پرش به محتوا

ارزش در فلسفه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==وجودشناسی [[ارزش‌ها]]==
{{مدخل مرتبط
[[غالب]] [[اندیشمندان]]، هرچند با تقریر‌های مختلف، نوعی تجسم، تقرر ضمنی موجودیت انضمامی و منشأ انتزاع [[عینی]] برای ارزش‌ها قایل شده‌اند. در خصوص برخی گونه‌های ارزشی همچون ارزش‌های زیباشناختی، از این حیث [[اختلاف]] نظرهایی وجود دارد که برای اختصار از ورود بدان اجتناب می‌شود.
| موضوع مرتبط = ارزش
| عنوان مدخل  = ارزش
| مداخل مرتبط = [[ارزش در قرآن]] - [[ارزش در نهج البلاغه]] - [[ارزش در فلسفه اسلامی]] - [[ارزش در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[ارزش  در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
 
== وجودشناسی [[ارزش‌ها]] ==
غالب [[اندیشمندان]]، هرچند با تقریر‌های مختلف، نوعی تجسم، تقرر ضمنی موجودیت انضمامی و منشأ انتزاع [[عینی]] برای ارزش‌ها قایل شده‌اند. در خصوص برخی گونه‌های ارزشی همچون ارزش‌های زیباشناختی، از این حیث [[اختلاف]] نظرهایی وجود دارد که برای اختصار از ورود بدان اجتناب می‌شود.
 
تردیدی نیست ارزش‌ها حتی اگر در اشیا و پدیده‌های مادی تبلور یافته باشند، اموری استنباطی و دارای منشأ انتزاع عینی‌اند. به بیان دیگر، ارزش‌ها همواره بر موضوع‌ها و محمل‌های عینی و [[ذهنی]] و موجود و مقدر تکیه دارند؛ از این‌رو، تفکیک میان محمل‌های ارزش با خود ارزش برای تشخیص نحوه وجود و احکام و آثار آنها [[ضرورت]] منطقی دارد. به بیان برخی نویسندگان: ارزش‌ها به طور مستقل مانند اشیا وجود ندارند، ارزش‌ها باید مجسم شوند تا [[احساس]] شوند، خوبی یا [[زیبایی]] را به طور انتزاعی نمی‌توانیم بشناسیم. از آنجا که ارزش‌ها باید مجسم شوند، ما اغلب به تجسم ارزش و نه به خود ارزش توجه می‌کنیم،... ارزش‌ها [[قوانین]] کلی [[حکم]] هستند و با کاربرد آنها از پاره‌ای کیفیات در عمل یا عین خارجی [[آگاه]] می‌شویم. این ارزش‌ها به نوبه خود سبب می‌شوند ارزش‌های تجسم یافته را ارزشیابی کنیم. ممکن است توان ارزشیابی ما افزایش یا کاهش یابد یا ممکن است [[خطا]] کنیم، اما این امور خود ارزش را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد<ref>روبیژک، پل، ارزش‌های اخلاقی در عصر علم، ص۳۳۲.</ref>.
تردیدی نیست ارزش‌ها حتی اگر در اشیا و پدیده‌های مادی تبلور یافته باشند، اموری استنباطی و دارای منشأ انتزاع عینی‌اند. به بیان دیگر، ارزش‌ها همواره بر موضوع‌ها و محمل‌های عینی و [[ذهنی]] و موجود و مقدر تکیه دارند؛ از این‌رو، تفکیک میان محمل‌های ارزش با خود ارزش برای تشخیص نحوه وجود و احکام و آثار آنها [[ضرورت]] منطقی دارد. به بیان برخی نویسندگان: ارزش‌ها به طور مستقل مانند اشیا وجود ندارند، ارزش‌ها باید مجسم شوند تا [[احساس]] شوند، خوبی یا [[زیبایی]] را به طور انتزاعی نمی‌توانیم بشناسیم. از آنجا که ارزش‌ها باید مجسم شوند، ما اغلب به تجسم ارزش و نه به خود ارزش توجه می‌کنیم،... ارزش‌ها [[قوانین]] کلی [[حکم]] هستند و با کاربرد آنها از پاره‌ای کیفیات در عمل یا عین خارجی [[آگاه]] می‌شویم. این ارزش‌ها به نوبه خود سبب می‌شوند ارزش‌های تجسم یافته را ارزشیابی کنیم. ممکن است توان ارزشیابی ما افزایش یا کاهش یابد یا ممکن است [[خطا]] کنیم، اما این امور خود ارزش را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد<ref>روبیژک، پل، ارزش‌های اخلاقی در عصر علم، ص۳۳۲.</ref>.
به بیان دیگر، ارزش‌ها تنها از طریق احکام صادره در مورد اشخاص، اشیاء کیفیات، حوادث و [[افعال]] وجود می‌یابند و به همین دلیل اموری ذهنی - عینی یا به زبان [[فلسفی]] دارای عروض [[ذهنی]] و اتصاف خارجی‌اند. [[ارزش‌ها]] همچنین برای تحقق‌یابی [[عینی]]، به [[مشارکت]] شخصی و جمعی افراد [[نیازمند]] خواهند بود. یک ویژگی یا [[رفتار]] علاوه بر داشتن ارزش فی‌نفسه، تنها زمانی در فهرست ارزش‌های [[فرهنگی]] جای خواهد گرفت که در نزد افراد نیز [[ارزشمند]] تلقی شود. بدون ملاحظه این انتساب ما نه با ارزش که با [[واقعیت]] دارای ویژگی ارزشی مواجه خواهیم بود. علاوه اینکه معیار ارزش بودن برخی ارزش‌ها نیز خود [[انسان]] یا نوعی انتساب به انسان است نه واقعیت‌های نفس‌الامری. ارزش‌های ذاتی یا ارزش‌های دارای خاستگاه عینی - به رغم [[درک]] ما - حظی از واقعیت دارند. ما ممکن است [[ارزشمندی]] یک چیز را درک نکرده یا درباره آن [[داوری]] منفی یا خنثی داشته باشیم و نیز ممکن است وجه ارزشی آن، نه یک‌باره که تدریجاً، بر ما ظاهر گردد. وجود این احوال، نشانگر آن است که دست‌کم برخی از ارزش‌ها، از بنیاد مستقلی - قطع نظر از انتساب به انسان - برخوردارند. شاید به دلیل همین ویژگی عینی است که ما غالباً تجسم ارزش را با خود آن یکی می‌پنداریم یا تجسم ارزش را لازمه انفکاک‌ناپذیر آن می‌انگاریم. به تعبیر برخی نویسندگان: [[ذهن]] انسان وقتی ارزشی را درک می‌کند، گویی به چیزی علاوه بر [[ادراک]] واقعیت‌ها [[آگاهی]] یافته که بر اساس [[احساس‌ها]]، شناخت‌ها، نیازها، علاقه‌ها، [[اعتقادات]] و حتی فرهنگ‌های [[اجتماعی]] شکل گرفته و سپس به آن واقعیت نسبت داده شده است<ref>سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزش‌شناسی، ص۳۹۱.</ref>.
به بیان دیگر، ارزش‌ها تنها از طریق احکام صادره در مورد اشخاص، اشیاء کیفیات، حوادث و [[افعال]] وجود می‌یابند و به همین دلیل اموری ذهنی - عینی یا به زبان [[فلسفی]] دارای عروض [[ذهنی]] و اتصاف خارجی‌اند. [[ارزش‌ها]] همچنین برای تحقق‌یابی [[عینی]]، به [[مشارکت]] شخصی و جمعی افراد [[نیازمند]] خواهند بود. یک ویژگی یا [[رفتار]] علاوه بر داشتن ارزش فی‌نفسه، تنها زمانی در فهرست ارزش‌های [[فرهنگی]] جای خواهد گرفت که در نزد افراد نیز [[ارزشمند]] تلقی شود. بدون ملاحظه این انتساب ما نه با ارزش که با [[واقعیت]] دارای ویژگی ارزشی مواجه خواهیم بود. علاوه اینکه معیار ارزش بودن برخی ارزش‌ها نیز خود [[انسان]] یا نوعی انتساب به انسان است نه واقعیت‌های نفس‌الامری. ارزش‌های ذاتی یا ارزش‌های دارای خاستگاه عینی - به رغم [[درک]] ما - حظی از واقعیت دارند. ما ممکن است [[ارزشمندی]] یک چیز را درک نکرده یا درباره آن [[داوری]] منفی یا خنثی داشته باشیم و نیز ممکن است وجه ارزشی آن، نه یک‌باره که تدریجاً، بر ما ظاهر گردد. وجود این احوال، نشانگر آن است که دست‌کم برخی از ارزش‌ها، از بنیاد مستقلی - قطع نظر از انتساب به انسان - برخوردارند. شاید به دلیل همین ویژگی عینی است که ما غالباً تجسم ارزش را با خود آن یکی می‌پنداریم یا تجسم ارزش را لازمه انفکاک‌ناپذیر آن می‌انگاریم. به تعبیر برخی نویسندگان: [[ذهن]] انسان وقتی ارزشی را درک می‌کند، گویی به چیزی علاوه بر [[ادراک]] واقعیت‌ها [[آگاهی]] یافته که بر اساس [[احساس‌ها]]، شناخت‌ها، نیازها، علاقه‌ها، [[اعتقادات]] و حتی فرهنگ‌های [[اجتماعی]] شکل گرفته و سپس به آن واقعیت نسبت داده شده است<ref>سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزش‌شناسی، ص۳۹۱.</ref>.


این نحوه از هستی به گونه‌های مختلف [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: ن. آر پولانزاس، طبیعت اشیا و حقوق، ص۸۳؛ م. ی بوخنسکی، مقدمه‌ای بر فلسفه، ص۹۱-۹۲؛ هارتمان به نقل از سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۷۵؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ص۴۸۲، ۱۵۲-۱۴۴.David Detrner ; Freedom as a value ; pp</ref>.
این نحوه از هستی به گونه‌های مختلف [[تفسیر]] شده است<ref>ر. ک: ن. آر پولانزاس، طبیعت اشیا و حقوق، ص۸۳؛ م. ی بوخنسکی، مقدمه‌ای بر فلسفه، ص۹۱-۹۲؛ هارتمان به نقل از سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۷۵؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ص۴۸۲، ۱۵۲-۱۴۴.David Detrner ; Freedom as a value ; pp</ref>.
 
به بیان دیگر، مفاهیم ارزشی به یک معنا نه عینی هستند و نه ذهنی و به معنای دیگر هم عینی هستند و هم [[ذهنی]]. [[عینی]] نیستند، یعنی دارای ماهیت و ذات مستقلی در کنار سایر ماهیات نمی‌باشند و اما به معنی دیگر عینی هستند یعنی این مفاهیم بیانگر [[واقعیت]] و حیثیتی هستند که در خارج و متن [[تکوین]] بر آن آثاری مترتب است که به دلخواه [[انسان]] قابل [[تغییر]] نمی‌باشد. از سوی دیگر، این مفاهیم ذهنی، یعنی فقط ساخته و پرداخته [[قوای ادراکی انسان]] و مخلوق محض [[ذهن]] انسان نیستند و اما به معنای دیگر ذهنی هستند؛ یعنی بعد از دریافت مفاهیم اولیه و ماهیات متاصل، ذهن باید آنها را بررسی کرده و ویژگی‌های آنها را باز شناسد تا بتواند این مفاهیم را از آنها انتزاع نماید؛ چه بدون یک فعالیت ذهنی نمی‌توان به این مفاهیم دسترسی پیدا کرد<ref>سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۶۵.</ref>.
به بیان دیگر، مفاهیم ارزشی به یک معنا نه عینی هستند و نه ذهنی و به معنای دیگر هم عینی هستند و هم [[ذهنی]]. [[عینی]] نیستند، یعنی دارای ماهیت و ذات مستقلی در کنار سایر ماهیات نمی‌باشند و اما به معنی دیگر عینی هستند یعنی این مفاهیم بیانگر [[واقعیت]] و حیثیتی هستند که در خارج و متن [[تکوین]] بر آن آثاری مترتب است که به دلخواه [[انسان]] قابل [[تغییر]] نمی‌باشد. از سوی دیگر، این مفاهیم ذهنی، یعنی فقط ساخته و پرداخته [[قوای ادراکی انسان]] و مخلوق محض [[ذهن]] انسان نیستند و اما به معنای دیگر ذهنی هستند؛ یعنی بعد از دریافت مفاهیم اولیه و ماهیات متاصل، ذهن باید آنها را بررسی کرده و ویژگی‌های آنها را باز شناسد تا بتواند این مفاهیم را از آنها انتزاع نماید؛ چه بدون یک فعالیت ذهنی نمی‌توان به این مفاهیم دسترسی پیدا کرد<ref>سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۶۵.</ref>.
دیدگاه پایانی در عینیت ارزش‌های پایه که مختار برخی از [[اندیشمندان]] معاصر است، فصل‌الخطاب این محور خواهد بود: [[ارزش‌ها]] از مفاهیم فلسفی‌اند که هر چند مابه ازای خارجی و عینی ندارند، اما دارای منشأ انتزاع خارجی هستند. این مفاهیم نیز همچون مفاهیم [[فلسفی]] با تلاش و [[تأمل]] [[عقلانی]] و احیاناً با انجام مقایسه‌هایی به دست می‌آیند. پذیرش این [[رأی]] درباره پاره‌ای از ارزش‌ها نظیر ارزش‌های [[هنری]] قدری دشوار به نظر می‌رسد، اما در باره ارزش‌هایی که با [[افعال]] و [[صفات انسانی]] سروکار دارند، مانند [[ارزش‌های اخلاقی]]، [[حقوقی]]، [[سیاسی]] و [[دینی]]، کاملاً پذیرفتنی و قابل [[دفاع]] است.
دیدگاه پایانی در عینیت ارزش‌های پایه که مختار برخی از [[اندیشمندان]] معاصر است، فصل‌الخطاب این محور خواهد بود: [[ارزش‌ها]] از مفاهیم فلسفی‌اند که هر چند مابه ازای خارجی و عینی ندارند، اما دارای منشأ انتزاع خارجی هستند. این مفاهیم نیز همچون مفاهیم [[فلسفی]] با تلاش و [[تأمل]] [[عقلانی]] و احیاناً با انجام مقایسه‌هایی به دست می‌آیند. پذیرش این [[رأی]] درباره پاره‌ای از ارزش‌ها نظیر ارزش‌های [[هنری]] قدری دشوار به نظر می‌رسد، اما در باره ارزش‌هایی که با [[افعال]] و [[صفات انسانی]] سروکار دارند، مانند [[ارزش‌های اخلاقی]]، [[حقوقی]]، [[سیاسی]] و [[دینی]]، کاملاً پذیرفتنی و قابل [[دفاع]] است.


این دسته از ارزش‌ها، از قبیل مفاهیم فلسفی و انتزاعی‌اند؛ یعنی از تناسب و تلائم میان دو امر خارجی و [[واقعی]] به دست می‌آیند؛ مثلاً ارزش‌های اخلاقی از رابطه میان فعل اختیاری انسان و [[کمال حقیقی]] او که در امر عینی و واقعی‌اند، انتزاع می‌شوند.
این دسته از ارزش‌ها، از قبیل مفاهیم فلسفی و انتزاعی‌اند؛ یعنی از تناسب و تلائم میان دو امر خارجی و [[واقعی]] به دست می‌آیند؛ مثلاً ارزش‌های اخلاقی از رابطه میان فعل اختیاری انسان و [[کمال حقیقی]] او که در امر عینی و واقعی‌اند، انتزاع می‌شوند.
توضیح آنکه، در مقایسه افعال اختیاری انسان با کمال مطلوب او (مثلاً [[قرب الهی]]) عقلاً یکی از سه حالت زیر امکان وقوع دارد:
توضیح آنکه، در مقایسه افعال اختیاری انسان با کمال مطلوب او (مثلاً [[قرب الهی]]) عقلاً یکی از سه حالت زیر امکان وقوع دارد:


خط ۱۸: خط ۳۰:


حاصل [[کلام]] آنکه [[ارزش‌ها]] یا دست‌کم اصول ارزش‌ها، در [[واقعیت]] ریشه دارند و نمی‌توان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقه‌ها و علاقه‌های فردی یا [[قراردادها]] و اعتبارات [[اجتماعی]] یا [[امر و نهی]] آمر و ناهی دانست<ref>جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.</ref>.
حاصل [[کلام]] آنکه [[ارزش‌ها]] یا دست‌کم اصول ارزش‌ها، در [[واقعیت]] ریشه دارند و نمی‌توان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقه‌ها و علاقه‌های فردی یا [[قراردادها]] و اعتبارات [[اجتماعی]] یا [[امر و نهی]] آمر و ناهی دانست<ref>جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.</ref>.
در مقابل، برخی دیدگاه‌های جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی، ارزش‌ها را جزء جدایی‌ناپذیر [[زندگی اجتماعی]] و محصول [[قرارداد]] جمعی و پذیرش همگانی تلقی کرده‌اند. ارزش‌ها از این منظر، اموری [[فرهنگی]]، زمینه‌ای، نسبی و غالباً متغیرند که هر [[جامعه]] به اقتضای مجموع امکانات و محدودیت‌ها و اوضاع و شرایط [[تاریخی]]، فرهنگی، مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک [[نسل]] به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر [[روان‌شناختی]] نیز ارزش‌های یک جامعه بیشتر مبین [[آرمان‌ها]]، [[نگرش‌ها]]، [[گرایش‌ها]]، نیازها، [[خواسته‌ها]]، علاقه‌ها و ترجیح‌های [[غالب]] افراد یا گروه‌های حاکم‌اند که به عنوان معیارهای عام [[مقبولیت]] جمعی یافته‌اند<ref>برای آگاهی بیشتر از جنبه‌های وجودشناختی ارزش‌ها، همچنین ر.ک: Paul Grice; The conception of value; pp. ۹۳-۱۲۰.</ref>.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۳.</ref>
 
==مطلق یا نسبی بودن ارزش‌ها==
در مقابل، برخی دیدگاه‌های جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی، ارزش‌ها را جزء جدایی‌ناپذیر [[زندگی اجتماعی]] و محصول [[قرارداد]] جمعی و پذیرش همگانی تلقی کرده‌اند. ارزش‌ها از این منظر، اموری [[فرهنگی]]، زمینه‌ای، نسبی و غالباً متغیرند که هر [[جامعه]] به اقتضای مجموع امکانات و محدودیت‌ها و اوضاع و شرایط [[تاریخی]]، فرهنگی، مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک [[نسل]] به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر [[روان‌شناختی]] نیز ارزش‌های یک جامعه بیشتر مبین [[آرمان‌ها]]، [[نگرش‌ها]]، [[گرایش‌ها]]، نیازها، [[خواسته‌ها]]، علاقه‌ها و ترجیح‌های غالب افراد یا گروه‌های حاکم‌اند که به عنوان معیارهای عام [[مقبولیت]] جمعی یافته‌اند<ref>برای آگاهی بیشتر از جنبه‌های وجودشناختی ارزش‌ها، همچنین ر. ک: Paul Grice; The conception of value; pp. ۹۳-۱۲۰.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۳.</ref>
 
== مطلق یا نسبی بودن ارزش‌ها ==
ارزش‌های مطلق برای عموم [[انسان‌ها]] - قطع نظر از تمایزها و اختصاصات مختلف - مطلوبیت دارد. همچون [[عدالت]]، [[آزادی]]، [[استقلال]]، و... که گاه تحت عنوان [[ارزش‌های انسانی]] از آنها یاد می‌شود. ارزش‌های نسبی به ارزش‌هایی اطلاق می‌شود که به تناسب ویژگی‌ها، شرایط، اقتضائات و... به قلمرو خاصی محدود شده و معمولاً تحت تأثیر متغیرهایی همچون [[زمان]]، مکان، قومیت، جنسیت، جغرافیا، شغل، سن، تحصیل، [[موقعیت اجتماعی]]، و غیره آن تنوع یافته و دستخوش [[تغییر]] می‌گردند. ارزش‌های مطلق که معمولاً تعداد آن در مقایسه از کمیت کمتری برخوردار است، ارزش‌های کانونی، عام و [[جهان‌شمول]] بوده و مبنای اشتقاق بسیاری از فروعات ارزشی محسوب می‌شوند. این [[ارزش‌ها]] تقریباً در همه نظام‌های ارزشی هرچند با اشکال و [[صور]] مختلف و مصداق‌های متنوع حضور داشته و قابلیت و امکان بالایی برای پذیرش و [[مقبولیت]] همگانی دارند. این ارزش‌ها عمدتاً به دلیل ویژگی‌های فرازمانی، فرامکانی، فرافرهنگی، فراملی، فرادینی، تحت تأثیر تنوعات موجود و متغیرهای محیطی، مطلوبیت ذاتی خود را از دست نمی‌دهند، هر چند ممکن است به مرور [[زمان]]، مفهوم و مصداق آنها، تحت تأثیر عوامل مختلف، دستخوش تغییر گردد و هر [[نظام ارزشی]] تصویر و [[تفسیر]] خاصی از آنها به دست دهد.
ارزش‌های مطلق برای عموم [[انسان‌ها]] - قطع نظر از تمایزها و اختصاصات مختلف - مطلوبیت دارد. همچون [[عدالت]]، [[آزادی]]، [[استقلال]]، و... که گاه تحت عنوان [[ارزش‌های انسانی]] از آنها یاد می‌شود. ارزش‌های نسبی به ارزش‌هایی اطلاق می‌شود که به تناسب ویژگی‌ها، شرایط، اقتضائات و... به قلمرو خاصی محدود شده و معمولاً تحت تأثیر متغیرهایی همچون [[زمان]]، مکان، قومیت، جنسیت، جغرافیا، شغل، سن، تحصیل، [[موقعیت اجتماعی]]، و غیره آن تنوع یافته و دستخوش [[تغییر]] می‌گردند. ارزش‌های مطلق که معمولاً تعداد آن در مقایسه از کمیت کمتری برخوردار است، ارزش‌های کانونی، عام و [[جهان‌شمول]] بوده و مبنای اشتقاق بسیاری از فروعات ارزشی محسوب می‌شوند. این [[ارزش‌ها]] تقریباً در همه نظام‌های ارزشی هرچند با اشکال و [[صور]] مختلف و مصداق‌های متنوع حضور داشته و قابلیت و امکان بالایی برای پذیرش و [[مقبولیت]] همگانی دارند. این ارزش‌ها عمدتاً به دلیل ویژگی‌های فرازمانی، فرامکانی، فرافرهنگی، فراملی، فرادینی، تحت تأثیر تنوعات موجود و متغیرهای محیطی، مطلوبیت ذاتی خود را از دست نمی‌دهند، هر چند ممکن است به مرور [[زمان]]، مفهوم و مصداق آنها، تحت تأثیر عوامل مختلف، دستخوش تغییر گردد و هر [[نظام ارزشی]] تصویر و [[تفسیر]] خاصی از آنها به دست دهد.
نسبیت‌گرایی نیز در کاربردهای مختلف گاه به معنای توصیفی، گاه [[معرفت‌شناختی]] و گاه هنجاری به کار رفته است.
نسبیت‌گرایی نیز در کاربردهای مختلف گاه به معنای توصیفی، گاه [[معرفت‌شناختی]] و گاه هنجاری به کار رفته است.


نسبیت‌گرایی توصیفی، محصول نتیجه‌های حاصل از گزارش‌های توصیفی مردم‌شناسان و جامعه‌شناسان از نظام‌های ارزشی متفاوت موجود در [[جوامع انسانی]] است. بر این اساس کمتر دو جامعه‌ای را می‌توان یافت که ارزش‌های پذیرفته شده آنها بر هم انطباق داشته باشد.
نسبیت‌گرایی توصیفی، محصول نتیجه‌های حاصل از گزارش‌های توصیفی مردم‌شناسان و جامعه‌شناسان از نظام‌های ارزشی متفاوت موجود در [[جوامع انسانی]] است. بر این اساس کمتر دو جامعه‌ای را می‌توان یافت که ارزش‌های پذیرفته شده آنها بر هم انطباق داشته باشد.
نسبیت‌گرایی معرفت‌شناختی با تکیه بر تنوع و تکثر نظام‌های ارزشی موجود در [[جوامع]] و تحلیل گزارش‌های توصیفی نتیجه می‌گیرد که گزاره‌ها و نظام‌های ارزشی به شدت تابع جهان‌بینی‌ها، [[آرمان‌ها]]، تمایل‌ها، [[نگرش‌ها]]، [[ایدئولوژی‌ها]]، ترجیح‌های فردی و [[اجتماعی]] و اوضاع و شرایط جوامع و [[فرهنگ‌ها]] بوده و با هیچ [[واقعیت]] [[عینی]] مستقلی ورای امور فوق [[ارتباط]] ندارند؛ از این‌رو، نظام‌های ارزشی به تبع زیرساخت‌های متنوع و تعدد جوامع انسانی متنوع و متعدد بوده و اشتراک‌های فی‌الجمله آنها نیز تصادفی و اتفاقی بوده و از هیچ [[برنامه‌ریزی]] آگاهانه‌ای [[تبعیت]] نمی‌کند. طبق این دیدگاه، نظام‌های ارزشی را باید به مثابه تافته‌های جدابافته، واقعیت‌های منحصر به فرد و غیر قابل مقایسه با یکدیگر ملاحظه نمود. بر این اساس، هیچ معیاری برای [[داوری]] در میان نظام‌های ارزشی مختلف وجود ندارد.
نسبیت‌گرایی معرفت‌شناختی با تکیه بر تنوع و تکثر نظام‌های ارزشی موجود در [[جوامع]] و تحلیل گزارش‌های توصیفی نتیجه می‌گیرد که گزاره‌ها و نظام‌های ارزشی به شدت تابع جهان‌بینی‌ها، [[آرمان‌ها]]، تمایل‌ها، [[نگرش‌ها]]، [[ایدئولوژی‌ها]]، ترجیح‌های فردی و [[اجتماعی]] و اوضاع و شرایط جوامع و [[فرهنگ‌ها]] بوده و با هیچ [[واقعیت]] [[عینی]] مستقلی ورای امور فوق [[ارتباط]] ندارند؛ از این‌رو، نظام‌های ارزشی به تبع زیرساخت‌های متنوع و تعدد جوامع انسانی متنوع و متعدد بوده و اشتراک‌های فی‌الجمله آنها نیز تصادفی و اتفاقی بوده و از هیچ [[برنامه‌ریزی]] آگاهانه‌ای [[تبعیت]] نمی‌کند. طبق این دیدگاه، نظام‌های ارزشی را باید به مثابه تافته‌های جدابافته، واقعیت‌های منحصر به فرد و غیر قابل مقایسه با یکدیگر ملاحظه نمود. بر این اساس، هیچ معیاری برای [[داوری]] در میان نظام‌های ارزشی مختلف وجود ندارد.


خط ۲۹: خط ۴۵:


نسبیت‌گرایی ارزشی به ویژه در حوزه [[ارزش‌های اخلاقی]] و برخی سطوح ارزش‌های [[حقوقی]]، نقدهای زیادی را برانگیخته است که به دلیل ضیق مجال از ورود تفصیلی بدان آن اجتناب می‌شود. یکی از نویسندگان، در نقد نسبیت‌گرایی [[اخلاقی]] می‌نویسد: هر [[نظام اخلاقی]] به هر اندازه بخواهد خود را از داوری‌های مطلق به دور نگه دارد، بدون [[التزام]] به یک یا چند داوری اخلاقی مطلق، نمی‌تواند [[نظریه اخلاقی]] مطلقی را ارائه دهد- هر چند اطلاق این نظریه در نسبیت مطلق [[اخلاق]] باشد - زیرا این [[حکم]] نظری که اخلاق مطلقاً نسبی است، خود حکمی مطلق است و مستلزم یک یا چند [[حکم اخلاقی]] مطلق نیز می‌باشد. مثل آنکه: باید تنها مطابق سلیقه‌های فردی یا توافق جمعی عمل کرد؛ نباید سلیقه یا [[فرهنگ جامعه]] خود را بر دیگران [[تحمیل]] کرد و... خلاصه آنکه نپذیرفتن هیچ حکم اخلاقی مطلق موجب آن می‌شود که نظریه نسبیت اساساً شکل نگیرد؛ و [[پذیرفتن]] هر حکم اخلاقی نیز به وضوح، ناقض خود نظریه‌ای است که پذیرش هر حکم اخلاقی مطلق را [[نفی]] می‌کند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، اخلاق در قرآن، ص۱۷۶؛ همچنین رک: سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزش‌ها، ص‌۸۲-۱۰۶.</ref>.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۲.</ref>
نسبیت‌گرایی ارزشی به ویژه در حوزه [[ارزش‌های اخلاقی]] و برخی سطوح ارزش‌های [[حقوقی]]، نقدهای زیادی را برانگیخته است که به دلیل ضیق مجال از ورود تفصیلی بدان آن اجتناب می‌شود. یکی از نویسندگان، در نقد نسبیت‌گرایی [[اخلاقی]] می‌نویسد: هر [[نظام اخلاقی]] به هر اندازه بخواهد خود را از داوری‌های مطلق به دور نگه دارد، بدون [[التزام]] به یک یا چند داوری اخلاقی مطلق، نمی‌تواند [[نظریه اخلاقی]] مطلقی را ارائه دهد- هر چند اطلاق این نظریه در نسبیت مطلق [[اخلاق]] باشد - زیرا این [[حکم]] نظری که اخلاق مطلقاً نسبی است، خود حکمی مطلق است و مستلزم یک یا چند [[حکم اخلاقی]] مطلق نیز می‌باشد. مثل آنکه: باید تنها مطابق سلیقه‌های فردی یا توافق جمعی عمل کرد؛ نباید سلیقه یا [[فرهنگ جامعه]] خود را بر دیگران [[تحمیل]] کرد و... خلاصه آنکه نپذیرفتن هیچ حکم اخلاقی مطلق موجب آن می‌شود که نظریه نسبیت اساساً شکل نگیرد؛ و [[پذیرفتن]] هر حکم اخلاقی نیز به وضوح، ناقض خود نظریه‌ای است که پذیرش هر حکم اخلاقی مطلق را [[نفی]] می‌کند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، اخلاق در قرآن، ص۱۷۶؛ همچنین رک: سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزش‌ها، ص‌۸۲-۱۰۶.</ref>.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۲.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100695.jpg|22px]] [[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|'''ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}
[[رده:ارزش]]
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش