پرش به محتوا

کاربر:Puranzab/صفحه تمرین3: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
==اهداف نبوت (فلسفه بعثت)==
==اهداف نبوت (فلسفه بعثت)==


برخی از اهداف نبوت عبارت‌اند از:
برخی از اهداف نبوت در قرآن عبارت‌اند از:
 
1. تعلیم و تربیت: قرآن کریم تعلیم و تربیت را از اهداف فرستادن پیامبران دانسته است: « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»<ref>. سورۀ آل عمران، آیۀ 164.</ref>؛ «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»<ref>. سورۀ بقره، آیۀ 151.</ref>؛ جملۀ « وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» از معارف و حقایقی خبر می دهد که فکر و اندیشۀ انسان، با همۀ پیشرفت او در علم و صنعت از دسترسی به آنها ناتوان است و تنها از طریق نبوت و دست آوردهای وحی، می توان بر آنها آگاه شد. اگر پیامبران الهی نباشند عقل های انسان های اولین و آخرین از درک دریای ژرف توحید و معاد بی بهره اند<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 169 ـ 174.</ref>.
 
2. دعوت به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت: اساسي‌ترين هدف پيامبران الهي دعوت به توحيد و بندگي خداست. همۀ پيامبران، بدون استثنا، دعوت به توحيد و دوري از شرك و بت‌پرستي را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 36.</ref>. امام علی (ع) در این باره می فرماید: «خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خدا شناسی نمی‌دانند فرا گیرند و به پروردگاری او، پس از انکار و عناد، ایمان بیاورند»<ref>. «لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا»؛ بحارالانوار، ج4 ص 287.</ref>.<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 175 ـ 176.</ref>


1. تعلیم و تربیت: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»<ref>. سورۀ آل عمران، آیۀ 164.</ref>؛  
3. آزادي انسان‌ها از قيد و بندهاي ناروا: يكي از اهدافي كه قرآن براي پيامبر اكرم (ص) برمي‌شمارد، آزاد كردن انسان‌ها از تمام قيد و بندهاي نارواي فكري و اعتقادي دروني و بيروني است: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ»<ref>. سورۀ اعراف، آیۀ 157.</ref>؛ «اِصْر» به‌معناي بستن چيزي و حبس كردن كسي با قهر و غلبه است و مراد از آن در آيۀ مورد نظر اموري است كه انسان را از رسيدن به نيكي‌ها بازمي‌دارد<ref>. راغب اصفهاني، حسين‌بن‌محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص14.</ref>. «اَغْلال» جمع «غُل» به‌معناي طوق آهني است كه بر گردن مجرمان بسته مي‌شود<ref>. مقري فيّومي، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علي، مصباح المنير، ج2، ص14.</ref> و اينجا معناي كنایی آنْ مراد است. با عنايت به وضع فرهنگي مردم در صدر اسلام مي‌توان استفاده كرد كه مراد از «اصر» و «غل»، قيد و بندهاي فرهنگي است. آيۀ علاوه بر اثبات حقانيت پيامبر اسلام (ص)<ref>. طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج8، ص294ـ 295.</ref>، گوياي آن است كه آن حضرت پاكي‌ها را براي آنها حلال و پليدي‌ها را حرام كرده و مردم را به خوبي‌ها امر و از بدي‌ها نهي فرموده ‌است. او از طريق تبليغ و تعليم و عوض كردن بينش مردم و بيان احكام واقعي الهي براي آنان و فرمان دادن به خوبي‌ها و نهي از بدي‌ها، زمينۀ رهايي آنها را از قيد و بندهاي ناروا فراهم ساخته ‌است. مي‌توان گفت پيامبران ديگر نيز همانند حضرت محمد (ص)، زنجيرهاي اخلاقي و فرهنگي را با آموزش و تزكيه برمي‌داشتند و براي آزادي انسان‌ها از چنگال طاغوتيان به مبارزه با آنها مي‌پرداختند؛ مانند حضرت موسي و هارون (ع)، كه طبق بيان قرآن كريم به فرعون گفتند: «إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِين أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيل»<ref>. سورۀ شعراء، آیات16ـ17.</ref>.<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 179 ـ 180؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 137 ـ 138.</ref>


2. دعوت به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 36.</ref>.
4. اتمام حجت: «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»؛ انسان ها با بهره گیری از ابزار منابع معرفتی و خدادادی، مانند: حس و تجربه و عقل و وجدان نمی توانند راه سعادت خود را به طور کامل تشخیص دهند و در این صورت به هدایت دست نمی یابند و این بشر هدایت نیافته می تواند با استدلال عقلی در برابر حق تعالی احتجاج و استدلال کند که چرا با وجود این نقص معرفتی، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا راه سعادت و هدایت را در یابم. خدای سبحان به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای انسان ها فرستاد تا با تبشیر و انذار به هدایت آنها بپردازند<ref>. ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج2، ص 54.</ref>.
3. آزادي انسان‌ها از قيد و بندهاي ناروا: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ»<ref>. سورۀ اعراف، آیۀ 157.</ref>.


4. اتمام حجت: «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»<ref>. ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج2، ص 54.</ref> و ...<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 179 ـ 180؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 137 ـ 138؛ مکارم شیرازی،ناصر، پیام قرآن، ج7، ص 13 ـ 36.</ref>.
5. تکامل عقول: مهم ترین هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پیامبران، تکامل عقلانی آنهاست: پیامبر (ص) نیز در این باره فرمودند: «خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل نبخشيده است، زيرا خوابيدن عاقل از شب بيدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به‌سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پيغمبر و رسول را جز براى تكميل عقل مبعوث نسازد و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پيغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدين بالاتر است و تا بنده‌اى واجبات را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه عابدان در فضيلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه در بارۀ ايشان فرموده: «تنها صاحبان خرد اندرز مي‌گيرند»<ref>. قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِيّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّى يَسْتَكْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِيعُ اَلْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: وَ مَا يَتَذَكَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ»؛ اصول کافی، ج 1، ص 12.</ref>.<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 169 ـ 174.</ref>


6. حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هواهای نفسانی: «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»<ref>. سورۀ ص، آیۀ 26.</ref>؛ اگر گفته شود انسان بدون نیاز به شریعت و براساس حسن و قبح عقلی<ref>. حکم عقل به خوبى یا بدى کارى قطع نظر از حکم شارع را حُسْن و قُبْح عقلى می گویند.</ref> می تواند حق را از باطل تشخیص دهد و حکم حق را دریابد؛ پاسخ داده می شود که اولأ: بسیاری از قوانین هستند که عقل بشر، توان درک آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرف های مختلف به دست نمی آیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به حسن و قبح و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر می‌گردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر آدمی متلاشی می شود؛ مثل روابط جنسی که در اسلام به محدودیت آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر انسانی تنزل می یابد و پس از کشف ضررهای آزادی جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می شود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با تکامل انسان، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست می آید.


مشروح این بند
برخی از اهداف نبوت در قرآن عبارت‌اند از:
1. تعلیم و تربیت: قرآن کریم تعلیم و تربیت را از اهداف فرستادن پیامبران دانسته است: « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»<ref>. سورۀ آل عمران، آیۀ 164.</ref>؛ «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»<ref>. سورۀ بقره، آیۀ 151.</ref>؛ جملۀ « وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» از معارف و حقایقی خبر می دهد که فکر و اندیشۀ انسان، با همۀ پیشرفت او در علم و صنعت از دسترسی به آنها ناتوان است و تنها از طریق نبوت و دست آوردهای وحی، می توان بر آنها آگاه شد. اگر پیامبران الهی نباشند عقل های انسان های اولین و آخرین از درک دریای ژرف توحید و معاد بی بهره اند<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 169 ـ 174.</ref>.
2. دعوت به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت: اساسي‌ترين هدف پيامبران الهي دعوت به توحيد و بندگي خداست. همۀ پيامبران، بدون استثنا، دعوت به توحيد و دوري از شرك و بت‌پرستي را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 36.</ref>. امام علی (ع) در این باره می فرماید: «خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خدا شناسی نمی‌دانند فرا گیرند و به پروردگاری او، پس از انکار و عناد، ایمان بیاورند»<ref>. «لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا»؛ بحارالانوار، ج4 ص 287.</ref>.<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 175 ـ 176.</ref>
3. آزادي انسان‌ها از قيد و بندهاي ناروا: يكي از اهدافي كه قرآن براي پيامبر اكرم (ص) برمي‌شمارد، آزاد كردن انسان‌ها از تمام قيد و بندهاي نارواي فكري و اعتقادي دروني و بيروني است: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ»<ref>. سورۀ اعراف، آیۀ 157.</ref>؛ «اِصْر» به‌معناي بستن چيزي و حبس كردن كسي با قهر و غلبه است و مراد از آن در آيۀ مورد نظر اموري است كه انسان را از رسيدن به نيكي‌ها بازمي‌دارد<ref>. راغب اصفهاني، حسين‌بن‌محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص14.</ref>. «اَغْلال» جمع «غُل» به‌معناي طوق آهني است كه بر گردن مجرمان بسته مي‌شود<ref>. مقري فيّومي، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علي، مصباح المنير، ج2، ص14.</ref> و اينجا معناي كنایی آنْ مراد است. با عنايت به وضع فرهنگي مردم در صدر اسلام مي‌توان استفاده كرد كه مراد از «اصر» و «غل»، قيد و بندهاي فرهنگي است. آيۀ علاوه بر اثبات حقانيت پيامبر اسلام (ص)<ref>. طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج8، ص294ـ 295.</ref>، گوياي آن است كه آن حضرت پاكي‌ها را براي آنها حلال و پليدي‌ها را حرام كرده و مردم را به خوبي‌ها امر و از بدي‌ها نهي فرموده ‌است. او از طريق تبليغ و تعليم و عوض كردن بينش مردم و بيان احكام واقعي الهي براي آنان و فرمان دادن به خوبي‌ها و نهي از بدي‌ها، زمينۀ رهايي آنها را از قيد و بندهاي ناروا فراهم ساخته ‌است. مي‌توان گفت پيامبران ديگر نيز همانند حضرت محمد (ص)، زنجيرهاي اخلاقي و فرهنگي را با آموزش و تزكيه برمي‌داشتند و براي آزادي انسان‌ها از چنگال طاغوتيان به مبارزه با آنها مي‌پرداختند؛ مانند حضرت موسي و هارون (ع)، كه طبق بيان قرآن كريم به فرعون گفتند: «إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِين أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيل»<ref>. سورۀ شعراء، آیات16ـ17.</ref>.<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 179 ـ 180؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 137 ـ 138.</ref>
4. اتمام حجت: «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»؛ انسان ها با بهره گیری از ابزار منابع معرفتی و خدادادی، مانند: حس و تجربه و عقل و وجدان نمی توانند راه سعادت خود را به طور کامل تشخیص دهند و در این صورت به هدایت دست نمی یابند و این بشر هدایت نیافته می تواند با استدلال عقلی در برابر حق تعالی احتجاج و استدلال کند که چرا با وجود این نقص معرفتی، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا راه سعادت و هدایت را در یابم. خدای سبحان به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای انسان ها فرستاد تا با تبشیر و انذار به هدایت آنها بپردازند<ref>. ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج2، ص 54.</ref>.
5. تکامل عقول: مهم ترین هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پیامبران، تکامل عقلانی آنهاست: پیامبر (ص) نیز در این باره فرمودند: «خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل نبخشيده است، زيرا خوابيدن عاقل از شب بيدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به‌سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پيغمبر و رسول را جز براى تكميل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را كامل نكند مبعوث نسازد)( اگر عبارت داخل پرانتز می خواهد عبارت قبلی را معنی کند، عبارت معنای قبلی با آنچه داخل پرانتز است کاملا مغایر است) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پيغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدين بالاتر است و تا بنده‌اى واجبات را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه عابدان در فضيلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه در بارۀ ايشان فرموده: «تنها صاحبان خرد اندرز ميگيرند»<ref>. قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِيّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّى يَسْتَكْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِيعُ اَلْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: وَ مَا يَتَذَكَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ»؛ اصول کافی، ج 1، ص 12.</ref>.<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 169 ـ 174.</ref>
6. حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هواهای نفسانی: «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»<ref>. سورۀ ص، آیۀ 26.</ref>؛ اگر گفته شود انسان بدون نیاز به شریعت و براساس حسن و قبح عقلی می تواند حق را از باطل تشخیص دهد و حکم حق را دریابد؛ پاسخ داده می شود که اولأ: بسیاری از قوانین هستند که عقل بشر، توان درک آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرف های مختلف به دست نمی آیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به حسن و قبح و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر می‌گردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر آدمی متلاشی می شود؛ مثل روابط جنسی که در اسلام به محدودیت آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر انسانی تنزل می یابد و پس از کشف ضررهای آزادی جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می شود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با تکامل انسان، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست می آید.
7. ایجاد عدالت اجتماعی توسط مردم: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»<ref>. سورۀ حدید، آیۀ 25.</ref>؛ حقیقت شریعت و معارف و قوانین الهی توسط پیامبران به مردم ابلاغ شود تا به دست تودۀ مردم، عدالت تحقق یابد.
7. ایجاد عدالت اجتماعی توسط مردم: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»<ref>. سورۀ حدید، آیۀ 25.</ref>؛ حقیقت شریعت و معارف و قوانین الهی توسط پیامبران به مردم ابلاغ شود تا به دست تودۀ مردم، عدالت تحقق یابد.
8. نجات از تاریکی‌ها و هدایت مردم: يكي ديگر از آثاری كه قرآن كريم براي پيامبر اكرم (ص) و برخي پيامبران برمي‌شمارد، نجات مردم از تاريكي‌هاست كه به ‌گونه‌اي تمام اهداف آنان را دربرمي‌گيرد. خداوند به پيامبر اسلام (ص) مي‌فرمايد: «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»<ref>. سورۀ ابراهيم، آیۀ 1.</ref>. مراد از ظلمات در اين آيه، گمراهي‌ها و مراد از نور، هدايت است كه مصاديق مختلفي دارد. آيه گوياي آن است كه مصداق خارج كردن از ظلمات به نور، هدايت به راه خداست. در آيات ديگري نيز به اين هدف اشاره شده است. «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ»<ref>. سورۀ ابراهيم، آیۀ 5.</ref>؛ «وَيا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَي النَّجاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَي النّارِ»<ref>. سورۀ غافر، آیۀ 41.</ref>؛ «قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ  يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»<ref>. سورۀ مائده، 15ـ16.</ref>؛ از مجموع اين آيات برمي‌آيد كه با هدايت پيامبران، انسان‌ها از هر نوع تاريكي خارج مي‌شوند و به وادي نور و روشنايي گام مي‌نهند<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 175؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 138.</ref>.
8. نجات از تاریکی‌ها و هدایت مردم: يكي ديگر از آثاری كه قرآن كريم براي پيامبر اكرم (ص) و برخي پيامبران برمي‌شمارد، نجات مردم از تاريكي‌هاست كه به ‌گونه‌اي تمام اهداف آنان را دربرمي‌گيرد. خداوند به پيامبر اسلام (ص) مي‌فرمايد: «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»<ref>. سورۀ ابراهيم، آیۀ 1.</ref>. مراد از ظلمات در اين آيه، گمراهي‌ها و مراد از نور، هدايت است كه مصاديق مختلفي دارد. آيه گوياي آن است كه مصداق خارج كردن از ظلمات به نور، هدايت به راه خداست. در آيات ديگري نيز به اين هدف اشاره شده است. «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ»<ref>. سورۀ ابراهيم، آیۀ 5.</ref>؛ «وَيا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَي النَّجاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَي النّارِ»<ref>. سورۀ غافر، آیۀ 41.</ref>؛ «قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ  يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»<ref>. سورۀ مائده، 15ـ16.</ref>؛ از مجموع اين آيات برمي‌آيد كه با هدايت پيامبران، انسان‌ها از هر نوع تاريكي خارج مي‌شوند و به وادي نور و روشنايي گام مي‌نهند<ref>. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی ونبوت در قرآن، ص 175؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 138.</ref>.
9. بشارت و انذار: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ...»<ref>. سورۀ بقره، آیۀ 213.</ref>؛ از آيات قرآن استفاده می شود كه گاهي انسان با وجود آگاهي از چيزي و حتي توجه به آن، انگيزۀ عمل بر اساس آنرا ندارد. در چنين حالتي بايد انگيزه‌اي در انسان پديد آيد تا او را به حركت درآورد. انبيا در جايگاه «مُنذِر و مبشّر»، اين وظيفه را به ‌عهده دارند؛ آنان در مردم انگيزۀ عمل به وجود مي‌آورند و گرايش‌هاي خفتۀ آنان را بيدار مي‌كنند. گرچه هر انساني از عذاب مي‌ترسد و حتي احتمال ضعيف آن هم بايد در وي مؤثر باشد، در عمل چنين تأثيري را در مردم دیده نمی شود. پيامبران عذاب‌هاي اخروي و نعمت‌هاي بهشتي را براي انسان‌ها توصيف مي‌كنند و با انذار و تبشير، گرايش‌ها را به كنش و علم‌ها را به آگاهي تبديل مي‌كنند.( علم و آگاهی چه فرقی دارد که پیامبران علم را به آگاهی تبدیل می کنند) در واقع پيامبران افزون بر اينكه بينش مردم را بالا مي‌برند، با ترساندن از عذاب‌هاي الهي و بشارت به نعمت‌هاي الهي، گرايش‌هاي انسان را نيز به‌سوي فعليت مي‌رانند.
بررسي آيات قرآن كريم نشان مي‌دهد بخش عظيمي از آيات در خصوص انذار و تبشير از سوي پيامبران است كه پيوسته به بيان نعمت‌هاي بهشتي و عذاب‌هاي الهي مشغول بودند. اين مسائل در قرآن به ‌قدري مهم است كه گاهي پيامبران را با عنوان «نذير» مي‌خواند: «وَإِنْ مِن أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِيها نَذِيرٌ»<ref>. سورۀ فاطر، آیۀ 24.</ref>؛ بيم دادن بارزترين صفت پيامبران است و ضرورتش هم كاملاً احساس مي‌شود؛ زيرا كسي بايد در جامعه باشد تا مردم را از خطرات پيش‌ رو آگاه كند. قرآن كريم، در چند آيۀ مختلف پيامبر اسلام(ص) را نيز با واژگان «بشير» و «نذير» توصيف مي‌فرمايد؛ از جمله: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا...»<ref>. سورۀ بقره، آیۀ 119.</ref>.


بند نهم: (آثار و فواید نبوت (کارکردهای نبوت)
9. بشارت و انذار: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ...»<ref>. سورۀ بقره، آیۀ 213.</ref>؛ از آيات قرآن استفاده می شود كه گاهي انسان با وجود آگاهي از چيزي و حتي توجه به آن، انگيزۀ عمل بر اساس آنرا ندارد. در چنين حالتي بايد انگيزه‌اي در انسان پديد آيد تا او را به حركت درآورد. انبيا در جايگاه «مُنذِر و مبشّر»، اين وظيفه را به ‌عهده دارند؛ آنان در مردم انگيزۀ عمل به وجود مي‌آورند و گرايش‌هاي خفتۀ آنان را بيدار مي‌كنند. گرچه هر انساني از عذاب مي‌ترسد و حتي احتمال ضعيف آن هم بايد در وي مؤثر باشد، در عمل چنين تأثيري را در مردم دیده نمی شود. پيامبران عذاب‌هاي اخروي و نعمت‌هاي بهشتي را براي انسان‌ها توصيف مي‌كنند و با انذار و تبشير، گرايش‌ها را به كنش و علم‌ها را به آگاهي تبديل مي‌كنند<ref>. علم، اکتسابات بشر براساس قوای ادراکی و تحلیلی بشر است که می‌تواند نواقص و اشتباهات زیادی داشته باشد، زیرا انسان دارای خطاهای ادراکی و شناختی بسیاری است؛ اما آگاهی، دانش واقعی حاکم بر جهان در سطح دنیوی و ماورائی است که همیشه درست است، زیرا از علم پروردگار نشات می‌گیرد؛ آگاهی جایگاهش در دل پاک است؛ اما علم جایگاهش در مغز بشر (هر بشر خوب یا بد) است.</ref> در واقع پيامبران افزون بر اينكه بينش مردم را بالا مي‌برند، با ترساندن از عذاب‌هاي الهي و بشارت به نعمت‌هاي الهي، گرايش‌هاي انسان را نيز به‌سوي فعليت مي‌رانند.
 
بررسي آيات قرآن كريم نشان مي‌دهد بخش عظيمي از آيات در خصوص انذار و تبشير از سوي پيامبران است كه پيوسته به بيان نعمت‌هاي بهشتي و عذاب‌هاي الهي مشغول بودند. اين مسائل در قرآن به ‌قدري مهم است كه گاهي پيامبران را با عنوان «نذير» مي‌خواند: «وَإِنْ مِن أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِيها نَذِيرٌ»<ref>. سورۀ فاطر، آیۀ 24.</ref>؛ بيم دادن بارزترين صفت پيامبران است و ضرورتش هم كاملاً احساس مي‌شود؛ زيرا كسي بايد در جامعه باشد تا مردم را از خطرات پيش‌ رو آگاه كند. قرآن كريم، در چند آيۀ مختلف پيامبر اسلام(ص) را نيز با واژگان «بشير» و «نذير» توصيف مي‌فرمايد؛ از جمله: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا...»<ref>. سورۀ بقره، آیۀ 119.</ref>.<ref></ref>
 
==آثار و فواید نبوت (کارکردهای نبوت)==
مقصود از کارکرد دین، اثر، نقش و تحوّلی است که دین در انسان یا جامعه ایفا می کند. آثار و تحوّلات دین را از یک دیدگاه می توان به دو بخش فرد و اجتماع تقسیم کرد. به دیگر سخن، قلمرو کارکرد دین می تواند فردی و اجتماعی شود.
مقصود از کارکرد دین، اثر، نقش و تحوّلی است که دین در انسان یا جامعه ایفا می کند. آثار و تحوّلات دین را از یک دیدگاه می توان به دو بخش فرد و اجتماع تقسیم کرد. به دیگر سخن، قلمرو کارکرد دین می تواند فردی و اجتماعی شود.
الف) کارکردهای انبیاء در قلمرو فردی:
الف) کارکردهای انبیاء در قلمرو فردی:
۳۶۲

ویرایش