پرش به محتوا

وظیفه تأویل قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله')
خط ۱۸: خط ۱۸:
*آنچه از [[روایات]] یادشده به دست می‌آید آن است که [[آیات قرآن کریم]] افزون بر داشتن معنای ظاهری، معنایی [[باطنی]] نیز دارد که عمیق‌تر از معنای ظاهری است. روشن است که این معنای [[باطنی]] نمی‌تواند به [[ذهن]] همگان خطور کند. از سوی دیگر، یکی از علومی که به [[امامان]]{{عم}} داده شده، [[علم]] تأويل [[قرآن]] است. تأويل به هر معنایی که در نظر گرفته شود،<ref>ر.ک: محمد اسعدی و سید محمود طيب حسینی، پژوهشی در محکم و متشابه، ص۱۵۱-۱۷۷.</ref> دست‌کم روشن‌ترین معنای آن همان معانی‌ای است که در ابتدا در دسترس همگان قرار نمی‌گیرد. بنابراین، مسئله بطون [[قرآن]] و تأويل، ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. پس اگر [[امام]]{{ع}} [[علم به تأویل]] دارد، [[توانایی]] رازگشایی از بطون [[قرآن]] را نیز دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.</ref>.
*آنچه از [[روایات]] یادشده به دست می‌آید آن است که [[آیات قرآن کریم]] افزون بر داشتن معنای ظاهری، معنایی [[باطنی]] نیز دارد که عمیق‌تر از معنای ظاهری است. روشن است که این معنای [[باطنی]] نمی‌تواند به [[ذهن]] همگان خطور کند. از سوی دیگر، یکی از علومی که به [[امامان]]{{عم}} داده شده، [[علم]] تأويل [[قرآن]] است. تأويل به هر معنایی که در نظر گرفته شود،<ref>ر.ک: محمد اسعدی و سید محمود طيب حسینی، پژوهشی در محکم و متشابه، ص۱۵۱-۱۷۷.</ref> دست‌کم روشن‌ترین معنای آن همان معانی‌ای است که در ابتدا در دسترس همگان قرار نمی‌گیرد. بنابراین، مسئله بطون [[قرآن]] و تأويل، ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. پس اگر [[امام]]{{ع}} [[علم به تأویل]] دارد، [[توانایی]] رازگشایی از بطون [[قرآن]] را نیز دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.</ref>.
*اگر [[امام]]، [[امین]] [[خدا]] بر [[وحی]] (= [[قرآن]]) باشد، طبیعی است که [[علم]] به [[حقیقت]] و [[باطن قرآن]] را در [[اختیار]] دارد که می‌توان از آن به [[تأویل]] نیز یاد کرد. به نظر می‌رسد این [[حقیقت]] در روایاتی که [[ائمه]]{{عم}} را "[[راسخان در علم]]" می‌دانند، بازتاب یافته است و این [[روایات]] از این جهت همسو و هم‌افق‌اند؛ چنان‌که [[امام باقر]]{{ع}} یا [[امام صادق]]{{ع}} در‌این‌باره در ضمن روایتی صحیح با اشاره به [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} فرمودند: "[[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} [[برترین]] [[راسخان در علم]] است. [[خداوند عزّوجلّ]] تمام [[علوم]] مربوط به تنزیل و تأويل [[قرآن]] را به وی آموخته است... و [[جانشینان]] پس از وی نیز تمام آن را می‌دانند..."<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۳.</ref> همچنین [[ابو بصیر]]] در [[روایت]] صحیح دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمودند: "ما [[راسخان در علم]] هستیم و ما تأويل [[قرآن]] را می‌دانیم".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۴۲؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۰۲.</ref>. در [[بصائر الدرجات]]، هشت [[روایت]] [[نقل]] شده است. گفتنی است برخی [[مفسران]]، واوِ پیش از "الراسخون" را استینافیه گرفته و [[علم]] به تأويل را در [[خداوند متعال]] منحصر دانسته‌اند؛ اما تصریح کرده‌اند که منافاتی با این ندارد که انحصار در این [[آیه]]، در مواردی استثنا خورده باشد؛ چنان‌که در آیاتی، [[علم غیب]] مخصوص [[خداوند]] شمرده شده است؛ اما مستثنیاتی برای آن وجود دارد<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی]]، المیزان، ج۳، ص۲۸.</ref>. همچنین [[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه]] "اشباح" به‌گونه‌ای سخن گفته‌اند که [[راسخان در علم]]، [[علم]] به تأويل ندارند: {{عربی|"وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ"}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱.</ref> با وجود این، برخی دیگر از محققان معتقدند که اولاً [[روایات]] صریح و صحیحی وجود دارد که [[امامان]]{{عم}} از [[راسخان در علم]] و عالم به تأویل‌اند؛ ثانياً، بسیار بعید است که [[خداوند]] آیاتی را برای [[تربیت]] [[انسان‌ها]] نازل کرده باشد که [[علم]] آن را جز خودش کسی نداند؛ ثالثاً، در طول [[تاریخ]]، [[مفسران]] تمام تلاش خود را کرده‌اند تا معنای [[آیات]] را بفهمند و این‌گونه نبوده که بگویند [[فهم]] برخی [[آیات]]، مخصوص [[خداوند]] است <ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۴۰-۴۴۲.</ref> اینکه واو در این [[آیه]]، استینافیه است یا عاطفه، در جای خود قابل بحث است<ref>ر.ک: محمد اسعدی و سید محمود طيب حسینی، پژوهشی در محکم و متشابه، ص۲۳۱-۲۴۵.</ref> با وجود این، بنابر هر دو نظر، براساس صریح [[روایات]]، [[امامان]]{{عم}} کسانی هستند که اولاً، از [[راسخان]] هستند؛ و ثانياً [[علم به تأویل]] نیز دارند. به دیگر بیان، [[سخن]] [[روایات]] هم با دیدگاهی که واو را عاطفه می‌داند، سازگار است و هم با این نظر که واو استینافیه است؛ با این توضیح که [[خداوند متعال]]، [[راسخان]] را نیز از [[تأویل آیات]] [[آگاه]] ساخته است<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.</ref>.
*اگر [[امام]]، [[امین]] [[خدا]] بر [[وحی]] (= [[قرآن]]) باشد، طبیعی است که [[علم]] به [[حقیقت]] و [[باطن قرآن]] را در [[اختیار]] دارد که می‌توان از آن به [[تأویل]] نیز یاد کرد. به نظر می‌رسد این [[حقیقت]] در روایاتی که [[ائمه]]{{عم}} را "[[راسخان در علم]]" می‌دانند، بازتاب یافته است و این [[روایات]] از این جهت همسو و هم‌افق‌اند؛ چنان‌که [[امام باقر]]{{ع}} یا [[امام صادق]]{{ع}} در‌این‌باره در ضمن روایتی صحیح با اشاره به [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} فرمودند: "[[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} [[برترین]] [[راسخان در علم]] است. [[خداوند عزّوجلّ]] تمام [[علوم]] مربوط به تنزیل و تأويل [[قرآن]] را به وی آموخته است... و [[جانشینان]] پس از وی نیز تمام آن را می‌دانند..."<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۳.</ref> همچنین [[ابو بصیر]]] در [[روایت]] صحیح دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمودند: "ما [[راسخان در علم]] هستیم و ما تأويل [[قرآن]] را می‌دانیم".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۴۲؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۰۲.</ref>. در [[بصائر الدرجات]]، هشت [[روایت]] [[نقل]] شده است. گفتنی است برخی [[مفسران]]، واوِ پیش از "الراسخون" را استینافیه گرفته و [[علم]] به تأويل را در [[خداوند متعال]] منحصر دانسته‌اند؛ اما تصریح کرده‌اند که منافاتی با این ندارد که انحصار در این [[آیه]]، در مواردی استثنا خورده باشد؛ چنان‌که در آیاتی، [[علم غیب]] مخصوص [[خداوند]] شمرده شده است؛ اما مستثنیاتی برای آن وجود دارد<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی]]، المیزان، ج۳، ص۲۸.</ref>. همچنین [[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه]] "اشباح" به‌گونه‌ای سخن گفته‌اند که [[راسخان در علم]]، [[علم]] به تأويل ندارند: {{عربی|"وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ"}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱.</ref> با وجود این، برخی دیگر از محققان معتقدند که اولاً [[روایات]] صریح و صحیحی وجود دارد که [[امامان]]{{عم}} از [[راسخان در علم]] و عالم به تأویل‌اند؛ ثانياً، بسیار بعید است که [[خداوند]] آیاتی را برای [[تربیت]] [[انسان‌ها]] نازل کرده باشد که [[علم]] آن را جز خودش کسی نداند؛ ثالثاً، در طول [[تاریخ]]، [[مفسران]] تمام تلاش خود را کرده‌اند تا معنای [[آیات]] را بفهمند و این‌گونه نبوده که بگویند [[فهم]] برخی [[آیات]]، مخصوص [[خداوند]] است <ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۴۰-۴۴۲.</ref> اینکه واو در این [[آیه]]، استینافیه است یا عاطفه، در جای خود قابل بحث است<ref>ر.ک: محمد اسعدی و سید محمود طيب حسینی، پژوهشی در محکم و متشابه، ص۲۳۱-۲۴۵.</ref> با وجود این، بنابر هر دو نظر، براساس صریح [[روایات]]، [[امامان]]{{عم}} کسانی هستند که اولاً، از [[راسخان]] هستند؛ و ثانياً [[علم به تأویل]] نیز دارند. به دیگر بیان، [[سخن]] [[روایات]] هم با دیدگاهی که واو را عاطفه می‌داند، سازگار است و هم با این نظر که واو استینافیه است؛ با این توضیح که [[خداوند متعال]]، [[راسخان]] را نیز از [[تأویل آیات]] [[آگاه]] ساخته است<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.</ref>.
*به‌ طور کلی انبوهی از [[روایات]] در متون [[حدیثی]] وجود دارد که [[علم]] به تأويل [[قرآن]] را یکی از [[علوم]] [[امامان]] می‌داند. رازگشایی از بطون [[قرآن]] در موارد پرشماری به [[وسیله]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} به منصه [[ظهور]] رسیده است. برای نمونه، در صحيحه [[عبدالله بن سنان]] آمده است که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} می‌پرسد: معنای {{متن قرآن|ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ}}<ref>سوره حج، آیه:۲۹.</ref> چیست؟ [[امام]]{{ع}} می‌فرماید: "گرفتن شارب و چیدن ناخن‌ها". [[عبدالله]] می‌گوید: ذریح محاربی از شما [[نقل]] کرد که فرمودید: معنای این [[آیه]] [[دیدار امام]] است. [[حضرت]] فرمود: "آری، درست است. هم [[کلام]] او درست است و هم معنایی که اکنون گفتم. برای [[قرآن]]، ظاهر و [[باطنی]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۴۹.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.</ref>.
*به‌ طور کلی انبوهی از [[روایات]] در متون [[حدیثی]] وجود دارد که [[علم]] به تأويل [[قرآن]] را یکی از [[علوم]] [[امامان]] می‌داند. رازگشایی از بطون [[قرآن]] در موارد پرشماری به وسیله [[ائمه اطهار]]{{عم}} به منصه [[ظهور]] رسیده است. برای نمونه، در صحيحه [[عبدالله بن سنان]] آمده است که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} می‌پرسد: معنای {{متن قرآن|ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ}}<ref>سوره حج، آیه:۲۹.</ref> چیست؟ [[امام]]{{ع}} می‌فرماید: "گرفتن شارب و چیدن ناخن‌ها". [[عبدالله]] می‌گوید: ذریح محاربی از شما [[نقل]] کرد که فرمودید: معنای این [[آیه]] [[دیدار امام]] است. [[حضرت]] فرمود: "آری، درست است. هم [[کلام]] او درست است و هم معنایی که اکنون گفتم. برای [[قرآن]]، ظاهر و [[باطنی]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۴۹.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش