الهام در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
این کاربرد معنای الهام ناظر به تنها مورد استعمال این لفظ در [[قرآن]] است. در تنها موردی که در قرآن ماده «لهم» به کار رفته و از [[الهام الهی]] سخن رفته است، [[خداوند متعال]] از این حکایت میکند که [[فجور]] و [[تقوا]] را به انسان الهام کرده است<ref>{{متن قرآن| فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.</ref>. علیرغم اختلافنظرهایی که میان [[مفسران]] در باب چیستی و چگونگی الهام فجور و تقوا وجود دارد<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۱۳۴- ۱۳۵؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۵۸ – ۳۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۷۷؛ فی ظلال القرآن، ج۶ ص۳۹۱۷.</ref>، میتوان دانست که مراد از این [[آیه]] [[شناخت فطری]] [[انسان]] از [[اعمال نیک]] و [[بدی]] است که در [[حیات]] خود میتواند انجام دهد. [[خداوند]] در این آیه میفرماید که به انسان فطرتاً این امر را آموخته، فعلی که انجام میدهد بد است یا [[نیک]]؛ [[فجور]] است یا [[تقوا]]، و برای او مشخص کرده که تقوا چگونه عملی، و فجور چگونه عملی است<ref>المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸.</ref>. در واقع خداوند میفرماید که انسان علاوه بر دانشهایی که از راه تحصیل و [[آموزش]] به دست میآورد، واجد آگاهیهایی [[فطری]] است که او را در [[شناخت]] امور [[یاری]] میکند و به هیچروی نمیتواند مدعی آن باشد که [[آفرینش]] وی از چنین [[فهم]] و تشخیصی خالی است و اساساً از برخی امور هیچ درکی ندارد. اگر چنین [[شناختی]] برای انسان وجود نداشت، خداوند نمیتوانست برای انسان باید و نبایدهایی را قرار دهد؛ زیرا انسان تصوراً درکی از نیک و بد و بایستهها و نبایستهها نداشت تا بتواند مخاطب چنین اموری قرار گیرد. در [[قرآن]] ملازمهای میان [[دعوت به دین]] [[حق]] و داشتن [[فطرت]] [[الهی]] دیده میشود و اساس این [[دعوت]]، داشتن چنین فطرتی دانسته میشود<ref>{{متن قرآن| فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. در [[سخن امام رضا]]{{ع}} نیز بر این نکته تأکید شده که [[شناخت خداوند]] و [[ربوبیت]] وی امری است فطری و هر نفسی به الهامی الهی از خداوند و قابل ستایشبودن وی [[آگاه]] است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۵۱؛ الأمالی، مفید، ص۲۵۴.</ref>. از این سخن میتوان دانست که [[الهام الهی]] چنانکه در بحث از [[آیه]] پیشگفته بیان شد، منحصر در حوزه [[عقل عملی]] نیست و در حیطه [[عقل نظری]] نیز قابل طرح است و برای همه [[انسانها]] آگاهیهای نظری فطریای نیز وجود دارد که میتواند اساس [[اندیشهها]] و گرایشهای آنان باشد که منشأ همه آنها الهام الهی است. [[امام رضا]]{{ع}} یکی از مهمترین معرفتهای نظری [[انسان]] را که همان [[شناخت خداوند]] است، در اساس خودشناختی [[فطری]] و مبتنی بر الهام الهی میدانند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. از این مطلب میتوان دانست که چرا [[معصومان]]{{عم}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند]] و شناساندن وی بیش از همه، انسان را به [[فطرت]] خویش ارجاع میدهند و از وی میخواهند که خداوند را از این طریق بشناسند. نقل شده که شخصی به [[خدمت]] [[امام صادق]]{{ع}} رسید و از ایشان خواست که وجود خداوند را برای وی روشن کند. [[امام]] به آن شخص فرمود: آیا تاکنون به کشتیای سوار شدهای که دچار [[طوفان]] شود و در آنحال هیچ ابزار و اسبابی نتواند تو را از غرقشدن و [[مرگ]] برهاند؟ آن شخص جواب مثبت داد. امام به وی فرمود: آیا در آن موقعیت به این اندیشیدهای که چیزی میتواند تو را از آن ورطه [[نجات]] دهد؟ شخص باز هم پاسخ مثبت داد. امام به وی فرمود: آن چیز خداست و اوست که میتواند تو را نجات دهد و [[فریادرس]] تو باشد در جاییکه هیچ [[منجی]] و فریادرسی نیست. این سخن امام صادق{{ع}} را بر اساس [[کلام امام رضا]]{{ع}} به [[نیکی]] میتوان دریافت. شناخت خداوند امری است اصالتاً فطری و مُلهَم از خداوند و اگر فرد به علل مختلف، از [[دانش]] فطری خویش [[غافل]] نگردد، صرف [[تذکر]] برای [[درک]] وی از خداوند کافی است.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[الهام - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۴۰.</ref> | این کاربرد معنای الهام ناظر به تنها مورد استعمال این لفظ در [[قرآن]] است. در تنها موردی که در قرآن ماده «لهم» به کار رفته و از [[الهام الهی]] سخن رفته است، [[خداوند متعال]] از این حکایت میکند که [[فجور]] و [[تقوا]] را به انسان الهام کرده است<ref>{{متن قرآن| فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.</ref>. علیرغم اختلافنظرهایی که میان [[مفسران]] در باب چیستی و چگونگی الهام فجور و تقوا وجود دارد<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۱۳۴- ۱۳۵؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۵۸ – ۳۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۷۷؛ فی ظلال القرآن، ج۶ ص۳۹۱۷.</ref>، میتوان دانست که مراد از این [[آیه]] [[شناخت فطری]] [[انسان]] از [[اعمال نیک]] و [[بدی]] است که در [[حیات]] خود میتواند انجام دهد. [[خداوند]] در این آیه میفرماید که به انسان فطرتاً این امر را آموخته، فعلی که انجام میدهد بد است یا [[نیک]]؛ [[فجور]] است یا [[تقوا]]، و برای او مشخص کرده که تقوا چگونه عملی، و فجور چگونه عملی است<ref>المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸.</ref>. در واقع خداوند میفرماید که انسان علاوه بر دانشهایی که از راه تحصیل و [[آموزش]] به دست میآورد، واجد آگاهیهایی [[فطری]] است که او را در [[شناخت]] امور [[یاری]] میکند و به هیچروی نمیتواند مدعی آن باشد که [[آفرینش]] وی از چنین [[فهم]] و تشخیصی خالی است و اساساً از برخی امور هیچ درکی ندارد. اگر چنین [[شناختی]] برای انسان وجود نداشت، خداوند نمیتوانست برای انسان باید و نبایدهایی را قرار دهد؛ زیرا انسان تصوراً درکی از نیک و بد و بایستهها و نبایستهها نداشت تا بتواند مخاطب چنین اموری قرار گیرد. در [[قرآن]] ملازمهای میان [[دعوت به دین]] [[حق]] و داشتن [[فطرت]] [[الهی]] دیده میشود و اساس این [[دعوت]]، داشتن چنین فطرتی دانسته میشود<ref>{{متن قرآن| فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. در [[سخن امام رضا]]{{ع}} نیز بر این نکته تأکید شده که [[شناخت خداوند]] و [[ربوبیت]] وی امری است فطری و هر نفسی به الهامی الهی از خداوند و قابل ستایشبودن وی [[آگاه]] است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۵۱؛ الأمالی، مفید، ص۲۵۴.</ref>. از این سخن میتوان دانست که [[الهام الهی]] چنانکه در بحث از [[آیه]] پیشگفته بیان شد، منحصر در حوزه [[عقل عملی]] نیست و در حیطه [[عقل نظری]] نیز قابل طرح است و برای همه [[انسانها]] آگاهیهای نظری فطریای نیز وجود دارد که میتواند اساس [[اندیشهها]] و گرایشهای آنان باشد که منشأ همه آنها الهام الهی است. [[امام رضا]]{{ع}} یکی از مهمترین معرفتهای نظری [[انسان]] را که همان [[شناخت خداوند]] است، در اساس خودشناختی [[فطری]] و مبتنی بر الهام الهی میدانند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. از این مطلب میتوان دانست که چرا [[معصومان]]{{عم}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند]] و شناساندن وی بیش از همه، انسان را به [[فطرت]] خویش ارجاع میدهند و از وی میخواهند که خداوند را از این طریق بشناسند. نقل شده که شخصی به [[خدمت]] [[امام صادق]]{{ع}} رسید و از ایشان خواست که وجود خداوند را برای وی روشن کند. [[امام]] به آن شخص فرمود: آیا تاکنون به کشتیای سوار شدهای که دچار [[طوفان]] شود و در آنحال هیچ ابزار و اسبابی نتواند تو را از غرقشدن و [[مرگ]] برهاند؟ آن شخص جواب مثبت داد. امام به وی فرمود: آیا در آن موقعیت به این اندیشیدهای که چیزی میتواند تو را از آن ورطه [[نجات]] دهد؟ شخص باز هم پاسخ مثبت داد. امام به وی فرمود: آن چیز خداست و اوست که میتواند تو را نجات دهد و [[فریادرس]] تو باشد در جاییکه هیچ [[منجی]] و فریادرسی نیست. این سخن امام صادق{{ع}} را بر اساس [[کلام امام رضا]]{{ع}} به [[نیکی]] میتوان دریافت. شناخت خداوند امری است اصالتاً فطری و مُلهَم از خداوند و اگر فرد به علل مختلف، از [[دانش]] فطری خویش [[غافل]] نگردد، صرف [[تذکر]] برای [[درک]] وی از خداوند کافی است.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[الهام - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۴۰.</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== |