پرش به محتوا

نظام سیاسی امامت الهی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۹: خط ۹۹:
از میان درس‌هایی که [[تاریخ]]، از حکومت پنج ساله [[امام علی]]{{ع}} آموخته است [[عدالت‌خواهی]] و [[ظلم‌ستیزی]] آن [[حضرت]]، [[شهرت]] و جذابیت بیشتری دارد تا آنجا که حتی برخی افراد غیر [[مسلمان]] نیز در این زمینه خود را [[شاگرد]] [[مکتب]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} می‌دانند و بر [[پیروی]] از [[سیره]] دادگسترانه آن پیشوای بزرگ، [[افتخار]] می‌کنند. با این وجود، همه [[تعالیم]] و دستاوردهای [[نظام]] [[علوی]] در [[عدالت‌گستری]] آن ختم نمی‌شود و آموزه‌های [[ارزشمند]] دیگری؛ چون: [[ضرورت]] [[ساده‌زیستی]] مسئوولین عالی‌رتبه [[حکومتی]]، رعایت [[حقوق]] و آزادی‌های [[مشروع]] و تعریف شده همه اقشار، از جمله [[منحرفان]] و کج‌اندیشان، میدان دادن به منتقدان [[خیرخواه]] حکومت، ضرورت تلاش برای ارتقای سطح [[علمی]] و [[فرهنگی]] [[مردم]]، و [[قاطعیت]] در [[اجرای احکام]] [[دین]] و برخورد با [[مفسدین]] نیز برگرفته از الگوی [[حکومت علوی]] است.
از میان درس‌هایی که [[تاریخ]]، از حکومت پنج ساله [[امام علی]]{{ع}} آموخته است [[عدالت‌خواهی]] و [[ظلم‌ستیزی]] آن [[حضرت]]، [[شهرت]] و جذابیت بیشتری دارد تا آنجا که حتی برخی افراد غیر [[مسلمان]] نیز در این زمینه خود را [[شاگرد]] [[مکتب]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} می‌دانند و بر [[پیروی]] از [[سیره]] دادگسترانه آن پیشوای بزرگ، [[افتخار]] می‌کنند. با این وجود، همه [[تعالیم]] و دستاوردهای [[نظام]] [[علوی]] در [[عدالت‌گستری]] آن ختم نمی‌شود و آموزه‌های [[ارزشمند]] دیگری؛ چون: [[ضرورت]] [[ساده‌زیستی]] مسئوولین عالی‌رتبه [[حکومتی]]، رعایت [[حقوق]] و آزادی‌های [[مشروع]] و تعریف شده همه اقشار، از جمله [[منحرفان]] و کج‌اندیشان، میدان دادن به منتقدان [[خیرخواه]] حکومت، ضرورت تلاش برای ارتقای سطح [[علمی]] و [[فرهنگی]] [[مردم]]، و [[قاطعیت]] در [[اجرای احکام]] [[دین]] و برخورد با [[مفسدین]] نیز برگرفته از الگوی [[حکومت علوی]] است.
همچنین [[روابط دوستانه]] و [[عاطفی]] و خیرخواهانه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با گروه‌های مختلف مردم و [[حمایت]] همه جانبه ایشان از محرومین، [[مستمندان]]، [[ستمدیدگان]] و پابرهنگان، از جمله ویژگی‌های دیگر [[حکومت امام علی]]{{ع}} است که باید مورد توجه [[پیروان]] آن حضرت قرار گیرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۱۰.</ref>
همچنین [[روابط دوستانه]] و [[عاطفی]] و خیرخواهانه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با گروه‌های مختلف مردم و [[حمایت]] همه جانبه ایشان از محرومین، [[مستمندان]]، [[ستمدیدگان]] و پابرهنگان، از جمله ویژگی‌های دیگر [[حکومت امام علی]]{{ع}} است که باید مورد توجه [[پیروان]] آن حضرت قرار گیرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۱۰.</ref>
===[[حکومت امام]] [[حسن]]{{ع}}===
امام علی{{ع}} در هنگام [[شهادت]]، فرزندش [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود برگزید و [[مسؤولیت]] [[رهبری]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] را بر دوش ایشان نهاد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۷۱۳.</ref>. شرایط [[تاریخی]] دوران حکومت امام حسن{{ع}} بسیار دشوار و غیر عادی بود؛ زیرا از یک سو [[مردم کوفه]] و شهرهای اطراف آنکه پایگاه اصلی [[خلیفه مسلمین]] به شمار می‌آمد از [[جنگ]] و [[جهاد در راه خدا]] خسته شده و حاضر به [[همکاری]] با [[امام حسن]]{{ع}} نبودند. و از سوی دیگر، [[قدرت سیاسی]] و نظامی [[معاویه]] که علیه خلیفه مسلمین [[قیام]] کرده بود، [[روز]] به [[روز]] در حال گسترش بود و ترفندهای زیرکانه و [[تبلیغات]] ناجوانمردانه او، در [[سست]] کردن [[روحیه]] [[مردم]] [[عراق]]، بسیار مؤثر واقع شد<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۵۴.</ref>.
در این شرایط، پذیرش [[مسؤولیت]] [[خلافت]] و به تعبیر صحیح‌تر “امامت” از سوی [[امام حسن]]{{ع}} تنها بیانگر [[شجاعت]]، [[از خودگذشتگی]] و [[همت]] والای این پیشوای بزرگ بود. پس از [[بیعت مردم]] با امام حسن{{ع}}، ایشان به ساماندهی وضعیت [[مسلمین]] و [[تجهیز]] [[سپاه]] پرداختند و مردم را به [[جهاد]] علیه [[معاویه]] که با [[لشکر]] خویش به سمت عراق در حرکت بود، فرا خواندند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۹.</ref>.
آن [[حضرت]] در خطبه‌ای که در همین رابطه ایراد کردند، پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]، فرمودند: “امّا بعد، همانا خداوند جهاد را بر مردم مقرر کرد و آن را “کُگره” و [[سختی]] نامید. آن‌گاه به [[اهل]] جهاد فرمود: [[پایداری]] کنید که [[خدا]] با پایداران است و شما ای مردم به آنچه [[دوست]] می‌دارید نایل نخواهید شد، مگر به وسیله پایداری و [[صبر]] بر آنچه [[ناپسند]] می‌دارید. شنیده‌ام که معاویه پس از [[آگاهی]] از [[تصمیم]] ما بر [[جنگ]] به این سو حرکت کرده است. پس شما نیز به اردوگاهتان در نُخَیْله وارد شوید، [[رحمت خدا]] بر شما باد”<ref>تاریخ سیاسی اسلام، جلد ۲، ص۳۶۱.</ref>.
پس از آن، حضرت سپاهی [[دوازده]] هزار نفری به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] به سوی [[دشمن]] اعزام کرد و با [[نوشتن]] نامه‌ای از معاویه خواست تا با پیشوای مسلمین [[بیعت]] کرده و یا آماده [[نبرد]] باشد؛ امّا [[عبید الله بن عباس]] و گروهی دیگر از [[فرماندهان سپاه]] به [[امام]]{{ع}} [[خیانت]] کرده و قبل از آنکه [[جنگی]] روی دهد، به اردوگاه معاویه پیوستند. همچنین گروهی از [[خوارج]] و [[منافقین]] که در لشکر امام{{ع}} بودند، دست به [[شورش]] و [[نافرمانی]] زدند و [[هرج و مرج]] را بر [[سپاه امام]] [[حاکم]] ساختند. در این حال گروهی از اشراف و [[ثروتمندان]] عراق نیز مخفیانه با معاویه تماس گرفتند و اظهار داشتند که حاضرند [[امام حسن]]{{ع}} را دست‌بسته به او تحویل دهند.
[[امام]]{{ع}} با [[مشاهده]] این نابه‌سامانی و [[سستی]] [[یاران]] خود، [[مصلحت]] دیدند که از [[جنگ]] و [[خون‌ریزی]] دست برداشته و با [[معاویه]] [[پیمان]] [[صلح]] [[امضا]] کنند، صلح با معاویه در واقع به معنای واگذاری [[خلافت]] به وی و پایان [[حکومت]]، هفت ماهه امام حسن{{ع}} بود. با انجام این صلح، بار دیگر [[بنی‌هاشم]] [[خانه‌نشین]] شدند و [[رهبری جامعه]] در [[اختیار]] افراد نالایقی چون [[حاکمان]] [[بنی‌امیه]] قرار گرفت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۱.</ref>.
بروز این [[تحول]] دردناک، در [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]]، ثمره تلخ عملکرد [[خواص]] و بزرگانی بود که نعمت‌های چرب و شیرین [[دنیا]] را به [[جهاد در راه خدا]] ترجیح داده و [[مصالح]] درازمدت [[جهان اسلام]] را فدای [[منافع]] شخصی خویش کردند.
در این شرایط جدید، امام حسن{{ع}} و سایر [[ائمه معصومین]]{{عم}} ناچار به اتخاذ مواضع و سیاست‌های دیگری برای [[هدایت]] جامعه اسلامی و [[حفاظت]] از دستاوردهایی شدند که در پی سال‌ها تلاش خالصانه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست آمده بود بنابراین آنها به تشریح و [[تبلیغ]] [[احکام دین]] پرداخته و کوشیدند تا [[آداب و سنن اسلامی]] را در [[جامعه]] همچنان زنده نگاه داشته و از این [[راه]] زمینه‌های بازگشت دوباره جامعه به [[صراط مستقیم]] [[دین]] و [[امامت]]، فراهم شود.
بدین ترتیب [[دشمنان]]، اگرچه حکومت را از دست [[خاندان پیامبر]]{{صل}} خارج کردند؛ امّا در مقابله با [[اصل دین]] ناکام مانده و به [[اهداف]] [[شیطانی]] خود، یعنی [[تحریف قرآن]] و تعطیلی [[احکام اسلام]] دست نیافتند و همچنان [[شجره طیبه]] [[مکتب]]، [[استوار]]، سرافراز و پا برجا ماند.
پس از [[شهادت امام]] [[مجتبی]]{{ع}} در طول بیش از دو قرن ائمه معصومین{{عم}} [[سیاست]] واحدی را برای [[مبارزه]] با [[طاغوت‌ها]] و نیز تبلیغ و [[ترویج]] احکام دین و [[پاسداری]] از ارزش‌های [[ناب]] [[اسلامی]] در پیش گرفتند و خط [[رهبری الهی]] را در بستر [[تاریخ]] و در شرایط متفاوتی که هر [[زمان]] پیش می‌آمد، تداوم بخشیدند.
در این میان، [[امام حسین]]{{ع}} و یاران باوفایش پرشورترین [[حماسه]] [[تاریخی]] را در صحرای [[کربلا]] آفریدند. آنان با تقدیم [[خون]] سرخ خود، ریشه [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] را [[متزلزل]] و [[نهضت اسلامی]] را تا ادامه [[تاریخ]]، بیمه کردند.
پس از آن [[امام سجاد]]{{ع}} با [[ابلاغ پیام]] [[شهدای کربلا]] و دمیدن [[روح]] [[عبودیت]] و [[معنویت]] در [[مسلمانان]] به [[تحکیم]] مبانی [[اخلاقی]] [[شیعیان]] پرداختند و سپس در [[زمان]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{ع}} با توجه به ظرفیت‌های اخلاقی و [[اجتماعی]] پدیده آمده، پایه‌های یک حرکت عمیق [[فرهنگی]] نهاده شده و [[اندیشمندان]] [[فرهیخته]] بسیاری [[تربیت]] شدند تا [[عقاید]] و اندیشه‌های [[ناب]] [[اسلامی]] و [[شیعی]] را عالم‌گیر سازند.
بدین ترتیب از زمان [[امام کاظم]]{{ع}} [[شیعه]] بار دیگر به عنوان یک جریان پرقدرت و ریشه‌دار در صحنه [[مبارزات سیاسی]] مطرح شد و [[حاکمان ستمگر]] زمان، ناچار به اتخاذ موضع در مقابل شیعیان و [[رهبران]] پرآوازه آنها شدند. از این دوران همجنین [[ضرورت]] ساماندهی و گسترش [[ارتباطات]] شیعیان با یکدیگر، به ویژه [[امام]] و رهبرشان محسوس‌تر شد و مسئله [[نیابت]] و [[وکالت]] از سوی امام [[معصوم]]{{ع}} و حضور [[نمایندگان]] ایشان در مناطق مختلف [[جهان اسلام]]، به شکلی جدی‌تر مطرح گردید. [[مکتب]] شیعه به صورت یک [[تشکل]] مردمی گسترده و سامان‌یافته درآمد که همه عناصر آن به گونه‌ای با هسته مرکزی در [[ارتباط]] بردند.
این [[تغییر]] و تحولات، سبب شد تا از زمان [[امام رضا]]{{ع}}، شیعیان به [[بلوغ]] [[فکری]] تازه‌ای نسبت به موضوع [[امامت]] و [[رهبری]] دست یابند؛ به شکلی که از آن پس در [[تبعیت]] از [[ائمه معصومین]]{{عم}} هیچ تردیدی به خود [[راه]] ندادند؛ بنابراین در میان شیعیان نحله‌ها و فرقه‌های [[سیاسی]] جدیدی پدید نیامد.
از زمان [[امام جواد]]{{ع}} با افزایش سطح [[آگاهی]] شیعیان از [[احکام]] [[خمس]]، [[زکات]] و پرداخت گسترده‌تر [[وجوهات]]، ابعاد [[اقتصادی]] [[زندگی]] شیعیان نیز با امر [[ولایت]] و رهبری گره خورد و [[حمایت]] و تبعیت آنان از پیشوای سیاسی شان جدّی‌تر شد.
پس از آن، [[امام هادی]]{{ع}} و [[امام عسکری]]{{ع}} با [[تدابیر]] و رهنمودهای ویژه خود، زمینه‌های بلوغ [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] [[شیعیان]] را فراهم آوردند و آنان را برای [[حفظ ایمان]] و عقایدشان در دوران دشوار [[غیبت]]؛ آماده نمودند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۱۱.</ref>
==[[دوران غیبت]]==
پس از [[شهادت امام حسن عسکری]]{{ع}} و آغاز [[دوران غیبت صغری]]، مسئله [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] شکل تازه‌ای به خود گرفت و در قالب [[رهبری]] چهار [[شخصیت]] غیر [[معصوم]] که [[نائب خاص]] [[امام مهدی]]{{ع}} بودند، تداوم یافت.
در این مدت، شیعیان آموختند که مسائل و [[مشکلات]] خود را به [[نواب امام زمان]]{{ع}} عرضه کرده و [[احکام دین]] را از آنها سؤال کنند. [[غیبت صغری]] در واقع یک دوران ویژه برای انتقال رهبری مستقیم [[ائمه معصومین]] به رهبری غیر مستقیم آنان و واگذار شدن امور به [[فقها]] و [[علمای دین]] بود؛
در نتیجه با پایان یافتن این دوران، فقها و علمای دین مسئوولیت [[هدایت]] شیعیان را برعهده گرفتند و “نظام امامت” در شکل “ولایت فقیه” متجلی شد.
در این ساختار جدید، [[ولی فقیه]] [[جانشین]] [[امام]] معصوم{{عم}} است و با [[پیروی]] از اصول و خط مشی‌های آنان به [[اداره جامعه]] و حل و فصل امور می‌پردازد و [[مردم]] نیز همان‌گونه که از [[معصومین]] [[تبعیت]] می‌کردند، از فرمان‌ها و رهنمودهای ولی‌فقیه پیروی کرده و برای پیشبرد [[اهداف]] [[اسلامی]] با ایشان [[همکاری]] می‌کنند.
هم اکنون بیش از چندین قرن است که این شکل از [[نظام]] [[امامت]] در میان شیعیان رواج دارد و [[رهبری سیاسی]] آنان، در چارچوب همین [[الگو]] سامان می‌یابد؛ البته چون در گذشته شیعیان کمتر موفق به [[تشکیل حکومت]] شده‌اند، دایره رهبری سیاسی فقها و علمای دین نیز فقط به برخی از مسائل مهم [[عبادی]] و [[اجتماعی]] محدود بوده است؛ اما پس از تأسیس [[نظام جمهوری اسلامی]]، زمینه برای واگذاری رهبری سیاسی شیعیان در تمامی سطوح به ولی‌فقیه فراهم آمده است.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۲۱۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۲٬۴۴۲

ویرایش