پرش به محتوا

اهداف آزادی سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


==مقدمه==
==مقدمه==
یکی از عوامل مهمی که [[قرآن کریم]] بر می‌شمرد که مانع [[شکوفایی]] [[انسان]] می‌شود تا به آنچه دارد خو گیرد و [[نوآوری]] نداشته باشد، [[تقلید]] از پیشینیان است، قرآن اساسش بر [[مذمت]] کسانی است که [[اسیر]] تقلید و [[پیروی]] از آبا و گذشتگان هستند و [[تعقل]] و [[فکر]] نمی‌کنند تا خودشان را از این [[اسارت]] [[آزاد]] بکنند. [[هدف]] [[قرآن]] از این مذمت چیست؟ هدف قرآن [[تربیت]] است؛ یعنی در واقع می‌خواهد افراد را بیدار کند که مقیاس و معیار باید تشخیص و [[عقل]] و فکر باشد، نه صرف اینکه [[پدران]] ما چنین کردند، ما همچنین می‌کنیم. هیچ [[پیغمبری]] [[مردم]] را [[دعوت]] نکرد، الا اینکه مواجه شد با همین حرف که {{متن قرآن|إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافته‌ایم و آثار آنان را پی می‌گیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.</ref>؛ که تو چرا می‌خواهی ما را از سنت‌های گذشته پدرانمان منصرف کنی. یک اشکال عمومی در میان همه [[اقوام]] بوده و همه [[پیغمبران]] دچار آن بوده‌اند و آن [[مصیبت]] تقلید از آبا و اجداد و گذشتگان بوده است و پیغمبران بر عکس، عقل مردم را بیدار می‌کردند و می‌گفتند فکر کنید، حال پدرانتان هر طور بودند: {{متن قرآن|أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.</ref><ref>مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۴۶.</ref>.
یکی از عوامل مهمی که [[قرآن کریم]] بر می‌شمرد که مانع [[شکوفایی انسان]] می‌شود تا به آنچه دارد خو گیرد و [[نوآوری]] نداشته باشد، [[تقلید]] از پیشینیان است، قرآن اساسش بر [[مذمت]] کسانی است که [[اسیر]] تقلید و [[پیروی]] از آبا و گذشتگان هستند و [[تعقل]] و [[فکر]] نمی‌کنند تا خودشان را از این [[اسارت]] [[آزاد]] بکنند. [[هدف]] [[قرآن]] از این مذمت چیست؟ هدف قرآن [[تربیت]] است؛ یعنی در واقع می‌خواهد افراد را بیدار کند که مقیاس و معیار باید تشخیص و [[عقل]] و فکر باشد، نه صرف اینکه [[پدران]] ما چنین کردند، ما همچنین می‌کنیم. هیچ [[پیغمبری]] [[مردم]] را [[دعوت]] نکرد، الا اینکه مواجه شد با همین حرف که {{متن قرآن|إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافته‌ایم و آثار آنان را پی می‌گیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.</ref>؛ که تو چرا می‌خواهی ما را از سنت‌های گذشته پدرانمان منصرف کنی. یک اشکال عمومی در میان همه [[اقوام]] بوده و همه [[پیغمبران]] دچار آن بوده‌اند و آن [[مصیبت]] تقلید از آبا و اجداد و گذشتگان بوده است و پیغمبران بر عکس، عقل مردم را بیدار می‌کردند و می‌گفتند فکر کنید، حال پدرانتان هر طور بودند: {{متن قرآن|أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.</ref><ref>مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۴۶.</ref>.


پس از جمله راهکارهای [[شکوفایی استعدادها]] و نوآوری اندیشگی زمانی است که انسان از تقلیدهای چشم و گوش بسته و عادات [[ناشایست]] [[اجتماعی]] [[رهایی]] یابد و این رهایی آن‌گاه رخ می‌دهد که بتوان آزادانه پنداشته‌های [[حاکم]] بر [[جامعه]] را به چالش کشید. یکی از دیگر عواملی که مانع [[شکوفایی]] استعدادهای [[انسان]] می‌شود، [[تقلید]] و [[دنباله‌روی]] از [[اکثریت]] است. انسان نباید ببیند اکثر [[مردم]] کدام [[راه]] را می‌روند. همان طور که انسان به سوی تقلید از دیگران کشیده می‌شود، طبعاً به سوی اکثریت نیز کشیده می‌شود. انسان، در مقابل جمع و عدد که قرار می‌گیرد، می‌خواهد هم‌رنگ [[جماعت]] شود، می‌گویند: «خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو». وقتی جماعت رسوا باشد، هم‌رنگ جماعت شدن، رسواشدن است؛ ولی در انسان [[تمایل]] به اینکه هم رنگ جمع شود، زیاد است، [[قرآن]]، ملاک قراردادن اکثریت را [[مذمت]] می‌کند و می‌گوید کثرت معیار نیست، آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ}}<ref>«و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.</ref>. اگر اکثر مردم را [[پیروی]] کنی، تو را [[گمراه]] می‌کنند، چون اکثر مردم تابع [[عقل]] نیستند، تابع [[گمان]] و تخمین‌اند. همین که چیزی در خیالشان پیدا می‌شود، دنبالش می‌روند. چون اکثر این [[جور]] هستند، پس به اکثر [[اعتماد]] نکن. این هم خودش نوعی دیگر [[استقلال]] بخشیدن به عقل است و [[دعوت]] به اینکه عقل باید معیار باشد<ref>مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۹۴.</ref>.
پس از جمله راهکارهای [[شکوفایی استعدادها]] و نوآوری اندیشگی زمانی است که انسان از تقلیدهای چشم و گوش بسته و عادات [[ناشایست]] [[اجتماعی]] [[رهایی]] یابد و این رهایی آن‌گاه رخ می‌دهد که بتوان آزادانه پنداشته‌های [[حاکم]] بر [[جامعه]] را به چالش کشید. یکی از دیگر عواملی که مانع [[شکوفایی استعدادهای انسان]] می‌شود، [[تقلید]] و [[دنباله‌روی]] از [[اکثریت]] است. انسان نباید ببیند اکثر [[مردم]] کدام [[راه]] را می‌روند. همان طور که انسان به سوی تقلید از دیگران کشیده می‌شود، طبعاً به سوی اکثریت نیز کشیده می‌شود. انسان، در مقابل جمع و عدد که قرار می‌گیرد، می‌خواهد هم‌رنگ [[جماعت]] شود، می‌گویند: «خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو». وقتی جماعت رسوا باشد، هم‌رنگ جماعت شدن، رسواشدن است؛ ولی در انسان [[تمایل]] به اینکه هم رنگ جمع شود، زیاد است، [[قرآن]]، ملاک قراردادن اکثریت را [[مذمت]] می‌کند و می‌گوید کثرت معیار نیست، آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ}}<ref>«و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.</ref>. اگر اکثر مردم را [[پیروی]] کنی، تو را [[گمراه]] می‌کنند، چون اکثر مردم تابع [[عقل]] نیستند، تابع [[گمان]] و تخمین‌اند. همین که چیزی در خیالشان پیدا می‌شود، دنبالش می‌روند. چون اکثر این [[جور]] هستند، پس به اکثر [[اعتماد]] نکن. این هم خودش نوعی دیگر [[استقلال]] بخشیدن به عقل است و [[دعوت]] به اینکه عقل باید معیار باشد<ref>مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۹۴.</ref>.


[[رهایی]] از تقلید و رسیدن به تحقیق، و عدم پیروی [[کورکورانه]] از اکثریت، در جوامعی رخ می‌دهد که [[آزادی]] وجود داشته باشد و افراد بتوانند با بهره از [[خرد]] خویش، راهی به سوی بینش‌های [[استوار]] بگشایند و از استعدادها و قابلیت‌های خود بهره گیرند؛ بنابراین یکی از مهم‌ترین [[اهداف]] [[آزادی سیاسی]] آن است تا استعدادهای انسان در مسیر شکوفایی قرار گیرد و افراد بتوانند در جامعه توانمندی‌های خود را به [[ظهور]] برسانند و از همه داشته‌های پیدا و پنهان خود استفاده کنند. [[آزادی]] موقعیتی را در [[اختیار]] [[شهروندان]] قرار می‌دهد که می‌توانند با حضور آن در مسیر شدن و شکفتن قرار گیرند و از آنها در [[راه]] بهتر شدن وضعیت [[سیاسی]] [[جامعه]] خویش بهره گیرند. [[انسان]] دارای استعدادهای بی‌نهایت است و آن استعدادها آن‌گاه به فعلیت می‌رسند که افراد بتوانند آگاهانه و به دور از [[ترس]] و حضور [[خشن]] [[قدرت]]، آنها را ابراز کنند. در [[جوامع]] بسته و اختناق‌آلود و استبدادزده؛ [[قوانین]] دست‌و‌پاگیر، [[روابط]] مبهم، تعاملات چند لایه سیاسی و حضور سنگین قدرت، جلوی بر آمدن [[نخبگان]] و ظرفیت‌های افراد را می‌گیرد. این گونه جوامع نه تنها جلوی بروز استعدادها را می‌گیرند، بلکه گاه نخبه‌کشی نیز می‌کنند و نخبگانی که در برابر [[زیاده‌خواهی]] قدرتمندان می‌ایستند را با دشواری‌های چندگانه رو‌به‌رو می‌سازند. [[رشد]] استعدادها و برآمدن افراد [[زیرک]] در جامعه و [[سیاست]]، هنگامی رخ می‌دهد که آزادی باشد و شهروندان بتوانند به [[آسودگی]] و به دور از چشمان مانع تراش و جست‌وجوگر قدرت، بدون دغدغه و [[نگرانی]] از همه امکانات و فرصت‌های موجود بهره گیرند و مانعی در پیش روی خود نبینند.
[[رهایی]] از تقلید و رسیدن به تحقیق، و عدم پیروی [[کورکورانه]] از اکثریت، در جوامعی رخ می‌دهد که [[آزادی]] وجود داشته باشد و افراد بتوانند با بهره از [[خرد]] خویش، راهی به سوی بینش‌های [[استوار]] بگشایند و از استعدادها و قابلیت‌های خود بهره گیرند؛ بنابراین یکی از مهم‌ترین [[اهداف]] [[آزادی سیاسی]] آن است تا استعدادهای انسان در مسیر شکوفایی قرار گیرد و افراد بتوانند در جامعه توانمندی‌های خود را به [[ظهور]] برسانند و از همه داشته‌های پیدا و پنهان خود استفاده کنند. [[آزادی]] موقعیتی را در [[اختیار]] [[شهروندان]] قرار می‌دهد که می‌توانند با حضور آن در مسیر شدن و شکفتن قرار گیرند و از آنها در [[راه]] بهتر شدن وضعیت [[سیاسی]] [[جامعه]] خویش بهره گیرند. [[انسان]] دارای استعدادهای بی‌نهایت است و آن استعدادها آن‌گاه به فعلیت می‌رسند که افراد بتوانند آگاهانه و به دور از [[ترس]] و حضور [[خشن]] [[قدرت]]، آنها را ابراز کنند. در [[جوامع]] بسته و اختناق‌آلود و استبدادزده؛ [[قوانین]] دست‌و‌پاگیر، [[روابط]] مبهم، تعاملات چند لایه سیاسی و حضور سنگین قدرت، جلوی بر آمدن [[نخبگان]] و ظرفیت‌های افراد را می‌گیرد. این گونه جوامع نه تنها جلوی بروز استعدادها را می‌گیرند، بلکه گاه نخبه‌کشی نیز می‌کنند و نخبگانی که در برابر [[زیاده‌خواهی]] قدرتمندان می‌ایستند را با دشواری‌های چندگانه رو‌به‌رو می‌سازند. [[رشد]] استعدادها و برآمدن افراد [[زیرک]] در جامعه و [[سیاست]]، هنگامی رخ می‌دهد که آزادی باشد و شهروندان بتوانند به [[آسودگی]] و به دور از چشمان مانع تراش و جست‌وجوگر قدرت، بدون دغدغه و [[نگرانی]] از همه امکانات و فرصت‌های موجود بهره گیرند و مانعی در پیش روی خود نبینند.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش