پرش به محتوا

سیاست در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۱۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:
مردم‌شناسی از تقسیمات [[نژادی]]، ویژگی جسمی، توزیع جغرافیایی، محیط، [[روابط اجتماعی]] و توسعه [[فرهنگی]] [[انسان]]، سخن می‌گوید؛ به عبارت دیگر دانشی است که در مورد [[رشد]] طبیعی [[اجتماعی]] و فرهنگی انسان مطالعه نموده و [[رفتار انسان]] را در [[ارتباط]] با محیط بیرونی، اعم از محیط طبیعی و [[انسانی]] مورد دقت قرار می‌دهد. سهم مردم‌شناسی در علم سیاست قابل توجه است و برخی معتقدند که پژوهش‌های جدید در تقسیمات نژادی، [[آداب]]، [[رسوم]] و سازمان انسان‌های اولیه کمک کرده‌اند تا ما بتوانیم خاستگاه دولت، [[تکامل]] و توسعه نهادهای سیاسی را بشناسیم<ref>بنیادهای علم سیاست، ص۸۱.</ref>.
مردم‌شناسی از تقسیمات [[نژادی]]، ویژگی جسمی، توزیع جغرافیایی، محیط، [[روابط اجتماعی]] و توسعه [[فرهنگی]] [[انسان]]، سخن می‌گوید؛ به عبارت دیگر دانشی است که در مورد [[رشد]] طبیعی [[اجتماعی]] و فرهنگی انسان مطالعه نموده و [[رفتار انسان]] را در [[ارتباط]] با محیط بیرونی، اعم از محیط طبیعی و [[انسانی]] مورد دقت قرار می‌دهد. سهم مردم‌شناسی در علم سیاست قابل توجه است و برخی معتقدند که پژوهش‌های جدید در تقسیمات نژادی، [[آداب]]، [[رسوم]] و سازمان انسان‌های اولیه کمک کرده‌اند تا ما بتوانیم خاستگاه دولت، [[تکامل]] و توسعه نهادهای سیاسی را بشناسیم<ref>بنیادهای علم سیاست، ص۸۱.</ref>.
دانسته‌های علمی پیرامون انسان، نیازها، [[باورها]] و ارتباط [[جهان‌بینی]] و باورها در [[رفتار]] سیاسی او و [[اختلاف]] نگرش در این مقوله‌ها، می‌تواند سبب پیدایش مکاتب گوناگون سیاسی گردد، که طبیعتاً اگر در [[اسلام]] سخن از عدم انفکاک و مهم‌تر از آن، آمیختگی [[دین]] و سیاست به میان می‌آید، ریشه در نگرش به انسان و مردم‌شناسی [[دینی]] دارد که رفتار انسان دینی، [[تابعی]] از باورها، و [[گرایش‌ها]] و [[ایمان]] اوست. دین [[قواعد]] [[رفتاری]] انسان را معین می‌کند و انسان [[متدین]]، هر کجا و در هر جایگاهی که باشد، [[احکام دین]] را قانونمندی [[هدایت]] و بستر حرکت خویش می‌داند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۷.</ref>
دانسته‌های علمی پیرامون انسان، نیازها، [[باورها]] و ارتباط [[جهان‌بینی]] و باورها در [[رفتار]] سیاسی او و [[اختلاف]] نگرش در این مقوله‌ها، می‌تواند سبب پیدایش مکاتب گوناگون سیاسی گردد، که طبیعتاً اگر در [[اسلام]] سخن از عدم انفکاک و مهم‌تر از آن، آمیختگی [[دین]] و سیاست به میان می‌آید، ریشه در نگرش به انسان و مردم‌شناسی [[دینی]] دارد که رفتار انسان دینی، [[تابعی]] از باورها، و [[گرایش‌ها]] و [[ایمان]] اوست. دین [[قواعد]] [[رفتاری]] انسان را معین می‌کند و انسان [[متدین]]، هر کجا و در هر جایگاهی که باشد، [[احکام دین]] را قانونمندی [[هدایت]] و بستر حرکت خویش می‌داند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۷.</ref>
===[[اقتصاد]] و علم سیاست===
اقتصاد، رشته‌ای از علوم اجتماعی است که فعالیت‌های [[انسان]] در مورد [[ثروت]] یا [[رفاه]] مادی را مطالعه می‌کند. هرچند رابطه میان اقتصاد و سیاست تازگی ندارد؛ ولی در دوره جدید این پیوند نمود بسیار روشن‌تری یافته است؛ چنانچه، برحسب این موضوع که [[مالکیت]] وسایل تولید، خصوصی یا عمومی باشد، [[نظام سیاسی]] کشورها، متفاوت می‌شود. مارکسیست‌ها، [[جامعه]] را همانند ساختمانی در نظر می‌گیرد که زیربنای آن را [[روابط]] تولیدی تشکیل می‌دهد و سایر پدیده‌های [[اجتماعی]]؛ از قبیل: [[اخلاق]]، [[حقوق]]، [[سیاست]] و [[هنر]]، روبنای جامعه را می‌سازند. در جامعه‌ای که مالکیت بر ابزار تولید، همگانی باشد، نظام سیاسی آن جامعه [[سوسیالیستی]] است؛ اما در جوامعی که مالکیت [[اقتصادی]]، در [[اختیار]] بخش خصوصی قرار می‌گیرد، حداقل به ظاهر، نقش [[دولت]] و نظام سیاسی در مسائل اقتصادی تعریف دیگری پیدا می‌کند.
امروزه [[جهان]] غیر [[دینی]]، در آرزوی [[رفاه اقتصادی]] و به شکل فزاینده‌ای تحت تأثیر مسائل اقتصادی و حادثه‌آفرینی‌های آن است؛ بنابراین مفاهیم جدیدی به صورت جدی در [[ادبیات]] [[سیاسی]] وارد شده است؛ از قبیل: [[عدالت اقتصادی]]، حداقل رفاه اقتصادی، [[برابری]] [[فرصت‌ها]]، [[دموکراسی]] صنعتی، ملی کردن ابزار و وسایل تولید و مبادله، [[برنامه‌ریزی]] دموکراتیک برای وفور و کامیابی اقتصادی، شرکت [[کارگران]] در [[مدیریت]]، و حتی پیدایش “دولت رفاه”<ref>دولت رفاه، علاوه بر کارکردهای امنیتی و حمایتی از شهروندان، بر کار ویژه‌های رفاهی، از قبیل: بهداشت، آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی نیز تأکید می‌کند.</ref>، که نشان دهنده توقعاتی است که [[مردم]] از [[حکومت‌ها]] دارند.
از سوی دیگر، گاه [[مشکلات]] اقتصادی کشورها، موجب پیدایش بحران‌های سیاسی وسیعی می‌شود که [[خروج]] از آن بحران‌ها به [[سادگی]] امکان‌پذیر نیست؛ مانند: [[بحران]] ارزی سال‌های پایانی دهه نود در آسیای جنوب شرقی که پی‌آمدهای سیاسی متنوعی را در برخی از این کشورها؛ چون اندونزی و مالزی به دنبال داشت. از سوی دیگر، برخی معتقدند، با وجود اینکه مارکس [[پیش‌بینی]] کرده بود که کشورهای صنعتی اروپایی زودتر از بقیه کشورها دچار [[تحول]] اجتماعی شده و در آن [[جوامع]] نظام‌های سوسیالیستی و [[کمونیستی]] [[حاکم]] خواهد شد؛ ولی [[نظام]] [[سرمایه‌داری]] حاکم بر این کشورها با فراهم ساختن [[رفاه]] نسبی برای قشر کارگر، [[فرصت]] [[مبارزه]] و سربازگیری را از مارکسیست‌ها سلب نمود و در [[حقیقت]] [[کارگران]] را در مزایای [[نظام]] [[سرمایه‌داری]]، به صورت محدودی [[شریک]] و سهیم نمود و [[انگیزه]] مبارزه برای [[زندگی]] بهتر را از آنان سلب کرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۸.</ref>


===[[روان‌شناسی]] [[اجتماعی]] و [[علم]] [[سیاست]]===
===[[روان‌شناسی]] [[اجتماعی]] و [[علم]] [[سیاست]]===
۷۳٬۲۳۷

ویرایش