پرش به محتوا

اشغال مصر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع')
خط ۱۱: خط ۱۱:
==مقدمه==
==مقدمه==
==فرستادن [[عمرو عاص]] برای [[جنگ]] با [[محمد بن ابی بکر]]==
==فرستادن [[عمرو عاص]] برای [[جنگ]] با [[محمد بن ابی بکر]]==
* [[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن حواله ازدی]]، در ذکر فرستادن [[معاویه]]، [[عمرو عاص]] را به [[مصر]]-: او را با شش هزار مرد فرستاد... [[عمرو عاص]] رفت، تا به نزدیکی‌های سرزمین [[مصر]] رسید. عثمانی‌ها دور او گرد آمدند و او آنجا ماند و به [[محمد بن ابی بکر]] چنین نوشت: ای پسر [[ابو بکر]]! ریخته شدن خونت را از من دور ساز. من [[دوست]] ندارم که از من خراشِ ناخنی هم به تو برسد. [[مردم]] این سامان بر [[سرپیچی]] از تو هماهنگ شده و [[فرمان]] تو را وا نهاده و از [[پیروی]] تو پشیمان شده‌اند. اگر کار بالا بگیرد، تو را [[تسلیم]] می‌کنند. از [[مصر]] بیرون شو، که من از خیرخواهان توام. والسلام! [[عمرو عاص]]، همراه این [[نامه]]، [[نامه]] [[معاویه]] [به [[محمد بن ابی بکر]]] را هم برایش فرستاد که در آن آمده بود: اما بعد؛ سرانجام [[تجاوز]] و [[ستم]]، وبالی بزرگ است. کسی هم که [[خون]] محترمی را بریزد، از [[انتقام]] در [[دنیا]] و [[کیفر]] [[ابدی]] [[آخرت]] نمی‌رهد. ما هم کسی را نمی‌شناسیم که تجاوزکارتر، عیبجوتر و سرسخت‌تر از تو بر ضد [[عثمان]] بوده باشد. با انتقادگران و خونریزان او هم‌دست و هم‌داستان بودی. آن‌گاه می‌پنداری من از کار تو در خوابم یا فراموش کرده‌ام، تا آنجا که به سرزمینی در [[همسایگی]] من می‌آیی و [[حکومت]] می‌کنی‌ و آسوده‌ای، در حالی که بیشتر [[مردم]] آنجا با من هم‌فکرند، سخنم را می‌پذیرند و در فریاد خواهی بر ضد تو [[فرمانبردار]] من‌اند؟ من کسانی را به سوی تو فرستاده‌ام که از تو خشمگین‌اند، [[تشنه]] [[خون]] تواند و با [[جهاد]] بر ضد تو به [[خدا]] [[تقرب]] می‌جویند و با [[خدا]] [[عهد]] بسته‌اند که تو را مُثله کنند و اگر آنان جز کشتن تو هدفی نداشتند [و نمی‌خواستند مُثله‌ات کنند]، تو را هشدار و [[انذار]] نمی‌دادم و [[دوست]] داشتم که تو را به خاطر [[ستم]] و [[قطع]] رَحِم و هجومی بکشند که بر [[عثمان]] داشتی؛ آن روز که سر نیزه تو در گردن و رگ‌های گلوی او فرو می‌رفت. ولی خوش نمی‌دارم که یک قرشی را مُثله کنم. هرجا که باشی، [[خداوند]] هرگز تو را از [[قصاص]] نمی‌رهاند. والسلام!<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۰۰.</ref>
* [[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن حواله ازدی]]، در ذکر فرستادن [[معاویه]]، [[عمرو عاص]] را به [[مصر]]-: او را با شش هزار مرد فرستاد... [[عمرو عاص]] رفت، تا به نزدیکی‌های سرزمین [[مصر]] رسید. عثمانی‌ها دور او گرد آمدند و او آنجا ماند و به [[محمد بن ابی بکر]] چنین نوشت: ای پسر [[ابو بکر]]! ریخته شدن خونت را از من دور ساز. من [[دوست]] ندارم که از من خراشِ ناخنی هم به تو برسد. [[مردم]] این سامان بر [[سرپیچی]] از تو هماهنگ شده و [[فرمان]] تو را وا نهاده و از [[پیروی]] تو پشیمان شده‌اند. اگر کار بالا بگیرد، تو را [[تسلیم]] می‌کنند. از [[مصر]] بیرون شو، که من از خیرخواهان توام. والسلام! [[عمرو عاص]]، همراه این [[نامه]]، [[نامه]] [[معاویه]] [به [[محمد بن ابی بکر]]] را هم برایش فرستاد که در آن آمده بود: اما بعد؛ سرانجام [[تجاوز]] و [[ستم]]، وبالی بزرگ است. کسی هم که [[خون]] محترمی را بریزد، از [[انتقام]] در [[دنیا]] و [[کیفر]] [[ابدی]] [[آخرت]] نمی‌رهد. ما هم کسی را نمی‌شناسیم که تجاوزکارتر، عیبجوتر و سرسخت‌تر از تو بر ضد [[عثمان]] بوده باشد. با انتقادگران و خونریزان او هم‌دست و هم‌داستان بودی. آن‌گاه می‌پنداری من از کار تو در خوابم یا فراموش کرده‌ام، تا آنجا که به سرزمینی در [[همسایگی]] من می‌آیی و [[حکومت]] می‌کنی‌ و آسوده‌ای، در حالی که بیشتر [[مردم]] آنجا با من هم‌فکرند، سخنم را می‌پذیرند و در فریاد خواهی بر ضد تو [[فرمانبردار]] من‌اند؟ من کسانی را به سوی تو فرستاده‌ام که از تو خشمگین‌اند، [[تشنه]] [[خون]] تواند و با [[جهاد]] بر ضد تو به [[خدا]] [[تقرب]] می‌جویند و با [[خدا]] [[عهد]] بسته‌اند که تو را مُثله کنند و اگر آنان جز کشتن تو هدفی نداشتند [و نمی‌خواستند مُثله‌ات کنند]، تو را هشدار و [[انذار]] نمی‌دادم و [[دوست]] داشتم که تو را به خاطر [[ستم]] و قطع رَحِم و هجومی بکشند که بر [[عثمان]] داشتی؛ آن روز که سر نیزه تو در گردن و رگ‌های گلوی او فرو می‌رفت. ولی خوش نمی‌دارم که یک قرشی را مُثله کنم. هرجا که باشی، [[خداوند]] هرگز تو را از [[قصاص]] نمی‌رهاند. والسلام!<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۰۰.</ref>
==[[یاری‌خواهی]] [[محمد بن ابی بکر]]==
==[[یاری‌خواهی]] [[محمد بن ابی بکر]]==
* [[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن حواله ازدی]]-: [[محمد بن ابی بکر]] هر دو [[نامه]] را پیچید و نزد [[علی]]{{ع}} فرستاد و همراه نامه‌ای نوشت: اما بعد؛ [[عمرو عاص]] در نزدیکی‌های سرزمین [[مصر]] فرود آمده و بیشتر [[مردم]] [[شهر]] که هم‌فکر با آنان‌اند، دور او گرد آمده‌اند وی با لشکری غوغاگر و ویرانگر آمده است. من در طرفداران خودم [[سستی]] می‌بینم. اگر به سرزمین [[مصر]] نیازی داری، با نیروی [[انسانی]] ومالی یاری‌ام برسان، و [[سلام]] بر تو!<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۰۱.</ref>
* [[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن حواله ازدی]]-: [[محمد بن ابی بکر]] هر دو [[نامه]] را پیچید و نزد [[علی]]{{ع}} فرستاد و همراه نامه‌ای نوشت: اما بعد؛ [[عمرو عاص]] در نزدیکی‌های سرزمین [[مصر]] فرود آمده و بیشتر [[مردم]] [[شهر]] که هم‌فکر با آنان‌اند، دور او گرد آمده‌اند وی با لشکری غوغاگر و ویرانگر آمده است. من در طرفداران خودم [[سستی]] می‌بینم. اگر به سرزمین [[مصر]] نیازی داری، با نیروی [[انسانی]] ومالی یاری‌ام برسان، و [[سلام]] بر تو!<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۰۱.</ref>
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش