پرش به محتوا

خزیمة بن ثابت انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۱: خط ۴۱:
[[منزلت]] و [[عدالت]] او نزد پیامبر اکرم{{صل}} آنقدر بود که [[شهادت]] دادن او در [[محکمه]] را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به "[[ذو الشهادتَین]]" مشهور شد<ref>چرا به او ذوالشهادتین می‌گویند و شهادت او به جای دو شاهد قبول می‌کردند این است که: عربی، یک اسب به پیامبر{{صل}} فروخت ولی چون اسب خوبی بود او را تحریک کردند که برو بگو نفروختم و اسبت را بگیر خیلی بیشتر در بازار می‌خرند. مرد عرب آمد و به دروغ گفت: من اسب را به شما نفروختم، خزیمه آنجا شهادت داد که من شاهد بودم، تو اسب را فروختی، مرد عرب گفت وقتی اسب را فروختم کسی نبود. پیامبر از خزیمه پرسید، کیف شهدت بهذا؟ خزیمه گفت: پدر و مادرم به فدایت، شما از خدا و آسمان‌ها خبر میدهی ما قبول می‌کنیم، آیا از این قیمت معامله و انجام آن خبر میدهی ما قبول نکنیم. پیامبر{{صل}} شهادت او را به جای دو شاهد قرار داد، و از آن به بعد به ذوالشهادتین معروف شد. بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۴۱؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴ و الاصابه، ج۲، ص۲۷۸. </ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲۹ ـ ۳۳۰؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۳۶؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۸۷-۴۸۸.</ref>
[[منزلت]] و [[عدالت]] او نزد پیامبر اکرم{{صل}} آنقدر بود که [[شهادت]] دادن او در [[محکمه]] را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به "[[ذو الشهادتَین]]" مشهور شد<ref>چرا به او ذوالشهادتین می‌گویند و شهادت او به جای دو شاهد قبول می‌کردند این است که: عربی، یک اسب به پیامبر{{صل}} فروخت ولی چون اسب خوبی بود او را تحریک کردند که برو بگو نفروختم و اسبت را بگیر خیلی بیشتر در بازار می‌خرند. مرد عرب آمد و به دروغ گفت: من اسب را به شما نفروختم، خزیمه آنجا شهادت داد که من شاهد بودم، تو اسب را فروختی، مرد عرب گفت وقتی اسب را فروختم کسی نبود. پیامبر از خزیمه پرسید، کیف شهدت بهذا؟ خزیمه گفت: پدر و مادرم به فدایت، شما از خدا و آسمان‌ها خبر میدهی ما قبول می‌کنیم، آیا از این قیمت معامله و انجام آن خبر میدهی ما قبول نکنیم. پیامبر{{صل}} شهادت او را به جای دو شاهد قرار داد، و از آن به بعد به ذوالشهادتین معروف شد. بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۴۱؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴ و الاصابه، ج۲، ص۲۷۸. </ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲۹ ـ ۳۳۰؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۳۶؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۸۷-۴۸۸.</ref>


==[[خزیمه]] و [[دفاع از ولایت]]==
==[[خزیمه]] و [[دفاع]] از [[ولایت]]==
خزیمه پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} از جمله کسانی بود که [[خلافت]] را [[حق امام علی]]{{ع}} می‌دانست و با [[ابوبکر]] به [[مخالفت]] برخاست و بر موضع خود [[ایستادگی]] می‌کرد. [[زید بن وهب]] [[نقل]] می‌کند: "[[دوازده نفر]] از چهره‌های برجسته [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] نمودند، و بر [[ضرورت]] انتقال امر خلافت به [[علی]]{{ع}} تأکید کردند. از [[مهاجرین]]: [[مقداد بن اسود]]، [[عمار یاسر]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]]، [[بریده اسلمی]]، [[عبدالله بن مسعود]]، [[خالد بن سعید]] و [[ابی بن کعب]]. و از انصار: [[خزیمة بن ثابت]]، [[سهل بن حنیف]]، [[ابوایوب انصاری]]، و [[أبو الهیثم بن تیهان]] بودند". او با ایراد سخنانی [[استوار]] و متقن و با [[یادآوری]] [[سخنان پیامبر]]{{صل}} درباره [[وصایت]] [[امام علی]]{{ع}} درصدد دفع [[فتنه]] و احقاق [[حق امامت]] برآمد و در [[مجلسی]] خطاب به ابوبکر چنین گفت: "ای [[ابابکر]]! آیا نمی‌دانی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[شهادت]] مرا به جای دو نفر پذیرفت و کسی را در این [[فضیلت]] با من [[شریک]] نکرد؟" ابوبکر گفت: آری می‌دانم. خزیمه گفت: باید بگویم که: [[خدا]] را [[شاهد]] می‌گیرم که از رسول خدا{{صل}} شنیدم، می‌فرمود: "[[اهل بیت]] من فرق گذارنده بین [[حق]] و باطل‌اند، آنان [[ائمه]] و پیشوایانی هستند که بایستی به ایشان [[اقتدا]] کرد"<ref>{{عربی|یا أبابکر، ألست تعلم أن رسول الله{{صل}} قبل شهادتی وحدی، ولم یرد معی غیری؟}}؛ خصال صدوق، ج۲، باب اثنی عشر، ص۴۶۴. </ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۲۹- ۳۳۰؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۸۸-۴۹۰.</ref>
خزیمه پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} از جمله کسانی بود که [[خلافت]] را [[حق امام علی]]{{ع}} می‌دانست و با [[ابوبکر]] به [[مخالفت]] برخاست و بر موضع خود [[ایستادگی]] می‌کرد. [[زید بن وهب]] [[نقل]] می‌کند: "[[دوازده نفر]] از چهره‌های برجسته [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] نمودند، و بر [[ضرورت]] انتقال امر خلافت به [[علی]]{{ع}} تأکید کردند. از [[مهاجرین]]: [[مقداد بن اسود]]، [[عمار یاسر]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]]، [[بریده اسلمی]]، [[عبدالله بن مسعود]]، [[خالد بن سعید]] و [[ابی بن کعب]]. و از انصار: [[خزیمة بن ثابت]]، [[سهل بن حنیف]]، [[ابوایوب انصاری]]، و [[أبو الهیثم بن تیهان]] بودند". او با ایراد سخنانی [[استوار]] و متقن و با [[یادآوری]] [[سخنان پیامبر]]{{صل}} درباره [[وصایت]] [[امام علی]]{{ع}} درصدد دفع [[فتنه]] و احقاق [[حق امامت]] برآمد و در [[مجلسی]] خطاب به ابوبکر چنین گفت: "ای [[ابابکر]]! آیا نمی‌دانی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[شهادت]] مرا به جای دو نفر پذیرفت و کسی را در این [[فضیلت]] با من [[شریک]] نکرد؟" ابوبکر گفت: آری می‌دانم. خزیمه گفت: باید بگویم که: [[خدا]] را [[شاهد]] می‌گیرم که از رسول خدا{{صل}} شنیدم، می‌فرمود: "[[اهل بیت]] من فرق گذارنده بین [[حق]] و باطل‌اند، آنان [[ائمه]] و پیشوایانی هستند که بایستی به ایشان [[اقتدا]] کرد"<ref>{{عربی|یا أبابکر، ألست تعلم أن رسول الله{{صل}} قبل شهادتی وحدی، ولم یرد معی غیری؟}}؛ خصال صدوق، ج۲، باب اثنی عشر، ص۴۶۴. </ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۲۹- ۳۳۰؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۸۸-۴۹۰.</ref>


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش