انفاق در سیره پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ' ش، ' به 'ش، '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
جز (جایگزینی متن - ' ش، ' به 'ش، ') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
*هرگز در جواب کسی که از او چیزی میخواست، نه نمیگفت<ref>ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۶۱؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴؛صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۰۷ و ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref>. هر که با او همنشین میشد، خواستهای نداشت؛ مگر اینکه برآورده میشد. بخششهایش پایان نداشت و [[مسلمان]] و غیر [[مسلمان]]، همه از مرحمتهایش بهرهمند میشدند. حماد بن سلمه از انس بن مالک - خادم آن [[حضرت]] - [[نقل]] کرده است که روزی مردی از آن [[حضرت]] گوسفندانش را خواست و [[حضرت]] هم تمام آنها را به او بخشید. پس وی میان قومش رفت و گفت: "ای [[مردم]]، [[اسلام]] بیاورید، به [[خدا]] که [[محمد]]{{صل}} عطا میکند به حدی که از [[فقر]] نمیترسد"<ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۴؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۸ و البیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۸.</ref>. | *هرگز در جواب کسی که از او چیزی میخواست، نه نمیگفت<ref>ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۶۱؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴؛صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۰۷ و ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref>. هر که با او همنشین میشد، خواستهای نداشت؛ مگر اینکه برآورده میشد. بخششهایش پایان نداشت و [[مسلمان]] و غیر [[مسلمان]]، همه از مرحمتهایش بهرهمند میشدند. حماد بن سلمه از انس بن مالک - خادم آن [[حضرت]] - [[نقل]] کرده است که روزی مردی از آن [[حضرت]] گوسفندانش را خواست و [[حضرت]] هم تمام آنها را به او بخشید. پس وی میان قومش رفت و گفت: "ای [[مردم]]، [[اسلام]] بیاورید، به [[خدا]] که [[محمد]]{{صل}} عطا میکند به حدی که از [[فقر]] نمیترسد"<ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۴؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۸ و البیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۸.</ref>. | ||
*[[نقل]] شده است، روزی زنی، [[لباس]] یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن [[حضرت]] تقدیم کرد. پس آن [[حضرت]] عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از [[اصحاب]]، جلو آمد و گفت: "چه [[لباس]] [[زیبایی]]؛ آن را به من میدهید تا بپوشم؟" [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "بله"؛ و آن [[حضرت]]، [[لباس]] را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...<ref>صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.</ref>. [[ابن شهاب]] نیز [[نقل]] کرده است که آن [[حضرت]] پس از [[فتح مکه]]، همراه تازهمسلمانان [[مکه]] برای [[جنگ]] به [[حنین]] رفتند. در این [[جنگ]]، قوای [[اسلام]] پیروز شد؛ پس، آن [[حضرت]] به صفوان بن [[امیه]]، [[دشمن]] سرسخت و به ظاهر [[مسلمان]] خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.</ref>؛ ابن شهاب از [[سعید بن مسیب]] و او از صفوان [[نقل]] کرده است که: "به [[خدا]]! [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به من عطا کرد، در حالی که منفورترین [[مردم]] نزد من بود؛ پس آن [[قدر]] به من عطا کرد تا اینکه محبوبترین [[مردم]] نزد من شد"<ref>امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۹.</ref>. | *[[نقل]] شده است، روزی زنی، [[لباس]] یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن [[حضرت]] تقدیم کرد. پس آن [[حضرت]] عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از [[اصحاب]]، جلو آمد و گفت: "چه [[لباس]] [[زیبایی]]؛ آن را به من میدهید تا بپوشم؟" [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "بله"؛ و آن [[حضرت]]، [[لباس]] را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...<ref>صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.</ref>. [[ابن شهاب]] نیز [[نقل]] کرده است که آن [[حضرت]] پس از [[فتح مکه]]، همراه تازهمسلمانان [[مکه]] برای [[جنگ]] به [[حنین]] رفتند. در این [[جنگ]]، قوای [[اسلام]] پیروز شد؛ پس، آن [[حضرت]] به صفوان بن [[امیه]]، [[دشمن]] سرسخت و به ظاهر [[مسلمان]] خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.</ref>؛ ابن شهاب از [[سعید بن مسیب]] و او از صفوان [[نقل]] کرده است که: "به [[خدا]]! [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به من عطا کرد، در حالی که منفورترین [[مردم]] نزد من بود؛ پس آن [[قدر]] به من عطا کرد تا اینکه محبوبترین [[مردم]] نزد من شد"<ref>امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۹.</ref>. | ||
*سائلی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} نمیآمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا میکرد<ref>کلینی، الکافی، | *سائلی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} نمیآمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا میکرد<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج ۴، ص ۵۵ - ۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۱، ص ۱۶۷ و عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۱، ص ۳۴.</ref>. آن [[حضرت]] هر چه داشت، میبخشید و اگر چیزی نداشت که [[انفاق]] کند، به سائل میفرمود: [[خدا]] به تو عطا کند!"<ref>الکافی، ج ۴، ص ۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۸.</ref> [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} تنها در [[غزوه]] [[هوازن]]، حدود پنج میلیون درهم بخشید؛ غنایمی که شش هزار [[اسیر]]، ۲۴ هزار نفر شتر، چهارصد هزار رأس گوسفند و چهار هزار اوقیه نقره بود و [[پیامبر]]{{صل}} همه آنها را بخشید<ref>ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۱.</ref> و سپس فرمود: "آنقدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند. آیا چیزی از من خواستید و من [[بخل]] ورزیدم؟ به [[خدا]] قسم! من [[بخیل]] و ترسو و [[کذاب]] نیستم"<ref>تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۵۳.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۹.</ref>. | ||
*از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[انفاق]] آن [[حضرت]] پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن [[حضرت]] یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن [[حضرت]] از اینکه ذرهای از این طلا نزدش بماند، بهشدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را [[صدقه]] داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | *از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[انفاق]] آن [[حضرت]] پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن [[حضرت]] یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن [[حضرت]] از اینکه ذرهای از این طلا نزدش بماند، بهشدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را [[صدقه]] داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} بهشدت، مشتاق و شیفته [[بخشش]] بود؛ به حدی که [[خداوند]] با [[نزول]] [[آیه]] ۲۹ [[اسراء]]، ایشان را از [[افراط]] در [[بخشش]]، منع و آن [[حضرت]] را موظف کرد، در بخششهای خود میانه رو باشد. درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[روایت]] شده است که روزی زنی پسرش را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد و گفت: "نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برو و از او [[کمک]] بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن [[حضرت]]، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون [[لباس]] نداشت، نتوانست برای [[نماز]] به [[مسجد]] برود؛ سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref>.<ref>زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۳۴ - ۶۳۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | *[[رسول خدا]]{{صل}} بهشدت، مشتاق و شیفته [[بخشش]] بود؛ به حدی که [[خداوند]] با [[نزول]] [[آیه]] ۲۹ [[اسراء]]، ایشان را از [[افراط]] در [[بخشش]]، منع و آن [[حضرت]] را موظف کرد، در بخششهای خود میانه رو باشد. درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[روایت]] شده است که روزی زنی پسرش را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد و گفت: "نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برو و از او [[کمک]] بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن [[حضرت]]، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون [[لباس]] نداشت، نتوانست برای [[نماز]] به [[مسجد]] برود؛ سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref>.<ref>زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۳۴ - ۶۳۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. |