]] و [[درشتی]] داشتی، [[مسلمانان]] از دور تو پراکنده می‌شدند؛ یعنی [[اخلاق]] تو عاملی برای جذب [[مسلمین]] است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۱۷۲ و ۱۷۳.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>
*نکات اصلی [[سیره]] ایشان که در [[پیشرفت]] [[اسلام]] مؤثر بود، بدین قرار است:
*نکات اصلی [[سیره]] ایشان که در [[پیشرفت]] [[اسلام]] مؤثر بود، بدین قرار است:
#'''[[نرمش]] در مسائل شخصی و [[صلابت]] در مسائل اصولی:''' [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[سلوک]] فردی و در امور شخصی، نرم و ملایم بود، ولی در تعهدها و مسئولیت‌های [[اجتماعی]] نهایت [[صلابت]] را داشت. کسی در کوچه جلوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را می‌گیرد و مدعی می‌شود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الان باید بدهی. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: اولاً تو از من طلبکار نیستی، و ثانیاً الان [[پول]] همراهم نیست، اجازه بده بروم. می‌گوید: یک قدم نمی‌گذارم آن طرف‌تر بروی. "[[پیامبر]]{{صل}} هم می‌خواهد برود برای [[نماز]] شرکت کند" همین‌جا باید [[پول]] من را بدهی. هر چه [[پیامبر]]{{صل}} با او [[نرمش]] نشان می‌دهد او بیشتر [[خشونت]] می‌ورزد تا آنجا که با [[پیامبر]]{{صل}} گلاویز می‌شود و ردای [[پیامبر]]{{صل}} را لوله می‌کند، دور گردن ایشان می‌پیچد و می‌کشد که اثر قرمزی‌اش در گردن ایشان ظاهر می‌شود. [[مسلمانان]] می‌بینید که [[پیامبر]]{{صل}} دیر کرد. در پی ایشان می‌آیند و می‌بینند یک [[یهودی]] چنین ادعایی دارد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: کاری نداشته باشید. من خودم می‌دانم با رفیقم چه بکنم. آنقدر [[نرمش]] نشان می‌دهد که [[یهودی]] همان‌جا می‌گوید: {{عربی|" أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ‏ رَسُولُ‏ اللَّه‏‏‏‏‏‏‏‏"}} و می‌گوید تو با چنین قدرتی که داری، این همه [[تحمل]] نشان می‌دهی! این [[تحمل]]، [[تحمل]] یک فرد عادی نیست، پیامبرانه است در [[فتح مکه]]، زنی از [[بنی‌مخزوم]] مرتکب [[سرقت]] شده بود و جرمش محرز گردید. [[خاندان]] آن [[زن]] که از اشراف [[قریش]] بودند و [[اجرای حد]] [[سرقت]] را توهینی به خود تلقی می‌کردند، سخت به تکاپو افتادند که [[رسول خدا]] از [[اجرای حد]] صرف‌نظر کند. بعضی از محترمان [[صحابه]] را به [[شفاعت]] برانگیختند، ولی رنگ [[رسول خدا]] از [[خشم]] برافروخته شد و فرمود: "چه جای [[شفاعت]] است؟ مگر [[قانون]] [[خدا]] را می‌توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟" عصر آن روز در میان جمع [[سخنرانی]] کرد و گفت: [[اقوام]] و [[ملل]] پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در [[اجرای قانون]] [[خدا]] [[تبعیض]] می‌کردند. هرگاه یکی از اقویا و زبردستان مرتکب [[جرم]] می‌شد، معاف می‌شد و اگر ضعیف و زیردستی مرتکب می‌شد مجازات می‌گشت. [[سوگند]] به خدایی که جانم در دست او است، در [[اجرای عدل]] درباره هیچ کس [[سستی]] نمی‌کنم، هر چند از نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] خودم باشد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۶.</ref> سبک و روش و منطقی که [[اسلام]] در [[رهبری]] و ### [[313]]### می‌پسندد، لیّن بودن و نرم و خوشخو بودن و جذب است، نه [[عبوس]] و [[خشن]] بودن. شیفتگی [[مسلمین]] به [[پیامبر]] فوق‌العاده است. آن‌چنان با [[مسلمانان]] یگانه است که مثلاً زنی که بچه‌اش متولد شده بود می‌دوید که: یا [[رسول الله]]، دلم می‌خواهد به گوش بچه من [[اذان]] و اقامه بگویی؛ یا دیگری بچه یک‌ساله‌اش را می‌آورد: یا [[رسول الله]]، دلم می‌خواهد بچه مرا مقداری روی زانوی خودت بنشانی و به او نگاه کنی تا متبرک شود، یا به بچه‌ام [[دعا]] کنی و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌پذیرفت.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار ج ۱۶، ص ۱۷۸.</ref>
#'''[[نرمش]] در مسائل شخصی و [[صلابت]] در مسائل اصولی:''' [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[سلوک]] فردی و در امور شخصی، نرم و ملایم بود، ولی در تعهدها و مسئولیت‌های [[اجتماعی]] نهایت [[صلابت]] را داشت. کسی در کوچه جلوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را می‌گیرد و مدعی می‌شود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الان باید بدهی. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: اولاً تو از من طلبکار نیستی، و ثانیاً الان [[پول]] همراهم نیست، اجازه بده بروم. می‌گوید: یک قدم نمی‌گذارم آن طرف‌تر بروی. "[[پیامبر]]{{صل}} هم می‌خواهد برود برای [[نماز]] شرکت کند" همین‌جا باید [[پول]] من را بدهی. هر چه [[پیامبر]]{{صل}} با او [[نرمش]] نشان می‌دهد او بیشتر [[خشونت]] می‌ورزد تا آنجا که با [[پیامبر]]{{صل}} گلاویز می‌شود و ردای [[پیامبر]]{{صل}} را لوله می‌کند، دور گردن ایشان می‌پیچد و می‌کشد که اثر قرمزی‌اش در گردن ایشان ظاهر می‌شود. [[مسلمانان]] می‌بینید که [[پیامبر]]{{صل}} دیر کرد. در پی ایشان می‌آیند و می‌بینند یک [[یهودی]] چنین ادعایی دارد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: کاری نداشته باشید. من خودم می‌دانم با رفیقم چه بکنم. آنقدر [[نرمش]] نشان می‌دهد که [[یهودی]] همان‌جا می‌گوید: {{عربی|" أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ‏ رَسُولُ‏ اللَّه‏‏‏‏‏‏‏‏"}} و می‌گوید تو با چنین قدرتی که داری، این همه [[تحمل]] نشان می‌دهی! این [[تحمل]]، [[تحمل]] یک فرد عادی نیست، پیامبرانه است در [[فتح مکه]]، زنی از [[بنی‌مخزوم]] مرتکب [[سرقت]] شده بود و جرمش محرز گردید. [[خاندان]] آن [[زن]] که از اشراف [[قریش]] بودند و [[اجرای حد]] [[سرقت]] را توهینی به خود تلقی می‌کردند، سخت به تکاپو افتادند که [[رسول خدا]] از [[اجرای حد]] صرف‌نظر کند. بعضی از محترمان [[صحابه]] را به [[شفاعت]] برانگیختند، ولی رنگ [[رسول خدا]] از [[خشم]] برافروخته شد و فرمود: "چه جای [[شفاعت]] است؟ مگر [[قانون خدا]] را می‌توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟" عصر آن روز در میان جمع [[سخنرانی]] کرد و گفت: [[اقوام]] و [[ملل]] پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در [[اجرای قانون]] [[خدا]] [[تبعیض]] می‌کردند. هرگاه یکی از اقویا و زبردستان مرتکب [[جرم]] می‌شد، معاف می‌شد و اگر ضعیف و زیردستی مرتکب می‌شد مجازات می‌گشت. [[سوگند]] به خدایی که جانم در دست او است، در [[اجرای عدل]] درباره هیچ کس [[سستی]] نمی‌کنم، هر چند از نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] خودم باشد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۶.</ref> سبک و روش و منطقی که [[اسلام]] در [[رهبری]] و ### [[313]]### می‌پسندد، لیّن بودن و نرم و خوشخو بودن و جذب است، نه [[عبوس]] و [[خشن]] بودن. شیفتگی [[مسلمین]] به [[پیامبر]] فوق‌العاده است. آن‌چنان با [[مسلمانان]] یگانه است که مثلاً زنی که بچه‌اش متولد شده بود می‌دوید که: یا [[رسول الله]]، دلم می‌خواهد به گوش بچه من [[اذان]] و اقامه بگویی؛ یا دیگری بچه یک‌ساله‌اش را می‌آورد: یا [[رسول الله]]، دلم می‌خواهد بچه مرا مقداری روی زانوی خودت بنشانی و به او نگاه کنی تا متبرک شود، یا به بچه‌ام [[دعا]] کنی و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌پذیرفت.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار ج ۱۶، ص ۱۷۸.</ref>
#'''[[مشورت]]:''' [[مشورت]] از [[شئون]] [[اخلاق]] نرم و ملایم [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} بود. او به [[دلیل]] [[مقام]] [[پیامبری]]، به [[مشورت]] [[نیاز]] نداشت، ولی [[مشورت]] می‌کرد، برای اینکه اولاً دیگران یاد بگیرند؛ ثانیاً [[مشورت]] کردن [[شخصیت]] دادن به همراهان و [[پیروان]] است. {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref> و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ سوره آل‌ عمران، آیه:۱۵۹.</ref> ای [[پیامبر]]، کار مشورتت به آنجا نکشد که مثل آدم‌های دو [[دل]] باشی. پیش از اینکه [[تصمیم]] بگیری [[مشورت]] کن، ولی [[رهبر]] همین‌قدر که [[تصمیم]] گرفت، تصمیمش باید [[قاطع]] باشد.
#'''[[مشورت]]:''' [[مشورت]] از [[شئون]] [[اخلاق]] نرم و ملایم [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} بود. او به [[دلیل]] [[مقام]] [[پیامبری]]، به [[مشورت]] [[نیاز]] نداشت، ولی [[مشورت]] می‌کرد، برای اینکه اولاً دیگران یاد بگیرند؛ ثانیاً [[مشورت]] کردن [[شخصیت]] دادن به همراهان و [[پیروان]] است. {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref> و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ سوره آل‌ عمران، آیه:۱۵۹.</ref> ای [[پیامبر]]، کار مشورتت به آنجا نکشد که مثل آدم‌های دو [[دل]] باشی. پیش از اینکه [[تصمیم]] بگیری [[مشورت]] کن، ولی [[رهبر]] همین‌قدر که [[تصمیم]] گرفت، تصمیمش باید [[قاطع]] باشد.
#'''[[پرهیز]] از [[خشونت]]:''' اصل [[رفق]]، [[نرمی]] و [[پرهیز]] از [[خشونت]] و [[اجبار]] در [[ایمان]] (نه در موارد [[اجتماعی]] و [[فکری]] [[ایمان]] که آن حساب دیگری دارد) جزء اصول [[دعوت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} بود: {{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ}}.<ref> در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به‌خوبی آشکار شده است. پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به یقین به دستاویزی استوار که گسستنی نیست، چنگ زده است؛ سوره بقره، آیه:۲۵۶.</ref>.
#'''[[پرهیز]] از [[خشونت]]:''' اصل [[رفق]]، [[نرمی]] و [[پرهیز]] از [[خشونت]] و [[اجبار]] در [[ایمان]] (نه در موارد [[اجتماعی]] و [[فکری]] [[ایمان]] که آن حساب دیگری دارد) جزء اصول [[دعوت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} بود: {{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ}}.<ref> در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به‌خوبی آشکار شده است. پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به یقین به دستاویزی استوار که گسستنی نیست، چنگ زده است؛ سوره بقره، آیه:۲۵۶.</ref>.
۲۱۸٬۰۶۷

ویرایش