|
|
خط ۱۵: |
خط ۱۵: |
|
| |
|
| ==بررسی داستان== | | ==بررسی داستان== |
| بطلان و ساختگی بودن [[داستان غرانیق]] را میتوان با [[ادله]] [[حدیثشناسی]]، [[قرآنی]]، [[کلامی]] و [[عقلی]] [[ثابت]] کرد.
| | |
| ===حدیثشناسی=== | | ===حدیثشناسی=== |
| #[[سند]] همه [[روایات]] [[افسانه غرانیق]] منقطع است. <ref>نصب المجانیق، ص ۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref> [[راویان]] این داستان همگی از [[تابعان]] و طبقات بعد از آنها بوده و در [[زمان]] ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به [[دنیا]] نیامده بودند و از میان آنها تنها [[ابن عباس]] از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} است؛ لیکن [[تولد]] او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کردهاند. <ref>الاصابه، ج ۴، ص ۱۲۲.</ref> سایر راویان افسانه جز [[ابنعباس]] عبارتاند از: [[ابوصالح]]، [[سعید بن جبیر]]، [[ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث]]، [[ابنشهاب]]، [[موسی بن عقبه]]، [[عروة بن زبیر]]، [[محمد بن کعب قرظی]]، [[محمد بن قیس]]، [[ضحاک بن مزاحم هلالی]]، [[ابوالعالیه]]، [[قتاده]]، [[مجاهد]]، [[عکرمه]]، سُدّی<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۴، ۲۵۰؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۶۵، ۶۹.</ref>
| |
| #[[حدیث]] [[مخالف]] [[قرآن]] هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و [[دروغ]] است <ref> الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص ۸۴.</ref> و روایات [[غرانیق]] با [[آیات قرآنی]] مخالف و ناسازگار است.
| |
| #متن این [[حدیث]] دارای [[اضطراب]] و تشویش است؛<ref>الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص ۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص ۱۹.</ref> یعنی اولاً در گوینده جملات {{عربی|"تلك الغرانيق العلى"}}. [[اختلاف]] است که آیا [[پیامبر]] یا یکی از [[مشرکان]] یا [[شیطان]] آنها را گفته است. ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون [[نقل]] شده است. ثالثاً در [[زمان]] وقوع حادثه و کیفیت آن نیز [[اختلاف]] است، از همینرو [[اعتماد]] به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است. <ref>تاریخ قرآن، ص ۱۵۸.</ref>
| |
| #براساس [[روایت]] [[طبری]] که در شرح این ماجرا گذشت [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> و {{متن قرآن|وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا }}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی. آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.</ref>. در پی همین داستان و برای فرو کاستن [[اندوه]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} که به ناروا آیاتی را به [[خداوند]] نسبت داده بود! نازل شده است؛ ولی روایت طبری مردود است، زیرا اولاً بنا به نظر مشهور [[مفسران]]، [[سوره]] حجّ [[مدنی]] است <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۹؛ ج ۱۰، ص ۶۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۸۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۳۸.</ref> و [[داستان غرانیق]] مربوط به [[سال پنجم بعثت]] در [[مکه]] است و ممکن نیست که حادثهای نگران کننده در سال پنجم بعثت و در مکه رخ دهد و پس از چندین سال (حداقل ۸ سال) در [[مدینه]] آیاتی برای [[دلداری]] و رفع [[نگرانی]] آن [[حضرت]] نازل شود. ثانیاً اگر "تمنی" در آیه به معنای [[آرزو]] کردن باشد آیه بدین معناست که خداوند هیچ [[پیامبر]] و رسولی را نفرستاده، مگر اینکه [[شیطان]] در آرزوی او که [[پیشرفت]] [[دین]] یا [[ایمان آوردن]] [[مردم]] بود دست میانداخت، مردم را نسبت به [[دین]] [[وسوسه]] میکرد و [[کوشش]] پیامبر را بینتیجه میساخت؛ اما خداوند سرانجام [[وسوسههای شیطان]] را میزدود؛ اما اگر تمنی به معنای [[تلاوت]] و قرائت باشد آیه بدین معناست که وقتی [[پیامبران]] آیات را بر مردم تلاوت میکردند، [[شیطان]] شبهههایی [[گمراه کننده]] بر دلهای مردم میافکند؛ اما خداوند [[شبهات]] شیطان را با رد آنها از سوی پیامبر یا فرو فرستادن آیهای [[باطل]] میکرد؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱ ـ ۵۲؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۰، ۳۹۳؛ الاسرائیلیات، ص ۳۲۲.</ref> همچنین براساس روایت طبری آیه {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> نیز پس از [[داستان غرانیق]] برای [[دلداری]] [[پیامبر]] نازل شده است؛ اما مفاد این [[آیه]] با [[افسانه غرانیق]] [[بیگانه]] است و حتی آن را رد میکند. آنگونه که ادبا گفتهاند {{متن قرآن|كَادُوا}} مثبت دلالت میکند که چنین کاری رخ نداده است،<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۴، ص ۱۲۰.</ref> چنانکه واژه {{متن قرآن|لَوْلاَ}} در آیه بعد از آن نیز دلالت میکند که پیامبر بر اثر [[تثبیت الهی]] هرگز به [[مشرکان]] نزدیک نشده است: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>.<ref>البحر المحیط، ج ۷، ص ۹۰.</ref> همانگونه که [[مفسران]] گفتهاند [[خداوند]] در این [[آیات]]، به درخواست مشرکان از پیامبر{{صل}} برای [[سازش]] و بدگوئی نکردن از بتها و راندن [[مؤمنان]] [[ضعیف]] از خود اشاره میکند و [[الطاف الهی]] را مانع تأثیر وسوسههای آنان و لغزیدن و [[انحراف]] [[حضرت]] از [[وحی الهی]] میشمارد و [[مقام عصمت]] وسیلهای برای [[استواری]] ایشان است. <ref>مجمعالبیان، ج۶، ص ۶۶۵ ـ ۶۶۶؛ المیزان، ج۱۳، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۳.</ref>
| |
| #[[منکران]] [[نبوّت]] پیامبر{{صل}} در [[شخصیت]] بینظیر و [[هوشمندی]] آن حضرت تردید نکردهاند، زیرا یک [[انسان]] [[درس نخوانده]] در [[جزیرة العرب]] نمیتواند کتابی بیاورد که هزاران دانشمند [[جهان]] را متوجه و شیفته خود گرداند، بنابراین چگونه ممکن است چنین [[انسانی]] ناهماهنگی بلکه تناقض جملههایی را که در [[ستایش]] بتهاست {{عربی|"تلك الغرانيق العلى"}} با جملهای که در آیه پس از آن در [[نکوهش]] بتها آمده: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref> [[درک]] نکند و چنین سخن بگوید: آیا بتهای [[لات]] و [[منات]] و [[عزی]] را دیدید؟ آنان جوانانی سفیدرو و زیبایند که [[امید]] [[شفاعت]] از آنان میرود. آنان چیزی جز نامهایی (پوچ) که شما خود گذاشتهاید نیستند و خداوند هیچ دلیلی بر این نامگذاریها فرو نفرستاده است. <ref>التمهید، ج ۱، ص ۹۴ ـ ۹۵؛ نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۶۲.</ref>
| |
| #مسلمانانی که این جملات را شنیدند با اینکه خود [[اهل]] لغت [[عرب]] بودند چگونه به تناقض آن پی نبردند؟ و اگر پی بردند چرا در [[اعتقاد]] خود [[متزلزل]] نشدند و عکسالعمل نشان ندادند؟ (هیچگونه واکنشی از [[مسلمانان]] در این رابطه گزارش نشده است). <ref>التفسیرالکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱؛ الصحیح من سیره، ج ۳، ص ۱۴۲،۱۴۵.</ref>
| |
| #[[دشمنان پیامبر]] که در [[دشمنی]] با آن [[حضرت]] از هیچ اقدامی فروگزار نمیکردند و برای پراکندن [[مردم]] از گرد او از انواع تهمتها همچون ساحر، شاعر و [[مجنون]] استفاده میکردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکتهسنجان بودند چگونه به دو جملهای که مشتمل بر [[ستایش]] [[خدایان]] آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا [[نکوهش]] خدایان و بتهای آنهاست؟<ref>التمهید، ج ۱، ص ۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص ۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref>
| |
| #اولین و مهمترین محور [[دعوت]] و [[تبلیغ پیامبر]] اکرم{{صل}}وسلم [[توحید]] و [[مبارزه]] با [[بتپرستی]] است: {{متن حدیث|قُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، تُفْلِحُوا}}<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۵۴۷.</ref> و از سویی آن حضرت با [[پایداری]]، همه دشواریها را در [[راه]] [[هدف]] [[الهی]] خود [[تحمل]] کرد و آزارها و محاصره در [[شعب ابیطالب]] ذرهای او را از مواضعش فرود نیاورد <ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۲۸۹، ۲۹۲، ۳۵۴؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۵۱ ـ ۳۵۸.</ref> و گفت: اگر [[خورشید]] را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از [[تبلیغ]] دینم دست بردارم برنخواهم داشت. <ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۶.</ref> چگونه ممکن است آن حضرت یکباره از اولین و مهمترین محور تبلیغش دست کشیده و در حضور [[دوست]] و [[دشمن]] از بتها [[تجلیل]] و [[تمجید]] و آنها را عالی [[مقام]] و دارای [[مقام شفاعت]] معرفی کند؟<ref>نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۶۱؛ من وحی القرآن، ج ۱۶، ص ۹۹.</ref>
| |
| #اگر چنین ماجرایی رخ داده بود میبایست کسانی که در [[زمان]] وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از [[مسلمان]] و غیرمسلمان آن را به طور گسترده [[نقل]] میکردند، در حالیکه هیچیک از کسانی که این داستان را نقل کردهاند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشتهاند. <ref>التمهید، ج ۱، ص ۸۷؛ پژوهشهای قرآنی، ش ۱، ص ۸۸، ۹۰.</ref>
| |
| #در ذیل این داستان آمده است: هنگامی که [[مهاجران]] [[حبشه]] این ماجرا را شنیدند به [[مکه]] مراجعت کردند؛ ولی در بیرون دروازه مکه [[آگاه]] شدند که [[قریش]] [[دشمنی]] را از سر گرفتهاند. به نقل ابنسعد، مهاجران در [[ماه شعبان]] [[سال پنجم بعثت]] [[هجرت]] کرده و در [[شوال]] همان سال به مکه بازگشتهاند. همین مؤلف میگوید: واقعه [[غرانیق]] در [[ماه رمضان]] این سال رخ داده است. حال اگر این داستان صحیح باشد تا مسافری از مکه حرکت کند و خود را به حبشه رسانده و این خبر را به [[مسلمانان]] [[مهاجر]] [[ابلاغ]] کند و آنها نیز چندی به [[مشورت]] پرداخته و سرانجام [[تصمیم]] به بازگشت بگیرند تا آنگاه که به مکه بازگردند، [[دست]] کم ۶ ماه طول میکشد. این امر در تضاد با مضمون [[روایات]] است که زمان حادثه تا بازگشت [[مهاجران به حبشه]] را حدود یک ماه دانسته است. این تضاد مستلزم بیاعتباری روایات [[افسانه غرانیق]] است<ref>میقات حج، سال ۶، ش ۲۴، ص ۶۶ ـ ۶۷.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
| |
|
| |
|
| ===[[ادله]] [[کلامی]]=== | | ===[[ادله]] [[کلامی]]=== |
| #به [[اجماع]] [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] بتها <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است. <ref>روحالمعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.</ref>
| | |
| #چنین حادثهای موجب تردید در [[صداقت]] و [[حقانیت]]، و سلب [[اعتماد]] [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و رهآورد او میشود، چنان که اگر در یک مورد [[القای شیطان]] [[ثابت]] شد این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن [[حضرت]] خواهد آمد و چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب [[اعتماد]] از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>.
| |
| #خداوندی که پیامبرش را برای [[تبلیغ اسلام]] فرستاده و [[معجزات]] فراوانی برای پی بردن [[مردم]] به [[حقانیت]] او قرار داده چگونه ممکن است به شیطان اجازه دهد چنان سلطهای بر [[پیامبر]]{{صل}} پیدا کند که موجب [[شک و تردید]] در [[صداقت]] و حقانیت آن حضرت گردد. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>
| |
| #آیا [[عقل]] پذیراست که خداوند متعالی کسی را [[نماینده]] و پیامبر خویش قرار دهد؛ ولی به او [[قدرت]] بازشناسی [[فرشته وحی]] از شیطان ندهد تا او به [[اشتباه]] افتد و سخن شیطان را به جای سخن [[فرشته]] بپذیرد و آنها را به مردم [[ابلاغ]] کند و به گوش [[دوست]] و [[دشمن]] و [[مؤمن]] و [[مشرک]] برسد و سپس او را به خطایش [[آگاه]] سازند. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰.</ref>
| |
| #صدور چنین کلماتی از پیامبر{{صل}} در حال [[غفلت]] و بیتوجهی نیز پذیرفته نیست، زیرا عبارات این دو جمله موزون و هموزن با آیات قبلی است و صدور چنین عبارتی در حال غفلت ممکن نیست<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۲ ـ ۵۳.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
| |
| ===[[ادله قرآنی]]=== | | ===[[ادله قرآنی]]=== |
| #[[قرآن کریم]] آنچه را پیامبر{{صل}} به عنوان [[قرآن]] بیان میکند [[وحی الهی]] میداند: {{متن قرآن| وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى }}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>، در حالی که براساس [[افسانه غرانیق]] کلماتی [[مخالف]] آیات [[توحیدی]]، بر پیامبر{{صل}} [[القا]] و بر زبان آن حضرت جاری شده است.<ref>بحارالانوار، ج۱۷، ص۵۷؛ التمهید، ج ۱، ص ۹۱.</ref>
| |
| #به تصریح قرآن شیطان بر [[بندگان]] (خاص) [[خدا]] و [[مؤمنان]] و کسانی که بر خدا [[توکل]] میکنند سلطهای ندارد. [[سلطه]] او بر گمراهانی است که خود در پی [[شیطان]] میروند: {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بیگمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن| إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ }}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref> و به تصریح [[آیات]] {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد» سوره ص، آیه ۸۲.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref>، [[شیطان]] بر [[اندیشه]] و [[جان]] [[بندگان]] مُخلَص خدا ـ که قطعا [[پیامبر]] هم از آنان است ـ نمیتواند [[نفوذ]] کند و تأثیر بگذارد. و در [[روایات]] [[افسانه غرانیق]] [[سخن]] از القای کلماتی [[باطل]] و [[شرکآلود]] به پیامبر{{صل}} از سوی شیطان است که این همان نفوذ و تأثیر در اندیشه و [[دل]] پیامبر است که در [[آیه]] فوق [[نفی]] شده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۸؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۶۲ ـ ۶۳؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۹.</ref>
| |
| #[[خداوند]] متعالی برای رسیدن بیکم وکاست پیامهای [[الهی]] به [[مردم]]، نگهبانانی از [[فرشتگان]] در پیش رو و پشت سر [[پیامبران]] قرار میدهد: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا }}<ref>«جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.</ref> و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که میگوید: شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان [[آیات الهی]] قرار دهد جایگاهی نمیماند.
| |
| #خداوند جمع، قرائت و [[حفظ قرآن]] را خود بر عهده گرفته است: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ}}<ref>«گردآوری و خواندن آن با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref> و نیز به پیامبر [[وعده]] داده است که [[آیات قرآن]] را بر او بخواند تا او فراموش نکند: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری،» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>، با این حال ممکن نیست شیطان خللی به [[قرآن]] وارد کند.
| |
| #آیات {{متن قرآن|وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا }}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۴-۷۵.</ref> آشکارا بر [[عصمت پیامبر]]{{صل}} دلالت دارد و با {{متن قرآن|لَوْلاَ}} ی امتناعیه کمترین [[گرایش]] آن [[حضرت]] را به [[مشرکان]] [[نفی]] میکند،<ref>تنزیه الانبیاء، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۸؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۶ ـ ۳۹۷.</ref> بنابراین بر فرض صحّت [[سند حدیث]]، [[تعارض]] متن آن با [[آیات قرآن]] [[بهترین]] [[گواه]] بر [[کذب]] آن است<ref>البحر المحیط، ج ۷، ص ۵۲۵ ـ ۵۲۶.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
| |
|
| |
|
| ==ریشه احتمالی داستان== | | ==ریشه احتمالی داستان== |