پرش به محتوا

کاربر:Jokar/صفحه تمرین 2: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:


==معنا شناسی ایمان==
==معنا شناسی ایمان==
در روایاتی از رسول مکرم اسلام (ص) و دیگرم معصومین(ع) مطالبی دربارۀ [[حقیقت]] [[ایمان]] و چیستی آن ذکر شده است و ایمان را چنین معرفی  می‌کنند: ایمان تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح می‌باشد<ref>{{متن حدیث|الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ}الخصال، ج 2، ص 178 / الأمالی، طوسی، ص۴۴۸، ۴۵۱؛ الأمالی، صدوق، ص۲۶۸؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۶/نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷</ref> این سخن که در [[منابع روایی]] متعدد از دیگر [[معصومان]] نیز [[نقل]] شده است، ناظر به نظریه‌های مختلفی است
در روایاتی از رسول مکرم اسلام (ص) و دیگرم معصومین(ع) مطالبی دربارۀ [[حقیقت]] [[ایمان]] و چیستی آن ذکر شده است و ایمان را چنین معرفی  می‌کنند که ایمان تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح می‌باشد،<ref>{{متن حدیث|الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ}الخصال، ج 2، ص 178 / الأمالی، طوسی، ص۴۴۸، ۴۵۱؛ الأمالی، صدوق، ص۲۶۸؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۶/نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷</ref> ولی اینکه این [[روایت]] و نظائر آن از دیگر [[ائمه]]{{عم}} بیانگر [[حقیقت]] [[ایمان]] است و یا کلیت ساختار [[ایمان دینی]] که برخی از آنها از مقومات ایمان و برخی دیگر از ملزومات ایمان است، در میان [[عالمان]] [[شیعی]] از دیرباز محل بحث بوده است. علمایی که بیشتر مشرب [[نقلی]] داشته‌اند [[احادیث]] مذکور را دال بر این دانسته‌اند که [[ایمان]] سه جزء مقوم دارد که عبارت است از [[تصدیق قلبی]]، [[اقرار زبانی]] و عمل به جوارح. شاخص‌ترین قائل این نظریه در میان علمای [[امامیه]] [[شیخ صدوق]] است. وی در آثاری چون الامالی و نیز الهدایة فی الأصول و الفروع از این قول جانبداری می‌کند<ref>الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۵۴؛ الأمالی، صدوق، ص۶۴۰.</ref>.
اینکه [[روایت]] [[امام رضا]]{{ع}} و نظائر آن از دیگر [[ائمه]]{{عم}} بیانگر [[حقیقت]] [[ایمان]] است و یا کلیت ساختار [[ایمان دینی]] که برخی از آنها از مقومات و برخی دیگر از ملزومات، بحثی است که در میان [[عالمان]] [[شیعی]] از دیرباز محل بحث بوده است. علمایی که بیشتر مشرب [[نقلی]] داشته‌اند [[احادیث]] مذکور را دال بر این دانسته‌اند که [[ایمان]] سه جزء مقوم دارد که عبارت است از [[تصدیق قلبی]]، [[اقرار زبانی]] و عمل به جوارح. شاخص‌ترین قائل این نظریه در میان علمای [[امامیه]] [[شیخ صدوق]] است. وی در آثاری چون الامالی و نیز الهدایة فی الأصول و الفروع از این قول جانبداری می‌کند<ref>الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۵۴؛ الأمالی، صدوق، ص۶۴۰.</ref>.


البته معانی دیگری نیز برای [[ایمان]] وجود دارد که در احادیث دیگری نقل سده است:{{متن حدیث|الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار [[بلا]] عمل}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴</ref> با توجه به این حدیث [[ایمان]] در مقابل [[اسلام]] به کار رفته است و [[اسلام]] را مرحلۀ [[اقرار]] به [[معتقدات]] و [[ایمان]] را مرحلۀ عمل همراه با [[عقیده]] می‌‌دانند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴</ref>، درحدیث دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که ایشان در مورد آیۀ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}}<ref>«همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌های ایشان با یاد خداوند آرام می‌گیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.</ref> [[روایت]] می‌کنند که [[پیامبر]]{{صل}} به [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمودند: «آیا می‌دانی این [[آیه]] دربارۀ چه کسانی نازل شده است؟ دربارۀ هرکس که به من [[ایمان]] آورد و [[تصدیق]] کند و تو را [[دوست]] بدارد و [[خاندان]] تو را پس از تو [[دوست]] بدارد و در برابر تو و [[امامان]] پس از تو [[تسلیم]] امر باشد»<ref>{{متن حدیث|فِی قَوْلِهِ تَعَالَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ{{ع}}تَدْرِی فِیمَنْ نَزَلَتْ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فِیمَنْ صَدَّقَ بِی وَ آمَنَ بِی وَ أَحَبَّکَ وَ عِتْرَتَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ سَلَّمَ لَکَ الْأَمْرَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِک‏}}؛ بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۷ ح ۳۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴.</ref>
البته معانی دیگری نیز برای [[ایمان]] وجود دارد که در احادیث دیگری نقل شده است:  
*{{متن حدیث|الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار [[بلا]] عمل}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴</ref>، با توجه به این حدیث [[ایمان]] در مقابل [[اسلام]] به کار رفته است و [[اسلام]] را مرحلۀ [[اقرار]] به [[معتقدات]] و [[ایمان]] را مرحلۀ عمل همراه با [[عقیده]] می‌‌دانند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴</ref>.
*درحدیث دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که ایشان در مورد آیۀ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}}<ref>«همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌های ایشان با یاد خداوند آرام می‌گیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.</ref> [[روایت]] می‌کنند که [[پیامبر]]{{صل}} به [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمودند: «آیا می‌دانی این [[آیه]] دربارۀ چه کسانی نازل شده است؟ دربارۀ هرکس که به من [[ایمان]] آورد و [[تصدیق]] کند و تو را [[دوست]] بدارد و [[خاندان]] تو را پس از تو [[دوست]] بدارد و در برابر تو و [[امامان]] پس از تو [[تسلیم]] امر باشد»<ref>{{متن حدیث|فِی قَوْلِهِ تَعَالَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ{{ع}}تَدْرِی فِیمَنْ نَزَلَتْ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فِیمَنْ صَدَّقَ بِی وَ آمَنَ بِی وَ أَحَبَّکَ وَ عِتْرَتَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ سَلَّمَ لَکَ الْأَمْرَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِک‏}}؛ بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۷ ح ۳۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴.</ref>


==مراتب ایمان در روایات==
==مراتب ایمان در روایات==
[[آیات]] و [[روایات]] پرشماری بر این [[حقیقت]] که [[ایمان]] ذو درجات است وقابلیت افزایش و کاهش دارد؛ [[گواهی]] می‌دهند؛ از جمله آنجا که [[خداوند]] در قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ}}<ref>«تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.</ref><ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ۲۲/ ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}}<ref>«و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید» سوره انفال، آیه ۲</ref>، ودر روایت هست که: [[خداوند]]، [[ایمان]] را بر هفت بخش تقسیم کرده است: [[نیکی]]، [[صدق]]، [[یقین]]، [[رضا]]، وفا، [[علم]] و [[بردباری]]، آن گاه سهم هر کس را از آنها داده است و هر کس همه آنها را در خود گرد آورد، [[مؤمن]] کامل است<ref>بحار الانوار، ۶۶/ ۱۷۵- ۱۵۴</ref> و در [[روایت]] دیگری اینچنین آمده که [[ایمان]] را ده درجه است مانند نردبان که [[مؤمن]] یک به یک آنها را طی می‌کند<ref>{{متن حدیث|إِنَ‏ الْإِیمَانَ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ‏ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَی شَیْ‏ءٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی الْعَاشِر}} الکافی، ج۲، ص ۴۵۵، بحار الانوار، ۶۶/ ۱۶۵.</ref> بدین سان، [[مراتب ایمان]] نزد علمای شیعه، حقیقتی است پذیرفته شده که قابلیت زیادت و نقصان دارد و همین امر سبب می شود که هر یک از مومنین در درجه و مرتبه ای از ایمان قرار بگیرند، در نتیجه باید گفت که فرد مومن هرگز نباید در یک مرحله از ایمان توقف کند و باید دائماً به سوی درجات بالاتر ایمان پیش برود.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 406-407</ref>.
[[آیات]] و [[روایات]] پرشماری بر این [[حقیقت]] که [[ایمان]] دارای درجاتی است و قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ [[گواهی]] می‌دهند؛ از جمله آنجا که [[خداوند]] در قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ}}<ref>«تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.</ref><ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ۲۲/ ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}}<ref>«و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید» سوره انفال، آیه ۲</ref>، ودر روایت هست که: [[خداوند]]، [[ایمان]] را بر هفت بخش تقسیم کرده است: [[نیکی]]، [[صدق]]، [[یقین]]، [[رضا]]، وفا، [[علم]] و [[بردباری]]، آن گاه سهم هر کس را از آنها داده است و هر کس همه آنها را در خود گرد آورد، [[مؤمن]] کامل است<ref>بحار الانوار، ۶۶/ ۱۷۵- ۱۵۴</ref> و در [[روایت]] دیگری اینچنین آمده که [[ایمان]] را ده درجه است مانند نردبان که [[مؤمن]] یک به یک آنها را طی می‌کند<ref>{{متن حدیث|إِنَ‏ الْإِیمَانَ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ‏ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَی شَیْ‏ءٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی الْعَاشِر}} الکافی، ج۲، ص ۴۵۵، بحار الانوار، ۶۶/ ۱۶۵.</ref>، بدین سان، [[مراتب ایمان]] نزد علمای شیعه، حقیقتی است پذیرفته شده که قابلیت زیادت و نقصان دارد و همین امر سبب می شود که هر یک از مومنین در درجه و مرتبه ای از ایمان قرار بگیرند، در نتیجه باید گفت که فرد مومن هرگز نباید در یک مرحله از ایمان توقف کند و باید دائماً به سوی درجات بالاتر ایمان پیش برود.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 406-407</ref>


==ارکان ایمان از منظر روایات==
==ارکان ایمان از منظر روایات==
با بررسی  برخی [[روایات]] می‌توان گفت که [[ایمان]]، [[تصدیق قلبی]]، [[اقرار زبانی]] و عمل به [[طاعات]] است،چنانچه  [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: {{متن حدیث|الْإِیمَانُ‏ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ‏ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۷۷</ref>، اما باید توجه داشت اینکه چرا قاطبۀ [[علمای شیعه]] با [[علم]] به روایت‌های مذکور از [[ائمه معصوم]]{{عم}}<ref>الْإِیمَانُ‏ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ‏ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان، الکافی، ج۲، ص ۷۷</ref> که ایمان را اقرار به لسان، تصدیق قلبی و عمل دانسته اند، بر این مطلب تأکید می‌کنند که [[حقیقت]] [[ایمان]]، [[تصدیق قلبی]] است، بخاطر این مسأله است که، ترتب آثار [[ایمانی]] در ظاهر، متوقف است بر [[اقرار زبانی]] یا آنچه در [[حکم]] آن است، چنان‌که ترتب [[آثار ایمان]] در ظرف واقع متوقف بر عمل به مقتضای آن است. از این‌رو هر چند در [[احادیث]] مذکور سه جزء آمده، اما جزء قوام‌بخش، جزء نخستین است که همان [[تصدیق قلبی]] است و دو جزء دیگر بر آن مترتب می‌شود.
با بررسی  برخی [[روایات]] می‌توان گفت که [[ایمان]]، [[تصدیق قلبی]]، [[اقرار زبانی]] و عمل به [[طاعات]] است،چنانچه  [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: {{متن حدیث|الْإِیمَانُ‏ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ‏ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۷۷</ref>، اما باید توجه داشت اینکه چرا قاطبۀ [[علمای شیعه]] با [[علم]] به روایت‌های مذکور از [[ائمه معصوم]] {{عم}}<ref>الْإِیمَانُ‏ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ‏ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان، الکافی، ج۲، ص ۷۷</ref> که ایمان را اقرار به لسان، تصدیق قلبی و عمل دانسته اند، بر این مطلب تأکید می‌کنند که [[حقیقت]] [[ایمان]]، [[تصدیق قلبی]] است، بخاطر این مسأله است که، ترتب آثار [[ایمانی]] در ظاهر، متوقف است بر [[اقرار زبانی]] یا آنچه در [[حکم]] آن است، چنان‌که ترتب [[آثار ایمان]] در ظرف واقع متوقف بر عمل به مقتضای آن است. از این‌رو هر چند در [[احادیث]] مذکور سه جزء آمده، اما جزء قوام‌بخش، جزء نخستین است که همان [[تصدیق قلبی]] است و دو جزء دیگر بر آن مترتب می‌شود.
    
    
عده ای دیگر با توجه به برخی روایات همچون {{متن حدیث| أَوَّلُ‏ الدِّینِ‏ مَعْرِفَتُهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه اوّل</ref>، بر این باورند که [[ایمان]]، [[معرفت]] و [[شناخت]] است.<ref>اسفار،صدرالدین شیرازی: 1386، 6: 7- 8/فیض کاشانی: 1358، 1: 6 و 8/شهید ثانی: 1409، 78/نراقی: 1367، 359- 362</ref>؛ در رد این دیدگاه به [[آیات قرآن]] [[استدلال]] شده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ}}<ref>«همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند» سوره بقره، آیه ۸۹.</ref>، با اینکه [[معرفت یقینی]] داشتند، کافراند و این نیست مگر به این جهت که صرف [[معرفت]]، [[ایمان]] نیست.<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸</ref>
عده ای دیگر با توجه به برخی روایات همچون {{متن حدیث| أَوَّلُ‏ الدِّینِ‏ مَعْرِفَتُهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه اوّل</ref>، بر این باورند که [[ایمان]]، [[معرفت]] و [[شناخت]] است.<ref>اسفار،صدرالدین شیرازی: 1386، 6: 7- 8/فیض کاشانی: 1358، 1: 6 و 8/شهید ثانی: 1409، 78/نراقی: 1367، 359- 362</ref>؛ در رد این دیدگاه به [[آیات قرآن]] [[استدلال]] شده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ}}<ref>«همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند» سوره بقره، آیه ۸۹.</ref>، خداوند می‌فرماید عدخ‌ای با اینکه [[معرفت یقینی]] داشتند، باز کافراند و این نیست مگر به این جهت که صرف [[معرفت]]، [[ایمان]] نیست.<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸</ref>


برخی دیگر با توجه به [[سخن پیامبر]]{{صل}} که فرموده است: {{متن حدیث|أُمِرْتُ‏ أَنْ‏ أُقَاتِلَ‏ النَّاسَ‏ حَتَّی‏ یَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۵۳.</ref>، قائلند که [[ایمان]]، [[اقرار زبانی]] است، یعنی اگر [[انسان]] فقط به زبان [[اقرار]] به [[شهادتین]] کند بدون این که [[تصدیق قلبی]] و یا سایر [[اعمال]] را انجام دهد، [[مؤمن]] واقعی است، و طبق این تعریف [[منافق]] هم در [[دنیا]] [[مؤمن]] واقعی است.برخی از نقدهای این نظریه عبارت‌اند از:
برخی دیگر با توجه به [[سخن پیامبر]]{{صل}} که فرموده است: {{متن حدیث|أُمِرْتُ‏ أَنْ‏ أُقَاتِلَ‏ النَّاسَ‏ حَتَّی‏ یَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۵۳.</ref>، قائلند که [[ایمان]]، [[اقرار زبانی]] است، یعنی اگر [[انسان]] فقط به زبان [[اقرار]] به [[شهادتین]] کند بدون این که [[تصدیق قلبی]] و یا سایر [[اعمال]] را انجام دهد، [[مؤمن]] واقعی است، و طبق این تعریف [[منافق]] هم در [[دنیا]] [[مؤمن]] واقعی است.برخی از نقدهای این نظریه عبارت‌اند از:
خط ۲۷: خط ۲۷:


==متعلقات ایمان در روایات==
==متعلقات ایمان در روایات==
مراد از متعلقات ایمان، آن چیزی است که باید به آن باور داشت. در [[روایات]] آن متعلقاتی که برای [[ایمان]] است طبق حدیثی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}  اینطور بیان شده است که: «[[ایمان]] یعنی باور داشتن به [[خدا]]، [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]]، کتاب، [[پیامبران]]، [[مرگ]]، [[زندگی]] پس از [[مرگ]]، [[بهشت و جهنم]]، حساب، [[میزان]]، و [[قدر]] [[الهی]] [[خیر و شر]] آن»<ref>{{متن حدیث|الْإِیمَانُ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ الْمَوْتِ وَ الْحَیَاةِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ تُؤْمِنَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الْحِسَابِ وَ الْمِیزَانِ وَ تُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ کُلِّهِ خَیْرِهِ وَ شَرِّه}}؛‏ بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref>
مراد از متعلقات ایمان، آن چیزی است که باید به آن باور داشت. در [[روایات]] آن متعلقاتی که برای [[ایمان]] است طبق حدیثی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}  اینطور بیان شده است که: «[[ایمان]] یعنی باور داشتن به [[خدا]]، [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]]، کتاب، [[پیامبران]]، [[مرگ]]، [[زندگی]] پس از [[مرگ]]، [[بهشت و جهنم]]، حساب، [[میزان]]، و [[قدر]] [[الهی]] [[خیر و شر]] آن».<ref>{{متن حدیث|الْإِیمَانُ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ الْمَوْتِ وَ الْحَیَاةِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ تُؤْمِنَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الْحِسَابِ وَ الْمِیزَانِ وَ تُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ کُلِّهِ خَیْرِهِ وَ شَرِّه}}؛‏ بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰</ref> <ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸</ref>


نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که، [[متعلقات ایمان]] تفکیک ناپذیرند و چنین نیست که [[انسان]] به بعضی [[ایمان]] بیاورد و به برخی [[ایمان]] نیاورد و عنوان [[مؤمن]] بر او صدق کند، بلکه باید به همه آنها [[ایمان]] داشته باشد همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ}}<ref>«و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند و میان هیچ یک از آنها فرق نمی‌گذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۵۲.</ref>، و اگر فقط  یکی از آنها را قبول نکند از دایره‌ی ایمان خارج است چنانچه [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «اگر شخصی فقط یک [[پیامبر]] مانند [[عیسی بن مریم]]{{ع}} را [[انکار]] کند و همه [[پیامبران]] دیگر را بپذیرد، آن شخص [[ایمان]] نیاورده است»<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ- عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ{{ع}}وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ یُؤْمِن‏}}؛ کافی، ج۱، ص ۱۸۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref>
نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که، [[متعلقات ایمان]] تفکیک ناپذیرند و چنین نیست که [[انسان]] به بعضی [[ایمان]] بیاورد و به برخی [[ایمان]] نیاورد و عنوان [[مؤمن]] بر او صدق کند، بلکه باید به همه آنها [[ایمان]] داشته باشد همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ}}<ref>«و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند و میان هیچ یک از آنها فرق نمی‌گذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۵۲.</ref>، و اگر فقط  یکی از آنها را قبول نکند از دایره‌ی ایمان خارج است چنانچه [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «اگر شخصی فقط یک [[پیامبر]] مانند [[عیسی بن مریم]]{{ع}} را [[انکار]] کند و همه [[پیامبران]] دیگر را بپذیرد، آن شخص [[ایمان]] نیاورده است».<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ- عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ{{ع}}وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ یُؤْمِن‏}}؛ کافی، ج۱، ص ۱۸۲.</ref> <ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸</ref>


==اسلام و ایمان از منظر روایات==
==اسلام و ایمان از منظر روایات==
با نگاه به چهاردهمین آیه از سوره حجرات: {{متن قرآن| قَالتِ الأعرابُ ءَامَنَّا قُل لم تُؤمِنُوا وَلَکِن قُولُواأسلَمنَا و لَمّا یَدخُلِ الإیمنُ فی قُلُوبِکُم وَ إن تُطیعُوا الله وَرَسُولَهُ لا یَلِتکُم مِن أعمَلِکُم شیئًاإنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیمٌ}}<ref>آیه 14 سوره حجرات: عربهای بادیه‌نشین گفتند: «ایمان آورده‌ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی‌کند، خداوند، آمرزنده مهربان است</ref> تفاوت اسلام وایمان مشخص می‌شود به این معنی که اسلام ، شکل ظاهری دارد ولی ایمان یک امر واقعی وباطنی است وجایگاه آن قلب آدمی است نه زبان وظاهر او.
با توجه به حدیثی از[[امام صادق]](ع): {{متن حدیث|الاسلام یحقن به الدم وتؤدی به الامانه، وتستحل به الفروج والثواب علی الایمان}}<ref>اسلام، خون انسان را محفوظ و ادای امانت او را لازم و ازدواج با او را حلال می کند ولی ثواب بر ایمان است، محمد، کلینی، اصول کافی، ج4،ص80</ref>، مشخص می‌شود که اسلام با ایمان متفاوت است و اسلام آوردن ممکن است انگیزه های مختلفی در بر داشته باشد، حتی انگیزه های مادی و منافع شخصی و دنیوی، ولی ایمان اینچنین نیست و حتماً از انگیزه های معنوی سرچشمه می گیرد برای همین است که امام معصوم (ع) می‌فرماید بر ایمان ثواب مترتب است بخلاف اسلام، همچنین با نگاه به چهاردهمین آیه از سوره حجرات: {{متن قرآن| قَالتِ الأعرابُ ءَامَنَّا قُل لم تُؤمِنُوا وَلَکِن قُولُواأسلَمنَا و لَمّا یَدخُلِ الإیمنُ فی قُلُوبِکُم وَ إن تُطیعُوا الله وَرَسُولَهُ لا یَلِتکُم مِن أعمَلِکُم شیئًاإنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیمٌ}}<ref>آیه 14 سوره حجرات: عربهای بادیه‌نشین گفتند: «ایمان آورده‌ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی‌کند، خداوند، آمرزنده مهربان است</ref>؛ تفاوت اسلام وایمان مشخص می‌شود به این معنی که اسلام ، شکل ظاهری دارد ولی ایمان یک امر واقعی وباطنی است وجایگاه آن قلب آدمی است نه زبان وظاهر او.<ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه
 
منبع:اختصاصی راسخون</ref>{{منبع}}
با توجه به حدیثی از[[امام صادق]](ع): {{متن حدیث|الاسلام یحقن به الدم وتؤدی به الامانه، وتستحل به الفروج والثواب علی الایمان}}<ref>اسلام، خون انسان را محفوظ و ادای امانت او را لازم و ازدواج با او را حلال می کند ولی ثواب بر ایمان است، محمد، کلینی، اصول کافی، ج4،ص80</ref>،مشخص می‌شود که اسلام با ایمان متفاوت است و اسلام آوردن ممکن است انگیزه های مختلفی در بر داشته باشد، حتی انگیزه های مادی و منافع شخصی و دنیوی، ولی ایمان اینچنین نیست و حتماً از انگیزه های معنوی سرچشمه می گیرد برای همین است که امام معصوم (ع) می‌فرماید بر ایمان ثواب مترتب است بخلاف اسلام.<ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه
منبع:اختصاصی راسخون</ref>


==نشانه های ایمان در روایات==
==نشانه های ایمان در روایات==
خط ۴۷: خط ۴۵:


==فضیلت ایمان در روایات==
==فضیلت ایمان در روایات==
با نگاه به برخی از احادیث همچون قول امیر مؤمنان علی (ع): {{متن حدیث|الایمان اعلی غایه}}، مشخص می‌شود که [[ایمان]] والاترین مقصد برای انسانهاست و چرا اینچنین نباشد در حالی که امیرالمؤمنین در تبیین این مقصد والا اینطور می‌فرمایند که: بهترین چیزی که انسانها می توانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به او و پیامبر (ص) او و جهاد در راه اوست،همانا که جهاد قلّه بلند اسلام ویکتا دانستن خدا براساس فطرت انسانی است.<ref>{{متن حدیث|إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلی الله سبحانه وتعالی، الایمان به وبرسوله والجهاد فی سبیله، فإنّه ذروه الاسلام وکلمه الاخلاص فإنها الفطره}}</ref> <ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>
با نگاه به برخی از احادیث همچون قول امیر مؤمنان علی (ع): {{متن حدیث|الایمان اعلی غایه}}، مشخص می‌شود که [[ایمان]] والاترین مقصد برای انسانهاست و چرا اینچنین نباشد در حالی که امیرالمؤمنین (ع) در تبیین این مقصد والا اینطور می‌فرمایند که: بهترین چیزی که انسانها می توانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به او و پیامبر (ص) او و جهاد در راه اوست، همانا که جهاد قلّه بلند اسلام و یکتا دانستن خدا براساس فطرت انسانی است.<ref>{{متن حدیث|إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلی الله سبحانه وتعالی، الایمان به وبرسوله والجهاد فی سبیله، فإنّه ذروه الاسلام وکلمه الاخلاص فإنها الفطره}}</ref> <ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>{{منبع}}


==اصناف مومنین==
==اصناف مومنین==
در حدیثی از امام صادق (ع) در مورد اقسام مؤمنین اینچنین آمده: مؤمنان دو دسته اند ، یکی مؤمنی که به عهد خدا عمل کرده و به شرط خدا وفا کرده است و این است مورد قول خدای متعال: {{متن قرآن|مِّنَ المُؤمِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عَهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهِم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلا}}<ref> احزاب/23</ref>، ایشان همان دسته هستند که نه هراسهای دنیا و نه هراسهای آخرت به ایشان نمی رسد، و شفاعت می‌کند و نیازی به شفاعت ندارند و مؤمنان دیگر، چون زراعت تازه روئیده و لطیف هستند، گاهی کج می شوند و گاهی راست و اینها هستند که دچار هراس آخرت می شوند و از کسانی نیستند که آنها شفاعت شود و شفاعت از کسی نکنند<ref> محمد، کلینی،اصول کافی،ج5،ص71. 16</ref> <ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>
در حدیثی از امام صادق (ع) در مورد اقسام مؤمنین اینچنین آمده: مؤمنان دو دسته اند ، یکی مؤمنی که به عهد خدا عمل کرده و به شرط خدا وفا کرده است که خداوند کریم در قرآن درموردش می‌فرماید: {{متن قرآن|مِّنَ المُؤمِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عَهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهِم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلا}}<ref> احزاب/23</ref>، ایشان همان دسته هستند که نه هراس‌های دنیا و نه هراس‌های آخرت به آنها نمی‌رسد، و شفاعت می‌کنند و خودشان نیازی به شفاعت دیگری ندارند و مؤمنان دیگر، چون زراعت تازه روئیده و لطیف هستند، گاهی کج می‌شوند و گاهی راست و اینها هستند که دچار هراس از آخرت می‌شوند و از مؤمنانی نیستند که مورد شفاعت قرار بگیرد ویا دیگری را شفاعت کند.<ref> محمد، کلینی،اصول کافی،ج5،ص71. 16</ref> <ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>


==موانع و آفات ایمان==
==موانع و آفات ایمان==
خط ۵۷: خط ۵۵:
با برررسی روایات هم به همین مطلب می‌رسیم که امکان زوال ایمان وجود دارد؛ روایاتی که اشاره دارند که برخی از رذیلتهای اخلاقی ازبین برنده‌ی ایمان است از جمله:  
با برررسی روایات هم به همین مطلب می‌رسیم که امکان زوال ایمان وجود دارد؛ روایاتی که اشاره دارند که برخی از رذیلتهای اخلاقی ازبین برنده‌ی ایمان است از جمله:  
*دروغگویی: {{متن حدیث|إِنَّ الْكِذْبَ هُوَ خَرابُ الْايْمانِ}}<ref>بحارالانوار، ج 72، ص 247</ref>،در این روایت امام معصوم (ع) به طور صریح می‌فرمایند که دروغ، ازبین برنده‌ی ایمان است.
*دروغگویی: {{متن حدیث|إِنَّ الْكِذْبَ هُوَ خَرابُ الْايْمانِ}}<ref>بحارالانوار، ج 72، ص 247</ref>،در این روایت امام معصوم (ع) به طور صریح می‌فرمایند که دروغ، ازبین برنده‌ی ایمان است.
*حسد: {{متن حدیث|إنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الْایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ}}<ref>؛ حسد ایمان را می‌خورد همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۶</ref>، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در این حدیث با ذکر یک مثال می‌فرمایند: همانطوری که آتش هیزم را ازبین می‌برد، حسد هم ایمان را از بین می‌بر.
*حسد: {{متن حدیث|إنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الْایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ}}<ref>؛ حسد ایمان را می‌خورد همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۶</ref>، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در این حدیث با ذکر یک مثال می‌فرمایند: همانطوری که آتش هیزم را ازبین می‌برد، حسد هم ایمان را نابود می‌کند.
*غضب: {{متن حدیث|الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل}}<ref>مجمع الفائده، محقق اردبیلی، ج 12، ص 368/إرشاد القلوب  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۷۷</ref>، این روایت هم با ذکر مثال زوال پذیری ایمان را می‌رساند که چطور سرکه عسل را تباه می‌کند، غضب هم همانطور ایمان را از بین می‌برد.
*غضب: {{متن حدیث|الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل}}<ref>مجمع الفائده، محقق اردبیلی، ج 12، ص 368/ إرشاد القلوب، جلد۱، ص ۱۷۷</ref>، این روایت هم با ذکر مثال زوال پذیری ایمان را می‌رساند که چطور سرکه عسل را تباه می‌کند، غضب هم همانطور ایمان را از بین می‌برد.


در روایات دیگری از امام صادق (ع) بعضی از مواردی که باعث تباهی ایمان می‌شود را اینطور بیان می‌کنند: بی گمان بنده به سبب یکی از پنج کاری که، همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج می‌شود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب  گناهان کبیره.<ref>{{متن حدیث|.... وقد یخرج من الایمان بخمس جهات من الفعل کلها متشابهات معروفات: الکفر و الشرک و الضلال و الفسق و رکوب الکبائر}}محمد، محمدی ری شهری،‌ میزان الحکمه، ج1، ص 385</ref>.
در روایات دیگری از امام صادق (ع) بعضی از مواردی که باعث تباهی ایمان می‌شود را اینطور بیان می‌کنند: بی گمان بنده به سبب یکی از پنج کاری که، همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج می‌شود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب  گناهان کبیره.<ref>{{متن حدیث|.... وقد یخرج من الایمان بخمس جهات من الفعل کلها متشابهات معروفات: الکفر و الشرک و الضلال و الفسق و رکوب الکبائر}}محمد، محمدی ری شهری،‌ میزان الحکمه، ج1، ص 385</ref>.
خط ۶۸: خط ۶۶:


===برتری دعای مؤمن===
===برتری دعای مؤمن===
امام زین العابدین (ع) در خصوص دعا کردن مؤمن می فرمایند: مومن کسی است که دعای او بدون یکی ازاین سه اثر نیست، یا برایش ذخیره می‌گردد، یا در دنیا برآورده می‌شود و یا بلائی  از او (به واسطه دعا کردنش) که می خواست به او برسد بگردانده می‌شود.<ref>{{متن حدیث|المؤمنُ مِن دُعائهِ ‏على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ}}، حسین بن شعبه الحرانی، تحف العقول، ص 287</ref>.
امام زین العابدین (ع) در خصوص دعا کردن مؤمن می فرمایند: مؤمن کسی است که دعای او بدون یکی از این سه اثر نیست، یا برایش ذخیره می‌گردد، یا در دنیا برآورده می‌شود و یا بلائی  از او (به واسطه دعا کردنش) که می خواست به او برسد بگردانده می‌شود.<ref>{{متن حدیث|المؤمنُ مِن دُعائهِ ‏على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ}}، حسین بن شعبه الحرانی، تحف العقول، ص 287</ref>.


===صلابت===
===صلابت===
از ویژگیهای فردی که نور ایمان در وجودش تجلی یافته است، صلابت است، در این خصوص امام کاظم (ع) می‌‍فرمایند: {{متن حدیث|ان المومن اعزمن الجبل، الجبل یستفل بالمعاول، و المومن لا یستفل دینه بشیء}}<ref>مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج 1، ص 89</ref> یعنی مؤمن از کوه سخت تر است چرا که کوه با ضربات تیشه شکاف بر می دارد اما دین مومن با هیچ چیز شکاف نمی خورد.
از ویژگیهای فردی که نور ایمان در وجودش تجلی یافته است، صلابت است، در این خصوص امام کاظم (ع) می‌‍فرمایند: {{متن حدیث|ان المومن اعزمن الجبل، الجبل یستفل بالمعاول، و المومن لا یستفل دینه بشیء}}<ref>مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج 1، ص 89</ref>، در اینجا امام(ع) می‌فرمایند که مؤمن از کوه سخت تر است چرا که کوه با ضربات تیشه شکاف بر می‌دارد اما دین مؤمن با هیچ چیز شکاف نمی‌خورد.


===دفع بلایا===
===دفع بلایا===
با توجه به روایات عصومین (ع) یکی از بزرگترین آثار اجتماعی ایمان، دفع بلایا از جامعه به واسطه ایمان است، چرا که در روایات متعدد از معصومین (ع) اینطور آمده که خداوند جامعه‌ای را که در آن افراد با ایمان حضور داشته باشند عذاب نمی کند، و یا در برخی روایات آمده که گاهی خداوند شهری را به واسطه وجود یک مؤمن از نابودی نگاه می‌دارد.<ref>محمد، کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 69</ref>  
با توجه به روایات مصومین (ع) یکی از بزرگترین آثار اجتماعی ایمان، دفع بلایا از جامعه به واسطه ایمان است، چرا که در روایات متعدد از معصومین (ع) اینطور آمده که خداوند جامعه‌ای را که در آن افراد با ایمان حضور داشته باشند عذاب نمی‌کند، و یا در برخی روایات آمده که گاهی خداوند شهری را به واسطه وجود یک مؤمن از نابودی نگاه می‌دارد.<ref>محمد، کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 69</ref>  


===نجات در دنیا و آخرت===
===نجات در دنیا و آخرت===
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده: خداوند مؤمن را از فتنه ها و حوادث دنیا در امان قرار نداد، ولی او را از گمراهی در دنیا و بدبختی در آخرت نجات می‌بخشید.<ref>{{متن حدیث|لَمْ یؤمِنْ اللهُ مؤمنٌ مِنْ هزاهِزِ الدُّنیا، وَلكنِّهُ آمَنَهُ مِنْ العُمی فیها وَالشّقاءٍ فِی الآخرةِ، اصول كافی، ج 5، ص 89}}</ref>
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده: خداوند مؤمن را از فتنه ها و حوادث دنیا در امان قرار نداده است، ولی او را از گمراهی در دنیا و بدبختی در آخرت نجات می‌دهد.<ref>{{متن حدیث|لَمْ یؤمِنْ اللهُ مؤمنٌ مِنْ هزاهِزِ الدُّنیا، وَلكنِّهُ آمَنَهُ مِنْ العُمی فیها وَالشّقاءٍ فِی الآخرةِ، اصول كافی، ج 5، ص 89}}</ref>


===آرامش و امنیت===
===آرامش و امنیت===
نتیجه نهایی ایمان داشتن، آرامش و امنیت در جامعه است، در جامعه‌ای که همه افراد آن با یکدیگر روابط صحیح، و بدور از گناه و ظلم دارند چطور ممکن است که امنیت و آرامش نداشته باشد، در اینباره امام صادق (ع) می‌فرمایند: برای هر کس، چیزی است که با او آرامش می‌یابد ومؤمن به برادر مؤمنش آرامش می‌یابد همانطور که پرنده به همنوع خود آرامش می یابد.<ref>محمد حکیمی،الحیاه،ج1،ص268</ref> <ref>سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>{{منبع}}
نتیجه نهایی ایمان داشتن، آرامش و امنیت در جامعه است. جامعه‌ای که همه افراد آن با یکدیگر روابط صحیح، و بدور از گناه و ظلم دارند چطور ممکن است که امنیت و آرامش نداشته باشند، در اینباره امام صادق (ع) می‌فرمایند: برای هر کس، چیزی است که با او آرامش می‌یابد ومؤمن به برادر مؤمنش آرامش می‌یابد همانطور که پرنده به همنوع خود آرامش می یابد.<ref>محمد حکیمی،الحیاه،ج1،ص268</ref> <ref>سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>{{منبع}}


==پانویس==
==پانویس==
۴۶۶

ویرایش