پرش به محتوا

شورا و مشورت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '"]]، دائرةالمعارف' به '»، [[دائرةالمعارف'
جز (جایگزینی متن - '"]]، دائرةالمعارف' به '»، [[دائرةالمعارف')
خط ۱۵: خط ۱۵:
شورا به گردهمایی گروهی به منظور [[همفکری]] در موضوعی [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] برای رسیدن به [[رأی]] مشترک گفته می‌شود تا آن رأی مشترک ملاک عمل افراد [[جامعه]] قرار گیرد. این گروه، [[وظیفه]] بررسی، استخراج و تدوین [[احکام]] و قوانینی برابر با [[موازین شرعی]] و [[عقلی]] را بر عهده دارند. در این گونه مشورت، [[رأی اکثریت]]، ملاک عمل قرار می‌گیرد.<ref> نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۸۸ - ۳۹۵.</ref>  
شورا به گردهمایی گروهی به منظور [[همفکری]] در موضوعی [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] برای رسیدن به [[رأی]] مشترک گفته می‌شود تا آن رأی مشترک ملاک عمل افراد [[جامعه]] قرار گیرد. این گروه، [[وظیفه]] بررسی، استخراج و تدوین [[احکام]] و قوانینی برابر با [[موازین شرعی]] و [[عقلی]] را بر عهده دارند. در این گونه مشورت، [[رأی اکثریت]]، ملاک عمل قرار می‌گیرد.<ref> نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۸۸ - ۳۹۵.</ref>  


شورا از کهن‌ترین اصول عرفی و مقررات سنتی و از بارزترین شیوه‌های [[عقلانی]] در [[زندگی]] جمعی [[بشر]] است؛<ref>فقه سیاسی، ج۱، ص۴۶۲.</ref> حتی مستبدترین [[حکومت‌ها]] همواره می‌کوشیدند با استفاده از شورا، از سویی [[مردم]] را قانع کرده و به [[سکوت]] وادارند و از دیگر سو از حجم [[اشتباهات]] مبتنی بر خودکامگی‌ها و خودمحوری‌ها بکاهند.<ref> فقه سیاسی، ج۱، ص۴۶۲.</ref> [[کتاب مقدس]] مکرر به مشورت افراد با یکدیگر توصیه کرده و از اهمیت آن سخن گفته است.<ref>کتاب مقدس، الامثال: ۱۲: ۱۵؛ ۱۹: ۲۰؛ ۲۰: ۵ و....</ref> از این موضوع در [[قرآن]] با واژگان "[[شوری]]" {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> و برخی واژگان هم‌ریشه آن مانند "شاور" {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و "تَشاوُر" {{متن قرآن|وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}<ref>«و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.</ref> و نیز برخی واژگان از ریشه "[[أمر]]"، مانند {{متن قرآن|تَأْمُرُونَ}}؛ {{متن قرآن|يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ}}<ref>«بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.</ref> و {{متن قرآن|يَأْتَمِرُونَ}} {{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> یاد شده است؛ همچنین [[مفسران]] {{متن قرآن|أَفْتُونِي}} در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref> و تعابیر عام دیگری مانند {{متن قرآن|فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ}}<ref>«بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۳.</ref> را به معنای درخواست [[مشورت]] از دیگران می‌دانند و [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ}}<ref>«کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> را که به [[گزینش]] [[رأی]] بهتر از میان دیدگاه‌های ارائه شده اشاره دارد و نیز {{متن قرآن|نَادِيكُمُ}}؛ {{متن قرآن|أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.</ref> و {{متن قرآن|نَدِيًّا}}؛ {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا}}<ref>«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیده‌اند به کسانی که ایمان دارند می‌گویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراسته‌تر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.</ref> را که مراد از آن مجلس [[مشاوره]] است، مرتبط با این موضوع دانسته و به مباحثی چون پیشینه، جایگاه، گستره، اهداف، فواید و [[اکثریت]] در [[شورا]] پرداخته‌اند.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
شورا از کهن‌ترین اصول عرفی و مقررات سنتی و از بارزترین شیوه‌های [[عقلانی]] در [[زندگی]] جمعی [[بشر]] است؛<ref>فقه سیاسی، ج۱، ص۴۶۲.</ref> حتی مستبدترین [[حکومت‌ها]] همواره می‌کوشیدند با استفاده از شورا، از سویی [[مردم]] را قانع کرده و به [[سکوت]] وادارند و از دیگر سو از حجم [[اشتباهات]] مبتنی بر خودکامگی‌ها و خودمحوری‌ها بکاهند.<ref> فقه سیاسی، ج۱، ص۴۶۲.</ref> [[کتاب مقدس]] مکرر به مشورت افراد با یکدیگر توصیه کرده و از اهمیت آن سخن گفته است.<ref>کتاب مقدس، الامثال: ۱۲: ۱۵؛ ۱۹: ۲۰؛ ۲۰: ۵ و....</ref> از این موضوع در [[قرآن]] با واژگان "[[شوری]]" {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> و برخی واژگان هم‌ریشه آن مانند "شاور" {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و "تَشاوُر" {{متن قرآن|وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}<ref>«و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.</ref> و نیز برخی واژگان از ریشه "[[أمر]]"، مانند {{متن قرآن|تَأْمُرُونَ}}؛ {{متن قرآن|يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ}}<ref>«بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.</ref> و {{متن قرآن|يَأْتَمِرُونَ}} {{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> یاد شده است؛ همچنین [[مفسران]] {{متن قرآن|أَفْتُونِي}} در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref> و تعابیر عام دیگری مانند {{متن قرآن|فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ}}<ref>«بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۳.</ref> را به معنای درخواست [[مشورت]] از دیگران می‌دانند و [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ}}<ref>«کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> را که به [[گزینش]] [[رأی]] بهتر از میان دیدگاه‌های ارائه شده اشاره دارد و نیز {{متن قرآن|نَادِيكُمُ}}؛ {{متن قرآن|أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.</ref> و {{متن قرآن|نَدِيًّا}}؛ {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا}}<ref>«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیده‌اند به کسانی که ایمان دارند می‌گویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراسته‌تر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.</ref> را که مراد از آن مجلس [[مشاوره]] است، مرتبط با این موضوع دانسته و به مباحثی چون پیشینه، جایگاه، گستره، اهداف، فواید و [[اکثریت]] در [[شورا]] پرداخته‌اند.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==پیشینه شورا==
==پیشینه شورا==
خط ۲۴: خط ۲۴:
در [[امور قضایی]] نیز گاهی جلسه مشورتی تشکیل می‌شده است، چنان‌که [[حضرت داود]] و [[سلیمان]] در قضیه‌ای خاص جلسه‌ای مشورتی تشکیل داده و به بررسی موضوع و [[حکم]] آن پرداختند: {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref>. برخی [[مفسران]]، مراد از {{متن قرآن|يَحْكُمَانِ}} در [[آیه]] را [[مشاوره]] [[حضرت داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} درباره موضوع [[قضاوت]] خود دانسته‌اند.<ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۱۰ - ۳۱۱؛ الفرقان، ج۱۹، ص۳۳۹.</ref> روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نیز مؤید این معناست.<ref>من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۰۰ - ۱۰۱؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۳۱.</ref>
در [[امور قضایی]] نیز گاهی جلسه مشورتی تشکیل می‌شده است، چنان‌که [[حضرت داود]] و [[سلیمان]] در قضیه‌ای خاص جلسه‌ای مشورتی تشکیل داده و به بررسی موضوع و [[حکم]] آن پرداختند: {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref>. برخی [[مفسران]]، مراد از {{متن قرآن|يَحْكُمَانِ}} در [[آیه]] را [[مشاوره]] [[حضرت داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} درباره موضوع [[قضاوت]] خود دانسته‌اند.<ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۱۰ - ۳۱۱؛ الفرقان، ج۱۹، ص۳۳۹.</ref> روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نیز مؤید این معناست.<ref>من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۰۰ - ۱۰۱؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۳۱.</ref>


بر اساس [[آیات قرآن]]، [[شورا در حکومت]] [[ملکه]] [[سبأ]] جایگاهی مهم داشته و ملکه بدون نظر تأییدی [[مشاوران]] کاری نمی‌کرده است. در گزارش [[قرآن]] آمده است که پس از آنکه ملکه سبأ [[نامه]] سلیمان{{ع}} را مبنی بر [[پیروی]] از خود، دریافت کرد، مشاورانش را خواست و آنان را از دریافت نامه سلیمان و مضمون آن [[آگاه]] کرد {{متن قرآن| قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ }}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ... با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید» سوره نمل، آیه ۲۹-۳۱.</ref> و نظر آنان را در این باره جویا شد و از [[تصمیم]] خود مبنی بر صادر نکردن [[فرمان]] نهایی بدون حضور و [[مشورت]] با آنان، پرده برداشت: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref> به گفته مفسران، این [[شورا]] متشکل از ۳۰۰، ۳۱۲، ۳۱۳ نفر یا بیشتر بوده است.<ref>تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۸۰؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۴۳ - ۳۴۴؛ روح المعانی، ج۱۰، ص۱۹۲.</ref> اعضای شورا ضمن تأکید بر توان نظامی و [[جنگی]] خود تصمیم نهایی در باره [[جنگ]] یا [[صلح]] را به ملکه واگذاشتند: {{متن قرآن|قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ}}<ref>«گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۳.</ref> ملکه سبأ پیامدهای جنگ را ناگوار دانست و پیشنهاد داد برای سلیمان هدیه‌ای بفرستد و سپس [[منتظر]] نتیجه و برخورد سلیمان با آن بماند و [[رأی]] نهایی را پس از بازگشت فرستادگانش [[اعلان]] کند{{متن قرآن|وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و من ارمغانی برای آنان می‌فرستم و می‌نگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۳۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
بر اساس [[آیات قرآن]]، [[شورا در حکومت]] [[ملکه]] [[سبأ]] جایگاهی مهم داشته و ملکه بدون نظر تأییدی [[مشاوران]] کاری نمی‌کرده است. در گزارش [[قرآن]] آمده است که پس از آنکه ملکه سبأ [[نامه]] سلیمان{{ع}} را مبنی بر [[پیروی]] از خود، دریافت کرد، مشاورانش را خواست و آنان را از دریافت نامه سلیمان و مضمون آن [[آگاه]] کرد {{متن قرآن| قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ }}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ... با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید» سوره نمل، آیه ۲۹-۳۱.</ref> و نظر آنان را در این باره جویا شد و از [[تصمیم]] خود مبنی بر صادر نکردن [[فرمان]] نهایی بدون حضور و [[مشورت]] با آنان، پرده برداشت: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref> به گفته مفسران، این [[شورا]] متشکل از ۳۰۰، ۳۱۲، ۳۱۳ نفر یا بیشتر بوده است.<ref>تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۸۰؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۴۳ - ۳۴۴؛ روح المعانی، ج۱۰، ص۱۹۲.</ref> اعضای شورا ضمن تأکید بر توان نظامی و [[جنگی]] خود تصمیم نهایی در باره [[جنگ]] یا [[صلح]] را به ملکه واگذاشتند: {{متن قرآن|قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ}}<ref>«گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۳.</ref> ملکه سبأ پیامدهای جنگ را ناگوار دانست و پیشنهاد داد برای سلیمان هدیه‌ای بفرستد و سپس [[منتظر]] نتیجه و برخورد سلیمان با آن بماند و [[رأی]] نهایی را پس از بازگشت فرستادگانش [[اعلان]] کند{{متن قرآن|وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و من ارمغانی برای آنان می‌فرستم و می‌نگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۳۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==شورا در [[جاهلیت]]==
==شورا در [[جاهلیت]]==
خط ۳۱: خط ۳۱:
قرآن در [[آیات]] {{متن قرآن|وَجَعَلْتُ لَهُ مَالا مَّمْدُودًا وَبَنِينَ شُهُودًا وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلاَّ إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا  إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ  ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ  إِنْ هَذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ سَأُصْلِيهِ سَقَرَ }}<ref>«و برای او دارایی پر دامنه‌ای پدید آوردم و پسرانی پیش روی، و راه (پیشرفت) او را نیک هموار کردم، باز آز دارد که بیفزایم. هرگز! که او با آیات ما ستیزه‌گر است. زودا که به او سختی رسانم. که او اندیشید و سنجید. و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ سپس نگریست. آنگاه روی در هم کشید و ترشرویی کرد. سپس پشت کرد و گردنکشی ورزید. و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست. این جز گفتار آدمی نیست. به زودی او را به دوزخ درمی‌آورم» سوره مدثر، آیه ۱۲-۲۶.</ref> به [[تصمیم]] این [[شورا]] اشاره کرده و [[ولید]] را به [[آتش دوزخ]] [[تهدید]] کرده است؛<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۳ - ۵۸۴؛ بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۶۷ - ۱۶۸؛ التفسیر الوسیط، ج۱۵، ص۱۷۷.</ref> نیز در چنین شورایی بود که مشرکان برای [[مبارزه]] با پیامبر{{صل}} پیشنهادهایی جدی‌تر مطرح کرده و در نهایت بر کشتن آن‌حضرت با [[مشارکت]] همه [[قبایل]] برای فرار از [[خونخواهی]] [[عشیره]] پیامبر{{صل}}توافق کردند.<ref> جامع البیان، ج۹، ص۱۴۸ - ۱۴۹؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۵۵.</ref>
قرآن در [[آیات]] {{متن قرآن|وَجَعَلْتُ لَهُ مَالا مَّمْدُودًا وَبَنِينَ شُهُودًا وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلاَّ إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا  إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ  ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ  إِنْ هَذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ سَأُصْلِيهِ سَقَرَ }}<ref>«و برای او دارایی پر دامنه‌ای پدید آوردم و پسرانی پیش روی، و راه (پیشرفت) او را نیک هموار کردم، باز آز دارد که بیفزایم. هرگز! که او با آیات ما ستیزه‌گر است. زودا که به او سختی رسانم. که او اندیشید و سنجید. و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ سپس نگریست. آنگاه روی در هم کشید و ترشرویی کرد. سپس پشت کرد و گردنکشی ورزید. و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست. این جز گفتار آدمی نیست. به زودی او را به دوزخ درمی‌آورم» سوره مدثر، آیه ۱۲-۲۶.</ref> به [[تصمیم]] این [[شورا]] اشاره کرده و [[ولید]] را به [[آتش دوزخ]] [[تهدید]] کرده است؛<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۳ - ۵۸۴؛ بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۶۷ - ۱۶۸؛ التفسیر الوسیط، ج۱۵، ص۱۷۷.</ref> نیز در چنین شورایی بود که مشرکان برای [[مبارزه]] با پیامبر{{صل}} پیشنهادهایی جدی‌تر مطرح کرده و در نهایت بر کشتن آن‌حضرت با [[مشارکت]] همه [[قبایل]] برای فرار از [[خونخواهی]] [[عشیره]] پیامبر{{صل}}توافق کردند.<ref> جامع البیان، ج۹، ص۱۴۸ - ۱۴۹؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۵۵.</ref>


[[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref> در این باره نازل شد و تصمیم آنان را برای پیامبر{{صل}}آشکار کرد. بر اساس [[آیات قرآن]]، می‌توان گفت [[تصمیمات]] این شورا گاهی سری بوده است: {{متن قرآن|وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ}}<ref>«در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند  و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.</ref> برخی، سبب سرّی بودن تصمیمات یادشده را با وجود قدرتمندی آنان در [[مکه]]، آن دانسته‌اند که [[هدف]] از تشکیل چنین جلسه‌ای [[رویارویی]] با [[رسول خدا]]{{صل}}و [[توطئه]] [[ضد]] [[اسلام]] بوده است،<ref>المیزان، ج۱۴، ص۲۵۱؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۵۵ - ۳۵۶.</ref> چنان‌که در [[مدینه]] نیز [[رهبران]] [[منافقان]] جلسات شبانه‌ای برگزار کرده و در آن، تصمیماتی ضدّ [[سخنان پیامبر]]{{صل}}می‌گرفتند: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}}<ref>«و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱.</ref>.<ref>نمونه، ج۴، ص۲۶ - ۲۷.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
[[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref> در این باره نازل شد و تصمیم آنان را برای پیامبر{{صل}}آشکار کرد. بر اساس [[آیات قرآن]]، می‌توان گفت [[تصمیمات]] این شورا گاهی سری بوده است: {{متن قرآن|وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ}}<ref>«در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند  و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.</ref> برخی، سبب سرّی بودن تصمیمات یادشده را با وجود قدرتمندی آنان در [[مکه]]، آن دانسته‌اند که [[هدف]] از تشکیل چنین جلسه‌ای [[رویارویی]] با [[رسول خدا]]{{صل}}و [[توطئه]] [[ضد]] [[اسلام]] بوده است،<ref>المیزان، ج۱۴، ص۲۵۱؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۵۵ - ۳۵۶.</ref> چنان‌که در [[مدینه]] نیز [[رهبران]] [[منافقان]] جلسات شبانه‌ای برگزار کرده و در آن، تصمیماتی ضدّ [[سخنان پیامبر]]{{صل}}می‌گرفتند: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}}<ref>«و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱.</ref>.<ref>نمونه، ج۴، ص۲۶ - ۲۷.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==شورا در اسلام==
==شورا در اسلام==
اگر چه ریشه [[مشورت]] به [[دوران پیش از اسلام]] می‌رسد، این امر در اسلام اهمیتی ویژه یافته است؛ تا آنجا که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مأمور]] شد با [[مؤمنان]] در [[امور اجتماعی]] مشورت کند: "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَیاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِین". ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) در [[قرآن کریم]] سوره‌ای به نام "[[شوری]]" نامگذاری شده و در همین [[سوره]] [[مشورت]] از ویژگی‌های [[مؤمنان]] به شمار آمده <ref>نک: المیزان، ج۱۸، ص۶۲ - ۶۳؛ نمونه، ج۲۰، ص۴۵۸ - ۴۶۱.</ref> و [[خداوند]] آنان را به [[جهت]] داشتن این ویژگی [[مدح]] و از نعمت‌های خوب و [[جاودانه]] نزد خود برخوردار دانسته است: "وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون * وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُم". (شوری / ۴۲، ۳۶ - ۳۸) یادکرد [[شورا]] در کنار دو ویژگی مهم مؤمنان یکی [[اجابت]] خواسته [[پروردگار]] ([[اطاعت]] بی‌قید و شرط خداوند) و دیگری [[اقامه نماز]] که از ارکان مهم [[دین]] است، از اهمیت و جایگاه بالای شورا در [[تعالیم اسلامی]] حکایت دارد.
اگر چه ریشه [[مشورت]] به [[دوران پیش از اسلام]] می‌رسد، این امر در اسلام اهمیتی ویژه یافته است؛ تا آنجا که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مأمور]] شد با [[مؤمنان]] در [[امور اجتماعی]] مشورت کند: "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَیاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِین". ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) در [[قرآن کریم]] سوره‌ای به نام "[[شوری]]" نامگذاری شده و در همین [[سوره]] [[مشورت]] از ویژگی‌های [[مؤمنان]] به شمار آمده <ref>نک: المیزان، ج۱۸، ص۶۲ - ۶۳؛ نمونه، ج۲۰، ص۴۵۸ - ۴۶۱.</ref> و [[خداوند]] آنان را به [[جهت]] داشتن این ویژگی [[مدح]] و از نعمت‌های خوب و [[جاودانه]] نزد خود برخوردار دانسته است: "وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون * وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُم". (شوری / ۴۲، ۳۶ - ۳۸) یادکرد [[شورا]] در کنار دو ویژگی مهم مؤمنان یکی [[اجابت]] خواسته [[پروردگار]] ([[اطاعت]] بی‌قید و شرط خداوند) و دیگری [[اقامه نماز]] که از ارکان مهم [[دین]] است، از اهمیت و جایگاه بالای شورا در [[تعالیم اسلامی]] حکایت دارد.


[[قرآن]]، مؤمنان [[واقعی]] را کسانی دانسته که هر گاه در امری به [[اجتماع]] نیاز بود، در آن حضور یافته و بی‌اجازه [[پیامبر]]{{صل}} از مجلس خارج نمی‌شدند: "إِنَّمَا الْمُو ٔ مِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوه". ([[نور]] / ۲۴، ۶۲) [[مفسران]]، یکی از مصادیق "[[امر جامع]]" را اجتماع برای مشورت در [[امور جامعه]] دانسته‌اند،<ref>التبیان، ج۷، ص۴۶۵؛ التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۳۹؛ المیزان، ج۱۵، ص۱۶۶.</ref> چنان‌که برخی گفته‌اند قرآن، کسانی را که در امورشان با دیگران مشورت می‌کنند و می‌کوشند [[بهترین]] [[رأی]] را از میان دیدگاه‌های ارائه شده برگزینند، از [[بندگان خاص]] [[خدا]] شمرده و به [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[فرمان]] داده به همین سبب به آنان [[بشارت]] دهد: "... فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب". (زمر / ۳۹، ۱۷ - ۱۸)<ref>الفرقان، ج۲۶، ص۲۲۳.</ref> گزارش‌های بسیاری نشان می‌دهند پیامبر{{صل}}با [[مسلمانان]] در [[امور اجتماعی]] مشورت می‌کرد.<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۳۲۸؛ سنن الترمذی، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> این در حالی بود که در [[عصر بعثت]]، [[مردم]] می‌کوشیدند در امور [[حکومت]] دخالت نکنند <ref> نک: کحل البصر، ص۱۰۶.</ref> و بر اثر قداستی که [[پیامبر]]{{صل}} نزد آنان داشت، پیرو بی‌قید و شرط آن [[حضرت]] بودند؛<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برای نمونه، وقتی خبر خروج [[لشکر]] [[قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاریشان به پیامبر{{صل}} رسید، آن‌حضرت دو بار جلسه مشورتی تشکیل داد و نظر [[اصحاب]] را در این باره جویا شد. در نشست نخست، برخی به بهانه عدم [[آمادگی]] [[مسلمانان]]، از [[جنگ]] با آنان [[کراهت]] داشته و [[مخالف]] بودند؛ اما در نشست مشورتی دوم، [[سعد بن معاذ]] که گویا از سوی مسلمانان[[سخن]] می‌گفته، [[اطاعت]] بی‌چون و چرای مسلمانان را از پیامبر{{صل}}، در هر امری که [[فرمان]] دهد اعلام کرد.<ref> جامع البیان، ج۹، ص۱۲۲؛ التبیان، ج۵، ص۸۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۱.</ref> درپی این [[تصمیم]]، پیامبر{{صل}}فرمان داد مسلمانان به سوی [[مشرکان]] حرکت کنند و از [[وعده الهی]] به [[پیروزی]] و [[غلبه]] بر [[دشمن]] خبر داد. [[آیات]] ۵ - ۷ [[سوره انفال]] / ۸ در این باره نازل شده‌اند: "کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَریقاً مِنَ الْمُو ٔ مِنینَ لَکارِهُون."..<ref> مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۲ - ۸۰۳؛ زاد المسیر، ج۲، ص ۱۸۹؛ نک: اسباب النزول القرآنی، ص۲۱۳.</ref>. در [[نبرد]] [[احد]] نیز پیامبر{{صل}} با مسلمانان درباره [[انتخاب]] مکان نبرد با دشمن، [[مشورت]] کرد. برخی از اصحاب به ماندن در [[مدینه]] و جنگ در [[شهر]] نظر دادند و گروهی نیز به خروج از مدینه و جنگ در خارج شهر، که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[رأی]] گروه دوم را پسندید و صبحگاهان [[لشکر اسلام]] را از شهر خارج کرد و آنان را در دامنه [[کوه]] [[اُحُد]] که از [[جهت]] سوق‌الجیشی جایگاهی مناسب‌تر بود جای داد.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۱۸؛ نمونه، ج ۳، ص ۶۸.</ref> [[آیه]] ۱۲۱ [[سوره آل عمران]] / ۳ در این باره نازل شد و ضمن گزارش از [[عمل]] [[رسول خدا]] پس از مشورت با اصحاب، [[خدا]] را شنوا و [[دانا]] به گفته‌ها و [[نیت‌ها]] دانست: "وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُو ٔ مِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم". در تمامی این موارد، [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ ملاک [[عمل]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بوده است و بر همین اساس، [[رسول خدا]]{{صل}}در [[جنگ خندق]] نیز درباره [[صلح]] با [[احزاب]]، با [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]]، سران دو گروه بزرگ [[انصار]] ([[اوس و خزرج]]) [[مشورت]] کرد. آنان در پاسخ به رسول خدا{{صل}}، با صلح [[مخالفت]] کرده و بر مقابله با احزاب، تا زمانی که [[خداوند]] میان آنان [[حکم]] کند، تأکید کردند. رسول خدا{{صل}}نیز صلح را رها کرد.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۲۹؛ کحل البصر، ص۱۴۳.</ref> [[آیات]] ۹ - ۲۵ [[سوره احزاب]] / ۳۳ در این باره نازل شده‌اند؛<ref> نک: مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۱ - ۵۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۲۹، ۱۳۳.</ref> همچنین رسول خدا{{صل}} برای [[فتح]] [[طائف]] با [[یاران]] خود مشورت کرد و با پیشنهاد [[سلمان فارسی]] برای فتح [[شهر]] از منجنیق استفاده کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۹۲۷؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۱۶۷ - ۱۶۸.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
[[قرآن]]، مؤمنان [[واقعی]] را کسانی دانسته که هر گاه در امری به [[اجتماع]] نیاز بود، در آن حضور یافته و بی‌اجازه [[پیامبر]]{{صل}} از مجلس خارج نمی‌شدند: "إِنَّمَا الْمُو ٔ مِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوه". ([[نور]] / ۲۴، ۶۲) [[مفسران]]، یکی از مصادیق "[[امر جامع]]" را اجتماع برای مشورت در [[امور جامعه]] دانسته‌اند،<ref>التبیان، ج۷، ص۴۶۵؛ التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۳۹؛ المیزان، ج۱۵، ص۱۶۶.</ref> چنان‌که برخی گفته‌اند قرآن، کسانی را که در امورشان با دیگران مشورت می‌کنند و می‌کوشند [[بهترین]] [[رأی]] را از میان دیدگاه‌های ارائه شده برگزینند، از [[بندگان خاص]] [[خدا]] شمرده و به [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[فرمان]] داده به همین سبب به آنان [[بشارت]] دهد: "... فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب". (زمر / ۳۹، ۱۷ - ۱۸)<ref>الفرقان، ج۲۶، ص۲۲۳.</ref> گزارش‌های بسیاری نشان می‌دهند پیامبر{{صل}}با [[مسلمانان]] در [[امور اجتماعی]] مشورت می‌کرد.<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۳۲۸؛ سنن الترمذی، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> این در حالی بود که در [[عصر بعثت]]، [[مردم]] می‌کوشیدند در امور [[حکومت]] دخالت نکنند <ref> نک: کحل البصر، ص۱۰۶.</ref> و بر اثر قداستی که [[پیامبر]]{{صل}} نزد آنان داشت، پیرو بی‌قید و شرط آن [[حضرت]] بودند؛<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برای نمونه، وقتی خبر خروج [[لشکر]] [[قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاریشان به پیامبر{{صل}} رسید، آن‌حضرت دو بار جلسه مشورتی تشکیل داد و نظر [[اصحاب]] را در این باره جویا شد. در نشست نخست، برخی به بهانه عدم [[آمادگی]] [[مسلمانان]]، از [[جنگ]] با آنان [[کراهت]] داشته و [[مخالف]] بودند؛ اما در نشست مشورتی دوم، [[سعد بن معاذ]] که گویا از سوی مسلمانان[[سخن]] می‌گفته، [[اطاعت]] بی‌چون و چرای مسلمانان را از پیامبر{{صل}}، در هر امری که [[فرمان]] دهد اعلام کرد.<ref> جامع البیان، ج۹، ص۱۲۲؛ التبیان، ج۵، ص۸۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۱.</ref> درپی این [[تصمیم]]، پیامبر{{صل}}فرمان داد مسلمانان به سوی [[مشرکان]] حرکت کنند و از [[وعده الهی]] به [[پیروزی]] و [[غلبه]] بر [[دشمن]] خبر داد. [[آیات]] ۵ - ۷ [[سوره انفال]] / ۸ در این باره نازل شده‌اند: "کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَریقاً مِنَ الْمُو ٔ مِنینَ لَکارِهُون."..<ref> مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۲ - ۸۰۳؛ زاد المسیر، ج۲، ص ۱۸۹؛ نک: اسباب النزول القرآنی، ص۲۱۳.</ref>. در [[نبرد]] [[احد]] نیز پیامبر{{صل}} با مسلمانان درباره [[انتخاب]] مکان نبرد با دشمن، [[مشورت]] کرد. برخی از اصحاب به ماندن در [[مدینه]] و جنگ در [[شهر]] نظر دادند و گروهی نیز به خروج از مدینه و جنگ در خارج شهر، که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[رأی]] گروه دوم را پسندید و صبحگاهان [[لشکر اسلام]] را از شهر خارج کرد و آنان را در دامنه [[کوه]] [[اُحُد]] که از [[جهت]] سوق‌الجیشی جایگاهی مناسب‌تر بود جای داد.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۱۸؛ نمونه، ج ۳، ص ۶۸.</ref> [[آیه]] ۱۲۱ [[سوره آل عمران]] / ۳ در این باره نازل شد و ضمن گزارش از [[عمل]] [[رسول خدا]] پس از مشورت با اصحاب، [[خدا]] را شنوا و [[دانا]] به گفته‌ها و [[نیت‌ها]] دانست: "وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُو ٔ مِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم". در تمامی این موارد، [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ ملاک [[عمل]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بوده است و بر همین اساس، [[رسول خدا]]{{صل}}در [[جنگ خندق]] نیز درباره [[صلح]] با [[احزاب]]، با [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]]، سران دو گروه بزرگ [[انصار]] ([[اوس و خزرج]]) [[مشورت]] کرد. آنان در پاسخ به رسول خدا{{صل}}، با صلح [[مخالفت]] کرده و بر مقابله با احزاب، تا زمانی که [[خداوند]] میان آنان [[حکم]] کند، تأکید کردند. رسول خدا{{صل}}نیز صلح را رها کرد.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۲۹؛ کحل البصر، ص۱۴۳.</ref> [[آیات]] ۹ - ۲۵ [[سوره احزاب]] / ۳۳ در این باره نازل شده‌اند؛<ref> نک: مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۱ - ۵۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۲۹، ۱۳۳.</ref> همچنین رسول خدا{{صل}} برای [[فتح]] [[طائف]] با [[یاران]] خود مشورت کرد و با پیشنهاد [[سلمان فارسی]] برای فتح [[شهر]] از منجنیق استفاده کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۹۲۷؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۱۶۷ - ۱۶۸.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==گستره [[شورا]]==
==گستره [[شورا]]==
شورا در [[آموزه‌های قرآنی]] نه به عنوان یک نظریه، بلکه به مثابه یک روش در [[امور فردی]] و به عنوان یک نهاد [[تصمیم‌گیری]] در چگونگی اداره [[امور اجتماعی]] مطرح است که مبنایی [[شرعی]] (نک: [[آل‌عمران]] / ۳، ۱۹۵؛ [[شوری]] / ۴۲، ۳۶) و [[عقلی]] دارد. [[مفسران]] در این باره که مراد از "امر" در آیات "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ" (آل‌عمران / ۳، ۱۵۹) و "و اَمْرُهُمْ شُوْری بَیْنَهُمْ" ([[شوری]] / ۴۲، ۳۸) چیست و چه موارد و موضوعاتی را دربر می‌گیرد، آرای متعددی ارائه کرده‌اند: برخی مقصود از آن را تنها موضوع [[جنگ]] و مسائل مربوط به آن دانسته‌اند؛<ref>روض الجنان، ج۵، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۵۰.</ref> با این [[استدلال]] که الف و [[لام]] "الأمر" برای [[عهد]] است و به جنگ و [[جهاد]] اشاره دارد که در آیات پیشین مطرح شده است.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷.</ref> برخی نیز "امر" را مشتمل بر همه مسائل داخلی و خارجی [[حکومت]] دانسته <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲؛ المیزان، ج۴، ص ۱۲۱.</ref> و [[روایات]] را که "امر" در آنها به معنای حکومت و [[امارت]] است، مؤید آن به شمار آورده‌اند.<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برخی دیگر، مراد از آن را همه [[امور دنیوی]]، اعم از امور مربوط به [[جنگ]]، حکومت و غیر آن دانسته‌اند.<ref>المنیر، ج۴، ص۱۳۹؛ التفسیر الحدیث، ج۴، ص۴۷۵؛ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۸۹.</ref> در جمع میان دیدگاه‌های یادشده می‌توان گفت: مواردی موضوع [[مشورت]] قرار می‌گیرند که در چارچوب [[ولایت]] و [[تدبیر امور]] [[عامه]] جای داشته باشند؛ مانند امور نظامی و انتظامی، امور [[دفاعی]]، [[امنیت راه‌ها]]، آسان‌تر کردن [[ارتباطات]] و مواصلات و اداره[[شهر]] که زمام امر آنها به دست [[والی]] و متصدی حکومت است؛<ref>نک: احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۱.</ref> نه [[احکام الهی]]،<ref>المیزان، ج۴، ص۵۷.</ref> چنانکه بیشتر [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[مسلمان]] مشورت درباره احکام الهی را که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] و [[سنت]] در آن باره وجود دارد، جایز ندانسته <ref>التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص۹۲؛ المیزان، ج۴، ص۷۰.</ref> و در این باره به آیاتی مانند "إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه" ([[یوسف]] / ۱۲، ۴۰) که [[تشریع احکام]] را موضوعی مختص به [[خدا]] دانسته [[استدلال]] کرده‌اند.<ref> بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۴.</ref> از [[آیه]] "وَ ما کانَ لِمُو ٔ مِنٍ وَ لا مُو ٔ مِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینا" ([[احزاب]] / ۳۳، ۳۶) نیز این معنا را برداشت کرده‌اند. این آیه، [[حق]] اظهار نظر و [[انتخاب]] را در جایی که [[حکم خدا]] و فرستاده او وجود دارد، از [[مؤمنان]] سلب کرده و آنان را به [[تسلیم]] در برابر خدا و پیامبرش [[فرمان]] داده است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۳۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۱ - ۳۲۲.</ref> در روایتی [[تفسیری]] از [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} آمده است که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در باره [[وظیفه]] [[مؤمنان]] در امور و حوادثی که در [[کتاب خدا]] و [[سنت]] پیامبرش حکمی در آن باره نیست، [[پرسش]] شد. آن‌حضرت فرمود: آن را میان خود به [[شور]] بگذارید و [[شورا]] را به امری خاص محدود نکنید.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۶۱۵.</ref> در این راستا، برخی [[جهاد]] با مرتدّان و [[میراث]] جدّ و مواردی دیگر از این قبیل را از اموری دانسته‌اند که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] یا سنت در باره آنها وجود ندارد و در نتیجه آنها را از امور مشورت‌پذیر دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ روح المعانی، ج۲۵، ص۴۶.</ref> برخی از [[مفسران]] [[سنی]]، [[خلافت]] پس از پیامبر اکرم{{صل}} را نیز از مواردی دانسته‌اند که در قرآن و سنت، نصّی در باره آن نیست و [[اجتماع]] [[مسلمانان]] در [[سقیفه بنی‌ساعده]] برای [[تعیین خلیفه]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} <ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ محاضرات فی الالهیات، ص۳۵۱ - ۳۵۲.</ref> و نیز شورای [[عمر]] برای تعیین خلیفه پس از خود <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج۷، ص۱۹۳؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> را در راستای عمل به [[آیات]] ۱۹۵ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ و ۳۸ [[سوره شوری]] / ۴۲ و [[روایات نبوی]] دانسته‌اند که به [[مشورت]] در امور [[فرمان]] می‌دهند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> در برابر این ادعا، برخی بر این باورند که هیچ موضوع یا امری در [[اسلام]] نیست که [[حکم]] آن به گونه خاص یا عام در قرآن یا سنت نیامده باشد و گرنه [[اکمال دین]] که به [[صراحت]] در قرآن آمده ([[مائده]] / ۵، ۳) معنا نداشت؛<ref>نمونه، ج۲۰، ص۴۶۳.</ref> اما درباره خلافت و [[امامت]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} که از موضوعات پرچالش و اختلافی میان [[شیعه]] و سنی است، آیاتی از قرآن، مانند آیات ۵۵ و ۶۷ [[سوره مائده]] / ۵ و [[سنت پیامبر]]{{صل}} از جمله [[حدیث ثقلین]] <ref>مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۰.</ref> و [[حدیث منزلت]]،<ref>الکافی، ج۸، ص۲۶، ۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۷.</ref> [[وظیفه مسلمانان]] را مشخص کرده‌اند؛ همچنین داستان [[غدیرخم]] در آخرین سال [[حیات پیامبر]]{{صل}} که در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] آمده است و [[پیامبر]] با بالا بردن دست [[علی]]{{ع}}و گفتن جمله معروف "مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذَا عَلیٌّ مَولاهُ" [[امام]] پس از خود را معرفی کرد <ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۵؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref> و به [[شاهدان]] [[فرمان]] داد تا آن را به غایبان نیز [[اعلان]] کنند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۳۱، ص۲۷۴.</ref> گویاترین دلیل بر [[تعیین]] [[تکلیف]] [[مسلمانان]] در باره [[امامت]] پس از پیامبر است. بنابراین با وجود این [[ادله]]، دیگر مسلمانان[[حق]] [[انتخاب]] نداشته‌اند: "وَ ما کانَ لِمُو ٔ مِنٍ وَ لا مُو ٔ مِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ". ([[احزاب]] / ۳۳، ۳۶) افزون براین، اگر در این باره فرمانی از جانب [[خدا]] نرسیده بود، با توجه به [[سیره پیامبر]]{{صل}} (=> همین مقاله، [[شورا]] در [[اسلام]]) باید وی نخستین کسی می‌بود که بر اساس سفارش [[قرآن]]، در باره [[جانشینی]] پس از خود با مسلمانان [[مشورت]] می‌کرد، در حالی که چنین امری در [[سیره]] آن [[حضرت]] گزارش نشده است.<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶.</ref> ضمن آنکه گزارش‌های [[تاریخی]]، تشکیل شورای مورد نظر را برای [[تعیین خلیفه]] اول [[تأیید]] نمی‌کنند، زیرا همه [[انصار]] و گروهی از [[مهاجران]] با این انتخاب [[مخالف]] بودند؛ تا آنجا که [[عمر]] [[بیعت با ابوبکر]] را عملی بی‌تدّبر و [[تفکر]] می‌دانست.<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۵.</ref> در تعیین خلیفه دوم نیز شورایی نبود و [[خلیفه دوم]] با [[نصب]] [[خلیفه اول]] معین شد و تعیین خلیفه سوم نیز با شورای ۶ نفره‌ای بود که بیشتر حاضران جز دو نفر موافق [[خلافت]] وی نبودند.<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶؛ محاضرات فی الاعتقادات، ص۵۲۵ - ۵۵۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
شورا در [[آموزه‌های قرآنی]] نه به عنوان یک نظریه، بلکه به مثابه یک روش در [[امور فردی]] و به عنوان یک نهاد [[تصمیم‌گیری]] در چگونگی اداره [[امور اجتماعی]] مطرح است که مبنایی [[شرعی]] (نک: [[آل‌عمران]] / ۳، ۱۹۵؛ [[شوری]] / ۴۲، ۳۶) و [[عقلی]] دارد. [[مفسران]] در این باره که مراد از "امر" در آیات "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ" (آل‌عمران / ۳، ۱۵۹) و "و اَمْرُهُمْ شُوْری بَیْنَهُمْ" ([[شوری]] / ۴۲، ۳۸) چیست و چه موارد و موضوعاتی را دربر می‌گیرد، آرای متعددی ارائه کرده‌اند: برخی مقصود از آن را تنها موضوع [[جنگ]] و مسائل مربوط به آن دانسته‌اند؛<ref>روض الجنان، ج۵، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۵۰.</ref> با این [[استدلال]] که الف و [[لام]] "الأمر" برای [[عهد]] است و به جنگ و [[جهاد]] اشاره دارد که در آیات پیشین مطرح شده است.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷.</ref> برخی نیز "امر" را مشتمل بر همه مسائل داخلی و خارجی [[حکومت]] دانسته <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲؛ المیزان، ج۴، ص ۱۲۱.</ref> و [[روایات]] را که "امر" در آنها به معنای حکومت و [[امارت]] است، مؤید آن به شمار آورده‌اند.<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برخی دیگر، مراد از آن را همه [[امور دنیوی]]، اعم از امور مربوط به [[جنگ]]، حکومت و غیر آن دانسته‌اند.<ref>المنیر، ج۴، ص۱۳۹؛ التفسیر الحدیث، ج۴، ص۴۷۵؛ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۸۹.</ref> در جمع میان دیدگاه‌های یادشده می‌توان گفت: مواردی موضوع [[مشورت]] قرار می‌گیرند که در چارچوب [[ولایت]] و [[تدبیر امور]] [[عامه]] جای داشته باشند؛ مانند امور نظامی و انتظامی، امور [[دفاعی]]، [[امنیت راه‌ها]]، آسان‌تر کردن [[ارتباطات]] و مواصلات و اداره[[شهر]] که زمام امر آنها به دست [[والی]] و متصدی حکومت است؛<ref>نک: احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۱.</ref> نه [[احکام الهی]]،<ref>المیزان، ج۴، ص۵۷.</ref> چنانکه بیشتر [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[مسلمان]] مشورت درباره احکام الهی را که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] و [[سنت]] در آن باره وجود دارد، جایز ندانسته <ref>التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص۹۲؛ المیزان، ج۴، ص۷۰.</ref> و در این باره به آیاتی مانند "إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه" ([[یوسف]] / ۱۲، ۴۰) که [[تشریع احکام]] را موضوعی مختص به [[خدا]] دانسته [[استدلال]] کرده‌اند.<ref> بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۴.</ref> از [[آیه]] "وَ ما کانَ لِمُو ٔ مِنٍ وَ لا مُو ٔ مِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینا" ([[احزاب]] / ۳۳، ۳۶) نیز این معنا را برداشت کرده‌اند. این آیه، [[حق]] اظهار نظر و [[انتخاب]] را در جایی که [[حکم خدا]] و فرستاده او وجود دارد، از [[مؤمنان]] سلب کرده و آنان را به [[تسلیم]] در برابر خدا و پیامبرش [[فرمان]] داده است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۳۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۱ - ۳۲۲.</ref> در روایتی [[تفسیری]] از [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} آمده است که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در باره [[وظیفه]] [[مؤمنان]] در امور و حوادثی که در [[کتاب خدا]] و [[سنت]] پیامبرش حکمی در آن باره نیست، [[پرسش]] شد. آن‌حضرت فرمود: آن را میان خود به [[شور]] بگذارید و [[شورا]] را به امری خاص محدود نکنید.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۶۱۵.</ref> در این راستا، برخی [[جهاد]] با مرتدّان و [[میراث]] جدّ و مواردی دیگر از این قبیل را از اموری دانسته‌اند که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] یا سنت در باره آنها وجود ندارد و در نتیجه آنها را از امور مشورت‌پذیر دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ روح المعانی، ج۲۵، ص۴۶.</ref> برخی از [[مفسران]] [[سنی]]، [[خلافت]] پس از پیامبر اکرم{{صل}} را نیز از مواردی دانسته‌اند که در قرآن و سنت، نصّی در باره آن نیست و [[اجتماع]] [[مسلمانان]] در [[سقیفه بنی‌ساعده]] برای [[تعیین خلیفه]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} <ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ محاضرات فی الالهیات، ص۳۵۱ - ۳۵۲.</ref> و نیز شورای [[عمر]] برای تعیین خلیفه پس از خود <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج۷، ص۱۹۳؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> را در راستای عمل به [[آیات]] ۱۹۵ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ و ۳۸ [[سوره شوری]] / ۴۲ و [[روایات نبوی]] دانسته‌اند که به [[مشورت]] در امور [[فرمان]] می‌دهند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> در برابر این ادعا، برخی بر این باورند که هیچ موضوع یا امری در [[اسلام]] نیست که [[حکم]] آن به گونه خاص یا عام در قرآن یا سنت نیامده باشد و گرنه [[اکمال دین]] که به [[صراحت]] در قرآن آمده ([[مائده]] / ۵، ۳) معنا نداشت؛<ref>نمونه، ج۲۰، ص۴۶۳.</ref> اما درباره خلافت و [[امامت]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} که از موضوعات پرچالش و اختلافی میان [[شیعه]] و سنی است، آیاتی از قرآن، مانند آیات ۵۵ و ۶۷ [[سوره مائده]] / ۵ و [[سنت پیامبر]]{{صل}} از جمله [[حدیث ثقلین]] <ref>مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۰.</ref> و [[حدیث منزلت]]،<ref>الکافی، ج۸، ص۲۶، ۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۷.</ref> [[وظیفه مسلمانان]] را مشخص کرده‌اند؛ همچنین داستان [[غدیرخم]] در آخرین سال [[حیات پیامبر]]{{صل}} که در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] آمده است و [[پیامبر]] با بالا بردن دست [[علی]]{{ع}}و گفتن جمله معروف "مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذَا عَلیٌّ مَولاهُ" [[امام]] پس از خود را معرفی کرد <ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۵؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref> و به [[شاهدان]] [[فرمان]] داد تا آن را به غایبان نیز [[اعلان]] کنند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۳۱، ص۲۷۴.</ref> گویاترین دلیل بر [[تعیین]] [[تکلیف]] [[مسلمانان]] در باره [[امامت]] پس از پیامبر است. بنابراین با وجود این [[ادله]]، دیگر مسلمانان[[حق]] [[انتخاب]] نداشته‌اند: "وَ ما کانَ لِمُو ٔ مِنٍ وَ لا مُو ٔ مِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ". ([[احزاب]] / ۳۳، ۳۶) افزون براین، اگر در این باره فرمانی از جانب [[خدا]] نرسیده بود، با توجه به [[سیره پیامبر]]{{صل}} (=> همین مقاله، [[شورا]] در [[اسلام]]) باید وی نخستین کسی می‌بود که بر اساس سفارش [[قرآن]]، در باره [[جانشینی]] پس از خود با مسلمانان [[مشورت]] می‌کرد، در حالی که چنین امری در [[سیره]] آن [[حضرت]] گزارش نشده است.<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶.</ref> ضمن آنکه گزارش‌های [[تاریخی]]، تشکیل شورای مورد نظر را برای [[تعیین خلیفه]] اول [[تأیید]] نمی‌کنند، زیرا همه [[انصار]] و گروهی از [[مهاجران]] با این انتخاب [[مخالف]] بودند؛ تا آنجا که [[عمر]] [[بیعت با ابوبکر]] را عملی بی‌تدّبر و [[تفکر]] می‌دانست.<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۵.</ref> در تعیین خلیفه دوم نیز شورایی نبود و [[خلیفه دوم]] با [[نصب]] [[خلیفه اول]] معین شد و تعیین خلیفه سوم نیز با شورای ۶ نفره‌ای بود که بیشتر حاضران جز دو نفر موافق [[خلافت]] وی نبودند.<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶؛ محاضرات فی الاعتقادات، ص۵۲۵ - ۵۵۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==فواید [[شورا]]==
==فواید [[شورا]]==
[[شور]] و [[مشورت]] برای [[جامعه اسلامی]] فواید فراوانی دارد، ازاین رو [[پیامبر اکرم]]{{صل}}می‌کوشید تا این شیوه را میان [[مسلمانان]] بگستراند. در این راستا، وی به رغم آنکه به دلیل اتصال به [[وحی]] از مشورت با دیگران در [[امور اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[بی‌نیاز]] بود، افراد [[شایسته]] مشورت را در روند [[تصمیم‌گیری]] و رقم زدن [[سرنوشت]] سیاسی و [[اجتماعی]] خویش [[مشارکت]] می‌داد <ref>نک: الدر المنثور، ج۲، ص۹۰؛ نک: المیزان، ج۴، ص ۶۹.</ref> و برخی سبب [[فرمان]] [[مشاوره]] به [[پیامبر]]{{صل}}را در [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳: "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر" اقتدای دیگران، به ویژه [[حاکمان]] به آن [[حضرت]] در استفاده از [[رأی]] و [[اندیشه]] دیگران و [[سنت]] شدن این عمل در میان مسلمانان دانسته <ref>المبسوط، ج ۸، ص ۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۶.</ref> و براین باورند که مشورت، سبب ایجاد [[محبت]] و [[اطاعت]] خالصانه مسلمانان از آن حضرت شده و ترک آن موجب [[اهانت]] و [[بداخلاقی]] مسلمانان با آن حضرت می‌شد.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۶؛ نک: التبیان، ج۳، ص۳۲.</ref> به [[باور]] برخی دیگر، [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با مسلمانان نشانه [[احترام]] داشتن مسلمانان نزد [[خدا]] و [[رسول]] و [[استبدادی]] نبودن [[حکومت]] آن حضرت و سبب احیای [[شخصیت]] افراد، پرورش [[فکر]] و اندیشه آنان، [[شریک]] کردن مشورت شوندگان در سود و زیان [[کارها]] و جلوگیری از [[انتقاد]] بیجا در صورت [[شکست]] می‌شود.<ref> نک: نمونه، ج۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ شوری در قرآن و حدیث، ص۳۱ - ۳۶.</ref> به گفته برخی دیگر، فرمان به مشاوره در آیه یاد شده، پس از [[یادآوری]] ویژگی [[نرمخویی]] و سنگدل نبودن پیامبر{{صل}} که از [[رحمت الهی]] نشئت گرفته: "فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ... وَ شاوِرْهُم" ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) سبب جذب [[قلوب]] [[مردم]]، از سوی پیامبر{{صل}} و نزدیک شدن دل‌هایشان به آن [[حضرت]] شده و این به مقتضای [[رحمت]] واسعه [[الهی]] نسبت به آنان بوده است.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۹۶ - ۹۸.</ref> همچنین [[مشورت]] سبب [[شناخت]] [[صالح]] از [[ناصالح]]، [[خیرخواه]] از [[بدخواه]]، [[دوست]] از [[دشمن]] و [[مؤمن]] از [[منافق]] می‌شود،<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص۴۱۶؛ نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۶.</ref> زیرا هنگام [[سخن گفتن]]، [[باطن]] و نیت‌های [[آدمیان]] در گفتار آنان آشکار می‌گردد: "وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی‌لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُأَعْمالَکُم" ([[محمّد]] / ۴۷، ۳۰)، از این رو در روایتی از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به مشورت با [[دشمنان]] برای شناخت [[میزان]] [[دشمنی]] آنان با [[مسلمانان]] و نیز شناخت اهدافشان سفارش شده است.<ref>عیون الحکم والمواعظ، ص۸۱؛ موسوعة احادیث اهل البیت، ج۱۰، ص۲۶۵ - ۲۶۶.</ref> به [[باور]] برخی، یکی از اهداف مشورت‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}}با دیگران، شناخت [[مؤمنان]] از [[منافقان]] <ref>الافصاح، ص۱۹۹؛ احقاق الحق، ص۲۱۵.</ref> و [[خیرخواهان]] از بدخواهان بوده است.<ref> التبیان، ج۳، ص۳۲؛ نیز نک: روح المعانی، ج۴، ص۱۰۶.</ref> در [[روایات]] نیز فوایدی برای مشورت گفته شده و [[برترین]] [[پشتیبان]]،<ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۹ - ۴۰؛ بحار الانوار، ج۱، ص۹۵.</ref> دژی محکم در برابر [[پشیمانی]] فرد یا ملامت دیگران،<ref>فیض القدیر، ج۱، ص۳۵۴.</ref> [[راه]] [[مشارکت]] در [[عقول]] دیگران<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.</ref> و سبب راهیابی به صواب،<ref> عیون الحکم والمواعظ، ص۴۷۶.</ref> سبب [[نجات]] از [[بدبختی]] <ref>نک: نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۴.</ref> و [[سقوط]] <ref> عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.</ref> و هلاک <ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.</ref> دانسته شده و در برابر آن، [[خودرأیی]] همتراز [[تنهایی]] معرفی شده است.<ref>بحار الانوار، ج۶۶، ص۴۰۹.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
[[شور]] و [[مشورت]] برای [[جامعه اسلامی]] فواید فراوانی دارد، ازاین رو [[پیامبر اکرم]]{{صل}}می‌کوشید تا این شیوه را میان [[مسلمانان]] بگستراند. در این راستا، وی به رغم آنکه به دلیل اتصال به [[وحی]] از مشورت با دیگران در [[امور اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[بی‌نیاز]] بود، افراد [[شایسته]] مشورت را در روند [[تصمیم‌گیری]] و رقم زدن [[سرنوشت]] سیاسی و [[اجتماعی]] خویش [[مشارکت]] می‌داد <ref>نک: الدر المنثور، ج۲، ص۹۰؛ نک: المیزان، ج۴، ص ۶۹.</ref> و برخی سبب [[فرمان]] [[مشاوره]] به [[پیامبر]]{{صل}}را در [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳: "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر" اقتدای دیگران، به ویژه [[حاکمان]] به آن [[حضرت]] در استفاده از [[رأی]] و [[اندیشه]] دیگران و [[سنت]] شدن این عمل در میان مسلمانان دانسته <ref>المبسوط، ج ۸، ص ۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۶.</ref> و براین باورند که مشورت، سبب ایجاد [[محبت]] و [[اطاعت]] خالصانه مسلمانان از آن حضرت شده و ترک آن موجب [[اهانت]] و [[بداخلاقی]] مسلمانان با آن حضرت می‌شد.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۶؛ نک: التبیان، ج۳، ص۳۲.</ref> به [[باور]] برخی دیگر، [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با مسلمانان نشانه [[احترام]] داشتن مسلمانان نزد [[خدا]] و [[رسول]] و [[استبدادی]] نبودن [[حکومت]] آن حضرت و سبب احیای [[شخصیت]] افراد، پرورش [[فکر]] و اندیشه آنان، [[شریک]] کردن مشورت شوندگان در سود و زیان [[کارها]] و جلوگیری از [[انتقاد]] بیجا در صورت [[شکست]] می‌شود.<ref> نک: نمونه، ج۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ شوری در قرآن و حدیث، ص۳۱ - ۳۶.</ref> به گفته برخی دیگر، فرمان به مشاوره در آیه یاد شده، پس از [[یادآوری]] ویژگی [[نرمخویی]] و سنگدل نبودن پیامبر{{صل}} که از [[رحمت الهی]] نشئت گرفته: "فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ... وَ شاوِرْهُم" ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) سبب جذب [[قلوب]] [[مردم]]، از سوی پیامبر{{صل}} و نزدیک شدن دل‌هایشان به آن [[حضرت]] شده و این به مقتضای [[رحمت]] واسعه [[الهی]] نسبت به آنان بوده است.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۹۶ - ۹۸.</ref> همچنین [[مشورت]] سبب [[شناخت]] [[صالح]] از [[ناصالح]]، [[خیرخواه]] از [[بدخواه]]، [[دوست]] از [[دشمن]] و [[مؤمن]] از [[منافق]] می‌شود،<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص۴۱۶؛ نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۶.</ref> زیرا هنگام [[سخن گفتن]]، [[باطن]] و نیت‌های [[آدمیان]] در گفتار آنان آشکار می‌گردد: "وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی‌لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُأَعْمالَکُم" ([[محمّد]] / ۴۷، ۳۰)، از این رو در روایتی از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به مشورت با [[دشمنان]] برای شناخت [[میزان]] [[دشمنی]] آنان با [[مسلمانان]] و نیز شناخت اهدافشان سفارش شده است.<ref>عیون الحکم والمواعظ، ص۸۱؛ موسوعة احادیث اهل البیت، ج۱۰، ص۲۶۵ - ۲۶۶.</ref> به [[باور]] برخی، یکی از اهداف مشورت‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}}با دیگران، شناخت [[مؤمنان]] از [[منافقان]] <ref>الافصاح، ص۱۹۹؛ احقاق الحق، ص۲۱۵.</ref> و [[خیرخواهان]] از بدخواهان بوده است.<ref> التبیان، ج۳، ص۳۲؛ نیز نک: روح المعانی، ج۴، ص۱۰۶.</ref> در [[روایات]] نیز فوایدی برای مشورت گفته شده و [[برترین]] [[پشتیبان]]،<ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۹ - ۴۰؛ بحار الانوار، ج۱، ص۹۵.</ref> دژی محکم در برابر [[پشیمانی]] فرد یا ملامت دیگران،<ref>فیض القدیر، ج۱، ص۳۵۴.</ref> [[راه]] [[مشارکت]] در [[عقول]] دیگران<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.</ref> و سبب راهیابی به صواب،<ref> عیون الحکم والمواعظ، ص۴۷۶.</ref> سبب [[نجات]] از [[بدبختی]] <ref>نک: نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۴.</ref> و [[سقوط]] <ref> عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.</ref> و هلاک <ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.</ref> دانسته شده و در برابر آن، [[خودرأیی]] همتراز [[تنهایی]] معرفی شده است.<ref>بحار الانوار، ج۶۶، ص۴۰۹.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==ماهیت "امر" به مشورت==
==ماهیت "امر" به مشورت==
[[خداوند]] در [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ به [[پیامبر]]{{صل}} [[فرمان]] داده تا با [[اصحاب]] خود در امور مشورت کند: "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ" و باتوجه به دلالت "امر" بر [[وجوب]]، می‌توان گفت مشورت بر وی [[واجب]] بوده است.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ شرح الازهار، ج۴، ص۵۳۷؛ امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۴۸.</ref> برخی این [[حکم]] را از [[اختصاصات پیامبر اکرم]]{{صل}} به شمار آورده و براین باورند که دیگران در این امر با آن [[حضرت]] همسان نیستند.<ref>سبل الهدی، ج۱۰، ص۳۹۸؛ ماوراء الفقه، ج۶، ص۸۷.</ref> آنان در پاسخ کسانی که [[پیامبر]]{{صل}}را متصل به [[وحی]] و [[بی‌نیاز]] از [[مشورت]] دانسته و "امر" در [[آیه]] را بر [[استحباب]] حمل کرده‌اند،<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۵۶۵؛ الجوهر النقی، ج۷، ص۴۶.</ref> بر این باورند که صِرف [[بی‌نیازی]] پیامبر از مشورت، دلیل بر عدم [[وجوب]] آن نیست، زیرا ممکن است مشورت به ادله‌ای دیگر، از جمله اقتدای دیگران به ایشان، [[واجب]] شده باشد.<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۹۰ - ۳۹۸.</ref> در مقابل، بیشتر [[فقها]] آن را حکمی عام برای همه [[مسلمانان]] دانسته و معتقدند چون [[حکومت]] امری خطیر است و بی‌توجهی به [[شورا]] ممکن است به تضییع [[حقوق مردم]] بینجامد، مشورت در امور مسلمانان بر [[حاکمان]] [[مسلمان]] از [[واجبات]]، بلکه واجب‌ترین آنهاست. آنان افزون بر آیه یاد شده، به آیه ۳۸ [[سوره شوری]] / ۴۲ و [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[خلفا]] و نیز روایاتی در این باره [[استدلال]] کرده‌اند.<ref>بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۲ - ۴۹۴؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۹ - ۶۵.</ref> به [[باور]] آنان، [[قرآن]] مشورت با [[مؤمنان]] را از [[نشانه‌های ایمان]] و همتراز واجباتی همچون [[نماز]] و [[پرهیز]] از [[گناهان کبیره]] دانسته است: "وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون" ([[شوری]] / ۴۲، ۳۸) که نشان اهمیت این امر برای عموم مؤمنان است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۶۳؛ نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۹۸ - ۴۰۱.</ref> برخی ضمن پذیرش عمومیت آیه، مشورت را در امور مهم واجب دانسته‌اند.<ref> سبل الهدی، ج۱۰، ص۳۹۸؛ تفسیر عاملی، ج۷، ص۴۶۲.</ref> برخی نیز بدون توجه به "امر" در آیه، [[حکم]] اولیه مشورت را استحباب دانسته <ref>الجوهر النقی، ج۷، ص۴۵؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص ۱۷.</ref> و معتقدند با پدید آمدن شرایط خاص، ممکن است [[حکم]] آن به [[واجب]]، [[حرام]] یا [[مکروه]] [[تغییر]] یابد.<ref>الموسوعة الفقهیة المیسره، ج۲، ص۳۱۱؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۱، ص۳۴۰ - ۳۴۲.</ref> برخی نیز بر این باورند که امر در [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ در پی توهم ممنوعیت [[مشاوره]] با افرادی آمده که آیه درباره آنان نازل شده است و در نتیجه، [[مشورت]] را امری [[مباح]] می‌دانند.<ref> الاسلام و اسس التشریع، ص۱۱۱ - ۱۱۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۷، ص۶۹ - ۷۰.</ref> در نگاهی دیگر، [[شورا]] در [[قرآن]] را می‌توان در دو گونه "طریقی" و "موضوعی" بررسی کرد: گونه نخست که از آن به "استکشافی" نیز یاد می‌شود، شورایی است که [[هدف]] اصلی در آن [[کشف]] [[حقیقت]] و رسیدن به آن است. در چنین شورایی، [[تبعیت]] از امر به آن تا زمانی واجب است که حقیقت مورد نظر به دست نیامده باشد؛ اما در گونه دوم کشف حقیقت مراد نیست و خود امر به شورا "موضوعیت" دارد. بنابراین ممکن است حقیقت پیش از شورا روشن باشد یا حتی در مواردی بر اثر مشورت یا عمل به آن، به مسیر ناصواب کشیده شود؛ اما چون اصل [[شور]] و مشورت منافعی دارد، به آن [[فرمان]] داده شده است.
[[خداوند]] در [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ به [[پیامبر]]{{صل}} [[فرمان]] داده تا با [[اصحاب]] خود در امور مشورت کند: "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ" و باتوجه به دلالت "امر" بر [[وجوب]]، می‌توان گفت مشورت بر وی [[واجب]] بوده است.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ شرح الازهار، ج۴، ص۵۳۷؛ امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۴۸.</ref> برخی این [[حکم]] را از [[اختصاصات پیامبر اکرم]]{{صل}} به شمار آورده و براین باورند که دیگران در این امر با آن [[حضرت]] همسان نیستند.<ref>سبل الهدی، ج۱۰، ص۳۹۸؛ ماوراء الفقه، ج۶، ص۸۷.</ref> آنان در پاسخ کسانی که [[پیامبر]]{{صل}}را متصل به [[وحی]] و [[بی‌نیاز]] از [[مشورت]] دانسته و "امر" در [[آیه]] را بر [[استحباب]] حمل کرده‌اند،<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۵۶۵؛ الجوهر النقی، ج۷، ص۴۶.</ref> بر این باورند که صِرف [[بی‌نیازی]] پیامبر از مشورت، دلیل بر عدم [[وجوب]] آن نیست، زیرا ممکن است مشورت به ادله‌ای دیگر، از جمله اقتدای دیگران به ایشان، [[واجب]] شده باشد.<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۹۰ - ۳۹۸.</ref> در مقابل، بیشتر [[فقها]] آن را حکمی عام برای همه [[مسلمانان]] دانسته و معتقدند چون [[حکومت]] امری خطیر است و بی‌توجهی به [[شورا]] ممکن است به تضییع [[حقوق مردم]] بینجامد، مشورت در امور مسلمانان بر [[حاکمان]] [[مسلمان]] از [[واجبات]]، بلکه واجب‌ترین آنهاست. آنان افزون بر آیه یاد شده، به آیه ۳۸ [[سوره شوری]] / ۴۲ و [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[خلفا]] و نیز روایاتی در این باره [[استدلال]] کرده‌اند.<ref>بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۲ - ۴۹۴؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۹ - ۶۵.</ref> به [[باور]] آنان، [[قرآن]] مشورت با [[مؤمنان]] را از [[نشانه‌های ایمان]] و همتراز واجباتی همچون [[نماز]] و [[پرهیز]] از [[گناهان کبیره]] دانسته است: "وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون" ([[شوری]] / ۴۲، ۳۸) که نشان اهمیت این امر برای عموم مؤمنان است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۶۳؛ نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۹۸ - ۴۰۱.</ref> برخی ضمن پذیرش عمومیت آیه، مشورت را در امور مهم واجب دانسته‌اند.<ref> سبل الهدی، ج۱۰، ص۳۹۸؛ تفسیر عاملی، ج۷، ص۴۶۲.</ref> برخی نیز بدون توجه به "امر" در آیه، [[حکم]] اولیه مشورت را استحباب دانسته <ref>الجوهر النقی، ج۷، ص۴۵؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص ۱۷.</ref> و معتقدند با پدید آمدن شرایط خاص، ممکن است [[حکم]] آن به [[واجب]]، [[حرام]] یا [[مکروه]] [[تغییر]] یابد.<ref>الموسوعة الفقهیة المیسره، ج۲، ص۳۱۱؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۱، ص۳۴۰ - ۳۴۲.</ref> برخی نیز بر این باورند که امر در [[آیه]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ در پی توهم ممنوعیت [[مشاوره]] با افرادی آمده که آیه درباره آنان نازل شده است و در نتیجه، [[مشورت]] را امری [[مباح]] می‌دانند.<ref> الاسلام و اسس التشریع، ص۱۱۱ - ۱۱۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۷، ص۶۹ - ۷۰.</ref> در نگاهی دیگر، [[شورا]] در [[قرآن]] را می‌توان در دو گونه "طریقی" و "موضوعی" بررسی کرد: گونه نخست که از آن به "استکشافی" نیز یاد می‌شود، شورایی است که [[هدف]] اصلی در آن [[کشف]] [[حقیقت]] و رسیدن به آن است. در چنین شورایی، [[تبعیت]] از امر به آن تا زمانی واجب است که حقیقت مورد نظر به دست نیامده باشد؛ اما در گونه دوم کشف حقیقت مراد نیست و خود امر به شورا "موضوعیت" دارد. بنابراین ممکن است حقیقت پیش از شورا روشن باشد یا حتی در مواردی بر اثر مشورت یا عمل به آن، به مسیر ناصواب کشیده شود؛ اما چون اصل [[شور]] و مشورت منافعی دارد، به آن [[فرمان]] داده شده است.


شورا در تصمیم‌گیری‌های فردی، همیشه طریقی و برای کشف حقیقت است؛ امّا در امور متعلق به [[اجتماع]]، شورا می‌تواند جدای از "طریقیت"، "موضوعیت" نیز داشته باشد. بنابراین [[آیات قرآن]] درباره شورا را می‌توان در دو گونه دسته‌بندی کرد: ۱. آیاتی که مستشیر و [[مستشار]] در آن یکی هستند؛ مانند "و اَمْرُهُمْ شُورْی بَیْنَهُمْ". ([[شوری]] / ۴۲، ۳۸) در این گونه امور غالباً مشورت، طریقی است. ۲. آیاتی که مستشیر و مستشار از هم تفکیک شده‌اند؛ مانند "وَ شاوِرْهُمْ فی اْلاَمْرِ". ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) در این گونه امور مشورت می‌تواند موضوعی باشد یا طریقی.<ref>نک: بنیان حکومت در اسلام، ص۱۲۶ - ۱۳۶ و نیز ۲۳۹ - ۲۴۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
شورا در تصمیم‌گیری‌های فردی، همیشه طریقی و برای کشف حقیقت است؛ امّا در امور متعلق به [[اجتماع]]، شورا می‌تواند جدای از "طریقیت"، "موضوعیت" نیز داشته باشد. بنابراین [[آیات قرآن]] درباره شورا را می‌توان در دو گونه دسته‌بندی کرد: ۱. آیاتی که مستشیر و [[مستشار]] در آن یکی هستند؛ مانند "و اَمْرُهُمْ شُورْی بَیْنَهُمْ". ([[شوری]] / ۴۲، ۳۸) در این گونه امور غالباً مشورت، طریقی است. ۲. آیاتی که مستشیر و مستشار از هم تفکیک شده‌اند؛ مانند "وَ شاوِرْهُمْ فی اْلاَمْرِ". ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) در این گونه امور مشورت می‌تواند موضوعی باشد یا طریقی.<ref>نک: بنیان حکومت در اسلام، ص۱۲۶ - ۱۳۶ و نیز ۲۳۹ - ۲۴۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>




خط ۵۵: خط ۵۵:
به [[باور]] برخی، [[هدف]] اصلی در شورا، به دست آوردن رأیی است که به [[مصلحت جامعه]] است و نه "[[رأی اکثریت]]".<ref> نک: فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۵۰۲؛ شورایی اسلامی، ص ۱۲۶.</ref> براین اساس گرچه اعضای شورا در ابراز نظر آزادند،<ref> نک: شورایی اسلامی، ص۱۶۸.</ref> در [[نظام شورایی]] [[اسلام]]، [[حاکم]] می‌تواند تصمیمی بگیرد که خلاف دیدگاه شورا و به [[صلاح جامعه]] است،<ref>نک: حکم الشوری فی الاسلام، ص۸۹؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۹.</ref> چنان‌که این معنا از [[آیه]] "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین" ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) بر می‌آید. جمع بودن "شاوِرْهُم" و مفرد بودن فعل "عَزَمْتَ" نشانه این معناست که بررسی و مطالعه مسائل [[اجتماعی]] تا رسیدن به نتیجه مطلوب باید به شکل جمعی باشد؛ اما پس از دستیابی به نتیجه مطلوب و تصویب طرح، برای اجرای آن گروه یا فرد خاصی باید اجرای آن را بر عهده بگیرد تا از [[هرج و مرج]] [[پیشگیری]] شود،<ref>شورایی اسلامی، ص۵۶.</ref> چنان‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}}در صلح‌حدیبیه، بر خلاف نظر اکثر [[مسلمانان]] عمل کرد و به رغم آنکه بسیاری مانند [[ابوبکر]]، [[مقداد]] و [[اسید بن حضیر]]، به [[جنگ با مشرکان]] نظر دادند و مسلمانان نیز با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کردند تا در برابر [[مشرکان]] بجنگند،<ref>المغازی، ج۱، ص۵۸۰ - ۵۸۱.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} [[مصلحت]] را در [[صلح]] دید و با مشرکان [[مکه]] صلح کرد وگرچه این صلح برای شماری از مسلمانان گران آمد، بعدها اعتراف کردند که در اسلام، [[پیروزی]] و فتحی بزرگتر از [[صلح حدیبیه]] رخ نداده است.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۰۹ - ۶۱۰.</ref> به احتمال، [[فرمان پیامبر]]{{صل}}، به [[مشورت]] با [[مؤمنان]]، در کنار درخواست گذشت از خطاهای مسلمانان و [[فرمان]] به [[آمرزش‌خواهی]] برای آنان نشانی از این باشد که آن حضرت باید در برابر کج‌خلقی‌های مسلمانان آن هنگام که بر خلاف گفته آنان عمل می‌کند [[صبوری]] کند: "فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ". ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹)<ref>نک: المیزان، ج۴، ص۵۶ - ۵۷.</ref> به هر روی، [[معتقدان]] به بی‌اعتباری [[رأی اکثریت]] در [[شورا]]، افزون بر [[دلیل عقلی]] <ref>در این باره نک: رسائل مشروطیت، ج۱، ص۲۲۶، ۲۴۰؛ کتاب سید اسداللّه خرقانی، ص۱۴۸ و نیز نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۴ - ۳۷۵.</ref> به سه گروه از [[آیات قرآن]] نیز [[استدلال]] کرده‌اند: ۱. آیاتی که با عباراتی مانند "أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُون" (نک: [[مائده]] / ۵، ۱۰۳) و "وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُون" (انعام / ۶، ۳۷؛ [[یونس]] / ۱۰، ۵۵) [[تعقل]] نکردن و کم‌دانشی [[اکثریت]] را [[نکوهش]] کرده و اکثریت را پیرو [[حدس]] و گمانی دانسته که هرگز [[آدمی]] را از [[حق]] [[بی‌نیاز]] نمی‌کند: "وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئا" (یونس / ۱۰، ۳۶) و به [[پیامبر]]{{صل}}هشدار داده که اگر از اکثریت[[پیروی]] کند، او را از [[راه خدا]] [[گمراه]] خواهند کرد، زیرا آنان از حدس و [[گمان]] [[پیروی]] می‌کنند: "وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُون". (انعام / ۶، ۱۱۶)<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۵ - ۳۷۶.</ref>
به [[باور]] برخی، [[هدف]] اصلی در شورا، به دست آوردن رأیی است که به [[مصلحت جامعه]] است و نه "[[رأی اکثریت]]".<ref> نک: فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۵۰۲؛ شورایی اسلامی، ص ۱۲۶.</ref> براین اساس گرچه اعضای شورا در ابراز نظر آزادند،<ref> نک: شورایی اسلامی، ص۱۶۸.</ref> در [[نظام شورایی]] [[اسلام]]، [[حاکم]] می‌تواند تصمیمی بگیرد که خلاف دیدگاه شورا و به [[صلاح جامعه]] است،<ref>نک: حکم الشوری فی الاسلام، ص۸۹؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۹.</ref> چنان‌که این معنا از [[آیه]] "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین" ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹) بر می‌آید. جمع بودن "شاوِرْهُم" و مفرد بودن فعل "عَزَمْتَ" نشانه این معناست که بررسی و مطالعه مسائل [[اجتماعی]] تا رسیدن به نتیجه مطلوب باید به شکل جمعی باشد؛ اما پس از دستیابی به نتیجه مطلوب و تصویب طرح، برای اجرای آن گروه یا فرد خاصی باید اجرای آن را بر عهده بگیرد تا از [[هرج و مرج]] [[پیشگیری]] شود،<ref>شورایی اسلامی، ص۵۶.</ref> چنان‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}}در صلح‌حدیبیه، بر خلاف نظر اکثر [[مسلمانان]] عمل کرد و به رغم آنکه بسیاری مانند [[ابوبکر]]، [[مقداد]] و [[اسید بن حضیر]]، به [[جنگ با مشرکان]] نظر دادند و مسلمانان نیز با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کردند تا در برابر [[مشرکان]] بجنگند،<ref>المغازی، ج۱، ص۵۸۰ - ۵۸۱.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} [[مصلحت]] را در [[صلح]] دید و با مشرکان [[مکه]] صلح کرد وگرچه این صلح برای شماری از مسلمانان گران آمد، بعدها اعتراف کردند که در اسلام، [[پیروزی]] و فتحی بزرگتر از [[صلح حدیبیه]] رخ نداده است.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۰۹ - ۶۱۰.</ref> به احتمال، [[فرمان پیامبر]]{{صل}}، به [[مشورت]] با [[مؤمنان]]، در کنار درخواست گذشت از خطاهای مسلمانان و [[فرمان]] به [[آمرزش‌خواهی]] برای آنان نشانی از این باشد که آن حضرت باید در برابر کج‌خلقی‌های مسلمانان آن هنگام که بر خلاف گفته آنان عمل می‌کند [[صبوری]] کند: "فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ". ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۵۹)<ref>نک: المیزان، ج۴، ص۵۶ - ۵۷.</ref> به هر روی، [[معتقدان]] به بی‌اعتباری [[رأی اکثریت]] در [[شورا]]، افزون بر [[دلیل عقلی]] <ref>در این باره نک: رسائل مشروطیت، ج۱، ص۲۲۶، ۲۴۰؛ کتاب سید اسداللّه خرقانی، ص۱۴۸ و نیز نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۴ - ۳۷۵.</ref> به سه گروه از [[آیات قرآن]] نیز [[استدلال]] کرده‌اند: ۱. آیاتی که با عباراتی مانند "أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُون" (نک: [[مائده]] / ۵، ۱۰۳) و "وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُون" (انعام / ۶، ۳۷؛ [[یونس]] / ۱۰، ۵۵) [[تعقل]] نکردن و کم‌دانشی [[اکثریت]] را [[نکوهش]] کرده و اکثریت را پیرو [[حدس]] و گمانی دانسته که هرگز [[آدمی]] را از [[حق]] [[بی‌نیاز]] نمی‌کند: "وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئا" (یونس / ۱۰، ۳۶) و به [[پیامبر]]{{صل}}هشدار داده که اگر از اکثریت[[پیروی]] کند، او را از [[راه خدا]] [[گمراه]] خواهند کرد، زیرا آنان از حدس و [[گمان]] [[پیروی]] می‌کنند: "وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُون". (انعام / ۶، ۱۱۶)<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۵ - ۳۷۶.</ref>
۲. به گفته برخی، [[امت مسلمان]] [[اتفاق نظر]] دارند که [[آیه]] ۶۷ [[سوره انفال]] / ۸ درباره [[اسیران]] [[دشمن]] در دست [[مسلمانان]] نازل شده که چگونگی [[رفتار]] با آنان، مورد [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود بود و در این [[مشورت]]، همه به گرفتن [[فدیه]](جان‌بها) و [[آزاد]] کردن آنان نظر دادند. پیامبر{{صل}} نیز این [[رأی]] را پذیرفت.<ref>مناقب، ص۲۲۱؛ نیز نک: مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۹؛ روح البیان، ج۳، ص۳۷۲ - ۳۷۳.</ref> آیه نازل شد و پیامبر{{صل}} را از این کار [[نهی]] کرد: "ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُریدُ الاْخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم".<ref>نک: متشابه القرآن، ج۲، ص۷.</ref>
۲. به گفته برخی، [[امت مسلمان]] [[اتفاق نظر]] دارند که [[آیه]] ۶۷ [[سوره انفال]] / ۸ درباره [[اسیران]] [[دشمن]] در دست [[مسلمانان]] نازل شده که چگونگی [[رفتار]] با آنان، مورد [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود بود و در این [[مشورت]]، همه به گرفتن [[فدیه]](جان‌بها) و [[آزاد]] کردن آنان نظر دادند. پیامبر{{صل}} نیز این [[رأی]] را پذیرفت.<ref>مناقب، ص۲۲۱؛ نیز نک: مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۹؛ روح البیان، ج۳، ص۳۷۲ - ۳۷۳.</ref> آیه نازل شد و پیامبر{{صل}} را از این کار [[نهی]] کرد: "ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُریدُ الاْخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم".<ref>نک: متشابه القرآن، ج۲، ص۷.</ref>
۳. برخی با توجه به بخش پایانی [[آیه]] ۱۵۹سوره [[آل‌عمران]] / ۳ [[رأی اکثریت]] را الزام‌آور ندانسته‌اند. در این آیه به [[پیامبر]] [[فرمان]] داده شده با [[توکل بر خدا]] مطابق [[تصمیم]] فردی خود عمل کند: "... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ" و در آیه تعبیر "فَإِذا عَزَمْتَ" آمده نه "فَإِذا عَزَموا" یا "فَإِذا عَزَم أکثرهم".<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۹۷؛ ترجمان فرقان، ج۱، ص ۲۹۹.</ref> دلیل این [[رأی]] آن است که کار [[شورا]] تنها ارائه دیدگاه است و عمل مطابق آن، چه در موافقت رأی داده باشند یا در [[مخالفت]]،<ref>التحریر والتنویر، ج۳، ص۲۷۰ - ۲۷۱.</ref> الزامی ندارد.<ref>ترجمان فرقان، ج۱، ص۲۹۹؛ متشابه القرآن، ج۲، ص ۷.</ref> برخی آیه ۱۸ [[سوره زمر]] / ۳۹ را که شنیدن سخنان مختلف و [[پیروی]] از [[بهترین]] (نه [[اکثریت]]) آنها را [[مدح]] کرده مؤید این معنا دانسته‌اند.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref> بنابراین در نگاه [[قرآن]] همواره باید [[مطابق حق]] [[رفتار]] کرد، هرچند حامیان و موافقان آن اندک باشند و کثرت [[مخالفان]] [[انسان]] را به [[تعجب]] وا دارد: "قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیث". ([[مائده]] / ۵، ۱۰۰) [[تاریخ]] [[انبیاء]]{{عم}} به خوبی نشان می‌دهد که همواره جمع فراوانی از [[مردم]] از آنان پیروی نکرده و در برابر آنان می‌ایستادند و در مقابل، گروهی بسیار اندک از آنان پیروی می‌کردند.<ref> نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۸ - ۳۸۰.</ref> [[روایات]] متعددی نیز عدم اعتبار رأی اکثریت را [[تأیید]] می‌کنند؛<ref> حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۲.</ref> از جمله در [[حدیث]] [[امام رضا]]{{ع}}آمده است که پیامبر با دیگران [[مشورت]] می‌کرد و سپس مطابق آنچه خود می‌خواست تصمیم می‌گرفت.<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۱.</ref>[[علی]]{{ع}} نیز خود را ملزم به نظر [[مشورت]] دهندگان ندانسته است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۲۱.</ref> بر اساس این دیدگاه، [[شورا]] موضوعیت ندارد، بلکه طریق رسیدن به واقع است و از این رو اگر [[رأی اکثریت]] مطابق با صواب و [[حق]] بود، [[پیروی]] از آن لازم است و گرنه پذیرش آن [[واجب]] نیست.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵، ۲۹۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
۳. برخی با توجه به بخش پایانی [[آیه]] ۱۵۹سوره [[آل‌عمران]] / ۳ [[رأی اکثریت]] را الزام‌آور ندانسته‌اند. در این آیه به [[پیامبر]] [[فرمان]] داده شده با [[توکل بر خدا]] مطابق [[تصمیم]] فردی خود عمل کند: "... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ" و در آیه تعبیر "فَإِذا عَزَمْتَ" آمده نه "فَإِذا عَزَموا" یا "فَإِذا عَزَم أکثرهم".<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۹۷؛ ترجمان فرقان، ج۱، ص ۲۹۹.</ref> دلیل این [[رأی]] آن است که کار [[شورا]] تنها ارائه دیدگاه است و عمل مطابق آن، چه در موافقت رأی داده باشند یا در [[مخالفت]]،<ref>التحریر والتنویر، ج۳، ص۲۷۰ - ۲۷۱.</ref> الزامی ندارد.<ref>ترجمان فرقان، ج۱، ص۲۹۹؛ متشابه القرآن، ج۲، ص ۷.</ref> برخی آیه ۱۸ [[سوره زمر]] / ۳۹ را که شنیدن سخنان مختلف و [[پیروی]] از [[بهترین]] (نه [[اکثریت]]) آنها را [[مدح]] کرده مؤید این معنا دانسته‌اند.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref> بنابراین در نگاه [[قرآن]] همواره باید [[مطابق حق]] [[رفتار]] کرد، هرچند حامیان و موافقان آن اندک باشند و کثرت [[مخالفان]] [[انسان]] را به [[تعجب]] وا دارد: "قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیث". ([[مائده]] / ۵، ۱۰۰) [[تاریخ]] [[انبیاء]]{{عم}} به خوبی نشان می‌دهد که همواره جمع فراوانی از [[مردم]] از آنان پیروی نکرده و در برابر آنان می‌ایستادند و در مقابل، گروهی بسیار اندک از آنان پیروی می‌کردند.<ref> نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۸ - ۳۸۰.</ref> [[روایات]] متعددی نیز عدم اعتبار رأی اکثریت را [[تأیید]] می‌کنند؛<ref> حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۲.</ref> از جمله در [[حدیث]] [[امام رضا]]{{ع}}آمده است که پیامبر با دیگران [[مشورت]] می‌کرد و سپس مطابق آنچه خود می‌خواست تصمیم می‌گرفت.<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۱.</ref>[[علی]]{{ع}} نیز خود را ملزم به نظر [[مشورت]] دهندگان ندانسته است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۲۱.</ref> بر اساس این دیدگاه، [[شورا]] موضوعیت ندارد، بلکه طریق رسیدن به واقع است و از این رو اگر [[رأی اکثریت]] مطابق با صواب و [[حق]] بود، [[پیروی]] از آن لازم است و گرنه پذیرش آن [[واجب]] نیست.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵، ۲۹۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


=== اعتبار [[اکثریت]]===
=== اعتبار [[اکثریت]]===
امروزه پذیرش رأی اکثریت در شورا امری عاقلانه <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۵۶۴؛ نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۸۲، ۴۰۳ - ۴۰۴.</ref> و معمول در سراسر [[جهان]] و رویّه همه دولت‌هایی است که به روش دمکراتیک اداره می‌شوند.<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۳.</ref> "شورا" در [[مدیریت جامعه اسلامی]]، شیوه‌ای است که بر پایه [[قرآن]]، [[سنت]]<ref> نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۴۲۰ - ۴۴۳.</ref> و [[عقل]] [[استوار]] و واجب شده است،<ref> تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۸۳ - ۸۴، ۱۱۵.</ref> ازاین رو اکثریت در شورا الزام‌آور و بر مستشیر واجب است از رأی اکثریت [[تبعیت]] کند.<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۴۳ - ۱۵۰.</ref> [[معتقدان]] به اعتبار اکثریت در شورا همانند باورمندان به دیدگاه نخست، به [[آیات]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ که [[پیامبر]] را به [[مشاوره]] با دیگران [[فرمان]] می‌دهد: "... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر" و [[آیه]] ۳۸ [[سوره شوری]] / ۴۲ که امور [[مؤمنان]] را مبتنی بر [[شوری]] دانسته: "وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُم.".. [[استدلال]] کرده‌اند.<ref>تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۸۳ - ۸۴.</ref> آنان همچنین به روایاتی از پیامبر{{صل}}و [[علی]]{{ع}}<ref>بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۲ - ۴۹۴؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۹ - ۶۵.</ref> و نیز [[سیره پیامبر]]{{صل}}در [[جنگ بدر]]، [[اُحُد]] و غیر آن و نیز [[سیره]] [[خلفا]] استدلال کرده‌اند.<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۵۱ - ۱۸۶.</ref> افزون بر این، آنان به قاعده [[عقلی]] "[[قبح]] ترجیح بی مرجح" [[تمسک]] کرده و رأی اکثریت در شورا را دارای مرجح می‌دانند.<ref>تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۱۱۵.</ref> به [[باور]] آنان ملتزم نبودن به [[رأی اکثریت]] سبب نابودی [[شخصیت]] افراد و تبدیل شدن [[حاکم]] به فردی خودرأی و [[مستبد]] می‌شود <ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۸۷ - ۱۸۸؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۲ - ۲۸۳.</ref> و اساساً معنا ندارد که [[خداوند]] چیزی را [[واجب]] کرده باشد؛ اما [[مکلف]] ملزم به عمل به مقتضای آن نباشد.
امروزه پذیرش رأی اکثریت در شورا امری عاقلانه <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۵۶۴؛ نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۸۲، ۴۰۳ - ۴۰۴.</ref> و معمول در سراسر [[جهان]] و رویّه همه دولت‌هایی است که به روش دمکراتیک اداره می‌شوند.<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۳.</ref> "شورا" در [[مدیریت جامعه اسلامی]]، شیوه‌ای است که بر پایه [[قرآن]]، [[سنت]]<ref> نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۴۲۰ - ۴۴۳.</ref> و [[عقل]] [[استوار]] و واجب شده است،<ref> تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۸۳ - ۸۴، ۱۱۵.</ref> ازاین رو اکثریت در شورا الزام‌آور و بر مستشیر واجب است از رأی اکثریت [[تبعیت]] کند.<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۴۳ - ۱۵۰.</ref> [[معتقدان]] به اعتبار اکثریت در شورا همانند باورمندان به دیدگاه نخست، به [[آیات]] ۱۵۹ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ که [[پیامبر]] را به [[مشاوره]] با دیگران [[فرمان]] می‌دهد: "... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر" و [[آیه]] ۳۸ [[سوره شوری]] / ۴۲ که امور [[مؤمنان]] را مبتنی بر [[شوری]] دانسته: "وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُم.".. [[استدلال]] کرده‌اند.<ref>تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۸۳ - ۸۴.</ref> آنان همچنین به روایاتی از پیامبر{{صل}}و [[علی]]{{ع}}<ref>بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۲ - ۴۹۴؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۹ - ۶۵.</ref> و نیز [[سیره پیامبر]]{{صل}}در [[جنگ بدر]]، [[اُحُد]] و غیر آن و نیز [[سیره]] [[خلفا]] استدلال کرده‌اند.<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۵۱ - ۱۸۶.</ref> افزون بر این، آنان به قاعده [[عقلی]] "[[قبح]] ترجیح بی مرجح" [[تمسک]] کرده و رأی اکثریت در شورا را دارای مرجح می‌دانند.<ref>تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۱۱۵.</ref> به [[باور]] آنان ملتزم نبودن به [[رأی اکثریت]] سبب نابودی [[شخصیت]] افراد و تبدیل شدن [[حاکم]] به فردی خودرأی و [[مستبد]] می‌شود <ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۸۷ - ۱۸۸؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۲ - ۲۸۳.</ref> و اساساً معنا ندارد که [[خداوند]] چیزی را [[واجب]] کرده باشد؛ اما [[مکلف]] ملزم به عمل به مقتضای آن نباشد.


در پاره‌ای آثار [[فقهی]] معاصر نیز کوشش‌هایی برای [[مشروعیت]] بخشیدن به رأی اکثریت در [[دوران غیبت]] [[امام]] [[معصوم]]، صورت گرفته است. در نگاه آنان، [[آیات]] نافی [[اکثریت]] ناظر به اظهار نظر افراد در مسائل غیبی‌اند که از دسترس دورند؛ مانند صفات و [[افعال]] [[خدا]]، [[قضا و قدر]] و [[قیامت]]؛ نه [[پیمان‌ها]] و مقررات [[اجتماعی]]؛ برای مثال، یکی از مباحث دامنه‌دار در [[منابع فقهی]] و [[کلامی]] این است که آیا اظهار نظر در [[تعیین حاکم]] و [[حکومت]] در صلاحیت همه افراد [[جامعه]] بوده یا تنها در صلاحیت اقلیتی به نام "[[اهل حلّ و عقد]]" است <ref> المجموع، ج۱۹، ص۱۹۳ - ۱۹۴؛ کشاف القناع، ج۶، ص۲۰۲ - ۲۰۳.</ref> که گاه با توجه به وجود روایاتی مانند: "إنَّمَا الشُّوری لِلْمُهَاجِرینَ وَالأنصَارِ"<ref>وقعة صفین، ص۲۹؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۱۳.</ref> شمول آیات [[شورا]] را به چالش کشانده است. ضمن اینکه، [[اقلیت]] مورد نظر خداوند، در آیاتی که اکثریت را [[نکوهش]] و تلویحاً [[اقلیت]] را [[تأیید]] کرده است، گروهی نیستند که همیشه [[هم‌رأی]] باشند و ممکن است آنان نیز در مسائل اجتماعی [[اختلاف]] نظر داشته باشند. در نتیجه، باز چاره‌ای جز مراجعه به اکثریت نیست.<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۴۰۳ - ۴۱۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
در پاره‌ای آثار [[فقهی]] معاصر نیز کوشش‌هایی برای [[مشروعیت]] بخشیدن به رأی اکثریت در [[دوران غیبت]] [[امام]] [[معصوم]]، صورت گرفته است. در نگاه آنان، [[آیات]] نافی [[اکثریت]] ناظر به اظهار نظر افراد در مسائل غیبی‌اند که از دسترس دورند؛ مانند صفات و [[افعال]] [[خدا]]، [[قضا و قدر]] و [[قیامت]]؛ نه [[پیمان‌ها]] و مقررات [[اجتماعی]]؛ برای مثال، یکی از مباحث دامنه‌دار در [[منابع فقهی]] و [[کلامی]] این است که آیا اظهار نظر در [[تعیین حاکم]] و [[حکومت]] در صلاحیت همه افراد [[جامعه]] بوده یا تنها در صلاحیت اقلیتی به نام "[[اهل حلّ و عقد]]" است <ref> المجموع، ج۱۹، ص۱۹۳ - ۱۹۴؛ کشاف القناع، ج۶، ص۲۰۲ - ۲۰۳.</ref> که گاه با توجه به وجود روایاتی مانند: "إنَّمَا الشُّوری لِلْمُهَاجِرینَ وَالأنصَارِ"<ref>وقعة صفین، ص۲۹؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۱۳.</ref> شمول آیات [[شورا]] را به چالش کشانده است. ضمن اینکه، [[اقلیت]] مورد نظر خداوند، در آیاتی که اکثریت را [[نکوهش]] و تلویحاً [[اقلیت]] را [[تأیید]] کرده است، گروهی نیستند که همیشه [[هم‌رأی]] باشند و ممکن است آنان نیز در مسائل اجتماعی [[اختلاف]] نظر داشته باشند. در نتیجه، باز چاره‌ای جز مراجعه به اکثریت نیست.<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۴۰۳ - ۴۱۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==شورا و مشورت فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
==شورا و مشورت فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
خط ۸۸: خط ۸۸:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100410.jpg|22px]] [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶''']]
# [[پرونده:1100410.jpg|22px]] [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۲۱۷٬۶۰۹

ویرایش