پرش به محتوا

کاربر:Puranzab/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
ابوذر در چگونگی مصرف بیت المال، بسیار سخت گیر بود و از مسلمانان و حاکمان می‌خواست روش پیامبر را دنبال کنند. اختلاف او با معاویه و خلیفۀ سوم به چگونگی استفاده آنان از بیت المال ارتباط داشت .
ابوذر در چگونگی مصرف بیت المال، بسیار سخت گیر بود و از مسلمانان و حاکمان می‌خواست روش پیامبر را دنبال کنند. اختلاف او با معاویه و خلیفۀ سوم به چگونگی استفاده آنان از بیت المال ارتباط داشت .


 
==بازگشت ابوذر به مدینه و تبعید به ربذه==
 
بند یازدهم: (بازگشت ابوذر به مدینه و تبعید به ربذه)
پس از مکاتبۀ معاویه با عثمان و اظهار عجزش در مقابله با قاطعیت ابوذر، سرانجام عثمان نامه‌ای برای معاویه نوشت که ابوذر را بر شتری چموش سوار کرده و همراه شخصی خشن که او را شکنجه وار به مدینه باز گرداند. معاویه هم به دستور خلیفه عمل کرد و ابوذر را بر ناقۀ پیر و خشن (که جز پالانی نداشت) سوار کرد و او را با مرد بیرحمی به مدینه فرستاد. وقتی ابوذر به مدینه رسید تمامی گوشت ران‌هایش از سختی راه و مرکب ناهموار ریخته و زخم شده بود .
پس از مکاتبۀ معاویه با عثمان و اظهار عجزش در مقابله با قاطعیت ابوذر، سرانجام عثمان نامه‌ای برای معاویه نوشت که ابوذر را بر شتری چموش سوار کرده و همراه شخصی خشن که او را شکنجه وار به مدینه باز گرداند. معاویه هم به دستور خلیفه عمل کرد و ابوذر را بر ناقۀ پیر و خشن (که جز پالانی نداشت) سوار کرد و او را با مرد بیرحمی به مدینه فرستاد. وقتی ابوذر به مدینه رسید تمامی گوشت ران‌هایش از سختی راه و مرکب ناهموار ریخته و زخم شده بود .
واقدی در نقل دیگری به سند خود از "صهبان اسلمی" نقل می‌کند که گفته است: «ابوذر، وقتی به مدینه وارد شد، عثمان به او گفت: تو همانی که چنین و چنان کردی! امیرالمؤمنین (ع) که در مجلس حاضر بود در دفاع از ابوذر به مقداری که برای حضرتش ممکن بود، خطاب به عثمان فرمود: «به تو همان راهنمایی را میکنم که مؤمن آل فرعون گفت: «وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»  عثمان که انتظار نداشت حضرت علی (ع) در دفاع از ابوذر با او چنین سخن بگوید، پاسخ تندی به حضرت داد و حضرت نیز همان‌گونه به او پاسخ تندی داد. پس از آن، عثمان، مردم را از نشست و برخاست با ابوذر منع کرد و او را ممنوع الملاقات نمود، اما ابوذر همۀ این سختی‌ها را تحمل کرد و مدتی را بدین گونه گذراند و پس از گذر زمان، دوباره ابوذر را نزد عثمان آوردند در این مرتبه ابوذر با تندی، به عثمان عتاب و خطاب کرد، عثمان در خشم فرو رفت و گفت: «از پیش ما و سرزمین ما بیرون برو». ابوذر گفت: به کجا بروم؟ عثمان گفت: به صحرا. ابوذر گفت: آیا پس از هجرت باز عرب صحرانشین شوم؟ عثمان گفت: آری. ابوذر گفت: پس به بادیۀ نجد می‌روم. عثمان قبول نکرد و گفت: تو را به راه دور می‌فرستم و از ربذه دورتر، و ابوذر به خاطر اعتراضش به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دین داری و پارسایی به دستور عثمان به ربذه  تبعید شد .  نقل کرده‌اند هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند عثمان فرمان داد میان مردم اعلام کنند که هیچ‌کس نباید با ابوذر سخن بگوید و او را بدرقه کند و به مروان بن حکم فرمان داد ابوذر را از مدینه بیرون کند. او چنان کرد و مردم از یاری ابوذر خودداری کردند، جز علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) و برادرش عقیل و حسن و حسین (علیهم السلام) و عمار یاسر که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. علی (علیه السلام) به همراهان خود گفت: با عموی خویش بدرود کنید و به عقیل فرمودند: «با برادر خویش بدرود کن». ابوذر همراه با خانواده خویش و چند گوسفند و شتر در ربذه ساکن شد. کاروان‌های حجاج به دیدار او می‌رفتند و می‌خواستند به او کمک کنند، هرچند او کمک از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می‌کرد. ابوذر به نقل حدیث پایبند بود.  
واقدی در نقل دیگری به سند خود از "صهبان اسلمی" نقل می‌کند که گفته است: «ابوذر، وقتی به مدینه وارد شد، عثمان به او گفت: تو همانی که چنین و چنان کردی! امیرالمؤمنین (ع) که در مجلس حاضر بود در دفاع از ابوذر به مقداری که برای حضرتش ممکن بود، خطاب به عثمان فرمود: «به تو همان راهنمایی را میکنم که مؤمن آل فرعون گفت: «وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»  عثمان که انتظار نداشت حضرت علی (ع) در دفاع از ابوذر با او چنین سخن بگوید، پاسخ تندی به حضرت داد و حضرت نیز همان‌گونه به او پاسخ تندی داد. پس از آن، عثمان، مردم را از نشست و برخاست با ابوذر منع کرد و او را ممنوع الملاقات نمود، اما ابوذر همۀ این سختی‌ها را تحمل کرد و مدتی را بدین گونه گذراند و پس از گذر زمان، دوباره ابوذر را نزد عثمان آوردند در این مرتبه ابوذر با تندی، به عثمان عتاب و خطاب کرد، عثمان در خشم فرو رفت و گفت: «از پیش ما و سرزمین ما بیرون برو». ابوذر گفت: به کجا بروم؟ عثمان گفت: به صحرا. ابوذر گفت: آیا پس از هجرت باز عرب صحرانشین شوم؟ عثمان گفت: آری. ابوذر گفت: پس به بادیۀ نجد می‌روم. عثمان قبول نکرد و گفت: تو را به راه دور می‌فرستم و از ربذه دورتر، و ابوذر به خاطر اعتراضش به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دین داری و پارسایی به دستور عثمان به ربذه  تبعید شد .  نقل کرده‌اند هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند عثمان فرمان داد میان مردم اعلام کنند که هیچ‌کس نباید با ابوذر سخن بگوید و او را بدرقه کند و به مروان بن حکم فرمان داد ابوذر را از مدینه بیرون کند. او چنان کرد و مردم از یاری ابوذر خودداری کردند، جز علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) و برادرش عقیل و حسن و حسین (علیهم السلام) و عمار یاسر که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. علی (علیه السلام) به همراهان خود گفت: با عموی خویش بدرود کنید و به عقیل فرمودند: «با برادر خویش بدرود کن». ابوذر همراه با خانواده خویش و چند گوسفند و شتر در ربذه ساکن شد. کاروان‌های حجاج به دیدار او می‌رفتند و می‌خواستند به او کمک کنند، هرچند او کمک از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می‌کرد. ابوذر به نقل حدیث پایبند بود.  
تبعید ابوذر، از جملۀ زمینه‌های شورش علیه عثمان بود. او به ربذه رفت با دلی شاد از اینکه از زیر بار مسئولیت حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از غم که تنهایش گذاشتند و او را از مرقد مطهر حبیبش پیامبر خدا جدا ساختند. عبدالله بن حواش کعبی می‌گوید: ابوذر را در ربذه دیدم، نشسته در سایۀ سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، ابوذر! تنهایی؟ گفت: همواره امر به معروف و نهی از منکر، شعارم بود و حقگویی شیوه‌ام و اینها  همراهی برایم باقی نگذاشت .  
تبعید ابوذر، از جملۀ زمینه‌های شورش علیه عثمان بود. او به ربذه رفت با دلی شاد از اینکه از زیر بار مسئولیت حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از غم که تنهایش گذاشتند و او را از مرقد مطهر حبیبش پیامبر خدا جدا ساختند. عبدالله بن حواش کعبی می‌گوید: ابوذر را در ربذه دیدم، نشسته در سایۀ سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، ابوذر! تنهایی؟ گفت: همواره امر به معروف و نهی از منکر، شعارم بود و حقگویی شیوه‌ام و اینها  همراهی برایم باقی نگذاشت .  


مشروح این بند
پس از مکاتبۀ معاویه با عثمان و اظهار عجزش در مقابله با قاطعیت ابوذر، سرانجام عثمان نامه‌ای برای معاویه نوشت که ابوذر را بر شتری چموش سوار کرده و همراه شخصی خشن که او را شکنجه وار به مدینه باز گرداند. معاویه هم به دستور خلیفه عمل کرد و ابوذر را بر ناقۀ پیر و خشن (که جز پالانی نداشت) سوار کرد و او را با مرد بیرحمی به مدینه فرستاد. وقتی ابوذر به مدینه رسید تمامی گوشت ران‌هایش از سختی راه و مرکب ناهموار ریخته و زخم شده بود .
واقدی در نقل دیگری به سند خود از "صهبان اسلمی" نقل می‌کند که گفته است: «ابوذر، وقتی به مدینه وارد شد، عثمان به او گفت: تو همانی که چنین و چنان کردی! امیرالمؤمنین (ع) که در مجلس حاضر بود در دفاع از ابوذر به مقداری که برای حضرتش ممکن بود، خطاب به عثمان فرمود: «به تو همان راهنمایی را میکنم که مؤمن آل فرعون گفت: «وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»  عثمان که انتظار نداشت حضرت علی (ع) در دفاع از ابوذر با او چنین سخن بگوید، پاسخ تندی به حضرت داد و حضرت نیز همان‌گونه به او پاسخ تندی داد. پس از آن، عثمان، مردم را از نشست و برخاست با ابوذر منع کرد و او را ممنوع الملاقات نمود، اما ابوذر همۀ این سختی‌ها را تحمل کرد و مدتی را بدین گونه گذراند و پس از گذر زمان، دوباره ابوذر را نزد عثمان آوردند در این مرتبه ابوذر با تندی، به عثمان عتاب و خطاب کرد، عثمان در خشم فرو رفت و گفت: «از پیش ما و سرزمین ما بیرون برو». ابوذر گفت: به کجا بروم؟ عثمان گفت: به صحرا. ابوذر گفت: آیا پس از هجرت باز عرب صحرانشین شوم؟ عثمان گفت: آری. ابوذر گفت: پس به بادیۀ نجد می‌روم. عثمان قبول نکرد و گفت: تو را به راه دور می‌فرستم و از ربذه دورتر، و ابوذر به خاطر اعتراضش به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دین داری و پارسایی به دستور عثمان به ربذه  تبعید شد .  این قضیه، بحث‌های فراوانی را در تاریخ و کلام اسلامی برانگیخت. برخی درصدد برآمدند تا رفتن به ربذه را به میل ابوذر نشان دهند  با این توجیه که او تنهایی را دوست می‌داشت و فقط برای گریز از اعرابی شدن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنرا بد شمرده بود به مدینه رفت و آمد داشت . ولی عده‌ای دیگر به استناد داده‌های تاریخی  رفتن ابوذر به آنجا را جبری و طبق تصمیم عثمان دانسته‌اند و معتقدند: برخلاف خواست او که مایل بود به مکه، بصره، یا شام برود، به ربذه فرستاده شد و بدین طریق، عمل خشم آلود عثمان با صحابی بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به نقد می‌کشند . نقل کرده‌اند هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند عثمان فرمان داد میان مردم اعلام کنند هیچ‌کس نباید با ابوذر سخن بگوید و او را بدرقه کند و به مروان بن حکم فرمان داد ابوذر را از مدینه بیرون کند. او چنان کرد و مردم از یاری ابوذر خودداری کردند، جز علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) و برادرش عقیل و حسن و حسین (علیهم السلام) و عمار یاسر که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. امام علی (علیه السلام) به او فرمودند: «ای ابوذر! به راستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به او امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آنرا به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، به آنها بده و خود به سوی خدا رو چه بسیار نیازمندند به ترک ظلم و گناه که از آن نهی می کردی و تو چه بی‌نیازی از دنیا که تو را از آن باز می‌داشتند و به ‌زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آنکه بیشتر به او حسد ورزند کدام است. اگر درهای آسمان و زمین بر بنده‌ای بسته شود، امّا او تقوای الهی پیشه کند، خداوند حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با خدا انس و الفت بگیر و جز از باطل از چیزی نترس. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی، تو را دوست می‌داشتند و اگر از آن سود می‌جستی، بهره‌ات می‌دادند» .  سپس علی (علیه السلام) به همراهان خود گفت: با عموی خویش خداحافظی کنید و به عقیل فرمودند: «با برادر خویش بدرود کن».
ابوذر همراه با خانواده خویش و چند گوسفند و شتر در ربذه ساکن شد. کاروان‌های حجاج به دیدار او می‌رفتند و می‌خواستند به او کمک کنند، هرچند او کمک از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می‌کرد. ابوذر به نقل حدیث پایبند بود. احادیث بسیاری از او در صحاح سته نقل شده است و شماری از صحابه و تابعین احادیثی را از قول او نقل کرده‌اند. برخی شمار حدیث‌هایی را که ابوذر نقل کرده است ۲۸۱ روایت نقل می‌کنند. علی (علیه السلام) در جملاتی سنگین، مظلومیت ابوذر را بیان فرمود. دیگران نیز سخن گفتند تا مردمان بدانند ابوذر را حقگویی و ستم ستیزی‌اش به ربذه می‌فرستد، نه چیزهای دیگر.
تبعید ابوذر، از جمله زمینه‌های شورش علیه عثمان بود. او به ربذه رفت با دلی شاد از اینکه از زیر بار مسئولیت حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از غم که تنهایش گذاشتند و او را از مرقد مطهر حبیبش پیامبر خدا جدا ساختند. عبدالله بن حواش کعبی می‌گوید: ابوذر را در ربذه دیدم، نشسته در سایۀ سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، ابوذر! تنهایی؟ گفت: همواره امر به معروف و نهی از منکر، شعارم بود و حقگویی شیوه‌ام و اینها  همراهی برایم باقی نگذاشت .


بند : (وداع امیرالمؤمنین(ع) و همراهان با ابوذر)
بند : (وداع امیرالمؤمنین(ع) و همراهان با ابوذر)
۳۶۲

ویرایش